(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 18 مرداد 1390- شماره 19995

لزوم حفظ ايمان و غيرت انقلابي
وحدت با چه كساني ؟

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




لزوم حفظ ايمان و غيرت انقلابي

لزوم تشخيص حق و باطل
البته، نهضت عظيم روحانيت و ملّت به رهبري امام عظيم الشّأن بزرگوار ما، شعارهايي را مطرح كرد كه نگذاشت حق و باطل با يكديگر ممزوج بشود. وقتي مردم در طول پانزده سال، به تدريج حق را شناختند و آن را از باطل جدا كردند، مسأله فيصله پيدا كرد. انقلاب پيروز شد و بعد از انقلاب هم، امام(رضوان الله تعالي عليه واعلي الله كلمته ومقامه) با آن دم عيسوي نگذاشتند حق با باطل ممزوج بشود.
اگر حق و باطل قابل امتزاج و اشتباهند، معياري براي تشخيص لازم است؛ چون ممكن نيست كه خداوند مردم را بدون معالم و نشانه ها رها كند. اين معيار شناخت حق و باطل چيست؟ آن را بايد از قرآن و حديث و كلمات اوليا و بزرگان با دقت جستجو كرد. بايد معيار حق و باطل را شناخت. البته، در مواردي معيار كتاب و سنّت مطرح مي شود. هر چه را ديديد كه بر طبق شرع است، حق مي باشد و هر چه بر خلاف شرع بود، باطل است. البته، در همه جا اين معيار براي همه ي مردم قابل استفاده نيست؛ چون تشخيص شرع و خلاف شرع هم كار آساني نيست.
بيانات در ديدار با جمعي از مسؤولان و كاركنان نهادها و سازمانهاي خدماتي و حمايت كننده از مستضعفان و محرومان ــ 12/7/68
بي علاقگي مردم به حكومتهاي سابق
شما به حكومتهايي كه در طول اين چند صد سال در ايران بوده اند، از حكومت منحوس و وابسته و فاسد پهلوي تا حكومت ضعيف وابسته ي بي عرضه ي بي لياقت قاجاري تا حكومتهاي قبل از قاجار كه بعضي نام و نشان و عنوان فاتح هم دارند، نگاه كنيد، ببينيد در كداميك از اين حكومتها، آحاد ملّت ايران نسبت به اولياي حكومت، احساس علقه و رابطه مي كردند. خواهيد ديد كه در هيچ كدام چنين وضعي وجود نداشته است. مردم جدا بودند، آنها هم جدا بودند. آنها سياست خارجي را تنظيم مي كردند و مردم هم خبر و علاقه يي به آن نداشتند.
كارها بر طبق مصالح مردم هم نبود. حتّي كارهايي كه به وسيله ي حكومتها به عنوان خدمت در اين كشور انجام مي شد، غالباً ـ مگر در موارد خيلي معدودي ـ به نفع و صلاح بيگانگان و يا همان اولياي حكومت فاسد بود. همين راه آهن سرتاسري كه در زمان رضاخان كشيده شد، تحقيقات هم بيگانگان و هم خوديها نشان مي دهد كه مسير اين راه آهن، صرفاً به مصلحت انگليسيها و بر ضد مصلحت ملّت ايران انتخاب شد. از اين قبيل كارها زياد بود. آنچه مطرح نبود، ميل و اراده و مصلحت و عواطف و علايق مردم بود. در حقيقت آنچه مطرح و ملاك بود، منفعت بيگانگان يا سردمداران فاسد قدرتمدار بود. لذا مردم هم نسبت به آنها رابطه و محبتي نداشتند و هر كدام از اين سلاطين يا سلسله هاي سابق كه از بين رفتند، رفتن آنها با خوشحالي مردم مواجه شد.
كساني كه يادشان است، مي دانند كه وقتي رضاخان رفته بود، مردم خوشحالي مي كردند. ما هم از بزرگ ترهاي خود، چنين چيزي را شنيده ايم. وقتي اين سلسله ي منحوس در ايران منقرض شد، شما ديديد كه مردم چه جشن عظيمي به راه انداختند كه آن جشن و خوشحالي، غير از خوشحالي پيروزي انقلاب بود. اين، يك چيز ديگر بود و آن، يك چيز ديگر. آن واقعه، مستقلاً براي مردم شادي آور بود؛ چون مردم از اينها بيگانه بودند و بدشان مي آمد. اين، ملاك بطلان است. باطل بودن، يعني اين. رژيمي كه وقتي هست، مردم ناراحتند و وقتي مي رود، مردم خوشحالند؛ وقتي قدرت پيدا مي كند، مردم در فشار مي افتند و وقتي ضعيف مي شود، عليه او مشت گره مي كنند؛ اين رژيم، رژيم باطلي است.
