(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 23 تیر 1390- شماره 19974

صفحه (14)

صفحه (3)

صفحه (2)

     
تيمسار را خاك نكنيد ! (يادداشت روز)
از تكميل اعضاي گروه 15 نفره اصولگرايان
دلمه (گفت و شنود)
كيهان و خوانندگان
صدر: كانديداهاي مجلس بايد موضع خود را در برابر فتنه 88 مشخص كنند
اقامه نمازجمعه اين هفته تهران به امامت آيت الله امامي كاشاني
... و اينگونه علي محمد باب را كوك كردم! (خبر ويژه)
سفيل و سرگردان در كافه هاي پاريس (خبر ويژه)
انصاف نيست در انتخابات شركت كنيم ... اما عجله هم كار شيطان است! (خبر ويژه)
هيچ زمامدار آمريكايي از عهده جهنمي كه ايران براي اسرائيل ساخت برنيامد (خبر ويژه)
خاتمي اول موضع مي گيرد و بعد فكر مي كند! (خبر ويژه)



تيمسار را خاك نكنيد ! (يادداشت روز)

«من سيلي برادران پاسدار را به مرحمت اجنبي ترجيح مي دهم». اين بخشي از ديالوگ «كامران» با تيمسار، ثابتيان و تقي نيا در فيلم «خانه عنكبوت» است. كامران كه خبرنگار و روشنفكر است با 3 تن ديگر از وابستگان رژيم پهلوي در ويلايي در شمال كشور، عمليات نظامي پنجه عقاب (EAGLE CLAW) در صحراي طبس و آغاز كودتاي آمريكا را انتظار مي كشد. اما عمليات شكست مي خورد و چهار مرد مستأصل و هراسان از گرفتار شدن، به جان هم مي افتند و يكديگر را از پاي درمي آورند.كامران سرانجام مجبور مي شود به رغم ميل خود، تيمسار مغرور را از پا درآورد و چال كند. نقش «كامران» را مسعود بهنود بازي مي كند كه خود، نويسنده داستان است. عذاب وجدان ناشي از خيانت، خبرنگار و روشنفكر همپا با ژنرال هاي طاغوتي و گوش به فرمان بيگانه را راحت نمي گذارد تا آنجا كه مي گويد «من سيلي برادران پاسدار را به مرحمت اجنبي ترجيح مي دهم». آيا حال و روز جفاكاران به ملت در دو كودتاي مخملين سال هاي 1378 و 1388 غير از فضاي كلي حاكم بر «خانه عنكبوت» است؟ در پاسخ اين سؤال بايد قدري درنگ كرد.
قصه از آنجا تراژيك و غمبار شد كه ابتدا پاي نامحرمان و سپس بيگانه دوباره به فضاي سياست كشور باز شد. انقلاب همه اين تارهاي عنكبوتي را روبيده بود اما تدريجا سروكله نامحرماني كه با انقلاب و اسلام سر ناسازگاري داشتند پيدا شد. گارد بسته برخي جريان هاي سياسي در برابر نامحرمان و سپس بيگانگان گشوده شد. طيفي از آنها طمع كردند كه در رقابت هاي سياسي و انتخاباتي، پارسنگي بر كفه خويش بگذارند و موازنه را به سود خود تغيير بدهند. پس، استفاده از معاضدت منافقان و مفسدان و منحرفان را مباح شمردند يا چشم بر آن بستند حال آن كه طيفي ديگر از همين ها، كاملا با «ضدانقلاب» و بيگانگان رانده شده از ايران بسته بودند. تنيدن در تارهاي عنكبوتي از نو آغاز شد درحالي كه در اين فرايند شبكه گستري، طمع كردگان وطني (جبهه بعدي اصلاحات،) خود طعمه اي بيش نبودند. نردباني بودند كه مي شد پس از بالا رفتن از ديوار، به دور انداخت يا هيزمش كرد و سوخت. سند مي خواهيد؟ ماجرايي از آقاي گنجي- مجسمه بلاهت- را كامران قصه خانه عنكبوت با شما باز خواهد گفت. بي دليل نيست كه همين روزها گنجي عملا رفقاي سابق خود را دروغگو و فرصت طلب مي خواند حتي اگر بشنود كه عاشقانه هايي نظير «عوضي، دون كيشوت، موجودي كه سم بر زمين مي كوبد و...» را نثارش مي كنند. كار بيخ پيدا كرده است. درست مانند فرداي 5 ارديبهشت 1359 كه پنجه عقاب در صحراي طبس با سجّيل ابابيل درهم شكست. حالا به جاي اسب ترواي اصلاح طلبي، جامعه مدني، جنبش مسالمت آميز و بدون خشونت و...، نام «درازگوش تروا» در همان حلقه هاي معارضان شنيده مي شود. و نيز اعترافات فراواني شنيده مي شود كه نه به واسطه بازجويي است و نه از جايگاه پاسخگويي در دادگاه. فعلا ماجراي كامران (بهنود) و مهاجراني و گنجي و مخملباف و ابراهيم نبوي و قطاري از مشابهان آنها را تا همين جا داشته باشيد، تا دوباره به روايت خانه عنكبوت بازگرديم.
همين روزها جماعتي سياست باز كه با گندم نما و جوفروشي به نام خاتمي از خرداد 76 به عرصه قدرت بازگشتند و در فتنه خيانت بار سال هاي 78 و 88 نقش «لولا» را ايفا كردند، هوس حضور دوباره در عرصه سياست و انتخابات را در سر مي پرورانند. اينها همان هايي هستند كه از آشوبگري و ساختارشكني چيزي به دست نياوردند هيچ، كه سر بزنگاه، نقاب نفاق از سيمايشان انداختند و آن روي كريه خود را عيان كردند. آيا به اين قيافه كريه كه آبله فتنه در آن داد مي زند، عشوه اصلاح طلبي و كرشمه شرط گذاري براي حضور در انتخابات مي آيد؟ شما را به خدا اين ناز و غنج به آن قيافه مي خورد؟! كامران خانه عنكبوت اگرچه در اوج التهاب بلواي هشت ماهه 88، خود به آيين جاهلي برگشته بود و به تعبير خودش جزو «زنجير پاره كرده ها» بود اما بعدها طبق معمول از موضع پير خردمند و شيخ حكيم گفت كه براي براندازي اول بايد چاه را مي كنديد و پس از آن مناره را مي دزديديد. مناره به اين بزرگي را مگر مي شود پشت در گذاشت و بعد گفت چاكر خانواده! ما رفتيم و برگشتيم! اين جماعت، طلقايي هستند كه بي محابا و به ناجوانمردي تا مرز همكاري با دشمن و محاربه و فساد في الارض پيش رفتند. تا تيغ شان بريد، خيانت و جنايت كردند و اگر امروز به رغم خشم و غيرت طوفاني آفرينندگان حماسه 9 دي نفس مي كشند، صرفا از صدقه سر مرحمت نظام و بزرگواري و كرامت مقتدايي است كه يوسف وار با نابرادران مواجه شد. بگذريم كه اين نابرادران، روي فرزندان جفاكار يعقوب راهم سپيد كردند.
خوب گفته آقاي تاج زاده كه راه ميانه اي وجود ندارد. با اين توضيح كه حضرات يا راست گفته اند كه در انتخابات رياست جمهوري نهم و دهم، و انتخابات مجلس هفتم و هشتم آن هم به شكل سازمان يافته تقلب شده، كه پس غلط مي كنند به رقابت در انتخابات بيايند. يا اينكه دروغ گفته اند- به بزرگي مناره دزديده شده- كه در آن صورت اهليت حضور در رقابت مربوط به حوزه مدنيت را ندارند و به جاي شاخه به شاخه كردن، بايد از گذشته خود اعلام توبه و برائت كنند. راه ميانه اي وجود ندارد. نظام و مردم همه تخفيف هايشان را داده و بيش از قاعده، عفو و اغماص كرده اند. با خيانتكار كه معامله نمي كنند. همين آقاي تاج زاده سال گذشته به محسن صفايي فراهاني و عبدالله رمضان زاده گفت- و ويدئوي آن همچنان در اينترنت موجود است- «براي بنده كه تجربه انتخابات رو دارم، مي دونم كه در انتخابات تقلب نشده، ممكنه يكي دو ميليون عقب جلو بشه [!] ولي ما انتخابات رو باختيم. حالا به جاي 25 ميليون و 14 ميليون، شده باشد 14 ميليون و 25 ميليون مثلا». حوادث تلخ و بي سابقه پس از خرداد 1388 را از همين نقطه بايد بازخواني كرد؛ ادعاي دروغ و خيانت آلود «تقلب» به عنوان اسم رمز آشوب و كودتاي آژاكس 2. رفتار آنها كه مي دانستند و دروغ به اين بزرگي گفتند، رفتار ملامت آميز يهوديان است كه خداوند درباره شان فرمود «حق را با باطل نپوشانيد و شما حقيقت را با آن كه مي دانيد، كتمان مي كنيد» (آيه24 سوره بقره)
