(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 27 مرداد 1390- شماره 20003

چراغ راه
حكايت خوبان
راههاي كسب اميدواري
سلوك عارفانه
رابطه شب قدر و استجابت دعا
گفتاري در پيرامون شرايط پذيرش توبه توبه شكنان
صد بار اگر توبه شكستي باز آي



چراغ راه

آثار بندگي خدا
قال الامام الحسن(ع): من عبدالله حق عبادته اتاه الله فوق امانيه و كفايته.
امام حسن(ع) فرمود: هر كس خداي متعال را آن گونه كه شايسته و سزاوار است عبادت كند، خداوند بالاتر از آرزو و نيازش به او خواهد داد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- آثار الصادقين، ج 26، ص 295

 



حكايت خوبان

درهاي بسته و گشاينده واقعي
شخصي به نام حسين بن علوان مي گويد: در مجلسي با اصحاب بوديم، درحالي كه هزينه سفرم تمام شده بود. يكي از دوستانم از من پرسيد: براي اين گرفتاري به چه كسي اميدواري؟ گفتم به فلاني. گفت: به خدا سوگند! حاجتت برآورده نمي شود و به آرزوي خود نخواهي رسيد. گفتم: از كجا مي داني؟ گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: در يكي از كتاب ها خوانده ام كه خداي متعال فرموده است: به عزت و عظمت و جلالم قسم كه آرزوي هر كس را كه به غير من اميد بندد نااميد خواهم كرد و لباس ذلت بر او خواهم پوشاند، و او را از پيش خود مي رانم. آيا در گرفتاري ها غير من را مي طلبد، در صورتي كه رفع گرفتاري به دست من است؟ آيا به غير من اميد دارد و در خانه غير مرا مي كوبد، با آن كه كليدهاي همه درهاي بسته نزد من است؟ كيست كه در گرفتاري هاي خود به من اميد بسته و من اميد او را قطع كرده باشم؟(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 71، ص 130

 



راههاي كسب اميدواري

پرسش:
انسان در حيات فردي و اجتماعي خود چگونه مي تواند از غلبه سرخوردگي، يأس و نااميدي نجات پيدا كند و روحيه اميدواري، نشاط و شادابي را به صورت مستمر در خود حفظ كند؟
پاسخ:
ناملايمات زندگي و وجود نقص در اموال وانفس و بهره ها همواره جزء لاينفك حيات فردي و اجتماعي انسان است. در اين راستا نحوه نگاه و تعامل انسان در دو بعد مثبت و اميدواري و منفي و نااميدي مي تواند، نوعي تبيين و تفسير از اين نوع حيات را ارائه دهد. قبح و بطلان تفسير بدبينانه و منفي بر كسي پوشيده نيست چرا كه مانع بزرگي براي هر نوع تلاش و مجاهدت به حساب مي آيد و به مثابه ترمز و توقفي براي حركت تكاملي و شروع سير نزولي و انحطاطي انسان تلقي مي شود. در اين ميان روحيه مثبت نگري و اميدوارانه زيستن امري ممدوح و در عين حال اكتسابي است، يعني بايد با تلاش و ممارست آن را به دست آورد. در اينجا به راهكارهايي كه جوانه اميد و مثبت نگري را در دل آدمي تقويت مي كند به نحو اجمال اشاره مي كنيم:
1-تفكر مثبت
قدرت تفكر و انديشه و تاثير آن در سلوك و رفتار آدمي بر هيچ كس پوشيده نيست. انديشه نه تنها بر جسم انسان، بلكه برآينده مادي و معنوي او نيز تاثير مي گذارد. تفكر مثبت، توليد انرژي، توانايي و دلگرمي مي كند و در عوض، تفكر منفي موجب اضطراب و تشويش افراد مي شود. اگر بخواهيم اميدوارانه زندگي كنيم، همواره بايد نيمه پر ليوان را ببينيم، نه نيمه خالي آن را و به آنچه مي توانيم كسب كنيم بينديشيم. براي رسيدن به اين مقصود دو راهكار عمده وجود دارد:
الف) همراهي با زيبايي هاي زندگي
زندگي بشري از تيغ و خار و يا باغي از گل سرخ است؛ اما اينكه ما زندگي را از چه زاويه اي مي بينيم مهم است. به راستي آنچه در زندگي به هر يك از ما داده شده كمتر از گل سرخي است كه دوستي به ما اهدا مي كند و ما به خار آن توجهي نداريم؟ پس از كنار خارهاي زندگي، بزرگوارانه بگذريم و نگاه اميدوارانه و مثبت خود را متوجه گل ها كنيم.
ب) انديشه در داشته هاي زندگي
بزرگ نمايي سختي ها و نظر افكندن در كاستي ها و كمبودها كه يك روي سكه زندگي است، باعث شده است كه از روي ديگر سكه كه خوشي ها و زيبايي ها و داشته ها است غفلت شود. اين نگرش منفي، افرادي را در كام يأس و افسردگي فرو برده است. امام هادي(ع) ابوهاشم جعفري را كه در تنگناي شديدي قرار داشت، با ذكر نعمت هاي الهي اميدوار ساخت و پيش از آنكه او چيزي بگويد، حضرت فرمود: كدام يك از نعمت هاي خدا را مي خواهي شكرگذاري كني؟ وي كه شگفت زده شده بود، خود را جمع كرد و ندانست چه بگويد. امام(ع) يكي پس از ديگري نعمت هاي وي را بازگو كرد و فرمود: خداوند به تو ايمان داده و با اين نعمت، بدنت را بر آتش حرام كرده و به تو سلامتي و تندرستي عطا فرموده و با اين وسيله تو را بر انجام دادن فرامين الهي ياري رسانده و به تو قناعت ارزاني داشته، پس تو را از بذل و بخشش بيهوده حفظ كرده است. (بحارالانوار، ج 50، ص 129) حضرت با بيان اين نعمت ها، او را به آنچه در حال حاضر داشت آشنا كرد و به او فهماند، آنچه دارد بيش از آن است كه ندارد، زيرا همواره در كنار هر نقمتي، نعمتي وجود دارد. امام حسن عسكري(ع) مي فرمايد: هيچ بلايي نيست، مگر آنكه خداوند در نهادش خيري نهفته كه آن را فرا مي گيرد. (همان، ج 78، ص 374)

