(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 9 مهر 1390- شماره 20036

خود فراموشي فرهنگي
آسيب شناسي سينماي دفاع مقدس درگفت وگو با كارشناسان
فقدان چشم انداز؛ عامل تضعيف سينماي دفاع مقدس
نگاهي بر ماهيت سينماي دفاع مقدس با مروري بر نمونه هاي برجسته آن در سال هاي اخير-يك
حكايت سينماي دفاع مقدس؛ از ديروز تا فردا
خانه سينما و حمايت از همكاران بنگاه سخن پراكني بي بي سي



خود فراموشي فرهنگي

آرش فهيم
يكي از مهم ترين دستاوردهاي فرهنگي پديدار شده در كشورما سينماي دفاع مقدس است؛ بومي ترين ژانر سينمايي ايران و مصداق بارز و تام سينماي ملي . به طوري كه تمامي عناصر و شاخص هاي فرهنگي و انساني منتسب به فرهنگ ايراني، اسلامي و شيعي در اين نوع آثار جلوه يافت. ارزش هايي چون ايثارگري، عدالت خواهي، شهادت طلبي، پيروي از ولي فقيه عادل و مقاومت در مقابل فتنه هاي دروني و بيروني شيطان به خوبي و زيبايي در اين گونه آثار ديده مي شود. به همين دليل هم سينماي دفاع مقدس سد محكمي در مقابل جنگ نرم بوده و خواهد بود. مگر غير از اين است كه هدف تحميل كنندگان جنگ نرم ،تخريب ارزش هاي جامعه و به انحطاط كشاندن مردم است؟ و مگر مي توان منكر شد كه فيلم هاي دفاع مقدسي به تثبيت ارزش هاي جامعه پرداخته و به مردم هويت و روحيه مقاومت را تزريق مي كنند؟
نكته قابل تأمل اين است كه در سال هاي پس از دفاع مقدس و گسترش روزافزون فرهنگ رفاه طلب و غرب زده در جامعه، سينماي دفاع مقدس نيز رو به استضعاف رفت. اهميت سينماي دفاع مقدس زماني گوياتر شد كه مشاهده كرديم، سردمداران مديريت فرهنگي دولت موسوم به اصلاحات كه هم اكنون به دام انگليس پناه برده اند، تلاش فراواني براي سركوب اين نوع سينما كردند. يعني مي دانستند فيلم هايي كه منتشركننده فرهنگ و ارزش هاي جهادي در سطح جامعه هستند، مانعي بر سر راه پيشبرد اهداف آنها براي گسترش اباحه گري بود. ناگفته پيداست كه يكي از محورهاي اصلي جريان سياسي كه به نام دوم خرداد و اصلاح طلب شناخته شدند، سوق دادن مردم و به خصوص جوانان به سمت غرب زدگي و سطحي گرايي و مصرف زدگي بوده است. اما مردم با هويت و برخوردار از شخصيت انقلابي، نشان دادند علاقه اي به همراهي با آنها نداشته و ندارند. تضعيف سينماي دفاع مقدس هم در همين زمينه قابل شناسايي است. يعني منزوي شدن اين فيلم ها، يك اتفاق طبيعي و خود به خودي نبود. اين كه عده اي مي گويند سينماي دفاع مقدس به خاطر عدم استقبال مردم كم رنگ شد كاملاً باطل است. به خصوص اين كه در جدول فيلم هاي پرفروش و پربيننده سينماي ايران در سال هاي پس از انقلاب همواره نام فيلم هايي با موضوع
دفاع مقدس ديده مي شود. واقعيت اين است كه سياستمداراني كه منافع خود را در گرو غرب زدگي و تقليل يافتن آرمان گرايي در جامعه مي دانسته اند، به صورت برنامه ريزي شده و تعمدي، سينماي دفاع مقدس را به حاشيه راندند.
متأسفانه در سال هاي اخير نيز موج جديدي در اين عرصه پديد آمده كه در قالب فيلم هاي به ظاهر جنگي، سعي در تخريب ارزش هاي انقلابي و دفاع مقدسي دارد. اين فيلم ها عمدتاً با ادعاي ضدجنگ بودن و نمايش تصويري تيره و تار از فضاي جامعه، ايستادگي ملت ايران در مقابل تجاوز بيگانگان را تحقير مي كنند. نكته تأمل برانگيز و تأسف آور اين است كه اين گونه فيلم ها، در ميان آثار جنگي اكران شده در چند سال گذشته، اكثريت را تشكيل مي دهند.
خواسته يا ناخواسته، آگاهانه يا ناآگاهانه، سازندگان اين نوع فيلم ها در مسير تقدس زدايي از مقاومت و نبرد مقدس مردم ايران در جنگ تحميلي هشت ساله قرار گرفته اند. آن هم درست در شرايطي كه دشمنان ايران و اسلام در آن سوي مرزها، هجوم خود به مرزهاي عقيدتي و فرهنگي جامعه ما را به اوج خود رسانده اند. فيلم هاي سياه جنگي كه با تقليد كوركورانه و جاهلانه از روي فيلم هاي ضدجنگ غربي ساخته شده و مي شوند، به نوعي نقش مكمل برنامه هاي شبكه هاي ماهواره اي ضدايراني را براي ارزش زدايي از دفاع مقدس بازي مي كنند. زيرا يكي از ترفندهاي ثابت و مكارانه اين شبكه ها اين است كه هر سال به مناسبت هفته دفاع مقدس برنامه هايي شبهه افكن و مخرب را درباره اين بخش از تاريخ پرافتخار ايران نمايش مي دهند. حتي در برخي از اين برنامه ها، كشور ما به عنوان آغازگر و مسئول اصلي جنگ هشت ساله معرفي مي شود!