زماني (10 خرداد 1369) مقتداي فرزانه انقلاب فرموده بودند «آيا روشنفكرنماياني كه در سايه آزادي اسلامي فرصت و امكان آن را يافته اند كه صفحاتي را به داعيه روشنفكري، از سخناني خوشايند بيگانگان مطرود پركنند، شهامت آن را دارند كه به صراحت اقرار كنند داغ و غصه آنان نه براي علم يا آزادي، بلكه به خاطر جمع شدن سفره ننگين فسق و فساد است؟ و دشمني آنان... به انگيزه بازگشت به همان دنياي شرم آوري است كه بيگانگان براي آنان به وجود آورده و از خود آنان در راه آن كمك گرفته بودند؟». همين روزها خبري در رسانه هاي ضدانقلاب از رفتار و گفتار آقاي بهنود در خلوت لندن منتشر شده كه به غايت انديشيدني است و ذهن كنجكاو را تا گفت وگوي چند سال پيش وي- با محوريت بازخواني كارنامه حضور خود در عرصه سياست و روزنامه نگاري از قبل از انقلاب- مي راند و اين سؤال را پديد مي آورد كه تناقض خلوت و جلوت تا كجا؟ پتكين آذرمهر از عناصر ضدانقلاب مقيم لندن، اخيراً در پاسخ به بهنود كه او را شعبان بي مخ توصيف كرده بود، روايتي از هم نشيني و ملاقات هاي مكرر خود با بهنود در لندن را باز گو مي كند. «آذرمهر»كه همچنين با افرادي نظير اميرعباس فخرآور و برخي آشوبگران متواري فعال در فتنه تيرماه87 ارتباط ارگانيك دارد، درباره زندگي واقعي «كامران» خانه عنكبوت مي نويسد: «بهنود را پاي صندوق رأي در لندن [سال84] ديدم و از او پرسيدم براي رأي دادن آمده؟ او هم تأييد كرد كه آمده بود به مصطفي معين رأي بدهد. آن موقع بهنود مانند من يكي از امضاكنندگان طرح رفراندوم بود كه شركت در انتخابات را تحريم كرده بود... اينجا در لندن از نزديك روشنفكرهايمان را ديدم. چند سال پيش بهنود را از نزديك در خانه آقاي اثني عشري ديدم. در بحبوحه ماجراي فرج سركوهي بود و بهنود به لندن آمده بود. چند تا از اين شاعرها و نويسنده هاي وطني هم آمده بودند بهنود را ببينند، من هم فكر مي كردم آمده اند درمورد ناپديد شدن فرج سركوهي صحبت كنند اما چايي كه صرف شد، بساط [....] برپا شد ... 2سال پيش از انتخابات و در جلسه اي از بهنود سؤال شد كه تقلب بشود چي؟ او پاسخ داد جمهوري اسلامي تقلب نمي كند، نكرده و نخواهد كرد. بيرون از جلسه ديدم به برخي از دور و بري هايش مي گفت مخالفان جمهوري اسلامي 5درصد هستند نه بيشتر.»
اگر مايليد درباره خيانت ها و دروغ هاي اين جماعت عليه جمهوري اسلامي بيشتر بخوانيد، سري به گفت وگوي خودماني مارس و آوريل 2004 آقاي بهنود با قاصدك آن لاين (نشريه برخي دانشجويان مقيم تورنتو) بزنيد كه در رسانه ها ديده و خوانده نشد. اين سلطنت طلب بركشيده مهاجراني و خاتمي مي گويد «از سال ها پيش معتقد بودم و در سخنراني هاي خارج از كشور هم مي گفتم كه در نظام، آدم هاي معقولي هم وجود دارند. آن موقع دو تا نمونه بيشتر نداشتم، مي گفتم كرباسچي و مهاجراني. اگر مي خواستم عقب تر بروم خاتمي را هم مي گفتم... [در پاسخ سؤال خبرنگار مبني بر مقايسه سانسور در قبل و بعد از انقلاب] اصلاً نوع گفتمان در زمان شاه جور ديگري بود. يعني در زمان شاه طوري بود كه حتي در جمع چند نفره هم كسي كمتر از اعلي حضرت نمي گفت، نوشتن كه هيچ. از نخست وزير هم حتي نمي شد انتقاد كرد. از وزرا هم نمي شد. هويدا هر سال كه شاه به سن موريس براي اسكي مي رفت، سردبيرها را مي خواست و مي گفت شاه دو ماهي مي خواهند استراحت كنند و خسته شده اند. اگر جواديه آب ندارد و يا بم نان ندارد، هميشه نداشته اند. در اين 2ماه هيچ خبر منفي ننويسيد... هويدا مي گفت اشكالي ندارد مردم حتي 40 هزار تا از روزنامه شما را نخرند، پولش را مي دهيم. بعد از انقلاب حتي در بدترين دوران مطبوعات، موقعي كه ماها مخفي شده بوديم، سانسور اين طوري نشد، يعني به اين ترتيب كه نماينده ساواك بيايد بغل دست من، تيتر بخواند... من نمي دانم چرا اكبر گنجي الان مانده زندان. اگر امكان داشتم بهش مي گفتم ماندن يا نماندن تو در زندان براي كسي مهم نيست. اين دفعه كه از زندان مرخصي گرفته بود، من بهش تلفن كردم... گفت دو سال پيش شما بوديد و آمديد، همه آمدند ديدن. الان كسي نيست اينجا... براي جامعه، بودن يا نبودن اكبر توي زندان فايده اي ندارد... نوشته هاي زمان انقلاب را مي خواندم مي بينم خيلي ساده دل بوديم. دوره دوم خرداد خوبي اش اين بود كه ما بوديم، تجربه را منتقل مي كرديم اگر كسي هم شبيه جواني ما- يك ذره تندتر- مثل گنجي بود، بالاخره كسي مثل ما هم مي گفت نكن. تازگي ها ابراهيم نبوي يك نامه تندي نوشته به شادي صدر. در آنجا نوشته كه در آن روز [دوره اصلاحات] همه تسمه پاره كرده بوديم. بهنود مي گفت همه باهم از چراغ قرمز رد نشويم... از حق نگذريم آقاي خامنه اي ايستاده، تا حالا نگذاشته خاتمي را بخورند. وگرنه مي خورندش، اگر آقاي خامنه اي نباشد... آقاي خاتمي در دنيا به هيچ كس به اندازه آقاي خامنه اي بدهي ندارد. يعني اگر هر 9روز يك بحران درست كردند، او در هر 5روز يك بار نجاتش داده. يعني در هر پنج روز يك بار دستش را گرفت جلو و از حداكثر نفوذش استفاده كرده تا خاتمي را نخورند.»
پنجه عقاب شكسته است. اگر نشكسته بود هم، سيلي مردم ايران در 9 دي 88، صدبار به مرحمت اجنبي شرف داشت. ما به همكاران ستون پنجم دشمن نمي گوييم ژنرال ها و تيمسارهايتان را زير خاك كنيد- خواري و ننگ براي آنها عذاب آورتر از مرگ است- اما دست كم به اين وضعيت ارّه نشيني خاتمه دهيد. يا زنگي زنگ يا رومي روم. براي نجات دير نيست. توبه كنيد، اعتراف كنيد، جبران كنيد. النجاه في الصدق. راهي جز اين، به سرنوشت يهودياني ختم مي شود كه حق را با باطل پوشانند و درحالي كه آن را مي دانستند و مي شناختند، كتمان كردند تا سزاوار لعنت خداوند شدند. آنجا كه ايستاده ايد موضع لعنت است نه موقف انتخابات و شايستگي حضور در آن.
محمد ايماني