 



سلوك عارفانه

ضرورت معرفت نفس
برادر من! اگر همت داري كه از اهل معرفت شوي و انسان بشوي، بشر روحاني باشي، سهيم و شريك ملائكه باشي و رفيق انبياء و اولياء بوده باشي، كمر همت به ميان زده و از راه شريعت، بيا و مقداري از صفات حيوانات را از خود دور كن و متخلق به اخلاق روحانيين باش، راضي به مقام حيوانات، و قانع به مرتبه جمادات نشو، حركتي از اين آب و گل به سوي وطن اصلي خود كه از عوالم عليين و محل مقربين است بكن، بلكه نفس خود را بشناسي و بالكشف و العيان، به حقيقت اين امر بزرگ نائل باشي كه شناختن آن، راه شناختن خداوند جل جلاله است، چنانچه در روايت است كه هركس نفس خودش را بشناسد به تحقيق كه پروردگارش را شناخته است... چنانچه در «مصباح الشريعه» صفحه 13 وارد است كه سؤال كردند «مقصود از علمي كه فرموده اند آن را طلب كنيد، اگر چه در چين باشد،كدام علم است؟» فرمودند:«مراد معرفت نفس است كه در او معرفت رب است». همچنين در خبر است كه از حضرت رسول اكرم (ص) سوال كردند، «كيف الطريق الي معرفه الرب؟» چه راهي براي شناخت پروردگار هست؟
فرمودند:«معرفه النفس» راهش شناختن نفس است. (1)
ـــــــــــــــــــــــــ
1-رساله لقاء الله، ميرزاجواد ملكي تبريزي، ص 22

 



