(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 12 مرداد 1390- شماره 19990

ويژگي هاي ستايش برانگيز امام خميني در كلام رهبر انقلاب
متشابهات راه نفوذ فتنه جويان

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ويژگي هاي ستايش برانگيز امام خميني در كلام رهبر انقلاب

امامي از جنس انبياء الهي
شخصيت امام(ره) با هيچ كدام از رهبرهاي دنيا قابل مقايسه نيست؛ او را فقط با پيامبران و اوليا و معصومان: مي توان مقايسه كرد. او شاگرد و دنباله رو آنها بود و به همين خاطر نمي توان با رهبرهاي سياسي دنيا مقايسه اش كرد. ما رهبرهاي سياسي دنيا را مي شناسيم و تاريخ مبارزه ي آنها و ملّتها را با دقت مطالعه كرده ايم؛ واقعاً حيف است كه به آنها رهبر بگوييم و امام را هم با همين عنوان ياد كنيم. اگر به آنها رهبر بگوييم، بايد عنوان ديگري براي امام(ره) انتخاب كنيم. او اصلاً از جنس و خميره ي انبيا بود. توصيف و ترسيم چهره ي آن عزيز خدا و عزيز بندگان صالح او، واقعاً خيلي مشكل است.
بيانات در مراسم بيعت فرماندهان و اعضاي كميته هاي
انقلاب اسلامي ـ 18/3/68
ويژگيهاي ستايش برانگيز امام
حقيقتاً براي انسان بزرگ و شخصيت بي نظيري مثل امام عزيز و بزرگوارمان، جا دارد كه برگزيده ترين انسانها و هوشمندترين ذهنها و صاف ترين و پاك ترين دلها و جانها، از احساس تعظيم و تكريم سرشار شوند. فرق است ميان شخصيتي كه به خاطر مقام و سمت ظاهريش مورد احترام و تجليل واقع مي شود، و كسي كه شخصيت و عظمت و عمق وجود و آراستگيهاي گوناگون او، هر انسان بزرگ و قوي و هوشمندي را به تعظيم و تجليل و ستايش و تكريم وادار مي كند. امام عزيز ما، از اين نوع انسانها بود.
امام(ره)، خصلتهاي گوناگوني داشت: بسيار خردمند و عاقل و متواضع و هوشيار و زيرك و بيدار و قاطع و رئوف و خويشتندار و متقي بود. نمي شد حقيقتي را در چشم او واژگونه جلوه داد. داراي اراده اي پولادين بود و هيچ مانعي نمي توانست او را از حركت باز دارد. انساني بسيار دلرحم و رقيق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا كه از خود بي خود مي شد، و چه در هنگام برخورد با نقطه هايي از زندگي انسانها كه به طور طبيعي دلها را به عطوفت و رأفت وادار مي كند. انگيزه هاي نفساني، جاذبه هاي مادّي، هوي ها و هوسها، نمي توانست به قله ي رفيع وجود باتقواي او دست اندازي كند. او امير هوي ها و خواهشهاي خود بود؛ ولي خواهشها بر او حكومت نمي كردند. صبور و بردبار بود و سخت ترين حوادث در اقيانوس عظيم وجود او، تلاطم ايجاد نمي كرد.
بيانات در مراسم بيعت نماينده ي امام در ارتش، وزير دفاع، فرماندهان و پرسنل منتخب نيروهاي سه گانه و وزارت دفاع ـ 18/3/68
تداوم راه امام
نقش دو عامل امام و امت، در انقلاب ما بسيار مهم بوده است. شما مردم تأثير فوق العاده يي در شكست توطئه هاي دشمن و روسفيدي انقلاب داشتيد، و در حال حاضر كه در فقدان آن عزيز تازه سفر كرده مي سوزيم، بايد راه او را با همان اقتدار و قوّت اراده ادامه دهيم، و عزاداري و ابراز احساسات مردم ما در اين چند روز نشان داد كه راه آن بزرگوار ادامه مي يابد.