بيانات در ديدار با جمعي از مسؤولان و كاركنان نهادها و سازمانهاي خدماتي و حمايت كننده از مستضعفان و محرومان ــ 12/7/68
لزوم حفظ ايمان و غيرت انقلابي
نگذاريد احساس غيرت انقلابي و تكليف در مقابل انقلاب، در دلهاي شما ضعيف بشود و فرو بنشيند. مثل كسي كه از خانواده و حرم و ناموس خود دفاع مي كند، از انقلاب و ارزشها و دستاوردهاي آن، همين طور دفاع كنيد.
زن و مرد و پير و جوان، در هر شغلي از شغلها كه هستيد و در هر گوشه يي از اين كشور كه زندگي مي كنيد ـ فرق نمي كند ـ بدانيد كه اين انقلاب آسان به دست نيامده است. خون دلها خوردند، خونها ريخته شد و كمكها و فيوضات عظيم الهي شامل حال اين مردم شد تا اين دستاورد عظيم به دست آمد. اين طور نيست كه مردم و ما بنشينيم نگاه كنيم كه كساني ارزشهاي انقلاب را تاراج كنند و يا به آنها اهانت نمايند و آنها را سبك بشمارند. نه، ارزشهاي انقلابي و دستاوردهاي انقلاب و فضاي اسلامي جامعه، ناموس همه ي آحاد مردم ماست و از آن، غيرتمندانه و با كمال قدرت دفاع مي كنيم و بايد بكنيم.
دشمن نبايد بتواند با ترويج فرهنگ فساد ـ هر نوع فسادي، چه فسادهاي مربوط به شهوات جنسي و چه فسادهاي مالي و چه انواع و اقسام فسادهاي اخلاقي و عملي ديگر ـ اين انقلاب را از درون بپوساند. يكايك شما زن و مرد، بايد مثل آن جوان شجاع و غيرتمندي كه در برابر خانه و حريم و خانواده و موجودي خود سينه سپر مي كند و از آن دفاع مي كند، از انقلاب و اسلام و مسؤولان و دستاوردها و ايمان اسلاميتان دفاع كنيد و در مقابل كساني كه به آن هجوم مي ورزند، بايستيد.
يقيناً كمك و فضل الهي هم با ما خواهد بود و روح مطهر امام عزيزمان و ارواح مقدسه و قدسيه ي ائمه ي هداه مهديّين و نبيّ مكرّم اسلام و ادعيه ي زاكيه ي وجود مقدس وليّ الله الاعظم امام زمان (عجّل الله تعالي فرجه الشّريف و ارواحنا فداه) در اين راه به ملّت ما كمك خواهد كرد.
خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ـ 28/7/68
اهميت و ابعاد بين المللي انقلاب
اما مسأله ي اصلي اين است كه در انقلاب ما، يك بعد جهاني و بين المللي وجود دارد كه يكي از مهم ترين ابعاد انقلاب ماست. از اين بعد، نبايد لحظه يي غفلت بشود. بعد جهاني و بين المللي ـ يعني حرف ملّت ايران و راه و هدفهاي او ـ براي بقيه ي ملّتها و حداقل براي بعضي از ملّتهاي عالم، مورد قبول و مورد علاقه است. اين طور نيست كه ملّت ايران انقلابي كرده اند و بقيه ي ملّتها تماشا كنند و بگويند: اين، براي خودشان و مربوط به اوضاع و احوالشان بود و به ما ارتباطي يا فايده يي ندارد.
خيلي از كشورها را انسان مي تواند ببيند كه در آنها حادثه و تحولي هم به وجود آمد، اما اين حادثه و تحول، يا در مرزهاي خود آنها محدود شد و يا برد خيلي كمي داشت. انقلاب اسلامي ايران، برد زيادي داشت و هنوز دارد و در آينده هم خواهد داشت. دليل اصلي اين قضيه اين است كه انقلاب ما براي اسلام بود. نمي گوييم كه مردم از اوضاع كشور در دوران حكومت طاغوت، ناراضي نبودند و تغيير آن را نمي خواستند. مردم، از همه چيز دوران طاغوت ناراضي بودند. مردمي كه وقتي در دوران سلطنت طاغوت ـ چه در رژيم وابسته ي پهلوي و چه در غالب حكومتهاي قبل از آن ـ چشم خود را باز مي كردند و حقايق را مي ديدند، سختي و بدي و ذلت و نابودي شخصيت خود را احساس مي كردند. طبيعي بود كه بخواهند در زندگي و معيشتشان اين سختيها تغيير پيدا كند؛ اما اساس همه ي آن سختيها يك چيز بود و آن اين بود كه هيچ كس براي مردم و عقيده و فكر و ايمان آنها ارزشي قايل نبود.
