(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 29 تیر 1390- شماره 19978

صراط مستقيم وصيت نامه امام خميني
وصيت امام به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
طراحان فتنه قابل هدايت نيستند

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




صراط مستقيم وصيت نامه امام خميني
وصيت امام به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

سيد علي بني لوحي
و وصيت اينجانب به وزارت ارشاد در همه اعصار خصوصا عصر حاضر كه ويژگي خاصي دارد، آن است كه براي تبليغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقيقي جمهوري اسلامي كوشش كنند. ما اكنون، در اين زمان كه دست ابرقدرت ها را از كشور خود كوتاه كرديم ، مورد تهاجم تبليغاتي تمام رسانه هاي گروهي وابسته به قدرت هاي بزرگ هستيم171 . چه دروغ ها و تهمت ها كه گويندگان ونويسندگان وابسته به ابرقدرت ها به اين جمهوري اسلامي نوپا نزده و نمي زنند .
مع الاسف اكثر دولت هاي منطقه اسلامي كه به حكم اسلام بايد دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاسته اند و همه در خدمت جهانخواران ازهر طرف به ما هجوم آورده اند172. و قدرت تبليغاتي ما بسيار ضعيف و ناتوان است و مي دانيد كه امروز جهان روي تبليغات مي چرخد. و با كمال تاسف ، نويسندگان به اصطلاح روشنفكر كه به سوي يكي از دو قطب گرايش دارند، به جاي آنكه در فكر استقلال و آزادي كشور و ملت خود باشند، خودخواهي ها و فرصت طلبي هاو انحصارجويي ها به آنان مجال نمي دهد كه لحظه اي تفكر نمايند و مصالح كشورو ملت خود را در نظر بگيرند173، و مقايسه بين آزادي و استقلال را در اين جمهوري با رژيم ستمگر سابق نمايند و زندگي شرافتمندانه ارزنده را توام با بعض آنچه را كه از دست داده اند، كه رفاه و عيش زدگي است ، با آنچه از رژيم ستمشاهي دريافت مي كردند توام با وابستگي و نوكرمابي و ثناجويي و مداحي ازجرثومه هاي فساد و معادن ظلم و فحشا بسنجند174؛ و از تهمت ها و نارواها به اين جمهوري تازه تولد يافته دست بكشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضدطاغوتيان و ستم پيشگان زبان ها و قلم ها را به كار بگيرند .
و مسئله تبليغ تنها به عهده وزارت ارشاد نيست بلكه وظيفه همه دانشمندان وگويندگان و نويسندگان و هنرمندان است . بايد وزارت خارجه كوشش كند تاسفارتخانه ها نشريات تبليغي داشته باشند و چهره نوراني اسلام را براي جهانيان روشن نمايند؛ كه اگر اين چهره با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همه ابعادبه آن دعوت كرده از زير نقاب مخالفان اسلام و كج فهمي هاي دوستان خودنمايي نمايد، اسلام جهان گير خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزازخواهد آمد175. چه مصيبت بار و غم انگيز است كه مسلمانان متاعي دارند كه ازصدر عالم تا نهايت آن نظير ندارد، نتوانسته اند اين گوهر گرانبها را كه هر انساني به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه كنند176؛ بلكه خود نيز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهي از آن فراري اند !