رابطه شب قدر و استجابت دعا

حميد قنبري
بسياري از مردم نمي دانند كه موفقيتهاي دنيايي آنان تنها مرهون تلاشها و كوششهاي آنان نيست، بلكه عوامل متعددي دست به دست هم داده و آن موفقيتها را دست يافتني ساخته است. اين عوامل برخي انساني و بعضي طبيعي و بخشي نيز ماوراء طبيعي و كاملاً روحي و رواني است كه هنگامي كه به درستي مي انديشيم و موفقيت خود و طريق نيل به آن را بررسي مي كنيم، نقش عامل غيرطبيعي و متافيزيكي و رواني و روحي را بسيار پررنگ تر و محسوستر مي يابيم. امروزه عوامل موفقيت انسانهاي بزرگ و كوچك در دانش روانشناسي توسط روانشناسان بزرگ مورد كاوش قرار گرفته و كتابهاي متعددي در اين زمينه به رشته تحرير درآمده كه در همه آنها به نقش تلقين به نفس، دعا خواست قبلي و اراده پيشين و تاثير شگرف آن در احراز پيروزي و موفقيت اشاره شده و در فصلهاي متعدد مورد تحقيق و مطالعه و بررسي قرار گرفته است.
هنگامي كه خواجه حافظ مي گويد: «رونق مدرسه از درس و دعاي ما بود» مشخص و مبين ساخته كه علاوه بر تلاش ظاهري و كوشش تحصيلي، موفقيت رونق اصلي و حقيقي او در امور علمي، دعا كردن و درخواست توفيق از خداوند سبحان بوده است؛ چنانكه در ابيات ديگري به اين حقيقت اشاره مي كند:
هر گنج سعادت كه خدا دادبه حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود
و يا اينكه:
صبح خيزي و سلامت طلبي چون حافظ
هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم
و نيز خطاب به خود مي سرايد:
مرو به خواب كه حافظ به بارگاه قبول
ز وردنيم شب و درس صبحگاه رسيد
همچنين مي گويد:
ما برآريم شبي دست و دعايي بكنيم
چاره اين دل غميده به جايي بكنيم
«سيمون وي»، معتقد است: «هر زمان انسان با اين ايده يگانه كه درك خود از حقيقت را افزايش دهد، به تمركز و دقت بپردازد، حتي اگر تلاشش هيچ ثمر محسوسي توليد نكند، استعداد بيشتري براي به چنگ آوردن حقيقت مي يابد.(1)» وي همچنين مي نويسد: «يكي از افسانه هاي اسكيموها منشأ نور را چنين توضيح مي دهد: «در ظلمات جاودان، كلاغي درمانده از يافتن غذا، با همه وجودش نور را آرزو كرد و زمين روشن شد.»(2) وي سپس نتيجه مي گيرد كه اگر شوق و آرزوي واقعي وجود داشته باشد، اگر آن چيز كه طلبيده مي شود، واقعاً نور روشني باشد، طلب، مطلوب را توليد مي كند.
روشن است كه نقش دعا در احراز موفقيت و نيل به خواسته ها، حتي در ميان بي ايمان ترين افراد، در هنگام اضطرار و پريشان احوالي و گرفتاري، ناديده گرفته نمي شود و نوع بشر بر ارزش و اهميت اين پديده ماوراء طبيعي كه از فطرت و ذات و درون او برمي خيزد، واقف است، انسانها در همه حالات دعا مي كنند، حتي هنگامي كه به ظاهر از تكلم خاموشند، زيرا يك امر لفظي صرف نيست، هر چند شرايط و آدابي ويژه نيز دارد كه با رعايت آن ثمره و نتيجه محسوس تر و ملموس تري، يا حتي به لحاظ زماني، زودتري به دست مي آيد. از حضرت امام صادق(ع) روايت شده كه فرمودند: «هيچ عملي را پيدا نمي كنيد كه مانند دعا موجب تقرب باشد.»(3)
شرايط و آداب دعا
استجابت دعا و نتيجه گيري از آن قطعاً شرايط و آداب و ضوابط خاصي دارد، اما اينها مانع نمي شود بنده از روي اخلاص و غايت نياز، درخواست خود را در دادگاه ربوبيت مطرح ننمايد، ترديدي نيست كه درخواست شخصي و طلب او از خدا، نبايد با اهداف خلقت و جوهره عبوديت منافات داشته باشد، زيرا جوهره عبوديت، به پرستش ذات خداوند يگانه منتهي مي شود. چنانكه در روايات نقل شده است:
«العبوديه جوهره كنههاالربوبيه» (بندگي، جوهري است كه وجه پنهان آن ربوبيت است.)(4) خداوند در قرآن كريم به نحو مطلق بندگانش را به دعا فراخوانده: ادعوني استجب لكم. (مرا بخوانيد، تا اجابت كنم)(5) ادعو ربكم تضرعاً و خفيه. (پروردگارتان را با تضرع و پنهاني فرا بخوانيد.)(6) و نيز مي فرمايد: قل ما يعبوا بكم ربي، لولا دعاؤكم. (بگو! اگر دعاي شما نبود، پروردگارتان به شما چه التفاتي داشت؟)(7) علامه مجلسي(ره) مي گويد: «حقيقت عبادت اين است كه بنده، خود را در مقام ذلت و عبوديت واداشته، رو به سوي رب خود آورد.»(8)
صرف دعا و درخواست حاجت چه براي حوائج مادي زندگي باشد، يا براي امور معنوي بويژه تقرب به خدا، امري مطلوب و جوهره بندگي است كه هدف از خلقت و آفرينش نيز همان است. آنچنانكه خداوند فرموده است:
