(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 30 تیر 1390- شماره 19979

اجازه نفوذ مكاتب انحرافي را به دانشگاه ها ندهيد
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني
بصيرت پاد زهر جهل و ابهام

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




اجازه نفوذ مكاتب انحرافي را به دانشگاه ها ندهيد
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني

سيد علي بني لوحي
ك - از امور بسيار با اهميت و سرنوشت ساز مسئله مراكز تعليم و تربيت ازكودكستان ها تا دانشگاه ها است كه به واسطه اهميت فوق العاده اش تكرار نموده وبا اشاره مي گذرم . بايد ملت غارت شده بدانند كه در نيم قرن اخير آنچه به ايران و اسلام ضربه مهلك زده است قسمت عمده اش از دانشگاه ها بوده است178 . اگردانشگاه ها و مراكز تعليم و تربيت ديگر با برنامه هاي اسلامي و ملي در راه منافع كشور به تعليم و تهذيب و تربيت كودكان و نوجوانان و جوانان جريان داشتند، هرگز ميهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امريكا و شوروي فرو نمي رفت وهرگز قراردادهاي خانه خراب كن بر ملت محروم غارت زده تحميل نمي شد و هرگز پاي مستشاران خارجي به ايران باز نمي شد و هرگز ذخائر ايران و طلاي سياه اين ملت رنجديده در جيب قدرت هاي شيطاني ريخته نمي شد179 و هرگزدودمان پهلوي و وابسته هاي به آن اموال ملت را نمي توانستند به غارت ببرند ودر خارج و داخل پارك ها و ويلاها بر روي اجساد مظلومان بنا كنند180 و بانك هاي خارج را از دسترنج اين مظلومان پر كنند و صرف عياشي و هرزگي خود و بستگان خود نمايند. اگر مجلس و دولت و قوه قضاييه و ساير ارگان ها ازدانشگاه هاي اسلامي و ملي سرچشمه مي گرفت ملت ما امروز گرفتار مشكلات خانه برانداز نبود. و اگر شخصيت هاي پاكدامن با گرايش اسلامي و ملي به معناي صحيحش ، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام مي كند، از دانشگاه ها به مراكز قواي سه گانه راه مي يافت ، امروز ما غير امروز، و ميهن ما غير اين ميهن ، ومحرومان ما از قيد محروميت رها، و بساط ظلم و ستمشاهي و مراكز فحشا واعتياد و عشرتكده ها كه هر يك براي تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده كافي بود، در هم پيچيده و اين ارث كشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسيده بود181. و دانشگاه ها اگر اسلامي - انساني - ملي بود، مي توانست صدها و هزارهامدرس به جامعه تحويل دهد182؛ لكن چه غم انگيز و اسفبار است كه دانشگاه ها ودبيرستان ها به دست كساني اداره مي شد و عزيزان ما به دست كساني تعليم وتربيت مي ديدند كه جز اقليت مظلوم محرومي همه از غربزدگان و شرقزدگان بابرنامه و نقشه ديكته شده در دانشگاه ها كرسي داشتند؛ و ناچار جوانان عزيز ومظلوم ما در دامن اين گرگان وابسته به ابرقدرت ها بزرگ شده و به كرسي هاي قانونگذاري و حكومت و قضاوت تكيه مي كردند، و بر وفق دستور آنان ، يعني رژيم ستمگر پهلوي عمل مي كردند .
اكنون بحمدالله تعاليم دانشگاه از چنگال جنايتكاران خارج شده. و بر ملت ودولت جمهوري اسلامي است در همه اعصار، كه نگذارند عناصر فاسد داراي مكتب هاي انحرافي يا گرايش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاه ها و ساير مراكز تعليم و تربيت نفوذ كنند183 و از قدم اول جلوگيري نمايند تا مشكلي پيش نيايد و اختيار از دست نرود .
