(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 11 مهر 1390- شماره 20038

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
هنرمندان تاريخ انقلاب را ثبت كنند
اسلام دين سهل انگاري نيست؟

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
هنرمندان تاريخ انقلاب را ثبت كنند

يادي از فدائيان اسلام
اين روزها، همچنين يادآور يكي از روزهاي تلخ اين ملّت در سالهاي دهه سي است كه آن، شهادت فداييان اسلام است و من در چند كلمه، فقط ياد اين عزيزان را گرامي بدارم. آن وقتي را كه خبر شهادت اين جوانان مخلص و مؤمن و پاكباز به مشهد رسيد، فراموش نمي كنم. در بين طلّاب جوان حوزه مشهد، در آن مدرسه اي كه ما بوديم، هيجان عجيبي پيدا شد. علّت هم اين بود كه سال قبل يا دو سال قبلش، مرحوم نوّاب صفوي، اين جوان مؤمن روحاني، در همين مدرسه ـ كه اتّفاقاً اسم مدرسه، مدرسه نوّاب است ـ آمده و سخنراني كرده بود و نماز جماعت اقامه نموده بود و غوغايي از شور و هيجان به وجود آورده بود كه تأثيرات او بر روحيه طلاب، در هنگام شهادتش محسوس بود. يكي از مدرّسان بزرگ هم در درس اشاره اي كرده بود و يادي از اينها نموده بود.
جامعه آن وقت، از اهميت اين قيام غافل بود. اينها را به عنوان چند نفري كه فقط بلدند گلوله اي از دهانه اسلحه اي خارج كنند و به سينه كسي بنشانند، معرفي مي كردند. حتّي بزرگان آن دستگاه جبّار منحوس كه خودشان مظهر اوباشگري و چاقوكشي و الواطي بودند و جزو افرادي به شمار مي رفتند كه ارزش نداشتند از آنها ياد شود، به عنوان يك انسان تربيت يافته، به اين جوانان مؤمن صالح پاكباز مخلص و بي طمع و بي اعتناي به دنيا و به زخارف دنيا، چاقوكش مي گفتند! بعضي از مردم نيز همين طور مي شناختند و باور مي كردند و بعضيها هم باور نمي كردند و بعضي هم غافل بودند.
از مسأله فداييان اسلام، غفلت شد. اگر چه شايد آن زمان، آمادگي هم نبود كه بخواهند آنچه را كه مي گفتند ـ كه همان حكومت اسلامي بود ـ بر سر پا كنند. براي اين كار، يك حركت عمومي در درازمدّت لازم بود؛ ليكن سخن اينها در بين فريادها و عربده هاي مستانه دشمنانشان گم شد. اينها مردماني بودند كه «انّهم فتيه امنوا بربّهم»67. واقعاً جواناني بودند كه به خدا ايمان آوردند و از روي اخلاص، در راه حاكميت معارف و احكام نوراني اسلام تلاش كردند و در مقابل ظلم و فساد ايستادند.
ظلم و فساد خاندان پهلوي و وابستگي آنها به بيگانگان، اين حركت و نهضت را به وجود آورد. اصلاً قضيه اينها چنين بود كه در جهت اسلامي شدن جامعه، مبارزه ضدّ استبدادي و ضدّ سلطنتي خودشان را آغاز كردند و متأسّفانه در وسط كار، همه شان از بين رفتند. البته براي خود آنها خوب شد؛ چون به شهادت رسيدند و به مقام عالي شهادت دست يافتند؛ اما براي جامعه خسارتي بود. به هر حال از آن تاريخ، چهل سال مي گذرد. الان چهل سال است كه از اين قضيه گذشته است؛ اما بعد از چهل سال، شما ملاحظه مي كنيد كه اسم اين عزيزان، اين طور در ملأ عام و علي رؤس الاشهاد آورده مي شود؛ چون آرزوي آنها عملي شد و اين ملّت در اين راه به حركت درآمد و فداكاري و ايستادگي نمود و آن چهره كفر و استكبار را نابود كرد.