و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون. (جن و انسان را نيافريدم، مگر براي عبادت و بندگي.)(9) با اين حال نمي توان از نقش زمان و مكان و شرايط و آداب و ضوابطي كه براي دعا، در روايات، توصيه شده، غافل بود، زيرا اين شرايط مجموعاً وضعيتي را به وجود مي آورد كه فرد با آرامش و اطمينان خاطر بيشتري درخواست خود را مطرح مي كند و برخي از مكانها و زمانهاي خاص، امكان خلوص و حضور قلب را براي دعاكننده فراهم مي آورد كه در نتيجه راه استجابت دعا، مهيا مي گردد.
علاوه بر جايگاه ويژه دعا و زمان (اوقات مناسب)، نوع اوراد و ادعيه اي كه فرد با آنها درخواست خويش را مطرح مي كند هم در استجابت دعاي او تأثير دارد. چنين نيست كه با هر نيت و اراده اي و يا هر عبارت و جمله و كلمه اي بتوان همه خواسته هاي خود را به درگاه خداوند مطرح نمود. هر چند با هر زباني مي توان دعاي خود را مطرح ساخت، اما در همان زمان نيز برخي جملات و عبارات مناسب تر و شايسته ترند كه بنده مي تواند با تمسك به آنها درخواست خود را به درگاه احديت بيان كند. روايت ذيل دلالت بر عموميت دعا بدون توجه به نوع آن دارد (مطلق دعا):
يكي از اصحاب امام باقر(ع) از ايشان سؤال كرد: اي العباده افضل. (چه عبادتي برتر است؟)
حضرت پاسخ فرمود:
مامن شي افضل عندالله عزوجل من ان يسأل و يطلب مما عنده و ما احد ابغض الي الله عزوجل ممن يستكبر عن عبادته و لايسال ما عنده.
(هيچ چيز نزد خداوند عزوجل برتر از اين نيست كه به او عرض نياز شود و از آنچه نزد او است خواسته شود و هيچ كس نزد خدا منفورتر از آن كسي نيست كه نسبت به عبادت خدا تكبر مي ورزد و از آنچه نزد خدا هست، طلب نمي كند.)(01)
با اين وجود ترديدي نيست كه براي هر خواسته اي، دعا و عبادت ويژه اي با آداب و سنن مخصوص آن وجود دارد كه اغلب از سوي اولياء دين سفارش شده و چنانچه اگر با شرائط آن انجام شود، ثمره و نتيجه بهتري در استجابت دارد.
فهرست برخي از اين آداب به صورت خلاصه چنين است:
1- شناخت خدا: «گروهي به امام صادق(ع) عرض كردند: چرا دعا مي كنيم و برآورده نمي شود؟ حضرت فرمود: براي اينكه شما كسي را مي خوانيد كه او را نمي شناسيد.»(11)
2- اميدواري به خدا و استجابت دعاي خود.
3- نااميدي از ساير اسباب.
4- حضور قلب.
5- تضرع و زاري.
6- شروع دعا با نام خدا.
7- ثنا و تحميد خداوند
8- درود بر پيامبر(ص) و اهل بيت (ع).
9-توسل به پيامبر(ص) واهل بيت (ع).
01- اقرار به گناه.
11- پافشاري.
21- پاكيزگي كسب و خوراك.
31- اجتماع در دعا.
41- عمل همراه دعا.
51- دعاهاي وارده مانند: كميل، صباح، ابوحمزه ثمالي، مناجات شعبانيه، دعاي عرفه،ندبه و بسياري ديگر از دعاها كه دركتاب شريف مفاتيح الجنان ضبط شده است.
61- ايام، اوقات و مناسبت هاي ويژه زماني.
نقش و جايگاه وقت و زمان درعبادت و دعا
اكنون به موضوع اصلي اين مقاله كه ارتباط استجابت دعا با شب قدر و ليالي متبركه است مي پردازيم. پيش از ورود به اين بحث، نخست لازم است كه اهميت زمان دردعا مشخص گردد، سپس به برخي از اوقات شايسته كه مورد سفارش پروردگار و پيامبر (ص) و اوليا دين است اشاره كرده ، آنگاه اهميت وجايگاه و ويژگي شب قدر را روشن كنيم، تا دور نماي بهتري از تناسب و رابطه اي كه استجابت دعا مي تواند با اين شب داشته باشد، به دست آيد.
به طور كلي اوقات متبرك دراسلام دو نوع است:
1- اوقات عام: شامل: ايام هفته و ماهها و فصول و شب، سحر، صبح، ظهر، و مغرب. برخي از اين موارد عبارتند از:
روزهاي جمعه - شب جمعه- فصل نيايش (رجب، شعبان، رمضان)، ماه مبارك رمضان، ذي حجه، محرم صفر و...
2- اوقات خاص: شامل:اعياد و فيات اسلامي، ايام البيض (13و 41 و 51 ماه رجب)، شب قدر، روز مبعث، روز مباهله، روز عرفه، روز استفتاح (51رجب)
اين اوقات و ايام كه برخي به لحاظ اشخاص بزرگ اولياء دين و برخي به واسطه علت ماوراء الطبيعي كه شارع مقدس برحقيقت و فلسفه آن اشراف داشته و ديگر انسانها از درك و فهم آن عاجزند، داراي ويژگي معنوي و خاصيتي روحاني اند. به طوري كه دعا كردن و درخواست عاجزانه بندگان در اين اوقات، با ماهيت زنده و فعال آن،دعا را منشاء اثر مي سازد. به طور كلي در اديان الهي و اسلام، زمان از ويژگي فعالي برخوردار است. درشب قدر روح و فرشتگان الهي به زمين نازل مي شوند، كه مي توانند بزرگ ترين و مهم ترين خواسته هاي بندگان را با شفاعت خود به هدف استجابت برسانند. در وقت سحر بركات و فيوضات معنوي ملكوتي متوجه جهان مي شود كه چون دعايي خوانده شود، بيشتر درمعرض استجابت قرارمي گيرد. بدين لحاظ همواره به شب خيزي و شب زنده داري و تهجد، صبح خيزي و دعا و نماز و اذكار خاصي در اين اوقات سفارش شده است. حافظ مي گويد:
