(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 3 شهریور 1390- شماره 20008

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
نقش عناصر مزدور در تضعيف روحانيت
امربه معروف و نهي ازمنكر در روايات

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
نقش عناصر مزدور در تضعيف روحانيت

10. نقش روحانيت متعهد و انقلابي
روحانيت، عنصر اصلي در مبارزات پانزده ساله ي منتهي به پيروزي انقلاب و سپس در تشكيل نظام مقدس اسلامي و برافراشتن پرچم اسلام در جهان و در مقاومت پرشور ملّت ايران در برابر تهاجمهاي گوناگون دشمنان و پيش از اينها و در طول قرنهاي متمادي، عامل اصلي حفظ معارف اسلامي و ايمان عميق و صادقانه ي ملّت ايران به مكتب حياتبخش اسلام و رشد تفكرات ديني در همه جا بوده است. حضور روحانيون متعهد و مبارز در مركز مبارزه با رژيم دست نشانده ي امريكا بود كه قشرهاي گوناگون مردم را به صحنه ي مبارزه كشانيد و مبارزه را شكل عمومي و مردمي بخشيد. در همه ي حوادث بزرگي كه ملّت ايران يكپارچه در آن شركت جسته اند ـمانند نهضت مشروطيت و قيام تنباكو ـ نيز حضور علماي دين در پيشاپيش صفوف، تنها عامل اين حضور عمومي بوده است. استعمارگران انگليسي، با درك همين حقيقت بود كه انهدام جامعه ي روحانيت را مقدمه ي لازم براي ادامه ي حضور استعماري خود در ايران دانستند و به وسيله ي عامل دست نشانده شان ـ رضاخان ـ در سالهاي 1313 به بعد، نقشه ي محو روحانيت را شروع كردند و در آن سالها دست به فجايعي نسبت به علماي عالي مقام و حوزه هاي علميه زدند كه در تاريخ ايران، پيش از آن هرگز سابقه نداشت و متأسفانه شرح اين فجايع و ماجراي مقاومت مظلومانه ي علما و طلاب در آخرين سالهاي حكومت رضاخان قلدر، به طور كامل تدوين نشده و در معرض اطلاع مردم قرار نگرفته است و لازم است اطلاع شاهدان عيني ـ كه بحمدالله هنوز تعداد آنان كم نيست ـ به وسيله ي افراد و مؤسسات مسئول، با همتي مردانه گردآوري شود.
آزادگي روحانيون و علماي دين و عدم نفوذ قدرتهاي داخلي و جهاني در آنان، موجب آن بوده است كه قلدران و حكمرانان خودسر، هيچ گاه نتوانند اين مجموعه ي رباني را از سر راه مفسده جوييها و خيانتهاي خود بردارند و اگر جمعي از معممين سرسپرده و آخوندهاي درباري، به طمع حطام ناپايدار دنيا، بر سرسفره ي ستمگران نشسته و قولاً و عملاً آنان را تأييد كردند، اكثريت علما و روحانيون و فضلا و طلاب جوان، در حصار مناعت و پرهيزگاري و پاكدامني باقي مانده و اراده و توان مبارزه صادقانه و قدرتمندانه را حفظ كردند و اعتقاد راسخ به روحانيت شيعه را در دل آحاد مردم، زوال ناپذير ساختند.
در دوران مبارزات پانزده ساله نيز حوزه هاي علميه ي قم و ديگر حوزه هاي علميه و چهره هاي سرشناس روحانيت، كانونهاي اصلي مبارزه و بالطبع هدفهاي اصلي حملات وحشيانه ي دشمن بودند؛ ليكن اين شدت عملهاي بي حد و حساب، به اراده ي الهي موجب آن نشد كه روحانيت از راه پرافتخار خود ـ كه پيمودن آن، وظيفه ي تخلف ناپذير اسلامي او بود ـ قدم باز پس نهد؛ بلكه در اين دوران، فكر اسلامي شكوفاتر، صيقل خورده تر و فقه قرآن، پربارتر و شخصيت روحانيون مبارز، آبديده تر شد و زمينه براي تشكيل حكومت اسلامي فراهم آمد.
