(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 31 شهریور 1390- شماره 20030

جعل ممنوع!
آنهايي كه روايت كردند
آنهايي كه روايت نكردند
يادداشت شفاهي
راوي به مثابه معدنچي
دلي نينوايي كجاست
«از الوند تا قراويز»نبرد در ستيغ كوهستان



جعل ممنوع!

طبق قانون، اگر شخص يا نهادي نيازمند نقل قول از
امام راحل باشند؛ بدون مجوز و تأييد مركزتنظيم و نشرآثار
امام خميني(ره) نمي تواند دست به چنين اقدامي زند و تبعات قانوني برايش در پي خواهد داشت. چرا كه امام؛ چهره اي مقدس براي نظام است و هر مطلبي را به راحتي نمي توان از ايشان نقل و به ايشان منتسب دانست. در مورد دفاع مقدس نيز، بحث روي همين نكته متمركز است.
آنچه دفاع هشت ساله ما را متفاوت با ساير جنگ ها مي كند؛ مقدس بودن آن است. بنابراين اگر كسي عامدانه يا به سهو، با روايتي مخدوش، اعتماد مخاطب به اين واقعيت عظيم را دستخوش تزلزل كند؛ نبايد به اين سادگي از كنار آن گذشت. اين جاست كه وجود يك نهاد اساسي، براي تاييد و عرضه روايت، ضرورت پيدا مي كند.
يكي از مهم ترين علل مانايي شيعه، ميراث مكتوب او در حوزه حديث وروايت است. اهميت اين بحث تا آنجاست كه جاعلان، براي بي اعتبار كردن احاديث و روايات، دست به جعل و توليد احاديث دروغين زدند. از طرفي بعضي ديگر، براي موجه جلوه دادن خود و عقايدشان، واقعيت هاي حديثي را متزلزل و اكاذيب را به اين حوزه وارد كردند. بر همين اساس بود كه علم درايه و علم رجال، به كمك علماء شيعي آمد تا حديث درست از غلط و راوي جاعل از عادل، شناخته شود.
دفاع مقدس؛ ادامه جريان حماسه عاشوراست. بنابراين همان طور كه روايت كربلا از هجوم روايتهاي ضعيف و نادرست بايد مصون بماند؛ روايت هاي دفاع مقدس نيز، از بيراهه ها بايد حفظ شود.
به عنوان مثال، تكنيك هاي جديد روايت گري، مانند فيلم، نبايد چنان درگير حواشي شود كه از اصل روايت بازبماند. نبايد اجازه داد شخصيت و موضوع اصلي در روايت، چنان درگير داستان هاي فرعي و شخصيت هاي حاشيه اي شود كه از اصل غافل شد.
از گذشته بايد عبرت گرفت و براي ورود به ابزار پيچيده اي مانند رسانه، به خصوص در زمينه دفاع مقدس، كاري نكنيم كه قطام از حضرت علي عليه السلام بيشتر ديده شود!
حجت الاسلام و المسلمين دكتر سيد طاها مرقاتي
استاد حوزه و دانشگاه

 