بيانات در خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ـ 28/10/75
علّت دشمني استكبار: قطع منافع
علّت اين كه امريكاييها با اين انقلاب و با اين ملّت بدند، معلوم است. روزگاري اين كشور از صدر تا ذيل، در مشت امريكا بود و او منافعش را از اين كشور تأمين مي كرد. در اين كشور، پادشاهي بود كه خود را در مقابل امريكا متعهّد مي دانست. به تعبير رايج، نوكر حلقه به گوش امريكا بود. به تعبير سياسي، طرفدار و متعهّد نسبت به مصالح امريكا در اين كشور بود. اين كشور در رأسش، چنان كسي بوده است كه مصالح امريكا براي او، از مصالح خود ملّت و كشور ايران، اهميت بيشتري داشته است. براي مجموعه دستگاه حكومتي در آن روزگار كه اعم از دوروبريها و دولت و وزرا و رجال حكومت باشند، به اضافه شخص شاه، مطامع و سود كلان خودشان، از مصالح ملي به مراتب اهميت بيشتري داشت. طبعاً اين طور آدمها، با دشمن زود كنار مي آيند. آدمي كه به فكر استفاده مادي خود و پركردن جيب خود است، با دشمن كنار مي آيد و به راحتي خيانت انجام مي دهد. در رأس حكومت، اينها بودند.
اسلحه امريكايي به هر قيمتي كه آنها مي خواستند، در اين كشور فروش مي رفته است. كارهاي مهمّي كه در اين كشور انجام مي شده است، يا به وسيله سرمايه داران امريكايي، يا بالأخره مجموعه
سرمايه داراني كه حول و حوش همين محور استكباري حضور داشته اند، انجام مي گرفته است. البته گاهي هم براي اين كه دهان رقباي سياسي خودشان را ببندند، پاي روسها و شورويها و امثال آنها را هم در بعضي از امور باز مي كردند و اجازه مي دادند كه حضور داشته باشند. اما زمام كار در اين كشور، در دست رژيم ايالات متّحده امريكا بود. اين كه چقدر در اين چند ساله، از كشور خوردند و بردند و از پول اين كشور براي سركوب ملّتهاي اين منطقه استفاده كردند؛ از هيأت حاكمه اين كشور، براي به دام كشيدن هيأتهاي حاكمه كشورهاي همسايه استفاده نمودند، حكايت ديگري است. يعني واقعاً كشور ايران در دوره دوم حكومت پهلوي ـ يعني بعد از 28 مرداد به اين طرف ـ در واقع متعلّق به دولت امريكا بوده است.
ناگهان انقلابي آمد و مردم را بيدار كرد. مردم، اين انقلاب را به پيروزي رساندند. حكومتي را خود اين مردم به وجود آوردند كه حرف اوّلش اين است كه مي گويد، من مصالح اين ملّت را محترم مي شمارم؛ نه مصالح كشورها و دولتهاي ديگران را؛ هر كس مي خواهد باشد. در باب سياست خارجي و ارتباط با دنيا، حرف اساسي نظام جمهوري اسلامي، اين است ديگر. از اين موضع، عصباني اند. در گذشته، اگر گفته مي شد كه نفت را به فلان قيمت بفروشيد، مي گفتند چشم. به فلان كشورها بفروشيد، مي گفتند چشم. به فلان كشورها نفروشيد، مي گفتند چشم. كما اين كه امروز نمونه هايش را در اوپك مي بينيم. امروز بعضي از كشورها هستند كه به خاطر امريكا، به خاطر سرمايه داران بين المللي، به خاطر كمپانيهاي غربي، قيمت نفت خودشان را از صفر هم كمتر مي دهند! يعني واقعاً اين پولي كه امروز بابت نفت مي گيرند، چيزي نزديك به صفر است! اگر يك مقدار ملاحظه كنند و مدّت و مهلت بدهند، زير صفر مي شود! براي خاطر اين كه مصالح آنها تأمين شود، دستور شركتهاي خارجي و كمپانيهاي بزرگ اين است كه بايستي اين مادّه حياتي ـكه امروز تمدّن بشري متوقّف به همين نفتي است كه متعلّق به ماست و اگر نفت ما نباشد، تمام چرخهاي بزرگ صنعت عالم از كار خواهد افتاد و تمام شهرها خاموش خواهد شد ـ با قيمت پايين عرضه شود. نفت هم قسمت عمده اش در منطقه
خليج فارس و خاورميانه است. هر چه كه آنها بخواهند، بعضي از اين آقاياني كه در اوپك هستند، همان را عمل مي كنند؛ ملاحظه خودشان را نمي كنند.