مردم، اسلام و رسوم اسلامي را مي خواستند؛ ولي دستهاي قدرت و حكومت، ضد اسلام را تبليغ مي كردند. دست قدرتهاي زمان، فساد اخلاقي و برهنگي و دوري از رسم و سنّت اسلامي را ترويج و بر مردم تحميل مي كرد. در مقابل چشم مردم، همه ي چيزهاي محبوب آنها مورد اهانت قرار مي گرفت. اين، راز اصلي قضيه بود.
ايمان اسلامي ملّت ما، يكي از عميق ترين ايمانهاست. كساني كه ملّتهاي ديگر را از نزديك ديده اند، شهادت مي دهند كه ملّت ايران نسبت به اسلام و عقايد و احكام اسلامي، يكي از مؤمن ترين ملّتهاي مسلمان است. براي مردم روشن شد كه در سايه ي اسلام مي توانند زندگي آزاد و برخوردار از نعم معنوي و مادّي داشته باشند. اسلام، ايمان و محبت مردم بود. مردم قيام كردند و اين انقلاب عظيم انجام گرفت و به دست آنها، حكومتي بر پايه ي اسلام به وجود آمد.
هر جا در دنيا مسلماني هست، به اين حركت احساس علاقه مي كند؛ چون اين حركت در چارچوبهاي ميهني و ملي ـ كه مخصوص ملّتي و دون ملّت ديگري باشد ـ محدود نبود؛ بلكه حركتي براي اسلام بود كه اسلام ميان ملّتهاي بسياري مشترك است. پس، ملّتهاي مسلمان، به اين انقلاب و نظام علاقه مندند.
در يك نگاه ديگر، چون اين انقلاب ضد قدرتهاي قلدر عالم بود، يعني ابرقدرتها را يكجا و با هم نفي مي كرد و مي كند و ملّت ايران به همه ي قدرتهاي مستكبر عالم، «نه» گفت، پس هر جا ملّتي زير فشار يكي از اين قدرتها قرار داشت و قرار داشته باشد، به اين انقلاب علاقه مند است؛ چون حرف دل اوست.
خيلي ملّتها هستند كه از حضور امريكا و نفوذ استكبار و ايجاد پايگاههاي نظامي و دخالتهاي اقتصادي و ترويج فرهنگ بيگانه در كشورشان، دلهايشان پر است و ناراحت و ناراضيند؛ اما جرأت نفس كشيدن و قدرت اقدام كردن ندارند، رهبري براي حركت در ميان آنها نيست و اختناق به نحوي است كه اجازه تكان خوردن به آنها نمي دهد. كشورهاي مرتجعي كه به امريكا وابسته اند، غالباً از اين قبيل هستند. اين ملّتها، وقتي مي بينند ملّتي آزادانه و با قدرت و بدون ترس، در مقابل نفوذ امريكا و فرهنگ غرب و دخالت استكبار و حضور نظامي و اقتصادي و فرهنگي بيگانه، شعار مي دهد و عمل مي كند و محكم مي ايستد، قهري است كه در دلشان نسبت به اين ملّت و انقلاب، احساس علاقه مي كنند.
بعد جهاني، يعني همين كه ملّت و انقلاب ما، براي ملّتهاي ديگر پيامي دارد و آن پيام اين است كه اگر ملّت بخواهد و اگر گرد يك رهبر و محور توانايي مجتمع بشود، خواهد توانست كارهاي نشدني را انجام بدهد. براي همه ي مسلمانان پيامي دارد و آن اين است كه با وجود آن كه سالهاي متمادي است دستهاي ضداسلام تلاش مي كنند تا اسلام را از بين ببرند، اگر مسلمانها اراده كنند و بخواهند، مي توانند اسلام را به جامعه برگردانند و حاكميت بدهند. اين، پيامهاي ملّت و انقلاب ماست.