بيانات در مراسم بيعت جمع كثيري از عشاير عرب خوزستان و
مردم نجف آباد ـ 19/3/68
بزرگترين خطر: خستگي و گم كردن راه
انقلاب به سرچشمه هاي فياض و جوشان استعدادهاي بشري نياز دارد؛ بايد براي تأمين اين نياز بكوشيم و اين، عمل به وصيت بزرگمردي است كه جاي خالي او را با همه ي وجودمان لمس مي كنيم. اگر بخواهيم انقلاب با همان سرعت و شتاب و با همان اتقان و استقامت و درست در همان خط صحيح اسلام و بدون گرايش به چپ و راست حركت كند، بايد هدفهايي كه بر قله ي بلند آرزوهاي ملّت ما ـ بلكه ملّتهاي اسلامي ـ مي درخشند، همواره مقابل ديدگان ما باشد. بايد تلاش خود را براي تحقق اين هدفها مضاعف كنيم و از مشكلات نهراسيم.
بزرگ ترين خطر اين نيست كه ما از رفتن باز بمانيم، يا خسته شويم؛ بزرگ ترين خطر اين است كه چشم انداز ترسيم شده و هدفهاي تعريف شده را گم كنيم و نبينيم. نگذاريد غبارها و ابرها جلوي اين هدفها و آرمانها را بگيرد.
بيانات در مراسم بيعت جهادگران جهاد سازندگي سراسر كشور ـ 20/3/68
راه امام، راه سعادت ملّت ايران
توجه كنيد كه راه نجات، راه صلاح، راه پيروزي بر دشمنان خبيث و مكار، راه جلب رضاي الهي و توفيق در رسيدن به هدفهاي مقدس اسلام و انقلاب، عبارت است از همان توصيه اي كه امام عزيزمان هميشه آحاد ملّت ايران را به آن فرامي خواندند؛ يعني حفظ ارتباط با خدا، توكل به او، نترسيدن از دشمنان خدا و با همه ي وجود حمايت و حراست از جمهوري اسلامي. اين، راه ملّت ايران است.
بايد با همه ي وجود، تمام آحاد ملّت و مسئولان، از جمهوري اسلامي ـ كه ارزنده ترين ميراث امام عزيز ماست ـ حراست و حمايت كنند و در مقابل دشمنان باشند. بدانند كه خدا با آنهاست و دشمن با همه ي كيد و مكري كه دارد، ضعيف است. بدانند كه راه سعادت ملّت ايران، همين راهي است كه با هدايت امام و رهبرمان آن را شناختيم و در آن قدم گذاشتيم و پيش رفتيم.
بيانات در مراسم بيعت گروهي از مردم شهرهاي مختلف كشور ـ
26/3/68
جهان شمولي پيام الهي انقلاب
از آن جا كه انقلاب اسلامي ايران بر پايه ي شريعت اسلام ناب محمّدي(ص) استوار شده است، نمي تواند به مرز و مليت و قوميت خاصي محدود باشد. مسأله اين نيست كه ملّت ايران يا مسئولان اين كشور بخواهند با روشهاي معمول دنيا، انقلاب را به جايي و براي كسي صادر كنند؛ بلكه موضوع اين است كه وقتي تفكر و درك اسلامي و الهي و بينش نوين براي جمعي از مسلمين مطرح مي شود، به طور طبيعي همه ي فضاي عالم اسلام بنا بر ظرفيت و موقعيت خود، از آن بينش و درك استفاده خواهند كرد.
اگر عوامل تبليغاتي استكبار عليه انقلاب اسلامي سمپاشي مي كنند، غير از اين انتظاري نيست؛ چون مبناي تبليغات آنها بر تزوير و خدعه و دروغ است. مسأله اين است كه وقتي يك فكر درست و يك تفكر آزادكننده و بيداركننده متكي به اسلام بود، در تمام آفاق و بلاد اسلامي، طرفدار و خريدار و علاقه مند و دلباخته خواهد داشت.
بيانات در مراسم بيعت گروه كثيري از ائمه ي جمعه و روحانيون استان مازندران و اصفهان و علما و طلاب كشورهاي
اسلامي مقيم ايران ـ 4/4/68
جادّه صاف كن هاي دشمن : مغرضين، بازي خوردگان
دو دسته از مردم، نفوذ دشمن را تسهيل مي كنند: دسته ي اول، مغرضها و كساني كه با اسلام و انقلاب و نظام جمهوري اسلامي و روحانيت و حاكميت ارزشهاي اسلامي مخالفند ـ البته اينها بسيار كم هستند ولي بي اثر نيستند ـ و دسته ي دوم كساني هستند كه غرض ندارند، اما غافل و ناآگاه و بازي خورده ي دست مغرضها هستند. دسته ي دوم را بايد آگاه كرد و نسبت به دسته ي اول، مسئولان بخشهاي مختلف كشور
تصميم گيري مي كنند.
