(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 4 مهر 1390- شماره 20032

در ستايش از چند برنامه تلويزيوني ( يادداشت هفته)
آيا موفقيت «گره» تداوم مي يابد؟ راه هاي بازكردن گره هاي زندگي
نقدي بر نمايش دفاع مقدس در فيلم ها و سريال هاي سيما روايت هايي پر مخاطره از دوران پرخاطره
تصوير برده داري صهيونيست ها در ماريان و كد سياه
قلمرو بهشت در عصر بيداري اسلامي
جمشيدي و نقد برنامه هاي معارفي سيما



در ستايش از چند برنامه تلويزيوني ( يادداشت هفته)

آرش فهيم
جذابيت، يكي از عناصر الزامي فعاليت رسانه اي است كه علاوه بر جلب كردن توجه مخاطب، تأثيرگذاري را نيز تسريع كرده و موجب ماندگاري بيشتر معاني و پيام هاي رسانه اي در ذهن و روح مخاطب مي شود. به همين دليل، يكي از مهم ترين تلاش ها و دغدغه هاي اوليه و ضروري همه رسانه داران، ايجاد جذابيت است.
در شبكه هاي تلويزيوني، معمولا جذابيت در قالب كارهاي سرگرم كننده تجلي مي يابد. شبكه هاي عامه پسند به ويژه در كشورهاي غربي، با توليد سريال ها و فيلم ها، مسابقات و جنگ هاي تفريحي و پخش آگهي ها و تيزرهاي تبليغاتي، سعي در رقابت با يكديگر در توليد جذابيت دارند. اين موضوع در شبكه هاي صدا و سيما نيز صادق و رايج است و بيشتر سرمايه گذاري اين رسانه ملي به تهيه سريال و يا برنامه هايي اختصاص دارد كه «جذابيت» محور آن هاست.
با اين حال درميان خيل پرتراكم چنين برنامه هايي، آثاري هم ديده مي شوند كه گرچه ترفندهاي رايج جذب مخاطب را به كار نمي برند، اما به خاطر مضمون و محتواي خاص و كم نظير خود، بسيار مجذوب كننده هستند. گاهي حتي اين گونه برنامه ها، در آمار جذب مخاطب نيز گوي سبقت را از آثار عامه پسند و مطابق با ذائقه سطح پايين مي ربايند. نمونه بارز، سري اول برنامه «ديروز، امروز، فردا» بود كه با نمايش مباحث سياسي جدي توانست، در جلب مخاطب از برنامه جنجالي و زرد «90» پيشي بگيرد و به عنوان يك پديده ظاهر شود. و يا برنامه اي به نام «راز» كه به خاطر طرح مسائل و سوژه هاي چالش برانگيز و كمتر گفته شده و استفاده از كارشناسان و تحليلگران توانمند در بررسي موضوع ها، خيلي خوب توانست در ميان قشر فرهيخته جامعه جاي خودش را باز كند.
بسياري از برنامه ها هستند كه مخاطب عام ندارند و عموم مردم كمتر آنها را دنبال مي كنند اما با صرف كمترين هزينه و به كاربردن حداقل شگردهاي رسانه اي ، صرفا به خاطر برخورداري از نوعي صفا و سادگي، مخاطب خاص خود را راضي مي كنند. نمونه بارز چنين برنامه هايي «مشاعره» است كه درميان اهالي شعر و دوستداران ادبيات فارسي محبوبيت فراواني را كسب كرده است. اين برنامه با اين كه فاقد عناصر ظاهري جذابيت ساز است، اما داراي نوعي هيجان و زيبايي معنوي و باطني است. برنامه اي اميدواركننده است كه ضمن شنيدن ده ها بيت شعر دلنشين از شاهكارهاي ادبيات فارسي، نسبت به وجود كودكان، نوجوانان و جواناني فرهيخته كه ذهن خود را تبديل به گنجينه اي ادبي كرده اند، احساس غرور و افتخار و اعتماد به نفس ايجاد مي شود.
از ديگر مجموعه هاي غيرنمايشي سيما، برنامه اي با عنوان «گره» است كه البته پخش آن مدتي است به پايان رسيده. برنامه اي كه نشان مي دهد مي توان برنامه اي جدي و فكري را ساخت، اما جذاب بود. برعكس هم مي شود گفت؛ «گره» نمونه اي موفق است كه نشان مي دهد مي توان جذاب بود، اما محتوا را هم حفظ كرد. امتياز برنامه «گره» موضوع هاي بسيار مهم و اساسي هر قسمت از برنامه بود كه با حضور كارشناساني صاحب رأي، بررسي مي شدند. مسائلي كه به درستي گره هاي امروز زندگي فردي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي ما هستند و در صورت گشودن آنها مي توانيم، محيط اجتماعي خود را براي پيگيري زندگي پرنشاط و سالم فراهم تركنيم. ويژگي خوب اين برنامه، تنوع آن بود. يعني فقط به بحث و گفت وگو محدود نشد و با استفاده از قالب هايي چون انيميشن، فيلم مستند و... به بررسي مسائل مي پرداخت. همچنين مباحث برنامه، داراي ضرباهنگي قابل توجه بودند و به خاطر فراز و نشيب هاي آن، مخاطب به ادامه تماشاي برنامه ترغيب مي شد.
از ديگر برنامه هاي گفت و گو محور سيما كه داراي جذابيتي محتوايي است مي توان به «معرفت» اشاره كرد. برنامه اي كه با طرح مباحث فلسفي و معرفت شناختي از زاويه اي متفاوت، دنيايي زيبا و پر رمز و راز را در روح و روان مخاطب مي گشايند. هم كارشناس اين برنامه، دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني و هم مجري آن دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني به گونه اي مباحث را پيش مي برند كه مخاطب معرفت جو به قدري مجذوب مي شود كه گاه گذشت زمان را فراموش مي كند.
يكي از ضعف هاي سيما اين است كه ميان محتواي اين گونه برنامه ها، با آنچه در اغلب برنامه هاي سرگرم كننده و سريال ها ، گسست و گاه تضاد وجود دارد. به عنوان مثال، در برنامه «راز» و يا «گره» از نوع خاصي از سبك زندگي انتقاد مي شد، اما همان مسئله در يك سريال و پيام بازرگاني، مسابقه و يا جنگ شبانه هدف تبليغ و ترويج قرارمي گرفت. گام بلندي كه مي تواند هم محتواي برنامه هاي سرگرمي ساز رسانه ملي را اعتلا ببخشد و هم بر فرهنگ روزمره جامعه نيز تأثير مثبتي بگذارد، از بين بردن يا حداقل كاهش اين فاصله است. اگر بتوان مضامين مطرح شده در برنامه هايي مانند «گره»، «راز» و... را در فيلم ها و سريال ها به شكل دراماتيك به تصوير كشيد، آنگاه صداوسيما به معناي واقعي يك «دانشگاه» عمومي خواهدشد.