آنهايي كه روايت كردند
آنهايي كه روايت نكردند

هدي مقدم
در بحث روايت؛ نگاه ها و شيوه هاي متفاوتي وجود دارد. چرايي به وجود آمدن اين نوع نگاه ها و به عبارتي، بيان مسائل نظامي به صورت طولي و عرضي؛ ذهن مخاطب روايت را علاوه بر منظم سازي، تحليلي گر و عقل محور
مي كند. مسأله اي كه امروز؛ بعد از گذشت بيش از 20 سال از جنگ به شدت نيازمند آن هستيم.
سپاه؛ ارتش؛ روايت
ايران جزو نادر كشورهايي است كه دو نيروي نظامي در عرض هم؛ توأمان حضور دارند. ارتش و سپاه. اما در بين رزمندگان زمان جنگ؛ بيشترين طيف راويان بلكه قريب به اتفاق اين عزيزان را؛ رزمندگان بسيجي و سپاهي تشكيل مي دهد و خبرچنداني از رزم آوران ارتشي نيست. حتي اگر امروز به يك ارتشي رجوع كني و از او بخواهي تا روايت مقطعي از آن دوران را برايت بيان كند؛ به سختي تن به اين مسأله مي دهد.
مهم ترين دليل يك ارتشي براي عدم بيان اين وقايع؛ مسائل حفاظت اطلاعات است. اما اين حفاظت چه حيطه اي دارد و تا چه زماني بايد ادامه پيدا كند؟ آيا گذشت 22سال از پايان جنگ براي بيان آنچه از دلاوري و رشادت در ميدان رزم رخ داده؛ يا شهادت عزيزان يا نوع عمليات هايي كه انجام گرفته؛ زماني كافي براي انقضاء بحث حفاظت اطلاعات نيست؟ آن هم اطلاعاتي كه همتايان سپاهي، به راحتي آن را در اختيار نسل هاي جديد قرار مي دهند. جالب آنجاست كه وقتي از خلبان ندائي
-خلبان بازنشسته هوانيروز كه در عمليات مرصاد؛ همراه با شهيد صيادشيرازي عمليات شناسايي هوايي انجام داده بود و لحظات تلخ و شيرين بسياري را به چشم ديده بود- خواسته شد تا خاطرات آن روز را بيان كند؛ از بيان كردن اين خاطرات ابا داشت و سپس با اجازه فرمانده پايگاه شكاري، وقايع مربوط به سال 67 را برايمان روايت كرد.
به نظر مي رسد؛ مسأله حفاظت اطلاعات نبايد اين قدر پيچيده باشد كه سهم مهم ترين نيروي نظامي يك كشور؛ آن هم در جنگي نابرابر؛ كوچك يا كم ارزش جلوه گر كند.
اين از يك سو؛ از سوي ديگر بيان يك طرفه مسائل مربوط به دفاع مقدس است. مقام معظم رهبري جمله اي دارند كه نشان از عمق بصيرت ايشان دارد: «نبايد در بيان دلاوري هاي زمان جنگ؛ مسائل طوري بيان شود كه گويي بار جنگ را فقط لشگر 27محمد رسول الله يا چند لشگر و گردان خاص به دوش كشيده اند.»
به عبارتي وقتي زائري كه وارد مناطق عملياتي مي شود؛ تنها با روايت هاي رزمندگان سپاهي روبه رو مي شود؛ آنچه را كه به ذهن مي سپارد؛ حضور نيروي بسيج و سپاه در جنگ است و نام و نشاني از ارتش نمي يابد و معلوم نيست كه اين بي نام و نشاني؛ چه زماني با حضور پرشورتر راويان تربيت شده ارتشي به پايان مي رسد.
نيروي زميني؛ نيرويي كه بيشترين خاطرات را بيان مي كند.
ارتش و سپاه به عنوان دو شاخه نظامي مستقل؛ هر كدام به چند نيرو تقسيم مي شوند: نيروي زميني؛ نيروي هوايي و نيروي دريائي. اين اواخر شاهد پيوستن يك نيروي جديد با نام پدافند به عنوان نيروي چهارم به ارتش هستيم. ترتيب اين نيروها هم به ترتيب اولويت آنهاست و اولويت اصلي در كشوري مثل ايران؛ با نيروي زميني است. علت آن هم واضح است؛ چون بيشترين مرزهاي كشور ما را مرزهاي زميني تشكيل مي دهد و اگر خداي نكرده دشمن روزي بخواهد به ميهن ما دست درازي كند؛ لاجرم بايد خطوط مرز خاكي را پشت سر بگذارد.
بيشترين عمليات هايي هم كه در 8سال دفاع مقدس انجام گرفت؛ عمليات هاي خاكي است. نيروي زميني؛ چه در ارتش و چه در سپاه؛ بزرگ ترين نيروي نظامي كشور از لحاظ تعداد نفرات و ميزان تجهيزات محسوب مي شود و حمايت هوايي و دريايي را نيز داراست. به عبارتي هوانيروز قهرمان؛ مهم ترين وظيفه اش؛حمايت نيروهاي سطحي است و با نيروي هوايي متفاوت است. زيرا نيروي هوايي، به علت دارا بودن رادار و بمب افكن و پدافند؛ علاوه بر حمايت نيروهاي سطحي، وظيفه دفاع از مرزهاي هوايي را نيز داراست.
