(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 9 مهر 1390- شماره 20036

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
استكبار و سياست تحقير مسلمانان
چالش هاي امربه معروف و نهي ازمنكر

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
استكبار و سياست تحقير مسلمانان

توجّه كنيد برادران و خواهران! مطلب مهمّي است كه در واقعه كربلا از اين ديدگاه دقّت شود كه اگر امام حسين مي خواست در مقابل حوادث بسيار تلخ و دشواري مثل شهادت علي اصغر، اسارت زنان، تشنگي كودكان، كشته شدن همه جوانان و حوادث فراوان ديگري كه در كربلا قابل احصاست، با ديد يك متشرّع معمولي نگاه كند و عظمت رسالت خود را به فراموشي بسپارد، قدم به قدم مي توانست عقب نشيني كند و بگويد: «ديگر تكليف نداريم. حال با يزيد بيعت مي كنيم. چاره چيست!؟ الضرورات تبيح المحذورات.» اما امام حسين چنين نكرد. اين، نشانگر استقامت آن حضرت است. استقامت يعني اين! استقامت، همه جا به معناي تحمّل مشكلات نيست. تحمّل مشكلات براي انسان بزرگ، آسان تر است تا تحمّل مسائلي كه بر حسب موازين ـ موازين شرعي، موازين عرفي، موازين عقلي ساده ـ ممكن است خلاف مصلحت به نظر آيد. تحمّل اينها، مشكل تر از ساير مشكلات است.
يك وقت به كسي مي گويند: «اين راه را نرو؛ ممكن است شكنجه شوي.» خوب؛ انسان قوي مي گويد: «شكنجه شوم! چه مانعي دارد؟! راه را مي روم.» يا مي گويند: «نرو! ممكن است كشته شوي.» انسان بزرگ مي گويد: «خوب؛ كشته شوم! چه اهميت دارد؟!» اما يك وقت صحبت كشته شدن و شكنجه شدن و محروميت كشيدن نيست. مي گويند: «نرو؛ ممكن است كه گروهي از مردم، به خاطر اين حركت تو كشته شوند.» اين جا ديگر پاي جان ديگران در بين است: «نرو؛ ممكن است بسياري از زنان و مردان و كودكان، به خاطر پيش رفتن تو، سختي بكشند.» اين جا ديگر كساني كه كشته شدن برايشان مهمّ نيست، پايشان مي لرزد. آن كسي پايش نمي لرزد كه اوّلاً در حد اعلي بصيرت داشته باشد و بفهمد چه كار بزرگي انجام مي دهد. ثانياً قدرت نفس داشته باشد و ضعف نفس نگيرد. اين دو خصوصيت را امام حسين در كربلا نشان داد. لذا، حادثه كربلا مثل خورشيدي بر تارك تاريخ درخشيد؛ هنوز هم مي درخشد، و تا ابدالدّهر هم خواهد درخشيد.
عرض من اين است كه امام بزرگوار ما در اين خصوصيت، به طور كامل دنباله رو امام حسين شد. لذا، اين خصوصيت امام، انقلاب را به پيروزي رساند. ثانياً، پيروزي بعد از رفتن خودش را هم تضمين كرد؛ هم پيروزي فكرش و هم پيروزي راهش را كه مظهر آن، همين اجتماع عظيم شما مردم و مظهر وسيع ترش در سطح عالم، گرايش ملّتها به اسلام و به راه امام است. كسب اين پيروزيها، به خاطر استقامت او بود.
بيانات در اجتماع پرشكوه زائران مرقد امام خميني ( ره )
14/3/75
استكبار و سياست تحقير مسلمانان
يكي از مؤثّرترين شگردهاي دشمنان اسلام اين بود كه ملّتهاي مسلمان را تحقير كنند. به ايران و كشورهاي عربي و شبه قارّه هند و كشورهاي آسياي ميانه و آسياي دور و آفريقا و اقليّتهاي اسلامي در اروپا و امريكا نگاه كنيد! همه جا اين سياست ـ يعني تحقير مسلمانان ـ اعمال شده است. درست توجّه كنيد كه اين چقدر مهمّ است. مسلمانان خصوصيتي دارند كه مي توانند اراده خود را در حركت عالم مؤثّر كنند. به خاطر چه؟ به خاطر احكام نوراني اسلام؛ بلكه به خاطر روحيّات و خلقيّاتي كه اسلام به مسلمانان مي دهد؛ مثل ظلم ستيزي و كنار نيامدن با بدي و فساد، مثل امر به معروف و نهي از منكر و جهاد في سبيل الله، كه جهاد في سبيل الله ميدان گسترده وعرض عريضي دارد و مخصوص صحنه نبرد روياروي جسماني نيست، بلكه جهاد داخل خانه ها هم ممكن است و همه جا انسان مي تواند با دشمن خدا جهاد كند؛ اگر اراده داشته باشد و اگر بداند بايد چه كاركند.