 



گزارش خبري كيهان
از تكميل اعضاي گروه 15 نفره اصولگرايان

سرويس سياسي-
هرچند هنوز زمان زيادي تا انتخابات آينده نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي باقي است اما از مدت ها قبل بحث ها پيرامون ترسيم چشم انداز وحدت و نحوه حضور در اين انتخابات در ميان گروه هاي سياسي آغاز شده است.
طي روزهاي گذشته اخبار رسمي و غيررسمي منتشر شده در رسانه ها از تلاش جريان اصولگرايي براي رسيدن به ساز وكاري شبيه آنچه در انتخابات مجلس هشتم وجود داشت حكايت دارد هرچند برخي مراجع اسامي منتشر شده را در حد گمانه زني اعلام كرده اند.
مروري اجمالي بر آنچه طي حدود يك سال گذشته رخ داده تا حدودي مي تواند وضعيت حال حاضر جريان اصولگرايي را روشن تر كند.
اوايل آبان ماه 1389 بعد از دغدغه هايي كه جريان هاي اصولگرا براي انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي داشتند، كميته اي 30 نفره از چهره هاي سياسي اصولگرا با رئيس جمهور ديدار كردند.
اين نشست به درخواست عسگر اولادي و دعوت محمود احمدي نـژاد، شب 7 آبان در ساختمان شهيد بهشتي نهاد رياست برگزار شد تا اصولگرايان در انتخابات پيش روي مجلس، نقاط مشترك بيشتري با يكديگر داشته باشند.
در اين نشست علاوه بر چهره هايي كه علي رغم دعوت به جلسه نيامده بودند شخصيت هايي نظير غلامعلي حداد عادل، علي اكبر ولايتي، محمدرضا باهنر، علي لاريجاني، حسين فدايي، عزت الله ضرغامي، حبيب الله عسگراولادي، علي اكبر ابوترابي، عليرضا زاكاني، مهرداد بذرپاش، مجتبي ثمره هاشمي، محمد فروزنده، محمد رضا آشتياني، بيژن ذبيحي، محمدرضا ميرتاج الديني، مرتضي آقا تهراني، مهدي كوچك زاده، حميد رسايي، علي اصغر زارعي، محمدرضا رحيمي، مسعود زريبافان، ابراهيم عزيزي، حميدرضا حاج بابايي، صادق محصولي، اسدالله بادامچيان، محمد نبي حبيبي، محسن كوهكن و حيدر مصلحي حضور داشتند.
بعد از اين نشست 30 نفره بود كه كميته اي سه نفره متشكل از عسگراولادي، ولايتي و حداد عادل مامور شدند تا ديدارهايي را با رئيس جمهور داشته باشند و وي را در جريان روند امور قرار دهند.
اما بعد ورود جامعتين به فرآيند وحدت اصولگرايان كه پيشنهاد آيت الله مهدوي كني بود و با بررسي هاي فراوان بين جامعتين و گروه هاي اصولگرا، كميته 7+8 جايگزين كميته 3 نفره شد.
كميته جديد وحدت اصولگرايان تركيبي از دو كميته 7 و 8 نفره (7+8) است كه كميته 7 نفره متشكل از نمايندگان جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم (4 نفر) به همراه اعضاي كميته شامل عسگراولادي، حداد عادل و ولايتي است.
كميته 8 نفره نيز قرار بود به اين شكل تشكيل شود كه جبهه پيروان خط امام و رهبري 2 عضو، اصولگرايان تحول خواه 2 عضو، رايحه خوش خدمت 2 عضو و هر كدام از آقايان لاريجاني و قاليباف نيز يك عضو به عنوان نماينده خود به اين كميته معرفي كنند.
اكنون پس از گذشت چندين هفته، 15 عضو احتمالي اين كميته مشخص شده اند.
بر اين اساس، آيت الله كعبي و آيت الله حسيني بوشهري به عنوان نمايندگان آيت الله يزدي رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم، حجت الاسلام سيدرضا تقوي و حجت الاسلام محمدحسن ابوترابي فرد به عنوان نمايندگان جامعه روحانيت مبارز به اين كميته ملحق شده اند.
همچنين محمدرضا باهنر و منوچهر متكي به عنوان نمايندگان جبهه پيروان خط امام و رهبري، عليرضا زاكاني و حسين فدايي به عنوان نمايندگان اصولگرايان تحول خواه، كاظم جلالي به عنوان نماينده علي لاريجاني، حجت الاسلام خاموشي به عنوان نماينده قاليباف و حجت الاسلام والمسلمين آقاتهراني به عنوان يكي از نمايندگان رايحه خوش خدمت به اين كميته معرفي شده اند.
از بين آقايان اسماعيل كوثري، كامران باقري لنكراني و غلامحسين الهام، نفر دوم رايحه خوش خدمت به كميته 15 نفره اضافه خواهد شد.
همچنين پيش از اين برخي منابع خبري از عضويت «محمدحسين صفار هرندي» در اين كميته خبر داده بودند، كه وي در گفت وگو با فارس اين موضوع را تكذيب كرد.
در عين حال برخي ناظران عقيده دارند سهم جريان سوم تير و گفتمان انقلاب در اين مكانيسم بايد بسيار بيشتر از اين باشد كه هست و ضمنا بايد حداكثر مراقبت انجام شود تا كساني كه حاضر به مرزبندي با فتنه گران در سال 88 نبوده اند به اين فرآيند راه پيدا نكنند.
اما وضعيت در جريان اصلاح طلبي تا حدودي متفاوت است. واقعيت اين است كه چهره هاي شاخص اين جريان هنوز مرز خود را با سران فتنه و عوامل آشوب گر پس از انتخابات رياست جمهوري سال 88 مشخص نكرده اند.
