(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 16 مرداد 1390- شماره 19993

دستاوردهاي بزرگ امام خميني از منظر رهبر معظم انقلاب
رهبري محور وحدت جامعه

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




دستاوردهاي بزرگ امام خميني از منظر رهبر معظم انقلاب

ده عمل و دستاورد بزرگ امام
درباره ي او خيلي حرف زده شد؛ اما به اعتقاد من هنوز زود است كه تحليل گرهاي جهاني بتوانند امام بزرگوار را به درستي بشناسند؛ شخصيت عظيمي كه در طول تاريخ بعد از انبيا و اوليا، امثال او بسيار بندرت ظهور مي كنند. آنها كارهاي بزرگ انجام مي دهند و مثل برق مي درخشند و فضا را منور مي كنند و مي روند.
امام بزرگوار ما كارهاي بزرگ متناسب با بزرگي خود انجام داد و من امروز بعضي از آنها را به ياد شما مي آورم. يقيناً اگر تحليل گرها و متفكران كارهاي بزرگ امام امت را فهرست كنند، چند برابر آن چيزي خواهد شد كه من امروز آنها را برمي شمارم.
1. احياي اسلام
اولين كار بزرگ او، احياي اسلام بود. دويست سال است كه دستگاههاي استعماري سعي كردند تا اسلام به دست فراموشي سپرده شود. يكي از نخست وزيرهاي انگليس در جمع سياستمداران استعماري دنيا اعلام كرده بود كه ما بايد اسلام را در كشورهاي اسلامي منزوي كنيم! قبل و بعد از آن نيز پولهاي گزافي خرج شد تا اسلام در درجه ي اول از صحنه ي زندگي، و در درجه ي دوم از ذهن و عمل فردي انسانها خارج شود؛ چون مي دانستند اين دين، بزرگ ترين مانع در راه چپاول قدرتهاي بزرگ و استكباري است. امام ما اسلام را دوباره زنده كرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنه ي سياسي جهان برگرداند.
2. احساس عزّت مسلمين
دومين كار بزرگ او، اعاده ي روح عزّت به مسلمين بود. اين گونه نبود كه اسلام صرفاً در بحثها و تحليلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگي مردم مطرح شود؛ بلكه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جاي عالم احساس عزّت كردند.
يك نفر مسلمان از كشوري بزرگ كه مسلمين در آن در اقليت قرار دارند، به من مي گفت: قبل از انقلاب اسلامي، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمي كرديم. طبق فرهنگ آن كشور، همه اسم محلي داشتند، و هرچند خانواده هاي مسلمان روي بچه هاي خود اسم اسلامي مي گذاشتند، اما جرأت نمي كردند آن اسم را اظهار كنند و از بيان آن خجالت مي كشيدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامي خود را مي گويند، و اگر از آنها بپرسند كه شما چه كسي هستيد، اول آن اسم اسلامي را با افتخار بر زبان مي آورند.
بنابراين، با كار بزرگي كه امام(ره) انجام داد، مسلمانها در همه جاي دنيا احساس عزّت مي كنند و به مسلماني و اسلام خود مي بالند.
3. اساس درك امّت اسلامي
سومين كار بزرگ او اين بود كه به مسلمانها احساس درك امت اسلامي داد. قبل از اين، مسلمانها در هر جاي دنيا كه بودند، چيزي به نام امت اسلامي برايشان مطرح نبود و يا اصلاً جدي تلقي نمي شد. امروز همه ي مسلمانها در اقصاي آسيا تا قلب آفريقا و تمام خاورميانه و در اروپا و امريكا، احساس مي كنند كه جزو يك جامعه ي جهاني بزرگ به نام امت اسلامي هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامي را ايجاد كرد، كه بزرگ ترين حربه براي دفاع از جوامع اسلامي در مقابل استكبار است.
4. نابودي رژيمي فاسد و وابسته
چهارمين كار بزرگ او، ازاله ي يكي از مرتجع ترين و پليدترين و وابسته ترين رژيمهاي منطقه و جهان بود. ازاله ي حكومت پادشاهي در ايران، يكي از بزرگ ترين كارهايي بود كه كسي مي توانست آن را تصور كند. ايران مهم ترين دژ استعمار در منطقه ي خليج فارس و خاورميانه بود. اين دژ، به دست امام ما در هم فرو ريخته شد.
5. برپايي حكومت اسلامي
كار پنجم او، ايجاد حكومتي بر مبناي اسلام بود؛ چيزي كه به ذهن مسلمانها و غيرمسلمانها خطور نمي كرد، و خواب خوشي بود كه مسلمانهاي ساده لوح هم هرگز آن را با خود تصور نمي كردند و نمي ديدند. امام(ره) در حد يك معجزه، به اين خيال افسانه آميز لباس واقعيت پوشاند.
6. احياي نهضت اسلامي در جهان
كار ششم او، ايجاد نهضت اسلامي در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامي، در بسياري از كشورها و از جمله كشورهاي اسلامي، گروهها و جوانها و ناراضيها و آزادي طلبها، با ايدئولوژيهاي چپ وارد ميدان مي شدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامي، پايه و مبناي حركتها و نهضتهاي آزاديبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطه يي از دنياي وسيع اسلام كه جمعيت يا گروهي به انگيزه ي آزاديخواهي و ضديت با استكبار حركت مي كنند، مبنا و قاعده ي كار و اميد و ركنشان، تفكر اسلامي است.
