(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 5 مرداد 1390- شماره 19984

نقش جامعه و خانواده در تأمين سلامتي سالمندان - بخش پاياني
چشم انتظار محبت در پشت پنجره تنهايي



نقش جامعه و خانواده در تأمين سلامتي سالمندان - بخش پاياني
چشم انتظار محبت در پشت پنجره تنهايي

صديقه توانا
دم غروب كه مي شد آبجي دست من و داداش كوچيكم رو مي گرفت و از راه كوچه باغ راهي خونه خانم جون مي شديم، غرق در دنياي شاد بچگي و به دور از هرگونه دغدغه اي، سرخوش از ايام، به خانه بزرگ و سرسبز آقابزرگ مي رسيديم. بوي نم كاه گل ديوارها و عطر دلنشين نون شيرمال و فتير تازه، تمام كوچه را پر مي كرد، سور و سات عصرانه روزهاي تابستان خانم جون وسط ايوان با صداي قل قل سماور زغالي هر روز ما را به سوي خود مي خواند. نشستن دور حوض آبي رنگ وسط حياط و تماشاي رقصيدن ماهي هاي قرمز درون آن و گوش جان سپردن به خاطرات شيرين و تجربيات روزهاي جواني آقابزرگ هم خود حكايتي ديگر بود كه تمام آنها دفتري بزرگ از خاطراتم گشته و در گوشه قلبم پر رنگ حك شده است. خاطراتي كه هر روز با بازيهاي الك و دولك، يه قل دو قل و لي لي آن روزگار، آنها را ورق مي زنم.
اين كار هر روزمان بود و از تكرارش خسته كه نمي شديم، هيچ، بلكه براي رفتن به خونه خانم جون لحظه شماري مي كرديم و دوست داشتيم عقربه هاي ساعت را تندوتند با دستمان به جلو ببريم. اما الان گويي جوان ترها خيلي دوست ندارند با بزرگسالان هم كلام شوند و فاصله بين نسلها خيلي زياد شده است. اغلب والدين به جاي اينكه فرزندان خود را در سه ماه تابستان به خانه پدربزرگ و مادربزرگها بفرستند تا هر دو از تنهايي در آيند، ترجيح مي دهند، بچه هايشان را در كلاسهاي مختلف كامپيوتر، نقاشي، خطاطي و... سرگرم كنند از سوي ديگر خود جوانان هم مي گويند بزرگسالان ما را درك نمي كنند و ما هم نمي توانيم خيلي با گذشته آنها ارتباط برقرار كنيم، خاطرات و تجربيات آنها قديمي و مربوط به دوران خودشان است، الان دوره و زمانه عوض شده و خلاصه هزار جور توجيه مي آورند تا بگويند دنياي قديمي ها متعلق به خودشان است به خاطر همين بايد در فضايي خاص و در كنار همسن و سالان خود مثل خانه سالمندان زندگي كنند، در حالي كه بايد واقعاً از تماشاي اين صحنه كه مادربزرگها و پدربزرگهايمان از پنجره دلتنگي هايشان و فقط در سكوت نگاه شان شاهد رشد كردن و بزرگ شدن نوه هايشان باشند، دلمان بگيرد. بايد از اينكه وقتي بزرگ خانواده اي به دليل معلوليت ويلچرنشين شد، يا بنا به كهولت سن به بيماري ام.اس مبتلا گرديد او را به آسايشگاه ببريم، شرمگين باشيم. چون آنها واقعاً دوست دارند ايام پيري و سالمندي خود را در كنار خانواده بگذرانند، هر چند كه پرستاران و مددكاران دلسوز در آسايشگاهها شبانه روز براي آسايش و رفاه سالمندان تلاش مي كنند، اما باز هم هيچ سالمند و پدربزرگ و مادربزرگي دوست ندارد آخر عمر تنها و غريب در گوشه آسايشگاه باشد.