پس از انقلاب تاكنون نيز روحانيت، بخصوص عناصر برجسته ي آن ـ كه مستقيماً در خدمت نظام جمهوري اسلامي بوده اند ـ بي وقفه آماج حملات مسموم دشمن بوده اند؛ چه در عرصه ي تبليغات و چه در عرصه تروريزم خائنانه و آلت دست دشمن. و شهداي گرانقدري، هم در جبهه ي جنگ تحميلي و هم در جبهه هاي فعاليتهاي جهادي خود تقديم داشته اند و محراب نماز جمعه و عرصه ي علم و سياست و تبليغ دين را با خون مطهر خود رنگين ساخته اند.
ملّت عزيز ما مي دانند كه انگيزه ي دشمن از اين حملات همه جانبه به علماي دين، جز اين نيست كه بوضوح مي دانند روحانيت نقش تعيين كننده و بي بديلي داشته و دارند و آنان حمله به روحانيت را با هدف تضعيف و محو انقلاب انجام مي دهند.
امروزه قلمهاي مزدور و دستهاي فروخته شده به دشمن، در كار آنند كه اين پشتوانه ي معنوي انقلاب را در چشم مردم تضعيف كنند. دشمن انقلاب، جامعه ي روحانيت را در صورتي تحمل مي كند كه روحانيون از دخالت در امور سياست و حضور در صحنه هاي انقلاب كنار بكشند و مانند جمعي از روحانيون بي خبر و متحجر گذشته و حال، به كنج مدارس و مساجد اكتفا كنند و كشور و زندگي مردم را به آنان بسپارند و از جمله ي پديده هاي پرمعني آن است كه در تمام مدت مبارزات و نيز سالهاي پس از پيروزي، علماي متحجر و بي خبر از حوادث كشور و دور از جريانهاي سياسي، هيچ گاه در معرض تهاجم دشمنان قرار نگرفتند؛ بلكه حتّي گاه مورد ستايش و تمجيد نيز واقع شدند و حملات جسمي و تبليغي و حتّي تهمت ارتجاع و واپسگرايي از سوي روشنفكرنمايان عامل بيگانه، تنها متوجه علما و روحانيوني شد كه از لحاظ انديشه ي سياسي و نوآوريهاي عرصه ي علم و عمل، درخشيده و به عنوان قشري پيشرو و مترقي و آگاه، شناخته شده اند.
موضعگيريهاي دشمنان، بدرستي همان حقيقتي را براي مردم آگاه و جامعه ي روحانيت متعهد و انقلابي آشكار مي سازد كه امام حكيم و روشن بين ما بارها آن را بيان كرده اند. يعني اولاً اين كه قدرشناسي از روحانيون بزرگوار و تبعيت از آنان، وظيفه اي ديني و ملي و انقلابي است كه هيچ گونه غفلت از آن جايز نيست. ثانياً اين كه تحجر و واپسگرايي در ميان روحانيون و يا خداي نخواسته توجه به منافع شخصي و دنياطلبي و روي آوردن به زيورهاي مادّي و سوء استفاده از مكانت اجتماعي، خطرش براي روحانيت، كمتر از حملات دشمن نيست؛ بلكه به مراتب از آن بيشتر است. و ثالثاً وضعيت دوران انقلاب و توجه روزافزون به اسلام در خارج از مرزهاي كشور اسلامي، ايجاب مي كند كه علماي دين، با بينشي كاملاً نو و با استفاده از ذخيره ي بي پايان معارف دين و با اسلوب فقاهت سنّتي و اجتهاد زنده و پويا، راه جامعه ي اسلامي را هموار نمايند و حوزه هاي علميه با تحولي اساسي، خود را با نيازهاي امروز جهان تطبيق دهند و نوآوري را جهت و سمت برنامه هاي خود قرار دهند و البته با اعمال دقت لازم و برجسته كردن اصول و مباني فقاهت، راه را بر التقاط و كجروي ببندند. رابعاً انزوا و دوري از فعاليت سياسي را ـ كه خواست دشمنان و خلاف وظيفه ي اسلامي است ـ به هيچ وجه در زندگي خود و حوزه هاي علميه راه ندهند و همواره مخصوصاً در مواقع خطر، پيشاپيش صفوف مردم، به تلاشي مخلصانه و خستگي ناپذير مشغول باشند و علم را با عمل و تفقه را با جهاد و معرفت را با تبليغ قولي و عملي همراه سازند و هر سه سنگر: مدرسه، مسجد و جبهه را پركنند.