اين، مجموعه احكام اسلامي است. اين، جهاد و امر به معروف و عدم كنار آمدن بابدي و فساد و تحمّل نكردن ظلم است: «لاتظلمون و لاتظلمون»66. مجموع اين احكام و معارف موجب شده است مسلمان به طور طبيعي در هر جاي دنيا كه هست ـ چه به صورت يك ملّت و چه از يك ملّت كوچك تر، تا يك فرد ـ به بركت اين احكام قادر باشد اراده خود را در اداره جهان و محيط خودش مؤثّر سازد. اين، خصوصيت مسلمان است. استعمارگران از چنين خصوصيتي چيزي ناراحتند. ظالمان عالم از چنين خصوصيتي نگرانند.
روزي كه اروپاييها سوار كشتيها شدند و آمدند كشورهاي منطقه آسيا و آفريقا و خاورميانه و بقيّه جاها را تصرف كردند، از اين روحيّه مسلمانان
مي ترسيدند. براي اين كه مسلمان بي خطر شود، دوكار بايد با او بكنند: يكي اين كه او را از احكام اسلامي دور كنند و دوم اين كه روحيه اورا بشكنند و تحقيرش كنند. پس، ببينيد همه سياستهاي دشمنان اسلام در طول مبارزه با اسلام ـ كه اين يكي دو قرن اخير، اوج اين مبارزه بوده است ـ در اين دوچيز متمركز مي شود: يكي دور كردن مسلمين از احكام اسلام و دوم تحقير مسلمين و شكستن و خرد كردن روحيه آنان. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه كشورهاي اسلامي، به صورت كشورهاي درجه سه عالم درآمدند. نمي شود گفت درجه دو.هرجا كشور اسلامي بود، يا مستقيم زيرنفوذ دشمنان اسلام و قدرتهاي بيگانه بود، يا يك عامل قدرتهاي بيگانه برآنها مسلّط بود؛ مثل خاندان منحوس پهلوي در اين جاو بعضي كشورهاي ديگر كه نظير اين را داشتند.اين، وضعيّت مسلمانان بوده است.
امام بزرگوار ما آمد و درست روي همين دونقطه انگشت گذاشت. علّت اين كه شما مي بينيد اسم امام، دنياي اسلامي را مثل توفاني در نورديد، اينهاست. با تبليغات و با پروپاگاند كه نمي شود كسي را اين طور در دل ملّتها جا داد. اين كه در بعضي از نقاط عالم كه مردم آن جا اسم ايران را اصلاً نشنيده بودند، به امام بزرگوار ما عشق و ارادت مي ورزيدند، به خاطر اين چيزهاست. اين، سنّت الهي و قاعده آفرينش است. امام روي اين دونقطه تكيه كرد. وجدان ملّتها بيدار شد و ديدند كه راه نجات، همين و الگوهم ملّت ايران است.
امام بزرگوار، ملّت ايران را به برگشت به اسلام دعوت كرد و گفت بياييد به اسلام به معناي حقيقي كلمه عمل كنيد. نه فقط عمل كردن در داخل مسجدها و به صورت عبادات فردي؛ بلكه به صورت عمل كامل اين كار را انجام دهيد و نظام زندگي را از اسلام بگيريد. به همين خاطر، جمهوري اسلامي را تشكيل داد. در نقطه دوم هم روحيه اين ملّت را احيا و بازسازي كرد. به ملّت ايران آموخت و فهماند كه قدرت دارد و مي تواند. به همه ملّتهاي مسلمان دنيا پيام داد كه شما داراي قدرت واقعي هستيد و مي توانيد دشمن را به زانو در آوريد. هرجا و به هراندازه، نسخه امام بزرگوار عمل شد، اين نتيجه را داد. در خود كشور ما، ملّت ايران از حالت ضعف و انفصال به جايي رسيد كه امروز در قضاياي مهمّ دنيا، اراده اش داراي نقش است. دشمنان ما نيز همين را مي گويند.
بيانات در ديدار با اقشار مختلف مردم و ميهمانان خارجي شركت كننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خميني ( ره ) ـ 16/3/75
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
66. سوره ي بقره، آيه ي 279.