171 - «دشمني و سياه نمايي» نسبت به جمهوري اسلامي، تلاش رسانه هاي وابسته به صهيونيسم جهاني است كه در سه دهه اخير استراتژي «ايران هراسي» را در دستور كار خود دارند. در نيويورك روي خروجي يكي از سايت هاي اينترنتي خبري كه مي خوانيد قرار گرفت و در فاصله اي كمتر از 36 ساعت به پر بيننده ترين مطلب با ميليون ها مراجعه كننده تبديل شد. شمار فراواني از چند ميليون كاربر آمريكايي كه اين لطيفه را مشاهده كرده اند، در بخش نظر كاربران از آن با عناويني نظير «بهترين»، «گوياترين» و «لطيفه اي برگرفته از يك واقعيت تلخ» ياد كرده اند.... و حالا ترجمه فارسي اين لطيفه پر سر و صدا را بخوانيد؛ مردي در پارك مركزي شهر نيويورك مشغول قدم زدن است كه ناگهان متوجه مي شود يك سگ هار به دختر بچه اي حمله كرده و قصد دريدن او را دارد. مرد، با عجله خودش را به آنها كه چند ده متر آن طرف تر بودند، مي رساند و با سگ درگير مي شود، بعد از مدتي كشمكش و در حالي كه چند تكه از لباسش پاره شده بود، سگ را مي كشد و دختربچه را نجات مي دهد. مردمي كه در آن حوالي پرسه مي زدند و با شنيدن صداي گريه آميخته به التماس دخترك و غرش سگ هار و دخالت آن مرد در اطراف آنها حلقه زده بودند، بعد از مشاهده فداكاري مرد و پايان خوش ماجرا، براي مرد فداكار هورا مي كشند. پليس وارد صحنه مي شود، دست مرد فداكار را به نشانه پيروزي بر سگ هار بلند مي كند و به او مي گويد «هي، تو واقعاً يك قهرماني ونشانه انسان دوستي و شجاعت مردم نيويورك.» مرد ضمن تشكر مي گويد؛ اما، من اهل نيويورك نيستم و پليس مي گويد؛ «چه فرقي مي كند، فردا روزنامه ها مي نويسند يك آمريكايي قهرمان و باعث افتخار همه مردم آمريكا هستي و فردا رسانه هاي آمريكايي با تيترهاي درشت و پخش كليپ هاي تلويزيوني داستان فداكاري تو را در صدر اخبار خود قرار مي دهند. مرد، سري به علامت منفي تكان مي دهد و مي گويد؛ «ولي، من آمريكايي نيستم» و پليس مي پرسد؛ «پس تو كجايي هستي؟!» و مرد پاسخ مي دهد؛ «من ايراني هستم». فرداي آن روز، تمامي روزنامه ها و شبكه هاي راديو و تلويزيون آمريكا در صدر اخبار خود اعلام مي كنند؛ »يك مسلمان تندروي ايراني سگ بي گناه آمريكايي را كشت»!
172 - پس از پيروزي رزمندگان در عمليات بيت المقدس مقامات دولت ريگان رييس جمهور آمريكا گفتند: «شكست نيروهاي عراقي از سوي ايران، ثبات كشورهاي خليج فارس را تهديد مي كند و شرايطي فراهم مي سازد كه بالقوه براي غرب، از كشمكش حل نشده اعراب و اسراييل خطرناك تر است.» به دنبال آن سران كشورهاي مرتجع عرب منطقه براي كمك همه جانبه به عراق وارد عمل شدند زيرا عراق به عنوان «جناح شرقي دنياي عرب و عمق استراتژيك ملل عرب اهميت فراواني داشت. در آن مقطع كمك هاي مالي كويت و عربستان به عراق فراتر از 36 ميليارد دلار بود كه تا پايان جنگ به بيش از 84 ميليارد دلار رسيد. متحدين آمريكا علاوه «بر كمك اقتصادي» سعي كردند از لحاظ نيروي انساني و تسليحات نيز صدام را ياري كنند، حضور 15 تا 17 هزار نفر مصري در ارتش عراق و پيشنهاد پادشاه اردن براي اعزام 20 هزار نيروي نظامي به بغداد بخشي از كمك هاي انساني مقطعي از جنگ است. «طاها ياسين رمضان» معاون نخست وزير عراق درباره حضور نيروهاي عربي، فقط تعداد 14 هزار نفر را تأكيد كرد كه از كشورهاي مصر، اردن، يمن، مراكش، تونس و سودان به ارتش خلقي عراق كمك كرده اند. با توجه به اينكه عراق نيروهاي «جيش الشعبي» خود را از اين نيروها و در قالب گردان هاي 300 نفره سازماندهي مي كرد، اعزام اين نيروهاي كمكي 50 گردان يعني حدود پنج لشكر عملياتي بوده اند. همچنين رجوع كنيد، رويارويي استراتژي ها، فصل چهارم.