مي خواهم روي پاي خودم بايستم
احمد مهابادي كه روي سكوي هميشگي اش بساط ساعت مچي و باطري و چراغ قوه اش را پهن كرده است 78 سال سن دارد و از اينكه خداوند تا به اين سن سلامتي را به او عنايت كرده بسيار شاكر است. او كه دو نوه دارد نظرش را در مورد سالمندي و نگهداري سالمندان در آسايشگاه ها اين طور بيان مي كند: «از خداوند خواسته ام تا زماني كه زنده هستم به من سلامتي دهد تا مجبور نباشم در آسايشگاه بروم، هر چند آنجا هم پرستاران از افراد به خوبي نگهداري مي كنند، اما فضاي آنجا دلگير است.»
آقاي مهابادي در ادامه مي گويد: «از اينكه نوه ها و فرزندانم دوروبرم هستند خوشحالم و هر روز به عشق آنها از خواب بيدار مي شوم هر وقت فرصت كنند به ما سر مي زنند، خوب مشغله آنها هم زياد است، ما هم توقع زيادي نداريم، هم اينكه سالم باشند و هر از گاهي به سراغ مان بيايند، خوشحال مي شويم.»
علي نقي حبيبي هم در كنار بساط آقاي مهابادي، وسايل ارتوپدي اش را پهن كرده است و 64 سال سن دارد. مي گويد: «بازنشسته ام، براي اينكه سرگرم باشم دستفروشي مي كنم قبلا مغازه داشتم، اما الان اين طوري كار كردن برايم راحت تر است.»
وقتي به او مي گويم با اين سن و سال شما الان بايد استراحت كنيد و فرزندانتان از شما مراقبت نمايند؛ مي گويد: «اگر در خانه بيكار باشم حوصله ام سر مي رود براي اينكه سرپا باشم دوست دارم كار كنم و اصلا هم خسته نمي شوم، دوست ندارم اطرافيان و فرزندانم فكر كنند از كار افتاده ام و به هيچ دردي نمي خورم.»
سالمندي، پايان راه نيست
دوره سالمندي تنها به معناي از كارافتادگي و از دست دادن توانمندي نيست، اين دوره ويژگي هاي بالقوه اي دارد كه مي تواند به شكل سالمندي سالم و فعال جلوه گر شود، در اين صورت دوره سالمندي براي خانواده و جامعه سودمند است.
دكتر حسين نحوي نژاد رئيس شوراي ملي سالمندان در گفت وگو با گزارشگر كيهان مي گويد: «شايد در بعضي جوامع، سالمندان را افراد ناتوان يا حتي سربار بدانند، حال آنكه دوره سالمندي دوره خردمندي و باتجربگي و دوره انتقال تجارب زندگي به ديگران است، اما براي رسيدن به سالمندي فعال و سالم بايد به بهداشت جسمي و روحي، مسائل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و معنوي زندگي توجه داشت.»
وي مي گويد: «از آنجا كه بسياري از بيماريها و مشكلات دوران سالمندي، ناشي از شيوه زندگي ناسالم است، بايد پايه و اساس سلامت سالمندان را با به كارگيري روشهاي صحيح و ارتقاي كيفيت زندگي پي ريزي كرد، در عين حال با ايجاد شرايط مناسب، مي توان زمينه مشاركت سالمندان را در خانواده و جامعه فراهم ساخت، پس برنامه ريزي اصولي براي حمايت از سالمندان بويژه در جنبه هاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و بهداشتي امري ضروري است.»