نگاه باب شده در سينماي جنگي امروز ايران يك انحراف بزرگ است كه عدم ترميم آن لطمات فراواني را در پي خواهد داشت. اين انحراف از آنجا ناشي مي شود كه اساساً كشور ما در آن جنگ در مقام مدافع و مقاوم بود. هم از اين رو ارائه نگاه ضدجنگ به مقاومت، نوعي نقض غرض محسوب مي شود. چنين فيلم هايي را نمي توان ضدجنگ دانست، بلكه اين آثار ضدمقاومت هستند. يعني پايداري ملت ايران در جنگ را مخدوش مي كنند، نه خود جنگ را.
اين يك جفاي بزرگ به يكي از طلايي ترين نقاط تاريخ سرزمين مان است. مقابله پيروزمندانه با حمله رژيم بعث عراق به ايران و حمايت ده ها كشور از صدام براي سرنگون كردن جمهوري اسلامي و تصرف ايران يك افتخار بزرگ است. نمي توان با سهل انگاري در برابر رياكاري عده اي، بيش از اين اجازه تخريب دفاع مقدس را در برخي از فيلم هاي جنگي داد. انزوا و انحراف در سينماي دفاع مقدس مصداق خودفراموشي فرهنگي است.
بنابراين به موازات حمايت از توليد فيلم هاي دفاع مقدسي به عنوان يك ضرورت اجتناب ناپذير فرهنگي، بايد در مقابل فيلم هاي ضدمقاومت هم ايستاد و مانع از گسترش يافتن چنين آثاري شد.

 



آسيب شناسي سينماي دفاع مقدس درگفت وگو با كارشناسان
فقدان چشم انداز؛ عامل تضعيف سينماي دفاع مقدس

هاجر ياراحمدي
يكي از ضرورت هاي فرهنگي امروزجامعه ما، آگاهي يافتن بسياري از كساني كه دوره هشت سال دفاع مقدس را درك نكرده اند از جمله نسل سومي هاي انقلاب، از آن دوران است. حس و حال شب هاي عمليات، خواندن كميل و ندبه درآن فضاي زلال و پاك در ميان رزمندگاني كه با ارزش ترين دارايي خود را در طبق اخلاص نهاده بودند شايد فضايي
تكرار ناشدني كه جنس آن را تنها آنهايي مي توانند درك كنند كه درعمليات لو رفته كربلاي چهار به طور معجزه آسايي بازگشتند، عملياتي با هفت هزار و 651 شهيد كه پس از آن گردان ياسين براي عمليات كربلاي پنج،ديگر غواصي نداشت كه كار را دنبال كند. افرادي كه فضاي جبهه هاي وحس و حال درون سنگر و پشت خاكريز را تجربه نكرده اند شايد سال هاست دل خود را به صداي ملكوتي مرتضي آويني خوش داشته اند كه با آن لحن گيرا واقعيات بي پرده جنگ را درقالب يك مستند بيان مي كند. اساسا زبان فيلم به علت ماهيتي كه دارد در روايت و بازنمايي حال و هواي آن دوران تاثيرگذار است و عواطف انساني را با ساختار دراماتيك خود همراه مي كند. دراين بين وجود سينماي دفاع مقدس ضرورت مي يابد.
حتي اگر اين فيلم ها نتوانند بسياري از فضاهاي فرادراماتيك جبهه هاي ايستادگي حق در برابر باطل را به تصوير بكشند اما بي شك در نمايش دادن حقايق به نسل هاي بعدي انقلاب مفيد هستند. تاثيري هم كه اين نسل از فيلم هاي اين ژانر مي گيرد گاه فراتر از يك اثر هنري است، تا حدي كه نوجوانان مي توانند از اين فيلم ها به عنوان يك مرجع مستند براي رفع ابهاماتشان بهره گيرند. لذا لزوم دقت در ساخت اين آثار به گونه اي كه بتوانند واقعيت هاي جنگ را درعمق و لايه هاي دروني تر مطرح كند كاملا مشهود است و اگر تصوير و تاويل مناسبي درباره سوژه صورت نگيرد باعث ايجاد ابهاماتي در ذهن مخاطب مي شود.
به هر روي تهميدات سينمايي از جمله جلوه هاي ويژه و به كار بردن تكنيك هاي حرفه اي درخلق يك اثر و نشان دادن چهره حماسي يا صحنه هاي تراژيك جنگ تاثيرگذراند و اين موضوع در سينماي دفاع مقدس بيش از هر ژانر ديگري قابل انتظار است. البته عنصر رئاليستي بيش از هر عنصر تكنيكي ديگري دراثرگذاري اين فيلم ها مفيد است. حتي انتخاب اين سوژه از سوي فيلمساز نيز بايد دقت و ظرافت خاصي صورت گيرد، به طوري كه اثر خلق شده توسط وي علاوه بر دارا بودن جذابيت براي مخاطب سندي تاريخي و مرجعي قابل اعتماد باشد.