173 - «ژان پل سارتر» فيلسوف و سياستمدار فرانسوي در مقدمه كتاب «دوزخيان روي زمين» كه توسط «فرانس فانون» نوشته شد، درباره تربيت افرادي از هر ملت در غرب و سپس نفوذ دادن آنها به منظور نشر فرهنگ بيگانه در فرهنگ بومي و سنتي منطقه خود مي نويسد: نخبگان اروپا به ساختن و پرداختن بوميان نخبه دست يا زيدند، جوان هايي را برگزيدند و داغ اصول فرهنگ و تمدن غربي را بر پيشاني آنان زدند و دهانشان را از حرف هاي گنده خمير مانند و دندان چسب، پر كردند و پس از يك اقامت كوتاه در «متروپل قلب شده» روانه وطنشان نمودند.» فرانس فانون، دوزخيان روي زمين، ص 2. قبل از انقلاب و از دوره رضاخاني كساني چون ميرزا ملكم و تقي زاده و فروغي نماد اين نفوذ بيگانه بودند و پس از انقلاب نيز از همان روزهاي اول انقلاب «قلم به مزد»هاي بسياري فضاي فرهنگي كشور را به نفع دشمن آلوده كردند. مقام معظم رهبري با بيان اينكه قلم به مزدها و فرهنگي هاي دين و دل باخته براي مقاصد استكباري كار مي كنند، مي فرمايند: »كم هم نيستند قلم به مزدها و فرهنگي هاي دين و دل و وجدان باخته و چه غالباً و اكثراً در خارج كشور و چه تك و توكي در داخل كشور، كه براي مقاصد استكباري، قلم هم بردارند، شعر هم بگويند، كار هم بكنند و دارند مي كنند.» مقام معظم رهبري، 12/2/69 .
174 - قلم زنان شاهنشاهي، با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، يا رنگ عوض كردند، كه زود شناخته شدند، و يا سكوت كرده به خارج گريختند و در دهه دوم انقلاب، به تدريج وارد عرصه مطبوعاتي، فرهنگي شدند و مخصوصاً در مدتي، به صورتي لجام گسيخته، به استحاله نظام پرداختند. پيام حضرت امام (رحمه الله عليه)، 37 سال قبل از پيروزي انقلاب كه خطاب به علما و نخبگان نوشته شده، نشاندهنده نگراني به جاي ايشان از «نفوذي»هاست: «هان اي روحانيون اسلامي، اي دانشمندان ديندار، امروز شماها در پيشگاه خداي عالم چه عذري داريد؟ همه ديديد كتاب هاي يك نفر تبريزي- احمد كسروي- بي سرو پا را كه تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا كرد و در مركز تشيع به امام صادق (عليه السلام) وامام غايب- روحي له الفداء- آن همه جسارت ها كرد و هيچ كلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذري در محكمه خدا داريد؟» صحيفه امام، ج 1، صص 21-23. از اين روي مقام معظم رهبري با رشد تهاجم فرهنگي از اولين سال هاي دهه دوم پيروزي و لزوم تقابل با عناصر مطرود و خود باخته مي فرمايند: «بي تفاوتي و مسامحه در برابر اين تهاجم فرهنگي، كه گاه با قلم عناصر مطرود و خود باخته داخلي صورت مي گيرد، زيان هاي جبران ناپذيري در برخواهد داشت.» مقام معظم رهبري، 2/7/1370.
175 - حضرت امام (رحمه الله عليه) در جاي ديگري با اميدواري به گسترش اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله وسلم) مي فرمايند: «ما امروز دور نماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش مي بينيم و جنبشي كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميد بخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالي را نزديك و نزديك تر مي نمايد. گويي جهان مهيا مي شود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مكه معظمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان.» صحيفه نور، ج 18، ص 11.
176 - «هدف اصلي امام راحل (رحمه الله عليه)، با موضوع انسان در انقلاب اسلامي و بازگشت او به «هويت الهي» خود بود: امروز در دنيا غريب ترين چيزها همين اسلام است و نجات آن قرباني مي خواهد و دعا كنيد من نيز يكي از قرباني هاي آن گردم.» صحيفه نور، ج 21، ص 41. خميني كبير در طول حيات پر بركت خود هرگز آرام ننشسته و براي گسترش فطرت الهي انسان ها همه حوادث را به جان خريده است: «خميني آغوش و سينه خويش را براي تيرهاي بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ ها و موشك هاي دشمنان باز كرده است، و همچون همه عاشقان شهادت، براي درك شهادت روز شماري مي كند.» همان، ج 20، ص 236.

