(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 6 مرداد 1390- شماره 19985

وصيت امام به گروه هاي چپ
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني
ترويج ملي گرايي از سياست هاي ديكته شده به شاه بود

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




وصيت امام به گروه هاي چپ
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني

سيد علي بني لوحي
وصيت من به چپگرايان ، مثل كمونيست ها و چريك هاي فدايي خلق210 و ديگرگروه هاي متمايل به چپ ، آن است كه شماها بدون بررسي صحيح از مكتب ها ومكتب اسلام نزد كساني كه از مكتب ها و خصوص اسلام اطلاع صحيح دارند، باچه انگيزه خودتان را راضي كرديد به مكتبي كه امروز در دنيا شكست خورده رو آوريد و چه شده كه دل خود را به چند «ايسم » كه محتواي آنها پيش اهل تحقيق پوچ است خوش كرده ايد؟ و شما را چه انگيزه اي وادار كرده كه مي خواهيد كشور خود را به دامن شوروي يا چين بكشيد؛ و با ملت خود به اسم «توده دوستي» به جنگ برخاسته يا به توطئه هايي براي نفع اجنبي به ضد كشور خود و توده هاي ستمديده دست زديد؟211 شما مي بينيد كه از اول پيدايش كمونيسم مدعيان آن ديكتاتورترين و قدرت طلب و انحصارطلب ترين حكومت هاي جهان بوده و هستند. چه ملت هايي زير دست و پاي شوروي مدعي طرفدار توده ها خرد شدند و از هستي ساقط گرديدند. ملت روسيه ، مسلمانان و غيرمسلمانان ، تاكنون در زير فشار ديكتاتوري حزب كمونيست دست و پا مي زنند و از هرگونه آزادي محروم و در اختناق بالاتر از اختناق هاي ديكتاتورهاي جهان به سر مي برند. استالين ، كه يكي از چهره هاي به اصطلاح «درخشان » حزب بود، ورود وخروجش را و تشريفات آن و اشرافيت او را ديديم . اكنون كه شما فريب خوردگان در عشق آن رژيم جان مي دهيد، مردم مظلوم شوروي و ديگر اقمار اوچون افغانستان از ستمگري هاي آنان جان مي سپارند، و آنگاه شما كه مدعي طرفداري از خلق هستيد، بر اين خلق محروم در هر جا كه دستتان رسيده چه جناياتي انجام داديد و با اهالي شريف آمل كه آنان را به غلط طرفدار پر و پاقرص خود معرفي مي كرديد و عده بسياري را به فريب به جنگ مردم و دولت فرستاديد و به كشتن داديد، چه جنايت ها كه نكرديد212. و شما «طرفدار خلق محروم» مي خواهيد خلق مظلوم و محروم ايران را به دست ديكتاتوري شوروي دهيد وچنين خيانتي را با سرپوش «فدايي خلق » و طرفدار محرومين در حال اجراهستيد، منتها «حزب توده 213» و رفقاي آن با توطئه و زير ماسك طرفداري ازجمهوري اسلامي ، و ديگر گروه ها با اسلحه و ترور و انفجار .
من به شما احزاب و گروه ها، چه آنان كه به چپگرايي معروف - گرچه بعضي شواهد و قرائن دلالت دارد كه اينان كمونيست امريكايي هستند214 - و چه آنان كه از غرب ارتزاق مي كنند و الهام مي گيرند و چه آنها كه با اسم «خودمختاري » وطرفداري از كرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم كردستان و ديگرجاها را از هستي ساقط نموده و مانع از خدمت هاي فرهنگي و بهداشتي واقتصادي و بازسازي دولت جمهوري در آن استان ها مي شوند، مثل حزب «دموكرات » و «كومله » وصيت مي كنم كه به ملت بپيوندند. و تاكنون تجربه كرده اند كه كاري جز بدبخت كردن اهالي آن مناطق نكرده اند و نمي توانند بكنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است كه با دولت تشريك مساعي نموده و از ياغي گري و خدمت به بيگانگان و خيانت به ميهن خود دست بردارند و به ساختن كشور بپردازند و مطمئن باشند كه اسلام براي آنان هم از قطب جنايتكار غرب و هم از قطب ديكتاتور شرق بهتر است وآرزوهاي انساني خلق را بهتر انجام مي دهد215.
