وصيت امام به گروهك هاي ضد انقلاب صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني
|
|
تهمت زني ترفند شياطين
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
وصيت امام به گروهك هاي ضد انقلاب صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني
سيد علي بني لوحي ن - نصيحت و وصيت من به گروه ها و گروهك ها و اشخاصي كه در ضديت باملت و جمهوري اسلامي و اسلام فعاليت مي كنند، اول به سران آنان در خارج وداخل، آن است كه تجربه طولاني به هر راهي كه اقدام كرديد و به هر توطئه اي كه دست زديد و به هر كشور و مقامي كه توسل پيدا كرديد به شماها كه خود راعالم و عاقل مي دانيد بايد آموخته باشند كه مسير يك ملت فداكار را نمي شود بادست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازي هاي بي سر و پا و غيرحساب شده منحرف كرد، و هرگز هيچ حكومت و دولتي را نمي توان با اين شيوه هاي غيرانساني و غيرمنطقي ساقط نمود204، به ويژه ملتي مثل ايران را كه از بچه هاي خردسالش تا پيرزن ها و پيرمردهاي بزرگسالش، در راه هدف و جمهوري اسلامي و قرآن و مذهب جانفشاني و فداكاري مي كنند. شماها كه مي دانيد «و اگرندانيد بسيار ساده لوحانه فكر مي كنيد» كه ملت با شما نيست و ارتش با شماهادشمن است . و اگر فرض بكنيد با شما بودند و دوست شما بودند، حركات ناشيانه شما و جناياتي كه با تحريك شما رخ داد آنان را از شما جدا كرد و جزدشمن تراشي كار ديگري نتوانستيد بكنيد205. من وصيت خيرخواهانه در اين آخر عمر به شما مي كنم كه اولا با اين ملت طاغوتزده رنج كشيده كه پس از 2500 سال ستمشاهي با فدا دادن بهترين فرزندان و جوانانش خود را از زير بار ستم جنايتكاراني همچون رژيم پهلوي وجهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستيز برخاسته ايد. چطور وجدان يك انسان هر چه پليد باشد، راضي مي شود براي احتمال رسيدن به يك مقام با ميهن و ملت خود اينگونه رفتار كند و به كوچك و بزرگ آنها رحم نكند؟ من به شما نصيحت مي كنم دست از اين كارهاي بي فايده و غيرعاقلانه برداريد و گول جهانخواران را نخوريد.206 و در هر جا هستيد اگر به جنايتي دست نزديد به ميهن خود و دامن اسلام برگرديد و توبه كنيد كه خداوند ارحم الراحمين است ؛ و جمهوري اسلامي و ملت از شما ان شاءالله مي گذرند. و اگر دست به جنايتي زديد كه حكم خداوند تكليف شما را معين كرده ، باز از نيمه راه برگشته و توبه كنيد. و اگر شهامت داريد تن به مجازات داده و با اين عمل خود را ازعذاب اليم خداوند نجات دهيد؛ و الا در هر جا هستيد عمر خود را بيش از اين هدر ندهيد و به كار ديگر مشغول شويد كه صلاح در آن است207 . و بعد، به هواداران داخلي و خارجي آنان وصيت مي كنم كه با چه انگيزه جواني خود را براي آنان كه اكنون ثابت است كه براي قدرتمندان جهانخوارخدمت مي كنند و از نقشه هاي آنها پيروي مي كنند و ندانسته به دام آنها افتاده اندبه هدر مي دهيد؟ و با ملت خود در راه چه كسي جفا مي كنيد؟ شما بازي خوردگان دست آنها هستيد. و اگر در ايران هستيد به عيان مشاهده مي كنيد كه توده هاي ميليوني به جمهوري اسلامي وفادار و براي آن فداكارند؛ و به عيان مي بينيد كه حكومت و رژيم فعلي با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند؛ و آنان كه به دروغ ادعاي «خلقي » بودن و «مجاهد»208 و «فدايي » براي خلق مي كنند، با خلق خدا به دشمني برخاسته و شما پسران و دختران ساده دل را براي مقاصد خود و مقاصد يكي از دو قطب قدرت جهانخوار به بازي گرفته و خود يادر خارج در آغوش يكي از دو قطب جنايتكار به خوشگذراني مشغول و يا در داخل به خانه هاي مجلل تيمي با زندگي اشرافي ، نظير منازل جنايتكاراني بدبخت به جنايت خود ادامه مي دهند و شما جوانان را به كام مرگ مي فرستند . نصيحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است كه ازراه اشتباه برگرديد؛ و با محرومين جامعه كه با جان و دل به جمهوري اسلامي خدمت مي كنند متحد شويد؛ و براي ايران مستقل و آزاد فعاليت نماييد تا كشورو ملت از شر مخالفين نجات پيدا كند، و همه با هم به زندگي شرافتمندانه ادامه دهيد. تا چه وقت و براي چه گوش به فرمان اشخاصي هستيد كه جز به نفع شخصي خود فكر نمي كنند و در آغوش و پناه ابرقدرت ها با ملت خود در ستيزهستند و شما را فداي مقاصد شوم و قدرت طلبي خويش مي نمايند؟ شما در اين سالهاي پيروزي انقلاب ديديد كه ادعاهاي آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط براي فريب جوانان صاف دل است209 . و مي دانيد كه شما قدرتي درمقابل سيل خروشان ملت نداريد و كارهايتان جز به ضرر خودتان و تباهي عمرتان نتيجه اي ندارد. من تكليف خود را كه هدايت است ادا كردم . و اميداست به اين نصيحت كه پس از مرگ من به شما مي رسد و شائبه قدرت طلبي درآن نيست گوش فرا دهيد و خود را از عذاب اليم الهي نجات دهيد. خداوند منان شما را هدايت فرمايد و صراط مستقيم را به شما بنمايد . 204 - نماد اصلي اين فراز از وصيت نامه حضرت امام (رحمه الله عليه) سازمان منافقين است. مجموعه اي متكي بر سلسله عمليات تروريستي كه هرگز نتوانستند با استفاده از شيوه هاي غير انساني ذره اي به اقتدار نظام اسلامي ايران خدشه وارد كنند. «سازمان مجاهدين خلق ايران، در سال 1344 هـ .ش. با هدف مبارزه مسلحانه با رژيم شاه شكل گرفت. محمد حنيف نژاد، سعيد محسن و علي اصغر بديع زادگان كه از طرفداران جبهه ملي و نهضت آزادي و هوادار برداشت هاي مهدي بازرگان از اسلام بودند، سازمان را پايه ريزي مي كنند. اين سازمان به دليل برداشت هاي خاص رهبران آن از اسلام، تركيبي از اسلام و انديشه هاي راديكال مدرن عرضه كرد و در خفا مطالب ماركسيستي را به عنوان علم اقتصاد و مبارزه به اعضاي خويش آموزش مي داد. امام خميني (رحمه الله عليه) در شرايطي كه هنوز انحرافات ايدئولوژيك سازمان مذكور بر ملا نشده بود، از تأييد آن خودداري ورزيدند و در زماني كه نماينده سازمان براي جلب حمايت امام به نجف رفته بود، امام با يادآوري انحراف هاي فكري آنان، مجدداً بر موضوع عدم حمايت خويش تأكيد كردند. جريان شناسي سياسي در ايران، ص 97 . 205 - سازمان مجاهدين خلق كه از طرف مردم و امام (رحمه الله عليه) است به منافقين خلق شناخته مي شوند در 26/3/1360 طي اعلاميه اي كه با«بسم الله الواحد القهار» شروع شده بود، عليه جمهوري اسلامي ايران اعلان قيام مسلحانه كردند. با ورود مردم در صحنه مبارزه، مخصوصاً در خيابان هاي مركزي تهران كه به فرمان امام خميني (رحمه الله عليه) صورت گرفت، اوضاع عكس آن چيزي شد كه منافقين براي فاز نظامي خود پيش بيني كرده بودند. بدون شك مهار بحران در تهران بسيار سخت