پاورقي

 



چالش هاي امربه معروف و نهي ازمنكر

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
چالش ها در بحث امر به معروف و نهي از منكر
1- تغيير منكر به معروف و معروف به منكر، مهم ترين آفت جامعه اسلامي
يكي از بزرگ ترين حقوقي كه بايد از آن دفاع كرد، حقوق انسانيت است و از جمله اين حقوق، كه دفاع از آن لازم است، امر به معروف و نهي از منكر است؛ زيرا با اقامه اين فريضه است كه جامعه انساني، يك جامعه شايسته و سالم خواهد بود. اما اگر امر به معروف و نهي از منكر ترك شود، جامعه به تدريج، به تباهي سوق داده خواهد شد و انسان ها از اين حق خود محروم خواهند گرديد. پس براي اينكه انسان ها از حق داشتن يك جامعه سالم و شايسته محروم نشوند، بايد امر به معروف و نهي از منكر كرد و اگر كساني مانع از آن مي شوند بايد با آنها جهاد كرد. جهاد سيدالشهدا(ع) بر اين اساس تبيين مي شود. قيام ايشان بدين جهت شكل گرفت كه زمينه اي در جامعه مسلمانان فراهم شده بود كه ديگر اقامه امر به معروف و نهي از منكر ميسور نبود، و بدتر از آن، زمينه اي فراهم كرده بودند كه اصلا منكر تبديل به معروف شود و معروف نيز منكر تلقي گردد. البته علي(ع) پيش از اين وقايع، چنين چيزي را پيش بيني فرموده بود: و انه سيأتي عليكم من بعدي زمان ليس فيه شيء اخفي من الحق و لااظهر من الباطل و لااكثر من الكذب علي الله و رسوله و ليس عند اهل ذلك الزمان سلعه ابور من الكتاب اذا تلي حق تلاوته و لا أنفق منه اذا حرف عن مواضعه ولا في البلاد شيء انكر من المعروف ولا اعرف من المنكر فقد نبذ الكتاب حملته و تناساه حفظته؛1 «همانا پس از من روزگاري بر شما فراخواهد رسيد كه چيزي پنهان تر از حق، و آشكارتر از باطل و فراوان تر از دروغ به خدا و پيامبرش نباشد؛ و نزد مردم آن زمان كالايي زيانمندتر از قرآن نيست، اگر آن را درست بخوانند و تفسير كنند؛ و متاعي پرسودتر از قرآن يافت نمي شود، آن گاه كه آن را تحريف كنند و معاني دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزي ناشناخته تر از معروف و شناخته تر از منكر نيست، حاملان قرآن، آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش مي كنند.» بنابراين فرمايش، ممكن است روزي فرا رسد كه معروفي مصداق منكر و منكري مصداق معروف معرفي شود و محتمل است كه در چنين وضعيتي، جهاد تبديل به منكرترين منكرات شود؛ امر به معروف و نهي از منكر دخالت در امور ديگران تلقي گردد؛ و اقامه احكام دين واپس گرايي و ارتجاع تلقي گردد!
مختصر آنكه، انسان ها حق دارند در جامعه اي زندگي كنند كه معروف، يعني آنچه خدا مي پسندد، در جامعه رواج داشته باشد و منكرات، يعني آنچه شيطان مي پسندد، در آن جامعه، متروك، منفور و مطرود باشد. اگر كساني جلوي امر به معروف و نهي منكر را بگيرند، در واقع، حق انسانيت را تضييع كرده اند. از اين روي جهاد با چنين اشخاصي، يكي از موارد جهاد واجب در قانون اسلام است.
بدون ترديد، آن معروف و منكري كه در اسلام مطرح است، آن معروف و منكري است كه ارتباط با دين دارد؛ والا افراد اگر چيزي براي دنيايشان ضرر داشته باشد، با جديت براي مقابله با آن اقدام مي كنند؛ مثلا اگر كسي بخواهد بهداشت عمومي را با خطر مواجه سازد، يا احتمال مبتلا شدن مردم به امراض مسري وجود داشته باشد، گروه هاي مختلف عكس العمل نشان مي دهند. از اين روست كه در بسياري از كشورهاي غربي سيگار كشيدن در مجامع عمومي و در ساختمان هاي سرپوشيده ممنوع است؛ چه، ضرر سيگار را براي بدن و براي زندگي مادي شان درك كرده اند. اما آنچه ضرر براي دين و روحشان دارد، درك نمي كنند و به آن اهميتي نمي دهند. در همان كشورهاي غربي مشروبات الكلي همچون آب مصرف مي شود؛ اعتياد، دامان درصد فراواني از آنان را گرفته است؛ جنايت در هر روز بلكه در هر ساعت به وقوع مي پيوندد؛ و مفاسد اخلاقي، كانون هاي خانوادگي را به شدت به خطر انداخته است. اين نمونه ها، بلاياي خانمان سوز عمومي است كه بسياري به آن مبتلايند، ولي براي جلوگيري از آنها اقدامي نمي كنند؛ چرا كه لازمه زندگي مدرن را در همين مي دانند. گاهي ممكن است مشابه همين سخنان در داخل يك كشور اسلامي همچون كشور ما هم زده شود. مثلا وقتي براي مسئولاني، در مقاطعي از تاريخ كشور، مفاسد موجود را برمي شمردند، آنان پاسخ مي دادند كه اينها بهايي است كه بايد براي آزادي بپردازيم.