178 - اولين هدف دشمن براي «استحاله و فروپاشي نظام اسلامي» نفوذ در دانشگاه ها با استفاده از روشنفكران وابسته و نفوذي است كه اين استراتژي در دهه دوم به اوج تلاش خود رسيد. دشمن با استفاده از مافياي عظيم امپراطوري خبري نظام سلطه جهاني، به ويژه بخش هاي فارسي راديوهاي بيگانه و خبرگزاري ها و رسانه هاي غربي، ترويج اين افكار را مخصوصاً در محيط هاي دانشگاهي دنبال مي كرد: ترويج سكولاريسم ولائيسم، حمله به ولايت فقيه و نهادهاي تحت مسئوليت مستقيم معظم له، هجوم به مباني اعتقادي و ارزش هاي حياتي، مطرح ساختن عناصر ضد انقلاب در افكار عمومي، ترويج و اشاعه اصلاحات آمريكايي، نفي اغراق آميز دستاوردهاي نظام، متشنج جلوه دادن اغراق آميز اوضاع كشور، نفي معنويت و اشاعه دنيا طلبي و دنياپرستي، تقويت عناصر تندروسياسي، افزايش جو بدبيني و بي اعتمادي نسبت به نظام، دامن زدن به اختلافات جناحي، تخريب چهره جمهوري اسلامي ايران در افكار عمومي داخل و خارج. دشمن اين موارد و بسياري موارد ديگر را به صورت مشابه در طرح فروپاشي شوروي به كار گرفته و با الگو گرفتن از صحنه هاي مختلف آن، به اجراي آن در ايران اسلامي اقدام نمود كه بروز بحران هاي مختلف در دانشگاه هاي ايران مخصوصاً شهر تهران را به دنبال داشت اما با برخورد حكيمانه رهبري و آگاهي دانشجويان خنثي گرديد. همچنين رجوع كنيد، اصلاحات و فروپاشي، فصل دوم.
179 - «ويليام دارسي» در سال 1280 شمسي موفق به كسب امتياز استخراج و بهره برداري و لوله كشي نفت و قير در سراسر ايران غير از پنج ايالت شمالي به مدت 60 سال گرديد، اين قرارداد استعماري كه در آن فقط ايران 16/0 از عوايد حاصله را دريافت مي كرد توسط ناصر الدين شاه به ملت ايران تحميل گرديد «دارسي« مبلغ ده هزار لير به ايران (ناصر الدين شاه) به عنوان سهم پرداخت كرد و همين مبلغ را به سه نفر نماينده شاه كه قرارداد را امضاء مي كردند هديه داد. اولين چاه نفت در سال 1287 در نزديك مسجد سليمان به نفت رسيد. «اين اكتشاف در طي دو جنگ اول و دوم جهاني نيروي دريايي انگليس را نجات داد ولي براي ايران زحمتي ايجاد كرد كه از مجموع مزاحمت هاي دولت هاي روس و انگليس بيشتر بود.» همچنين رجوع كنيد به: تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، فصل ششم.
180 - پس از سركوبي قيام 15 خرداد 1342 توسط رژيم پهلوي، شاه به كمك استعمار انگليس بيش از گذشته، به غارت بيت المال مسلمين پرداخت. تاجگذاري او در چهار سال بعد و سپس مراسم مسخره جشن هاي شاهنشاهي از موارد غارت بيت المال توسط دودمان پهلوي است و اين همه، در دوره اي پانزده ساله، بعد از جنايات وحشتناكي بود كه در قيام 15 خرداد انجام گرفت، تا اينكه پس از آن ويلاها بر روي اجساد مظلومان بنا گرديد: «سراسر كوچه و قسمتي از چهارراه كه از پنجره ديده مي شد مملو از اجساد كشته شدگان و مجروحين بود. فقط در همان كوچه نمازي كه من شمردم 32 نفر افتاده بودند. عده اي مجروح وعده بيشتري شهيد، ناله جان خراش مجروحين به آسمان مي رفت. در چهارراه با چشم خود ديدم كه خون راه افتاده بود. ساعتي بعد صداي تيراندازي قطع گرديد و سكوت مرگباري سراسر شهر را فرا گرفت. صداي چكمه سربازان و ناله مجروحين سكوت را مي شكست. اجساد مجروحين را برداشته توي كاميون مي ريختند. كاميون كه از اجساد پر شد به سوي مقصد نامعلومي به حركت در آمد، آنگاه ماشين هاي آتش نشاني سر رسيدند و سراسر خيابانها و كوچه ها را شسته از خون پاك كردند.» بررسي تحليلي بر نهضت امام خميني (رحمه الله عليه)، ص 408. تعداد شهداي 15 خرداد بيش از ده هزار نفر تخمين زده مي شود.
