(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 17 مهر 1390- شماره 20043

نهضت رد يّه نويسي
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
دو قرن عقب افتادگي

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




نهضت رد يّه نويسي

بخش دوم: نهضت اصولي انحراف ستيز (از ردّيه نويسي تا مشروطه خواهي) :
در مقابل جريان هاي انحرافي در ايران و عراق، در حوزه ي شيعي (با احساس مسئوليت و فعال شدن علماي اصولي مجتهد يا غير مجتهد) جريان عميق و عريض و طويلي پديد مي آمد كه عليرغم ظاهر متفاوت در اعصارمختلف ، جوهره اي يكسان داشتند و آن ، حفظ خلوص اصول تشيع و دفاع از هويت شيعي بود و اين جريان در بيشتر اوقات شكل فكري و نظري - اعم از مكتوب و شفاهي - داشته است ، امّا اگر موجوديت جريان هاي انحرافي از وضعيت فكري محض به موضع فعاليت و تحرك سياسي و اجتماعي و حتي نظامي و اقتصادي ارتقاء مي يافت ؛ اين نهضت هم در عرصه ي جامعه و سياست فعّال مي شد ، خواه به صورت تكفير و اجراي حدود ارتداد ؛ يا به شكل مبارزه اي سياسي نظير مشروعه خواهي و تحريم مشروطيّت؛ يا نظامي مانند فتواي جهاد عليه روسيه ي تزاري و انقلاب 1920 م.عراق عليه انگلستان؛ يا اقتصادي مثل تأسيس شركت اسلاميّه در اصفهان.
فصل يكم- نهضت ردّيه ي نخبگان فكري شيعه :
رديه نويسي باب گسترده ايست از مناظره ي ميان انسان ها . زيرا خداي متعال در درون هر فرد بشر ، عقل و خرد به وديعت نهاده كه حجت باطني او و تنها راه رسيدن به شناخت و درك حقايق و تصديق آنهاست و مويّد وحي و شرع مي باشد .23 عقل افراد با هم متفاوت است و نازل ترين مرتبه ي آن،همان است كه موجب تكليف شرعي مي شود و با كمتر شدن ، رفع تكليف خواهد شد ؛ و بالاترين مرتبه ي آن، عقل كلّ و مربوط به انسان كامل (پيامبر-ص- و امام ـ ع .) است . و ميان اين دو مرتبه ، درجات عقول ، بي شمار و باهم متفاوت است .
خرد هر فردي ابزار درك كلّيات است و اين كلّيات و معلومات او ، وقتي كه به صورت سخنراني و نوشته اي درآيد ، در دسترس افراد همنوع وي قرار مي گيرد و اگر آنها بين معلومات و باورهاي خويش با نوشتار يا گفتار او تطابق و همسويي ببينند ، آنرا پسنديده و مي پذيرند . امّا اگر آن سخنان و مكتوبات با ادراكات و اطلاعات و معلومات ايشان مخالف و ناسازگار باشد ، به ناچار به نوعي واكنش منجر خواهد شد كه ممكن است حتي به شكل درگيري فيزيكي يا سركوب آن فرد بينجامد . امّا نخبگان اصولي شيعه خود را عقلأ و شرعا (بدليل تطابق حكم عقل و شرع) ملزم مي دانند كه در اين گونه موارد ، اطلاعات خود را آشكارو آنچه را كه حق و واقعيت مي دانند ، از طريق مناظره و گفت وگو يا ايراد خطابه و سخنراني يا با تأليف و نگارش كتب و رسائل و مقالاتي بيان كنند . به چنين اظهار نظري «ردّيه» گويند ، زيرا «رد» در لغت،به معناي «تخطئه» و «به خطا نسبت دادن» است و كتب ردّيه ، نوشتارها هستند كه به بر تخطئه ي يك يا چند شخص معيّن يا نامعيّن يا گروهي كه وابسته به آئين يا فرقه ي مذهبي باشند ، مي پردازند و به دليل تفاوت ميان ادراكات و نظرات و ديدگاه هاي اكثر افراد بشر ، مي توان بيشتر كتابها را ردّيه دانست و در نتيجه شمارش كتب ردّيه مقدور نيست .