با توجه به آنچه گفتيم؛ بيشترين طيف راويان را؛ رزمندگان نيروي زميني سپاه و بسيج تشكيل مي دهد. زيرا تا مدت ها پس از جنگ؛ سپاه به علت فقدان تجهيزات لازم؛ نيروي هوايي نداشت و بعد از زماني نه چندان كوتاه از شروع جنگ؛ نيروي دريايي سپاه با قايق هاي تندروي خود؛ وارد آب هاي نيلگون خليج فارس شد.
با اين تفاصيل، تقدم و الويت اين نيروها مشخص شد؛ چرا كه ركن اساسي در ارتش و سپاه، نيروي زميني اعم از پياده و مكانيزه است. بعد از آن نيروي هوايي و سپس نيروي دريائي.
حتي بيشترين فيلم هايي سينمايي و گهگاه مستند؛ مربوط به عمليات هاي نيروي زميني است و كمتر نامي از نيروي دريايي و هوايي به ميان آورده مي شود و اين خود گواهي بر كثرت روايات و خاطرات اين نيروي عظيم است. اما آيا يك زائر در مناطق عملياتي، تنها بايد از سلحشوري هايي كه توسط نيروي زميني به خصوص سپاه آفريده شده؛ مطلع شود؟
خلبان دوم بازنشسته سياووش مشيري، در باره حضور راويان نيروي هوايي
مي گويد:
معمولا در اسفند و فرودين؛ قريب به 30 تن از خلبانها و جانبازان نيروي هوايي؛ در مناطق راهيان نور؛ حاضر و خاطرات آن دوران مقدس را براي زائرين روايت مي كنند. اين از يك سو، از سوي ديگر اين عزيزان به صورت كلاسه بندي و تخصصي، براي نيروهاي دانشكده افسري به صورت عملي و با ورود به مناطق؛ عمليات هاي نيروي هوايي را تشريح مي كنند. هيات معارف جنگ كه به همت شهيد، صيادشيرازي تاسيس شد، ثمرات و بركات فراواني را براي نيروهاي جوان ما به ارمغان آورده است و اين كار به صورت صدقات جاري؛ هر سال معمولاً در ارديبهشت ماه براي دانشجويان، تكرار مي شود و زواياي پنهان جنگ برايشان روشن و تشريح مي شود.
گفته هاي امير مشيري، هر چند نشان از حضور نيروي هوايي در راهيان نور دارد؛ اما به نظر نمي رسد 30 راوي در ميان قريب به دوميليون زائر، رقم چشم گيري باشد. شايد به همين خاطر است كه زائرين؛ پس از برگشت، نكته خاصي از نيروي هوايي در ذهن ندارند.
اين نكته در ميان نيروي دريائي به طور عميق تري محسوس است؛ چرا كه مردم، به علت جذابيت تجهيزات هوايي و نمايش فيلم هايي مربوط به جنگ هاي هوايي، از اين نيرو، يك حداقل هايي در ذهن دارند؛ ولي تنها فيلمي كه درباره نيروي دريايي، آن هم نه به صورت مستقيم توسط مخاطبين ديده شده؛ نبرد نفت كش هاست. شايد يكي از
مهم ترين علت هايي كه بعد از گذر 30سال از شروع جنگ تحميلي، هنوز مردم نقش مهم تكاوران نيروي دريايي در صيانت از خرمشهر و مقاومت 34 روزه آن نمي دانند؛ همين عدم حضور و عدم روايت گري آنهاست.
روايت كنيم...
به هر حال جنگ؛ آن گونه كه بايد و شايد؛ تا كنون روايت نشده است. كمتر كسي
مي داند كه با وجود
خيانت هاي بني صدر در آغاز جنگ؛ ناوگان دريايي ارتش عراق توسط نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران؛ به طور كامل نابود شد و عراق تا انتهاي جنگ نتوانست اين خسارت بزرگ را جبران كند. داستان غيور مردان ناوچه پيكان و سهند و سبلان و ايستادگي آنها در مقابل هجوم ناو آمريكايي در خليج فارس؛ خاطره مهجوري است كه در هيچ كجاي
يادمان هاي مناطق عملياتي؛ يادي از آن نمي رود. اسكورت هوايي جنگنده هاي فانتوم براي عبور كشتي هاي تجاري و نفت كش هاي ايراني از
خليج فارس؛ شجاعت ها و استقامت نيروي هوايي در حفاظت از آسمان ايران آن هم در روزهايي كه از دور و نزديك براي خلبانان متعهد ايراني؛ انواع تسهيلات و امكانات مالي و غيرمالي توسط كشورهاي اروپايي پيشنهاد مي شد؛ روايت جهادگراني كه بدون هيچ حفاظي در دشتي پهناور سنگر سازي مي كرد و همه و همه؛ صفحاتي از تاريخ ملتي را تشكيل مي دهد كه نسل جوانش؛ به شدت تشنه دانستن آن هستند و هزار و يك راز سر به مهر ديگر. بيش از سه دهه از آغاز جنگ و دو دهه از پايان آن مي گذرد. اين زمان براي روايت بسياري از ناگفته ها مناسب است. بياييم امسال، براي جواني كه شهدا او را به مهماني دعوت كرده اند؛ روايتي
كامل تر از سلحشوري هاي سال هاي خون و دفاع داشته باشيم.