اين طور نيست كه هركسي ما را قبول نداشته باشد، ما با او با شدت عمل برخورد كنيم. روش ما اين است كه با قدرت و تدبير و بدون عصبانيت برخورد كنيم. ما بايد با روش درست واداره ي صحيح، دشمن را ـ اگر باانصاف باشد ـ به دوست تبديل كنيم. البته بعضيها غرض ورزي و توطئه و شماتت مي كنند، كه طبيعي است نظام جمهوري اسلامي با اينها برخورد قوي خواهد كرد.
بنابراين، وظيفه ي مردم مؤمن ـ خصوصاً جوانان ـ اين است كه اولاً مغرضان را بشناسند و آنها را با آدم خيرخواه اشتباه نگيرند؛ ثانياً افراد غافل را آگاه كنند و راه را به آنها نشان دهند. شما جوانها كه روحيه ونشاط و توان بالايي داريد، بايد مسئوليت بيشتري را بر دوش خود احساس كنيد. آگاه كردن مردم، هوشيار بودن و دشمن را در هر چهره و لباسي شناختن، اساسي ترين تكليف ماست.
بيانات در مراسم بيعت امام جمعه و نماينده ي وليّ فقيه و قشرهاي مختلف مردم سمنان، ائمه ي جمعه و قشرهاي مختلف مردم كرج، شيروان، قوچان، كازرون و جمعي از بسيجيان نيشابور ـ 4/4/68
كارگران، سنگرداران جبهه ي كار و دفاع از انقلاب
يكي از مميزات انقلاب اسلامي ايران اين است كه كارگران نسبت به انقلاب، وضعيت اختصاصي و استثنايي داشتند. «كارگر» در نظام جمهوري اسلامي، در دو جبهه ـ كه مرجع هر دو يك مبنا بود ـ چنان حضوري از خود نشان داد كه واقعاً تاريخي و به يادماندني است. يكي از اين دو جبهه، جبهه كار و توليد و تلاش، و ديگري جبهه ي دفاع از انقلاب بود. كارگر انقلابي و مسلمان ما كه در طول ده سال گذشته، در جبهه و سنگر كار، اخلاص و ازخودگذشتگي و خستگي ناپذيري نشان داد، درست با همان انگيزه عمل مي كرد كه در جبهه ي جنگ يا در جبهه ي دفاع از انقلاب، از خود ايستادگي نشان مي داد.
بيانات در مراسم بيعت هزاران نفر از نمايندگان كارگران
سراسر كشور ـ 5/4/68
پاورقي

 



متشابهات راه نفوذ فتنه جويان

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
متشابهات، راه نفوذ فتنه جويان در باورهاي عامه مردم
اما اين بحث ها خيلي در مجامع عمومي مشتري ندارد؛ چرا كه براي مطرح كردن آنها بايد از اصطلاحات خاصي استفاده كرد و عموم مردم با اين اصطلاحات آشنائي ندارند؛ ولي بحث هايي وجود دارد كه براي عموم مردم قابل فهم است و خيلي راحت مي توانند از آن راه، در افكار و عقايد مردم نفوذ كنند. پس كار دومي كه فتنه جويان براي تأثيرگذاري در توده مردم دنبال مي كنند، مغالطاتي است كه فهمش براي مردم آسان است، ولي جوابش مشكل است. اين راهكار امر تازه اي نيست؛ بلكه از قديم ترين ايام وجود داشته و خوشبختانه در خود قرآن كريم به اين مطلب اشاره شده است. در آيه 7 از سوره آل عمران مي فرمايد: «هوالذي أنزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن أم الكتاب و أخر متشابهات فاما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأويله و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم...».