181 - در حالي كه دشمن تلاش مي كند جوانان، مخصوصاً دانشجويان را از دين و خداباوري دور كند، حضرت امام (رحمه الله عليه) تلاش مي كنند جوانان اين سرزمين را به «هويت الهي» خويش باز گردانند، مخصوصاً تأكيد آن حضرت بر نزديك شدن حوزه و دانشگاه مي باشد: «بايد دانشگاه و مدارس و همه جا توجه داشته باشند، دانشگاه پيوند خودش را با فيضيه محكم كند و فيضيه محكم كند پيوستگي خودش را به دانشگاه، و شما دو قشري هستيد كه اگر شما اصلاح بشويد، اصلاح مي شود ملت ها و اگر خداي ناخواسته شما اصلاح نشويد يا منزوي بشويد مملكت تان و كساني كه مي توانند در مملكت كاري بكنند منزوي خواهند شد، و قدرت هايي كه منافع خودشان را از دست داده اند به ميدان مي آيند و يك حكومت و جيه الله مي آورند روي كار و آن حكومت وجيه الله تمام چيزهاي ما را به باد فنا خواهد داد.» ديدگاه هاي فرهنگي امام خميني (رحمه الله عليه)، ص 211.
182 - انقلاب اسلامي در سايه رهنمودهاي حضرت امام (رحمه الله عليه) موفق شد رسالت روحانيت در حضور در عرصه سياسي را به ثمر نشاند، و اين مهم از داد و دندان هاي تيزي كه ضد انقلاب در عرصه هاي مختلف نشان مي دهد مشخص شده است. يكي از عناصر فرهنگي
ضد انقلاب مي گويد: «دوستان عزيز، بايد با حاكميت روحانيت در ايران بجنگيد. زمان، زمان آزادي است و بايد به مقوله آزادي احترام گذاشت واز آن حمايت كرد. من فكر مي كنم جنبش اصلاح طلبي در ايران قابل اجرا است و زمينه هاي آن فراهم شده است.» هفته نامه پرتو سخن، شماره 28، اما در چهارمين دهه پيروزي انقلاب اسلامي حضور روحانيت و نقش حوزه تعيين كننده و طراحان سازمان سيا را ديوانه كرده است. مقام معظم رهبري در ديدار با طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم مي فرمايند: «حوزه هاي علميه- بخصوص حوزه عمليه قم- در هيچ دوره اي از تاريخ خود، به قدر امروز مورد توجه افكار جهاني و انظار جهاني قرار نداشته اند؛ به قدر امروز مؤثر در سياستهاي جهاني و شايد مؤثر در سرنوشت جهاني و بين المللي نبودند. حوزه قم هرگز به قدر امروز دوست و دشمن نداشته است. شما ملتزمان حوزه علميه قم، امروز از هميشه اين تاريخ، دوستان بيشتري داريد؛ دشمنان بيشتر و خطرناك تري هم داريد. امروز حوزه علميه قم- كه در قله حوزه هاي عمليه قرار گرفته است- يك چنين موقعيت حساسي را داراست.» مقام معظم رهبري، 29/7/1389.
183 - مقام معظم رهبري نيز بارها حضور عناصر نفوذي و روشنفكران غرب زده در محيط دانشگاهي را متذكر شده ومي فرمايند: «مجموعه هاي سياسي قدرت طلب، بد نيّت و بد سابقه اي كه در دوره اي از سال هاي پس از انقلاب طاقت و تحمل جنبش دانشجويي را نداشتند اكنون با مشاهده حضور نسل جوان دانشجو در ميدان، تلاش مي كنند تا خود را به حركت دانشجويي بچسبانند. آنها از اول به صورت سينه خيز و پس از آن با گردن افراشته جلو مي آيند.» روزنامه جمهوري اسلامي، 2/9/78.
