تهمت زني ترفند شياطين
آيت الله محمد تقي مصباح يزدي اولين ترفند شياطين: تحقير و استهزا در چندين آيه از قرآن كريم تأكيد شده است كه ما هيچ پيامبري نفرستاديم مگر اين كه از طرف مردم، به خصوص از طرف مترفين و نخبگان جامعه، مورد تكذيب و استهزاء قرار گرفت. بايد توجه داشت كه مسائل روان شناختي چيزي نيست كه جعلي و قراردادي باشد؛ بلكه در ارتكاز همه انسان ها وجود دارد. بعد از اين كه اين ارتكازات را دسته بندي و تدوين كردند، به صورت يك علم درآمد، وگرنه همه انسان ها از يك نوع روان شناسي بهره مندند. يكي از روش هايي كه از قديم ترين ايام، با استفاده از يك قاعده روان شناختي، براي منحرف كردن مردم و محروم كردن آنها از هدايت انبياء و ايجاد فتنه در جامعه از آن استفاده مي كردند، تحقير انبياء و اولياء خدا بود. مي ديدند اين ها در ميان جامعه، صرف نظر از مقام نبوتشان، مردم محترم، پاك، شريف، امين، درستكار و راستگويي هستند و همه انسان ها اين طور افراد را به طور فطري دوست مي دارند. همه انبياء معصوم بودند و گناهي مرتكب نمي شدند؛ مهربان بودند و به ديگران خدمت مي كردند. حال چنين انسان هايي وقتي حرف هاي منطقي هم بزنند، قاعدتاً بايد خيلي زود پذيرفته شود؛ اما برعكس، تاريخ نشان مي دهد و قرآن هم بيان مي فرمايد كه اين گونه نبوده است. پيغمبراني مبعوث مي شدند، عده معدودي به آن ها ايمان مي آوردند و بقيه تكذيبشان مي كردند. عمده عاملي كه باعث مي شد، توده مردم به انبياء گرايش پيدا نكنند، شياطيني بودند كه انبياء را در ميان مردم تحقير مي كردند؛ «يا حسره علي العباد ما يأتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤن»1: افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبري براي هدايت آنان نيامد مگر اينكه او را استهزا مي كردند. اگرچند نفر دور شخص محترمي را در وسط خيابان بگيرند و مسخره اش كنند، هر قدر هم متين و مؤدب باشد، درنظر مردم سبك مي شود. اگر بچه ها هم يك كسي را مسخره كنند، سبك مي شود، چه رسد به اين كه افراد بزرگ و حسابي اين كار را انجام دهند. اين مسخره كردن يك پشتوانه و يك ضمائمي هم داشت؛ اول ايشان را متهم مي كردند كه عقلشان كم است و گاهي صراحتاً مي گفتند: اينها ديوانه هستند و حرف هاي نامربوط مي زنند. وقتي انبياء الهي حرف هاي متين، زيبا و مستدل مي زدند، مي گفتند: اين حرف ها شعر است و اين ها شاعرند؛ لذا حرف هاي قشنگ مي زنند. اين تقريباً يك بخش از برنامه اي بود كه از صدر پيدايش زندگي اجتماعي بشر بين همه اقوام جريان داشته است؛ قرآن مي فرمايد: «كذلك ما أتي الذين من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر أو مجنون¤ أتواصوا به...»2: آيا اين اقوام مختلف در طول تاريخ همديگر را سفارش كرده بودند كه اين طور با پيغمبران برخورد كنند؟ پيداست كه اين شيوه شيطاني خيلي سابقه دارد؛ تنها امروز نيست كه وقتي كسي مورد توجه مردم قرار مي گيرد، افرادي از سنخ همان شياطين او را مسخره مي كنند. دومين ترفند شياطين: تهمت زني اگر شياطين از راه استهزاء موفق نمي شدند كه اولياء خدا را از راهشان باز دارند، سعي مي كردند آنها را به رفتارهايي كه جامعه نمي پسندد و ناهنجار است، متهم كنند. كمابيش در همه جوامع رفتارهاي نامشروع با جنس مخالف، محكوم و مردود بوده است؛ حتي در جوامعي كه اين امور رواج داشته و علني بوده به عنوان يك كار زشت و پست تلقي مي شده است. البته زشتي و زيبايي كارها در همه جوامع كاملاً مثل هم نيست؛ ولي اين گونه مسائل تقريباً در تمام جوامع بشري زشت شمرده شده است. الآن هم حتي در جوامعي كه اين مسائل رواج