مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي همه مديون انقلابند
|
|
رابطه جهاد و امربه معروف و نهي ازمنكر
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي همه مديون انقلابند
پيروزي انقلاب، پاداش مجاهدتها نظام جمهوري اسلامي، يك حركت عظيم الهي است. ابعاد اين حركت، به ابعاد مرزهاي اين كشور محصور نيست. اين حركت، حتّي به حصارهاي زمان كنوني هم محدود نمي شود؛ يك حركت عظيم تاريخي است. بايد طوري باشد كه نسلهاي ديگر و ملّتهاي مسلمان معاصر ما، از اين حركت درس بگيرند، نيرو به دست آورند و راهشان را پيدا كنند. اين مقطع، مقطع عجيبي است. انسان هرچه بيشتر در اين مسأله غور مي كند، حقيقتاً لطف و عنايت خداوند را بيشتر مي بيند. پديده ي عظيم حكومت ديني ـ آن هم دين اسلام ـ هميشه مورد خصومت و دشمني حساب شده و دقيق دشمنان بوده، و بخصوص دويست سال يا بيشتر است كه عليه آن، كساني در دنيا برنامه ريزي و كار مي كنند. در اين شرايط، ناگهان نهال حكومت ديني در اين سرزمين روييد و باليد. يعني در زمان اقتدار روزافزون و از هميشه بيشتر قدرتهاي جهاني، و اين تكنولوژي انحصاري كه در اختيار آنهاست ـ كه هيچ وقت قدرتهاي عالم، اين گونه مسلح نبوده اند و ابزار فشار در اختيارشان نبوده است ـ انقلاب اسلامي در ايران پيروز شد؛ آن هم در كشوري كه سالهاي متمادي، روي فرهنگ و روحيه اش، كار منفي شده بوده است. اين، جز لطف و دست پنهان قدرت الهي، چيز ديگري نبود؛ هم به وجود آمدن آن، و هم پيشرفت و ادامه اش تا امروز. اين نكته اي بود كه امام بزرگوارمان، عميقاً به آن معتقد بودند. ايشان يك وقت در جرياني فرمودند: من از اول انقلاب احساس كرده ام كه در همه ي مراحل، دست قدرتي به ما كمك مي كند و ما را راهنمايي مي نمايد. واقعاً همين طور است. البته خداي متعال، اين دست قدرت را تصادفي و شانسي و بيهوده نمي فرستد؛ بلكه به عنوان پاداش يك مجاهدت و يك ازخودگذشتگي مي فرستد؛ يعني قوانين تاريخ، به هم نخورده است. اين طور نيست كه كسي تصور كند آنچه پيش آمده، كتره اي بوده است. نه، آنچه پيش آمده، منطبق بر قواعد عالم است؛ منتها برطبق قوانين و قواعد مادّي شناخته شده نيست؛ بلكه عنصر معنوي در آن كار، مؤثر و كننده كار است. حالا در مقابل اين رسالت تاريخي و اين حادثه ي عظيم، خصومت و عناد روزافزون قدرتها را نسبت به نظام جمهوري اسلامي مي بينيم. ممكن است كه فرض كنيم، امروز خطر قدرتهاي بزرگ براي انقلاب و كشور، كمتر از اوايل انقلاب است؛ چون امروز نظام اسلامي ريشه دار شده و سخن حق آن در خيلي از اقطار عالم پيچيده و طرفداران زيادي در دنيا دارد؛ در داخل هم كارهاي زيادي انجام گرفته و بر كار خودش مسلط و جاافتاده است. ممكن است اين گونه فرض كنيم؛ ولي نمي خواهيم به طور قاطع هم قضاوتي در اين مورد بكنيم. امروز خطر كمتر است؛ اما عناد و دشمني و استنتاج مخالف دشمنان اسلام، قطعاً بيشتر از اول انقلاب است. بيانات در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران، به همراه حجه الاسلام والمسلمين حاج سيّد احمد خميني