 



يادداشت شفاهي
راوي به مثابه معدنچي

در باره اهميت بحث روايت، همين سخن مقام معظم رهبري كفايت مي كند كه جنگ يك گنج است و هنوز ما بايد از اين معدن استخراج داشته باشيم؛ بحث روايت گوشه اي از اين ظهور و تجلي است. نمايش توانمندي راست قامتاني كه به نور ايمانشان، آتش اسلحه دشمن را به سخره گرفت و خلاقيت هاي تكنيكي و تاكتيكي شان، ابرقدرت ها را به تحير واداشت. بحث روايت در اين زمينه به ما كمك خواهد كرد. يعني كمك به استخراج مفاهيم عميق دفاع مقدس از زاويه چشم ها و درك هاي متفاوتي كه اين واقعيت را چشيده اند.
روايت منوط به گفتن نيست و روايت شفاهي تنها يك نمونه از انواع روايت است. روايت به خصوص در زمينه دفاع، مخاطب خاص ندارد و توده مردم را در برمي گيرد. بنابراين يك روايت عام؛ تاثير عام در جامعه دارد.
سوالي كه خيلي ذهن را به خود مشغول مي كند اين است كه آيا روايت گري دفاع مقدس تنها آوردن يك راوي رزمنده در مقابل مخاطب است يا منظور از روايت دفاع مقدس مي تواند همه مسائل يك موضوع باشد؟
به نظر مي رسد هر آنچه كه از موقعيت به وجود آمده؛ حسي منتقل كند و اطلاعاتي تحويل مخاطب دهد؛ مي توان روايت ناميد.
در اين ميان، آنچه توجه ما را بيش تر از گذشته به اين عرصه جلب مي كند؛ حضور راويان پرشور و شوق جواني است كه مصرانه خواهان ادامه دار بودن بحث روايت هستند. كساني كه هر چند با پايان جنگ، متولد شدند؛ ولي چنان با حرارت و احساس و البته دست پر وارد اين عرصه مي شوند كه در برخي موارد؛ سرداران عالي رتبه به توانمندي اين افراد آفرين گفته و آنها را ستوده اند.
بسيج دانشجويي با در نظر گرفتن اين ظرفيت در جوانان دانشجو و با سرلوحه قرار دادن اين فرموده مقام معظم رهبري كه مي فرمايند: براي ارضاي حس هيجان طلبي دانشجوي جوان، چه جايي از بسيج بهتر؛ سعي در تربيت راوي داشته است. شاخصه هاي زيادي براي تربيت اين راويان مد نظر قرار گرفت ولي شايد يكي از مهم ترين و كليدي ترين اين موارد؛ تاثير بخشي آنها بود. يك راوي، سمبل روايت بايد باشد. بنابراين اگر بخواهيم به شاخصه هاي تربيت راوي، نگاهي از نو كنيم؛ درخواهيم يافت كه تربيت راوي بايد به نحوي باشد كه از خود شخص آغاز، بعد خانواده، بعد دانشكده و همين طور ادامه پيدا كندتا جامعه را درگير يك فرهنگ اساسي به نام دفاع از آرمان ها و تهاجم به ضدارزش ها كند. اين موج مي تواند به صورت يك جريان، رفته رفته حساسيتي كه دشمن سعي در از بين بردن آن دارد؛ برانگيخته كند و فرهنگ ناب اسلامي را در رگ هاي اجتماع به جوشش درآورد.
اين روزها كمتر خانواده اي هست كه دانشجو در آن نباشد و نسل دانشجو، يكي از پرجمعيت ترين اصناف در كشور محسوب مي شود. اميدو اريم اين حركت؛ گامي باشد براي توجه نسل آينده ساز، به دست آوردهايي كه با زحمات طاقت فرسا براي نظام جمهوري اسلامي محقق شده.
نسلي كه بيشترين طيف بازديد كننده مناطق عملياتي را تشكيل مي دهد و اردوهاي آنها، يكي از غني ترين و فرهنگي ترين اردوها محسوب مي شود. در پايان يك نكته جلب توجه مي كند:
شايد اگر مسئوليني كه امروز، اردوهاي راهيان نور را مديريت از بيرون مي كنند؛ وارد يكي از اين اردوها شوند و خودشان چند روز درمعرض اين اردوها باشند ؛ علاوه براين كه اين درد و دلها را عميقا درك مي كنند؛ نوع نگاهشان نسبت به بسياري از مسايل و برنامه ريزي ها تغيير كند. به خصوص نسبت به اردوهاي دانشجويي و بحث روايت دانشجويي.
قاسم داورزني
كارشناس دفاع مقدس سازمان بسيج دانشجويي