بيانات در ديدار با ائمه ي جمعه، علما، مسؤولان و اقشار مختلف مردم نيشابور، قصرشيرين، سرپل ذهاب، گيلان غرب، نفت شهر، سومار، رشت، خدابنده و قيدار و جمعي از روشندلان و گروهي از زايران پاكستاني ـ
3/8/68
پاورقي

 



وحدت با چه كساني ؟

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
مسئله اين است كه بايد بين اختلافاتي كه در جامعه به وجود مي آيد تفكيك قائل شد.برخي اختلافات به صورت طبيعي در بين مردم پيش مي آيد كه البته گاهي هم شيطان كمك هايي مي كند. مثل اختلافات قومي، نژادي و در زمان خودمان مانند اختلافات ترك، فارس، عرب و عجم و...
در اين موارد كساني در صدد برمي آيند كه پان تركيسم، پان عربيسم و... درست كنند؛ در نتيجه اين اختلافات پيش مي آيد. اينها صرفا يك گرايش هاي ساده اي است و چه بسا نقشه اي براي تضعيف دولت مركزي نيست. اشتباهات اين دسته قابل رفع و هدايت است و با راهنمايي و توصيه مي شود از كينه توزي و دامن زدن به تفرقه جلوگيري كرد. اما يك وقت كساني عالماً و عامداً نقشه هايي براي تضعيف و براندازي دولت اسلامي طراحي مي كنند. در اين موارد صحبت از يك اشتباه، يك غفلت و يا حتي تنبلي هم نيست. قرآن نسبت به آنهايي كه تنبلي كردند و جهاد نرفتند، فرمود: «برويد؛ ديگر ما با شما كاري نداريم»؛ با اين كه آنها قصد براندازي دولت اسلامي را نداشتند؛ بلكه تنبلي كردند و جهاد نرفتند. حال اگر كسي چنين نقشه اي دارد و با بيرون از مرزهاي كشور ارتباط دارد و قرائن و شواهد هم ثابت كرد كه چنين نقشه اي دارد و مسئله غفلت و اشتباه و اين حرف ها نيست، اسم سازش با چنين كساني محبت نيست. اسم اين سازش، حماقت است. آيا با كسي كه چنان با ما دشمني دارد كه مي خواهد ريشه ما را براندازد، بايد طرح برادري و دوستي ريخت؟! كسي كه در راه نابودي ما هر كاري از دستش برمي آمده، انجام داده، با هر دولت بيگانه اي هم كه توانسته، ارتباط برقرار كرده، ا آنها پول گرفته و آنها برايش تبليغات كرده اند، و اكنون كه شكست خورده است، مي گويد: «ما برادريم و بايد با هم مهربان باشيم!». قابل اعتماد است؟ آيا لياقت برادري و مهرباني را دارد؟ آن وقتي كه عزاداران سيدالشهدا را مي كشتند، چرا نمي گفتند: ما برادريم. آيا حالا وقت برادري است؟!
بله اسلام به وحدت و اتحاد بسيار دعوت كرده است؛ اما اتحاد با چه كساني؟ با كساني كه با اساس اسلام و نظام اسلامي موافق باشند. اسلام مي گويد: «با اين افراد بايد با كمال محبت رفتار كنيد و اگر اشتباهي هم از آن ها سرزد، چشم پوشي كنيد تا وحدت جامعه اسلامي خدشه دار نشود و قدرت و عزت كشور اسلامي محفوظ بماند و در اثر اختلاف، دشمنان در شما طمع نكنند.» اين جا جاي حفظ وحدت، تأليف قلوب، گذشت و محبت است؛ اما آيا كسي كه علناً شمشير را از رو بسته، ولي حالا هيچ راهي برايش باقي نمانده، و براي او امر داير بين سقوط محض يا فريب مردم از راه عذرخواهي است، لياقت اين محبت را دارد و اين عذرخواهي او بايد قبول شود؟ آنهايي كه مي خواستند عذرتراشي كنند، پيش پيغمبر
- صلي الله عليه وآله- آمدند و گفتند: «... ليحلفن ان اردنا الا الحسني والله يشهد انهم لكاذبون»: ما قصد سوئي نداشتيم؛ گفتيم جنگ در هواي خنك بهتر است و زودتر پيروز مي شويد. خدا مي فرمايد: دروغ مي گويند؛ اين ها قصدتقويت دولت اسلامي را نداشتند. اين حال كساني است كه تنبلي كردند؛ چه رسد به آنهايي كه براي براندازي نظام اسلامي با بيگانگان هم دست شدند و براي داشتن پايگاه، مسجدي ساختند!