در طول سالهاي اخير كمتر شاهد اثري جذاب و درعين حال تأثيرگذار در زمينه دفاع مقدس بوده ايم، به طوري كه علاوه بر ترغيب مخاطب به ارزش هاي كم نظير آن دوران، وي را با خود همراه كند و يا حتي حس نوستالژيك را براي جانبازان داشته باشد. آيا فاصله گرفتن و دورشدن از آن دوران باعث افت سطح كيفي فيلم ها شده است يا سينماي ما ديگر ظرفيت خلق آثار فاخر را در خود ندارد؟
«جواد اردكاني» از جمله فيلمسازاني است كه در زمينه ساخت آثار دفاع مقدس فعاليت مي كند. وي فيلم هايي چون «پيمان پايداري» در باره زندگي شهيد پاك نژاد و «به كبودي ياس» با روايت زندگي شهيد برونسي را در كارنامه خود دارد. وي در پاسخ به اين سؤال مي گويد: روند ساخت فيلم هاي فاخر در زمينه دفاع مقدس سير نزولي داشته كه اين يك مشكل بزرگ است و ريشه آن به خيلي جاها برمي گردد. حل اين مسئله نيز ساده نيست.
اردكاني ادامه داد: اصولا ساخت فيلم در حوزه دفاع مقدس در مرحله توليد بسيار بسيار پرهزينه و سخت است و درمرحله اكران نيز به جز نمونه هاي استثنايي، نوعا با استقبال مواجه نمي شود كه اين نيز به دو دليل است؛ اول اينكه بخش خصوصي از اين بحث خود را كنار كشيده است و دولت هم متأسفانه تكليفي براي خودش نمي بيند، همه دست روي دست گذاشته اند و نتيجه اين مي شود كه در طي سال دو يا سه فيلم بيشتر در اين زمينه ساخته نمي شود. دوم اينكه سينماي دفاع مقدس تنها زيرمجموعه سينما نيست، بلكه زيرمجموعه يك سري از نهادهاي نظامي نيز هست. چرا كه اين مقوله نيازمندي هايي دارد كه از حوزه سينما خارج است و نهادهاي نظامي بايد خيلي جدي و نظام مند پاي اين كار باشند.
وي مي گويد: اگرچه سپاه از اين كارها حمايت مي كند، اما اين همكاري هم به سادگي و درباره همه فيلم ها اتفاق نمي افتد.
اردكاني در ادامه اظهارداشت: مجموعه اين اتفاقات و رويكرد اجتماع و يا به نوعي دورشدن جامعه از آرمان ها و ارزش ها زمينه تضعيف سينماي دفاع مقدس بوده است.
وي در رابطه با راهكار پيشنهادي خود دراين زمينه بر اين باور است كه مشكل مسائل فرهنگي بايد در سطح كلان حل شود و مي گويد: مشكل ما در مقوله فرهنگ است و در اين زمينه مشكلاتي جدي داريم، تا اين مشكل حل نشود در ساير بخش ها نيز مشكل خواهيم داشت و نتيجه اين گونه مي شود كه در بخشي كه زيرمجموعه سينماست انواع فيلم هاي ارزشي و فيلم هاي پرمحتوا رو به اضمحلال مي رود.
وي در ادامه براين نكته اشاره مي كند: تاكنون اراده جدي، برنامه ريزي شده و مشخصي براي حل اين مشكل صورت نگرفته است.
اردكاني كه فيلمي در رابطه با زندگي شهيد محمود كاوه فرمانده لشكر ويژه شهدا ساخته است مي گويد: در زمينه مسايل فرهنگي فقط بودجه هايي تخصيص داده مي شود كه آنها هم درباره نحوه هزينه كردنش جاي ابهام وجود دارد، لذا تاكنون كار جدي در اين زمينه صورت نگرفته است. با توجه به اين مسايل تصور من اين است كه تا نگاهمان به مقوله فرهنگ و كارهاي فرهنگي اصلاح نشود كارهايي از اين دست و همين طور سينماي دفاع مقدس روزبه روز وضعيتي بدتر پيدا مي كنند.
سعيد مستغاثي، منتقد سينما و مستندساز نيز در اين باره مي گويد: وضعيت سينما با تلويزيون بسيار متفاوت است. چرا كه در سينما حمايت چنداني از فيلم هاي دفاع مقدس واقعي نمي شود و مدت زيادي است كه روال كار به همين صورت است. وي دلايل تضعيف سينماي دفاع مقدس را به اين شرح برشمرد: مهم ترين دليل اين است كه علاوه بر اينكه سينماي ما فاقد هدف و استراتژي مشخصي است، هيچ چشم انداز و برنامه اي نيز برايش تدوين نشده است. به همين علت كارهايي كه در اين زمينه انجام مي شود تقريبا بدون برنامه و باري به هر جهت بوده اند.
مستغاثي كه ساخت مجموعه مستند «راز آرماگدون» را در كارنامه خود دارد در ادامه به اين موضوع اشاره مي كند: مسئولين سينماي ما نشسته اند تا طرح هايي برايشان بيايد و اگر اين طرح ها در كف استاندارد مدنظر آنها هم باشد مي پذيرند.
وي در ادامه مي گويد: مسئولين سينمايي ما نه امروز و نه در تمام بيست سال بعد از جنگ هيچ برنامه و چشم اندازي در اين باره ترسيم نكرده اند و اين گونه شده است كه فيلم ها در سطح خيلي پايين و در حد نه چندان مطلوب توليد شده اند.
او معتقد است سينماي بعد از انقلاب برگرفته از انقلاب، انديشه ها و آرمان هاي امام راحل و مقام معظم رهبري است و اظهار مي كند: علي رغم اين موضوع، سينماي ما هيچ برنامه و چشم انداز تدوين شده اي براي ساخت آثار فاخر در زمينه دفاع مقدس ندارد.