 



دلي نينوايي كجاست

زشرق نگاهت، طلوعي طلايي كجاست
بگو لحظه گريه هاي جدايي كجاست

تمام غزل هاي نابم فداي تو باد!
سرود صميمانه آشنايي كجاست

زماني مرا شوق ديدار چشم تو بود
همان اشتياقي كه گفتم: - بيايي - كجاست

تو بودي، مرا فرصت سرخ پرواز بود
چو رفتي ديگر بال هاي رهايي كجاست

كسي مثل تو آرزوي شهادت نداشت
دريغا پس از تو دلي نينوايي كجاست

عبدالحسين رحمتي

 



«از الوند تا قراويز»نبرد در ستيغ كوهستان

علي شيرازي
گل علي بابايي از نويسندگان پر و پا قرص و زيبانويس خاطرات جنگ هشت ساله است. خود او از بازماندگان جنگ و از بچه هاي لشگر محمد رسول الله(ص) است. از همان دوران جنگ، قلم و دفترش را مي گرفت و گوشه اي مي نشست و چيزهايي مي نوشت. از آن نوشته ها و تلاش بعد از جنگش، چندين كتاب متولد شده است.
«نقطه رهايي»، «غربت هور»، «عقابان بازي دراز»، «حكايت مردان مرد» و «آن سه مرد» از نوشته هاي زيباي بابايي اند. ققنوس فاتح و نبردهاي جنوب اهواز نيز از كارهاي خواندني اوست.
«همپاي صاعقه» را هم با همراهي حسين بهزاد نوشته است. «حسين» يار ديرين «گل علي» در ميدان نوشتن براي جنگ است.
همپاي صاعقه اين دو يار مهربان حسابي گل كرد. جا هم داشت. حسين و گل علي از پاييز 1375 تا بهار 1379 يعني چهل و دو ماه براي اين كار زحمت كشيدند. همپاي صاعقه براي اولين بار در سال 1379 چاپ و منتشر گرديد. از دي 1385 تا خرداد 1386 اين كتاب تجديد ساختار شد و در تابستان 1386 براي بار دوم همراه با زيبايي هاي نويي روانه بازار نشر گرديد.
در ارديبهشت 1387 مقام معظم رهبري بر آن تقريظ با ارزشي زدند و آوردند:
«اين يك كتاب منبع بسيار غني و ارزشمند است كه از آن مي توان ده ها كتاب و فيلمنامه و زندگينامه استخراج كرد.»
«ضربت متقابل» نيز كار مشتركي از آن دو تا پايان مرحله سه ساله پژوهش است. كار نگارش را گل علي بابايي به تنهايي انجام داده است.
همپاي صاعقه كارنامه عملياتي لشكر محمد رسول الله(ص) از دي 1360 تا تير 1361 است. اتفاقات جاري در كتاب ضربت متقابل هم مربوط به سوابق رزمي لشكر مزبور در عمليات رمضان است.
مقام معظم رهبري در خرداد 1387 در جمع فرماندهان سپاه در شيراز فرمودند:
«كتاب هايي مانند ضربت متقابل و همپاي صاعقه بايد كتاب هاي رايج دست كاركنان در سطح سپاه و خانواده هايشان باشد.»
از آن روز به بعد گل علي بابايي و كتاب هايش رونق ديگري گرفتند. دو مدال پرافتخار بر سينه گل علي و حسين بهزاد نقش بسته بود. نگارنده معتقد است تا امروز حق همپاي صاعقه و ضربت متقابل ادا نشده است، زيرا تا اجرايي شدن فرمان فرماندهي معظم كل قوا باز هم بايد منتظر بمانيم. قدر زر زرگر شناسد. كاش زرشناسان سپاه و كشور، اين حقيقت را براي جامعه تبيين مي كردند و هر خانه اي را به مركز مطالعات كتاب هاي جنگ تبديل مي نمودند.
