(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 20 شهریور 1390- شماره 20020

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
نقش برجسته قم درنهضت اسلامي
شيوه هاي موعظه و نصيحت

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
نقش برجسته قم درنهضت اسلامي

نقش برجسته ي قم در نهضت اسلامي
هم نوزدهم ديماه كه شروع مرحله ي جديدي در نهضت اسلامي بود و بشارت فتح و ظفر مي داد، هم نام قم و مردم قم كه آفريننده ي اين روز بزرگ بوده اند، در خاطره ي اين ملّت و اين انقلاب، همواره باعظمت باقي خواهد ماند.
اساساً در تاريخ پرفرازونشيب ايران مظلوم و خونين ما، قم يك نام برجسته و نمايشگر يك جهت گيري و يك حركت خاص است. تقريباً هفتاد سال قبل از اين، شهر قم، حوزه ي علميه اي راكه به وسيله ي مرحوم آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري تأسيس شد، صميمانه در آغوش گرفت. بعد از تشكيل اين حوزه، تقريباً چهل سال كه گذشت، اولين نشانه هاي بركات جهانگير آن ـ يعني نهضت اسلامي و گوهر يكتاي درخشان امام عظيم الشأن ـ درخشيد. اگرچه در آن چهل سال هم علما و بزرگاني از حوزه ي قم بيرون آمده بودند و بركاتي بر آن مترتب شده بود؛ اما در مقطع تقريباً چهل سالگي حوزه كه امام قد برافراشت و حوزه ي علميه وارد يك مرحله ي جديد تاريخي شد، داستان ديگري است.
تقريباً شصت سال بعد از تشكيل حوزه ي علميه به وسيله ي آيه الله حائري، بزرگترين ثمره اي كه ممكن است بر وجود همه ي حوزه هاي علميه و علماي دين مترتب شود ـ يعني تشكيل نظام اسلامي ـ مترتب شد. هيچ حوزه ي علميه اي در تاريخ تشيع و غير تشيع از محيطهاي اسلامي، هرگز چنين بركتي را به جهان اسلام نداده بود كه حوزه ي علميه ي قم داد. سال 1340 هجري قمري حوزه تشكيل شد و در سال 1400 نظام اسلامي از حوزه درخشيد و جوشيد. در تمام اين مدت، قم و اهل قم، مانند يار وفاداري، صميمانه و مهربانانه، اين حوزه را در آغوش گرفتند، آن را حفظ كردند و از آن حراست نمودند. از آن روز تا حالا هم كه قريب دوازده سال مي گذرد، شما مردم قم در ميدان جنگ، در ميدانهاي سياسي، در صحنه هاي گوناگون انقلاب، الگو و جلو بوديد، فداكاري كرديد و همه جا معنويت و روحانيت انقلاب را به اثبات رسانديد. امروز هم جوانان، زنان، مردان و حوزه ي علميه ي قم الگوست. اميدواريم كه خدا كمك كند و شما هم همت كنيد، تا قم و حوزه را هميشه در خط اسلام و انقلاب، پيشقراول و پيشرو نگه داريد.
در ماجراي نوزدهم ديماه و حوادثي كه به مناسبت برگزاري چهلم ها به صورت افزاينده و پي درپي به وجود آمد، نكته ي اساسي اين است كه مردم متدين و آماده ي فداكاري، بر دستگاهي كه از لحاظ قدرت مادّي، هيچ كم و كسر نداشت، طوري پيروز شدند كه هم آن دستگاه گيج ماند، هم همه ي محاسبه گران سياسي و طراحان سياستهاي عالم، گيج و مبهوت ماندند؛ يعني مثل توفاني، نظامي را كه مردم متدين و فداكار با آن مقابل شدند، درنورديد. اگر كسي مي خواهد اسمش را معجزه بگذارد، بگذارد؛ اما اين از آن معجزه هايي نيست كه قابل تكرار نباشد؛ معجزه اي است با تحليل روشن و قابل تكرار در همه جاي عالم و در هميشه ي زمان.