همين مسئله باعث شده است كه نوعي ترديد در پذيرش مجدد آن به نظام وجود داشته باشد.
اصرار عوامل اين جريان بر تفكرات انحرافي گذشته از جمله نامه گستاخانه محمدرضا خاتمي، عضو حزب منحله مشاركت به فرمانده سپاه مويد اين مطلب است كه جريان اصلاح طلبي عجين شده با جريان فتنه نه تنها از گذشته خود اظهار ندامت و پشيماني نكرده است بلكه همچنان بر مواضع قبلي خود اصرار دارد.
البته راهبرد تطهير چهره هاي اين جريان از جمله سيدمحمد خاتمي در دستور كار آنها قرار دارد.
فارس دراين باره نوشت: مدتي است محمد خاتمي كه يكي از متهمان اصلي و سران فتنه 88 است، از هر فرصتي براي تطهير گام به گام چهره خود نزد افكارعمومي استفاده كرده و مي خواهد به نوعي خود را به عنوان ليدر جريان اصلاحات مطرح كند، لذا طبق بررسي اخبار فعاليت هاي اخير وي به روشني مي توان فهميد كه اين تكاپوي معنادار حكايت از استراتژي اصلي اصلاح طلبان يعني حضور در عرصه سياسي به هر قيمت ممكن است.
خاتمي كه تكاپوي زيادي براي بازگشت به قدرت و عادي سازي حضورش دارد، اين روزها حتي از مجلس ختم دختري كه روي پل مديريت با ضربات چاقوي خواستگار سمجش درگذشته، نمي گذرد.
سياستي كه اين جريان شكست خورده امروز در پيش گرفته است، سياست «با دست پس زدن و با پا پيش كشيدن» است؛ بدين صورت كه برخي از بوق هاي داخلي و خارجي وابسته به اين جريان، همصدا با فتنه گران سبز در تلاش براي متقاعد كردن اصلاح طلبان و فرقه سبز براي حضور در انتخابات آتي هستند و عده اي ديگر نيز سعي دارند با ژست طلبكارانه حرف از شرط و شروط براي حضور در انتخابات و يا تحريم آن بزنند، بنابراين اين مطلب بي شك بيانگر نگاه سهم خواهانه و فرصت جويانه اعضاي اين جريان است كه اكنون در دستور كار جريان اصلاح طلبي قرار دارد، ايجاد اختلاف ميان جريان رقيب است.
اصلاح طلبان اين روزها برنامه اول خود را اختلاف افكني ميان اصولگرايان و انجام اقداماتي منافقانه براي ايجاد چندصدايي در صفوف اصولگرايان قرار داده و سعي دارد با به بازي گرفتن چند تن از چهره هاي به ظاهر اصولگرا و واداده به برخي اختلاف نظرها دامن بزند.
چه آنكه محمد خاتمي اخيرا در جلسه اي با حضور مشاوران و افراد متنفذ دوم خرداد بر ايجاد اختلاف ميان اصولگرايان تاكيد كرده و گفته است: «مي توان با دامن زدن اختلافات ميان اصولگرايان به موفقيت دست يافت وليكن با وضعي كه موسوي و كروبي درست كردند، بزرگترين خيانت به اصلاح طلبان از سوي آنان شكل گرفت. اگر آنان اين طور خرابكاري نمي كردند، ما قهرمانانه وارد عرصه سياسي مي شديم».
نتيجه آن كه؛ همه دلسوزان واقعي و بازيگران عرصه سياسي كه دلشان به حال سرنوشت اين كشور و مردم بي نظير مي سوزد و اصولگراي حقيقي هستند، بايد بدانند كه در اين برهه حساس چه نقش و وظيفه اي دارند و منويات رهبر حكيم انقلاب را نيز سرلوحه اعمال وگفتار خود قرار دهند تا «اين انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان و ليبرال ها نيفتد».

 



دلمه (گفت و شنود)

گفت: بالاخره آقاي هاشمي رفسنجاني با صراحت عليه دست اندركاران فتنه 88 موضع گرفت و تاكيد كرد كه آنها لياقت و صلاحيت شركت در انتخابات را ندارند.
گفتم: به حق چيزهاي نشنيده! بعيد است آقاي هاشمي چنين حرفي زده باشد.
گفت: مگر مدعيان اصلاحات و فتنه گران به دستور مستقيم آمريكا و اسرائيل و انگليس عليه اسلام و انقلاب و امام(ره) و قانون اساسي و مردم وارد معركه نشدند؟
گفتم: اين كه مثل روز، روشن است و همه مردم به چشم خود شاهد وطن فروشي و جنايت و خيانت آنها بوده اند.
گفت: خب! حالا آقاي هاشمي گفته است راه حل مشكلات آن است كه «همه گروه ها و جناح هاي دلسوز و معتقد به نظام و قانون اساسي در انتخابات حضور داشته باشند».
گفتم: حق با توست. با اين حساب مدعيان اصلاحات و عوامل فتنه حق شركت در انتخابات را ندارند، چون كه نه فقط معتقد به نظام و قانون اساسي نيستند بلكه در نقطه مقابل آن هم قرار داشته و دارند.
گفت: پس بگو كه چرا اين روزها برخي از عوامل فتنه سعي دارند خودشان را طرفدار نظام و قانون اساسي جا بزنند!
گفتم: يارو از لپه بدش مي آمد، در يك ميهماني دلمه بادمجان برايش آوردند، وقتي دلمه را باز كرد و لپه را درون آن ديد به ميزبان گفت؛ خيال كردي كه اگر پالتو تنش كني، گول مي خورم و لپه فلان فلان شده را نمي شناسم؟
 



ساعت 3 تا 6 بعد از ظهر: 33110065
تمام ساعات شبانه روز:33916546
سامانه پیام کوتاه: 30002323