اين اصطلاح متشابه را ما اصلا از قرآن ياد گرفته ايم. اصطلاح محكم و متشابه كه گاهي در كتاب هاي اصولي هم مطرح مي شود، يك اصطلاح قرآني است و از همين آيه گرفته شده است. مضمون اين آيه شريف اين است: آياتي كه ما نازل كرده ايم، دو دسته است يك دسته محكمات و يك دسته متشابهات است. تفسير محكم و متشابه هر چه باشد- خدا ان شاءالله سايه اساتيد تفسير مخصوصا حضرت آيت الله جوادي را مستدام بدارد كه در درس هايشان مطالب را مفصل بيان مي كنند و ما هم بايد استفاده كنيم- اصل مسئله اين است كه متشابه چيزي است كه معناي حقيقي اش با معناي ديگري اشتباه مي شود. اميرالمؤمنين- عليه السلام- در نهج البلاغه مي فرمايد: «و انما سميت الشبهه شبهه لانها تشبه الحق...»1: اصلا شبهه را شبهه گفته اند، چون شباهت به حق دارد. قرآن تصريح مي كند كه يك دسته آيات قرآن متشابه اند. بعد مي فرمايد: آن كساني كه انحرافي در دل دارند و كج انديش اند، به دنبال آيات متشابه مي روند؛ چرا دنبال متشابه مي روند؟ به خاطر اين كه فتنه جو هستند. پس قرآن خودش به ما تذكر مي دهد كه يكي از راه هاي فتنه جويي، دنبال كردن متوني است كه اين قابليت را دارند كه معناي غلطي از آن ها فهميده شود؛ سپس شاهدي براي آن معناي غلط پيدا مي كنند و مدعي مي شوند كه حرف ما همان حرف قرآن است و آن را به خورد مردم مي دهند.
عين همين حرف را در روايات هم مي زنند؛ بعد از قرآن و روايات كه منابع اصلي دين ماست، به سراغ كلمات علماء مي روند و همين روند را آن جا پياده مي كنند. در اين سه دهه اخير، آن قدر كه فرمايشات امام تحريف و معاني عوضي براي آن ذكر شده، شايد در هيچ عصر و تاريخي واقع نشده باشد. برخي از كساني كه در ظاهر خودشان را انقلابي معرفي مي كنند و چه بسا پست هاي مهمي هم دارند، از مسيري كه امام با نصوص قطعي تعيين كرده است، 081 درجه منحرف مي شوند و براي توجيه كار خود به يك كلمه اي از امام مي چسبند كه بتوان يك معناي غلطي براي آن ذكر كرد؛ درحالي كه اين برداشت، صددرصد مخالف با ده ها كلام ديگر امام است؛ ولي آنها ساير كلمات را نمي بينند.
خدا مي فرمايد: در زمان نزول قرآن، فتنه جوياني هستند كه كارشان همين است؛ آيا مي توان توقع داشت كه بعد از 0041 سال اين باب تعطيل شده باشد؟ اتفاقا امروزه اين راهكارها بسيار پيشرفته و روش مند شده است. اصلا يك شاخه فلسفي به نام هرمنوتيك فلسفي براي اين كار توليد شده است تا به هر لفظي هر معنايي بخواهند، بچسبانند. كار به آن جا مي رسد كه مي گويند: «اصلا لفظ صرف نظر از مخاطب، معنا ندارد؛ مخاطب براي لفظ، معنا را ايجاد مي كند يا مخاطب در تحقق معنا مشاركت دارد. معنا يك امر دوبعدي است و يك پاي آن روي ذهن گوينده و پاي ديگرش روي ذهن شنونده است؛ ذهنيت شنونده است كه معنا را معنا مي كند. به تعبير بعضي از همين نويسندگان- لفظ آبستن معناست و اين مخاطب است كه معنا را متولد مي كند. هر كسي هر معنايي را متولد كرد، براي او همان معنا را مي دهد!»
گاهي فتنه جويان با استفاده از آيات قرآن، احاديث، يا فرمايشات امام، براي عموم مردم در زمينه باورها، مغالطه مي كنند؛ درحالي كه خودشان اعتقادي به خدا و پيامبر ندارند و مي گويند: «قرآن كلام خدا نيست و طبعا حجيت ذاتي ندارد. پيغمبر هم اگر سخني گفته باشد، معلوم نيست كه كلام درستي گفته باشد؛ چون معصوم نيست!» اين شياطين براي اين كه حرفي را به مردم بخورانند، گاهي به آيه و حديث استدلال مي كنند و مي گويند: «كلام ما درست است؛ چون مطابق آن چيزي است كه قرآن و حديث مي گويد!» نوشته هاي اينان در 03 سال بعد از انقلاب از اين سنخ سخن ها، پر است. غالبا بحث هاي فلسفي دقيق را در كلاس هاي دانشگاه ها يا در بعضي از نوشته هاي خاص مطرح مي كنند؛ ولي اين سنخ سخن ها را در همه جا اعم از كتاب ها، سخنراني ها و... و گاهي به عنوان تفسير نهج البلاغه و... مطرح مي كنند.