11. تجليل از وفاداران و ايثارگران
در اين مقال، لازم است بزرگداشت وفاداران فداكار نيز به عنوان يكي از نقاط عمده ي معارف انقلاب ذكر شود. مقصود از وفاداران انقلاب، آنهايند كه با نثار جان خود يا عزيزان خود يا سلامتي خود، پايه هاي انقلاب را استحكام بخشيدند و دست دشمنان را از كشور و نظام اسلامي كوتاه كردند: خانواده هاي مكرّم شهيدان، دليرمردان جانباز و اسير و مفقود و خانواده هاي بزرگوار آنان، رزمندگان نيروهاي مسلح و عناصر پاكباز بسيج كه عمر خود را در جبهه ها گذرانيده اند، جهادگراني كه نيروي خود را در دو جبهه ي جنگ و سازندگي صرف كردند... و همه ي كساني كه در اين امتحان الهي، با سختيها و ابتلائات بزرگش دست و پنجه نرم كردند، بايد مورد تكريم و قدرشناسي هميشگي ملّت باشند.
12. تداوم راه و هدف امام
ختام سخن آن است كه دوران دهساله ي حيات مبارك امام خميني (رضوان الله تعالي عليه)، الگو و نمونه ي حيات جامعه ي انقلابي ماست و خطوط اصلي انقلاب، همان است كه امام ترسيم فرموده است. دشمنان خام طمع و كوردل كه گمان كردند با فقدان امام خميني، دوران جديد با مشخصاتي متمايز از دوران امام خميني (قدّس سرّه) آغاز شده است، سخت در اشتباهند. امام خميني، يك حقيقت هميشه زنده است. نام او پرچم اين انقلاب، و راه او راه اين انقلاب، و اهداف او اهداف اين انقلاب است. امت امام و شاگردان او كه از سرچشمه ي فياض آن موجود ملكوتي سيراب شده و عزّت و كرامت اسلامي و انساني خود را در آن جسته اند، اكنون شاهد آنند كه ملّتهاي ديگر، حتّي ملّتهاي غيرمسلمان، نسخه ي تعاليم انقلابي آن قائد عظيم را مايه ي نجات خود دانسته و آزادي و عزّت خويش را در آن يافته اند. امروز به بركت نهضت آن يگانه ي دوران، مسلمانان در همه جا بيدار شده اند و كاخ امپراتوريهاي سلطه ي ظالمانه، رو به ويراني نهاده است. ملّتها ارزش قيام ملي را دريافته و غلبه ي خون بر شمشير را تجربه مي كنند و همه در همه جا، چشم به ملّت مقاوم ونستوه ايران دوخته اند.
بديهي است كه براي امريكا وديگر سردمداران استكبار، چيزي مهمتر از اين نيست كه ملّت ايران از راه دهساله ي خود برگردد، يا در آن ترديد كند؛ زيرا در اين صورت، نقطه ي درخشان اميد ملّتها كور خواهد شد و غلبه ي خون بر شمشير، مورد ترديد قرار خواهد گرفت. ما صريحاً به همه ي ملّتهاي جهان اعلام مي كنيم كه تفكر «خاتمه يافتن دوران امام خميني» كه دشمن با صد زبان سعي در القاي آن دارد، خدعه و نيرنگي استكباري بيش نيست و علي رغم امريكا و همكارانش، امام خميني در ميان ملّت خود و جامعه ي خود حاضر است و دوران امام خميني ادامه دارد و خواهد داشت. راه او راه ما، هدف او هدف ما، و رهنمود او مشعل فروزنده ي ماست.