وي افزود: البته در اين مسير تلاش هايي هم شده و نمونه هاي قابل توجهي نيز توليد شده است، اما چون برنامه اي استراتژيك و مدون در اين زمينه وجود نداشته، سمت و سويي هم پيدا نكرده است. تعداد 10 تا 12 فيلم برجسته در رابطه با دفاع مقدس ساخته شده است، اما روند توليد آثار خوب سينمايي از سال 75 سير نزولي پيدا كرد و در سال 81 و 82 به صفر رسيد. اينكه در يك سال چندين فيلم خوب ساخته مي شود و در يك سال ديگر اصلا فيلمي ساخته نمي شود به همان مسئله نبود چشم انداز و برنامه برمي گردد.
وي بر اين باور است كه انجمن سينماي دفاع مقدس آنچنان كه بايد در زمينه ساخت فيلم هاي مطلوب به وظيفه خود عمل نكرده است.
وي اين گونه ادامه مي دهد: تمامي اين عوامل دست به دست هم مي دهند تا كارهايي هم گاهي ساخته شود كه ضددفاع مقدس باشد، همين طور فيلم هايي كه گاهي فضاي جبهه را به تمسخر گرفته و به وهن آرمان ها منجر مي شود نيز ديده مي شود. آثاري نيز ساخته مي شود كه كليشه اند و يا فضايشان به گونه اي است كه باعث توقيف آنها مي شوند. نتيجه هم اين مي شود كه يك سينماي نامطلوب از دفاع مقدس ما به نمايش درمي آيد. همانند فيلم «سيزده 59» كه يك فضاي غيرواقعي از جبهه را نشان مي دهد.
مستغاثي اظهار داشت: همه اينها نتيجه نبود برنامه مدون و عدم سياست گذاري صحيح در اين زمينه است و تا هنگامي كه استراتژي مشخص و تدوين شده اي را در ارتباط با سينماي دفاع مقدس نداشته باشيم هيچ كار خوبي انجام نمي شود. البته اين موضوع باعث مي شود كه در كليت مسئله نيز مشكل وجود داشته باشد. به اين معنا كه اگر اوضاع بر همين منوال ادامه يابد نه تنها در ارتباط با دفاع مقدس بلكه در ارتباط با فيلم هاي با رويكرد انقلابي و يا برگرفته از انديشه هاي ديني نيز كار درخور توجهي انجام نمي شود.
مستغاثي در ادامه اين نكته را متذكر مي شود: آنچه همواره بايد مدنظر قرار گيرد اين است كه اگر دفاع مقدس را به همان هشت سال جبهه محدود كنيم يك انحراف به وجود مي آيد، چراكه خيلي ها براي ساخت فيلم به همان دفاع مقدس هشت ساله و اينكه جنگ چه خرابي ها و ويراني ها و پيامدهاي نامطلوبي را برجا گذاشت پناه مي برند و به امروز نگاه نمي كنند كه درحال حاضر دفاع مقدس بايد در زمينه جنگ هاي نرم و سايبري انجام شود.
وي براين باور است كه: كساني كه از جنگ به جا ماندند و همچنين فرزندان شهدا امروز در اين عرصه هاي نوين كه بسيار هم مهم است درحال دفاعي هستند كه صدالبته مقدس است.
وي مي گويد: اگرچه يادآوري آن دوران و اينكه مردم چه سختي هايي را متحمل شدند بسيار خوب است و بايد به ناگفته هاي آن دوران نيز پرداخته شود و ساخت آثاري با اين مضمون جاي خود را دارد. اما خيلي ها نيز امروز در اين صحنه ها درحال دفاع و جهاد هستند. باتوجه به اينكه رهبر معظم انقلاب نيز تأكيد ويژه و بسياري را بر لزوم هوشياري و مقابله با جنگ نرم داشته اند بايد اين نكته مدنظر همگان قرار بگيرد كه جنگ امروز، جنگ برخورد انديشه ها و جنگ نرم است. اگر جبهه هاي امروز ناديده گرفته شود فيلم سازي در رابطه با آن دوران نيز فقط حكم بازخواني تاريخ و مرور خاطرات را دارد و كاري از پيش نمي برد.
مستغاثي در پايان تصريح كرد: در بحث ساخت آثار سينمايي با مضمون دفاع مقدس ناگفته هاي زيادي وجود دارد. پرداختن به افرادي كه نه قهرمان خيالي بلكه قهرماناني واقعي هستند رسالت بزرگي است و آنان اگر در يك ساختار حرفه اي و هنرمندانه به تصوير كشيده شوند فراتر از قهرمانان سينمايي هستند و علاوه بر اين نشان دادن خلقيات و طرز تفكر اين افراد اثرات تربيتي و اخلاقي را نيز دارد. دفاع مقدس فراتر از يك اتفاق سياسي و نظامي محسوب مي شود و قابليت هاي انسان سازي و تربيتي آن كاملاً كارآمد است.
لذا با وجود فيلمسازان و امكانات مناسبي كه در اين زمينه وجود دارد بسيار گران است كه نوجواني در ذهن خود با جومونگ كه يك شخصيت خيالي است آشنايي داشته باشد ولي عملاً از حماسه هايي كه بسياري از دلاورمردان سرزمينش چون ابراهيم همت، پازوكي و... آفريدند بي اطلاع باشد.