7. تبيين ابعاد جديدي از فقه شيعي
هفتمين كار بزرگ او، نگرشي جديد در فقه شيعه بود. فقاهت ما پايه هاي بسيار مستحكمي داشته و دارد. فقاهت شيعه، يكي از محكم ترين فقاهتها و متكي به قواعد و اصول و مباني بسيار مستحكمي است. امام عزيزمان اين فقه مستحكم را در گستره يي وسيع و با نگرشي جهاني و حكومتي مورد توجه قرار داد و ابعادي از فقه را براي ما روشن كرد كه قبل از آن روشن نبود.
8. امكان زمامداري بر اساس اخلاق و زهد
كار هشتم او، ابطال باورهاي غلط در باب اخلاق فردي حكام بود. در دنيا پذيرفته شده است كه كساني كه در رأس اجتماعات قرار مي گيرند، اخلاق فردي خاصي داشته باشند! تكبر ورزيدن، برخوردار بودن از زندگي راحت و مسرفانه، تجمل گرايي، خودرأيي و خودخواهي و امثال اينها، چيزهايي است كه مردم دنيا قبول كردند كه كساني كه در رأس حكومتها قرار مي گيرند، اين اخلاق را داشته باشند. حتّي در كشورهاي انقلابي، انقلابيوني كه تا ديروز زير چادرها زندگي مي كردند و در دخمه ها مخفي مي شدند، به مجرد اين كه به حكومت مي رسند، وضع زندگيشان عوض مي شود و اخلاق حكومتي شان تغيير مي كند و همان وضعيتي را به خود مي گيرند كه بقيه ي سلاطين و رؤساي عالم داشتند! ما از نزديك چنين چيزي را ديده ايم؛ براي مردم هم مايه ي تعجب نيست.
امام ما اين باور غلط را عوض كرد و نشان داد كه رهبر محبوب و معشوق يك ملّت و ديگر مسلمانان عالم، مي تواند زندگي زاهدانه يي داشته باشد و به جاي كاخهاي مجلل، در يك حسينيه از ديداركنندگان پذيرايي كند و با لباس و زبان و اخلاق انبيا با مردم برخورد كند.
اگر دلهاي حكام و زمامداران به نور معرفت و حقيقت روشن شده باشد، تجمل و تشريفات و اسراف و برخورداريهاي زياد و خودرأيي و تكبر و استكبار، جزو لوازم حتمي زمامداري آنها محسوب نمي شود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار اين بود كه هم در زندگي خود و هم در آن دستگاهي كه به وجود آورده بود، نور معرفت و حقيقت تجلي يافته بود.
9. احياء روحيه غرور و خودباوري
كار نهم او، احياي روحيه ي غرور و خودباوري در ملّت ايران بود. برادران عزيز! حكومتهاي استبدادي و فردي، سالهاي متمادي ملّت ما را به صورت ملّتي ضعيف و مستضعف و توسري خور در آورده بودند؛ ملّتي كه از استعداد جوشان و خصلتهاي جمعي فوق العاده ممتاز برخوردار است و در طول تاريخ بعد از اسلام، اين همه افتخارات علمي و سياسي دارد.
قدرتهاي خارجي ـ مدتي انگليسيها و مدتي هم روسها و ديگر دولتهاي اروپايي، و پس از آن امريكاييها ـ ملّت ما را تحقير كرده بودند. ملّت ما هم باور كرده بود كه قابليت و لياقت كارهاي بزرگ را ندارد، سازندگي از او بر نمي آيد، ابتكار از او ساخته نيست و ديگران بايد بر او آقايي كنند و به او زور بگويند! بنابراين، روح غرور و افتخار ملي را در ملّت ما كشته بودند؛ ولي امام عزيز ما، روح غرور و افتخار ملي را در ملّت ايران بيدار و زنده كردند.
در همان حال كه ملّت ما از احساسات و نخوتهاي بيجاي ناسيوناليستي ـ كه استكبار عامل آن، و رژيم منحوس پهلوي مروجش بود ـ مبرا هستند، اما احساس عزّت و قدرت مي كنند. امروز ملّت ما از دست به دست هم دادن و توطئه ي مشترك شرق و غرب و ارتجاع نمي ترسند و احساس ضعف هم نمي كنند. جوانهاي ما احساس مي كنند كه خودشان مي توانند كشورشان را بسازند. مردم ما احساس مي كنند كه قدرت و توان آن را دارند كه در مقابل تحميلها و زورگوييهاي شرق و غرب بايستند. اين روح عزّت و خودباوري و غرور ملي و افتخارات حقيقي و اصيل را امام(ره) در ملّت ما زنده كرد.
10. اثبات امكان تحقّق استقلال از شرق و غرب
و بالاخره دهمين كار بزرگ او، اثبات اين نكته بود كه «نه شرقي و نه غربي»، يك اصل عملي و ممكن است. ديگران خيال مي كردند كه يا بايد به شرق متكي بود و يا به غرب، يا بايد نان اين قدرت را خورد و ستايشش كرد و يا آن قدرت را ! فكر نمي كردند كه يك ملّت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگويد و بايستد و بماند و خود را روزبه روز ريشه دارتر كند؛ اما امام(ره) اين نكته را ثابت كرد.
من ده محور از كارهاي بزرگ امام(ره) را برشمردم؛ اما اگر بنشينيم فكر كنيم، كارهاي بزرگ را در پرونده ي منور اين مرد الهي چندين برابر خواهيم يافت.
خطبه هاي نمازجمعه ي تهران ــ 23/4/68
پاورقي

