(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 30 تیر 1390- شماره 19979

انقلاب تونس هنوز كامل نشده است
خيزش هاي منطقه از اينجا آغاز شد



انقلاب تونس هنوز كامل نشده است
خيزش هاي منطقه از اينجا آغاز شد

منبع : الجزيره
مترجم : محمد معرفي
اشاره
خودسوزي يك جوان 26 ساله تونسي در 17 دسامبر سال 2010 ميلادي مقابل ساختمان فرمانداري شهر كوچك «سيدي بوزيد» در مركز تونس، آغازگر شراره هاي انقلابي شد كه پس از تونس، كشورهاي عربي سراسر خاورميانه و شمال آفريقا را نيز در برگرفت.
خيزش مردم مسلمان جهان عرب، باعث بر هم خوردن بسياري از معادلات و سقوط ديكتاتوري هاي وابسته به آمريكا و غرب شد.
پيروزي «انقلاب 14 ژانويه در تونس به سقوط ديكتاتوري 23 ساله «زين العابدين بن علي» و سپس قيام مردم مصر و پيروزي انقلاب 25 ژانويه در اين كشور منجر شد.
خروش جوانان مسلمان در اين كشورها همچنان ادامه دارد و «علي عبدالله صالح» رئيس جمهور يمن به عنوان سومين حاكم مستبد جهان عرب نيز فرار را برقرار ترجيح داده و به عربستان گريخته است .
با اين حال، اعتراضات مردمي به اين سه كشور منحصر نشده است و در تحولات داخلي اردن، موريتاني، ليبي و مغرب نيز ادامه يافته است.
گذشته از علل و عوامل هميشگي در انقلاب ها، مانند بيكاري فقر و ظلم تلاش شده است در اين گزارش، روايتي تازه از حوادث پيش از انقلاب 14 ژانويه در تونس به خواننده ارائه شود.
ذكر اين نكته خالي از لطف نيست، كه شجاعت «محمد آلبوعزيزي» جوان تحصيل كرده و پي گيري مردم تونس براي مطالبات خود باعث فرو ريختن ديكتاتوري آهنين بن علي شد، اما در ادامه به دليل دخالت غربي ها و موج سواري آنها، آن طور كه شايد و بايد مطالبات مردمي به نتيجه نرسيده است.
اين گزارش از سوي خبرنگار اعزامي شبكه خبري «الجزيره» به تونس و شهر سيدي بوزيد، زادگاه آلبوعزيزي تهيه شده است و نشان دهنده توجه افكار عمومي جهان عرب به وقايع اين كشور براي الگو گرفتن در مبارزات مردمي بر ضد ديكتاتوري هاي موجود است.
آغاز اين گزارش از برگزاري يك كنفرانس در كشور تونس در مورد انقلاب هاي عربي است كه گزارشگر الجزيره فرصت را مغتنم شمرده و سري به شهر سيدي بوزيد مي زند و پس از آن مشاهدات خود را از نحوه زندگي و مرگ اين جوان تونسي به رشته تحرير درآورده است.
سرويس خارجي
عزيمت به تونس
برگزاري يك كنفرانس در تونس بهانه اي شد كه به اين كشور سفر كنم، كشوري كه آغازگر انقلاب هاي عربي در شمال آفريقا و خاورميانه بود.
اما از همه جالب تر برايم سفر به شهر «سيدي بوزيد» بود كه شعله هاي انقلاب 41 ژانويه از اين شهر زبانه كشيد. به جاي كنفرانس بيشتر به تونس بعد از انقلاب مي انديشيدم به كشوري كه شعله هاي انقلاب در آن روشن شد و از آنجا كشورهاي ديگر جهان عرب را دربرگرفت. هنگامي كه از «تونس بعد از انقلاب» سخن مي گويم، در بدو امر نام شهر كوچكي كه انقلاب از آن آغاز شد (سيدي ابوزيد) در اذهان تداعي مي شود. به دليل اينكه موضوع كنفرانس در مورد «جهان عرب پس از انقلاب» بود و تونس به دليل نقش و تأثير خود در تغييرات جهان عرب براي ميزباني اش انتخاب شده، اين كنفرانس بهانه اي براي سفر به سيدي بوزيد و روايت انقلاب آن شد.