پاورقي

 



بصيرت پاد زهر جهل و ابهام

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
چاره كم بصيرتان، دادن بصيرت است
وظيفه اصلي ما در مورد عوامل فتنه بيشتر به گروه سوم مربوط مي شود. گروه سوم كساني اند كه بدون سوء نيت، از روي كم بصيرتي و جهل، كاري مي كنند كه به نفع فتنه گران تمام مي شود. هم در فهم و هم در تشخيص مورد و موقع، اشتباه مي كنند. بالاخره گاهي از اين اشتباهات پيش مي آيد. اميرالمؤمنين- عليه السلام- هم مي فرمايد: «كسي كه طالب حق بود و اشتباه كرد، مثل كسي نيست كه عامداً بر عليه حق قيام مي كند»1: ولي چه بدانند و چه ندانند، ضررشان با ديگراني كه نمي دانند مساوي است. خيال مي كنند مشغول به انجام وظيفه شرعي هستند؛ اما متوجه نيستند كه تيشه به ريشه اسلام مي زنند. در مقابل اين نوع افراد، همه، مخصوصاً ما طلبه ها، وظيفه بسيار سنگيني داريم. بايد سعي كنيم از راه هاي صحيح، با زبان نرم و با استدلال، اين افراد را ارشاد كنيم و آنان را متوجه اشتباهشان كنيم. ميزان اثر بخشي اين كار به عوامل مختلفي بستگي دارد؛ ولي در ميان اين قشر بر خلاف دسته اول، اميد به اينكه عده اي هدايت شوند و ديگر آب به آسياب دشمن نريزند، زياد است. اما ما كه خود را از فتنه كنار گرفته ايم و تماشاگر ميدان فتنه هستيم، گاهي توجه به چنين وظيفه اي نداريم؛ كسي هم بايد ما را متوجه كند. خيال مي كنيم فتنه آخرالزمان است و ما چه بخواهيم و چه نخواهيم انجام مي گيرد و ما وظيفه اي نداريم. اگر اين چنين افرادي عنواني هم داشته باشند، مي گوييم: «اينها اين طور تشخيص داده اند؛ ما نمي توانيم براي آن ها تعيين تكليف كنيم؛ جاهل را با عالم بحثي نيست.» در صورتي كه فرض ما اين است كه لااقل در اين مساله آنها جاهل هستند و اشتباه كرده اند و ما عالم هستيم؛ گرچه ممكن است در بسياري از علوم، آن ها عالم باشند و ما نسبت به آن علوم جاهل باشيم. اما اين جا كه فرض اين است كه ما راه حق را مي دانيم و مي فهميم كه اين ها اشتباه كرده اند، بايد از هر راه مناسبي كه موثر باشد، سراغ اين ها برويم و آن ها را به اشتباهشان توجه دهيم. تا اينجا صورت كلي مسئله گفته شد؛ اما مراحل آن چيست و در موارد مختلف چه كار بايد كرد، صورت هاي زيادي دارد كه نمي توان همه را بيان كرد.
دسته ديگري كه در قبال آن ها مسئوليت داريم و عمده مخاطبين ما را تشكيل مي د هند، افرادي هستند كه هيچ نقشي در پيدايش يا تثبيت فتنه ندارند؛ اما در معرض فريب فتنه گران و گمراه شدن قرار دارند. نسبت به اينها وظايف بسيار سنگيني داريم. همه اينها غير از آن وظيفه اي است كه نسبت به خودمان داريم؛ غير از اين كه بايد مراقب باشيم خودمان در دام فتنه جويان نيافتيم، بايد وظايفمان را در قبال آن دسته از فتنه گران كه امكان تأثير در آن ها مي رود و همچنين آن هائي كه در معرض به دام افتادن هستند، انجام دهيم. براي مقابله با فتنه گران ابتدا لازم است از انگيزه آنان با اطلاع شويم و بدانيم چه نقش هائي طراحي كرده اند؛ اما آنچه كه به صورت كلي مي توان گفت اين است كه در همه اين موارد دو عامل، به نحو منع خلو مؤثر است و منشأ پيدايش انحرافاتي است كه موجب مي شود اشخاص به عامل دست دوم يا سوم فتنه گران تبديل شوند، و يا حتي موجب گمراهي افرادي شود كه خطر فتنه آن ها را تهديد مي كند. آن دو عامل عبارتند از 1-ابهام، جعل و غفلت؛ يعني حقيقت برايشان آن طور كه بايد و شايد روشن نيست؛ 2-تمايلات نفساني كه با حق نمي سازد؛ يعني اسير هواي نفس و شيطان هستند.
آگاهي بخشي، پادزهر جهل و ابهام
طبيعي است كه براي رفع عامل اول يعني جهل و ابهام، بايد آگاهي داد و روشنگري و افشاگري كرد، تا حق روشن شود و با باطل مشتبه نشود. اين كاري است كه در ابتدا همه انبيا انجام مي دادند. البته اين وظيفه در قبال كساني كه اميدي هر چند ضعيف به هدايتشان وجود دارد. حتي از آداب اسلامي در حركت هاي نظامي، دفاعي و جهادي اين است كه مجاهد در ابتدا بايد انذار، ارشاد و اتمام حجت كند. هنگامي كه پيغمبر اكرم- صلي الله عليه و آله- اميرالمومنين- عليه السلام- را به يمن فرستادند تا فتنه اي را سركوب كنند، عمده سفارش ايشان به اميرالمؤمنين اين بود: «لان يهدي الله علي يديك عبداً من عباد الله خير لك مما طلعت عليه الشمس»2: يا علي! اگر يك نفر را هدايت كني براي تو از هر چه خورشيد بر آن مي تابد بهتر است. اين جزء آداب جهاد اسلامي است كه مسلمان ها در مقابل كساني كه مي خواهند با آنها به جنگ بپردازند، اول آنها را هدايت كنند؛ بگويند: «اگر حرفي داريد، بزنيد؛ اگر شبهه اي داريد، بپرسيد»، تا حجت بر آنها تمام شود. نبايد ارشاد ديگران را سبك بشماريم. ما كه معتقديم لغزش در امور ديني باعث جهنم و عذاب آخرت مي شود و قابل مقايسه با بدبختي هاي دنيا نيست، بايد نسبت به ارشاد ديگران دلسوز باشيم. چه طور براي يك فقيري كه نان شب ندارد، يا مريضي كه بيمارستان او را نپذيرفته، دلمان مي سوزد، حال وقتي مي بينيم كسي دارد گرفتار آتش جهنم مي شود نبايد دلمان بسوزد؟ اما براي ارشاد ديگران لازم است كه اول خودمان راه حق را بشناسيم، بعد به سراغ ارشاد ديگران برويم. اين طور نباشد كه روي توهمات يك مطلبي به ما القا شده باشد و سعي كنيم آن را به ديگران منتقل كنيم.