 



نگاهي بر ماهيت سينماي دفاع مقدس با مروري بر نمونه هاي برجسته آن در سال هاي اخير-يك
حكايت سينماي دفاع مقدس؛ از ديروز تا فردا

محمد قمي
1- تمام ملت هاي جهان به هويت جمعي و عقبه ايماني و افتخارات ملي نياز دارند و تلاش و تكاپو مي كنند تا هرچه بيشتر و بهتر و متراكم تر و سرشارتر براي خود چنين هويتي تدارك ببينند. برخي از كشورهاي مدعي و پرهياهو نيز با اينكه از داشتن يك بند انگشت تمدن يا يك نيمچه سابقه تاريخي محرومند ولي به لطايف الحيلي براي خود تاريخ جعل مي كنند و هويت تقلبي مي سازند و با پشتوانه آن به سراسر عالم حكمراني مي كنند و براي تمام بشريت نسخه مي پيچند. همين آمريكا يا بعضي كشورهاي غربي و غيرغربي. نتيجه اكتشاف و درهم آميزي و معجون سازي اين و آن از اقوام دربه در و بي سابقه اي هستند كه داعيه جهانداري دارند.
2- سينماي «جنگ» و يا بعدها سينماي «دفاع مقدس». اين واژه ها چه حس و خاطره اي را در ذهنمان تداعي مي كنند و ما را به ياد چه تصاويري مي اندازند؟ بي هيچ ترديد و اغراقي بايد گفت كه سينماي ايران پس از انقلاب اگر دستاوردي داشته باشد- كه قطعاً دارد- بر تارك آن همين سينماي دفاع مقدس مي درخشد. سينماي دفاع مقدس برترين و مهم ترين دستاورد سينماي ايران پس از انقلاب اسلامي بود. اين يك حقيقت شيرين و تلخ است كه حسي توامان از اميد و غم را در دل و ديده علاقمندان حرفه اي سينماي ايران پديد مي آورد. شيرين و پراميد از آن جهت كه «بود» و تلخ و دلگيركننده از آن جهت كه «هست» و وضعيتي كه بدان نائل آمده.
چه بخواهيم و باور كنيم و چه نخواهيم و نپذيريم، حقيقت آن است كه در اين سال ها ديگر چيزي به نام سينماي دفاع مقدس به عنوان يك جريان فعال و پوياي سينمايي وجود خارجي نداشته است. هرچند طي اين سال ها نيز هنوز كساني هستند كه در ازاي مجاهدت شخصي و دليرمردي يكه تازانه خود چيزي مي آفرينند كه يادآور آن سال ها و آن شور و هيجاني كم نظير و تكرار ناشدني باشد.
سينماي دفاع مقدس طي سال هايي چند، تبديل به جريان مسلط و يا حداقل يكي از جريان هاي جاري و قابل توجه در گفتمان حاكم بر سينماي ايران شده بود. سال هايي كه تعدادي از برجسته ترين و بهترين و ماندگارترين آثار توليدي سينماي ايران را به خود ديد و امثال «مهاجر» و «ديدبان» و «ليلي با من است» و «سفر به چزابه» و... را شاهد بود.
فيلم هايي كه هم از ارزش هاي متني و حقيقت هاي انسان ساز و والاي منتشر و مستتر در هشت سال دفاع مقدس و فرهنگ ناب و والاي آن برخوردار بودند و مي شد نشانه هاي برجسته اي را در اين زمينه در آنها يافت و هم از ويژگي هاي قابل دفاع و جذاب و استاندارد ساختاري و بصري بهره مند بودند و بينش سينمايي و تربيت بصري مخاطب را ارتقا مي دادند.
3- اما اينك و طي سال هاي اخير ديگر كمتر نشانه اي از آن دوران و آن نماد و نمودهاي سينمايي در فيلم هاي ايراني شاهديم. گرچه فيلم خوب و درخشان و نجيبي همچون «فرزند خاك» هم طي چند سال گذشته ساخته شده و يادآور آن مجاهدت هاي هنرمندانه و تعهدآميز بوده است، اما هرگز تبديل به يك جريان سينمايي با توليدات قابل قبول و كافي و وافي نشده و در ميان سيل بنيان كن و بر باددهنده فيلم هاي مبتذل اين سال ها گم شده است. فيلم هايي كه مدت هاست تبديل به جريان مسلط و بلامنازع حاكم بر سينماي ايران شده و همه چيز را برباد داده. از سطح سليقه مخاطب عام گرفته تا ارزش هنر سينما و نيز ساير مناسبات موجود در اين حوزه. اما در سال هاي دور، سينماي دفاع مقدس يك جريان فعال و جدي و كارا و پرمخاطب و مهم تر از همه، سالم و حقيقت طلب به حساب مي آمد كه در سينماي ايران، به رغم خواست مدعيان روشنفكرمآب، وزنه اي مهم و معتبر محسوب مي شد و حضوري مؤثر داشت. سينمايي كه توانست كارگردان هايي را به جامعه عرضه كند و به عنوان نمونه هايي از هنرمندان مؤلف و صاحب سبك معرفي نمايد. كساني همچون ابراهيم حاتمي كيا، رسول ملاقلي پور و... كه در كارنامه هنريشان آثار شاخص و درخشاني را در حوزه سينماي دفاع مقدس به يادگار گذاشتند.
