(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 20 شهریور 1390- شماره 20020

چراغ راه
حكايت خوبان
تقويت اراده
سلوك عارفانه
عوامل جلب و زوال نعمت
ديدگاه
زيبايي گذشت و گذشت زيبا



چراغ راه

عمل و عكس العمل
قال الصادق(ع): بروا اباءكم يبركم ابناؤكم و عفوا عن نساء الناس تعف نساؤكم.
امام صادق(ع) فرمود: با پدرانتان خوش رفتاري كنيد تا پسرانتان با شما خوش رفتاري كنند و نسبت به زنان مردم عفيف باشيد (با چشم بد به زنان ديگر نگاه نكنيد) تا زنانتان عفيف باشند (در معرض نگاه هاي آلوده افراد قرار نگيرند)(1)
ــــــــــــــــ
1-تحف العقول، حكمت 31

 



حكايت خوبان

دعاي مادر و همنشيني با موسي(ع) در بهشت
موسي بن عمران يك بار هنگام مناجات با خداوند از پروردگارش خواست كه رفيق و همنشين او را در بهشت به وي بشناساند. خطاب آمد: جواني است در فلان ناحيه، و او همنشين تو در بهشت برين است. موسي(ع) به سراغ او رفت. ديد جواني است قصاب. از دور مراقبت كرد تا ببيند چه عمل فوق العاده و كار پرارزشي از او صادر مي گردد كه نزد خداوند چنين منزلتي دارد تا همنشين پيامبر قرار گيرد. زماني كه جوان محل كار خود را ترك و رهسپار خانه مي شد، موسي بدون آنكه خود را معرفي كند نزد وي آمد و از او خواست تا آن شب را ميهمان جوان باشد. جوان پيشنهاد موسي را پذيرفت و او را با خود به خانه برد. موسي(ع) ديد هنگامي كه جوان وارد خانه شد، قبل از هر چيز، غذايي آماده ساخت. آن گاه به سراغ پيرزني، كه دست و پايش فلج شده و از كار افتاده بود، رفت و با صبر و حوصله غذا در دهان آن زن گذارد تا او را سير كرد، پس لباس او را عوض كرد و زن را در جاي مخصوص قرار داد. هنگام خداحافظي موسي(ع) از جوان پرسيد: اين زن كه بود؛ زماني كه تو به او غذا مي دادي چشم به آسمان مي دوخت و كلماتي بر زبان مي راند؛ آن كلمات چه بود؟ جوان گفت: اين زن مادر من است و آن كلمات چنين بود: خدايا به پاداش اين خدماتي كه فرزندم نسبت به من انجام مي دهد، او را همنشين و رفيق موسي بن عمران در بهشت گردان. هنگامي كه موسي(ع) اين جريان را شنيد، تكان خورد و به جوان مژده داد كه دعاي مادرت درباره تو مستجاب گرديد.( 1)
ـــــــــــــــ
1-رمضان ماه خدا، زين العابدين احمدي، ص 61

 



تقويت اراده

پرسش:
از منظر آيات و روايات راهكار تقويت اراده براي كنترل هواي نفس و تعديل غريزه جنسي به چه ميزان توصيه و تاكيد شده است؟
پاسخ:
تقويت اراده از منظر آيات و روايات يكي از مهم ترين راهكارهاي مقابله با هواي نفس از جمله غريزه جنسي انسان به شمار مي آيد، به گونه اي كه در برخي روايات از آن به جهاد اكبر تعبير شده است.
از آنجا كه هواي نفس و جاذبه هاي جنسي، بسيار قوي و عوامل تحريك كننده فراوانند، مبارزه با آن عزمي راسخ و اراده اي خلل ناپذير مي طلبد، به ويژه اگر زياده خواهي جنسي به صورت عادت ناپسند خودارضايي درآمده باشد. در اين صورت، همچون خصايص طبيعي و ذاتي، دامنه دار و پرنفوذ و به منزله طبيعت دوم درمي آيد. همان گونه كه علي(ع) مي فرمايد: «العاده طبع ثان» عادت، طبيعت دوم آدمي است. (اخلاق جنسي شهيد مطهري)از اين رو، رهايي از عادات ناپسند بسيار دشوار و مشكل است، تا جايي كه به فرمايش امام حسن عسكري(ع) برگرداندن معتاد از عادت خود چيزي شبيه اعجاز است. (بحارالانوار، ج 75، ص 374). در عين حال انسان قدرت و توانايي غلبه بر عادات ناپسند خود را دارد. اما بايد واقعاً از اعماق وجود خود، براي ترك عادت هاي ناپسند تصميم گيري كرده و هرگونه شك و ترديد را از خود دور كند. بنابراين دليل افراد مبتلا به انحراف هاي جنسي كه ما قادر به تصميم گيري نيستيم و نيروي اراده و تصميم راسخ از ما سلب شده است، قابل قبول نيست. شخصي به امام صادق(ع) عرض كرد: فلاني مبتلا به يك نوع انحراف جنسي شده و از خود هيچ گونه اراده اي ندارد. حضرت با عصبانيت فرمود: چه مي گويي؟ آيا اين شخص حاضر است اين عمل را پيش روي مردم هم انجام دهد؟ عرض كردند! نه حضرت فرمود: پس معلوم مي شود به اراده و اختيار خود اوست. (آيه الله مكارم شيرازي، مشكلات جنسي جوانان، ص 155)
البته انگيزه و اراده انسان در مقابله با رذايل و عادات زشت و ناپسند مهم است زيرا هر چقدر زمان طولاني شود و تكرار عادات ناپسند و خواهش هاي نفساني انجام گيرد، مقاومت در برابر آنها و از بين بردن آثار آن سخت تر و پرفشارتر خواهد بود.
علي(ع) مي فرمايد: پيش از آنكه تمايلات نفساني به تندروي عادت كنند، با آنها بجنگ، زيرا اگر نيرومند شوند، فرمان رواي تو خواهند شد و تو را به هر سو كه بخواهند مي برند و در نتيجه، قدرت مقاومت در برابر آنها را از دست خواهي داد. (غررالحكم و دورالكلم، ج 4، ص 392) البته افراد مبتلا به عادات ناپسند و زشت، بايد مرتب به خود تلقين كنند كه به خوبي قادرند اين عادت را ترك كنند. نكته مهم آن است كه تلقين بايد براساس باور دروني باشد تا نقش خود را به خوبي ايفا كند. ضمن اينكه به دنبال آن، جايگزين كردن عادات پسنديده ضروري است. روان شناسان مي گويند: «براي ترك يك عادت بد، حتماً بايد به سراغ عادت خوب رفت و آن را جانشين عادت بد نمود.
به طور كلي براي تهذيب نفس و مبارزه با اخلاق زشت و از جمله انحراف هاي جنسي بايد دو كار انجام گيرد:
1-به خواسته ها و تقاضاهاي آن پاسخ مثبت داده نشود تا به تدريج ريشه اش خشكانده شود.
2-صفت نيك مخالف آن تقويت گردد.
علي(ع) مي فرمايد: «نفس خود را بر فضايل و كارهاي خوب مجبور كن، زيرا رذايل در باطن ذات تو نهاده شده اند». همچنين آن حضرت در جاي ديگر فرموده اند: «نفس خودت را به انجام دادن كارهاي خوب و تحمل سنگيني بار غرامت عادت ده، تا نفست شريف شود، آخرتت آباد گردد و ستايش كنندگانت زياد شوند».
امام خميني(ره) در اين باره مي نويسد: «بهترين علاج ها كه علماي اخلاق و اهل سلوك براي اين مفاسد اخلاقي فرموده اند، اين است كه هر يك از اين ملكات زشت را كه در خود مي بيني، در نظر بگيري و برخلاف آن تا چندي مردانه قيام و اقدام كني، و همت بگماري برخلاف نفس تا مدتي، و برخلاف آن خواهش رذيله رفتار كني، مسلماً بعد از مدت قليلي، آن خلق زشت رفع شده و شيطان و جندش از اين سنگر فرار كرده جنود رحماني به جاي آنها برقرار مي شود. (چهل حديث امام خميني(ره)، ص 52)