ـ 14/9/69 امام حكيم و بصير امام(ره) به معناي واقعي كلمه، يك حكيم بود. خداي متعال، حكمت به همان معناي حقيقي «ولقد اتينا لقمان الحكمه »46 را به اين مرد داده بود. او واقعاً بصيرتي داشت. خيلي از چيزهايي كه ماها حتّي گاهي با دقت نمي ديديم، او آنها را در نگاه عادي مشاهده مي كرد. حرفهاي او، برخاسته ي از چنين دلي و چنان حكمتي بود. بيانات در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران، به همراه حجه الاسلام والمسلمين حاج سيّد احمد خميني ـ 14/9/69 همگان مديون انقلاب ماها از انقلاب طلب نداريم؛ هيچ كس طلب ندارد. «يمنّون عليك ان اسلموا قل لاتمنّوا علي اسلامكم بل الله يمنّ عليكم ان هديكم للايمان»47. خداي متعال توفيق داد، تا ما بتوانيم در صفوف مقدم اين انقلاب، حركت و كار بكنيم. ماها مديون اين انقلابيم. ما از اين انقلاب طلبكار نيستيم؛ ولي مسلمانان عالم و عامه ي مردم ما، از اين انقلاب طلبكارند؛ هر چند خوشبختانه آنها هم در اين انقلاب، احساس طلبكاري نمي كنند و خودشان را سرباز انقلاب مي دانند. بيانات در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران، به همراه حجه الاسلام والمسلمين حاج سيّد احمد خميني ـ 14/9/69 اسلام، سدّ راه استعمار وحدت حوزه و دانشگاه كه امام به عنوان يك شعار مطرح كردند، اغلب از واقعيت تلخي در جامعه ي ما و يا همه ي جوامع اسلامي منشأ مي گرفت كه آن واقعيت تلخ، ساخته و پرداخته ي مستقيم و حساب شده ي دست استعمار بود. آن واقعيت اين بود كه وقتي استعمارگران، نقشه هاي فتوحات سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي خود را طراحي مي كردند، به يك مانع عمده برخورد كردند و آن، اعتقادات ديني ملّتها بود. البته اعتقادات ديني، همه جا مزاحم تجاوزطلبي استعمارگران نيست. آن دين تحريف شده، ديني كه ساخته ي دست قدرتها باشد، به طور طبيعي با قدرتها معارضه اي ندارد. اسلام مصداق تام و تمام آن ديني بود كه با حمله و يورش همه جانبه و متجاوزانه ي دول استعماري به مناطق اسلامي، حقيقتاً معارضه مي كرد. استعمارگران در مطالعات خودشان، اين را فهميدند. زياد شنيديد، نمي خواهم تكرار كنم. در هند، اين را تجربه كردند و در كشورهاي عربي، اين را تجربه كردند. در ايران، اين را تجربه كردند. هرجا كه احساس وجدان ديني در مردم بيدار بود، نقشه هاي استعمار با مانع مواجه مي شد. يك نمونه، ماجراي تنباكو در ايران بود. يك نمونه، نهضت مشروطيت در آغاز كار در ايران بود. يك نمونه، حوادث خونيني بود كه در هند، در مقابل انگليسيها اتفاق افتاد. يك نمونه، برخورد افغانيهاي مسلمان با انگليسيها در اواسط قرن نوزدهم بود. يك نمونه، حركت سيّدجمال در مصر بود كه انگليسيها را لرزاند. از اين قبيل نمونه ها، فراوانند. لردهاي سياسي و انگليسيهاي عالي رتبه ي دولتي در آن زمان، تقريباً انگشت آنها نقشه ي سياسي دنيا را رقم مي زد. درحقيقت، آنها با همه ي دنيا كار داشتند؛ از استراليا بگيريد، تا مناطق مركزي آسيا، تا شبه قاره ي هند، تا ايران، تا خاورميانه، تا شمال آفريقا و تا