اگر يك مجموعه ي عظيم مردمي، به خدا ايمان داشت و دل او با نور ايمان روشن و آماده ي فداكاري بود، مي تواند بر هر قدرتي كه بزرگ تر از آن نباشد، پيروز شود. اين، يك اصل است. ملّت ايران، اين اصل را تجربه كرده است. در دوران انقلاب، اين را تجربه كرديد و ديديد كه ملّت ايران با نهضتي كه از قم شروع شد، در سايه ي ايمان و آمادگيش براي فداكاري، چه طور توانست نظام و رژيمي را كه قدرتمندان درجه ي يك عالم پشت سر آن ايستاده بودند، از بين ببرد و نظامي اسلامي كه باز همه ي قدرتمندان عالم با آن مخالف بودند، سركار بياورد. اين، يك تجربه است.
تجربه ي ديگر در جنگ بود. ديديد و دنيا هم مشاهده كرد كه ملّت ايران توانست در سايه ي همان ايمان و آمادگي براي فداكاري، جنگي را كه شرق و غرب عليه او سرمايه گذاري كرده بودند، به سود خود به پايان برساند و تمام هدفهاي دشمن را خنثي كند و به هدفهاي خود برسد. اين، تجربه ي كمي نيست.
بيانات در ديدار با فضلا، طلاب و اقشار مختلف مردم قم، به مناسبت سالگرد قيام نوزدهم ديماه ـ 19/10/69
عجز استكبار از جلوگيري حاكميت ارزشهاي معنوي
اين انقلاب، اولين سخنش اين بود كه دوران حاكميت ارزشهاي معنوي آغاز شده است. كساني كه بتوانند اين حرف را بفهمند و باور كنند، كم بودند؛ چون دنيا را امواج مادّيگري و قدرتهاي مبتني برمادّيت، قبضه كرده بودند. امروز، كساني كه اين حقيقت را لمس مي كنند و مي فهمند، بسيارند. امروز در همه جاي عالم، ارزشهاي معنوي، رو به احيا شدن مجدد هستند و بسياري از آنها احيا شده اند و مادّيگري در شكلهاي مختلفش ـ چه به شكل تفكرات ماركسيستي و چه به شكل خطرناك تر آن، يعني حاكميت مادّه، توأم با پول و زور و تبليغات، كه در استكبار جهاني و بيش از همه، در حكومت امريكا متجلي است ـ ناكامي و ناتواني خود را نشان داده است.
پيام ديگر انقلاب ما اين بود كه قدرتهاي مادّي، از مقابله ي با ارزشهاي معنوي و حركت و اراده ي انسانها عاجزند. امروز كساني كه در دنيا، اين حقيقت را نفهميده باشند، كمند؛ مگر آنهايي كه به حوادث عالم، با دقت نظر نمي كنند. بزرگ ترين نشانه ي ضعف دستگاههاي استكباري متكي به قدرت مادّي، همين است كه اين انقلاب و اين نظام و اسلام ناب، در كشور ايران اسلامي ماند و روزبه روز قوي تر و ريشه دارتر شد. اين كه يك نظام اسلامي، در عالم به وجود بيايد و بتواند بماند و روزبه روز قوي تر بشود، نشانه ي پوچي و ناتواني قدرتهاي مادّي است؛ زيرا آنها اگر بتوانند، صبر و تحمل نمي كنند و چنين قدرتي را نمي توانند بگذارند بماند و با همه ي قدرت، با آن روبه رو مي شوند و شدند.
بيانات در ديدار با ميهمانان خارجي شركت كننده در مراسم
دهه ي فجر ـ 17/11/69
پرورش صالحان، رمز انقلاب و امام
پرورش نسلي از انسانهاي صالح و پاكدامن و بلندنظر و بزرگ انديش كه نور ايمان و تقوا از ناصيه ي مطهرشان ساطع و دل صاف و ناآلوده شان به شعاع معرفت روشن بود و جهاد آگاهانه شان در راه خدا و زمزمه ي عارفانه شان در نيمه شبها، ياران امام حسين را به ياد مي آورد، بي شك بزرگ ترين رمز انقلاب و پيشواي عظيم الشأنش حضرت امام خميني(قدّس الله روحه) بوده است. و همينها بودند كه به فرمان امام محبوبشان، صفوف پولادين و استوار خود را در برابر سهمگين ترين خطراتي كه انقلاب را تهديد مي كرد، آراستند و انقلاب و نظام اسلامي را باذن الله حراست كردند. جمعي از آنان، شربت گواراي شهادت في سبيل الله را نوشيدند و جمعي كثير، هستند و خواهند بود و از وديعه ي الهي همچنان دفاع خواهند كرد.