كيهان و خوانندگان
¤اگرچه فعالان سياسي پايبند اصول در كشور به دليل وجود آزادي و مردم سالاري در نظام ممكن است با يكديگر اختلاف هاي بعضا منجر به تنش داشته باشند، ولي همه در مقابل قدرت هاي استكباري، ضد انقلاب هاي خارج نشين و دنباله هاي آنان در داخل صف واحدي را تشكيل مي دهند و اجازه خيانت نمي دهند.
7745---0938
¤يكي از راههاي تشويق و علاقمندسازي جوانان به قرآن كريم اجازه تلاوت قبل از اذان در مساجد و پخش اذان زنده توسط جوانان است كه امام جماعت مسجد نقش بسزايي در آن مي تواند داشته باشد. انتظار مي رود با تغيير مسئول محترم رسيدگي به امور مساجد جناب آقاي حاج علي اكبري و با توجه به سابقه طولاني انس ايشان با جوانان اين امر مورد توجه قرار گيرد.
8858---0919
¤از يادداشت روز آقاي شريعتمداري با عنوان خواب خزانه دار واقعا ممنونم كه به خوبي مساله را آناليز كردند.
سعيد رفيعي
¤روزنامه هفت صبح هيچ اشاره اي به سخنان رهبري درخصوص كارهاي انحرافي در رابطه با موضوع مهدويت نكرده است. نكند گردانندگان اين نشريه خودشان را مصداق انحراف مطرح شده در سخنان رهبري دانسته اند كه صلاح را در بايكوت سخن ايشان ديده اند.
8147---0913
¤مربي پيش دبستاني با 11 سال سابقه و مدرك كارشناسي با 160 هزار تومان حقوق هستم. از وزير محترم آموزش و پروش درخواست مي كنم به مشكلات ما رسيدگي نمايند.
9314---0935
¤ چرا شبكه الكوثر از روي گيرنده ديجيتال صدا و سيما حذف شده و به جايش شبكه «آي فيلم» قرار داده شده است در حالي كه اين سيستم توانايي پخش كانالهاي فراواني را دارد. لطفا دوباره الكوثر را پخش كنيد.
8276---0912
¤متاسفانه هزينه معالجات پزشكي و بار مالي ناشي از آن به خصوص اگر با عمل جراحي و معضل زيرميزي هاي چند ميليوني همراه باشد فوق العاده سنگين است. پيشنهاد مي شود وزارت بهداشت با توجه به كليه نيروهاي مستعد، متعهد و كارآزموده خود منشور اخلاقي و انضباطي و صنفي پزشكان را بازنگري نموده و آن را به طور قانوني همراه با تعزيرات حكومتي اجرايي نمايد.
گودرزي اصفهان
¤از شهرداري تهران و شركت مترو درخواست مي شود در ايستگاه هايي كه به نام شهيدان بزرگي چون شهيد مفتح، شهيد بهشتي، شهيد مدني، شهيد همت، شهيد كلاهدوز و نامگذاري شده مختصري از شرح حال شهيد در كنار تصوير و يا مجسمه او نصب شود تا افراد منتظر در ايستگاه ظرف چند دقيقه با آرمان و شرح حال مختصر شهيد نيز آشنا شوند.
اسدا عشقي
¤ به عنوان يك دانشجوي حقوق عرض مي كنم در بعضي از كلاسها مثل كلاس تنظيم خانواده كه براي دانشجويان مختلط از دختر و پسر برگزار مي كنند واقعاً حريم ها شكسته مي شود به طوري كه ما دانشجويان چه دختر و چه پسر خجالت مي كشيم، چرا اينگونه كلاسها را جداگانه تشكيل نمي دهند؟
5611---0914
¤ ضمن تشكر از وزير محترم آموزش و پرورش به خاطر بيمه طلايي فرهنگيان درخواست مي كنيم با از بين بردن زمينه هاي كم كاري در اين وزارتخانه از تمام ظرفيت كارمندان استفاده بكنند و نگذارند هيچ نيرويي هدر برود.
8698---0936
¤ يكي از هم وطنان مشهدي در همين ستون از برفكي بودن شبكه هاي تلويزيون در اين شهر انتقاد كرده بود عرض مي كنم بنده با آنتن معمولي برنامه هاي تلويزيون را در مشهد دريافت مي كنم و با چنين مشكلي مواجه نيستم. در ضمن پاسخگو نبودن شماره تلفن هاي سيما چه ربطي به موضوع بحران دارد شايسته نيست همه مسائل را به يكديگر ربط بدهيم و از كاه كوه بسازيم.
7848---0935
¤ شش ماه قبل به سامانه پيام كوتاه رياست جمهوري پيامي را ارسال كرده ام از آن تاريخ تا الان هر موقع پيگير موضوع مي شوم جواب مي شنوم كه در دست بررسي است. اين بررسي ها كي به نتيجه مي رسد؟
2076---0910
¤ مسئولين امر يا كالا برگ اعلام نكنند يا وقتي اعلام مي كنند كالاي آن را به اندازه كافي سرازير بازار بكنند كه مردم سرگردان نشوند.
6941---0919
¤ در مدتي كه كانكس پليس در شهرك رسالت در جاده بهشت زهرا وجود داشت آمار سرقت ها در اين شهرك پايين بود. اما از زماني كه آن را جمع كرده اند مزاحمت هاي اراذل و اوباش و سرقت سارقين بيشتر شده است. درخواست رسيدگي داريم.
4210---0919
¤ وضعيت فرهنگي در حاشيه تهران بسيار تأسف بار است لطف كنيد گزارشي تهيه و منعكس كنيد تا مسئولين فرهنگي چاره اي بينديشند.
2083---0936
¤ از مسئولين بانك مركزي درخواست مي شود علت تخليه حسابهاي بانكي پس انداز نوزادان، بدون اطلاع صاحبان حساب را اعلام نمايند.
2153---0912

 



صدر: كانديداهاي مجلس بايد موضع خود را در برابر فتنه 88 مشخص كنند

نايب رئيس مجلس گفت هر كس بخواهد وارد مجلس يا دولت شود، بايد موضع خود را در برابر جريان فتنه مشخص كند.
سيدشهاب الدين صدر كه به مناسبت روز جوان در مسجد امام جعفر صادق سخنراني مي كرد، در پاسخ به سوالي درباره وضعيت فتنه گران گفت: در اين جريان تعدادي از چهره ها كه در گذشته خدماتي به انقلاب ارائه كرده بودند، از يك آزمون الهي مردود بيرون آمدند و لطماتي را به نظام وارد كرده اند اما اكنون تكليف ما با اين جريان و افراد فتنه گر مشخص است و هركسي كه بخواهد وارد مجلس يا دولت شود بايد موضع خود را در برابر جريان فتنه 88 مشخص كند.
صدر درباره جريان انحرافي نيز، تصريح كرد: برخي از چهره هاي اين جريان افراد كم سواد و بي اطلاعي هستند كه اطراف تعدادي از مسئولان را گرفته اند و حرف هاي بي ربط و بي جهتي مي زنند و نظرات نادرستي را درباره اسلام، امام زمان(عج) و امت اسلامي مطرح مي كنند كه قابل قبول و تحمل نيست.
وي ادامه داد: ما براي دفاع از انقلاب و نظام بهاي زيادي پرداخته ايم و امروز اين انقلاب با رهبري عالمانه و حكيمانه مقام معظم رهبري، به كسي اجازه نخواهد داد كه فتنه به پا كنند و عموم مردم در تبعيت از رهبري و حركت در جهت آرمانهاي امام و شهدا، ترديدي به دل ندارند.
اين نماينده مجلس در ادامه، موضع گيري اخير محمدرضا خاتمي در برابر سخنان فرمانده سپاه را نيز اهانت به اين نهاد و نامناسب توصيف كرد و گفت: سپاه و فرهنگ سپاهي در كشور ما مقدس است و نبايد عده اي به خود اجازه دهند كه به فرماندهان و مسئولان سپاهي با تمام افتخاراتي كه براي كشور كسب كرده اند، بي احترامي كنند.
وي درباره طرح هاي جداسازي جنسيتي در دانشگاه هاي كشور هم، با انتقاد از سياسي شدن بحث رعايت عفاف و مسايل شرعي در محيط هاي دانشگاهي، خواستار بررسي كارشناسي و اصولي اين موضوع در نهادهاي مسئول مانند شوراي عالي انقلاب فرهنگي شد.