 



سلوك عارفانه

سنخيت قلب با ملكات فاضله
مادامي كه مملكت وجود شما از حب نفس و حب جاه و جلال و شهرت و رياست به بندگان خدا پر است، نمي توان ملكات شما را ملكات فاضله دانست.، و اخلاق شما را اخلاق الهي شمرد. كار كن د رمملكت شما شيطان است، و ملكوت و باطن شما صورت انسان نيست، و پس از گشودن چشم برزخ ملكوتي خود را به صورت غيرانسان، مثل يكي از شياطين مثلا مي بينيد. و حصول معارف الهيه و توحيد صحيح از براي همچو قلبي كه منزلگاه شيطان است محال است. و تا ملكوت شما ملكوت انساني نباشد و قلب شما از اين اعوجاجها و خودخواهيها پاك نباشد، منزل حق تعالي نباشد. در حديث قدسي است كه مي فرمايد: لا يسعني ارضي و لاسمائي، بل يسعني قلب عبدي المومن. هيچ موجودي آينه جمال محبوب نيست، مگر قلب مومن. (بحارالانوار، ج 55، ص 39) متصرف در قلب مومن، حق است نه نفس. كار كن در وجود او محبوب است، قلب مومن، خود سر نيست، هرزه گر نيست.
«قلب المومن بين اصبعي الرحمن، يقلبه كيف يشاء» دست حق در مملكت قلب او متصرف است، تقليب و تقلب قلب او با خود حق تعالي است. (بحارالانوار، ج 72، ص 48)
اي بيچاره، تو كه عابد نفسي و متصرف در قلب تو شيطان و جهل است و دست تصرف حق را از قلب خود منقطع كردي، چه ايماني داري كه مورد تجلي حق و سلطنت مطلق گردي؟ پس، بدان تا بدين حال هستي و اين رذيله «خودنمايي» در تو است، تو كافر بالله هستي و در سلك منافقين محسوب مي شوي، گرچه به خيال خود مسلمي و مومن به خدايي. (1)
ـــــــــــــ
1-چهل حديث امام خميني(ه)، ص 71

 