پيام به مناسبت اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خميني ( ره ) ـ 10/3/69
پاورقي

 



امربه معروف و نهي ازمنكر در روايات

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
2- روايات
از ميان روايات متعددي كه از زواياي مختلف به بحث امر به معروف و نهي از منكر پرداخته اند، چندين نمونه را ذكر كرده، شرحي اجمالي از آنها بيان خواهيم كرد:
الف) مرحوم كليني در اصول كافي روايت كرده است كه امام باقر(ع) به جابر مي فرمايد: يكون في آخر الزمان قوم يتبع فيهم قوم مراءون يتقرءون و يتنسكون حدثاء سفهاء، لا يوجبون أمرا بمعروف و لا نهيا عن منكر الا اذا أمنوا الضرر، يطلبون لأنفسهم الرخص والمعاذير، يتبعون زلات العلماء و فساد عملهم، يقبلون علي الصلاه والصيام و ما لا يكلمهم في نفس و لا مال، ولو أضرت الصلاه بسائر ما يعملون بأموالهم و أبدانهم لرفضوها كما رفضوا أسمي الفرايض و أشرفها. ان الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر فريضه عظيمه بها تقام الفرايض. هنالك يتم غضب الله عز و جل عليهم فيعمهم بعقابه فيهلك الأبرار في دار الفجار والصغار في دار الكبار. ان الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر سبيل الأنبياء و منهاج الصلحاء، فريضه عظيمه بها تقام الفرايض و تأمن المذاهب و تحل المكاسب و ترد المظالم و تعمر الأرض و ينتصف من الأعداء و يستقيم الأمر، فأنكروا بقلوبكم والفظوا بألسنتكم وصكوا بها جباههم ولا تخافوا في الله لومه لائم، فان اتعظوا و الي الحق رجعوا فلا سبيل عليهم انما السبيل علي الذين يظلمون الناس و يبغون في الأرض بغير الحق اولئك لهم عذاب أليم هنالك فجاهدوهم بأبدانكم و أبغضوهم بقلوبكم غير طالبين سلطانا ولا باغين مالا و لا مريدين بظلم ظفرا حتي يفيئوا الي أمرالله و يمضوا علي طاعته قال و أوحي الله عز و جل الي شعيب النبي ص أني معذب من قومك مائه ألف أربعين ألفا من شرارهم و ستين ألفا من خيارهم فقال(ع) يا رب هؤلاء الأشرار فما بال الأخيار فأوحي الله عز و جل اليه داهنوا أهل المعاصي و لم يغضبوا لغضبي؛1 «در آخرالزمان مردمي خواهند بود كه از گروه خاصي پيروي مي كنند كه رياكارند و تظاهر مي كنند كه قاري و اهل عبادت اند. آنان تازه كار و ساده لوح اند، نه امر به معروفي را بر خود واجب مي دانند نه نهي از منكري را، مگر زماني كه از ضرر و زيان محفوظ باشند؛ پيوسته در اين راه براي خود عذر و بهانه مي تراشند. اينان اشتباهات و لغزش هايي را كه در رفتار و گفتار عالمان حقيقي رخ داده است، پي مي گيرند؛ در انظار مردم به نماز و روزه، و اعمالي كه براي مال و جانشان خطري ندارد، روي مي آورند. اگر زماني شرايطي پيش آيد كه نماز خواندن هم سبب بروز مشكلي براي مال ها و بدن هايشان شود، نماز را نيز ترك مي كنند؛ همان گونه كه كامل ترين و والاترين فرايض را ترك كردند. همانا امر به معروف و نهي از منكر فريضه عظيمي است كه اقامه ديگر فرايض به آن وابسته است. زماني كه مردم اين گونه شدند و دنباله رو چنين افرادي گشتند، غضب خدا بر آنان كامل مي شود و خداوند همه مردم را عقوبت مي كند؛ بدين ترتيب نيكوكاران همراه با فاسقان و كودكان نيز همراه با بزرگ ترها هلاك خواهند شد. امر به معروف و نهي از منكر راه و روش و شيوه صالحان و فريضه بزرگي است كه اقامه واجبات ديگر نيز در گرو عمل به آن است. امنيت راه ها در سايه امر به معروف حاصل مي شود، كسب ها در سايه آن حلال مي گردند. حق به صاحبش