صبح خيزي و سلامت طلبي چون حافظ
هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم
اولياء و عارفان و بزرگان دين همواره بر اهميت اين اوقات واقف بوده و از بهره هاي معنوي و فيوضات روحاني آن با غنيمت داشتن آن، برخوردار بوده اند.
دريغا عيش شبگيري كه درخواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل مگر وقتي كه درماني
(حافظ)
حافظ همچنين بر دعا و ذكر و آه شب در وقت صبح و سحر تأكيد مي ورزد:
دعاي صبح و آه شب كليد گنج مقصود است
بدين راه و روش مي رو كه با دلدار پيوندي
نيز مي سرايد:
سر مكش حافظ از آه نيم شب
تا چو صبحت آينه رخشان كنند
حاصل آنكه در راه سيرو سلوك معنوي و عارفانه، اهميت وقت و زمان به حدي است كه بدون توجه به آن نمي توان مراحل و مقامات روحي و عرفاني را طي كرد و عارف جامع و انسان كامل كسي است كه براين اوقات اشراف يافته و با درك و استفاده بهينه و مطلوب و كافي از آنها،شريعت خود را به طريقت و سپس به حقيقت پيوند زند. چنين شناختي گام نخست در سلوك عرفاني به شمار مي رود.
ارتباط ميان شب قدر و استجابت دعا
اكنون كه اهميت وقت و زمان را در توسلات و دعا و مناجات و به طور كلي عبادت دانستيم، شايسته است اندكي نيز پيرامون اهميت شب و ارزش آن سخن گوييم. چرا كه مفهوم شب علاوه بر زمان آن، در طول شبانه روز در ميان بيشتر اقوام و ملل از جايگاه ارزشمند و بسزايي برخوردار است.
مطالعات نشان مي دهد كه بيشتر فيوضات و اشراقات اولياءالله و بزرگان در اين وقت- شب- صورت گرفته است.
در اسلام هنگامه شب از ارزش و جايگاه خاصي در ساير اوقات شبانه روز، برخوردار است، به طوري كه خداوند تعالي سوره اي اختصاصا با نام «الليل» نازل فرموده و در روايات اسلامي اذكار و اعمال ويژه اي چون نماز شب بدان اختصاص يافته است.
در روايتي وارد شده كه: «شرف مؤمن نماز شب است» و: «هر كس عذري دارد مي تواند، نماز شب خود را قبل از نيمه شب و قبل از خواب بخواند.» تا اين وقت عزيز از دست او نرود و نيز در ميان روايات، نماز شب داراي اين خصوصيات ويژه مي باشد:
1- روش پيامبران و صالحان است.
2- زينت آخرت است.
3- اخلاق پيامبران است.
4- گناهاني را كه انسان در طول روز مرتكب شده، از ميان مي برد.
با اين توضيح هنگامي كه خداوند در سوره «قدر» مي فرمايد: انا انزلناه في ليله القدر. ارتباط ميان نزول بركات و آيات الهي و شب و قدر به خوبي معلوم مي شود و نيز ارزش توسل و تمسك به خداوند در اين وقت عزيز و تأثيري كه مي تواند در استجابت دعا و رفع حوائج و نيازها داشته باشد، مشخص مي گردد. به همين خاطر در روايت وارد شده است كه:
«نيمي از شب كه بگذرد، يا از اول شب تا آخر شب، زمان استجابت دعا مي باشد.»(21)
مرا در اين ظلمات آن كه راهنمايي كرد
نياز نيم شبي بود و گريه سحري
(حافظ)
در سوره قدر، خداوند تعالي، شب قدر را قرين نزول ملائكه و روح و برتر از هزار ماه دانسته است و شايد ارتباط ميان شب و قدر به معناي ارزش، همان مطلق شب ها به لحاظ ارزشمندي باشد و نيز ممكن است، پنهان ماندن شب قدر در ميان ساير شب ها در طول سال، از اين بابت باشد كه به نحو كلي ارزش و قدر شب به عنوان مناسب ترين زمان استجابت دعا شناسانده شود، چنانكه سعدي اشاره كرده است:
اگر شب ها همه قدر بودي
شب قدر بي قدر بودي
و مولانا نيز به اين مضمون اشاره نموده و در مثنوي مي گويد:
آن شب قدر است در شب ها نهان
تا كند جان هر شبي را امتحان
البته ترديدي نيست كه بر طبق روايات اسلامي شب قدر در ماه مبارك رمضان و در ميان يكي از شب هاي 19 و 21 و 32 اين ماه مبارك نهان است و بسياري از مفسرين در اين موضوع اتفاق نظر دارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1و 2- فصلنامه ناقد- سال اول- ش 3- خرداد 38- ص 207
3- معاش السالكين- ص 72
4- انوار الملكوت- ص 289
5- مؤمن 26
6- اعراف 55
7- فرقان 77
8- بحارالانوار ج 82 ص 164
9- ذاريات 56
01- اصول كافي- ج 2
11- ينابيع الحكمه- حديث 6337
21- اصول كافي- ج 1- ص 822.