عوامل جلب و زوال نعمت

علي جواهردهي
نعمتها همه زندگي ما را تشكيل مي دهد؛ اما ما از بسياري از آنها غافل هستيم و تنها برخي از چيزها مانند ثروت انبوه و آسايش و رفاه را نعمت مي دانيم. كمتر ديده شده كسي از نعمت وجود سخن بگويد و خدا را بدان سپاس گويد.
نعمتها همان گونه كه مي آيند مي روند؛ اما گاهي اوقات جلب و زوال نعمت به علل و عواملي بسته است كه ارتباط تنگاتنگي با اعمال و رفتار ما دارد. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا تحليل و تبيين قرآن را از اين عوامل ارائه دهد. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.
اقسام نعمت
واژه عربي نعمت برگرفته از واژه نعم است كه در اصل به معناي رفاه، زندگي پاكيزه و صلاح حال است. (معجم مقاييس اللغه، ج5، ص446) در اصطلاح، نعمت به معناي چيزي است كه خداوند متعال آن را به بنده اش از مال و زندگي عطا مي كند و همچنين به معناي منت نيز آمده است. (لسان العرب، ابن منظور، ج14، ص208)
نعمت تنها اختصاص به نعمتهاي مادي و ظاهري ندارد، بلكه شامل نعمتهاي معنوي و باطني نيز مي شود. اين واژه گاه در مقابل ضرر واقع مي شود. (التحقيق، مصطفوي، ج12، ص178)
خداوند در آيه 20 سوره لقمان از برخورداري انسان ها از نعمت هاي فراوان ظاهري و باطني الهي سخن به ميان مي آورد و آنان را به تدبر و توجه يابي نسبت به آن ها دعوت مي كند؛ چراكه يكي از راه هاي شناخت خداوند و عمل به آموزه هاي وحياني قرآن و ستايش و سپاس از خداوند، توجه و تدبر در آيات الهي از جمله نعمت هاي گوناگون خداوندي است.
خداوند در آيه 20 و 21 سوره لقمان، توجه يابي انسان ها به نعمت هاي ظاهري و باطني خداوندي را مانعي مهم در سر جدال هاي ناآگاهانه افراد درباره خود معرفي مي كند و بر اين توجه و دقت نظر تشويق و ترغيب مي نمايد.
نعمت هاي الهي چنان فراگير و گسترده هستند كه همه نيازهاي نوع انساني بلكه همه آفريده ها را دربر مي گيرد و هيچ كمبود و كاستي وجود ندارد تا انسان نيازمند چيزي باشد. (ابراهيم، 34؛ نحل، آيات53تا 55 و نيز 71 و 72 و 78تا83؛ اسراء، 67و 83 و آيات ديگر)
خداوند انواع و اقسام نعمت هاي زميني و آسماني را مسخر انسان ها كرده تا با استفاده از آنها در مسير شدن هاي كمالي گام بردارند و ضمن خدايي شدن در مقام مظهريت خدايي، همه موجودات را به كمال بايسته و شايسته ايشان برسانند (حج، آيات65و 66 و آيات ديگر)
خداوند در آيات چندي از سوره الرحمن تنها به ذكر برخي از نعمت هاي مادي، معنوي، ظاهري و باطني و نيز دنيوي و اخروي اشاره مي كند و به انسان يادآور مي شود كه با استفاده درست از نعمت هاي الهي در مقام تكذيب برنيايد و كفر و كفران نكند.
ازنظر قرآن، نعمت هايي كه خداوند در اختيار بشر قرار داده، چنان فراوان است كه از آن به نعمت هاي بي حساب و بيشمار و غيرقابل احصاء ياد مي كند. (ابراهيم، آيه34؛ نحل، آيه 18 و لقمان، آيه20) از اين رو خداوند به سبب وسعت و گستردگي نعمت هايي كه به بشر داده از آن به اتمام نعمت ياد مي كند و با واژه سبغ اين معنا را مورد تاكيد قرار مي دهد: اسبغ عليكم نعمه ظاهره و باطنه (لقمان، آيه 02 و نيز لسان العرب، ج 6، ص 951)
با نگاهي به آيات قرآني مي توان بخشي از نعمت هاي بزرگ و قابل يادآوري را بيان كرد. از جمله اين نعمت هاي بزرگ مي توان به نعمت نبوت، امامت، ولايت (مائده، آيه 3؛ قصص، آيه 5؛ ابراهيم، آيه 82 و مانند آن)، اسلام (بقره، آيه 051 و مائده، آيه 3)، پيامبران (آل عمران، آيه 461 و مائده، آيه 02)، ايمان و جلوه گري زيباي آن (حجرات، آيات 7 و 8)، امدادهاي الهي (مائده، آيه 11 و انفال، آيه 64)، ادراك و شعور (نحل، آيه 87 و مومنون، آيه 87 و سجده، آيه 9)، ابزارهاي شناخت (همان و نيز ملك، آيه 32 و انسان، آيات2 و 3)، امكانات مادي ويژه دنيوي (مائده، آيه 02 و اعراف، آيه 01)، الفت و برادري ميان افراد جامعه (آل عمران، آيات 201، 301)، اخوت ديني (همان)، استقلال (مائده، آيه 11 و نيز مائده، آيه 02)، آزادي (مومنون، آيه 82 و صافات، آيات 411 و 511) احكام اسلام و قوانين آن (بقره، آيه 132)، آساني در قوانين و احكام (بقره، آيه 581 و مائده، آيه 6)، احسان الهي در قبال نيكي ها (الرحمن، آيات 06 و 16)، نعمت آب و باران (نحل، آيات 01 و 41 و فاطر، آيه 21)، نعمت آهن و فولاد (انبياء، آيه 08 و حديد، آيه 52) و مرگ و حيات (نجم، آيات 44 و 55 و يس، آيات 33 و 53) و دهها نعمت ديگر اشاره كرد.