بيانات در خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ـ 28/10/75
انتظار ثبت تاريخ انقلاب از هنرمندان
روز دوازدهم به يك معنا، روز شروع قدرت اسلام است. اگرچه در دوازدهم بهمن سال 57، هنوز ظاهراً نظام طاغوت سر كار بود؛ اما در واقع نبود. در واقع با ورود امام بزرگوار، اين نظام پوسيده ي فاسد و اصل نظام پادشاهي ـ كه يك رژيم ارتجاعي و غلط و غير انساني و غير قابل قبول بود ـ پوچ و نابود و دود شد و از بين رفت. تلاش بيهوده اي مي كردند بلكه بتوانند آن را نجات بخشند و تا چند روز ادامه دهند، كه نمي شد و نشد.
ورود قدرتمندانه ي امام بزرگوار، همه چيز را معنا كرد. امام وارد شد؛ شهر تهران، بلكه ايران از آن بزرگوار استقبال كردند. يعني در شهرهاي ديگر هم مردم شاهد اين حادثه و گوش به زنگ اين قضيه بودند. بعضي حركت كردند و به تهران آمدند؛ بعضي هم در همان شهرهاي خودشان كاري را كردند كه اگر تهران هم بودند، انجام مي دادند. در واقع «فاذا دخلتموه فانّكم غالبون»68. با ورود امام همان مطلبي كه خداي متعال به اصحاب موسي فرمود، در مورد اصحاب امام بزرگوار ما تحقّق پيدا كرد. وقتي وارد شد، خداي متعال غلبه را ثبت كرد و تمام شد.
روز مهمّي است. شايد بشود گفت از همين روز دوازدهم هم، توطئه دشمن شروع شده است. البته تاريخ انقلاب يك بحث ديگر است. بايد تاريخ انقلاب را كساني بنويسند. تاريخ انقلاب هم فقط تاريخ پيروزي انقلاب نيست؛ تاريخ شروع نهضت است. حقيقتاً مردم ما از قضاياي طولاني اين نهضتي كه از روز شروع تا روز پيروزي، پانزده، شانزده سال طول كشيد، به تفصيل مطّلع نيستند. از قضاياي بعد از پيروزي هم، گاهي به وسيله ي بعضي افراد، مختصر سخني گفته مي شود؛ اما به طور كامل و جامع و ريز، بخصوص با شكلهاي هنري و ماندگار و نافذ، ثبت نشده، يا خيلي كم ثبت شده است. من از كساني كه توانايي اين قبيل كارها را، بخصوص در زمينه هاي هنري دارند، واقعاً انتظار دارم. بايد تاريخ انقلاب را ثبت كنند.
بيانات در خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ـ 12/11/75
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
67. سوره ي كهف، آيه ي 13.