 



گفتاري در پيرامون شرايط پذيرش توبه توبه شكنان
صد بار اگر توبه شكستي باز آي

علي محمد رمضاني
يكي از برجستگي هاي دين اسلام، توبه است. توبه به خطاكاران و بزهكاران، اين امكان را مي دهد تا خود را پس از توبه همانند انساني كه تازه از مادر زاده شده ببيند و بار خطا و گناه بر دل و جانشان سنگيني نكند و شرايط رشد و تعالي را نه تنها در خود فراهم تر بيابند، بلكه به سبب آگاهي از خطا و گناه خويش، بيش از پيش به درگاه ايزدمنان، تبتل و تضرع كنند و درهاي رحمت خاص الهي را به سوي خويش بگشايند؛ زيرا در اين صورت است كه خداوند در نام نيك (بخشندگي و گذشت) تجلي و ظهور مي كند و غفاريت خويش را به نمايش مي گذارد.
اما انسانها، موجوداتي شگفت هستند كه خواسته هاي دروني و وسوسه هاي بيروني، اجازه نمي دهد كه بر عهد بازگشت خويش بمانند، از اين رو پيمان شكني مي كنند و توبه خود را مي شكنند و حتي به خود همان خطا و گناه دچار مي گردند. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه شرايط پذيرش توبه چنين توبه شكناني از نظر آموزه هاي وحياني قرآن چيست؟ نويسنده در اين مطلب بر آن شده تا به اين پرسش پاسخ دهد.
با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