 



رهبري محور وحدت جامعه

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي

رهبري، محور وحدت جامعه
تا آنجايي كه اين اختلافات جزئي و از همين راه ها قابل حل است، بايد سعي كنيم وحدت را حفظ كنيم و افراد را به هم نزديك كنيم؛ مگر برسد به جايي كه اختلاف در اساس دين باشد. دين همان چيزي است كه همه به دنبال آن مي گرديم. اگر اين را از دست بدهيم، ديگر چه چيزي برايمان باقي مي ماند؟ اگر فهميديم كه كساني نسبت به اساس دين جدّاً مشكل دارند، آن را سهل نگيريم؛ بلكه با آن جدي برخورد كنيم. اما در مسايلي كه به طور طبيعي در آنها اختلاف سليقه و رفتار پيش مي آيد، آن مسايل اجتماعي كه چندان بين الرشد و بين الغي نيستند، به طوري كه هر كسي بتواند درمورد آنها به راحتي حق را بفهمد، تا آنجا كه امكان دارد بايد بگذاريم هركسي سليقه و فكر خودش را داشته باشد. اما اگر در حوزه اي است كه با دين ارتباط دارد، و به گونه اي است كه با رفتار ما هم اصطكاك پيدا مي كند يا بايد درباره او اظهارنظري كنيم ولي چون متخصص نيستيم نمي دانيم بايد چه رفتاري داشته باشيم، اينجاست كه نقش رهبري در جامعه اسلامي روشن مي شود.
وحدت جامعه اسلامي وابسته به محور بودن رهبر آن است. وقتي در جامعه اختلاف وجود دارد، معنايش اين نيست كه همه طرف هاي اختلاف خائن اند؛ بلكه ممكن است دركشان با همديگر فرق كند. در اين موارد اگر هركسي بخواهد نظر خودش را اعمال كند، مصالح جامعه اسلامي از بين مي رود؛ لذا بايد يك محور و معياري براي رفتارهاي اجتماعي (كه هم بعد اجتماعي و هم بعد ديني دارد) وجود داشته باشد. فراموش نكنيد همه اين بحث ها مربوط به اختلاف در دين است يا چيزي كه به دين مربوط مي شود. اين جاست كه تنها راهي كه مي تواند جامعه را به صلاح، هدايت كند و از اختلافات خانمان برانداز نجات دهد، اتحاد حول محور رهبري است. آيا اگر از او جدا شويم و بر خلاف او رفتار كنيم، به نفع جامعه اسلامي خواهد بود؟! چه دليلي وجود دارد كه ديگران بهتر از او بفهمند؟ كسي كه سابقه اش در مسايل سياسي و اجتماعي از همه بيشتر است؛ در همه مسائل جامعه بر همه اولويت و رجحان دارد؛ از لحاظ سابقه، هوش، فراست، تدبير، تجربه كاري و... از همه بالاتر است. چنين شخصي فرضاً اگر خطائي هم داشته باشد، عملاً نشان داده است كه خطايش از همه كمتر است. با وجود اين چرا سراغ ديگران برويم؟ آيا اگر جاي ديگر رفتيم، صلاح جامعه اسلامي تأمين مي شود؟ آيا اين راهي نيست كه شيطان مي خواهد ما را دچار اختلاف و پراكندگي كند تا دشمن را بر ما مسلط كند؟
پس حاصل بحث اين شد كه يكي از روش هاي دشمنان براي ايجاد فتنه، دامن زدن به اختلافات است. بايد سعي كنيم از راه هاي مختلف از به وجود آمدن اين اختلافات جلوگيري كنيم. آنجا كه خواه نا خواه اختلافات واقع شد و بايد حتماً مسيري را انتخاب كنيم، معيار را رهبر قرار دهيم؛ آن رهبري كه صلاحيتش را از هرجهت مي شناسيم.