تر از حضور در صحنه هاي دفاع مقدس در آن مقطع بود. سازمان با استفاده از دو نفر نفوذي هاي خود، شهيد بهشتي و 72 نفر از ياران او را به شهادت رسانده و كمتر از دو ماه بعد رئيس جمهور و نخست وزير را به شهادت رساندند، با اين حال به خاطر مردمي شدن تقابل با سازمان منافقين، پيروزي از آن ياران امام بود و باقي مانده نيروهاي منافقين به خارج از كشور گريخته و پس از رفتن به آغوش دشمنان اسلام در اروپا و آمريكا به صدام حسين پيوستند. ترورها و انفجارهاي اين سازمان تروريستي نه تنها نتوانست جمهوري اسلامي ايران را نابود كند بلكه باعث وحدت مردم و حضور بيشتر آنها در دفاع از انقلاب اسلامي گرديد. احسان نراقي تئوريسين حزب رستاخيز در زمان شاه و از عناصر تلاشگر براي استحاله فرهنگي در سال هاي گذشته در خاطرات آن دوران خود مي نويسد. «ميزان اعتماد و صداقت مردم نسبت به [ امام] خميني به حدي بود كه حتي خانواده ها، خودشان فرزندشان را به كميته و پاسداران مستقر در شهرها و روستاها لو مي دادند.» همچنين رجوع كنيد به: نبردهاي شرق كارون، بحران داخلي، صص 250-302 . 206 - نيروهاي سازمان منافقين به رهبري مسعود رجوي به وحدت كامل با صدام حسين براي مقابله با جمهوري اسلامي رسيدند. سر لشكر عراقي وفيق سامرايي مسئول بخش ايران در استخبارات. ارتش عراق در مورد جلسه صدام و رجوي براي اجراي عمليات مرصاد در كتاب «ويراني دروازه شرقي» مي نويسد:«سرلشكر فاضل البراك مدير سرويس هاي اطلاعاتي و سپهبد صابر الدوري و مسعود رجوي رئيس سازمان مخالف ايراني (مجاهدين) به منظور بحث و بررسي چگونگي پيشروي سريع و عميق نيروهاي اين سازمان از خانقين به سمت تهران براي در دست گرفتن قدرت در اين كشور با پشتيباني نيروهاي مسلح عراقي در كاخ رياست جمهوري و در حضور شخص صدام تشكيل جلسه دادند... مسعود رجوي به صدام گفت: «مطمئن باشيد كه سازمان من ظرف چند ساعت وارد همدان در دويست و پنجاه كيلومتري مرز خواهد شد.» سپهبد الدوري گزافه گوييهايش را از حد گذراند و گفت: «سرور من، از ديروز تا به حال تصوير ورود اين سازمان به ايران و به دست گرفتن قدرت در آنجا از برابر چشمان من دور نمي شود.» صدام، فريفته اين كلام شد و موافقت خود را با اجراي عمليات اعلام داشت.« ويراني دروازه شرقي، ص 128 . منافقين با استفاده از 25 تيپ مكانيزه كه توسط رژيم عراق در اختيار آنها قرار گرفته بود در 3 مرداد 1367 حمله از غرب كشور را آغاز كردند. در اين عمليات سازمان منافقين در حد بسيار گسترده اي منهدم شده و با كشته شدن 1600 نفر و بيش از هزار زخمي، از نيروهايش به داخل عراق عقب نشيني كردند.» سيري در جنگ ايران در عراق، ج 5 . صفحه 170 به بعد. 207 - سازمان منافقين اكنون و با گذشت نزديك به سي سال در پادگاني در عراق به نام «اشرف» مستقر بوده و تحت نفوذ آمريكايي ها به حيات خيانت بار خود ادامه مي دهند. تعدادي از سناتورهاي صهيونيست آمريكايي در دهه هاي گذشته همواره به صورت ديپلماسي و مالي از اين سازمان تروريستي دفاع كرده و از آن به عنوان ابزاري عليه جمهوري اسلامي استفاده كرده و از اطلاعات جاسوسي آنها در ابعاد مختلف، مخصوصاً انرژي هسته اي، در سال هاي گذشته بهره مند شده اند. روزنامه آمريكايي «بوستون گلوب» اخيراً به دنبال فشار دولت عراق مبني بر خروج نيروهاي آمريكا از