امريكا. اين جزيره ي كوچك، در تمام مناطق دنيا اعمال نفوذ مي كرد. آنها، به اين نتيجه رسيدند كه در اين منطقه ي حساس دنيا ـ كه نفت و گاز دارد و مي بايد انرژي آينده ي دنياي آن روز را تأمين بكند و از لحاظ سوق الجيشي، آن وقتي كه هواپيماها و اين وسايل ارتباطي سريع نبود، نقطه ي حياتي بين شرق و غرب محسوب مي شد ـ اگر بخواهند خودشان را تثبيت بكنند، مجبورند فكر اسلام را بكنند و به گونه اي وجود وجدان ديني اسلام را در اين منطقه علاج كنند؛ والّا با بيدار بودن وجدان ديني و ايمان اسلامي مردم، ادامه ي نقشه هاي آنها ممكن نخواهد بود. اين تشخيصشان، تشخيص درستي بود و واقعاً درست فهميده بودند. مانع عمده براي آنها، عبارت از اسلام بود. حالا ما كه انگليسيها را گفتيم، نه اين كه بقيه ي دولتهاي اروپايي مؤثر نبودند؛ خير، فرانسه و ايتاليا و پرتغال و بلژيك هم بودند. در همه ي كارهايي كه آن روز در نقاط مختلف مي كردند، محور عمده انگليسيها بودند. در صحنه ي زندگي سياستها و اجتماعات، هر ملّتي نوبتي دارد. آن روز هم نوبت آنها بود؛ مي تاختند و بي رحمانه تصرف مي كردند. وقتي كه نوبت به كشورهاي اسلامي رسيد، به اين فكر افتادند كه بايد كاري كرد كه نسلهاي روبه رشد اين كشورها، از دين جدا بشوند. براي اين كار، دو راه بايد پيموده مي شد: بيانات در ديدار با جمع كثيري از طلاب حوزه هاي علميه و دانشجويان دانشگاهها، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه ـ 28/9/69 انحطاط اخلاقي، روش استعمار در مبارزه با دين يك راه، اشاعه ي شهوات و بازكردن راه شهوتراني بود. همه ي اديان عالم، ـ نه فقط دين اسلام؛ منتها دين اسلام، منظم تر و دقيق تر از ساير اديان ـ با عنان گسيختگي شهوات انسانها مخالفند. اديان براي شهوات، ضابطه و قاعده و حدود و قيود دارند. پرورش روح انسان، بدون محدود كردن شهوات كه امكان پذير نيست. وقتي كه شهوات انسان، عنان گسيخته باشد، همان حيوان و بهايم است و رشد انساني امكان ندارد. لذا اديان با شهوات و عنان گسيختگي آن مخالفند. پس در هر جامعه اي، راه مبارزه ي ساده و آسان با اديان اين است كه راه عنان گسيختگي و مهارگسيختگي شهوات را باز كنند. در ايران، اين كار را شروع كردند. يكي از راههايش ـ كه جزو مهم ترين كارها بود ـ كشف حجاب بود. يكي ديگر از راههايش، رواج ميخوارگي بود كه اين كار را انجام دادند. كار ديگر اين بود كه رابطه ي محدود زن و مرد را بشكنند. اين، جزو كارهاي تجربه شده است. وسايل جديد علمي و پيشرفتهاي تمدن ـ مثل سينما و راديو و تلويزيون و امثال اينها ـ نيز به آنها اين امكان را مي داد كه با خيال راحت اين كارها را در جامعه انجام بدهند. اين، غير از مقوله ي علم و سواد و فكريات و ذهنيات بود. 46. سوره ي لقمان، آيه ي 12 47. سوره ي حجرات، آيه ي 17. پاورقي
|
|
|
رابطه جهاد و امربه معروف و نهي ازمنكر