4- عقبه تاريخي سينماي دفاع مقدس و صبغه اي كه اين جريان هنري برآمده از آن بود موجب شد كه سينماي دفاع مقدس بي ترديد مهم ترين تجلي ارزشي در تاريخ سينماي ايران پس از انقلاب بوده و نيز اين سينما در شمار مهم ترين دستاورد انقلاب اسلامي در حوزه هنر هفتم قرار گيرد. اما حقيقت آن است كه سينماي دفاع مقدس كه طي دهه هاي گذشته با عنوان جرياني فعال و پويا در حوزه سينماي ايران محسوب مي شده است به دلايلي چند، به اين توفيق و موقعيت نائل آمده كه شايد مهم ترين آنها تعلق و وابستگي اين سينما و مهم ترين و اصيل ترين و افتخارآميز ترين اتفاق تاريخي ملت ايران طي قرن هاي اخير يعني جنگ هشت ساله باشد.
جنگ تحميلي كه بعدها به درستي عنوان دفاع مقدس بر خود گرفت بدون هيچ ترديد و اغراقي مهم ترين فراز تاريخي ملت و سرزمين ماست كه طي آن تابلو عظيم و زيبا و جذاب و خيره كننده و چشم نوازي از دليرمردي ها، رشادت ها، ايثارگري ها، توانمندي ها و تجليات ايماني و معنوي را برساخت و به جهانيان نماياند. هشت سال دفاع مقدس پديدآورنده تاريخي پرخون جان بركفانه، عبرت آموز و داراي ويژگي هاي منحصر به فردي در حوزه هاي انساني، جغرافيايي و روحاني بود كه شرح آن مجالي فراخ و موقعيتي طولاني مي طلبد كه آنچه تاكنون درباره اين دوران مهم و حساس و خاطرانگيز در طي اين سال ها گفته و نوشته شده و به تصوير درآمده تنها ذره اي و قطره اي از آن اقيانوس بي كران است.
و سينماي دفاع مقدس كه قطعا و حتما گل سرسبد و برترين و والاترين و بهترين ژانر سينمايي در تاريخ سينماي ما و جلوه بارزي از سينماي ملي در بهترين و درست ترين تعريف آن است به اين دليل به چنين جايگاهي نائل آمده است كه آبشخور آن هويت و پايداري ملي بوده و زمينه هاي فكري و پشتوانه روايي و داستاني آن از متن همين هويت ملي و ميهني نشأت مي گيرد و به راستي و درستي مي توان سينماي دفاع مقدس را نمونه بارز و كاملي از ظهور سينماي اصيل ملي دانست كه مليت و دين و آلام و آمال مردم به آرمان هاي انقلابيشان در آن نماد و نمودي بارز و روشن و اصيل و فراگير دارد.
سينماي دفاع مقدس طي دهه 60 و تا اواسط دهه 70 با فراز و فرودها و افت و خيزهايي همراه بود كه طبيعي هم بود اما در مجموع به عنوان يك جريان فعال و مداوم سينما و البته داراي تأثيرگذاري جدي شناخته شد، اما اين روند طي سال هاي بعد يعني اواخر سال هاي دهه 70 به بعد رو به افول و نزول گذاشت و كم كم از صحنه سينماي ايران محو شد و صرفا به بارقه هايي كه گاه گداري در آسمان اين سينما همچون شهابي رخ مي نمود و ناپديد مي گشت، بسنده كرد.
درحالي كه به گفته بسياري از بزرگان و اهل نظر و آگاهان امر و از آن جمله رهبر انقلاب در ديدار با سينماگران و كارگردانان ايران آنچه تاكنون در طي اين سال ها در حوزه سينما از انبوه خاطرات و فرازهاي برجسته جنگ هشت ساله به نمايش درآمده به نشانه قطره اي از دريا است و چه بسيار نقاط روشن و فرازهاي تاريخي و لحظات برجسته و بزرگي كه هنوز در اين سينما جلوه اي نيافته و چه بسا هنوز به گوش و چشم اهالي سينماي ايران نيز راه نيافته باشد. اين نكته مهم و خطير و دريغ آلودي بود كه در بيانات رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آيت الله خامنه اي در ديدار چند سال پيش ايشان با سينماگران و اصحاب هنر هفتم به جديت مورد تأكيد قرار گرفت.
5- اما نقد و تحليل فيلم هاي شاخص و قابل توجه حوزه سينماي دفاع مقدس نقش موثري در مرور و بازنمايي نقاط مثبت و منفي و فراز و فرودهاي اين بخش مهم و خطير و اثرگذار و خاطره انگيز تاريخ سينماي ما دارد. فيلم هايي در ژانر جنگ و يا همان آثار دفاع مقدسي سينماي ما هست كه در عين حال كه از ويژگي خاصي- چه مثبت و چه منفي- برخوردارند، اما كمتر به آنها پرداخته شده و كمتر مورد توجه قرار گرفته اند. اين ويژگي ها مي تواند از جنبه هاي مختلفي مورد توجه و تمركز ما قرار گيرد. مثلا يك ساختار خوب يا يك مضمون مهم و حساس و يا يك بداعت و ابتكار خاص و يا بكر بودن ايده و يا قصه جذاب و يا هر چيز ديگري كه مي تواند يك اثر سينمايي را خاص يا قابل تأمل نمايد. فيلم هايي كه در عين قابل توجه بودن كسي آنچنان كه بايد و شايد به آنها نپرداخته و مهجور مانده اند.