210 - سازمان چريك هاي فدايي خلق در فروردين 1350 اعلام موجوديت كرد. اين سازمان از دو گروه كه در اواسط دهه 1340 تشكيل شده بود، شكل گرفت. گروه اول در سال 1342 توسط پنج دانشجوي دانشگاه تهران، بيژن جزني، عباس سوركي، علي اكبر صفايي فراهاني، محمد آشتياني و حميد اشرف تأسيس شد. چهار سال پس از تشكيل اين سازمان، ساواك به آن نفوذ كرد و جزني و سوركي در سال 1354 كشته شدند. گروه دوم توسط مسعود احمدزاده تشكيل شد. اين دو گروه در سال 1349 با هم ادغام شده و با حمله به پاسگاه ژاندارمري در سياهكل وارد عرصه جديدي در مبارزه مسلحانه شدند. سازمان چريك هاي فدايي خلق ايران كه داراي ايدئولوژي ماركسيتي بود، استراتژي جنگ چريكي را خط مشي مبارزه خود قرار داد.» همچنين رجوع كنيد به ايران بين دو انقلاب، فصل دهم. به خاطر مشي كمونيستي، اين سازمان نتوانست اثرگذاري قابل بياني در حركت انقلابي مردم ايران داشته باشد و قبل از پيروزي انقلاب، اعضاي آن، عموماً توبه نامه نوشته و تعهد همكاري به رژيم شاه دادند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، سازمان با گسترش فضاي تبليغاتي خود، اقدام به حضور در محيط هاي دانشگاهي نموده و به چاپ نشريه هاي مختلف پرداخت و به سرعت در تقابل با جمهوري اسلامي وارد فاز نظامي شد و در گنبد كاووس و كردستان جنايات زيادي انجام داد و با احزاب معاند مانند كومله و حزب دمكرات كردستان متحد شد و بالاخره با كشف شبكه هاي خرابكار و اعدام تعدادي از سران سازمان، فعاليت آن تعطيل شد: رجوع كنيد به جريان شناسي سياسي در ايران، ص 90 .
211 - حزب توده كه بزرگترين و اثر گذارترين سازمان كمونيستي ايران در دوره پهلوي بوده است، تحت نفوذ كامل شوروي، با ايدئولوژي «استالينيسم» بود و نظريه پردازان آن براي بهره مند شدن شوروي از منابع نفت ايران، حاضر شدند انگلستان نيز به غارت منابع نفتي جنوب ايران ادامه دهد. احسان طبري، تئوري پرداز اصلي كمونيست هاي ايران مي گويد: « دولت شوروي نمي تواند يك كشور استعماري باشد و به همين جهت است كه شوروي داراي وزن و اهميت كنوني است. درست از همين مختصات شوروي است كه ما به عنوان همسايه بايد از آن، حد اعلاي استفاده را ببريم. بايد در ايران دولت با تمام معني دموكراتي بوجود بيايد كه با دول بزرگ جهاني يعني انگلستان و آمريكا و شوروي روابط واقعاً صميمانه خود را حفظ كند و مهمتر و بالاتر از همه اينكه دولت عامل ادامه ائتلاف اين سه قدرت بزرگ در محيط ايران باشد.» احسان طبري، مقاله «مسئله نفت»، نقل از استالينيسم و حزب توده ايران، ص127. حضرت امام (رحمه الله عليه) در مقاطع مختلف سخنان خود اشارات زيادي به خيانت هاي حزب توده به عنوان سمبل كمونيست هاي ايران و ديگرگروههاي چپ داشته اند.