پاورقي

 



اسلام دين سهل انگاري نيست؟

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
در فرهنگ غربي، دين را تابع سليقه افراد مي دانند و معتقدند همان گونه كه سليقه افراد درپسنديدن رنگ لباس ها متفاوت است. و ممكن است كسي رنگ سبز و ديگري رنگ قرمز يا زرد و يا رنگ ديگري را دوست بدارد، دين هم به همين شكل است و امكان دارد فردي، اسلام و فرد ديگر، مسيحيت يا دين ديگري را دوست بدارد. پس سليقه ها مختلف است و سليقه هر كس براي خودش معتبر و قابل احترام است. اما اسلام معتقد است همان گونه كه بايد جلو ورود كالاي بهداشتي را در زماني كه ضدبهداشت است، گرفت، كالاهاي اخلاقي و هنري هم زماني كه تبديل به ضداخلاق و ضدارزش گرديد، بايد قاطعانه جلو آن را گرفت. اسم چنين چيزي در اسلام خشونت نيست؛ بلكه حفظ بهداشت اخلاقي و روحي است؛ اما در فرهنگ غربي، اين گونه نمونه ها، خشونت تلقي مي شود. ترويج فرهنگ تساهل و تسامح در جامعه، حركتي در جهت بي غيرت كردن مردم در قبال ارزش هاي ديني و اخلاقي شان است. مروجان اين فرهنگ، به مردم مي آموزند كه اسلام يك صراط مستقيم است، گاوپرستي، بهائيت و اديان ديگر هم هر كدام، صراط مستقيم ديگري هستند. همچنين، در اين فرهنگ ازدواج با جنس مخالف يك نوع ازدواج است و ازدواج با جنس موافق هم يك نوع ديگر ازدواج است. پس نبايد به يك نوع خاص حساسيت نشان داد و با آن مخالفت كرد، و همين فرهنگ مي گويد مخالفت با هر يك از اين انواع ذكر شده، خشونت طلبي است و كسي كه چنين مباحثي را مطرح مي سازد او را تئوريسين خشونت مي نامند. اما حقيقت اين است كه اين نمونه ها، نه تنها خشونت نيست بلكه حفظ بهداشت اخلاقي، روحي و معنوي در جامعه است و مانند حفظ بهداشت جسماني، امري ضروري و مقدس است.
از مشكلات فراروي جامعه ما، تأثير تبليغات شيطاني چندساله اخير براي ترويج فرهنگ تساهل و تسامح است. به هر روي، اشخاص مختلف، با بيان هاي گوناگون- گرچه ممكن است بعضي از ايشان حسن نيت داشته باشند- به قدري تساهل و تسامح، تحمل افكار ديگران و گزاره هايي از اين دست را تكرار كرده اند كه سرانجام تا حدي بر همگان اثر كرده است. گرچه ممكن است استثنائاتي نيز وجود داشته باشد، همگان باور كرده اند كه در اين زمان و در اين اوضاع، نمي توان زياد سخت گرفت و به اصطلاح «خشونت» ورزيد. امروزه داشتن غيرت ديني، تعصب در برابر احكام اسلام، اعتقاد به اينكه دين بر حق و اصيل فقط يكي است و احكام آن بايد به اجرا درآيند و اموري از اين دست، جزم گرايي تلقي مي شود، امروزه دنياي مدرن چنين حرف هايي را نمي پسندد، و در عوض، بازار پلوراليسم ديني و كثرت گرايي گرم است. اين حرف ها آن قدر گفته و نوشته شده است كه هر كسي به گونه اي تحت تأثير قرار گرفته است.