 



طراحان فتنه قابل هدايت نيستند

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
عوامل مؤثر در فتنه اجتماعي
در چند جلسه اخير، موضوع بحث ما فتنه بود و اين موضوع را به جهت مسائل اجتماعي مورد ابتلا در چند ماه اخير، انتخاب كرديم. منظور از فتنه اجتماعي كه مورد بحث ماست عبارت است از اين كه در جامعه فعاليت هائي انجام گيرد كه زمينه تشخيص درست و نادرست، و حق و باطل را مبهم كند و در نتيجه كساني ناخواسته و ناآگاهانه به دام گمراهي و كجروي بيفتند. عرض كرديم كه در پيدايش و پيشرفت فتنه اجتماعي سه عامل مؤثر است. آغازگر اين حركت كساني هستند كه به خاطر اغراض و منافع شخصي، قصد دارند شرايط نامناسب، مبهم و غبارآلودي در جامعه پديد آورند و به اصطلاح آب را گل آلود كنند تا بتوانند ماهي مقصودشان را بگيرند. اينان آگاهانه مقاصد شوم و نامشروعي دارند و به خاطر آن نقشه مي كشند. خودشان هم مي دانند دنبال چه چيزي هستند؛ براي آن ها ابهامي وجود ندارد؛ بلكه براي ديگران ابهام به وجود مي آورند تا بتوانند منافع خودشان را تامين كنند. اولين عواملي كه معمولا پشت پرده هستند و خيلي شناخته نمي شوند. اين گروه اند.
اين دسته براي پياده كردن مقاصدشان به كارگزار احتياج دارند. به دنبال كساني هستند كه به تعبير ساده، بتوانند آن ها را بخرند؛ لذا مزدور انتخاب مي كنند و به آنها پول مي دهند تا كار كنند. اين مزدوران هم مي دانند كه چه مي كنند. اين ها به خاطر خواسته هاي مادي و دنيوي و صرفاً به خاطر اين كه پولي به دست آورند و زندگي شان را بگذرانند، تن به مزدوري مي دهند. معمولا هم از اراذل و اوباش و آن هايي كه شخصيت و كرامتي ندارند، هستند. اين دسته هم از عواملي هستند كه در پيدايش فتنه مؤثرند. دسته ديگر عواملي هستند كه مي توانند در پيشرفت يا تسريع يا تعميق فتنه مؤثر باشند، ولي قصد سوئي ندارند؛ بلكه از روي جهل، كم تجربگي و نداشتن بصيرت اجتماعي، حركاتي را انجام مي دهند كه به نفع فتنه گران تمام مي شود، و شايد هم با نيت خير به فتنه كمك كنند.
اميدي به هدايت طراحان فتنه نيست
فرض ما اين است كه مي خواهيم نه فتنه گر و نه طعمه فتنه گران باشيم؛ اما بايد بدانيم كه وظايفي هم داريم كه گاه از آن ها غفلت مي كنيم و آن مقابله با آن عوامل سه گانه فتنه است. در مقابل اين ها چه وظيفه اي داريم؟
در مقابل طراحان فتنه كه آگاهانه شيطنت مي كنند و مي خواهند مردم را گمراه كنند، و از آن ها سوءاستفاده كنند چه بايد كرد؟ در ابتدا به نظر مي رسد كه اگر بتوانيم، بايد اين ها را هدايت كنيم تا دست از فتنه گري بردارند. اين يك احتمال و فرضي است كه در بحث مي توان مطرح كرد؛ اما در خارج تقريباً شبهه محال است. هم تجربه هاي خارجي و هم آيات و روايات فراواني نشان مي دهند كه هميشه در اجتماع، كساني عالماً و عامداً مردم را به خطا و انحراف مي كشانند و قابل هدايت هم نيستند. اگر اين بحث به اين صراحت مطرح شود، براي بسياري از افراد شبهه جبر پيش مي آيد؛ ولي ما مي دانيم كه مسئله، مسئله جبر نيست؛ زيرا كساني كه عمداً در مسير خطا قدم مي گذارند. روز به روز به فساد نزديك تر مي شوند؛ تا به جايي مي رسند كه قرآن مي فرمايد: «ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم و علي أبصارهم غشاوه...»1 