فيلم «فرزند خاك» اثر محمدعلي باشه آهنگر يكي از بهترين و جذاب ترين آثار سال هاي اخير كه در حوزه دفاع مقدس و تبعات پس از آن توليد شده و نمونه اي از همين فيلم هاست. اين فيلم گرچه حاوي مؤلفه هاي ارزشمندي به لحاظ ساخت، فرم و مضمون و داستان و در عين حال پايبندي به ساحت واقعيت و حقيقت دفاع مقدس است و بازكاونده بخش هايي محتوم و مكتوم و در عين حال فراموش شده و ديده نشده آن دوران، اما اوج و قيمت آن در اين موارد خلاصه نمي شود. فيلم، چشمي از واقعيت است و چشمي بر حقيقت. آن هم واقعيت و حقيقتي كه تا به حال نديده ايم و نه حتي شنيده. مواجهه اي كه با تفحص اجساد شهيدان در اين اثر ايجاد و دنبال مي شود- خاصه در بطن درام و در مسير روايت جانانه داستان فيلم- عميقا تأثيرگذار است و شكي نيست كه بخش عظيمي از اين تأثير و تأثر از همين «واقع گرا»يي به دست آمده است. چرا؟ خواه ناخواه، جنگ ما و هارموني مخاطبان جنگ ما، هميشه به دنبال ساحتي از واقعيت ملموس جبهه ها بوده است. ترديدي نيست كه نوع روايتي كه «روايت فتح» آزمود، پي گرفت و به حق جاري شدن در آن نايل آمد، همين «واقع گرا»يي معصومانه و «بي واسطه» با جنگ بود. در «فرزند خاك» با «جزئي نگري هاي» خاصي از تفحص روبه روييم كه هم تأثيرگذار، هم تأثربرانگيز و هم تعجب آور و جذاب است. اين نوع جزئي نگري و دقت و فحص در شيوه روايت تفحص، به ساير اجزاي فيلم و بخش هاي درام و لوكيشن ها و آدم ها هم تزريق شده و سرايت كرده. «فرزند خاك» بيش و پيش از هر چيز ديگر، حديث دردمندي است. درد است اما دردي معتبر و آبرومدار و متعالي. دردي كه به جزئي ترين شكل و از جوانب مختلف بازكاويده مي شود و رو مي شود اما، حسي كه در ما مي آميزد، غرور كاذب است، نه ترس، نه مرعوب شدن و نه حقارت و پس گرفتن حرف هاي گذشته و نه زيرسؤال بردن جنگ و هيچ ديگر از اين دست، كه فيلم هاي اين سال هاي مدعيان دروغين، در پي اش بودند و كردند. «فرزند خاك» نه مي خواهد به شكلي باسمه اي و كاذب- همچون «به نام پدر»- به نسل به اصطلاح سوم چيزي ياد بدهد و محاكات حديث نفسي برگزار كند و نه مي خواهد به شكلي فرتوت و بي رمق و آنجايي- مثل «اتوبوس شب»- توي دهان بازيگر و نوجوانش بگذارد كه «چرا مي كشيم؟!» و قس علي هذا. نه! نه خوشبختانه! «فرزند خاك» به دنبال خويشتن خويش جنگي است كه «درد»اش به فرموده پيرمان «نعمت» بود. قطعا در ساحت معنويت و حقيقت، فيلم فرزند خاك، كاري ماندگار و جلوه اي ملكوتي و از جنس همان ايمان و معنويت منتشر در جبهه هاي حق عليه باطل، خواهد بود و هست.

 



خانه سينما و حمايت از همكاران بنگاه سخن پراكني بي بي سي

پژمان كريمي
دشمني «بي بي سي» با مردم ايران و دين اسلام، همان قدر اثبات شده، محرز و روشن است كه زشت خويي و جنايت پيشگي دولت انگليس!
دولتي كه در قرن گذشته، تلاش كرد دستگاه سياسي ايران را به خدمت گيرد تا از منافع نامشروع آن بهره برد. دولتي كه پرچم فرقه هاي سياسي و استعماري چون بهائيت را برافراشت تا به زعم خود زمينه نابودي اسلام عزيز را فراهم آورد. دولتي كه رضاخان ميرپنج مشهور به «رضا قلدر» و سپس پسر وي را بر تخت سلطنت نشاند تا به اين ترتيب، بيش از نيم قرن، ثروت مردم ايران به يغما برده شود. دولتي كه نه تنها عليه ايران و ايراني كه با نقش آفريني در پاگيري دولت جعلي صهيونيستي، عليه جهان اسلام و در برابر انسانيت و آزادگي دست به جنايت زد.
راديو «بي بي سي»، تريبون دولت ياد شده است. بي بي سي، اهرم رسانه اي دولت ياد شده است. بي بي سي رسانه اي است كه هدف آن، القاي فرهنگ استعماري است. ابزاري است كه در مسير اعمال هژموني غرب كاربست يافته است.
«بي بي سي»، مي كوشد كشورهاي هدف را، ملتهاي مظلوم را، تحميق كند. تحميق، تا دوباره استعمار، جاي پا يابد، تا زمينه استثمار فراهم شود. بي بي سي موجوديت يافته تا سياستهاي ضدالهي و ضدانساني غرب را تئوري سازي و توجيه نمايد. تقلاي بي بي سي، در مسير تحميل اراده سياست پيشگان صهيونيستي است.