 



اقامه نمازجمعه اين هفته تهران به امامت آيت الله امامي كاشاني

نماز عبادي سياسي جمعه اين هفته تهران، به امامت آيت الله امامي كاشاني در دانشگاه تهران برگزار مي شود.
به گزارش روابط عمومي ستاد نمازجمعه تهران در اين مراسم كه از ساعت 45/11 آغاز مي شود، دكتر احمد اسفندياري، سرپرست سازمان بهزيستي كشور، به مناسبت «روز بهزيستي» گزارشي ارائه مي كند و سپس حجت الاسلام مصلحي وزير اطلاعات پيرامون «سرباز گمنام» پيش از خطبه ها سخنراني خواهد كرد.

 



... و اينگونه علي محمد باب را كوك كردم! (خبر ويژه)

جاسوس مترجم نماي سفارت روسيه با استفاده از موادمخدر و جاه طلبي سيد علي محمد شيرازي (علي محمد باب) توانست به او بقبولاند كه وي باب امام زمان(عج) بلكه خود امام زمان است!
كينياز دالگوركي جاسوس روسي سال 1834 ميلادي به عنوان مترجم سفارت روسيه به ايران آمد و تظاهر به اسلام آوردن كرد و همان نقشي را در راه اندازي فرقه جعلي و انحرافي «بابيت» ايفا كرد كه مستر همفر انگليسي در راه اندازي وهابيت در منطقه حجاز كرد. دالگوركي حتي به يادگيري علوم ديني پرداخت و سپس سراغ سيدمحمدعلي شيرازي رفت.
به گزارش «بولتن نيوز» به نقل از كتاب «كينياز دالگوركي جاسوس روسيه تزاري در ايران»، اين جاسوس روسي در ذكر خاطرات خود مي گويد: روزي سر درس آقاي سيدكاظم يك نفر سوال كرد آقا حضرت صاحب الامر كجا تشريف دارند؟ آقا سيدكاظم گفت من چه مي دانم شايد در همين جا تشريف داشته باشند ولي من او را نمي شناسم. من مثل برق يك خيالي به سرم آمد، كه سيدعلي محمد اين اواخر به واسطه كشيدن قليان و چرس و رياضت هاي بيهوده بانخوت و جاه طلب شده بود و روزي كه آقاسيدكاظم اين مطلب را فرمود، سيدحضور داشت. پس از اين مجلس من بي نهايت به سيد احترام مي كردم و براي هميشه بين خود و او در راه رفتن حريم قرار مي دادم و حضرت آقا به او مي گفتم. يك شبي كه قليان چرس را زده بود، من بدون آن كه قليان كشيده باشم، با يك حال خضوع و خشوع در حضور او خود را جمع كرده گفتم «حضرت صاحب الامر! به من تفضل و ترحمي فرمائيد. بر من پوشيده نيست، تويي تو.» سيد يك پوزخندي زده و خودش را از تك و تا نينداخت. من مصمم شدم يك دكان جديدي در مقابل دكان شيخي باز كنم و اقلا اختلاف سوم را من در مذهب شيعه ايجاد كنم. گاهي بعضي مسائل آسان از سيد مي پرسيدم او هم جواب هايي مطابق ذوق خودش كه اغلب بي سر و ته بود، از روي بخار حشيش مي داد. من هم فوري تعظيمي كرده و مي گفتم: «تو باب علمي يا صاحب الزماني، پرده پوشي بس است. خود را از من مپوش.»(!!)
جاسوس روسي اضافه مي كند: يك روز كه سيد از حمام آمده بود، باز من سخن را باز كردم. او گفت «آقاشيخ عيسي، اين صحبت ها را كنار بگذار، صاحب الزمان از صلب امام حسن عسگري(ع) و بطن نرجس خاتون(س) است. صاحب يد و بيضا است، صاحب معجزه است. مرا دست انداختي؟ من پسر سيدرضاي شيرازي و مادرم رقيه، موسوم به خانم كوچك و از اهل كازرون است.» گفتم «آقاي من! تو خود مي داني كه بشر هرگز هزار سال عمر نمي كند و اين موهبت نوعي است. تو سيدي و از صلب حضرت اميري. آن چه بر من محقق شده تو باب علمي، صاحب الزماني، پس دست از دامن تو برنمي دارم.» سيد با حال قهر از من جدا شد ولي من مجددا به منزل او رفتم و طرح بعضي از مطالب از جمله تقاضاي تفسير سوره عم (نبأ) را كردم. سيد هم قبول اين خدمت كرد. قليان چرس را كشيده شروع به نوشتن نمود ولي اغلب مطالب او را من اصلاح مي كردم و به او مي دادم، كه بلكه او تحريك و معتقد شود باب علم است. آري سيد بهترين آلت براي اين عمل بود. خواهي نخواهي من سيد را با اين كه متلون و سست عنصر بود در راه انداختم و چرس و رياضت كشيدن او هم به من كمك مي كرد.
در خاطرات دالگوركي همچنين آمده است: تفسير سوره عم را به من نمود. از او گرفتم. خيلي جرح و تعديل كردم، آخر هم مفهوم و معني درستي نداشت ولي از او خواهش نمودم كه خط مبارك نزد من بماند و سواد او را كه خود درست كرده بودم به او دادم ولي به واسطه استعمال دخان و چرس حوصله آن را نداشت كه آن را دوباره بخواند. هميشه ترديد داشت و مي ترسيد دعوي صاحب الامري بكند. به من مي گفت كه اسم من مهدي نيست. گفتم «من نام تو را مهدي مي گذارم. تو به طرف تهران حركت كن. اينهائي كه ادعا كرده اند از تو مهم تر نبودند. تو فقط حال ترديد و ترس را از خود دور كن و متلون مباش. سيد درست گوش مي داد و بي نهايت طالب شده بود كه ادعايي بكند ولي جرات نمي كرد. من براي اين كه به او جرات بدهم به بغداد رفته، چند بطر شراب خوب شيراز را يافتم و چند شبي به او خوراندم. كم كم با هم محرم شديم. به او حقايق را حالي كردم(!)
جاسوس مشهور روسي درباره علت اجراي اين سناريو و راه اندازي حركت بابيه توضيح مي دهد: از او انكار و از من اصرار. باري به هر وسيله اي بود رگ جاه طلبي او را پيدا كردم و او را به حدي تحريك كردم كه كم كم دعوي اين كار بر او آسان آمد. من فكر مي كردم چگونه است كه اين عده قليل شيعه بر يك دولتي مثل عثماني غلبه كرده اند و چگونه همين جماعت با يك عده قليل جنگ هايي با روسيه نموده و يك لشكر انبوه را از ميان برداشته اند. آن وقت دانستم كه به واسطه اتحاد مذهبي و عقيده و ايمان راسخي است كه به اسلام دارا بوده و هيچ اختلاف مذهبي نداشته اند... من هم درصدد دين تازه ديگري افتادم. ... به سيد گفتم: «از من پول دادن و از تو دعوي مبشري و بابيت و صاحب الزماني كردن.» آري با اين كه در ابتدا اكراه داشت، ولي به قدري به او خواندم و او را تطميع كردم كه كاملا حاضر شد.