برمي گردد و سبب عمران و آباداني زمين مي شود. در سايه امر به معروف و نهي از منكر، دشمنان نيز به رعايت انصاف وادار مي شوند و كارها به سامان مي رسد. با قلب خود انكار كنيد و با زبانتان با آنان سخن گوييد و به پيشاني آنها بزنيد و از ملامت ملامتگران نهراسيد؛ اگر به سوي حق برگشتند و از گناهان خود توبه كردند، ديگر سرزنش آنان سزاوار نيست. همانا اشكال متوجه كساني است كه به مردم ستم روا مي دارند و در روي زمين به ناحق سركشي مي كنند. در اينجا با آنان جهاد كنيد، آنان را از عمق دل، دشمن بداريد و در اين امر، نه در پي كسب قدرت و مال باشيد، و نه بخواهيد از روي سركشي بر ديگران پيروز شويد تا سر به فرمان خدا بگذارند، و براساس طاعت الهي سلوك كنند. (ايشان در ادامه) فرمود: خداوند به شعيب پيامبر(ص) وحي كرد: من صدهزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم كرد كه چهل هزار نفرشان اهل معصيت و گناه اند و شصت هزار نفرشان هم از خوبان قوم تو هستند. شعيب(ع) عرض كرد: خداوندا، [براي] آن اشرار جز اين انتظار نيست؛ اما چرا آن خوبان عذاب مي گردند؟ پس خداوند وحي فرمود چون در مقابل اهل معصيت مماشات به خرج دادند و به دليل غضب من، غضبناك نشدند.»
براساس اين روايت، آن گروه خاص كه مردم به رفتار و گفتارشان اعتماد مي كنند، كساني اند كه مردم آنان را با عنوان عالم و شخصيت هايي موجه مي شناسند و سخنشان را مي پذيرند. اين اشخاص داراي صفات مشخصي هستند. آنان تظاهر به عبادت مي كنند: يتقرؤون و يتنسكون. «يتقرؤون» از ماده قرأ است. در صدر اسلام، كساني داراي مرتبه علمي بالا به شمار مي آمدند كه قرآن و علوم قرآني را خوب مي دانستند و مي توانستند به ديگران تعليم دهند. اين افراد را «قراء» مي ناميدند. براي مثال، هنگامي كه مي خواستند براي شهري، كشوري يا گروهي كه تازه مسلمان شده بودند. مبلغ بفرستند، يكي از اين قراء را مي فرستادند، و آنان قرآن را به مردم تعليم مي دادند و تفسير مي كردند و به اين ترتيب، آنان را با معارف اسلام آشنا مي كردند. از اين روي قراء، عالمان و دانشمندان برتر صدراسلام به شمار مي آمدند. اما در اين ميان، افرادي نيز بودند كه خود را به لباس قراء درمي آوردند، در حالي كه صلاحيت اين عنوان را نداشتند. آنان تنها به اين كار تظاهر مي كردند. امروزه، «روحاني نما» معادل مناسبي براي اصطلاح قراء مي تواند باشد. همچنين اين افراد تظاهر به عبادت مي كنند: «يتنسكون»؛ اين واژه از ماده «نسك» است و ناسك كسي است كه عبادت مي كند. تنسك يعني تظاهر به عبادت كردن. كساني كه چندان اهل عبادت نيستند، اما در حضور مردم به گونه اي رفتار مي كنند كه مردم مي پندارند آنان اهل عبادت اند.
از ديگر صفات اين افراد، تازه كاري و سطحي نگري است: حدثاء و سفهاء. همچنين اين افراد كه مردم از آنها تبعيت مي كنند، خود را به امر به معروف و نهي از منكر مكلف نمي دانند و از وجود امر به معروف و نهي از منكر در ميان مردم سخني به ميان نمي آورند، مگر جايي كه براي آنان ضرري نداشته باشد. آنان اين گونه به مردم القا مي كنند كه امر به معروف و نهي از منكر فقط هنگامي واجب است كه عمل به آن براي انسان مشكلي ايجاد نكند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- محمدبن يعقوب بن اسحاق الكليني، الفروع من الكافي، ج 5، باب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر، روايت 1، ص 55.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14