تجلي حق در غفاريت و رحيميت
يكي از صفات و ويژگي هاي نيك خداوندي، غفاريت است. از اين صفت، نامهاي نيكي چون غفور و غفار گرفته شده است. همين مغفرت الهي است كه آدمي را تحت رحمت خاص الهي مي برد و خداوند در نام رحيم تجلي مي كند. به سخن ديگر، خداوند از صفت بخشش و گذشت نسبت به بندگان خود برخوردار است كه موجبات تجلي خداوند در نام رحيم مي شود.
براي خداوند دو نام برجسته اي چون رحمان و رحيم است كه بسم الله الرحمان الرحيم به عنوان كليد اسماي الهي به نمايش گذاشته شده است. خداوند تبارك و تعالي، هستي را بر پايه رحمانيت خويش آفريده است. اين گونه است كه همه از خوان رحمانيت وي بهره مي برند و كافر در عين كفر و انكار و عناد خويش، از اين سفره مي خورد. اما اوج اين صفت رحمانيت را مي توان در رحيميت الهي ديد. از اين رو فضل و عنايات خاص الهي به بندگان مؤمن را در شكل رحيميت خويش به نمايش مي گذارد و بهشت رضوان الهي، اوج تجلي اين رحيميت الهي مي شود.
كساني كه به سوي خود واقعي و خداي خويش باز مي گردند و از صفت غفاريت الهي و توابيت او بهره مي برند، در سايه سار رحمت رحيمي الهي مورد توجه ويژه قرار مي گيرند. خداوند در آياتي از جمله 128 سوره آل عمران و نيز 37 و 38 سوره بقره منشا و خاستگاه توبه بندگان و پذيرش آن را، اراده الهي و رحمت رحيمي دانسته و در آيات 64 سوره بقره و 89 سوره آل عمران، دو منشأ فضل و مغفرت را بدان مي افزايد. به اين معنا كه اراده الهي به اين تعلق مي گيرد كه بندگاني را تحت رحمت رحيمي خويش ببرد و از فضل خاص خود برخوردار كند. از اين رو در صفت تواب و غافر تجلي مي كند و بندگان را مورد عنايت خاص خود قرار مي دهد.
پيشينه توبه
قرآن گزارش مي دهد، نخستين گناهكاري كه توبه كرد، حضرت آدم(ع) بود كه پس از وسوسه ابليس و خوردن از درخت ممنوع و آشكارشدن بدن و عورات، شرمنده شده و خداوند بر او رحم كرد و زمينه توبه و بازگشت وي را فراهم آورد و حضرت آدم(ع) با دريافت كلماتي توانست توبه كرده و تحت رحمت رحيمي و غفران الهي قرارگيرد. (بقره آيات 30 تا 37) اين نعمت بزرگ و فضل خاص الهي در تمامي دوره هاي حضور بشر درجهان، وجود داشته است. از اين رو خداوند در آيات 58 تا 60 سوره مريم، از مسئله توبه و توبه پذيري در امت هاي پيشين سخن به ميان مي آورد و نشان مي دهد كه آنان نيز هرگاه گناه و خطايي را مرتكب مي شدند، به درگاه الهي توبه مي كردند.
از گروه هايي كه مشمول توبه شدند و از هلاكت رهايي يافتند، اهل كتاب هستند. در آيات 86 تا 89سوره آل عمران به اهل كتاب اشاره مي كند و مي فرمايد كه آنان پيش از بعثت، به پيامبر(ص) ايمان داشتند ولي پس از بعثت نسبت به او كافر و مرتد شدند، اما چون جماعتي از آنان توبه كردند و به ايمان بازگشتند، خداوند بر ايشان رحم كرد و توبه شان را پذيرفت و از عذاب رهايي بخشيد.
شرايط پذيرش توبه
توبه داراي شرايطي است كه مي بايست رعايت شود. برخي از اين شرايط به عنوان آداب توبه شناخته مي شود كه از آن جمله مي توان به اخلاص در توبه (تحريم، آيه8)، اقرار و اعتراف به گناه در پيشگاه خداوند و نه ديگران (اعراف، آيه 23 و توبه، آيه 102)، توسل به پيامبر(ص) و مغفرت طلبي ايشان (نساء آيه37)، توسل به محمد(ص) و خاندان پاك و طاهرش از امامان معصوم عليهم السلام (بقره، آيه37 و نيز مجمع البيان، ج1 و2، ص200 و نيز الدرالمنثور، ج1، ص119) و نيز ذكر و ياد خداوند با تسبيحات و حمد و ستايش او (بقره، آيه 37 و نيز تفسير عياشي، ج1، ص41، حديث 25 به نقل از امام باقر(ع) اشاره كرد.
از آيات 70 تا 75 سوره فرقان برمي آيد كه از شرايط پذيرش توبه كامل و حقيقي آن است كه شخص وفادار به توبه خويش باشد و از مفاد پيماني كه با خدا بسته سرباز نزند، زيرا استمرار توبه در حالي كه هنوز خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي ابليسي وجود دارد و پيش از اين نيز با ارتكاب گناه و خطا، قباحت و زشتي آن ريخته و كاهش يافته، بسيار سخت و دشوار است و تنها كساني مي توانند بر اين پيمان خويش باقي بمانند كه انسانهاي صابر و شكيبايي باشند. مفسران قرآن با توجه به آيات فوق گفته اند كه ذكر فعل مضارع «يتوب» و مصدر ميمي «متابا» پس از آوردن فعل «تاب» بر شرايطي در كمال توبه چون استمرار آن دلالت مي كند (التحرير و التنوير، ج9، جزء19، صص77 و 78).
علامه طباطبايي نيز به با توجه به ذكر «عمل صالح»، «آن را دليل براستقرار توبه در شخص دانسته است (الميزان، ج15، ص242) به اين معنا كه شخص با كارهاي نيك و عمل صالح، مي كوشد تا توبه خويش را در ذاتش استقرار بخشد و دوباره به گناه و خطا بازنگردد.
دشواري وفاداري بر پيمان توبه از آن روست كه انسان با ارتكاب گناه و خطا، زشتي و قباحت آن كار را از ميان مي برد و ترس خود را نسبت به انجام مكرر كار زشت از دست مي دهد.
عامل ديگري كه موجب مي شود تا استمرار به پيمان توبه سخت و دشوار باشد و شخص دوباره مرتكب عمل زشت و خطا و گناه شود، پذيرش توبه كنندگان ازسوي خداوند است. ممكن است شخص گناهكار با اين تلقي كه هردم كه بخواهد توبه كند خدا توبه اش را مي پذيرد گستاخي شود اما چنين شخصي بايد متوجه باشد كه در دام استدراج مكر امهال مي افتد و شرايطي براي او پديد مي آيد كه ناتوان از توبه و بازگشت به خود و خدا شود. بنابراين، نبايد فريب شيطان را خورد كه خداوند هر دم و لحظه هر گناه كوچك و بزرگي را مي پذيرد و تا پيش از مرگ، انسان مي تواند از همه گناهان توبه كند؛ زيرا اين احتمال وجود دارد كه در دام استدراج و امهال گرفتار شود و توفيق توبه از وي سلب شود. از اين رو خداوند بر مردم سخت مي گيرد و اجازه نمي دهد تا در دام اين مكر امهال و استدراج گرفتار شده و توفيق توبه از ايشان سلب شود. بنابراين، گاه قبول توبه بدكاران را مشروط به تأخير نينداختن آن مي كند (نساء، آيه 17) و گاه ديگر پذيرش كامل توبه را متوقف به شرط عدم استمرار و تكرار دانسته و در آيه 54 سوره انعام، پذيرش توبه گناهكاران را مشروط به اصلاح گذشته و خودسازي پس از توبه مي كند. (مائده، آيات 38 و 39)
به هر حال، اصلاح رفتار و اعمال (بقره، آيه 160 و آل عمران، آيه 89 و نساء، آيه 16 و آيات ديگر)، ايمان (اعراف، آيه 153 و طه، آيه 82 و قصص، آيه 67)، فوريت آن (نساء، آيه 17 و 18) و بقا بر توبه و استمرار و استقرار آن، از مهمترين شرايط پذيرش توبه است.