امروزه شاهد آنيم كه برخي از معروف ها تبديل به منكر شده و برخي از منكرها تبديل به معروف گرديده است. براي نمونه، اكنون در برخي از مناطق كشورمان، اگر كسي را امر به معروف و نهي از منكر كنند، نه تنها توجهي به آن نمي كند، بلكه آن را فضولي و دخالت در امور ديگران مي شمرد. از ديد بسياري از مردم، تكليف واجب امربه معروف و نهي از منكر، خود تبديل به يكي از منكرات در جامعه گرديده، دخالت در امور شخصي ديگران محسوب مي شود. متأسفانه اين امر ناشي از برخي سياست هاي اشتباهي بوده است كه برخي از مسئولان ما در پيش مي گرفتند و گاهي برخي از روحاني نماها هم آنان را تأييد و از دولت تقدير مي كردند كه در جهت توسعه آزادي ها مي كوشد! در نتيجه، آزادي تبديل به يك ارزش و معروف در جامعه گرديد؛ و حال آنكه به اسم همين آزادي، آن فسادي كه انبيا(ع) براي ريشه كن كردن آن قيام كردند، امام(ع) براي مقابله با آن انقلاب كرد، و ملت ما صدها هزار شهيد براي برطرف شدن آن داد، تبديل به يك ارزش گرديد، و كار بدانجا كشيده شد كه اين ايده مطرح گرديد كه نه تنها نبايد با آن مفاسد مبارزه كرد، بلكه ايجاد آنها خدمت به جامعه است. طرح و ترويج مباحثي همچون جامعه چند صدايي، آزادي، دموكراسي، حقوق بشر و اموري از اين قبيل در جامعه تبديل به معروف گرديد.
براي اجراي امر به معروف و نهي از منكر در جامعه اسلامي بايد اين فرهنگ وارداتي اصلاح شود و اين كار، كار يك روز و دو روز، يا كار يك نفر و دو نفر نيست؛ بلكه يك عزم ملي و همت والاي همگاني را مي طلبد. حال اي كاش! دربرخي مقاطع عمر نظام جمهوري اسلامي، كه هيچ اقدام ارزنده اي ازسوي دولتيان در اصلاح فرهنگ جامعه صورت نگرفت، دست كم، از سوي همانان چراغ سبز به بزهكاران نشان داده نمي شد. اي كاش! به مروجين فحشا و منكر، سيمرغ بلورين نمي دادند. متأسفانه در سال هايي، در كشورما، برخي مسئولان نه تنها درصدد نبودند تا فرهنگ جامعه را به گونه اي بسازند كه امر به معروف و نهي از منكر رواج پيدا كند، بلكه با اقدامات خود، كاري كردند كه آمرين به معروف و ناهيان از منكر، به راحتي مورد ضرب و شتم قرار مي گرفتند و بعضا به شهادت مي رسيدند. در همان زمان، اگر درجايي، روزنامه اي به دليل اهانت به مقدسات و به مخاطره انداختن نظام جمهوري اسلامي بسته مي شد، اكثر نيروهاي سياسي و جناح ها به كار مي افتادند و اين عمل را اجحاف به حقوق بشر معرفي مي كردند، اما زماني كه آمرين به معروف و ناهيان از منكر را در روز روشن و در وسط شهر مي كشند، هيچ سروصدايي از آنان بلند نمي شد و كسي، از آن وزير و نماينده مجلس گرفته تا آن روزنامه ها و نشريات، اعتراضي نمي كرد. دراين وضعيت، مشخص است كه امر به معروف و نهي از منكر رواج نخواهديافت و اگر هم كساني در صدد اجراي آن برآيند، محكوم به دخالت در كار ديگران مي شوند، و همين كار آنان، ضدارزش و منكر معرفي مي شود. درمقابل به نام آزادي، فحشا و منكر تبديل به ارزش و معروف مي گردد. از اين روي مراسم چهارشنبه سوري و رقص دختر و پسرها در خيابان ها و احياي فرهنگ ملي و باستاني تبديل به معروف و ارزش مي شود.