212 - حادثه آمل به دنبال اعلام مبارزه مسلحانه مخالفين نظام نوپاي اسلامي در تاريخ 30 خرداد 1360، به وقوع پيوست. اتحاديه كمونيست هاي ايران كه متشكل از ماركسيست- لنينيستهاي چپ بودند با ارزيابي موقعيتهاي جغرافيايي، جنگلهاي آمل را مناسب براي عمليات چريكي تشخيص دادند و در آنجا استقرار يافتند. تصور واهي اتحاديه بر اين بود كه به خاطر وضعيت اجتماعي منطقه آمل و بافت دهقاني جمعيت اطراف آن، در صورت حمله به شهر، مقاومت پراكنده نيروهاي انقلاب به سرعت سركوب مي شود و در مرحله دوم پس از قطع خطوط ارتباطي و تقويت نيروهاي مخالف داخل شهر، ديگر مناطق مازندران به تصرف نيروهاي اتحاديه درآمده و پس از آن آحاد مردم در يك زنجيره متشكل در سراسر ايران بپا مي خيزند و رژيم جمهوري اسلامي را ساقط مي كنند. حمله آنها شب ششم بهمن آغاز شد. آنها به دو گروه تقسيم شدند. گروه اول وارد شهر شده و به گشت زني پرداختند و هر كس را به اصطلاح حزب اللهي و پاسدار تشخيص مي دادند ترور مي كردند. آنها سپس به كميته انقلاب اسلامي شهر حمله بردند. مردم آمل كه با صداي تيراندازي به خيابانها آمده و متوجه وقايع شده بودند، آماده مقابله گرديدند. صبح روز ششم بهمن حماسه مردم آغاز شد و مردم آمل با سنگربندي در شهر و مقابله با نيروهاي اتحاديه آرايش آنها را بر هم زدند. در نتيجه نيروهاي اتحاديه كه ايمان و مقاومت مردمي را در برنامه خود لحاظ نكرده بودند به گروههاي كوچك تري تقسيم شدند ولي بر اثر شدت مقابله مردمي، ارتباط آنها از هم قطع و بالاخره تا غروب همان روز تارومار شدند. در اين واقعه 34 نفر از كمونيست ها كشته و چند تن زخمي و سي نفر دستگير شدند و از مردم شريف آمل نيز چهل نفر به شهادت رسيدند. صحيفه امام، ج 21، ص 463.
213 - حزب توده در سال 1320 بر بقاياي حزب عدالت كه در سال 1299پس از ورود ارتش سرخ به رشت ايجاد شده بود تشكيل گرديد. در سال 1328 هـ . ش. حزب با اعلام ماركسيسم- لنينيسم به عنوان مرام حزبي، رويّه خود را كاملاً آشكار ساخت. با آغاز جنبش ملي صنعت نفت حزب توده با دو جناح كيانوري- قاسمي شكل گرفت كه بعدها با سكوت در قبال كودتاي 28 مرداد 32 و فعاليتهاي پشت پرده نقش مهمي در سقوط مصدق داشت. در مرداد ماه 1333 با دستگيري افسران شبكه نظامي و ساير شبكه هاي حزب توسط رژيم شاه، عده زيادي، از سوابق حزبي خود ابراز انزجار كردند و به همكاري با رژيم شاه و سازمان امنيت آن دست يازيدند. در دهمين كنگره حزب در اوايل دهه پنجاه، حزب به تعريف و تمجيد از رژيم و رويگرداني از مبارزه پرداخت. در سالهاي 50 تا 56 هـ . ش. كه روحانيت با شيوه هاي نويني مبارزه را آغاز كرده بود، حزب به تجديد سازمان پرداخت و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، حزب پلنوم شانزدهم خود را در تهران برگزار و پشتيباني خود را از جمهوري اسلامي اعلام كرد. هدف حزب پس از انقلاب اسلامي اين بود كه بتدريج جاي پايي در بين نيروهاي انقلابي باز كرده و در اركان اقتصادي فرهنگي كشور نفوذ نمايند. سرانجام با دستگيري رهبران و كادرهاي اصلي حزب توده، سيل اعترافات و تنقرنامه ها آغاز شد و با اعترافات طولاني و گسترده افرادي چون كيانوري و طبري به جاسوسي و تلاش جهت نابودي نظام، ماهيت اين حزب بر همگان آشكار و به عمر سراسر خيانت 42 ساله حزب توده در ايران پايان داده شد. همان، ص 463.