 



آيا موفقيت «گره» تداوم مي يابد؟ راه هاي بازكردن گره هاي زندگي

هاجر ياراحمدي
«گره» عنوان يك برنامه تركيبي زنده از شبكه سه سيماست كه توانست با درآميختن جذابيت بصري و محتوايي، رضايت بسياري ازمخاطب هاي خود را جلب كند. اما توليد اين برنامه مدتي است كه به پايان رسيده است. با اين حال اين مژده را به علاقه مندان برنامه «گره» مي دهيم كه سري جديد آن با عنوان جديد «نفس» درحال توليد است و به زودي از شبكه سه به نمايش درخواهد آمد. بايد منتظر ماند و ديد كه آيا «نفس» مي تواند موفقيت «گره» را تداوم ببخشد؟
آنچه مي خوانيد، نگاهي به اين برنامه و گفت وگويي است با تهيه كننده آن.
درعصر كنوني و با پيشرفت علم وتكنولوژي شيوه هاي هجمه دولت هاي سلطه گر نيز متفاوت شده و رنگ و لعاب ديگري يافته است. از جمله اين شيوه ها مي توان به جنگ نرم و هجوم از طريق رسانه -ها و فضاهاي سايبري و... اشاره كرد. يكي از مصداق هاي اين هجمه، مصرفگرا كردن كشورها است. كشورهاي استعمارگر غربي با اين روش سعي در وابسته كردن كشورهاي ضعيف تر به خود را دارند. آن ها مي كوشند دريك بازار نابرابر، محصولات فرهنگي و بومي كشورها را كمرنگ جلوه دهند، به طوري كه آن محصولات حتي براي ساكنان آن كشورها نيز درخور توجه نباشد و از اين طريق محصولات خود را به آنان عرضه نمايند.
دولت هاي غربي با ترسيم مدينه فاضله اي كاذب و پوچ كه ره آورد مدرنيته است سعي دارند تا ديگر كشورها را به دنبال خود بكشانند. اما آنچه در اين بين قابل تعمق است اين است كه آنان خود هم اكنون از دنياي سكولار، مادي گرا، تكنولوژي زده و آزادي هاي بي مهار اخلاقي، به ستوه آمده و از نتايج آن يعني نفي معيارهاي اخلاقي، سقط جنين، همجنس بازي، انهدام خانواده، تبعيض نژادي، بحران هاي اقتصادي، كمبود محبت و نيهيليزم به تنگ آمده اند. آرمانشهر آنان به صداي دهلي مي ماند كه شنيدن صداي آن فقط از دور خوش است.
اما اين مسئله زماني مهم مي شود كه غربي ها همواره سعي داشته و دارند تا سبك زندگي، نوع معماري و حتي رفتار مردم ايران را نيز به همان وضعيت دچار كنند.
حداقل اينكه رد پاي اثرات منفي مدرنيته دركشور ما نيز قابل مشاهده است و برخي از هموطنان ما بدون آنكه آگاه باشند تحت تاثير اين امواج قرارگرفته اند.
غرب سعي بر نفوذ درفضاهاي علمي و معرفتي و حتي فرهنگي مان را دارد كه البته تاكنون نتوانسته كاري از پيش ببرد. آنچه مسلم است اين است كه مي توان در زير سايه اسلام و بدون آلودگي به سكولاريسم و بدون الحاد و اخلاق ستيزي، تمدني ديني ساخت و عقلانيت و معنويت را جمع كرد. اما چگونه مي توان نهادهاي مدرن را با انديشه هاي ديني تطبيق داد؟ تا زماني كه نتوانيم رابطه بين توسعه و مدرنيته و تاثيرات آن بر سبك زندگي را براي خود روشن كنيم نمي توانيم به اين سوال پاسخ درستي بدهيم.
به نظر مي رسد با مطالعه و دقت در سبك زندگي و بررسي بنيادي تر آن بتوان بر بسياري از مشكلات فائق آمد. با كاوشي استقرايي درحوزه مطالعات استراتژيك مي توانيم نگاه دقيق تري به اين موضوع داشته باشيم.
به طور حتم رسانه يكي از تاثيرگذارترين عوامل بر فرهنگ انسان هاست و همچنين اثر شگرفي نيز بر سبك زندگي مردم دارد.
يكي از اقدامات پسنديده رسانه ملي دراين حوزه، تهيه و توليد برنامه هايي با اين مضمون است كه از جمله آن ها مي توان به برنامه «گره» اشاره نمود كه كاري از گروه اجتماعي شبكه سوم سيماست. ولي علي رغم موضوع واقعا درخور توجه آن دستخوش تغييرات كنداكتور شده و تغيير زمان پي درپي نوعي بي مهري نسبت به چنين برنامه اي است.
اين برنامه با نگاه دقيقي بر سبك زندگي مردم مي كوشد تا تمدن ديني را به گونه اي شايسته و مطابق با فرهنگ ايراني و اسلامي مان بازبشناساند. حسين افشار تهيه كننده اين برنامه درخصوص «گره» اين طور توضيح مي دهد: براي ساخت اين برنامه يك تيم پژوهشي به طور عميق درباره اين موضوع كار كردند و ما براي ساخت اين برنامه تا حد بسيار زيادي بر سخنان حضرت آقا تاكيد داشته ايم به گونه اي كه تمام سخنان ايشان درحوزه مسائل اجتماعي و سبك زندگي را بررسي كرده و از آنها بهره برديم.