پس از شركت در اين كنفرانس، احتمال سفر ميهمانان به سيدي بوزيد مطرح و اين موضوع مرا خوشحال كرد، چرا كه حدس زدم برخي از ميهمانان جهان عرب مرا در سفر به شهر سيدي بوزيد همراهي خواهند كرد. اما با كمال تعجب مشاهده كردم كه كسي رغبت به اين موضوع ندارد زيرا اين شهر كوچك در صحرا و مركز تونس قرار داشت. سيدي بوزيد در يك منطقه صحرايي گرم و در مركز كشور تونس واقع است و براي رسيدن به آن با ماشين حداقل چهار ساعت وقت لازم بود.
جالب اين بود كه از بسياري از شركت كنندگان در سمينار وقتي اين سؤال را مي پرسيدم كه آيا تمايل داريد به شهر سيدي بوزيد برويد، آنها با تعجب پاسخ مي دادند، مگر در آنجا چيزي براي ديدن وجود دارد و من نيز با خنده جواب مي دادم كه طبعا، آنجا چشمه اصلي جوشش انقلاب تونس است.
دوستان تونسي نيز مرا از سفر به اين منطقه برحذر مي داشتند و استدلالشان اين بود كه به دليل زدوخوردهاي خونين بين نيروهاي دولتي و افراد مسلح كه تاكنون در آن ده ها نفر كشته و زخمي شده اند و هر آن امكان گسترش اين خشونت ها در تونس وجود دارد، سفر به آن خطرناك است. شهر سيدي بوزيد، دقيقا در مركز تونس قرار دارد و در 300 كيلومتري پايتخت واقع شده است، در ميانه راه آن نيز شهر باستاني «القيروان» به چشم مي خورد.
به همين دليل براي عزيمت به آن صبح زود سفر خود را به شهر سيدي بوزيد آغاز كردم. در اين سفر تعدادي از شركت كنندگان در كنفرانس كه علاقه مند به گشت وگذار در اماكن سياحتي و تاريخي تونس بودند، مرا همراهي مي كردند و در ابتداي سفر به شهر القيروان وارد شديم. اما هنوز ساعاتي نگذشته بود كه من همراهانم را رها كرده و به دنبال يك خودرو براي عزيمت به شهر سيدي بوزيد گشتم. ساعت ده صبح نشده بود كه خود را به پايانه اتوبوس هاي اين شهر رساندم، اما پس از اينكه متوجه شدم تا ظهر اتوبوس حركت نخواهد كرد خود را به محل خودروهاي كرايه اي رسانده و بليت يك «ون» را خريداري كردم.
گريزي به تاريخ جنوب تونس
آنچه كه در سيدي بوزيد رخ داد، موضوعي استثنايي در تاريخ جديد تونس به شمار نمي رود و تونس داراي گذشته پرباري از اعتراضات مردمي است كه تاريخ آن به اواسط قرن 19 ميلادي مي رسد.
اين درست است كه احزاب محلي ضعيف و نقش مؤثري در روند مبارزات مسالمت آميز مردم بر ضد حاكميت ايفا نمي كنند، اما در تونس اتحاديه ها و اصناف نقش تأثيرگذاري در مبارزات و دفاع از حقوق و آزادي هاي مردم ايفا مي كنند كه از مهم ترين آنها مي توان به (اتحادالشغل) و (نقابه المحامين) يا اتحاديه كار و كانون وكلا اشاره كرد.
در پيشينه فكري مبارزاتي تونس، شخصي به نام علي بن غذاهم كه باي العب لقب دارد از جايگاه ويژه اي برخوردار است. وي از قبيله «ماجرو» در استان «القصرين» زندگي مي كرد و رهبري انقلاب ضددولتي تونس در سال 1864 ميلادي را برعهده داشت. در آن هنگام به دليل اخذ ماليات هاي سنگين توسط فرانسويان، «باي» بر ضد حكومت وقت قيامت كرد و شراره هاي انقلاب به سرعت مناطق شمال غرب و ساحل و جنوب را دربرگرفت.
اما نيروهاي دولتي در نهايت توانستند با سركوب قيام مردمي بر آن پيروز شوند و بن غذاهم در فوريه 1866 ميلادي بازداشت شد و پس از يك سال حبس به طرز مشكوكي در زندان درگذشت.