214 - «اصطلاح كمونيست آمريكايي» به اين خاطر در ايران رايج گرديد كه مردم پس از پيروزي انقلاب اسلامي مشاهده كردند، سازمان هايي با گرايش ايدئولوژي كمونيستي، مانند پيكار، كومله، دموكرات و منافقين- اصولاً به اين خاطر منافقين ناميده شدند چون به ظاهر اسلامي بودند ولي اعتقادات آنها ماركسيستي بود- هر چند شعارهاي آن ها ضد امپرياليستي بود اما عملكرد واقعي آنها به نفع آمريكا و در راستاي سياست هاي سازمان سيا بود. پس از تيرماه 1360 براي مردم بيش از گذشته ثابت شد كه منافقين تحت نفوذ آمريكايي ها هستند و تاريخ سي ساله گذشته نيز همين موضوع را روشن كرده است. حزب دموكرات كردستان نيز كه بزرگ ترين سازمان نظامي مبارز با جمهوري اسلامي بود نيز با كنترل غرب و سيا، كردستان را به اغتشاش كشيد. در دوران دفاع مقدس حزب دموكرات كردستان از لحاظ مالي توسط آمريكا و از لحاظ تسليحاتي توسط رژيم بعثي عراق مورد حمايت قرار گرفته بود.
. 215 - مهم ترين هدف حضرت امام (رحمه الله عليه) بازگشت انسان ها به «فطرت الهي» خويش بود. متأسفانه گروه هاي جند ديني مانند «كومله» كه به مبارزه با جمهوري اسلامي پرداخته و به بدترين وجهي ياران امام (رحمه الله عليه) را در كردستان به شهادت رساندند غير از اينكه «آرزوهاي انساني خلق» را ناديده گرفتند ثمري نداشتند. اين حزب كمونيستي بامرام « مائوئيستي، كه نقش ستون پنجم را براي عراق بازي مي كرد، داراي تفكر فرهنگي مبتذلي بود كه به بخش هايي از مرامنامه و ابلاغيه هاي آنها كه تحت نام «برنامه عمل زحمتكشان» به چاپ رسيد، اشاره مي شود: «دولت بايد مراكز تعليم شيوه هاي بي خطر و سالم براي جلوگيري از بارداري را در مدارس، محلات، كارخانه ها و بيمارستان ها داير كند. مفهوم فرزند نامشروع بايد منطفي شود. هر گونه تبعيض عليه مادران ازدواج نكرده پايان يابد. كليه قوانيني كه معيارهاي دوگانه را براي مردان و زنان در امور جنسي تقويت مي كند بايد لغو شود. هرگونه اخراج محصلين و دانشجويان باردار يا مادران ازدواج نكرده بايد ملغي شود.» حزب كومله يا «سازمان انقلابي زحمتكشان كردستان» كه جمهوري اسلامي را رژيمي «ارتجاعي و ضد خلقي» مي دانست داراي دفتر دائمي در سليمانيه عراق بود و روابط اطلاعاتي با استخبارات عراق و سازمان جاسوسي ارتش بعث داشت. » همچنين رجوع كنيد به: پيدايش نظام جديد، ص 173 .