مؤمن زيرك است
خداوند خواهان اين است كه بندگان مؤمنش، باهوش و با فراست باشند و نمي خواهد مؤمنين آدم هاي احمق، ابله و فريب خوري باشند، به طوري كه هر دشمني كه روي خوشي به آنها نشان داد و لبخندي زد، فريبش را بخورند. وقتي دشمنانتان را شناختيد و ديديد كه آنها از هيچ چيز كوتاهي نكردند، چرا بايد در حق آنها ارفاق كنيد؟ آيا بايد زمينه راه اندازي يك فتنه ديگر را برايشان فراهم كرد؟ آن وقت چه كسي پاسخگو خواهد بود؟ رسول خدا- صلي الله عليه و آله- مي فرمايد: «لايلسع المؤمن من جحر مرتين»: مؤمن از يك سوراخ دوبار گزيده نمي شود؛ يعني يك بار كه گزيده شد، ديگر عبرت مي گيرد. به نظر شما ما از اول انقلاب تا به حال چند بار گزيده شده ايم؟ آيا بايد باز هم ما را فريب بدهند؟ آيا هر وقت گفتند: «ما غرض سوئي نداشتيم و بايد با هم برادر باشيم»، بايد بپذيريم؟ كفر و ايمان كه برادر نمي شوند. قرآن به همين نمازخوان ها نسبت كفر مي دهد و مي گويد: «مسجدي كه ساختند، كار كافرانه اي بود». خدا به پيغمبر- صلي الله عليه وآله- مي فرمايد: «با مؤمنين متحد باشيد، نه با كافران و كفر پيشگان». اين جا بايد خيلي دقت داشته باشيم؛ نبايد حماقت به خرج دهيم؛ نبايد دوباره و سه باره فريب بخوريم. اگر آنها باز مسلط شوند، با تجربه و آمادگي بيشتر همان برنامه ها را اجرا خواهند كرد.
پس ما نبايد اين دو مسئله را با همديگر اشتباه بگيريم. حفظ وحدت يك مسئله، و هوشياري، فراست و بصيرت هم يك مسئله است. بايد از تفرقه در دين جلوگيري كرد. قرآن هم در اين زمينه غالبا از تعبير «فرقوا دينهم» استفاده مي كند؛ چرا كه غالبا كساني كه اختلاف ايجاد مي كنند، سراغ دين مي روند تا يا بدعتي ايجاد كنند، يا يك چيز آن را كم رنگ كنند، يا در مورد حكمي بگويند: اين حكم امروز قابل اجرا نيست و مربوط به هزار سال پيش است، يا در مفاهيم آن تشكيك كنند و بگويند: اين يك قرائت است و علاوه بر اين قرائت ديگري هم داريم. آيا با اين كه بارها چنين انسان هائي را آزموده و شناخته ايم، باز هم چشممان را ببنديم و بگوييم: «نجابت به خرج مي دهيم و گذشت مي كنيم؟» اين گذشت نيست؛ بلكه اين حماقت و بي شعوري است. مؤمن بايد باهوش و بافراست باشد. بايد دشمنش را بشناسد. وقتي فهميد كسي دشمن است، نبايد زود او را بپذيرد. قرآن در مورد كساني كه چند روز جهاد نرفتند، با اين كه نگفتند: خدا، پيغمبر يا نماز دروغ است، بلكه مسجد هم مي آمدند و نماز هم مي خواندند، مي فرمايد: اگر يكي از اين ها مرد، هرگز نماز ميت بر او نخوان. ممكن است گفته شود: «مرده كه ديگر دشمني نمي كند؛ حال اگر براي او نماز بخوانيم و استغفار كنيم، چه اشكالي دارد؟» شايد حكمتش اين است كه آنها براي ديگران عبرت شوند و ديگران بفهمند كه اگر كساني با مسلمانان دشمني كنند، از آنها نخواهند گذشت.
در بسياري از موارد ما مفاهيم وحدت، رحمت، مهرباني و رأفت را با عدم هوشياري، فراست و بصيرت اشتباه مي كنيم. مؤمن بايد بصيرت داشته باشد؛ بايد باهوش باشد. نبايد در مقابل اين افراد شيطان صفت كه دائما در فكر فريفتن ديگران اند زود تسليم شوند؛ بلكه بايد با بصيرت كامل بگويند: «هيچ وقت شما را نمي پذيريم و با شما هيچ رابطه اي برقرار نخواهيم كرد.» تا هم از فتنه مجدد آنها جلوگيري شود و هم ديگران هوس راه انداختن چنين فتنه هائي را نكنند. اگر از اينها بگذريم، ديگران هم مي گويند: «ما هم فتنه اي راه مي اندازيم؛ اگر شكست خورديم، مي رويم عذرخواهي مي كنيم.» اين دستورات قرآن جنبه بازدارندگي دارد.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14