وي در ادامه مي افزايد: ما به عنوان نسلي كه پرورش يافته امام و انقلاب اسلامي هستيم وضعيت پاردوكسيكالي را درجامعه مشاهده كرديم كه در تعارض با آن سعي نموديم در قالب يك برنامه انتقادي شرايط را بهبود ببخشيم.
ما براي تحقق تمدن اسلامي اين مديوم را براي بيان حرف خود انتخاب كرديم و احساس مي كنيم رسالت سنگيني را برعهده داريم كه براي تحقق آن بايد بكوشيم.
افشار در ادامه به اين نكته اشاره مي كند: انقلاب اسلامي در طول زمان محقق مي شود و پروژه اي نيست كه يك شبه به بار بنشيند. همچنين در اين راستا غرب به عنوان مانعي براي ما مطرح است كه بايد از آن عبور كنيم نه اينكه از آن گريز داشته باشيم. چرا كه معتقديم تا زماني كه نتوانيم از بالا به اين مانع نگاه كنيم نمي توانيم آن را بشناسيم و از آن عبور نماييم. اكنون وقت آن رسيده است كه نه با كلام بلكه با رفتار خود از آمريكا بي زاري بجوييم و راه هاي نفوذ و سلطه او را بركشور ببنديم. چراكه قصد ما برپايي يك نظام كاپيتاليستي (سرمايه محور) نيست، بلكه بايد به سمت اسلامي شدن حركت كنيم و نه غربي شدن.
وي در رابطه با موضوع برنامه نيز اين گونه اظهار مي دارد: سبك زندگي فقط يك بحث فرهنگي نيست بلكه همه چيز است و من معتقدم كه سبك زندگي بايد مطابق با شريعت ساخته شود. اگر ما تفكر اسلامي داشته باشيم اقتصاد، فرهنگ و سياست از هم جدا نيستند و اين جداسازي ها حاصل طبقه بندي هايي است كه غرب بر ما ديكته كرده است.
او همچنين درارتباط با راهكارهاي پيشنهادي در برنامه اش مي گويد: بيان راهكارها از اولين چالش هاي ما بوده است و آنچه به نظر مي رسد اين است كه بازگشت به فطرت و اسلام و خود، چاره كار باشد. به علاوه اينكه متفكرين ما بايد نسبت خود را با غرب مشخص كنند و جامعه ايران معاصر را به جاي غربزده كردن غرب شناس كنند. من به عنوان كسي كه مدت ها درغرب زندگي كرده ام براين باور هستم كه با برداشتن ديوارها بايد از غرب عبور كرد. ما بايد درمواجهه با غرب جايگاه خود را درجهان امروزي بيابيم.
راهكار ديگر اين است كه دانشگاه و حوزه بايد توليدكننده علم باشند و كپي كتاب هاي غربي ها را تدريس نكنند.
افشار در ادامه اظهار داشت: خيلي ها مي كوشند كه فضاي خراب را بر فضاي روشني كه در نظام انقلابي ما توليد شده است غلبه دهند. ما بايد واقع بين بود و نقاط مثبت را دركنار نكات منفي درنظرگرفت تا به يك نتيجه گيري درست برسيم.
وي بر اين باور است كه غربي ها خود دچار مشكلات جدي هستند و نمي توانند ما را به غايت نهايي مان برسانند و لذا ما از اين انتقاد مي كنيم كه جامعه ما بيش از اينكه به سمت اسلامي شدن رفته باشد به سمت غربي شدن تمايل پيدا كرده است. نمود اين موضوع در سبك زندگي مردم قابل مشاهده است.
او معتقد است كه متغيرهاي زيادي بر سبك زندگي مردم تاثيرگذارند كه مي توان آنها را در سه حوزه بررسي كرد: حوزه سياست گذاري ها كه به مسئولين كشور برمي گردد. دوم متفكرين و انديشمندان جامعه كه به نوعي تاثيرگذار و آرمان ساز هستند و سوم خود مردم كه انتخاب مي كنند چگونه زندگي كنند و البته اين به نوبه خود از متغيرها ي زيادي تاثير مي پذيرد.
وي مخاطب هدف اين برنامه را عامه مردم عنوان مي كند و مي گويد: ما بايد رفتارهاي خود را بر مبناي شريعت و با عقلانيت درست پايه ريزي كنيم. اگر احكام را به عنوان يك دهم از شريعت بدانيم به طورحتم9 دهم آن اخلاق است كه بايد به طور ويژه اي بر روي آن كار كنيم.
افشار درپايان درخصوص الگوي پيشرفت ايراني اسلامي مي گويد: هنگامي كه چندين ماه از تحقيقات ما براي ساخت گره مي گذشت و همزمان با اوايل كار پخش برنامه اين طرح نيز از جانب حضرت آقا مطرح شد كه ما آن را به فال نيك گرفتيم و اميدوارم با كمك حق تعالي و نظارت هاي هوشمندانه ايشان اين طرح به خوبي پيش برود و بتوانيم حركتي رو به جلو داشته باشيم.
برنامه گره سعي در آگاه ساختن آن دسته از متجدداني دارد كه با ناآگاهي از اهداف غرب دنباله رو آنان شده اند و نيز افرادي كه هنوز درجهل مركب به سرمي برند.بدون شك ساخت چنين برنامه هايي تاثير زيادي بر نوع نگاه مردم خواهد داشت و اميد است مسئولين رسانه ملي با همكاري بيش از پيش خود به هرچه بهتر ديده شدن اين برنامه هاكمك كنند.