 



سفيل و سرگردان در كافه هاي پاريس (خبر ويژه)

«سفير سرگردان جنبش سبز در خارج با شدت مي گويد از سياست بيزار است».
پايگاه اينترنتي «تهران ريويو» وابسته به عناصر ضدانقلاب مقيم اروپا با درج اين مطلب درباره محسن مخملباف كه به همراه دو دون كيشوت متوهم ديگر ( سازگارا و نوري زاده) به عنوان سه تفنگدار و سخنگوي جنبش سبز در خارج به شمار مي رفت، نوشت: دو سال پيش مخملباف از شهرت سينمايي اش براي ورود به عرصه سياست بهره برد و به عنوان سخنگوي برون مرزي نامزد اصلاح طلبان در انتخابات يعني موسوي نقش آفريني كرد. او پس از آن در روزنامه گاردين (لندن) نوشت « به من مسئوليتي سپرده شد كه جهان را آگاه سازم. دفتر موسوي از من خواسته كه اين كار را بكنم.»
نويسنده «تهران ريويو» مخملباف را «سفير سرگردان جنبش سبز در اينجا و آنجا كه براي مدتي گرد پايتخت هاي مختلف اروپا، پارلمان اروپا و كاخ سفيد پرسه مي زد و فرصتي براي فيلم ساختن نداشت» معرفي مي كند و مي نويسد: با مخملباف در يك كافه توريستي در بلوار سن ميشل پاريس ملاقات كردم. او يك كوكا سفارش داد و با شدت اعلام كرد من واقعا از سياست بيزارم. مخملباف به نسبت آدمي كه ادعاي بيزاري از سياست را دارد، هميشه بيش از اندازه چهره اي سياسي از خود نشان داده است.
يادآور مي شود مخملباف در اوج فتنه سال 88، بازيگر سناريوي جنگ رواني سازمان سيا شد و دروغ هاي ديكته شده سرويس هاي جاسوسي عليه جمهوري اسلامي را با گريم و چهره ايراني قرائت مي كرد اما در مدت كمتر از چند ماه، صرفا سايه اي ازاين جاه طلبي و بازيگري به قيمت بر باد دادن آبرو باقي ماند.
چند روز پيش ابراهيم نبوي طنزنويس فراري مقيم بلژيك با تمسخر لودگي هاي مخملباف نوشته بود: 2 سال قبل مخملباف چهره مهم جنبش سبز بود. بعد از اينكه به عنوان سخنگوي ميرحسين موسوي حرف هاي عجيب و غريبي زد، خودش رفت و مدت هاست پيدايش نيست. مخملباف مدتهاست بي خبرمان گذاشته است. يك سال قبل شنيدم آقايي به نام مدحي تبديل به ستاره تلويزيوني اپوزيسيون تندرو شده، دولت تشكيل داده و قصد سرنگوني دارد و آخرش هم با الماس هاش رفت به ايران... اين روزها هركي حرف تند مي زنه و مي خواد زود بره، من ياد آدم هايي مي افتم كه دير مي اومدن و به سرعت مي رفتند.
گفتني است چند ماه قبل يكي از ضدانقلابيون فراري از قول نيك آهنگ كوثر نوشته بود كه وي روي موبايل مخملباف شماره تماسي را ديده است كه خود او - نيك آهنگ- در ايران از طريق همان شماره با وزارت اطلاعات تماس مي گرفته است.

 



انصاف نيست در انتخابات شركت كنيم ... اما عجله هم كار شيطان است! (خبر ويژه)

تذبذب و رياكاري تبديل به عادت برخي سران مجمع روحانيون شده است.
محمد موسوي خوئيني ها در مطلبي پرتناقض پيرامون انتخابات مجلس نهم و درباره اين سؤال كه «شما به مشاركت اعتقاد داريد يا عدم مشاركت در انتخابات مجلس؟» نوشت: آيا در زماني كه جمعي از دوستان ما براساس اتهامات واهي و محاكمات غيرعادلانه در زندان بسر مي برند و دو شخصيت خدمتگزار جامعه آقاي مهندس موسوي و حجت الاسلام والمسلمين كروبي در حصر خانگي قرار دارند و مطبوعاتي كه مي خواهند مستقل از اراده برتر جامعه به رسالت مطبوعاتي خود عمل كنند، نمي توانند، آيا انصاف و عدالت است كه ما در انتخاباتي شركت كنيم كه در اين شرايط برگزار مي شود؟ مگر ما چه گناهي كرده ايم كه بايد از رسانه هاي رسمي و غيررسمي كشور ماه ها و بلكه سالها مورد زشت ترين هتاكي ها و تهمت ها قرار بگيريم و باز هم در انتخاباتي شركت كنيم كه به دست همان كساني برگزار مي شود كه اين بلاها و مصيبت ها را بر سر ما و دوستانمان آورده اند.
وي در عين حال در وبلاگ خود نوشت: بدون ترديد شركت در انتخابات حق ما است و اگر ببينيم با شركت در انتخابات حقي را به صاحبش برمي گردانيم و باطلي را مانع مي شويم قطعا شركت خواهيم كرد. بنابراين گمان مي كنم از هم اكنون به تصميم نهايي نمي شود فكر كرد.
يادآور مي شود طيف متبوع موسوي خوئيني ها به اين رفتارهاي مذبذب معروف هستند و به موازات ادعاي تحريم انتخابات مجلس هفتم و هشتم و زير سؤال بردن آن، فهرست انتخاباتي گسترده اي ارائه كرده اند كه از جمله شامل 150 نفر فهرست رسمي- غير از افراد رسما معرفي نشده- بود و در تهران فهرست 30 نفره «ياران خاتمي» با بي اقبالي مطلق مردم - به استثناي يك نفر- مواجه شد.
گفتني است مظلوم نمايي اين جريان در حالي است كه در جريان فتنه 88 آشكارا به دامان مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس پيوسته بودند و با بهايي ها و منافقين و ماركسيست ها و سلطنت طلب ها و تمامي جريانات ضدانقلاب عليه مردم مسلمان اين مرز و بوم متحد شده بودند. بنابراين بايد به موسوي خوئيني ها گفت؛ شما كه با همه دشمنان اسلام و انقلاب در اتحاد به سر مي بريد مظلوم!! هستيد يا ملت سرافراز و مسلمان ايران كه پوزه مديران بيروني شما را به خاك ماليد؟! و اساساً چگونه انتظار داريد كه ايران اسلامي به ستون پنجم لو رفته مثلث آمريكا و اسرائيل و انگليس و هم پيمانان منافقين و بهايي ها و سلطنت طلب ها اجازه مشاركت در انتخابات را بدهد؟!