عراق نوشت: «مجاهدين خلق [ منافقين] سابقه اي مخدوش دارند. آنها با جمهوري اسلامي و با آيت الله خميني مخالفت كردند. در اوايل سال هاي دهه هشتاد در جريان جنگ ايران و عراق، صدام حسين در حدود هزار نفر از اعضاي اين گروه را پناه داد و آنان را در كمپ اشرف در نزديكي مرز ايران مستقر كرد. از آنجا بود كه آنها به عمليات تروريستي عليه مديران جمهوري اسلامي دست زدند و به محل هاي تجمع هواداران حكومت بمب انداختند. آنها متهم به دادن اطلاعات در خصوص برنامه هاي اتمي ايران به نيروهاي اطلاعاتي آمريكا هستند. در عين حال برخي از مخالفين عراقي هم آنها را متهم به همكاري با صدام حسين در قتل عام كردهاي عراق كرده اند.» كيهان، شماره 19905، ص 2. 208 - علاقه مردم ايران به انقلاب اسلامي و رهبران آن باعث گرديده است كه در بيش از سه دهه گذشته، نگاه نفرت آميزي نسبت به گروه هاي معاند با جمهوري اسلامي ايران داشته باشند. مفسر نشريه گاردين چاپ لندن در تحليلي پيرامون نفوذ و اثرگذاري سازمان منافقين مي نويسد: «طرفداران رجوي قادر نيستند احساس واقعي مردم ايران را درك كنند و نمي دانند كه ايرانيان با هر گونه افراطي گري من جمله از نوع منافقين، بيزارند. بزرگ ترين اشتباه رجوي اين بوده است كه تشكيلاتش را كاملاً به دامان صدام انداخته و اكثر منتقدان رجوي مي گويند، اين كار خودكشي سياسي است.» با اين اقدام، روحيه مردم ايران مجدداً زنده شد و به جاي اين كه باعث از هم پاشيدگي دروني ايران شود، به تحكيم آن كمك كرد.» سيري در جنگ ايران و عراق، ج5، ص 192 . 209 - قبل از پيروزي انقلاب حضرت امام (رحمه الله عليه) به ماهيت منافقانه اين سازمان پي برده و فهميده بودند كه آنها در پوشش نام اسلام و نهج البلاغه تلاش خواهند كردند جوانان اين سرزمين را جذب اهداف خود كنند.حسين روحاني و تراب حق شناس، دو تن از فعالان سازمان، درباره ايدئولوژي آن مي گويند: «منظور اصلي ما تركيب ارزش هاي والاي مذهب اسلام با انديشه علمي ماركسيسم است. ما معتقديم كه اسلام راستين با تئوري هاي تحول اجتماعي، جبر تاريخ و نبرد طبقاتي سازگاري دارد.» در واقع، آنان اسلام را از ديدگاه ماركسيسم تجزيه و تحليل مي كردند. برهمين اساس، امام خميني (رحمه الله عليه) در همان سال هاي مبارزه از تأييد سازمان خودداري كردند و به روايت حجت الاسلام سيد محمود دعايي، امام پس از گفت و گو با حسين روحاني، نماينده سازمان و مطالعه كتاب راه انبياء راه بشر فرمودند: «اينها ضمن اين كتاب مي خواهند بگويند كه معادي وجود ندارد و معاد سير تكاملي همين جهان است و اين چيزي است خلاف معتقدات اصولي اسلام.» مجله نگين ايران، سازمان منافقين و جنگ ايران و عراق، ص 97 . پاورقي
|
|
|
تهمت زني ترفند شياطين
آيت الله محمد تقي مصباح يزدي اولين ترفند شياطين: تحقير و استهزا در چندين آيه از قرآن كريم تأكيد شده است كه ما هيچ پيامبري نفرستاديم مگر اين كه از طرف مردم، به خصوص از طرف مترفين و نخبگان جامعه، مورد تكذيب و استهزاء قرار گرفت. بايد توجه داشت كه مسائل روان شناختي چيزي نيست كه جعلي و قراردادي باشد؛ بلكه در ارتكاز همه انسان ها وجود دارد. بعد از اين كه اين ارتكازات را دسته بندي و تدوين كردند، به صورت يك علم درآمد، وگرنه همه انسان ها از يك نوع روان شناسي بهره مندند. يكي از روش هايي