 



نقدي بر نمايش دفاع مقدس در فيلم ها و سريال هاي سيما روايت هايي پر مخاطره از دوران پرخاطره

علي شلاني
بي شك دوران هشت ساله دفاع مقدس، از حساس ترين و پرافتخارترين برهه هاي زماني در تاريخ طولاني و پرفراز و نشيب كشور عزيزمان ايران است كه علاوه بر تثبيت انقلاب و نمايش قدرت جمهوري اسلامي در عرصه جهاني، در بعد داخلي نيز عياري براي سنجش مردانگي و غيرت بود.
در آن سال هاي پرافتخار، مردان مردي پا به عرصه دفاع گذاشتند كه نامشان تا ابد بر صفحات تاريخ اين مرز و بوم مي درخشد و اين درخشش و نمود در حالي است كه خود به شدت اصرار بر گمنامي داشتند و در تك تك اعمالشان، نهايت اخلاص و بي ادعائي، نمايان بود.
اينك سال ها از آن دوران پرخاطره گذشته است. نمي خواهم از مردان جنگ بگويم، كه شهيد باكري در پيش بيني وضعيت آنان، چيزي كم نگذاشته است. مي خواهم از نسل جديد اين آب و خاك بگويم كه شناخت درست و كاملي از آن دوران سراسر افتخار كه بايد مايه هويت، غرور و انگيزه براي او باشد ندارد و اگر وضع بدين منوال پيش برود، بيم آن مي رود كه نه تنها آينده اين كشور از بركات بي شمار آن دوران بي بهره بماند بلكه با شدت يافتن جنگ هاي زرگري بين برخي سياستمداران كه با طرح سوالات انحرافي چون: «چرا بعد از فتح خرمشهر صلح نكرديم؟»، «چرا فلان عمليات انجام شد؟»، «چرا به پيشنهاد صلح فلان كشور جواب رد داديم؟» و... تمام ارزش ها و دست آوردهاي بي نظيري كه خيلي ها در حسرت آن هستند، به ضد ارزش تبديل شود، غافل از اينكه به قول آن پير سفر كرده: «ما مامور به تكليف هستيم، نه نتيجه» و «ما انقلاب خود را در جنگ به دنيا صادر كرديم» و «ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت غرب و شرق را شكستيم» و....
كمترين نتيجه مقاومت تاريخي و دليرانه ملت مسلمان ايران، ثبات و اقتدار پايداري است كه دوست و دشمن بدان معترفند و ايران عزيز و سربلند به مثابه جزيره ثباتي است در اين منطقه پرآشوب و الگوئي قابل اتكا براي ملت هاي آزاديخواه جهان كه نقشي غيرقابل انكار در معادلات جهاني دارد و اين همان پيش بيني امام راحل(ره)درباره صدور انقلاب است.
اما آنچه اين قلم را واداشت تا وارد اين مقوله شده و دردمندانه به حركت درآيد همان گونه كه پيشتر اشاره شد چگونگي معرفي آن دوران باشكوه به نسل جديد و نسل هاي آينده است كه در معرض تهاجم فرهنگي همه جانبه قرار دارند.
نسل جديد، نسلي كنجكاو، پرسشگر و بااستعداد است كه متاسفانه هويت و چيستي اش در معرض غارت و تهاجم همان دشمنان قرار گرفته كه اينك در لباس تازه و فريبنده ولي درنده تر و باتجربه تر به مقابله آمده اند و اين هوشياري و آگاهي مضاعفي را مي طلبد.
مهم ترين ابزار اين جنگ جديد كه سال هاست شروع شده و مقام معظم رهبري به درستي و با درايت آن را شبيخون فرهنگي ناميده اند، ابزار رسانه و به ويژه سينما و تلويزيون است كه متاسفانه دشمنان به خوبي از آن بهره مي برند. در اين ميان صدا و سيما به عنوان زبان گوياي نظام و خط مقدم اين نبرد فرهنگي وظيفه خطيري برعهده دارد و كوچك ترين اهمال و فرصت سوزي در اين زمينه خسارت جبران ناپذيري به همراه دارد.
در اين جا، نگاهي به برخي فيلم ها و سريال هاي پخش شده از رسانه ملي در يك سال اخير با موضوع دفاع مقدس مي اندازيم و قضاوت را به خوانندگان فهيم و نكته سنج واگذار مي كنيم هرچند كه نبايد به سادگي از برنامه هاي مفيد صدا و سيما و سريال ها و فيلم هاي فاخر آن گذشت.