بايد سعي كنيم كه بين مسلمين وحدت و اتفاق ايجاد كنيم و از عواملي كه موجب اختلاف و دشمني مي شود، پرهيز كنيم. اين نكته اي است كه در قرآن كريم به صورت هاي مختلف مورد تأكيد قرارگرفته است. در چندين آيه كساني كه در دين، اختلاف ايجاد مي كنند. به صورت بسيار تندي مذمت شده اند؛ حتي در آيه31و 32 از سوره روم مي فرمايد: «...ولا تكونوا من المشركين¤ من الذين فرقوا دينهم...» در اين آيه در وصف مشركين مي فرمايد: اينان كساني هستند كه در دين تفرقه ايجاد كردند. اينكه چطور به كسي كه تفرقه ايجاد مي كند، اطلاق مشرك مي شود، نياز به توضيح دارد. مجال بحث تفصيلي در اين مورد نيست؛ اجمالا بايد گفت: شرك در اين جا، شرك در خالقيت نيست؛ بلكه منظور شرك در ربوبيت تشريعي يعني شرك در قانون گذاري است. اگر در مقابل قانون خدا، قانوني وضع شود، اين عمل شرك در ربوبيت تشريعي است. كار كساني كه در دين اختلاف ايجاد مي كنند اين است كه اموري را مطرح مي كنند كه غير از ديني است كه خدا نازل كرده است؛ بدعت هايي را مطرح و اموري را از دين حذف مي كنند و اين شرك در تشريع است.
وحدت موهبتي الهي
خداي متعال بر مسلمان ها منت مي گذرد و مي فرمايد: «ما بين شما وحدت و الفت ايجاد كرديم و اين نعمتي است كه با هيچ چيزي قابل مقايسه نيست». در آيه62 و 63 از سوره انفال، خطاب به پيغمبر اكرم(ص) مي فرمايد: «... هو الذي ايدك بنصره و بالمؤمنين¤ و الف بين قلوبهم لو انفقت ما في الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم انه عزيز حكيم.»: ما تو را هم به وسيله ياري الهي و هم به وسيله مؤمنين مدد كرديم. مؤمنين چه زماني پيغمبر را ياري مي كنند و در پيشبرد اهداف پيغمبر مؤثرند؟ وقتي كه با هم اتحاد داشته باشند و دل هايشان با هم متحد باشد و خدا اين لطف را در حقشان كرد (والف بين قلوبهم)؛ بعد مي فرمايد: اگر تو تمام اموال روي زمين را صرف مي كردي كه چنين الفتي بين مسلمان ها به وجود آوري، امكان نداشت بتواني چنين كاري انجام دهي (لو انفقت ما في الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم). اين يك نعمت الهي است كه خدا در سايه ايمان به خدا و ايمان به پيغمبر، دل هاي مؤمنين را به يكديگر مهربان مي كند و با هيچ عامل ديگري اين مهرباني پيدا نمي شود. همچنين مي فرمايد: «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا واذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا وكنتم علي شفا حفره من النار فانقذكم منها»:2 به ريسمان الهي چنگ زنيد وبا هم متحد شويد و به ياد آوريد كه شما مردمي بوديد كه با هم دشمن بوديد؛ ولي خدا اين عداوت را به محبت تبديل كرد. از اين جا روشن مي شود كه يك راه مهم براي جلوگيري از فتنه ها، وجود وحدت، هماهنگي، محبت و صميميت بين مؤمنين و پرهيز از اموري است كه موجب كدورت و كينه توزي مي شود.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14