چه كسي مي تواند منكر ماهيت و نقش سياه «بي بي سي» شود؟
در سال 88، قرار بود با برپايي فتنه اي به نام «جنبش سبز» ! يك كودتاي مخملي در ايران پا بگيرد، فتنه اي كه طراحي شده بود تا هويت، باور و استقلال ايراني را به مسلخ ببرد!
«بي بي سي» حامي اصلي رسانه اي فتنه 88 بود. «بي بي سي» هدايتگر پياده نظام آن فتنه بود.
«بي بي سي» رهبري رسانه هاي حامي فتنه را برعهده داشت.
«بي بي سي» تهييج مردم عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي را دنبال مي كرد.
همين به اصطلاح رسانه بود كه با انتشار خبرها و گزارش هاي دروغ، برانگيختن خشم و احساس مخاطب را هدف گرفته بود.
آيا جز اين بود؟
و حالا چند پرسش:
همكاري كردن با يك رسانه به چه معني است؟ آيا معنايي جز به رسميت شناختن آن رسانه مي دهد؟ آيا نشان از اعتماد به آن رسانه ندارد؟ آيا به مفهوم ياري رساني به هدف جويي و اعمال سياستها و ادامه حيات آتي رسانه نيست؟
گفتيم بي بي سي ماهيت و نقش روشني دارد!
وقتي هنرمندي يا غيرهنرمندي با اين رسانه دست دوستي و همكاري مي دهد، يعني تاييدش مي كند و با آن هم جهت است. كسي هم كه با بي بي سي هم جهت باشد آيا مي توان ميان او و دولت انگليس، تفاوت قائل شد؟!
پاسخ روشن است: نه!
به همين دليل هم شوراي عالي امنيت ملي با تصويب قانوني، همكاري با شبكه هاي معاندي همچون بي بي سي «راديو فردا» را ممنوع اعلام كرده است.
اخيرا با استناد به قانون ياد شده، وزارت اطلاعات، چند تن از مستندسازان را كه با بي بي سي همكاري تنگاتنگي داشته اند، دستگير كرده است.پس از دستگيري مستندسازان، «خانه سينما» و يا بهتر بگوييم بخشي از صحنه گردانان خانه سينما، در يك اقدام شگفت آور، بيانيه اي در مسير حمايت از مستندسازان منتشر كرد.
اين بيانيه كاملا بدوي، ضد ديني و ضد ايراني و ضد ملي است!
دليل!
بدوي است چون برخي از افراد لانه كرده در پيكره خانه سينما، به بهانه دفاع صنفي، از هر مجرمي كه دستي به آتش سينما دارد حمايت مي كنند.
در واقع، اينان معتقدند كه يك سينماگر اگر هم دست به ارتكاب جرمي زد، چون سينماگر است پس بي گناه است، پس جرمي متوجه او نيست.
آيا اين دفاع، قبيله اي، قرون وسطايي و بدوي نيست؟
آيا با نگاه به رويه برخي افراد در خانه سينما، نمي توان حكم به تبرئه همه مجرمان داد!
مثلا اگر يك قصاب، يك پزشك، يك كفاش جرمي مرتكب شود، اتحاديه قصابان، نظام پزشكي، اتحاديه كفاشان، مي توانند بيانيه حمايت آميز صادر كنند و دست به تشويش اذهان عمومي بزنند؟
دوران قبيله گرايي و حمايت از عضو يك قبيله صرف عضو قبيله بودن، گذشته است! عصر، عصر حاكميت خرد، خردورزي و قانون گرايي است!
گفتيم؛ بيانيه ياد شده، ضد ديني و ضد ايراني ضد ملي است چرا كه در آن از افرادي همكار با يك رسانه دشمن مردم ايران و ايستاده در برابر دين الهي حمايت شده است.
آيا جز اين است؟!
بايد گفت؛ در بيانيه، همكاري با رسانه هاي خارجي جرم تلقي نشده است!
برخلاف نظر بيانيه نويسان لانه كرده در خانه سينما اتفاقا قانون - چنان كه قبلا اشاره رفت - همكاري با شبكه هاي معاند را جرم تعريف كرده است. فرض كنيد اصلا قانوني وجود ندارد! ياري رساني به رسانه تبليغاتي دولتي وابسته به بهاييان كه عناد با مردم ايران دارد و ياري رساني به رسانه اي كه هدف آن نابودي اسلام و ايران است، كاري پسنديده است يا خير؟
آيا همكاري با بيگانه و عناصر و رسانه هاي برانداز، كاري در برابر مردم ايران هست يا نيست؟ آيا اين همكاري، برخلاف مصالح و امنيت عمومي معنا مي شود يا نمي شود؟
بيانيه نويسان خانه سينما، چه فكري مي كنند؟ آيا تصور مي كنند مردم از خرد بي بهره اند؟ آيا مردم نمي فهمند هدف بيانيه نويسان چيست؟
به نظر نگارنده، دستگاه امنيتي كشور بايد بيانيه نويسان «خانه سينما» را تحت پيگرد قرار دهد. زيرا كساني كه از همكاران و ياريگران رسانه هاي معاند حمايت قاطعانه مي كنند و ياري رساني به چنين رسانه هايي را جرم نمي دانند، قطعا همسو با اين گونه رسانه ها هستند. چنين عناصري از طرف مردم قابل تحمل نيستند و اگر با آنان برخورد نشود، بي ترديد نه تنها قبح حمايت از مجرمان شكسته مي شود بلكه ممكن است منافذ و سرنخهاي ديگري از نفوذ بيگانگان در عرصه فرهنگ و هنر كشور نامكشوف باقي بماند!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14