- فيلم سينمائي «به نام پدر»: يك پدر كه دختر دانشجويي دارد در يك اردوي دانشجويي در مناطق عملياتي زمان جنگ، روي مين مي رود و زخمي مي شود، درباره شركت در جبهه ها و دفاع از كشور دچار ترديد مي شود و خود را مقصر زخمي شدن دخترش مي داند، اين شخص (با بازي پرويز پرستوئي) از فرماندهان دوران دفاع مقدس بوده است. بگذريم از اينكه دخترش با يكي از همكلاسي هاي پسرش رابطه دوستي دارد و پدر هم از اين قضيه آگاه است.
- سريال «همچون سرو»: در اين سريال، خط مقدم جبهه، يك پاسگاه آرام و ساكت است كه چند پرستار خانم هم در آن جا حضور دارند و نه تنها جنگي در كار نيست بلكه همه با خيال راحت زندگي كرده و دنبال عشق و عاشقي هاي خود هستند؟!! براي خالي نبودن عريضه هم، گهگاهي درگيري هائي به وجود مي آمد تا بيننده يادش نرود كه در فضاي جبهه قرار دارد.
- سريال «قفسي براي پرواز»: سخن درباره اين سريال بسيار است؛ يك جوان زرنگ و شجاع به دنبال عشقش از تهران به خرمشهر مي آيد و به همراه عده اي ديگر اعم از دزد، قاچاقچي و مطرب و... اسير عراقي ها مي شود. صحنه و انتقال آنها به پشت جبهه هم جالب است؛ همه در پشت كاميون نفربر عراقي بدون محافظ و آزاد مي خوانند و كف مي زنند و انگار نه انگار كه به اسارت مي روند و برادران بعثي هم كاري به آنها ندارند. در اردوگاه هم وضعيت عجيبي حكمفرماست؛ همه زندگي راحتي دارند، بچه زرنگ سريال، هر موقع اراده كند با جابه جايي يك ميله مي تواند به همه جاي اردوگاه سرك بكشد، حلقه و فيلمي را كه بسيار حساس و سري است و به او سپرده اند كه به نيروهاي خودي برساند و حاوي اطلاعات مهمي از نيروهاي دشمن است، در محوطه اردوگاه، در دست گرفته و بالا و پايين مي اندازد و عراقي هاي احمق هم كه از طريق برج هاي ديده باني، محوطه را زيرنظر دارند، متوجه و يا مشكوك نمي شوند. از همه جالب تر، وضعيت آب و غذاي اسيران است. عده زيادي از اسرا به كمك امكاناتي كه برادران انسان دوست و مهربان بعثي در اختيار آنها قرار داده اند، مدام زحمت مي كشند و عرق مي ريزند و براي اردوگاه، غذا تهيه مي كنند، انگار يكي از پادگان هاي خودمان است! در داخل محوطه هم چندين شير آب وجود دارد كه برادران اسير ما هر موقع گرمشان مي شد، سرشان را زير شيرآب مي گرفتند و خنك مي شدند. بندگان خدا! آزادگان ما چه قدر راحت بودند و ما بي خود فكر مي كرديم كه در سختي و مشقت قرار داشتند، شكنجه مي شدند، از نظر آب و غذا در مضيقه بودند و طبق نقل قول هاي غيرموثق و ساختگي! آب آشاميدني آنها به صورت جيره بندي و از طريق تانكرهاي تخليه فاضلاب تأمين مي شد و غذايشان هم بيشتر از پوست سيب زميني و پوست بادمجان تهيه مي شد به طوري كه بسياري از آنان تا مدت ها پس از بازگشت از اسارت، به خاطر ناراحتي هاي گوارشي و كوچك شدن معده نمي توانستند به راحتي غذا بخورند و در قرنطينه نگهداري مي شدند. ظاهراً خاطرات آزادگان عزيز براساس توهم و خيال شكل گرفته است و اطلاع سازندگان چنين سرمايه ها و فيلم هايي بسيار بيشتر از آزادگاني است كه خود مستقيماً درگير مسئله بوده اند.
از نظر شخصيت پردازي هم بگذريم كه نقش خلافكاران و اشتباهي اسيرشدگان، در شجاعت و شهامت بسيار پررنگ تر از رزمندگان است كه با بصيرت و ايمان، قدم در اين وادي گذاشتند و بچه زرنگ تهراني به تنهايي «سوپرمن» قصه است و به راحتي اردوگاه و حتي كشور عراق را به هم مي ريزد. از شخصيت پردازي «مجيد»، جوان حقير هم بگذريم كه ظاهراً نماد جوانان منطقه غرب در دوران دفاع مقدس است، ضمن اينكه در اين سريال هيچ بحثي از ارزش هاي دفاع مقدس و دين و مذهب نيست.