پيام به خانواده هاي معظم شهدا در هفتمين روز
دهه ي فجر ـ 18/11/69
مسئوليت همگاني: تقوا و عمل به تكليف
شما در هر جا كه هستيد، هر شغلي كه داريد، هر مسئوليتي كه برعهده گرفته ايد، هر شأني از شئون اجتماعي را كه دارا هستيد، در درجه ي اول بايد همتتان اين باشد كه رضاي خدا را تحصيل كنيد و وظيفه ي الهي را انجام بدهيد. اين، تقواست. اين كه درصدد انجام تكليف باشيد و از انحراف و بي راه رفتن پرهيز بكنيد، همان تقواست. اگر اين احساس در شما پيدا شد و اين همت و تلاش را كرديد، اولين قدم را كه برداشتيد، خداي متعال براي قدم دوم به شما كمك خواهد كرد.
هرچه مسئوليت ما بالاتر باشد، تقواي بيشتري لازم داريم. در ميدان جهاد هم تقواست كه انسان را پيروز مي كند. در ميدان مبارزه ي با استكبار هم كه شما ملّت سالها بوديد و مثل اين روزها در سال 57 به پيروزي رسيديد، تقوا شما را پيروز كرد؛ تقواي آن رهبر كه جز به امر الهي و تكليف شرعي، به هيچ چيز ديگري نينديشيد، و تقواي شما آحاد ملّت كه براي خاطر خدا، از هوسها و منافع شخصي خود گذشتيد.
يادتان است كه آن روزها چه طور همه دل در گرو هدفي مقدس داشتند؛ كسي از خود يادش نبود، كسي به فكر مال اندوزي نبود، كسي به فكر زياد كردن ثروت نبود، كسي به فكر شغل و مقام نبود، كسي به فكر جلو افتادن از ديگران نبود؛ هر كسي احساس مي كرد تكليف شرعي و اسلامي و انقلابيش چيست، آن را انجام مي داد. امروز هم همين كار را بايد بكنيم.
خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ـ 19/11/69
دهه ي فجر، دهه ي ميثاق دوباره
دهه ي فجر، دهه ي تجديد قواي نيروهاي انقلابي با تجديد يادها و خاطره هاي پرشكوه آن روزهاست؛ دهه ي تجديد عهد و ميثاق ملّت ما با انقلاب است؛ دهه ي گراميداشت بزرگ ترين معجزه ي الهي در اين روزگارهاست.
اين روزها، روزهايي است كه در تاريخ عمر ملّتها، شبيه آن بندرت پيش مي آيد. چه قدر خونها ريخته مي شود، زجرها كشيده مي شود، مصيبتها تحمل مي گردد، تا يك ملّت بتواند به آن اوج حركت انقلابي اي برسد كه در دهه ي فجر سال 57 شما رسيديد و خدا آن ميوه ي شيرين را در دامن او بگذارد.
ملّت ما، از چنگ قدرت شيطاني خونريز ظالمانه ي رژيم كافرمنش و فاسق و فاجر و عياش و ضد مردمي و وابسته ي به بيگانه و بي اعتناي به مصالح ملّت و نيز سراني كه فقط خوشيهاي خودشان را در نظر داشتند و همه ي امكانات عظيم اين مملكت را براي چنين چيزي صرف مي كردند، نجات پيدا كرد. اين، حادثه ي خيلي عظيمي است.
خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ـ 19/11/69
پاورقي

 



شيوه هاي موعظه و نصيحت

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
هم اكنون نيز يكي از وظايف مردم، به ويژه در شرايطي كه دو نهاد آموزش عالي و وزارت ارشاد به وظيفه اصلي خود، به طور كامل، عمل نمي كنند، تعليم جوانان و نوجوانان است. منظور از اين تعليم واجب، تعليم امور ديني است. البته مسائل ديگر هم گاهي ضرورت پيدا مي كند؛ اما آنچه امروزه محور توجه ماست، و آن را از مصاديق امر به معروف و نهي از منكر مي دانيم، آموزه هاي ديني اند؛ يعني بايد جوانان آن چنان به معارف ديني مجهز شوند كه به هيچ وجه، تحت تأثير جو نامطلوبي كه به دست دشمنان فكري و عقيدتي اسلام پديد آمده، قرار نگيرند، تا دينشان ضعيف و ايمانشان سست نشود و در اصول و پايه هاي دين شك نكنند. بخش عظيمي از اين مسئوليت برعهده نهاد روحانيت است. روحانيان بايد بكوشند در اين زمينه ها كتاب هايي را در سطوح مختلف بنويسند؛ اساتيدي تربيت كنند؛ كلاس هاي مختلف، آموزش هاي حضوري و غيرحضوري، رسمي و غيررسمي، محدود و طولاني، كوتاه مدت و درازمدت فراهم كنند، تا جوانان بتوانند از اين امكانات بهره مند گردند. اين گونه آموزش ها به منزله امر به معروف و نهي از منكر بر ما واجب مي شود.
2- تذكر و موعظه
پس از تعليم جاهل، بايد كساني را به معروف امر كرد كه از حكم و تكليف شرعي ناآگاه نيستند، ولي تكليف خود را انجام نداده يا مرتكب عمل منكري شده اند. در چنين حالتي، آگاه كردن آنان به وظيفه شان لازم است. امام صادق(ع) در اين باره فرمود: انما يؤمر بالمعروف و ينهي عن المنكر مؤمن فيتعظ أو جاهل فيتعلم؛1 «گاهي مؤمني امر به معروف و نهي از منكر مي شود و بدين ترتيب موعظه شده، آن را مي پذيرد؛ گاهي نيز جاهل است و نمي داند، و به اين شيوه مي آموزد».
در اين مرحله، شرط تأثير امر به معروف مطرح مي شود. البته گاه در جامعه فضايي حاكم است كه احكام شرعي ارزش اجتماعي بالايي دارند و ترك آنها گناهي بزرگ، و ضدارزش به شمار مي آيد. در اين شرايط، تارك الصلاه ناميدن يك فرد براي او از هر ناسزايي بدتر است. در چنين وضعيتي، نهي از منكر تأثير خوبي برجا مي گذارد. احكامي كه در رساله هاي عمليه براي امر به معروف ذكر شده، بيشتر ناظر به چنين اوضاع و احوالي است.
موعظه افراد نزديك و تحت تكفل و كساني كه انسان در ايشان نفوذ فكري دارد، وظيفه اي همگاني است. همه مسلمانان وظيفه دارند، در حد معلومات خود، فرزندانشان را نصيحت كنند؛ راه خير و شر را به آنان نشان دهند و ايشان را تشويق كنند كه واجبات خود را- اعم از واجبات فردي و اجتماعي- انجام دهند. اين مسئوليت را در سطح وسيع تر، افراد و نهادهاي ديگر، از جمله وعاظ به عهده دارند. واعظان بايد اهميت اين مسئوليت را در اوضاع كنوني دريابند، و در مجالس خود در پي رفع نيازهاي جامعه باشند. آنان مي بايد با پرهيز از طرح مباحث كم اهميت و تكراري، لغزش گاه هاي فراروي جوانان را به ايشان بنمايانند.