آيت الله محمد تقي مصباح يزدي .5 جهاد مراحلي كه تاكنون ذكر شد، همه در موارد متعارف امر به معروف و نهي از منكر است؛ اما مراتب ديگري از امر به معروف و نهي از منكر در روايات ذكر شده كه بعضي از مراتب جهاد را نيز دربرمي گيرد. براساس روايت امام باقر(ع)، پس از امر به معروف و نهي از منكر، يكي از اين دو حالت پيش مي آيد: فرد گناهكار بعد از امر به معروف و نهي از منكر تحت تأثير قرار مي گيرد و از گناه و كارهاي ناشايست دست برمي دارد، كه در اين صورت تكليف انجام گرفته، بايد با مهرباني و عطوفت با او رفتار كرد؛ اما اگر آنان از كارهاي ناشايست خود دست برنداشتند، در اينجا بايد با آنان مبارزه كرد. در اين صورت، وظيفه از سخن گفتن و ملامت و حتي تندي كردن فراتر مي رود. چنين افرادي دشمن اسلام اند و با چنين افرادي كه گستاخانه و به طور علني، احكام اسلام را انكار، و به مقدسات اسلام اهانت مي كنند، بايد مبارزه كرد و با آنان دشمني ورزيد. در اين مقام نبايد بعد محبت و رأفت دين را در نظر گرفت؛ زيرا رأفت اسلام شامل اين افراد نمي شود. در كتاب هاي فقهي جهاد بر سه قسم تقسيم شده است: جهاد ابتدايي؛ جهاد دفاعي؛ و جهاد با اهل بغي. قسم اول، يعني جهاد ابتدايي، به دستور امام و براي كنار زدن موانع هدايت از سر راه ولي خدا انجام مي شود تا حكومت اسلامي بتواند اسلام را در پهنه جهان گسترش دهد و معارف الهي را به همگان عرضه كند، و به اين ترتيب، راه هدايت بازگردد. از اين روي خداوند مي فرمايد: فقاتلوا ائمه الكفر؛1 «با پيشوايان كفر پيكار كنيد»؛ اما قسم دوم جهاد، هنگامي صورت مي گيرد كه به مسلمانان حمله شود و آنان در مقام دفاع برآيند؛ نوع سوم جهاد نيز زماني مصداق مي يابد كه بين دو دسته از مسلمانان جنگ درگيرد و راهي براي اصلاح نباشد، مگر اينكه به كمك دسته اي كه مظلوم واقع شده، بشتابند، يا حاكم اسلامي دستور دهد با كساني كه بر ضد حكومت اسلامي شوريده اند، جهاد كنند، كه اين را، در اصطلاح، جهاد با اهل بغي گويند. اما قيام و جهاد امام حسين(ع) كه به منظور امر به معروف و نهي از منكر شكل گرفت، در كدام يك از اين اقسام سه گانه مي گنجد؟ با اندكي تأمل به اين نتيجه مي رسيم كه قيام ايشان، در هيچ يك از اين سه قسم جهاد كه در كتاب هاي فقهي آمده است، قرار نمي گيرد. جهاد ايشان جهاد ابتدايي با كفار نبود. جهاد دفاعي نيز به شمار نمي آمد؛ زيرا جهاد دفاعي در مقابل كساني صورت مي گيرد كه به مسلمانان حمله كرده اند. همچنين قيام امام حسين(ع) قتال با اهل بغي يعني كساني كه ضدحكومت اسلامي قيام كرده اند نيز نبود. پس قيام سيدالشهداء(ع) چه نوع جهادي بود كه ايشان براي انجام آن با تمام افراد خاندانش به كربلا رفت و حتي طفل شيرخواره اش را فدا كرد؟ براي روشن شدن جواب اين سؤال بايد توجه داشت كه «جهاد» اصطلاحات مختلفي دارد. معناي جهاد، از يك سوي به قدري وسيع است كه حتي جهاد با مال، در راه ترويج اسلام و مبارزه با كفار و جلوگيري از هجوم فرهنگي دشمن را دربرمي گيرد؛ چنان كه خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: وجاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله؛2 «با مال ها و جان هايتان در راه خدا پيكار كنيد». البته اين، نوعي توسعه در مفهوم جهاد است؛ اگرچه معناي لغوي جهاد