- سريال «نابرده رنج»: بازهم خلافكاران، اشتباهي و ناخواسته به جبهه مي روند، در ميان سادگي و غفلت رزمندگان واقعي تا خط مقدم نفوذ مي كنند، از امكانات آنجا براي رسيدن به هدف خود بهره مي برند و حتي كنترل نبرد را نيز به دست مي گيرند. آنها به دنبال يك گنج هستند كه در يكي از روستاهاي پاوه در استان كرمانشاه مدفون است. زرنگي و شجاعت اين خلافكاران را كه اتفاقاً مأمور آگاهي هم به دنبال آنهاست، بر رزمندگان مي چربد. در اين ميان انتخاب شهرستان پاوه به عنوان جبهه نبرد، خيلي جالب است. عوامل بسيار آگاه؟!! اين سريال ظاهراً نه از تاريخچه جنگ آگاهي دارند و نه از جغرافياي كشور.
بنابراين لازم است به اطلاع سازندگان اين سريال رساند كه اولاً منطقه «پاوه و اورامانات پوشيده از كوه ها و جنگل هاي سرسبز و انبوه است و كلاً منطقه اي صعب العبور است كه با لوكيشن سريال به ويژه در قسمت هائي كه در آن نبرد با نيروهاي عراقي به تصوير كشيده شده بود كوچك ترين همخواني ندارد و دوم اين كه در منطقه مزبور، غير از درگيري با ضدانقلاب كومله و دموكرات، هيچ درگيري و جبهه مستقيمي با عراق وجود نداشت و رژيم صدام هيچ حضوري را با ادوات سنگين و تانك و توپ و... در اين منطقه تجربه نكرد.
سوم، نيروهاي ايراني در اين سريال نقشه اي طرح مي كنند كه خود را به بصره برسانند و از اين طريق خود را نجات دهند. ظاهراً سازندگان اين سريال علاوه بر ناآگاهي كامل نسبت به دفاع مقدس و مناطق عملياتي، به افراد مطلع نيز دسترسي نداشته اند كه از آنان كسب اطلاع نمايند وگرنه حداقل بايد مي دانستند كه فاصله و ارتباط پاوه با بصره چقدر است.
چهارم، در قسمتي كه افسر عراقي را گروگان مي گيرند، هنگامي كه به دوراهي مي رسند، رزمنده ايراني از طريق مترجم از افسر عراقي مي پرسد: «بصره كدام طرف است؟» افسر عراقي مي گويد: «يمين» يعني طرف راست و رزمنده ايراني مي گويد: «دروغ مي گويد ما از سمت راست؟! مي رويم.» و... بحث در مورد اشكالات محتوائي مانند رابطه هاي عاشقانه دختر و پسر در خط مقدم و ساير موارد در اين گونه سريال ها و برنامه هاي صدا و سيما بسيار است و فقط به نمونه هاي كمي از آن بسنده شد و اگر وارد مقوله هاي ديگري چون مهندسي پيام، استفاده صحيح از ظرفيت هاي پيام، شناخت نياز مخاطب، انتقال صحيح مفاهيم و... شويم، يقيناً بحث به درازا خواهد كشيد و فرصتي ديگر مي طلبد اما با اين مختصر آيا نمي توان نتيجه گرفت كه در اين زمينه راه را به بخطا رفته ايم و خداي نخواسته كار را به نااهلان سپرده ايم و اگر به همين منوال پيش برويم نه تنها نسل جوان خود را سردرگم و گمراه خواهيم كرد بلكه تاريخ پرافتخار دفاع مقدس را نيز به آيندگان وارونه انتقال مي دهيم؟ يعني همان كاري كه خواسته دشمنان و بدخواهان اين نظام مقدس است.
حال جاي سؤال است كه چرا مسئولين و سازمان هاي متولي همچون بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس كه وظايف تعريف شده اي در اين زمينه دارند و براي اين كار بودجه هائي را نيز به خود اختصاص داده اند، كوچك ترين حساسيتي نشان نمي دهند و بالاخره اينكه آيا در صدا و سيما، مركزي براي نظارت و بررسي اين موارد وجود ندارد؟
فراموش نكنيم كه رسانه تيغ دولبه اي است كه استفاده نابجا و بدون نظارت بر آن، به جاي فوائد و كاركردهاي مورد انتظار، مي تواند زيان هاي ويرانگري به بار آورد كه كمترين آن، تحريف حقايق و سلب اعتماد مردم نكته سنج و آگاه مي باشد.