دارد، وقتي مي خواهند يك شخصيت سياسي مهمي را بدنام كنند، راست يا دروغ، يك چنين نسبت هايي به او مي دهند. مقصودم اين است كه زشت شمردن اين كارها يك امر فطري است؛ حتي اگر اين امور را به آن هايي كه مرتكب مي شوند، نسبت دهند، ناراحت مي شوند. اگر به كسي كه هر روز دزدي مي كند، نسبت دزدي بدهند، ناراحت مي شود. اين امور هم همين طور است. همين شياطين بعضي از انبياء را به اين امور متهم كردند تا آن ها را از چشم مردم بياندازند. كار به جايي رسيد كه آن قدر اين مسائل عموميت پيدا كرد و قبح آن ريخت كه در متن كتاب تورات فعلي كه كتاب مقدس ميليون ها انسان است، به بعضي از انبياء نسبت داده شده است كه اين عمل نامشروع را حتي با دختران خودشان انجام داده اند! قرآن به خصوص روي اين مسأله تأكيد فرموده و مي فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لا تكونوا كالذين آذوا موسي فبرّاه الله مما قالوا و كان عندالله وجيها»3. پيداست كه زمينه اين گونه اتهامات براي پيغمبر هم بوده كه مي فرمايد: همانند كساني نباشيد كه موسي را آزار دادند، و خداوند او را از آنچه در حق او مي گفتند، مبرا ساخت. اين نسبت ها كمابيش در بعضي از مجامع روايي بعضي از فرق جهان اسلام هم وارد شده است. اموري را به انبياء نسبت دادند كه اصلاً شائبه اش هم درباره آن ها مطرح نبود. آن ها به قدري پاك و منزه بودند كه حتي به شدت مراقب بودند كه چشمشان به نامحرم نيفتد. اين اتهامات براي اين بود كه مردم را از انبياء دور كنند. آن اتهام اول باعث مي شد كه مردم به افكار انبياء دلبستگي پيدا نكنند و افكارشان را نپذيرند؛ وقتي مي گويند: مجنون و كم عقل است، مردم ديگر به فكر و حرفش و به مسائل نظري و علمي كه مطرح مي كند، توجه نمي كنند. اين اتهام دوم براي اين بود كه به رفتار انبياء هم توجه نكنند و تحت تأثير رفتارشان قرار نگيرند؛ يعني آن ها را انسان هايي شايسته و اخلاقي ندانند. امور زندگي ما، يك منشأ فكري و يك منشأ رفتاري دارد. مردم، هم از فكر انبياء و هم از سيره عملي و رفتارشان تأثير مي گرفتند. اما وقتي در فكرشان به جنون و در رفتارشان به گناه، فساد و انحراف متهم شوند، چيزي براي پيروي از آن ها باقي نمي ماند. آخرين راهكار شياطين: آزار، اذيت و قتل سرانجام اگر هيچ يك از راهكارهاي فوق نتيجه نمي داد، شروع به اذيت و آزار انبياء مي كردند و گاهي آن ها را از شهر بيرون مي كردند و نهايتاً آن ها را به شهادت مي رساندند؛ و... قل فلم تقتلون انبياء الله...»4. اين رفتاري بود كه طي مراحلي نسبت به همه انبياء واقع مي شد و قرآن آنرا نقل مي كند. البته قتل نسبت به همه انبياء صورت نگرفت؛ ولي بيرون كردن از شهر، اذيت كردن، زندان كردن و انواع ايذاها عموميت داشته است. شياطين امروز نيز در ايجاد فتنه در اجتماع از همين مدل استفاده مي كنند. آنها در جامعه ديني ما، با جامعه اي مواجه هستند كه براساس مباني ديني اسلامي شكل گرفته و اين انقلاب بر اساس اسلام و براساس باورها و ارزش هاي اسلامي به وجود آمده است و قوامش به همين باورها و ارزش ها است. اگر اين امور از آن گرفته شود، ديگر انقلاب اسلامي نخواهد بود. در مواجهه با چنين انقلابي، اولين كار شياطين متزلزل كردن افكاري است كه هم مايه پيدايش اين حركت انقلابي شد و هم عامل تثبيت اين نظام است. اين شياطين بهتر از من و شما اين را مي دانند. آن ها سعي مي كنند آنچه منشأ فكر انقلابي شد و در طول تاريخ انقلاب و بعد از پيروزي انقلاب، تكيه گاه كلام رهبر بود، يعني اسلام، قرآن،... را تضعيف كنند. 1- يس/03 2- الذاريات/25و35 3- الاحزاب/ 96 4- البقره/19 پاورقي
|