همه اين موارد را دربرمي گيرد. جهاد در لغت يعني كوشش كردن، و از آنجا كه مجاهدت، مصدر باب مفاعله است به معناي تلاش كردن در مقابل يك دشمن يا يك مانع مي باشد. البته منظور از مانع در معناي لغوي، تنها شمشير نيست، بلكه ممكن است اين مانع، دشمن اقتصادي، سياسي، فرهنگي يا اجتماعي باشد. بنابراين فعاليت هاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي يا اجتماعي كه متناسب با اقدامات دشمن باشد نيز جهاد به شمار مي آيد؛ چنان كه خداوند متعال مي فرمايد: فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم علي القاعدين درجه ؛3 «خدا كساني را كه با مال و جان خود جهاد مي كنند، به درجه اي، بر نشستگان برتري بخشيده است». گفتني است كه نوعي از جهاد، آن است كه جان در معرض كشته شدن قرار گيرد؛ قسم ديگري نيز وجود دارد و آن مجاهده با نفس خود است، كه نام جهاد اكبر بر آن نهاده شده است. در اين زمينه، كتب اخلاقي متعددي نگاشته شده،4 و حتي بخشي از كتب روايي به «جهاد النفس» اختصاص يافته است.5 بنابراين، مفهوم جهاد، به قدري گسترش مي يابد كه جهاد با مال، جهاد با زبان و قلم، و حتي مجاهده با نفس را شامل مي شود. اما جهاد در مفهوم اصطلاحي و فقهي آن، شامل قيام امام حسين(ع) نمي شود؛ زيرا گاهي مفاهيم دوگونه معنا دارند: عام؛ و خاص. «معناي خاص» مفهوم اصطلاحي ويژه اي كه در فضايي خاص و جامعه اي خاص به كار مي رود؛ اما «معناي عام» ممكن است همان معناي لغوي باشد، يا اينكه بر اثر تحولات اجتماعي، مصاديق جديدي بيابد و گسترش يابد. بدين ترتيب با توجه به معناي عام جهاد- يعني تلاش در راه خدا بر ضد دشمن- بسياري از نمونه هاي امر به معروف و نهي از منكر را مي توان مصداق جهاد دانست. از سوي ديگر، اگر امر به معروف و نهي از منكر را به معناي عام آن در نظر بگيريم، تقريبا تمام مصاديق جهاد، به جز جهاد با نفس، در دايره آن مي گنجند؛ زيرا امر كردن ديگران به كارهاي خوب و نهي كردن آنان از كارهاي بد مصداق تلاش در راه خدا به شمار مي آيد، و بدين ترتيب اين دو مفهوم با هم تداخل مي يابند. نكته قابل توجه آنكه، هرگاه امر به معروف و نهي از منكر در كنار جهاد به كار رود، معنايشان با هم فرق دارد و در اين وضعيت اين دو شامل هم نمي شوند. اما اگر هر يك از آنها به تنهايي به كار روند، في الجمله شامل معناي ديگري هم مي شود. با توجه به نكات پيشين مشخص گرديد كه به طور كلي، همه انواع جهاد مصطلح، از مصاديق امر به معروف و نهي از منكر شمرده مي شود. حتي جهاد ابتدايي نيز كه روشنگرانه بوده، هدف آن از بين بردن موانع هدايت مردم است، در واقع، نوعي امر به معروف به شمار مي آيد. همچنين جهاد با عنوان دفاع و جنگ با بغات نيز نوعي نهي از منكر است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. توبه(2)، 21 2. توبه(9)، 14. 3. نساء(4)، 59. 4. ر.ك: سيدروح الله خميني، جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، كل كتاب. 5. ر.ك: محمدبن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج11، ص 212-293. پاورقي
|
|