تربيت اخلاقي، درمان دنياگرايي
مسأله دوم مبارزه با هواهاي نفساني و گرايش هاي دنياگرايانه است. در اين راستا چه بايد كرد؟ در اين مرحله كار مشكل است؛ راه مسدود نيست، اما برنامه هاي كوتاه مدت براي اين مرحله كارآيي ندارد. براي اين كار بايد دستگاه هاي تربيتي و ارشادي وسيعي با برنامه هاي طولاني مدت داشت. بايد رسانه هاي ملي، روزنامه ها، انواع و اقسام وسايل ارتباط جمعي را به كار گرفت تا تربيت صحيح در جامعه پيش برود و آن گرايش هاي فاسد و حيواني و شيطاني رشد نكند. اين كار، نشدني نيست؛ اما با يك مواجهه و و چند كلمه صحبت كردن هم مساله حل نمي شود. در اين رابطه بيشتر بايد برنامه ريزان فرهنگي كشور به فكر باشند و دست كم به همان اندازه اي كه به مسائل اقتصادي مردم اهميت مي دهند، به مسائل معنوي، فكري و فرهنگي هم اهميت بدهند. به هر حال اين يك وظيفه سنگيني است كه به عهده ماست تا آن دسته از افراد كه هنوز حرفه اي نشده اند، راه صحيح را تشخيص دهند. البته ممكن است بعضي از افراد آن چنان در دام هوس هاي مادي افتاده باشند كه اصلا به غير از آن ها به چيزي فكر نمي كنند و حاضر نيستند حرفي گوش كنند اين افراد مصاديق اين آيه شريف هستند: «فاعرض عن من تولي عن ذكرنا و لم يرد الا الحياه الدنيا¤ ذلك مبلغهم من العلم...»3. صرف وقت براي كساني كه جز لذت دنيا چيزي نمي شناسند، سودي ندارد؛ مگر اين كه اول گرايشات دنياپرستانه آن ها تضعيف شود و به حدي برسند كه حاضر باشند حرف حسابي را بشنوند و روي آن فكر كنند؛ و الا مادامي كه آنان در فكر خواهش هاي نفساني خود هستند، حاضر نيستند در مورد آخرت، خدا و قيامت و... فكر كنند؛ بلكه اين امور را مسخره مي كنند و مي خندند.
اتفاقاً آن نقشي را كه قرآن براي شياطين انس و جن قائل است، موردش همين ها هستند. قرآن شياطين انس و جن را اينگونه معرفي مي كند: «... يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غرورا...»4: كار اين شياطين اين است كه به همديگر حرف هاي زيبا و فريبنده را الهام مي كنند. ابزار كارشان حرف قشنگ است. كلام زيبا به همديگر ياد مي دهند؛ از اين كلام زيبا چه هدفي را دنبال مي كنند؟ «و لتصغي اليه أفئده الذين لايومنون بالاخره...»5 هدفشان اين است كه آن هايي كه ايمان به آخرت ندارند، دل به اين حرف ها بدهند؛ نمي گويد: گوش بدهند، بلكه مي گويد: دل بدهند؛ يعني اگر انسان از اول مساله دنيا و آخرت برايش حل نشود، قيامت را باور نكند، در معرض اين انحراف خواهد بود. به جايي مي رسد كه حاضر نيست گوش به حرف حساب ديگران بدهد، اما به حرف هاي اينها به جاي گوش، دل مي دهد.
1-نهج البلاغه، خطبه 61 .
2-بحارالانوار، ج 1، ص .216
3-النجم/ .29
4-الانعام/ .112
5-الانعام/ .113
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14