كه از قديم ترين ايام، با استفاده از يك قاعده روان شناختي، براي منحرف كردن مردم و محروم كردن آنها از هدايت انبياء و ايجاد فتنه در جامعه از آن استفاده مي كردند، تحقير انبياء و اولياء خدا بود. مي ديدند اين ها در ميان جامعه، صرف نظر از مقام نبوتشان، مردم محترم، پاك، شريف، امين، درستكار و راستگويي هستند و همه انسان ها اين طور افراد را به طور فطري دوست مي دارند. همه انبياء معصوم بودند و گناهي مرتكب نمي شدند؛ مهربان بودند و به ديگران خدمت مي كردند. حال چنين انسان هايي وقتي حرف هاي منطقي هم بزنند، قاعدتاً بايد خيلي زود پذيرفته شود؛ اما برعكس، تاريخ نشان مي دهد و قرآن هم بيان مي فرمايد كه اين گونه نبوده است. پيغمبراني مبعوث مي شدند، عده معدودي به آن ها ايمان مي آوردند و بقيه تكذيبشان مي كردند. عمده عاملي كه باعث مي شد، توده مردم به انبياء گرايش پيدا نكنند، شياطيني بودند كه انبياء را در ميان مردم تحقير مي كردند؛ «يا حسره علي العباد ما يأتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤن»1: افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبري براي هدايت آنان نيامد مگر اينكه او را استهزا مي كردند. اگرچند نفر دور شخص محترمي را در وسط خيابان بگيرند و مسخره اش كنند، هر قدر هم متين و مؤدب باشد، درنظر مردم سبك مي شود. اگر بچه ها هم يك كسي را مسخره كنند، سبك مي شود، چه رسد به اين كه افراد بزرگ و حسابي اين كار را انجام دهند. اين مسخره كردن يك پشتوانه و يك ضمائمي هم داشت؛ اول ايشان را متهم مي كردند كه عقلشان كم است و گاهي صراحتاً مي گفتند: اينها ديوانه هستند و حرف هاي نامربوط مي زنند. وقتي انبياء الهي حرف هاي متين، زيبا و مستدل مي زدند، مي گفتند: اين حرف ها شعر است و اين ها شاعرند؛ لذا حرف هاي قشنگ مي زنند. اين تقريباً يك بخش از برنامه اي بود كه از صدر پيدايش زندگي اجتماعي بشر بين همه اقوام جريان داشته است؛ قرآن مي فرمايد: «كذلك ما أتي الذين من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر أو مجنون¤ أتواصوا به...»2: آيا اين اقوام مختلف در طول تاريخ همديگر را سفارش كرده بودند كه اين طور با پيغمبران برخورد كنند؟ پيداست كه اين شيوه شيطاني خيلي سابقه دارد؛ تنها امروز نيست كه وقتي كسي مورد توجه مردم قرار مي گيرد، افرادي از سنخ همان شياطين او را مسخره مي كنند. دومين ترفند شياطين: تهمت زني اگر شياطين از راه استهزاء موفق نمي شدند كه اولياء خدا را از راهشان باز دارند، سعي مي كردند آنها را به رفتارهايي كه جامعه نمي پسندد و ناهنجار است، متهم كنند. كمابيش در همه جوامع رفتارهاي نامشروع با جنس مخالف، محكوم و مردود بوده است؛ حتي در جوامعي كه اين امور رواج داشته و علني بوده به عنوان يك كار زشت و پست تلقي مي شده است. البته زشتي و زيبايي كارها در همه جوامع كاملاً مثل هم نيست؛ ولي اين گونه مسائل تقريباً در تمام جوامع بشري زشت شمرده شده است. الآن هم حتي در جوامعي كه اين مسائل رواج دارد، وقتي مي خواهند يك شخصيت سياسي مهمي را بدنام كنند، راست يا دروغ، يك چنين نسبت هايي به او مي دهند. مقصودم اين است كه زشت شمردن اين كارها يك امر فطري است؛ حتي اگر اين امور را به آن هايي كه مرتكب مي شوند، نسبت دهند، ناراحت مي شوند. اگر به كسي كه هر روز