مرتبه موعظه كردن و پند و اندرز دادن نيز چند صورت متفاوت دارد، و اين منوط به اين است كه فردي كه از روي علم و عمد، گناهي مرتكب مي شود، در چه حالتي قرار دارد؛ ممكن است فرد در خلوت خود مرتكب گناهي شده باشد و شخص ديگري به طور اتفاقي از عمل او اطلاع يابد، درحالي كه او نمي خواسته كسي از عملش باخبر شود، و اگر بفهمد كه كسي از كار او آگاه شده، شرمنده و خجالت زده خواهد شد. در اين صورت، بايد امر به معروف و نهي از منكر به گونه اي انجام گيرد كه سبب خجالت شخص نشود؛ زيرا خجالت دادن افراد، از جمله مصاديق آزار مؤمن، و حرام است. پس در اين باره بايد به گونه اي صحبت كرد كه شخص متوجه نشود كه فرد نهي كننده، از گناه او خبر دارد؛ بلكه بايد با گفتن مسائل كلي، او را نصيحت كرد، نه اينكه راز او را نزد ديگران فاش سازد و گناه او را به ديگران بازگو كند؛ زيرا بازگو كردن گناه ديگران، خود، گناه كبيره است. اگر شخصي در خفا، گناه صغيره و ساده اي مرتكب شود و فرد ديگري گناه ساده او را به اسم نهي از منكر در مقابل ديگران بازگو كند گناهي كبيره است، و اينكه شخص مرتكب گناه، خجالت بكشد، گناهي ديگر. بنابراين اگر كسي در خفا گناهي انجام دهد، حتي اگر اين گناه كبيره باشد، كسي حق ندارد كه راز او را فاش كند و گناه او را براي كس ديگري - حتي براي پدر و مادرش- باز گويد؛ زيرا آن فرد خجالت مي كشد و آبروي او مي ريزد، و ريختن آبروي مؤمن حرام است؛ مگر در موردي كه راه اصلاح فرد گناهكار منحصر در اين باشد كه گناه او را براي ديگري باز گويند؛ يعني فرد به هيچ روي حاضر نباشد دست از گناه خود بردارد و تنها راه باز داشتن او از گناه اين باشد كه به شخص ديگري كه مي تواند او را از گناه باز دارد، بگويند تا او به تدريج، شخص خلاف كار را به اصلاح وادار كند. البته تا حدي كه ممكن است، بايد فردي كه از گناه مطلع است، درصدد اصلاح گناهكار برآمده، او را از منكري كه مرتكب آن مي شود، نهي كند؛ ولي اين كار بايد به گونه اي صورت گيرد كه او متوجه نشود كه از گناه او خبر دارند؛ زيرا خداوند ستارالعيوب است و راضي نمي شود كه راز مؤمن براي ديگران فاش شود، و آبرويش بريزد.
بسياري از مردم از اين موضوع غافل اند و گمان مي كنند هر كس گناهي مرتكب شد، به ويژه اگر اين گناه كبيره باشد، بايد افشاگري كرد و او را به مراجع ذي صلاح سپرد، يا بايد او را تعزير كرد؛ و اگر مرتكب گناهي شده است كه حد دارد، بايد بر او حد جاري كرد. در صورتي كه حتي افشاي گناهي كه موجب حد است، به سادگي جايز نيست، مگر در صورتي كه چهار نفر مؤمن عادل، شخص را در حال گناه مشاهده كرده باشند، كه در اين صورت، آن چهار نفر حق دارند گناه او را به مراجع ذي صلاح گزارش دهند. ولي اگر سه نفر در محكمه نزد قاضي شهادت دهند كه شخصي مرتكب چنين عملي شده است و نفر چهارم حاضر نباشد، قاضي بايد آن سه نفر را مجازات كند. اسلام تا اين حد به آبروي مردم ارزش نهاده و خواسته است كه اسرار مردم آشكار نشود. البته اگر انجام گناه به گونه اي بود كه چهارنفر عادل با هم آن را شاهد بودند، آن هم به گونه اي كه جاي هيچ شبهه اي براي آن چهارنفر عادل باقي نماند، در اين هنگام بايد حد الهي اجرا شود؛ ولي تا جايي كه ممكن است، نبايد اسرار مردم فاش شود و حتي نبايد به گونه اي رفتار كرد كه خود شخص گناهكار بفهمد كه ديگران از گناه او خبر دارند تا مبادا خجالت زده شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 57، باب 32 (باب مواعظ الصادق(ع)، روايت 81، ص 240).
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14