همچنين در قرن بيستم ميلادي تونس شاهد اعتراضات گسترده و مسالمت آميزي بود كه از مهم ترين آنها مي توان به قيامي اشاره كرد كه «مرحات حشاد» بر ضد استعمارگران رهبري مي كرد.
اين قيام به شكل گيري قوي ترين تشكل صنفي مستقل در تونس به نام (اتحاد العالم للشغل) در سال 1946 منجر شد. اما سرنوشت اين رهبر مردمي بهتر از ديگران نبود و به دليل مواضع استقلال طلبانه اش و رهبري اعتصابات گسترده سرانجام در روز پنجم دسامبر سال 1952 به دست يك گروه مسلح تبهكار به نام دستان قرمز به هلاكت رسيد كه اعضاي آن را فرانسويان مقيم تونس تشكيل مي دادند.
اين تشكيلات صنفي كه از زمان وي پايه گذاري شده بود در همه جاي تونس ريشه دوانيد و پس از مرگ او در سال 1978 هدايت يك اعتصاب گسترده در تونس را به عهده گرفت كه طي آن ده ها نفر كشته و زخمي شدند و بسياري از رهبران اعتصابيون به زندان افتادند.
همچنين اتحادالشغل نقش مؤثري در رهبري «انقلاب نان» در سال 1984 را به عهده داشت كه در آن مردم به دليل افزايش قيمت نان بر ضد بورقيبه (رئيس جمهور وقت) به پا خاستند و او را وادار به عقب نشيني كردند.
«اعتصاب گرسنگي» يكي ديگر از حركت هاي اعتراض آميز مردمي در تونس بود كه در روز 18 اكتبر سال 2005 به رهبري هشت حزب و حقوقدان و پيش از برگزاري «نشست اطلاعات» با مشاركت اسرائيل در اين كشور به راه افتاد.
نوك اصلي پيكان اعتراضات مردمي متوجه حضور اسرائيل در اين نشست و همچنين مبارزه با استبداد، فساد و مخالفت با فقر و گرسنگي و قلع و قمع آزادي هاي سياسي بود.
اين حركت اعتراض آميز مردمي در نهايت به تأسيس برجسته ترين تشكل حقوقي با همكاري اسلامگراها به نام (هيئت 18 اكتبر براي حقوق و آزادي) منجر شد.
همچنين در داخل تونس نيز شخصيت هاي برجسته اي رشد كردند كه به دليل مواضع شجاعانه آنها در زمينه حقوق بشر، بارها به زندان افتاده يا اينكه مورد پيگرد قرار گرفته اند.
¤¤¤
به هر حال مدت زمان انتظار من در شهر قيروان يك ساعت بيشتر طول نكشيد و طي آن سركي به درون مغازه هاي آن كشيدم. پس از آن بين خودروهاي عمومي موجود در گاراژ پرسه زدم و به صحبت هاي مردم گوش دادم.
از سخنان آنها دريافتم كه هرچه به سمت جنوب تونس برويم، چهره فقر عيان تر مي شود و فقر فرهنگي و سختي شرايط معيشت كاملا در آن به چشم مي خورد.
به هر حال، اين موضوع به قدري عيان است كه از رنگ چهره مردم تونس نيز مي توان فهميد كه آنها به شمال يا جنوب آن تعلق دارند. بالاخره پس از تكميل ظرفيت، خودروي «ون» به سمت شهر سيدي بوزيد، به راه افتاديم.
پس از چند ساعتي طي طريق، مسافران براي رفع خستگي و خريد سبزي و ميوه از خودرو پياده شدند. نيم ساعت مانده به شهر سيدي بوزيد راديوي خودرو، خبر فرار علي عبدالله صالح رئيس جمهور يمن به عربستان براي معالجه اش را اعلام كرد، اين خبر باعث آغاز بحث هاي سياسي در بين مسافران شد و من به دقت به صحبت هاي آنها گوش مي دادم كه چطور تحليل آنها بر اين موضوع استوار بود كه مي گفتند بعد از فرار «زين العابدين بن علي»، رئيس جمهور سابق تونس، اكنون علي عبدالله صالح رئيس جمهور يمن به بهانه معالجه از يمن فرار كرده است.