شيب تند سالمندي در كشور
باتوجه به اينكه جمعيت بالاي 65 سال به رشدي بيش از 8درصد رسيده و جمعيت بالاي 60 سال هم رشدي معادل 12درصد پيدا كرده است، روزبه روز به پديده سالمندي در كشور نزديك تر مي شويم و جامعه با شيب تندي به سمت سالمندي در حركت است. اين مطلب را دكتر نحوي نژاد در ادامه سخنانش مطرح مي كند. از وي در مورد عوامل گسترش اين پديده سؤال مي كنم و او اين طور توضيح مي دهد: «مواليدكم و افزايش اميد به زندگي، رعايت بهداشت، تغذيه و واكسيناسيون و پيشرفت علم و تكنولوژي و داروهاي پزشكي جديد، باعث طولاني شدن عمر افراد شده است و باتوجه به اينكه شاهد كاهش زادوولد هستيم، در نتيجه درصد سالمندي روبه افزايش است.»
از دكتر نحوي نژاد مي پرسم حال اين پديده خوب است يابد و چه مزايا و معايبي دارد كه مي گويد: «اگر براي دوران سالمندي برنامه ريزي نداشته باشيم و سالمند را به عنوان عنصر بي فايده لحاظ كنيم و آنها را سربار جامعه بدانيم قطعاً ضربات روحي و رواني زيادي به سالمندان وارد مي شود و به عنوان يك معضل در مي آيند، اما اگر از توان بالقوه و تجربيات آنها در امور مختلف استفاده شود و براي گرداندن چرخهاي اقتصادي و اجتماعي كشور از آنها استفاه كنيم، يا از تجارب آنها در شهرداري ها و امور باغباني بهره ببريم و يك برنامه ريزي دقيق براي گذراندن اوقات فراغت آنها داشته باشيم و اين زمانها را بدرستي مديريت كنيم، چالش به فرصت تبديل مي شود و سالمندي بهترين دوران زندگي محسوب مي گردد.»
به آقاي دكتر نحوي نژاد مي گويم ظاهراً ما راه اول را در كشور در پيش گرفته ايم، چرا كه برخي از خانواده ها، سالمندان خود را به آسايشگاه ها مي سپارند و به اين بهانه كه فضاي خانه ها الان كوچك است و اغلب در آپارتمانهاي 70-60 متري زندگي مي كنند سالمندان را از خود دور مي نمايند و به سراي سالمندان مي سپارند، كه وي در توضيحاتي اين طور مي گويد: «البته نبايد خيلي مسئله را بزرگ نمايي كرد. چون كل ظرفيت مراكز شبانه روزي سالمندان 12هزار نفر است و درصد ناچيزي از سالمندان در آسايشگاه ها نگهداري مي شوند و تنها 7درصد سالمندان در تنهايي به سر مي برند و 93درصد ديگر يا در كنار خانواده هستند يا با همسر خود زندگي مي كنند، اما آنچه الان جاي نگراني دارد، نوع برخورد كوچك ترها با بزرگسالان و كم توجهي به آنان است كه نياز به فرهنگ سازي دارد، اين شكاف بين نسلي است كه بايد در مورد آن دغدغه داشت و دنبال راهكار بود.»
وي با اظهار تاسف از اينكه نسل جديد نسبت به سالمندان بي حوصله شده اند مي گويد: «با توجه به پيشرفت علم و تكنولوژي و عدم اطلاعات سالمندان از علم روز و بيگانگي آنها با تكنولوژي روز به روز شاهد شكاف بيشتري بين نسل جديد و قديم هستيم كه تنها راه چاره هم آموزش نسبي بزرگسالان توسط جوانان و توجه به سلامتي آنها مي باشد.»
دكتر نحوي نژاد در ادامه به ارائه آماري از سالمندان كه در مراكز بهزيستي نگه داري مي شوند، مي پردازد و مي گويد: «تهران يك ميليون سالمند دارد و فقط4 هزار نفر در سراسر كشور به صورت روزانه در مراكز بهزيستي نگهداري و از خدمات اين مراكز بهره مند مي شوند و 5 هزار سالمند ديگر هم از خدمات در منزل اين مراكز استفاده مي كنند، بايد به اين سمت حركت كنيم تا اين نوع نگهداري و خدمات دهي در كنار خانواده را در جامعه گسترش دهيم تا هم سالمندان در كنار خانواده باشند و هم اعضاي خانواده از مراقبت و نگهداري سالمندشان خسته و دلزده نگردند.»