دزدي مي كند، نسبت دزدي بدهند، ناراحت مي شود. اين امور هم همين طور است. همين شياطين بعضي از انبياء را به اين امور متهم كردند تا آن ها را از چشم مردم بياندازند. كار به جايي رسيد كه آن قدر اين مسائل عموميت پيدا كرد و قبح آن ريخت كه در متن كتاب تورات فعلي كه كتاب مقدس ميليون ها انسان است، به بعضي از انبياء نسبت داده شده است كه اين عمل نامشروع را حتي با دختران خودشان انجام داده اند! قرآن به خصوص روي اين مسأله تأكيد فرموده و مي فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لا تكونوا كالذين آذوا موسي فبرّاه الله مما قالوا و كان عندالله وجيها»3. پيداست كه زمينه اين گونه اتهامات براي پيغمبر هم بوده كه مي فرمايد: همانند كساني نباشيد كه موسي را آزار دادند، و خداوند او را از آنچه در حق او مي گفتند، مبرا ساخت. اين نسبت ها كمابيش در بعضي از مجامع روايي بعضي از فرق جهان اسلام هم وارد شده است. اموري را به انبياء نسبت دادند كه اصلاً شائبه اش هم درباره آن ها مطرح نبود. آن ها به قدري پاك و منزه بودند كه حتي به شدت مراقب بودند كه چشمشان به نامحرم نيفتد. اين اتهامات براي اين بود كه مردم را از انبياء دور كنند. آن اتهام اول باعث مي شد كه مردم به افكار انبياء دلبستگي پيدا نكنند و افكارشان را نپذيرند؛ وقتي مي گويند: مجنون و كم عقل است، مردم ديگر به فكر و حرفش و به مسائل نظري و علمي كه مطرح مي كند، توجه نمي كنند. اين اتهام دوم براي اين بود كه به رفتار انبياء هم توجه نكنند و تحت تأثير رفتارشان قرار نگيرند؛ يعني آن ها را انسان هايي شايسته و اخلاقي ندانند. امور زندگي ما، يك منشأ فكري و يك منشأ رفتاري دارد. مردم، هم از فكر انبياء و هم از سيره عملي و رفتارشان تأثير مي گرفتند. اما وقتي در فكرشان به جنون و در رفتارشان به گناه، فساد و انحراف متهم شوند، چيزي براي پيروي از آن ها باقي نمي ماند. آخرين راهكار شياطين: آزار، اذيت و قتل سرانجام اگر هيچ يك از راهكارهاي فوق نتيجه نمي داد، شروع به اذيت و آزار انبياء مي كردند و گاهي آن ها را از شهر بيرون مي كردند و نهايتاً آن ها را به شهادت مي رساندند؛ و... قل فلم تقتلون انبياء الله...»4. اين رفتاري بود كه طي مراحلي نسبت به همه انبياء واقع مي شد و قرآن آنرا نقل مي كند. البته قتل نسبت به همه انبياء صورت نگرفت؛ ولي بيرون كردن از شهر، اذيت كردن، زندان كردن و انواع ايذاها عموميت داشته است. شياطين امروز نيز در ايجاد فتنه در اجتماع از همين مدل استفاده مي كنند. آنها در جامعه ديني ما، با جامعه اي مواجه هستند كه براساس مباني ديني اسلامي شكل گرفته و اين انقلاب بر اساس اسلام و براساس باورها و ارزش هاي اسلامي به وجود آمده است و قوامش به همين باورها و ارزش ها است. اگر اين امور از آن گرفته شود، ديگر انقلاب اسلامي نخواهد بود. در مواجهه با چنين انقلابي، اولين كار شياطين متزلزل كردن افكاري است كه هم مايه پيدايش اين حركت انقلابي شد و هم عامل تثبيت اين نظام است. اين شياطين بهتر از من و شما اين را مي دانند. آن ها سعي مي كنند آنچه منشأ فكر انقلابي شد و در طول تاريخ انقلاب و بعد از پيروزي انقلاب، تكيه گاه كلام رهبر بود، يعني اسلام، قرآن،... را تضعيف كنند. 1- يس/03 2- الذاريات/25و35 3- الاحزاب/ 96 4- البقره/19 پاورقي
|
|