البته در مواردي كه به حق مردم تجاوز شده مي بايست پيش از توبه با كسب رضايت در صورت امكان شرايط را براي پذيرش توبه فراهم كرد؛ زيرا اين كار يكي از مصاديق عمل صالح و اصلاحي است كه در آيات تكرار شده است. از جمله كسي كه سرقتي انجام داده و پيش از كشف سرقت و دستگيري اش، بخواهد از كار زشت خويش توبه كند، مي بايست خسارت هاي ناشي از دزدي را جبران كند تا توبه اش پذيرفته شود. (مائده، 38 و 39)
از آيات 17 و 18 سوره نساء اين معنا ظاهر است كه نبايد توبه را تا دم مرگ به تأخير انداخت، زيرا اين تأخير مي تواند عامل سلب توفيق توبه از مسلمان و مومن شود و همچنين خداوند چنين توبه اي را نپذيرد؛ زيرا اگر توبه همزمان با حالت مرگ و احتضار باشد، اين توبه پذيرفته نخواهد شد؛ چنين كسي كه در حالت مرگ است و كشف الغطاء شده (ق، آيات 19 تا 22) و دوزخ و آتش عذاب را مي بيند (تكاثر، آيات 6 و 7) ديگر فرصت توبه از او گرفته شده است.
از آيات 90 و 91 سوره آل عمران و 18 سوره نساء برمي آيد كه كفر، مانع جدي در برابر توبه است. شايد بتوان با توجه به آيه 18 سوره نساء مدعي شد كه تأخير توبه از سوي مؤمنان بدكار و زشتكار تا دم مرگ نيز مانع جدي ديگر بر سر راه توبه پذيري از سوي خداوند باشد؛ زيراچنين تأخيري از سوي مسلمان و مؤمن خود به معناي كفر است و خداوند از چنين افرادي نيز به عنوان كافر ياد مي كند.
صد بار اگر توبه شكستي باز آي
توبه شكنان، كساني هستند كه به خداوند ايمان دارند و از رحمت رحيمي و فضل او آگاهند و بدان توجه دارند. اما برخي از آنان از اين غفران و فضل و رحمت رحيمي الهي سوءاستفاده مي كنند و در دام وسوسه هاي ابليسي و خواسته هاي نفساني مي افتند و گناه و خطايي را تكرار مي كنند.
از آنجا كه انسان گرفتار نفس اماره و شياطين انسي و جني است بنابراين در معرض هرگونه خطا و گناهي قرار دارد، اما خداوند براساس رحيميت و رحمانيتش، باب توبه را باز گذاشته تا انسان گناهكار پس از آنكه پشيمان از گناه خود شد، توبه كند و به سوي او بازگردد. روشن است كه لازمه توبه اي اينچنيني، پشيماني از كرده خود و تصميم به عدم تكرار آن گناه و خطاست اما اگر انسان گرفتار وسوسه شيطان شد و ناخواسته و نه عمداً گرفتار همان خطا يا خطاي ديگر شد، باز مي تواند ضمن پشيماني قلبي، به سوي خدا توبه كند. البته چنانكه گفته شد و از آيات قرآني برمي آيد، حفظ توبه سخت و دشوار است و تنها صابران مي توانند اين گونه عمل كنند، درصورتي كه بسياري از مردم توانايي مقاومت در مقابل خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني ندارند و لذا توبه خود را ناخواسته مي شكنند و گناهان خود را تكرار مي كنند.
در چنين حالتي شخص خطا كار نمي تواند بگويد چون من چند بار توبه كرده و آن را شكسته ام پس ديگر توبه ام پذيرفته نخواهد شد كه اين طرز تفكر، غلط و يأس از رحمت خدا خواهد بود و او حتي اگر صدبار توبه كند و ناخواسته و در اثر وسوسه هاي شيطاني توبه اش را غيرعامدانه بشكند مي تواند به درگاه خداوند توبه كند كه خداوند تواب است.
خداوند در آيات بسياري از جمله 37 و 54 و 128 و 160 سوره بقره و نيز 16 و 64 و 104 و 118 سوره توبه، به اين مطلب توجه مي دهد كه حتي اگر شخص، توبه پيشين خود را با خدا بشكند و بر توبه خويش وفادار نباشد، باز خداوند از آن جايي كه تواب و بسيار توبه پذير است و مؤمنان و مسلمانان خطاكار را تحت شمول رحمت رحيمي خود مي گيرد، توبه گناهكاران را مي پذيرد و از در رحمت رحيمي بر ايشان وارد مي شود. مشروط بر آنكه واقعاً پشيمان شده و قصد بازگشت نداشته باشد.
اما اگر كسي گناهي مرتكب شود و توبه كند، درحالي كه در دلش احساس پشيماني نكند و يا قصد ارتكاب مجدد آن گناه را داشته باشد، چنين شخصي هم خدا را مسخره كرده و هم خود را و مسلماً توبه او پذيرفته نخواهد شد چراكه اصولاً به چنين توبه اي نمي توان توبه گفت زيرا مفهوم توبه ، پشيماني و بازگشت و تصميم به عدم تكرار است.
توبه، تفضلي از جانب خدا
از آن جايي كه اصول توبه امري لازم و ضروري بر خداوند نيست، بلكه تنها تفضل و رحمتي خاص از سوي خداوند بر بندگانش است، (توبه، آيه 102 زيرا لفظ عسي به معناي اميد ظهور در توبه پذيري به معناي تفضلي از سوي خدا دارد نه آن كه حقي بر عهده خدا باشد) خداوند بارها و بارها اين تفضل و رحمت رحيمي خويش را بر بندگان مؤمن و مسلمان روا مي دارد تا آنان را از هلاكت و آتش دوزخ در امان دارد.
همين فضل الهي است كه موجب مي شود تا خداوند پيش از آن كه بنده به سوي خدا بازگردد و توبه كند، خداوند به سوي بنده اش بازگردد و زمينه توبه و بازگشت را براي بنده فراهم مي آورد و سپس خود، آن توبه اي را كه خودش به بنده القا كرده مي پذيرد. از اين رو گفته اند، هر توبه بنده همراه دو توبه و بازگشت از سوي خداوند است.
بنابراين، پيش و پس هر توبه توبه كننده اي، توبه الهي با القاي توبه در آغاز و پذيرش آن در پايان همراه است. خداوند در آيه 37 سوره بقره بر اين نكته تأكيد دارد كه حضرت آدم(ع) از خداوند كلماتي را براي توبه دريافت كرد و براساس آن، توبه نمود و خداوند نيز به عنوان تواب آن را پذيرفت.
اينكه خداوند تواب است به اين معناست كه هر بار كه شخص توبه اش را از روي جهل و وسوسه و نه عمد، بشكند و دوباره توبه كند، آن را مي پذيرد چنانكه خداوند توبه از هر گناهي را مي پذيرد و اگر انسان به كفر و شرك دچار نباشد مي تواند همواره و در هر زماني جز دم احتضار و مرگ توبه كند و همچون انساني كه دوباره از شكم مادر زاده شده هيچ گناهي بر جان و دلش سنگيني نكند.
مفسر بزرگ قرآن علامه طبرسي، در تفسير وزين مجمع البيان با اشاره به آيه 160 سوره بقره مي فرمايد: اينكه خداوند خود را در اين آيه به صيغه مبالغه تواب ناميده است، بيانگر اين معناست كه شكستن توبه گذشته هرگز مانع پذيرش توبه مجدد از سوي خداوند نمي شود؛ زيرا خداوند بسيار توبه پذير است. (مجمع البيان، ج1 و2، صص239و 394و 442) شاعر پارسي گوي شيرين زبان براساس اين اصل است كه مردم توبه شكن را به توبه كردن مي خواند و مي سرايد:
باز آي باز آي هر آنچه هستي باز آي
گر كافر و گبر و بت پرستي باز آي
اين درگه ما درگه نوميدي نيست
صدبار اگر توبه شكستي باز آي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14