اگر بخواهيم از اين خواب غفلت بيدار شويم بايد در قدم اول دام «تساهل و تسامح» را پاره كنيم. اسلام ديني آسان است و سهولت و يسر دارد: يريد الله بكم اليسر؛1 «خدا درباره شما آساني و سهولت را اراده كرده است»؛ اما تساهل و سهل انگاري ندارد. دين اسلام آسان است؛ اما در آنچه هست، سهل انگاري و بي اعتنايي را روا نمي داند. مراد پيامبر اكرم(ص) از الحنيفيه السهله السمحه ، در عبارت: لم يرسلني الله بالرهبانيه ولكن بعثني بالحنيفيه السهله السمحه ؛2 «خداوند مرا به رهبانيت و انزواطلبي مبعوث نفرمود، بلكه مرا با دين حنيف آسان مبعوث كرده است.» جواز سهل انگاري نيست. اسلام دين آساني است، اما اين دين آسان را بايدجدي گرفت؛ نبايد اجازه داد حتي سرسوزني در آن خدشه وارد شود. اما به هر روي، اين روحيه ترويج شده است، و با ترويج آن، جوانان ما تحت تأثير قرار گرفته اند. برخي كوشيده اند با شعر، رمان، تئاتر و فيلم هاي سينمايي و ... در جامعه ما اين عقيده را رسوخ دهند. بايد اين تار عنكبوت را پاره كرد، و انجام اين كار مهم، دين داري، غيرت، و پاينبدي و تقوا، قاطعيت و جديت مي طلبد. اگر بخواهيم گرفتار دام شياطين نشويم و نظام اسلامي به خطر نيفتد، نخست بايد اين دام را از هم گسيخت.
اما در قدم بعدي، بايد به ضعف هاي فرهنگي توجه كنيم. اين ضعف ها، نتيجه اقداماتي است كه در طول زمان و به خصوص در دوران پهلوي، صورت گرفته است، و بعضي از ما نيز در آن سهيم بوده ايم. اين ضعف عبارت است از نوعي حالت بي اعتنايي در قبال كارهاي ديگران. بر اين اساس، هر كس بايد به كار خود مشغول باشد و در حوزه ديگران دخالتي نكند و آنچه كه ملاك عمل است تشخيص هر فرد است. روحيه تك روي و عدم احساس نياز به ديگران در انجام فعاليت ها، نقص فرهنگي خطرناكي است كه در جامعه ما وجود دارد. ما معمولاً براي انجام وظايف اجتماعي، در پي پيوستگي بيشتر و مؤثرتري نيستيم. اينها همه در حالي است كه اسلام ما را به اتحاد، هم بستگي و الفت، دعوت كرده است. خداوند متعال مؤمنان را به اتحاد و عدم تفرقه دعوت كرده است: واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا؛3 «همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.» اسلام به وحدت و همبستگي دستور مي دهد، چنان كه همه مسلمانان در حكم پيكري واحد شوند. در روايتي از پيامبر اكرم(ص) آمده است: «المؤمن آخ المومن كالجسد الواحد؛4 «مؤمن برادر مؤمن و مانند يك جسم اند». سعدي اين حديث را چنين به نظم درآورده است:
بني آدم اعضاي يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
براي عمل به فرمايش پيامبر(ص)، مؤمنان- يعني كساني كه علاقه مندند به وظيفه شرعي خود عمل كنند و نمي خواهند اسلام و نظام اسلامي تضعيف شود- بايد بكوشند بيشتر با هم ارتباط داشته باشند و مانند اعضاي يك پيكر باشند. همچنين در روايت ديگري نيز نقل شده است: المؤمن آلف مألوف؛5 «مؤمن كسي است كه با ديگران انس بگيرد و ديگران نيز با او انس گيرند.» اميرمؤمنان(ع) در اين زمينه مي فرمايد: من استبد برأيه هلك و من شاور الرجال شاركها في عقولها؛6 «هركس خودرأي شد، به هلاكت رسيد و هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقل هاي آنان شريك شد.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بقره(2)، 581.
2- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 22، باب 5 (باب احوال عشائره و اقربائه)، روايت 3، ص 362.
3- آل عمران (3)، 301.
4- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 58، باب 34 (باب آخر في خلق الارواح قبل الاجساد)، روايت 25، ص 841.
5- همان، ج 64، باب 41 (باب علامات المؤمن و صفاته)، روايت 41، ص 903.
6- نهج البلاغه، حكمت 161، ص 466.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14