زيبا اينجاست كه حسين و گل علي دل به خدا بسته اند و براي آنان رضاي رهبري مقدم بر هر رضاي ديگري است. شايد براي همين و براساس تاكيد مقام معظم رهبري و ديگر دست اندركاران مراكز معتبر حوزه مستندنگاري تاريخ كشور ايران، به ضرورت نگارش كارنامه تاريخي استان هاي كشور در دوران انقلاب اسلامي و حماسه دفاع مقدس پي بردند و هر دو با يكديگر، اين بار، دست به نوشتن كاري نو و جالب زدند و «از الوند تا قراويز» را نوشتند. اين كتاب، كارنامه تاريخي استان همدان در انقلاب اسلامي، نبردهاي كردستان و جنگ تحميلي از سال 1342 تا 1359 است.
همان گونه كه همپاي صاعقه، كتاب يكم از حماسه 27 و ضربت متقابل، كتاب دوم از حماسه 27 است، از الوند تا قراويز نيز كتاب يكم از مجموعه روايت انصار است.
اين هر دو مجموعه، ادامه دارند. كتاب سوم از حماسه 27 به نام «زمين هاي مسلح» نامگذاري شده است. حماسه انصار نيز كتاب هاي ديگري را روانه بازار نشر كرده است.
هر دو مجموعه، مدال افتخار ديگري براي اين دو يار همراه به يادگار گذاشت. مقام معظم رهبري بر «نامه»ي اين دو نگارنده كه به همراه «از الوند تا قراويز» خدمت شان تقديم شد، نوشتند:
«به اين دو برادر بلندهمت آفرين مي گويم و از زحمات باارزش ايشان تقدير مي كنم و به فتوحات آينده شان دل مي بندم.»
اين نوشتار، نگارنده متن پيش رو را به عرصه اي برد كه معظم له در تاريخ هشتم تير1371 در ديدار با اعضاي مجمع نويسندگان مسلمان ترسيم كردند و در آن روز به آنان فرمودند:
«همين آقاي سرهنگي و آقاي بهبودي كتابي نوشته اند كه من دو سه خطي پشت جلد آن نوشته ام. من معمولا بر هر كتابي تقريظي مي نويسم. اينها از روي احساس من است؛ يعني آن وقتي كه آن را مي نوشتم، با احساس صادقي نوشتم. پايين صفحه نوشتم. درود بر سرهنگي ها و بهبودي ها! اين اعتقاد من است. چرا من چنين چيزي را بنويسم؟ اين چه علتي دارد؟ مگر من با آقاي سرهنگي و آقاي بهبودي خويشاوندي نزديكي دارم؟ مگر با هم رفاقت قديمي داريم؟ نه، من فقط دو سه مرتبه آقايان را ديده ام. اين كتاب (پابه پاي باران)، كتاب خوبي است؛ نوشته ي موثر و كار بسيار مفيدي است.»
طبيعي بود كه در آن عرصه، به ذهنم توجه كنم و گفتار زيباي مقام معظم رهبري را در تاريخ 31شهريور1386 در جمع خاطره گويان دفتر ادبيات و هنر مقاومت به ياد آورم كه مي فرمودند:
«به نظر من بايد شماها را مدح كرد. اگر بنده شاعر بودم، يقيناً در مدح شماها، در مدح آقاي سرهنگي، در مدح آقاي بهبودي، در مدح آقاي قدمي، در مدح همين خاطره سازان و خاطره انگيزان قصيده مي ساختم؛ حقيقتاً جا دارد؛ چون كار بسيار بزرگ و با اهميتي است.»