درمقابل چنين وضعيتي، همه موظفيم به منزله كساني كه با فرهنگ اسلامي آشناييم، بكوشيم تا اين فرهنگ را به حال اول خود برگردانيم و بالاترين و نخستين وظيفه اين است كه منكر را منكر و معروف را معروف كنيم. به عبارت ديگر، بكوشيم تا مردم مصاديق منكر و معروف واقعي را تشخيص دهند. بالاترين امر به معروف و نهي از منكري كه بر ما واجب است، اين است كه اين فكر و بينش مردم را عوض كنيم، والا تا اين فكر و بينش بر جامعه حاكم است، هيچ فعاليت عملي به جايي نمي رسد. دراين بينش، آمر به معروف و ناهي از منكر مزاحم تلقي مي شود و هركس كه بخواهد، براي حفظ ارزش هاي اسلامي قدمي بردارد، متهم به خشونت طلب، فضول، مخالف آزادي و صفاتي ازاين قبيل مي گردد، و همين قبيل القاب كافي است تا مردم به آمر و ناهي بدبين شوند؛ چون مردم عادي تا اين اندازه بينش عميق ندارند كه بتوانند دراين زمينه قضاوت كنند؛ به ويژه نوجوانان و نسلي كه تازه بر سر كار مي آيد، هنوز با فرهنگ اسلامي، به گونه كامل، انس نگرفته است؛ از اين روي، با همين حرف ها و ادعاها، براي ايشان فرهنگ مي سازند. دراين فرهنگ ساختگي، دفاع از اسلام، يعني خشونت طلبي و امر به معروف و نهي از منكر يعني دخالت در كار مردم و سلب آزادي و محروم كردن آنان.
كار به جايي رسيده كه عده اي، با صراحت مي گويند كه معروف يعني آن چيزي كه مردم آن را معروف بدانند و منكر هم همان چيزي است كه مردم آن را نپسندند! با اين برداشت، ممكن است در جامعه اي همجنس بازي تبديل به معروف گردد، كه البته در برخي كشورها چنين نيز شده است. دراين صورت، ديگر همجنس بازي منكر نخواهدبود، بلكه به دليل پذيرش آن توسط افراد يك جامعه، تبديل به معروف گرديده است. براساس اين ديدگاه، منكر و معروف، متغير است و ما معروف هاي ثابتي نداريم.
دراين زمينه، تمام مسلمانان وظيفه دارند؛ اما وظيفه روحانيت دراين زمينه، وظيفه خاصي است. روحانيت به منزله قشري كه با قرآن و سنت، معلومات اسلامي، ميراث انبياء و اولياء و ائمه اطهار(ع) سروكار دارد، يك وظيفه بالاتر از ديگران در اين زمينه دارد. نخستين وظيفه اي كه روحانيت، درمقام قشري از مردمي كه علاقه مند به اسلام و مدافع آن قلمداد مي گردند، برعهده دارد، اين است كه بكوشد اين فرهنگ غلط را اصلاح كند. البته اين كار، آسان نيست و تلاش جدي و مجاهدت مي خواهد. در انجام اين وظيفه، هر روحاني نخست بايد اين مسائل را براي خود حل كند كه اصلا كلام معروف و منكر چيست و ملاك حقوق و تكاليف چيست. در مرحله بعد نيز موظف است معروف و منكر را به مردم معرفي كند، و جلو اين سيل فرهنگ الحادي را، كه جامعه را از لحاظ ارزش ها و اخلاق به سمت ويراني مي برد، بگيرد. البته اين كار، سخت است، اما ناشدني نيست. از اين روي بايد كمر همت را بست؛ اراده را قوي ساخت؛ و خود را براي تحمل سختي ها و مشكلات آماده كرد. چنين كار سنگين و سختي را با حركت هاي ساده و آرام نمي توان به سرانجام رساند. پس روحانيت موظف است به گونه اي جدي وارد عمل شود، و مسائل را از نظر علمي براي خود حل كند، و درمرحله بعد، كيفيت تفهيم مطلب و راه بيان را براي ديگران فراگيرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نهج البلاغه، خطبه147، ص.270
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14