عوامل جلب و افزايش نعمت
انسان اگر بخواهد افزون بر اين نعمت هاي الهي، از نعمت هاي خاص و بيشتر بهره مند شود يا نعمت ها افزايش يا تداوم پيدا كند، مي بايست افزون بر شكر نعمت كه نعمت را افزون مي كند، به عوامل ديگري نيز توجه يابد و بدان پاي بند باشد.
شكر نعمت
يكي از مهمترين عواملي كه سبب افزايش و فراواني نعمت مي شود، شكر و سپاس انسان به پيشگاه خداوندي است كه در آياتي از جمله آيه 7 سوره ابراهيم به آن توجه داده شده است. بنابراين، اگر كسي خواهان افزايش و فراواني نعمت نسبت به خود يا جامعه است مي بايست شكرگزار نعمت باشد.البته شكر نعمت ابعاد و مراتب متعدد و گوناگوني دارد كه از شكر زباني تا شكر قلبي را شامل مي شود؛ چنان كه شكر واقعي آن است كه انسان از نعمت به درستي در مسير كمالي از آن بهره گيرد و از هرگونه افراط و اسراف و تبذير نعمت خودداري نمايد. (بقره، آيات 271 و 581؛ اعراف، آيه 241؛ نحل، آيه 411؛ عنكبوت، آيه 71؛ لقمان، آيه 21 و سباء آيه 51 و آيات ديگر).
عمل به شريعت اسلام
از ديگر عوامل افزايش و فراواني نعمت مي توان به عمل به كتاب هاي آسماني و شريعت الهي اشاره كرد. خداوند در آيات 56 و 66 سوره مائده، بهره مندي اهل كتاب از نعمت هاي آسماني و زميني را در صورت باور به تورات و انجيل و عمل به احكام آن ها همراه با ديگر تعاليم نازل شده به سوي بشر مي داند. به اين معنا كه اگر كسي بخواهد از نعمت هاي الهي بهره بيشتري برد، مي بايست به همه آموزه هاي وحياني كه در قالب شرايع ارسال شده عمل كند مگر مواردي كه نسخ شامل آن شده باشد. براين اساس، عمل به شريعت اسلام كه جامع ترين و كامل ترين شرايع است، بهترين و آسان ترين شيوه جلب و جذب و افزايش نعمت و فراواني آن است.
تقوا
خداوند يكي ديگر از مهم ترين عوامل افزايش نعمت را تقوا برمي شمارد و در آياتي از جمله 56 سوره مائده و 69 سوره اعراف از كسب تقوا و محافظت بر آن به عنوان عامل زمينه ساز و فراواني نعمت ها ياد مي كند.
در يك كلام ايمان و عمل صالح براساس آموزه هاي عقلاني و عقلايي و شرعي مهم ترين عامل جلب و افزايش نعمت است كه در اين آيات برآن تأكيد شده است.
البته نبايد از نقش امنيت در افزايش نعمت و فراواني آن غافل ماند (نحل، آيه211) و معلوم است كه كسب امنيت نيز مبتني بر تحقق اموري از جمله عوامل پيش گفته است. بنابراين، هرچه انسان به خدا نزديك تر و متاله و خدايي تر شود، خداوند عنايت خاص خود را مشمول او مي كند و او را از بركات و نعمت هاي فراوان بهره مند مي سازد.
عوامل كاهش يا زوال نعمت
از آيات قرآني اين معنا به دست مي آيد كه نعمت ها از هر قسم و گونه اي باشد مي تواند كاهش يا زوال يابد. بنابراين، اين گونه نيست كه خداوند نعمت را به نقمت و بلايي تبديل نكند يا از انسان نگيرد. البته اين مسأله زماني پديد مي آيد كه انسان به جاي شكر نعمت، كفران نعمت كند و به هر شكلي از جمله تبذير و اسراف و بهره نادرست از نعمت آن را تباه نمايد.
خداوند در آيات بسياري از جمله 35 سوره انفال و 9سوره هود و 11 سوره رعد از زوال پذيري نعمت هاي عطاشده از سوي خدا به انسان ها سخن به ميان مي آورد و به آنها هشدار مي دهد تا مواظب اعمال و رفتار خود باشند.
از مهم ترين عوامل زوال نعمت مي توان به كفران نعمت (نساء، آيه741 و ابراهيم، آيات7 و 82)، گناه (انفال، آيات25و 35)، كفرورزي (همان)، ظلم و ستم(همان)، تكذيب آيات الهي(همان) و عمل نادرست و ناپسند(همان) اشاره كرد.
انسان ها در نتيجه چنين رفتارها و كارهايي گرفتار زوال نعمت مي شوند و در نتيجه زوال نيز گرفتار ياس و نوميدي (هود، آيات9 و 11 و اسراء، آيه38) و تضرع و ناله و انابه (نحل، آيه35) مي گردند. آنان وقتي به كفران نعمتي آن را از دست مي دهند، تازه متوجه نعمت مي شوند و به سوي خداوند متوجه مي گردند تا خداوند نعمت را به ايشان بازگرداند. (نحل، آيه35 و فصلت، آيه15 و قلم، آيات62و 72و 23)