پاورقي

 



ترويج ملي گرايي از سياست هاي ديكته شده به شاه بود

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
ترويج گناه و اعمال ناهنجار
در كنار تضعيف باورهاي ديني، سعي مي كنند كاري كنند كه به ارزش هاي عملي، ارزش هاي اخلاقي و هنجارهاي ديني توجه نشود و مردم كم كم به گناه كشيده شوند و پايبند به عمل به دستورات اسلام و رعايت ارزش هاي اسلامي نباشند. اين دو كار اصلي آن ها است؛ يعني همان كاري كه شياطين با انبياء مي كردند. البته در گذشته امكانات ساده اي براي اين اهداف داشتند؛ يك شايعه ساخته مي شد و دهان به دهان پخش مي شد؛ اما امروز انواع و اقسام وسايل رسانه اي در اختيار آن هاست. هركسي وبلاگ شخصي دارد و هر چه مي خواهد، مي نويسد و ديگران هم از آن استفاده مي كنند. امكانات رسانه اي اصلاً قابل مقايسه با گذشته نيست. در گذشته وقتي مي خواستند يك حرفي را حتي در يك جامعه هزار نفري پخش كنند، به آساني ممكن نبود. اما اكنون در عرض يك دقيقه يك خبر به كل دنيا منتشر مي شود. وسايل ارتباط جمعي و به همان ميزان، نقشه هاي شياطين، پيچيده شده است؛ اما ريشه و اساس كار همان است. پس در طول جريانات همواره دو كار اساسي و استراتژيك فتنه جويان، يعني تلاش در جهت تغيير افكار مردم و تلاش در جهت تغيير رفتار مردم، ادامه دارد. براي امثال ما اين دو مورد خيلي مهم است. با دقت در گذشته معلوم مي شود از روزهاي اول انقلاب تا به حال يك سلسله تلاش هايي در جهت تضعيف باورها، اصل اعتقاد به خدا، وحي، اعتقادات شيعه، امام زمان و سيدالشهدا-عليهماالسلام- صورت گرفته، و اين اواخر همه چيز را زير سؤال برده اند. ايجاد شبهه كار مشكلي نيست؛ سنگي است كه به قول معروف ديوانه اي در چاه مي اندازد؛ اما صد نفر عاقل بايد تلاش كنند تا آنرا بيرون بياورند.
تلاش ديگري كه از اول انقلاب تا به حال صورت گرفته، اين بوده است كه سعي كنند مباني ارزشي مسلمانان، حزب اللهي ها و انقلابيون را از آنان بگيرند؛ سعي كرده اند چيزهايي كه براي ايشان مقدس و محترم است، كم كم كمرنگ شود. كمرنگ كردن يك ارزش گاهي درا ثر ايجاد شبهه هاي فكري، و گاهي به وسيله برنامه هاي عملي است. مثلاً ربا در جامعه اسلامي يكي از خط قرمزها است كه در قرآن به عنوان جنگ با خدا از آن ياد شده است: «فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله...»1: اگر دست از ربا برنمي داريد، اعلان جنگ با خدا كنيد. شياطين در دو جنبه به آن مي پردازند؛ اولاً: شبهه مي كنند كه اين ربا نيست و راه شرعي دارد و حيله هائي مطرح مي كنند كه عملاً ربا باشد، اما اسمش ربا نباشد. در نهج البلاغه به خصوص درمورد فتنه هاي آخرالزمان به همين امر تأكيد شده است. مي فرمايد: در آينده فتنه هاي عظيمي در ميان مسلمان ها اتفاق خواهد افتاد. يكي اين است كه «... فيستحلون... الربا بالبيع...»2: ربا را به نام خريد و فروش مي خورند. اين يكي از برنامه هاي شياطين است كه مفهوم و اسم ارزش يا ضدارزش را عوض كنند. ثانياً: سعي مي كنند عملاً آن قدر انجام گيرد كه قبح آن از بين برود. اين بعد جريان، نقشي است كه امروز فيلم ها و تلويزيون ها و... بازي مي كنند. اين، شبهه اي در مسائل فكري و نظري نيست؛ نمي خواهند بگويند: آيا اين ارزش است يا ضدارزش، بلكه آن قدر آن را انجام مي دهند تا ارتكاب به گناه براي جوانان عادت شود. بالاخره آدمي زاد چقدر مي تواند مقاومت كند؟ جوان در موقعيتي كه با اوج فعاليت غريزه مواجه است، مثل يك ماده محترقه اي است كه براي انفجار فقط به يك چاشني و يك اشاره احتياج دارد؛ آن وقت اگر نه يك اشاره، بلكه از در و ديوار آتش ببارد، چه بر سر او مي آيد؟ اين جا بحث از خوب يا بد بودن عمل نيست؛ اين يك عاملي است كه عملاً رفتار را عوض مي كند.