در اوج گرما در ساعت يك بعدازظهر به شهر سيدي بوزيد رسيدم و «استاد محمد طاهر» كه عاقل مردي و از اعضاي حزب نهضت اسلامي (النهضه) و چهار سال از بهترين دوران عمرش را در زندان هاي بن علي گذرانده بود، به استقبالم آمد.
پس از احوالپرسي و پذيرايي مختصري، استاد طاهر از من پرسيد در سيدي بوزيد به دنبال چه چيزي مي گردم؟ در حالي كه لبخند مي زدم به او گفتم، مي خواهم اصل داستان (انقلاب تونس) را از آفرينندگان آن در سيدي بوزيد، بدانم.
مسجد الرحمه
سيدي بوزيد، نام استاني در وسط تونس است، كه مركز آن شهر كوچك سيدي بوزيد است و جمعيت 50 هزار نفر آن به كشاورزي مشغول هستند. اكثر ساكنان شهر سيدي بوزيد به قبيله «بني هلال» كه در برخي از شهرهاي مركز تونس نيز مستقر است، تعلق دارند و محمد آلبو عزيزي (جوان انقلابي تونسي) نيز از عشيره «الحورشان» وابسته به بني هلال بود.
سيدي بوزيد از جمله شهرهاي جديدي است كه در مركز تونس شكل گرفته است و عمر آن از نيم قرن فراتر نمي رود و اين نام به خاطر تعلق اراضي آن به شخصي به نام سيدي بوزيد بر آن نهاده شده است.
به اتفاق استاد طاهر براي اداي نماز ظهر به مسجد الرحمه شتافتيم. اين مسجد بزرگ در اين شهر كوچك كه شراره هاي انقلاب از آن آغاز شد، نيز ديدني بود و در مقابل در غربي آن، چرخ دستي محمد آلبو عزيزي كه نام حقيقي وي طارق بود به چشم مي خورد. محمد كه به دستفروشي سبزي و ميوه اشتغال داشت در روز 17 دسامبر سال 2010 بعداز نماز ظهر، توسط واحد سدمعبر شهرداري كه مسئوليت آن را يك زن پليس به نام «فاديه حمدي» به عهده داشت و در تونس «اعوان التراتيب» ناميده مي شوند مورد ضرب و شتم و اهانت قرار گرفت.
چرخ دستي و محتويات آن توسط شهرداري ضبط شد و اين مامور زن كه چند تن از افراد پليس وي را همراهي مي كردند با بي نزاكتي تمام با آلبو عزيزي برخورد و حتي كشيده اي به او زد كه باعث عزيمت وي به ساختمان شهرداري (قصر البلديه) براي شكايت شد. اما متاسفانه شهرداري، نه تنها به شكايت وي توجهي نكرد بلكه با بي اعتنايي جواب وي را داد.
پس از آن البو عزيزي به سمت ساختمان استانداري شتافت تا وي را در جريان واقعه قرار دهد، اما نه تنها استاندار حاضر به پذيرش او نشد بلكه، مسئولان استانداري وي را طرد كرده و مورد اهانت قرار دادند.
در اين اثنا بود كه محمد ظرفي از بنزين را آماده و در مقابل در استانداري آن را بر روي سر و بدن خود خالي كرد و خود را به آتش كشيد و اين همان چيزي بود كه در همه رسانه ها در مورد وي تاكنون منتشر شده است.
پيدايش انقلاب در تونس
خودسوزي به عنوان اعتراض به ظلم و ستم در تونس چيز جديدي نيست و محمد البو عزيزي نخستين كسي نبود كه دست به اين اقدام زده باشد، بلكه در تاريخ معاصر تونس، حوادث مشابه آن، بارها اتفاق افتاده است.
در سال 1990 ميلادي يك جوان اهل استان «سليانه» در اعتراض به رفتارهاي وحشيانه، اقدام به خودسوزي كرد و يك ماه قبل از حادثه خودسوزي آلبو عزيزي يك مرد به نام «عبدالسلام تويمش» (پدر دو فرزند) در هفته اول مارس سال 2010 در اعتراض به برخورد ماموران سدمعبر و رفتار ضدانساني آنها، در مقابل استانداري «المنستير» خود را آتش زده بود...