اين گونه است كه با دعا و نيايش خواهان بازگشت روزي مي شوند و از خداوند مي خواهند تا نعمت را برگرداند. (فصلت، آيه15) اين درحالي است كه تا زمان وجود نعمت از خدا و نعمت غافل بودند و به كفران نعمت مشغول.
البته مشكلي كه نعمت هاي زياد براي بشريت دارد اين است كه انسان ها را مغرور و متكبر مي سازد (اسراء آيه38 و فصلت، آيه15) و اين سرمستي و غرور و خودپسندي، وضعيت انسان ها را بدتر از بد مي كند (آل عمران، آيه881 و انعام، آيه44 و هود، آيه01 و فجر، آيه51) و از خداوند دور مي سازد. (فصلت، آيه15)
از اين روست كه گفته اند ثروت و نعمت زياد براي بسياري از مردم به جاي اين كه نعمت باشد، نقمت است؛ زيرا عامل سقوط ايشان مي شود. به سخن ديگر، گاه امكانات و نعمت هاي مادي در دنيا خود مقدمه اي براي عذاب افراد و جوامع بشري است و آن چه به ظاهر نعمت و فراواني آن است، خود عذاب و بلايي است كه فرد و جامعه بدان دچار آمده است. اين همان عذاب استدراجي است كه انسان ها بايد از آن دل نگران باشند. (اعراف، آيه 59؛ توبه، آيه 55؛ يونس، آيه 88 و مزمل، آيات 11 تا 31)
لزوم يادآوري نعمت
انسان عاقل و خردمند كسي است كه نسبت به نعمت هاي الهي شاكر و سپاسگزار است و همواره با يادآوري نعمت ها به خود اجازه نمي دهد تا كفران نعمت كرده يا نادرست و باطل از آن استفاده نمايد. از اين رو خداوند به انسان ها هشدار مي دهد تا همواره بيدار باشند و گرفتار غفلت نشوند. يادآوري و ذكر نعمت (بقره، آيات 04 و 74 و 221 و 132 و آيات ديگر) موجب مي شود تا انسان مسير درست شدن هاي كمالي را از طريق نعمت هاي الهي بپيمايد و هرگز فلسفه آفرينش خود و نعمت ها را فراموش نكند.
مبلغان ديني موظف هستند تا مردم را نسبت به نعمت هاي الهي توجه دهند و با يادآوري، آنان را به استفاده درست از نعمت در مسير آفرينش و عدالت رهنمون سازند. (اعراف، آيات 56 تا 96)
خداوند يادآوري نعمتها را از آداب دعا و نيايش مي شمارد و انسان را متوجه مي كند كه با اين روش بايد همواره شاكر خداوند باشد. (يوسف، آيه 101 و قصص، آيه 71)
بازگو كردن نعمت هاي خداوندي و مستور نداشتن آنها از مردم از توصيه ها و سفارش هاي خداوند در آياتي از جمله آيه 11 سوره ضحي است. از نظر قرآن ياد كردن نعمت هاي خداوندي از نمودهاي رشد عقلي وكمالي وجودي انسان است. (احقاف، آيه 51) بنابراين كساني كه يادآور نعمت مي شوند و به درستي از آن بهره مي گيرند، انسان هاي رشيدي هستند كه در مسير كمال رشد وجودي خويش گام برمي دارند و مظهريت در خدا و ربوبيت او را فعليت مي بخشند.
آثار يادآوري نعمت
يادآوري نعمتها آثار بسياري براي فرد و جامعه دارد كه از آن جمله مي توان به پرهيز و اجتناب از فساد و فسادگري (اعراف، آيه 47)، توجه به منشأ نعمت و حركت در مسير اهدافي كه خداوند براي نعمت درنظر گرفته (بقره، آيات 04 و 74 و 221 و آيات ديگر)، تسبيح خداوند و تنزيه او از ناپاكي ها (زخرف، آيه 31)، تقواپيشگي (بقره، آيه 132 و مائده، آيه 7)، رستگاري و خوشبختي (اعراف، آيه 96)، شكر و سپاس (انفال، آيه 62) و مانند آن اشاره كرد.
بسياري از مردم از گفتن نعمت هايي كه خداوند به ايشان داده، خودداري مي كنند و گمان مي كنند كه بيان آنها به معناي تكبر و تفاخر است؛ درحالي كه اگر كسي از نعمت هاي الهي كه به او داده شده، سخن بگويد وحتي به ديگران بگويد كه اين نعمت را خداوند به او داده است، ديگران نيز متوجه يادآوري مي شوند. خداوند مي فرمايد: و اما بنعمه ربك فحدث؛ اما درباره نعمت هاي پروردگارت سخن بگو. (ضحي، آيه 11)
تنها نكته اي كه در اين رابطه قابل توجه است اينكه بيان نعمت بايد بدور از هرگونه تفاخر و فخر فروشي باشد و صاحب نعمت همه آنها را از خداوند و فضل او بداند و خود را دراين باره هيچكاره محسوب كند.
به هرحال، انسان بايد همواره در انديشه باشد كه نعمت هاي الهي چنان بي حدوحصر است كه نمي تواند آنان را به شمارش در آورد چه رسد كه شكرگزار آن ها باشد؛ پس مي بايست به گونه اي عمل كند كه بهترين شكل استفاده از نعمت باشد و شخص و جامعه را به كمال شايسته و بايسته اي برساند و زمينه رشدي همگاني را فراهم آورد.