 



هيچ زمامدار آمريكايي از عهده جهنمي كه ايران براي اسرائيل ساخت برنيامد (خبر ويژه)

شعله هاي سركش «آتش مهيبي كه سال 1979 در نتيجه سياست هاي نابخردانه پرزيدنت جيمي كارتر در ايران برافروخته شد، امروز كماكان در خاورميانه زبانه مي كشد».
صفحه فيس بوكي راديو اسرائيل ضمن انتشار اين مطلب مي نويسد: هنگام آن است كه پرزيدنت اوباما چشم بگشايد و در مورد ايران و خاورميانه تصميم عاقلانه اي بگيرد. آتشي كه در اثر سياست نابخردانه كارتر برافروخته شد، او را نيز طعمه خود كرد اما متاسفانه زمامداران بعدي كاخ سفيد نيز، يعني آقايان رونالد ريگان، جرج بوش پدر و بيل كلينتون هيچيك به نوبه خود درصدد مهار كردن كانون اين جهنم سوزان (ايران) برنيامدند و آن را به حال خود واگذاشتند تا با فراغ خاطر زيربناهاي لازم را براي فناوري هسته اي و تسليحات مهيا سازد.
راديو اسرائيل در تحليل آشفته خود با وجود دعوت اوباما به تندروي و تهديد، به سياست هاي تند دولت بوش نيز حمله كرد و نوشت: واقعه 11 سپتامبر، پرزيدنت بوش را به خود آورد و لشكركشي ها به افغانستان و عراق را آغاز كرد و برانداختن دو دشمن سرسخت جمهوري اسلامي را فراهم ساخت؛ گرچه انجام اين جنگ ها دو نظام ضد بشري را از ميان برداشت. ولي ناگاه از يك سوي موجبات همكاري طالبان و القاعده را با تهران و اسلام آباد به وجود آورد و از جانب ديگر مرز يك هزار كيلومتري عراق با ايران در اختيار رژيم تهران قرار گرفت، تا صدها هزار معاود عراقي پناهنده مقيم ايران فقط در ظرف چند هفته با ساز و برگ هاي لازم و دستور العمل خاص به عراق وارد شوند و بتوانند موجبات تشكيل «سپاه بدر» در جنوب و سپاه المهدي در مناطق مركزي و بغداد را فراهم آورده و به كشتار بي امان آمريكائيان بپردازند. امروز شوربختانه مي بينيم كه چگونه هزاران سرباز دلاور ارتش آمريكا با تدابير نظام تهران به خاك و خون كشيده شده و مي شوند، و ميلياردها دلار از محل وجوه ماليات دهندگان آمريكا هزينه گرديده و مي گردد تا ناخواسته وضعيت در عراق به سود جمهوري اسلامي به اين گونه كه شاهديم، جهت يابد.

 



خاتمي اول موضع مي گيرد و بعد فكر مي كند! (خبر ويژه)

انتشار سخناني منسوب به خاتمي آن هم از سوي يك رسانه وابسته به ضدانقلاب خارج نشين، به جاي رفع علامت سؤال و اتهام از وي در ميان اپوزيسيون، موجب ابهامات و سؤالات تازه تري شد. گويانيوز در واكنش به خبر منتشره از سخنان خاتمي در سايت ميهن، قبل از هر چيز خواستار ارائه سند و مدرك شد تا معلوم گردد خاتمي سخنان ياد شده را كه به جرئت و جسارت وي نمي خورد، گفته است! نويسنده گويانيوز سپس مي پرسد: سؤال هاي ديگري نيز وجود دارد كه به سادگي نمي توان از كنار آن گذشت. اينكه دوستان منتشر كننده بيايند و بگويند اين صحبت ها به «هر دليلي» تا به امروز منتشر نشده كه چاره كار نمي شود. سؤال هاي زيادي به ذهن مي آيد و نمي توان گفت كه نپرسيد! اين كه به چه دليل و يا دلايلي اين صحبت ها تاكنون منتشرنشده است؟ اين «هر دليلي» دقيقاً چيست؟ آيا اكنون كه اين صحبت ها منتشر شده، آقاي خاتمي با انتشار آن موافق بوده است و اجازه انتشار آن صحبت ها را داده است؟ يا علي رغم مخالفت وي اين صحبت ها منتشر شده است؟ اگر اجازه انتشار، داده، اين سؤال پيش مي آيد كه به چه دليلي تاكنون اجازه انتشار اين صحبت ها داده نشده بود؟ اگر هم خاتمي با اين صحبت ها موافق نيست و انتشار اين صحبت ها بدون اجازه او بوده بايد ديد به چه دليل و انگيزه اي اين صحبت ها تاكنون مخفي مانده و اكنون بدون اجازه ايشان منتشر مي شود؟
گويانيوز با ترديد در انتساب سخنان مذكور به خاتمي به اعتبار مواضع دوپهلو و عدم صراحت و شجاعت وي مي نويسد: اگر اين سخنان، اظهارات خود خاتمي باشد، او گفته است «ما از سال 84 نبايد در انتخابات شركت مي كرديم. متاسفانه اين اشتباه ما بود». اگر شركت در انتخابات رياست جمهوري نهم اشتباه بوده، آن موقع تكليف اين همه انتقاد كه احزابي چون مشاركت و ياران با وفاي آقاي خاتمي همچون، آقايان علي شكوري راد و محمدرضا جلايي پور عليه گروه هاي تحريم كننده انتخابات وارد مي نمودند چه مي شود؟ اينكه برخي از احزاب و برخي از اصلاح طلبان عدم راي به دكتر معين را باعث همه و يا پاره اي نارسايي ها و سركوب ها مي دانستند چه؟ آيا اين حرف ها و انتقادات هم اشتباه بوده است؟ اگر هم از هر انتخاباتي بگذريم از شركت در انتخابات مجلس هشتم و ارائه ليستي به نام «ياران خاتمي» كه نمي توان به اين سادگي ها گذشت؟ آيا شركت در انتخابات مجلس هشتم و ارائه ليست هم اشتباه بوده است؟ و باز تكليف اين همه انتقادي كه گروه هاي تحريم كننده انتخابات مجلس هشتم از سوي ياران آقاي خاتمي روانه شد چه مي شود؟ كسي كه امروز مي پذيرد ديروز در انتخابات مجلس هشتم اشتباه كرده، از كجا معلوم كه فردا نگويد امروز اشتباه مي كرده است؟

 


صفحه (14)


صفحه (3)


صفحه (2)

     


(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14