نگاه ژرف مقام معظم رهبري به نوشتارها و ادبيات دفاع مقدس و تاريخ انقلاب را ببينيد. آقاي سرهنگي رئيس دفتر ادبيات و هنر مقاومت است. آقاي بهبودي نيز رئيس دفتر ادبيات انقلاب اسلامي است. آقاي قدمي نيز مسئول شب هاي خاطره در حوزه هنري و نويسنده كتاب هاي جنگ است كه كتاب حنابندان او بارها مورد توجه مقام معظم رهبري قرار گرفته است.
معظم له در تاريخ 22تير1371 در ديدار با اعضاي دفتر ادبيات و هنر مقاومت فرمودند:
«اين حنابندان آقاي قدمي... عجب كتاب خوبي است... اين كتاب چقدر خوب نوشته شده است.»
درود بر سرهنگي و بهبودي و قدمي؛ يعني درود بر اين فكر و راه و روش. درود بر خاطره نويسان جنگ و انقلاب؛ يعني درود بر همه تاريخ نگاران زيباي جنگ و انقلاب؛ يعني درود بر بابايي و بهزاد! يعني درود بر پا به پاي باران و حنابندان! درود بر همپاي صاعقه و ضربت متقابل؛ و سرانجام درود بر از الوند تا قراويز!
كتابي در 749 صفحه كه كارنامه تاريخي استان همدان در انقلاب اسلامي، نبردهاي كردستان و جنگ تحميلي را تبيين مي كند و بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس در تابستان 1388 آن را منتشر مي سازد.
ظهر روز 22 سپتامبر 1980 ميلادي در پي كوفتن سران ائتلاف آمريكايي- بعثي بر طبل جنگ بر ضد ملت ايران، يكي از شش محور اصلي يورش گروه بندي نظامي موسوم به سپاه دوم نيروي زميني ارتش بعث عراق به خاك مناطق مرزي غرب كشور ما، محور قصر شيرين و سرپل ذهاب بوده است؛ نقطه اي حساس كه به فاصله دو ماه پيش از هجوم ارتش بعثي، كانون مقاومت مسلحانه شمار معدودي از رزمندگان اعزامي «ديار الوند» در نقاط شاخص آن همچون «پادگان ابوذر»، «پاسگاه تيله كوه»، «ارتفاع قراويز» و... شكل گرفته بود.
با اوج گيري درگيري مرزي در محور سرپل ذهاب خيلي زود آوازه سرعت عمل و توانايي رزمي مثال زدني جوانان رزمنده حاضر در اين كانون مقاومت، زبانزد مردم و مسئولان سياسي- نظامي منطقه شد و از همين جا داستان راستين حماسه اي موسوم به «از الوند تا قراويز» عملا آغاز شد.
حالا تو مي تواني پس از خواندن مقدمه يازده صفحه اي كتاب از الوند تا قراويز، هشت فصل كتاب را يكي پس از ديگري بخواني و با پيشينه تاريخي همدان، همدان در انقلاب، همداني ها در كردستان و جنگ، ماجراي كشف كودتاي نقاب و تشكيل جبهه همدان آشنا شوي.
اگر همپاي صاعقه و ضربت متقابل را خوانده باشي با قلم حسين و گل علي آشنايي. همان زيبايي را در «از الوند تا قراويز» مي بيني. در يك زمان طولاني، اين همه زيبايي را در يك رديف ديدن، چقدر جالب و خواندني است. با خواندن كتاب «از الوند تا قراويز»، قدردان زحمات گسترده بابايي و بهزاد باشيم و با دعوت همه عاشقان فرهنگ انقلاب و دفاع مقدس به مطالعه اين كتاب گران سنگ، قدري از انتظار مقام ولايت را برآورده سازيم. درود بر همه آناني كه گام در اين راه بگذارند و خود نيز مبلغ اين نوع از كتاب ها باشند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14