پس از اين دو حادثه، اعتراضات مردمي در سيدي بوزيد در حال شكل گيري بود اما با قساوت هرچه تمام از سوي دولت سركوب مي شد. اما پس از اينكه محمد البوعزيزي در عصر روز 17 دسامبر سال 2010 ميلادي خود را به آتش كشيد، شهر سيدي بوزيد شب را انگار بر روي يك آتش فشان به صبح رساند. اما در اين حادثه خودسوزي، برخلاف حادثه هاي قبلي كه دولت آن را عادي تلقي مي كرد، پسرعموها و افراد خانواده و عشيره او تصميم گرفتنددر اعتراض به خودسوزي آلبو عزيزي روز بعد در مقابل مقر فرمانداري تجمع كنند...
به اين منظور نزديك به 50 نفر با تجمع در برابر ساختمان فرمانداري اعتراض خود را از مرگ وي اعلام كردند، اما با برخورد خشونت آميز پليس و نيروهاي امنيتي مواجه شدند و دولت براي متفرق كردن آنها از گاز اشك آور و باتوم استفاده كرد. اگرچه اين تظاهرات كوچك كه اغلب شركت كنندگان آن را خويشاوندان آلبو عزيزي تشكيل مي دادند به شدت سركوب شد اما افراد آن همچنان به اعتراض خود تا روزهاي بعد ادامه دادند و دامنه آن رفته رفته گسترده تر شد و تعداد تظاهركنندگان افزايش يافت.
رفته رفته اين شهر 50 هزار نفري به گلوله اي از آتش تبديل شد و جوانان شهر سيدي بوزيد با شجاعت هرچه تمام تر عليه ظلم و ستم حكومت زين العابدين بن علي به پا خاستند و اين ميان يك جوان شهيد شد و چندنفر ديگر نيز مجروح شدند.
آغاز اعتراضات در تونس
با گسترده ترشدن دامنه تظاهرات برضد حكومت بن علي، شهرهاي دوروبر سيدي بوزيد نيز به آن پيوستند و دراين ميان اعتراضات مردمي در شهر «القصرين» منحصر به فرد بود.
اين شهر كه در 80 كيلومتري سيدي بوزيد قرار دارد، شاهد خونين ترين تظاهرات ضددولتي در تاريخ انقلاب «14 ژانويه» به تونس بود و تعداد افراد كشته شده در آن به 30 نفر رسيده و ده ها نفر نيز توسط نيروهاي امنيتي و پليس مجروح شدند.
گفته مي شود كه نيروهاي امنيتي و پليس تونس شبانه به خانه بسياري از شهروندان يورش بردند و همين موضوع نقطه عطفي در روند مبارزاتي آنها شد.
اين درحالي بود كه ديگر دايره اعتراضات مردمي از اين شهر فراتر رفته و به شهر «تاله» كه شاهد خونين ترين درگيري ها بين مردم و نيروهاي دولتي بود، رسيده بود.
در هفته اول اعتراضات مردمي، تمامي شهرها و روستاهاي استان سيدي بوزيد شامل «المكناسي» سيدي علي بن عون، بوزيان و الرقاب» عليه حكومت مركزي به پا خاسته بودند و نيروهاي سركوبگر حكومت براي آرام كردن اوضاع از گلوله هاي حقيقي كه سر و سينه آنها را نشانه مي گرفت استفاده مي كردند.
در اين اثنا بود كه زين العابدين بن علي رئيس جمهور وقت تونس سكوت خود را شكست و در روز 30 دسامبر طي سخناني، عزم خود را براي سركوب قانون شكنان اعلام كرد، اما بعد از اين سخنراني تحريك آميز به ساير شهرهاي تونس به تظاهرات ضددولتي پيوستند.
با ادامه تظاهرات، حضور «كانون وكلا» و پس از آن اتحاديه هاي كارگري براي سازماندهي و رهبري اعتراضات مردمي بر ضد حكومت پر رنگ تر شد و حضور وكلا در صف اول اعتراضات و جنبه حقوقي دادن به آن تأثير بسيار زيادي در روند انقلاب 14 ژانويه داشت و حمايت سازمان هاي حقوقي بين المللي را به خود جلب كرد.
نيروهاي امنيتي تونس در واكنش به اين اقدام، پيگرد وكلا و حقوقدانان را سرلوحه كار خود قرار داده و بسياري از آنها را بازداشت و مورد ضرب و شتم قرار دادند.