 



تصوير برده داري صهيونيست ها در ماريان و كد سياه

پيش توليد فيلم سينمايي «ماريان و كد سياه» كه به برده داري صهيونيست ها در اروپا و مبارزات عليه نژادپرستي مي پردازد، به صورت جدي آغاز مي شود.
محسن علي اكبري تهيه كننده اين مستند در گفت و گو با فارس درباره روند توليد فيلم گفت: سياست هاي معاونت سينمايي اين است كه مجموعه كارهايي بين المللي و مشترك ساخته شود كه در وهله اول مشاركت با كشورهاي همسايه و اسلامي و دردرجه بعدي كشورهاي اروپايي است. طرح فيلمنامه «ماريان و كد سياه» را آقاي شمقدري خوانده بودند كه فيلمنامه اش براساس طرح توسط ماريا پوميه نوشته شد.فيلمنامه توسط موسسه هفت آسمان به نمايندگي از مركز گسترش سينماي مستند و تجربي خريداري شد.
وي در ادامه افزود: فيلمنامه بسيار قوي و زيبا است، داستان آن به رواج برده داري توسط صهيونيست ها در اروپا مي پردازد و به مبارزات عليه نژادپرستي اشاره دارد. فيلمنامه كامل است و براي كارگرداني آن به گزينه هاي مختلفي از كشورهاي انگليس، آلمان و فرانسه فكر كرديم.
اين تهيه كننده در ادامه به توليد فيلم اشاره كرد و گفت: اين فيلم محصول مشترك ايران و اروپا خواهد بود و در كنار كارگردان خارجي يك كارگردان ايراني نيز حضور خواهد داشت، زيرا نگاه معاونت سينمايي به توليد آثار مشترك به اين صورت است كه اگر قرار است سرمايه اي از ايران براي مشاركت در ساخت فيلمي هزينه شود بايد به گونه اي باشد كه تيمي مشترك كار را جلو ببرند و درحين كار هنرمندان ما بتوانند آموزش لازم را ببينند و از سوي ديگر مباحثي كه مد نظر ماست ، در كار لحاظ شود.
وي در خاتمه به توليد فيلم اشاره كرد و گفت: اگر بودجه فاخر معاونت سينمايي به صورت كامل دريافت شود، مراحل توليد كار را پي مي گيريم . پيش توليد جدي كار امسال آغاز خواهد شد و فيلم براي حضور در جشنواره سي و يكم آماده نمايش خواهد شد.

 



قلمرو بهشت در عصر بيداري اسلامي

همزمان با برگزاري برنامه عصر سوره ويژه موج بيداري اسلامي،جلسه نمايش و نقد فيلم «قلمرو بهشت» به كارگرداني ريدلي اسكات با حضور دكتر مجيد شاه حسيني، در سالن شماره دو تالار انديشه حوزه هنري برگزار شد.
در اين نشست كه بلافاصله پس از نمايش فيلم آغاز شد،دكتر شاه حسيني ضمن يادآوري وقايع تاريخي همزمان با داستان فيلم و اشاره به
جنگ هاي صليبي ميان مسلمانان و مسيحيان،درباره ضرورت نمايش فيلم در برنامه بيداري اسلامي گفت:امروز دنياي اسلام دنبال يك بزرگ تر مي گردد و بعد از يك تحقير صد ساله از سوي غرب به اصطلاح متمدن،امروز دارد دوباره خودش را پيدا مي كند.
او ادامه داد:پس از سقوط امپراتوري عثماني،آخرين حامي وتكيه گاه مسلمانان نيز فروريخت و سران مسلمان هر يك به منطقه اي رفتند و 18 ايالت غير متعهد مثل بحرين و عراق و قبرس و ....شكل گرفت.
شاه حسيني در ادامه با اشاره به فيلم لورنس عربستان گفت:تكبر غربي ها در فرو ريختن امپراتور عثماني و واپاشي سران مسلمان،در پلاني از اين فيلم كاملا مشهود است و از همه مصيبت بارتر،فلسطين بود كه در آن زمان به نكاح يهوديان درآورند.
او در ادامه به جنگ معروف شش روزه ميان اعراب و اسراييل اشاره كرد و گفت:در آن زمان جمال عبدالناصر سوسياليست افراطي سني،به عنوان قهرمان اسلام با اسراييل مي جنگيد و درست در همان زمان محمدرضا شاه پهلوي شيعه به همان اسراييل نفت مي فروخت.
شاه حسيني گفت:روزگاري را به ياد بياوريد كه كه مدافع اسلام جمال عبدالناصر بود و آن وقت درد كسي مثل شهيد چمران را مي توان فهميد كه ترجيح داد به مصر برود و در اردوگاه چريكي جمال عبدالناصر دوره ببيند. روزگاري رابه ياد بياوريد كه تشيع را به سازش كاري و نان به نرخ روزخوري رفتار پادشاه غرب زده ايران مي شناختند.
شاه حسيني ادامه داد:روزگاري را به ياد بياوريد كه دنياي اسلام بي سروسردار بود و آن را با امروز مقايسه كنيد كه موج بيداري اسلامي در منطقه آغاز شده و صحبت هاي رهبري نيز مويد اين مطلب است كه چطور روشنفكران دنياي عرب و علماي نيك رفتار جهان عرب همه نگاهشان به نظام مقدس اسلام است كه حالا سري و برادري شد كه دنياي اسلام مي تواند به آن تكيه كند.
شاه حسيني در ادامه گفت:فيلم «قلمرو بهشت» در سال 2005درست در زمان رياست جمهوري جورج بوش ساخته شد ،يعني درست در زماني كه دوباره داعيه راه اندازي دوره ديگري از جنگ هاي صليبي را سر داده بود و اين فيلم از طرفي مي خواست يك عبرت تاريخي را يادآوري كند و از طرفي دوره اي بود كه آمريكا و غرب با راه انداختن موجي از
فيلم هاي «نجات سرباز رايان» و «سقوط شاهين سياه» يك موج تقدير از حماسه شكست را راه انداخته بودند،چرا كه دوره اي بود كه آمريكائي ها ديگر در جنگ هايشان موفق عمل نمي كردند و اين قداست مبارزه تا پاي جان و شكست مقدس را براي تغيير اذهان عمومي لازم مي دانستند و دليل ديگر نيز ارائه يك توجيه با شعار به خاطر مردم براي راه اندازي دوره اي ديگر از جنگ هايشان بود.
او در پايان گفت: با يادآوري تاريخ بايد قدر اين موج بيداري اسلامي رابدانيم و بدانيم كه نگاه جهان اسلام امروز به برادر و تكيه گاهي چون ايران است و بايد تمام حواسمان باشد كه براي اين تكيه گاه بودن چه داريم. امروز هر نفر بايد خودش را جزيي از امت اسلام بداند و خودش را محدود به سرزمين خودش نكند چراكه امت اسلام جهاني را در پيش روي خود دارد.
استقبال مردم نمايش مبارك را چهار بار تكرار كرد
نمايش خياباني «خيابان يك طرفه» به كارگرداني خيراله تقياني پور به خاطر استقبال مردم چهار مرتبه تكرار شد.
به گزارش پارس توريسم، اين نمايش كه نگاهي فانتزي-كمدي به حضور حسني مبارك، ديكتاتورمخلوع مصردارد روايتگري از جريان بيداري اسلامي در كشورهاي خاورميانه و ظلم ستيزي مردم در مبارزه با حكومت هاي خودكامه بود.مبارك، شخصيت اصلي نمايش هاي سنتي در اين نمايش، داستان را به گونه اي روايت مي كند كه نتيجه آن حكم محتوم نابودي حسني مبارك به تماشاگر نشان داده مي شود. اين كه توده مردم همواره خواهان استقرار آرامش و حكومت هاي الهي اسلامي هستند و در اين راه از هيچ تلاشي براي بيداري اسلامي دريغ نمي كنند.براساس اين گزارش با توجه به اين كه در نخستين روز از برگزاري ويژه برنامه عصر سوره با حضور كم نظير مخاطبان در حوزه هنري برگزار شد اين اثر نمايشي به دليل استقبال مخاطبان چهار نوبت اجرا شد .