نمونه ديگر، وضعيت لباس در جامعه ماست. در بازار به زحمت مي توان لباسي كه با شئون اسلامي، تناسب داشته باشد، پيدا كرد. مدل هايي عرضه مي شود كه به صورت هاي مختلف تبليغ فرهنگ غربي است. روي بسياري از لباس ها، نوشته ها و علائم خيلي بدي وجود دارد كه مربوط به گروه هاي فاسدي است، و مصرف كنندگان هم نمي دانند، عملاً كارهاي اقتصادي و تأمين نيازمندي هاي مردم را طوري طراحي مي كنند كه خود به خود به اين ها گرفتار مي شوند. اين دو نحو فعاليت براي آنها جنبه استراتژيك دارد.
ترويج ارزش هاي ملي به جاي ارزش هاي اسلامي
گاهي مطالب خيلي ظريفي وجود دارد كه اكثراً متوجه نمي شوند، و اگر كساني هم توجه پيدا كنند، جرأت نمي كنند، بيان كنند؛ چراكه فوراً متهم به خشونت طلبي و ارتجاع مي شوند. از سياست هاي ديكته شده به شاه مخلوع، حمايت از ملي گرايي بود. برهمين اساس تاريخ دو هزار و پانصدساله را به بهانه زنده كردن مليت ايراني، جايگزين تاريخ هجري كرد. قصد داشتند اسلام تحت الشعاع مليت ايراني قرار گيرد. كلمه ميهن پرستي و وطن پرستي را در كتاب هاي سال اول ابتدايي مي نوشتند و به جاي تقويت شعارهاي ديني، روي مسائل ملي و ايراني تأكيد مي كردند. اين كارها از شاه عجيب نبود؛ اين ها جزء سياست هاي ديكته شده به آن ها براي كمرنگ كردن اسلام و ارزش هاي اسلامي بود. آن ها مي دانستند كه جامعه خالي از ارزش نمي شود و مردم به طور فطري دنبال ارزش هايي مي گردند، تا پابند به آن ها باشند؛ لذا مي دانستند اگر بخواهند ارزش هاي ديني از بين برود، بايد ارزش ديگري را جايگزين آن ها كنند. چيزي كه مي توانست جاي ارزش هاي ديني را بگيرد، ارزش هاي ملي بود. هرچقدر آن ها بزرگ شود، مسائل ديني كم كم بي اهميت تر مي شود. متأسفانه بعد از انقلاب هم گاهي در بين افرادي كه خوش نيت هم هستند، از اين نوع گرايش ها، گاهي ضعيف و گاهي قوي، ديده مي شود. از اين مسئله غافل مي شوند و تفكري را ترويج مي كنند كه دل دشمنان را خنك مي كند. ترويج اين تفكر كه ما ملتي با چند هزار سال سابقه هستيم، وسيله اي براي فراموشي اسلام و ره آورد هاي اسلام از ياد مردم است. مطرح كردن ارزش هاي به اصطلاح انساني به جاي ارزش هاي ديني و الهي، جزء اسلوب هايي است كه براي تضعيف مباني فكري، اعتقادي و ارزشي به كار گرفته مي شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- البقره/279 2- نهج البلاغه، خطبه156
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14