اين موضوع باعث اعتصاب عمومي حقوقدانان در روز ششم ژانويه در اعتراض به برخورد خونين پليس و نيروهاي امنيتي با معترضان شد كه طي آن دادگاه ها و محاكم قضايي تونس را فلج كرد.
پيوستن دانشجويان به صف تظاهرات
با پيوستن دانشجويان به صف تظاهركنندگان، اعتراضات ضد دولتي شكل تازه اي به خود گرفت و در بيشتر شهرها دانشجويان با برپايي تظاهرات اعتراض خود را از سركوب مردم ابراز داشتند.
از مراحل مهم در انقلاب 14ژانويه تونس، تظاهرات بزرگ مردمي در روز 12 ژانويه در شهر صنعتي «صفاقس» كه دومين شهر بزرگ اين كشور و مركز اصلي فعاليت وكلا و حقوقدانان است مي توان اشاره كرد.
در روز 12 ژانويه بيش از 50 هزارنفر از مردم اين شهر بر ضد حكومت زين العابدين بن علي به راهپيمايي و تظاهرات پرداختند و به گفته بسياري از افراد آگاه، اين اعتراض مردمي باعث به پاخاستن مردم پايتخت در تونس برضد دولت شد.
در روز 13 ژانويه مردم پايتخت با تأسي از تظاهرات صفاقس با پليس و نيروهاي امنيتي به زد و خورد پرداختند و تظاهرات سراسر شهر تونس را فراگرفت.
درهمين هنگام شايعاتي مبني بر كناره گيري رئيس جمهور و كشته شدن صدهاتن در شهرهاي مختلف تونس بر سر زبان ها افتاد و به همين خاطر، مردم شهرهاي تونس كه به هيجان آمده بودند، اقدام به تخريب و تصرف بسياري از اماكن دولتي و تجاري وابسته به دولت كردند.
در كنار آن با شدت گرفتن اعتراضات مردمي در پايتخت، بسياري از كاركنان مؤسسات حمل و نقل، قطارها و سازمان هاي دولتي دست از كار كشيدند و اعتصابات گسترده اي عليه دولت ترتيب يافت.
تظاهركنندگان ضددولتي نيز با بستن خيابان ها و راه هاي اصلي از تردد پليس و نيروهاي سركوبگر دولتي جلوگيري و در بسياري از نقاط با آنها به زد و خورد پرداختند.
در روز 14 ژانويه كه به فرار زين العابدين بن علي و پيروزي انقلاب مردمي تونس منجر شد، اعتصابات پايتخت و بسياري از نقاط تونس را فلج كرد و 10 هزار تن از مردم با تجمع در خيابان مركزي پايتخت (به نام خيابان «حبيب بورقيبه») كه در آن ساختمان وزارت امورخارجه قرار داشت برضد بن علي و حكومتش شعار سردادند و سرنگوني آن را خواستار شدند.
در ساعت پنج بعدازظهر روز 14 ژانويه، خبر فرار ديكتاتور تونس به كشور فرانسه منتشر شد كه پس از چند ساعت مشخص شد، دولتمردان پاريس از پذيرفتن وي خودداري كرده و او راه عربستان را درپيش گرفت.
¤¤¤
درپايان اين سفر، فرصتي دست داد تا در خيابان هاي شهر سيدي بوزيد به گردش بپردازم و با جوانان آن در مورد محمد آلبوعزيزي و حوادث انقلاب گفت وگو كنم.
دراين گفت وگوها توانستم با برخي از دوستان محمد و كساني كه در كنار او به دستفروشي مشغول بودند درباره حوادث شهر سيدي بوزيد به گفت وگو بپردازم.
از خلال گفت وگوهايم به اين موضوع پي بردم كه محمد آلبوعزيزي يك جوان سالم و دوست داشتني و پايبند به نماز بوده، اما به سرعت عصباني مي شده است .
وي پيش از تولد پدر خود را از دست داده و در 19 سالگي به دستفروشي مشغول شده بود.
قبر اين جوان تونسي در محل گورستان عشيره وي در 10 كيلومتري سيدي بوزيد در وسط صحرا قرار دارد و زيارتگاه بسياري از مردم تونس شده است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14