 



جمشيدي و نقد برنامه هاي معارفي سيما

مجري برنامه هاي سحرگاهي سيما به نقد برنامه هاي معارفي سيما پرداخت.
فرزاد جمشيدي گفت:علي رغم اينكه نقاط قوت زيادي داريم، اما هنوز نتوانستيم به حد ايده آل برسيم؛ حد ايده آل اين است كه هر برنامه سازي بداند گفتن از ماه خدا ، از قرآن، پيامبر(ص) و اولاد او توفيق بزرگي است و به چشم يك فريضه به آن نگاه كنند نه يك شغل.
جمشيدي اظهار كرد: مردم برنامه هاي معارفي را دوست دارند، چون با دلشان سر و كار دارد و هيچ كس آنها را مجبور به ديدن اين
برنامه ها نمي كند و خودشان انتخاب مي كنند؛ برنامه سازان بايد به محتوا در برنامه هاي معارفي به همراه فرم، بيشتر توجه كنند.
وي در پاسخ به پرسش ايسنا مبني بر اينكه پيشنهادش براي جذاب شدن برنامه هاي معارفي چيست؟ اظهار كرد: برنامه سازان بايد از رأي و نظر مردم در طي سال غافل نباشند؛ متاسفانه برنامه ها لهجه پايتختي پيدا كرده اند ما در حوزه هاي
برنامه سازي به ويژه در شبكه هاي فراگير، از يك برنامه خوبي كه بتواند در سطح ملي حرف بزند غافل هستيم.
اين مجري برنامه هاي معارفي ماه رمضان اضافه كرد: برنامه سازان معارفي بايد برنامه سازي در حوزه كلان ملي را در نظر بگيرند؛ حوزه معارفي رنگين كماني از جهان اسلام است كه مي تواند مسائل روز جامعه را دربرگيرد؛ به روز بودن براي يك برنامه معارفي مثل نفس كشيدن است.
وي در پايان نيز خاطرنشان كرد: در ساخت برنامه هاي معارفي ايرادي ندارد كه ما از جذابيت هاي بصري هم استفاده كنيم و اصلا قبيح نيست؛ مردم نيز بايد خودشان را در يك برنامه معارفي ببينند. برنامه معارفي خيابان يك طرفه نيست.
جمشيدي همچنين درباره تاكيد تلويزيون بر ساخت «نود» ديني، معتقد است: پاسخ به شبهات، كار رسانه ملي نيست و نود ديني به اعتقادات مردم صدمه مي زند.
وي افزود: امكان دارد موضوعي مورد سوال جمع كوچكي باشد، ما آن سوال را مطرح كنيم و به آن جمع كوچك هم پاسخ دهيم، ولي براي جمع بزرگ مجددا سوال ايجاد مي كنيم؛ همچنين معنويات موضوعي است كه هر فردي بايد از راه دل خودش به خدا برسد. اين مجري ادامه داد: اگر مردم در بحث هاي ديني دچار چالش جدي شوند، بايد تبليغ كنيم، مبني بر اينكه علمايي هستند كه مردم مي توانند به آنها مراجعه كنند و سوال هاي شرعي خودشان را از طريق ايميل ارسال كنند.
جمشيدي درباره برنامه هاي معارفي چالشي، نيز عنوان كرد: عرصه معارف، عرصه جنگ و منازعه نيست ؛ عرصه صلح است ؛ بايد خوبي هايش را به مردم معرفي كنيم و مردم را متوجه اصل دين كنيم در اين صورت جايي براي تنازع باقي نمي ماند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14