 



ديدگاه

لجاجت بذر تمام بدي ها
آيت الله مكارم شيرازي:
براساس روايتي از اميرالمؤمنين (ع) لجاجت عقل انسان را از كار مي اندازد. در تاريخ انسان هاي دانشمند و هوشياري بودند، ولي بعد از اين كه لجاجت كردند، يك نادان تمام عيار شدند... حضرت علي(ع) در جايي مي فرمايند كه لجاجت بذر تمام بدي هاست؛ بذري كه نهال آن موجب ريختن آبروي خود و ديگران و گرفتاري هاي فراواني را به دنبال دارد.... نويسندگان مطبوعات اگر خطايي مرتكب شدند و به آنها تذكر داده شد، لج نكنند و بگويند معذرت مي خواهيم؛ البته عذرخواهي نياز به شجاعت دارد.(1)
جمهوريت و اسلاميت، دو ركن انفكاك ناپذير
آيت الله جوادي آملي:
اگر در جمهوري اسلامي جريان جمهوريت و اسلاميت را جدا كردند ديگر نه جمهوريت مي ماند، نه اسلاميت. جمهوريت و اسلاميت مثل نفس و بدن است. اگر ما جامعه شناسي مان جامعه شناسي قرآني باشد نه جامعه شناسي ديگري، براي جامعه حقيقتي بايد قائل باشيم. اگر جامعه، جامعه اسلامي شد، جمهوريت اسلامي شد، بدن را جمهور تأمين مي كند و روح را اسلام تأمين خواهدكرد... ما اگر خواستيم جامعه را اصلاح كنيم، اولا جامعه را بايد بفهميم، بعد پي ببريم كه اين جمهور كه فاسد شد براي اين بود كه اسلام را بد معرفي كردند.(2)
لزوم تحقق سيره عملي ائمه(ع)
آيت اله صافي:
نكته مهمي كه ما بايد از اين ماه بزرگ برداشت كنيم، شناخت روش و سيره ائمه معصومين(ع) بخصوص مولاي متقيان حضرت اميرالمؤمنين(ع) مي باشد. روش حكومت داري، عبادت، زهد و پارسايي آن بزرگوار براي همه درس است و محاسبه نفس، تواضع، انكار منكر و ابطال باطل از ويژگي هاي مهم و آموزه هاي آن حضرت مي باشد.
... عدالت به معناي واقعي كلمه را آن امام مظلوم در جامعه پياده كردند؛ عدالتي كه فقط با عمل و رفتار قابل تحقق است نه اينكه فقط شعار بدهيم و به آن عمل نكنيم.(3)
رد بي منطق ادله يعني بي ايماني
آيت الله مصباح يزدي:
اين كه انسان هميشه بخواهد در مقابل كسي كه دليلي را مي آورد، بدون منطق آن را رد كند، درست نبوده و اميدي به ايمان چنين افرادي وجود ندارد. شيطان به اين افراد حمله كرده و آنها در زير سم شياطين له مي شوند.(4)
اسلام شناسي براساس منابع اصيل
اين كه فلان مستشرق درباره اسلام چه گفته است، براي ما حجت نيست. همان گونه كه براي شناخت اديان ديگر بايد به منابع اصلي آنها رجوع كرد. در شناخت اسلام نيز بايد به سراغ منابع اصلي اسلام برويم. برخي مي گويند مي خواهيم اسلام را بشناسيم ولي براي اين كار به سراغ فلان سايت و يا روزنامه كه دشمن اسلام هستند مي روند؛ اين افراد دروغ مي گويند كه مي خواهند اسلام را بشناسند.
... افرادي كه درمسير درست شناخت دين وارد نمي شوند، آهسته آهسته منحرف مي شوند، از ايمان بي بهره مي مانند و ناخودآگاه داخل كفر مي شوند. (5)
تضاد عمل فاسد با ايمان
ايمان از طرفي قابل رشد و بالندگي و از طرفي قابل ضعف، خشكيدن و سوختن است و ما دراين صورت بايد احساس خطر كرده و مراقب باشيم... عمل فاسد همانند آب مسمومي است كه در پاي درخت ريخته مي شود و اين درخت روز به روز ميوه آن كمتر و در پايان خشك خواهدشد.(6)
اصول نقد صحيح و سازنده
آيت الله مظاهري:
متأسفانه در زمان حاضر انتقاد صحيح و حقيقي بسيار كم است و از آن بدتر اينكه انتقادپذيري اصلا وجود ندارد. انتقاد كه در روايات اهل بيت(ع) از آن به هديه تعبير شده است، به اين معنا است كه انسان، عيب ديگري را در خلوت و به خود آنان گوشزد كند.
... بازگويي عيوب اشخاص، به گونه اي كه ديگران مطلع شوند، منجر به آبروريزي و هتك حرمت مي گردد و نه تنها انتقاد نيست، بلكه گناه بزرگي است... انتقاد از عيوب آشكار ديگران فضيلت است، ولي عيب جويي و تجسس براي يافتن عيوب اشخاص، در تعاليم قرآن و عترت بسيار نكوهش شده و بايد از آن اجتناب گردد... برخي از روزنامه ها يا سايت هاي اينترنتي و نيز برخي سياسيون، علناً به غيبت، تهمت و شايعه پراكني مي پردازند و نام اين اهانت و آبروريزي خود را انتقاد مي گذارند... هر مسلماني وظيفه دارد، علاوه بر رفع عيب از خود، با انتقاد صحيح و سازنده، عيوب ديگران را نيز رفع نمايد و مهم تر اينكه پذيرش انتقاد ديگران را داشته باشد و از انتقاد سازنده استقبال كند.(7)
برنامه سازي براساس تشريح كتب ولايي
اگر رسانه هاي گروهي و صدا و سيما به جاي پرداختن به مطالب كم ارزش و پخش سريال هاي پي درپي كه معمولا نتيجه ديني ندارد و در برخي موارد نافي مقدسات نيز مي باشد، ساعاتي را براي شرح كتب ولايي و ترويج ولايت اميرالمؤمنين(ع) و ائمه اطهار(ع) اختصاص دهند، شبهات روزافزون به صورت حاضر در جوانان رخته نمي كند و قدرت انحراف آنان را نمي يابد.
...عدم استفاده صحيح و كاربردي از منابع ولايي شيعه و كوتاهي در زمينه شناخت صحيح معصومين(ع) منجر به فراموش شدن ولايت مي شود و فراموشي اهل بيت(ع) و ولايت آنان، از مصاديق ظلم به ايشان است.(8)
ويژگي شيعيان راستين، تمسك عملي به قرآن و عترت
جامعه اي لايق ميزباني از حكومت جهاني اهل بيت(ع) است كه افراد آن با هم متحد باشند و با غيبت، تهمت، شايعه و اهانت، به دشمني با يكديگر نپردازند تا بتوانند با اتحاد و يك پارچگي، حكومت حضرت ولي عصر(عج) را اداره نمايند.
... شيعيان راستين كه به صورت توأمان به قرآن و عترت تمسك مي جويند و به خصوص از نظر عملي، به دستورات انسان ساز قرآن كريم توجه كرده و پيرو اهل بيت(ع) هستند و در حد توان، كردار و گفتار خود را به اعمال اهل بيت(ع) شبيه مي سازند، وارثان و تمكن يافتگان آينده جهاني خواهند بود.
... كسي كه خود را شريك غم و اندوه ديگران نمي داند و با وجود مشكلات فراوان معيشتي و معضلات اجتماعي و ناهنجاري هاي روحي و اخلاقي در وضع كنوني، با خودخواهي به فكر زندگي خود و اطرافيان خود است، افكار و اعمال او به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) شباهتي ندارد و در زمره شيعيان اميرالمؤمنين(ع) محسوب نمي شود.(9)
نهج البلاغه منبع عرفان حقيقي
آيت الله سبحاني:
عرفان كامل در نهج البلاغه وجود دارد و جوانان اگر به دنبال عرفان هستند، به اين كتاب عزيز رجوع كنند؛ زيرا سرانجام عرفان كاذب، بت پرستي است.
...گاهي برخي از جوانان نسخه اي براي رشد معنوي درخواست مي كنند؛ پاسخ بنده به آنان اين است كه نماز را در اول وقت به جاي آورند و در هر روز يك جزء از قرآن كريم را تلاوت كنند تا بتوانند به مقامات عالي دست يابند.(10)
ضربه منافقين به اسلام بيشتر از كافران
دشمنان اسلام بر دو نوعند دشمنان آشكار و ظاهر مانند كافران و دشمنان پنهان و باطن مانند منافقان، دو دسته از دشمنان اسلام محسوب مي شوند... تاريخ نشان داده است كه ضربه اي كه منافق به اسلام زده است، بسيار بيشتر از كافران بوده و اين منافقان دوست نما از باب دوستي وارد شده و به اسلام ضربه مي زنند.(11)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها
1- حوزه، 1/6/90
2- اديان، 29/5/90
3- حوزه، 29/5/90
4- همان، 8/6/90
5- همان، 7/6/90
6- همان، 1/6/90
7- همان، 7/6/90
8- همان، 1/6/90
9- همان، 5/6/90
10- همان، 31/5/90
11- همان، 3/6/90