سالمندان و مرور خاطرات گذشته
براستي چه عواملي باعث شده است تا نسل جديد و جوان جامعه اين همه از سالمندان خود فاصله بگيرند و آنها را يكه و تنها به حال خودشان رها كنند و صرفا براي رفع تكليف آخر هفته فقط يكي دو ساعت از وقت خود را به آنها اختصاص دهند تا با يك تماس تلفني احوالي از آنها بپرسند.
دكتر آناهيتا خدابخشي كولايي استاديار دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي در پاسخ به اين سؤال به گزارشگر كيهان مي گويد: «يكي از علل اساسي اختلاف نسل ها و فاصله بين نسل جديد و گذشته در نوع نگاه آنها نسبت به زندگي برمي گردد. وقتي فرد سالمند مي شود، دوست دارد اوقاتي از زمان خود را به گذشته اختصاص دهد. سالمندان نگاه گذشته نگر دارند، اما نگاه جوانان آينده نگر است و طبيعي است اين دو نوع نگاه باعث اختلاف نظر مي شود. مادربزرگ يا پدربزرگها دوست دارند در مورد خاطرات گذشته و اتفاقات دور زندگي خود بگويند، حال آنكه تكرار و بازگو كردن اين خاطرات براي نسل جديد چندان جذاب و زيبا نيست، مخصوصا براي جواني كه در حال زندگي مي كند و مي خواهد حس حضور خودش را در زندگي پيدا كند، نه اينكه به يك سري مفاهيمي بپردازد كه خودش در آن هيچ نقشي نداشته است.»
اين استاديار دانشگاه ادامه مي دهد: «متأسفانه نوع نگاه بچه ها نسبت به والدينشان عوض شده است آنها فقط دنبال منافع شخصي خود هستند خوب در چنين شرايطي چگونه مي توانيم از نوه ها انتظار داشته باشيم به پدربزرگها و مادربزرگهايشان توجه خاص داشته باشند، به عنوان نمونه وقتي ايام نوروز مي شود، از بزرگترها مي خواهيم سرايدار منزلمان باشند، تا با خاطري آسوده به مسافرت برويم، يا هر زمان بيرون از منزل كاري داريم، فرزندان كوچكمان را بدون در نظر گرفتن توانايي آنها در نگهداري از فرزندان خردسالمان به آنها مي سپاريم و از والدين خود مي خواهيم نقش پرستار را براي بچه هاي ما ايفا كنند، هر چند كه آنها با عشق از عهده اين كار برمي آيند، اما گاهي ما بچه ها آن قدر خودخواهانه با بزرگ ترهاي خود برخورد مي كنيم كه اجازه هر نوع رفتاري با پدر و مادرها را به خودمان مي دهيم؛ بدون اجازه به صرف اينكه پدر و مادرمان هستند به حريم شخصي شان وارد مي شويم و توقعات نابجا از آنها داريم حال آنكه پدربزرگها و مادربزرگها در سن سالمندي به عاطفه و محبت و توجه خاص نياز دارند. آنها روحيه اي ظريف و شكننده دارند بنابراين نبايد با خودخواهي ها و زياده طلبي هاي خود به شكل ابزار به سالمندان نگاه كنيم.»