چند نمونه از تشكيكات فتنه جويان در ارزش ها
در زمينه ارزش ها، باز همين روش ها را به كار مي گيرند. اولا مي گويند: «ارزش ها يك امور اعتباري اند؛ يعني اين كه مي گوييم: فلان چيز خوب يا بد است، يك امر واقعي نيست. در عالم واقع چيزي كه اسمش خوب يا بد باشد، نداريم؛ خوب و بد يك حالت رواني است كه در ما پيدا مي شود. طبق احساسات، سوابق ذهني، آداب و رسوم و... نسبت به يك رفتاري مي گوييم: اين خوب است؛ چه بسا خود ما بعد از مدتي در مورد همان كار بگوييم: اين بد است. اين نشان دهنده اين است كه اين امور پايه عقلاني ندارند!» اين مطلب، مطلبي است كه ريشه همه چيز را مي زند. بعد به فرمايش يكي از بزرگان هم تمسك مي كنند و مي گويند ايشان گفته اند: «مفاهيم ارزشي، اعتباري اند و در مورد اعتباريات هم نمي توان برهان اقامه كرد». اما به اين مطلب نمي پردازند كه حقيقتا منظور اين بزرگ چيست و در چه مقامي بوده است؛ چون بناي اينان بر اين است كه به متشابهات تمسك كنند. ثانيا: مي گويند: «اين امور، اموري متغير و نسبي اند؛ يعني ممكن است براي بعضي خوب و براي بعضي بد باشند، و يا در يك زماني خوب و در يك زماني بد باشند!» براي اين سخنان مي توانند استدلال هاي عرف پسند هم بياورند؛ مثلا در كشور ما در فصل تابستان، در شهرهاي جنوبي و ساحلي مردم به جاي شلوار، لنگ مي بندند. در آن جا لنگ بستن خيلي خوب است؛ چون اگر شلوار بپوشند، پاهايشان عرق سوز مي شود. اما اگر كسي در قم با لنگ در خيابان راه برود، خيلي زشت است؛ پس معلوم مي شود اين خوب و بدها، نسبي است. اين قبيل مثال ها را به عنوان دليل بر نسبي بودن ارزش ها مي آورند و مي گويند: «نبايد در اين زمينه سخت گرفت!». پا را از اين هم جلوتر مي گذارند و مي گويند: «حجاب، فلان لباس، فلان عمل و... ممكن است به نظر يك نفر خوب و به نظر يك نفر ديگر بد باشد؛ اما هر دو محترم اند و ماحق نداريم بگوييم: آنها اشتباه مي كنند و آنها هم نبايد بگويند ما اشتباه مي كنيم. بايد ادب را رعايت كرد؛ ولي هيچ كدام واقعيتي ندارند!»
نمونه ديگر از اين مغالطاتي كه براي عموم مردم مطرح مي كنند، اين است كه مي گويند: «شما در زمان فلان مرجع، به فلان فتوا عمل مي كرديد و اگر غير از آن عمل مي كرديد، مثلا نمازتان باطل بود؛ ولي الآن به فتواي مرجع ديگر، به گونه ديگري عمل مي كنيد؛ پس معلوم مي شود دين هم نسبي است. براي آن زمان بايد آن گونه عمل مي كردند و براي اين زمان، به گونه ديگر. مشروب هم كه الآن حرام است، ممكن است يك روز حلال شود!» اين سخنان را من از زبان بيماردلان نقل مي كنم و الا همه ما مي دانيم كه اختلاف فتوا بين فقها وجود دارد و هيچ اشكالي هم ندارد، و هر كسي هم به فتواي مرجع تقليد خودش عمل كرد، معذور است و ثواب هم دارد. ما معتقديم كه «للمصيب اجران و للمخطئ اجر واحد»: حتي در صورت غلط بودن فتوا هم، اطاعت كردن يك اجر دارد و اگر مطابق واقع بود، دو اجر دارد؛ ما اينها را مي دانيم. اما آيا اين اختلافات دليل بر نسبي بودن ارزش هاست و ما ارزش هاي ثابت نداريم، يا مطلب چيز ديگري است؟ جواب اين سؤال خيلي آسان نيست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نهج البلاغه، خطبه 83
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14