 



زيبايي گذشت و گذشت زيبا

علي رضا حميدي
اساس زندگي، مبتني بر گذشت و عفو است؛ زيرا روابط اجتماعي و اختلاف منافع و مصالح همواره تضاد ميان افراد را سبب مي شود. اگر هر كسي بخواهد حق خويش را بي كم و كاست استيفا نمايد، مي بايست بسياري از روابط با ديگران به ويژه خويشان و دوستان را قطع كند و به كم ترين رابطه با كم ترين افراد بسنده نمايد؛ زيرا بيش ترين تضاد و اختلاف ميان انسان با دوستان و خويشان اتفاق مي افتد. هر روز با اين افراد در ارتباط نزديك هستيم و سخن و رفتاري از ما يا ديگران سر مي زند كه موجبات ناراحتي و آزار ما را فراهم مي آورد. اگر بخواهيم هر بدي ديگران را با بدي پاسخ دهيم و رابطه را بلندمدت يا كوتاه مدت قطع كنيم، شمار كساني كه با ايشان ارتباط خواهيم داشت در مدت عمر آدمي به كم تر از انگشتان يك دست كاهش خواهد يافت.
تاكيد قرآن بر احسان و گذشت
اين جاست كه نقش محوري و كليدي احسان و نيكوكاري در قالب هاي رفتاري گوناگوني چون عفو و گذشت خودنمايي مي كند؛ زيرا رفتاري چون عفو و گذشت به معناي ناديده گرفتن بدي ها و زشتكاري هاي ديگران و عبور با كرامت و بزرگواري از خطا و گناه و اشتباه ديگران است و اين فرصتي براي حفظ ارتباط و تداوم و استمرار آن به شمار مي آيد.
خداوند بارها بر احسان و عفو به ويژه در روابط اجتماعي و به خصوص ميان افراد نزديك از خويشان و دوستان تاكيد كرده است. با نگاهي به آموزه هاي قرآني و آيات آن به سادگي مي توان دريافت كه احسان ونيكوكاري در قالب رفتارهاي گوناگون و متنوع تا چه اندازه از ارزش و جايگاه و اهميت بسياري برخوردار است. روابط خانوادگي ميان همسران و فرزندان و والدين، تنها بر مدار احسان معنا ومفهوم مي يابد و اصولاً خداوند جز احسان محوريتي براي روابط بسيار نزديك قايل نيست. از اين رو از والدين جز احسان و از فرزندان جز نيكوكاري نخواسته است و زندگي زناشويي را بر محوريت مودت و گذشت قرار داده است كه يكي از اشكال احسان و نيكوكاري بشمار مي رود.
احسان و گذشت، روش خدايي
اگر در اسلام براساس قوانين و احكام عقلاني، مجوز مقابله به مثل داده شده است، اين مجوز از باب احكام حقوقي است؛ اما اسلام روابط ميان انسان ها را فراتر از احكام عقلاني و حقوقي مي نگرد و آن را براساس احسان و مودت و مهر بنياد گذاشته است. اجراي احكام حقوقي و عقلاني محض زماني است كه انسان بخواهد جامعه اي را مديريت كند و كساني را كه به هيچ وجه از حقوق خود كوتاه نمي آيند به كاري پسنديده به دور از تجاوزگري و ظلم دعوت كند. در اين جاست كه اصل عدالت براي مديريت بحران در روابط انساني و اجتماعي به كار گرفته مي شود، اما در جامعه انساني به ويژه جامعه ايماني كه مبتني بر اصل احسان و برادري و اخوت است، آن چه روابط اجتماعي را مديريت مي كند، احسان در اشكال گوناگون و متنوع آن است.
در چنين جوامعي نبايد محوريت با عدالت در روابط اجتماعي باشد، بلكه محوريت با احسان و گذشت باشد؛ زيرا جامعه آرماني مي كوشد تا همه انسان ها در شرايطي مناسب قرار گرفته و داراي رنگ خدايي شده و در گام برتر، خدايي شده و در مقام پروردگاري و ربوبيت، مظهريت از خداوند يابد. در اين جاست كه انسان بايد بياموزد كه چگونه همانند خداوند اهل احسان باشد و رحمت وي بر غضبش سبقت جويد. به اين معنا كه همانند خداوند اهل احسان باشد كه بي هيچ استحقاقي به همه آفريده ها مهر وجود بخشيده و در ادامه، زندگي ايشان را بقا و استمرار داده و همواره نيكي و احسان در حق آنان روا مي دارد مگر كساني كه خود به جاي مهر و احسان، در انديشه و جست و جوي غضب الهي مي روند. بنابراين كسي كه مي خواهد جامعه ايماني و خدايي داشته باشد و در مقام مظهريت ربوبي در آيد، بايد بياموزد كه جامعه را براساس و محوريت احسان مديريت نمايد.
گذشت زيبا و نيك
خداوند در سوره حجر، گام را فراتر از روابط اجتماع طبيعي مي گذارد و نه تنها احسان و گذشت را نسبت به دوستان و همراهان ايماني مي طلبد بلكه خواهان احسان نيك و زيبا حتي نسبت به دشمنان مي شود.