دكتر خدابخشي كولايي در ادامه جوانها را صددرصد در ايجاد شكاف بين پدربزرگ و مادربزرگها مقصر نمي داند، بلكه معتقد است: «سالمندان به طور طبيعي در اين شرايط سني بعضا انزواطلبي و تنهايي را دوست دارند حال آنكه جوان و نوجوان ما سالمند افسرده را خيلي دوست ندارد و نمي تواند با آنها ارتباط عاطفي برقرار كند، بنابراين لازم است خود سالمندان هم در برقراري ارتباط با نسل جوان كمي تلاش كنند و تا حدودي با مسائل روز آشنايي يابند.» نظر خانم دكتر خدابخشي را در مورد خانه سالمندان و آسايشگاه ها و حضور سالمندان در ايام پيري در اين مراكز سؤال مي كنم، چون در واقع هيچ سالمندي دوست ندارد ايام پيري خود را دور از خانواده باشد، اما همه از روي ناچاري و تنهايي، ناگزير به انتخاب مي شوند كه وي در توضيحاتي مي گويد: «بزرگ ترين درددل سالمندان درد جدايي و دوري از خانواده است، وقتي سالمندي به خانه سالمندان مي رود تصورش اين است كه ديگر تاريخ مصرفش تمام شده و اطرافيان ديگر با او هيچ كاري ندارند، در صورتي كه بايد اين نوع نگاه عوض شود. گاهي سالمندي واقعا كسي را ندارد تا در سن پيري از او مراقبت كند، و ناچار بايد به آسايشگاه منتقل شود، اما چنانچه فرد سالمند خانواده اي دارد كه توان نگهداري از او را دارند اصلا صلاح نيست كه در خانه سالمندان نگهداري شود چون ضربات عاطفي و روحي- رواني زيادي به او وارد مي شود.»
رفاه و آسايش سالمند در خانه سالمندان
اما مرضيه اميدوار مددكار يك آسايشگاه شبانه روزي خصوصي در شرق تهران در گفت وگو با گزارشگر كيهان نظر ديگري را در مورد خانه سالمندان مطرح مي كند و مي گويد: «مراكز نگهداري از سالمندان كه در طي چند دهه اخير شكل گرفته و روز به روز هم در حال افزايش است، قطعا به دليل بي رحمي انسان امروز و حق ناشناسي جوانان نيست، مانند اين است كه بگوييم والديني كه فرزندان خود را به مهدكودك مي سپارند از مهر و محبت بي بهره اند! آنچه كودك خردسال را به مهدكودك و افراد كهن سال را به خانه سالمندان روانه مي كند، لزوم وجود حمايت و نگهداري ويژه اي است كه در زماني خاص، والدين فرزندان اين افراد قادر به ارائه آن نيستند.»
خانم اميدوار مي گويد: «با توجه به اينكه سالمندان معمولا توانايي انجام كارهاي روزانه مربوط به خودشان را تدريجا در اثر بروز عوارض و بيماري هاي جسمي يا رواني از دست مي دهند و كسي هم در محيط خانه ممكن است فرصت رسيدگي و ياري دادن به فرد سالمند را نداشته باشد و به علت گرفتاري هاي خانوادگي، عدم تمكن مالي، عدم امكان استخدام پرستار خصوصي و... نيز وضع نگهداري سالمند در خانه روز به روز دشوارتر شود، شايد ضرورت ايجاب نمايد، اين گونه افراد سالمند و سالمنداني در شرايط ديگر مانند نارسايي فيزيكي و رواني در مراكز مناسبي كه به منظور نگهداري و مراقبت كامل از سالمندان تأسيس مي شوند، اقامت نمايند.»
«اساس فكر در تاسيس آسايشگاه در دو جمله خلاصه مي شود، رفاه و آسايش اطرافيان، رفاه و آسايش سالمندان.» همان سخني كه آقاي محسن پزشكي معاون توانبخشي و سلامت آسايشگاه كهريزك كه سابقه اي 28 ساله در اين مراكز را دارد در گفت وگو با گزارشگر كيهان عنوان مي كند و مي گويد: «هدف از ايجاد فعاليت آسايشگاه كهريزك كمك به سالمندان، بيماران ام.اس و معلولان جامعه است كه پس از طي تمام مراحل خاص درمان نااميد شده و نهايتا به اين مركز مي آيند و پرسنل پرتلاش آسايشگاه آنچه در توان دارند براي بازپروري استعدادها و كمك به سالمندان نثار اين افراد مي كنند.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14