براي نمونه آيات اول سوره يس را مرور و در آن تأمل كنيم؛ مي فرمايد: «بسم الله الرحمن الرحيم¤ يس¤ و القرآن الحكيم¤ انك لمن المرسلين¤ علي صراط مستقيم¤ تنزيل العزيز الرحيم¤ لتنذر قوماً ما انذر آباوهم فهم غافلون»2: ما تو را فرستاديم براي مردمي كه انذار نشده بودند تا آن ها را انذار كني؛ بعد مي فرمايد: كساني هستند كه به هيچ وجه قابل هدايت نيستند. تعبيرات عجيبي دارد؛ مي فرمايد: «انا جعلنا في أعناقهم أغلالا فهي الي الاذقان فهم مقمحون»3: ما به دور گردن عده اي غل هائي انداخته ايم كه نه تنها گردنشان، بلكه تا چانه هايشان را هم گرفته است؛ «وجعلنا من بين أيديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لايبصرون»4: در مسيري كه حركت مي كنند در اطرافشان، از جلوي رويشان و از پشت سرشان سد ايجاد كرديم؛ اين ها را خوب پوشانديم؛ لذا چشمشان نمي بيند. «و سواء عليهم أأنذرتهم أم لم تنذرهم لايومنون»5: چه اين ها را انذار كني و چه انذار نكني، اين ها هدايت نمي شوند.
اين يك حقيقتي است كه در ميان انسان ها كساني هستند كه شكل و شمايل انسان دارند، اما قابل هدايت نيستند؛ شايد عمامه هم روي سر داشته باشند. با اين توصيفي كه قرآن از ايشان مي كند، چگونه مي خواهند هدايت شوند؟ گاهي از اين افراد به شياطين انس تعبير مي كند. بنابراين اين كه آدم گمان كند هر كس روي دو تا پا راه مي رود، دو چشم دارد و... حتماً آدم پاك، خوب و سالمي است، يك خوش بيني خيلي بي جايي است. قرآن كريم در جاي ديگر با تعبيري بالاتر مي فرمايد: «و كذلك جعلنا لكل نبي عدوا شياطين الانس و الجن...»: ما براي هر پيغمبري دشمني قرار داديم كه آن دشمنان انبياء، شياطين انس و شياطين جن هستند. خداوند اين كار را هم به خودش نسبت مي دهد. در وجود چنين موجوداتي هيچ شبهه اي نيست. اينان همان عوامل اصلي فتنه اند. آيا مي توان اينان را هدايت كرد؟ قرآن به پيغمبر خدا مي فرمايد: تو هم نمي تواني اين ها را هدايت كني! اين ها قابل هدايت نيستند. ظاهراً در قبال هدايت اين دسته از عوامل وظيفه اي نداريم؛ مثلا وظيفه نداريم كه براي رئيس جمهور آمريكا، نخست وزير انگليس يا نخست وزير فرانسه نامه بنويسيم و آن ها را به عدالت و... دعوت كنيم و اميد تأثير داشته باشيم. چنين انديشه اي، خيالي بيش نيست.
دسته دوم افراد ضعيف النفس دنيا پرستي اند كه به دنبال منافعشان هستند؛ البته نه منافع درازمدتي كه براي آن نقشه بكشند و طراحي كنند؛ بلكه به دنبال گذراندن امور روزمره شان هستند. اينان اراذل و اوباشي هستند كه به دنبال آن اند كه پولي بگيرند و سر و صدايي راه بيندازند و مردم را بترسانند. اين افراد اگر در اوايل كار باشند و هنوز خيلي فريب نخورده باشند، كمابيش ممكن است در اثر موعظه و راهنمايي، يا حتي كمك هاي مادي، هدايت شوند. گاهي اين افراد به خاطر وجود مشكلات مادي سراغ فتنه گران مي روند؛ اگر به وضع آن ها رسيدگي شود، محبتي ببينند، شايد هدايت شوند. اما اگر حرفه اي شده باشند، به طوري كه اصلا كارشان همين شده كه باج بگيرند و مزاحمت براي ديگران ايجاد كنند، و دنبال كاسبي حلالي نيستند، ديگر اميدي به هدايت آنان نيست.
1-البقره/7.
2- يس/ 1 تا 7.
3-يس/ 8.
4-يس/ 9.
5-يس/ .10

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14