انسان ها به طور طبيعي نسبت به همراهان فكري و رفتاري، احسان را روا مي دارند، ولي كم تر كسي را مي توان يافت كه نسبت به دشمنان خصوصا دشمنان فكري خويش اهل احسان باشد.
در اين آيات به پيامبر(ص) اين نكته يادآور مي شود كه اگر دشمنان فكري كه باوري به قيامت و هدفمندي هستي ندارند و آفرينش را بي حكمت مي دانند، در حق وي اجحاف و ظلم روا داشتند، از ايشان بگذرد و عفو نمايد؛ البته اين عفو نه تنها بايد نيك باشد بلكه همراه با زيبايي باشد؛ از اين رو فرمان مي دهد: فاصفح الصفح الجميل. (حجر، آيه 85)
در فرهنگ عربي به ويژه در كتبي كه درباره واژگان به ظاهر مترادف چون فروق اللغه نوشته شده بر اين نكته توجه داده شده كه واژه «صفح» در زبان عربي به معناي عفو است با اين تفاوت كه در عفو، مهر و محبت جايگاهي ندارد و انسان با ترشرويي هم مي تواند عفو و گذشت داشته باشد؛ يعني بي آن كه نسبت به شخص خطاكار واكنش مثبتي بروز دهد و روي خوش به او نشان دهد، از خطايش مي گذرد؛ اما در صفح، افزون بر عفو، رفتاري را به نمايش مي گذارد كه فراتر از روابط عادي و معمولي است و با نوعي خوشرويي و تبسم و لبخند از خطاكار در مي گذرد.
پيامبر در اين آيه ماموريت مي يابد كه نسبت به دشمنان خود كه ايمان به هدفمندي آفرينش و رستاخيز ندارند و آن حضرت(ص) را اذيت و آزار مي رسانند و ايشان را به تمسخر مي گيرند، با روش صفح رفتار نمايد. البته اين صفاحت با همه ظرافت هاي معنايي كه در خود واژه وجود دارد، مي بايست همراه با جمال و زيبايي باشد. به اين معنا كه ناظر بيروني نيز وقتي به رفتار پيامبر(ص) با دشمنانش مي نگرد، آثار ظاهري و بيروني اين صفاحت را نيز ببيند و از نگاه زيباشناسانه نيز رفتاري پسنديده و زيبا جلوه نمايد.
به اين معنا كه عفو و احسان پيامبر(ص) در باطن و ظاهر بايد از زيبايي برخوردار باشد. چنين رفتاري تنها زماني بروز مي كند كه انسان در اوج مظهريت ربوبيت خداوندي قرار گيرد. بنابراين پيامبر(ص) ماموريت داشت تا مظهريت چنين مقامي باشد؛ چرا كه جز در اين مقام نمي توان هم كار پسنديده اي كرد و هم زيبا و جميل آن را به نمايش گذاشت. چنين رفتار نسبت به دشمنان است كه انسان ها را متحول مي سازد و هدف پيامبر(ص) نيز متحول كردن جامعه و ساختن انسان هاي محسن و نيكوكار بود كه روابط اجتماعي خويش را بر محوريت احسان سامان مي دهند.
خداوند، پيامبرش را به عنوان رحمت براي جهانيان ستوده است؛ زيرا مظهريت ربوبيت الهي جز با كارها و رفتارهايي چون صفح جميل نمي تواند تحقق يابد. اگر خداوند رحمتش بر غضبش سبقت و پيشي مي گيرد؛ پيامبر(ص) اين مظهر كامل و تمام ربوبيت خداوندي نيز اين گونه است.
از آن جايي كه جامعه ايماني، جامعه الگو و اسوه براي بشريت است، مي بايست در روابط اجتماعي خويش اين گونه باشد و مظهريت ربوبيت الهي را به نمايش گذارد. بنابراين، لازم است تا در مقام صفاحت جميل و روابط اجتماعي خود را با دشمنان سامان دهد و تا مي تواند اين گونه باشد در عين اين كه هوشياري خويش را حفظ مي كند.
به سخن ديگر، «گذشت زيبا» به معناي كوتاه آمدن از مباني و اصول نيست، بلكه رفتار نيك و پسنديده و زيبا همواره با هوشياري و حفظ اصول مي باشد. از اين رو پيامبر(ص) با وجود ماموريت صفاحت جميل، ماموريت مي يابد تا از اصول و مباني خويش كوتاه نيايد. به اين معنا كه رفتار پسنديده و صفاحت جميل به هيچ وجه به معناي تسامح و تساهل از اصول انديشه اي و باورها و نگرش ها نيست، بلكه به معناي ترحم و رحمت بر انسان هاي نادان و جاهلي است كه در دام دشمني چون هواهاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني گرفتار آمده اند.
جامعه ايماني نيز به عنوان مظهر رحمت الهي بايد اين گونه عمل كند و تا بتواند با رفتارهاي نيك و پسنديده و زيبا قلب هاي دشمنان را به تسخير درآورد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14