اما برخي از كتب ، ردّيه محض و خالصند كه در قديم معمولا به عنوان «الردّ علي ...» يا «النقض لفلان» (مثل كتاب «بغض النواصب في نقض بعض فضائح الروافض» كه ردّيه اي بر كتاب ضدّ شيعي «بعض فضائح الروافض» و از كتب بسيار مهم و درجه اول فارسي است و در سال 560 هـ . ق توسط عبدالخليل رازي از علماي شيعه تأليف شده است) و در قرن بيستم با عناوين مختلف و متفاوتي عرضه شده و مي شوند.
گرچه تا قرن دهم هجري و حتي پس از آن،كتب مختلفي در ردّ آثار اهل سنّت اعم از مذاهب اهل حديث و اهل رأي يا مكاتب جبري و تفويضي و اشعري و اعتزالي و نيز در ردّ آراي بدعتگران قرمطي يا اسماعيلي يا منكران غيب (مذهب دهري مسلك) نگاشته شده اند ، امّا اين كتب ردّيه در قرون 11 تا 14 در ايران چندان مطرح يا منشأ اثر نبوده اند . آنچه كه در اين قرون به عنوان ردّيه و نقض نگاشته شده اند ، بيشتر عليه آثار اين گروه ها بوده اند : 1-اخباريان ؛ 2-صوفيان ؛ 3-شيخيّه ؛ 4-بابيان و بهائيّان ؛ 5-مسيحيان . كتاب «رادّ شبهات كفّار» يكي از كتب مهم ردّيه بر مسيحيّت است كه توسط فرزند مرحوم وحيد بهبهاني يعني مرحوم آيت الله آقا محمد علي كرمانشاهي بهبهاني - مؤلّف رساله ي خيراتيه در ردّ صوفيه كه يد طولائي در ستيز با صوفيان و سركوب آنها داشته - تأليف شده است . البته اين كتب ردّ بر مسيحيان (نصارا) عكس العملي بود در برابر جنگهاي صليبي در قرون وسطي ، و سپس عصر استعمار (قرن 18 و 19) و تبليغات تبشيري مبلغان آنها در جوامع اسلامي بخصوص پس از رواج صنعت چاپ (قرن 16 م به بعد) مثل كتاب ارنست رنان و گوبينو و هانري مارتين و جبرئيل لبناني (نويسنده ي «الهدايه » و «منارالحق» و «ابحاث المجتهدين» در دهه اول و دوم قرن 20) و ديگران.24
البته كتبي هم در ردّ بر فلاسفه يا در قرن چهاردهم هجري در ردّ بر كمونيسم و سوسياليسم يا ليبراليسم و كاپيتاليسم يا داروينيسم طبيعي و اجتماعي يا فرويديسم و اگزيستانسياليسم و غيره از مكاتب اروپايي ، و همچنين ردّيه هاي مهمي بر وهابيت در ايران و عراق و رديّه هايي هم در سال هاي اخير عليه آراي پوپ ريست مشهور،عبدالكريم سروش و ديگران پديد آمده كه در نوشته ي حاضر قابل بحث نيستند .
لذا مي توان در يك تقسيم كلّي، ردّيه ها را به دو گونه ي نظري و اجتماعي - سياسي ، رتبه بندي نمود.
الف)ردّيه هاي مكتوب و نظري : اين ردّيه ها كه گاهي به آراء و نظرات افراد و گروه ها مي پردازند ،و گاهي به اخلاق ناپسند و فاسدشان ؛ و گاهي به تاريخچه ي عملكرد و رفتارشان ؛ در عصر پس از صفويه (عمدتا قاجاريه) بيشتر درباره ي آراء و اخلاق و رفتار پنج گروه نوشته اند:
كتب ردّيه عليه اخباريّه (اعم از اخباريگري و افراد اخباري)؛
كتب ردّيه عليه صوفيه (چه مطلق تصوف و عرفان ، و چه تصوّف عاميانه)؛
كتب ردّيه عليه شيخيّه (كشفيّه)؛
كتب ردّيه عليه بابيّه و بهائيّه؛
كتب ردّيه عليه وهّابيّه.
ب) ردّيه ي عملي نخبگان سياسي-اجتماعي شيعه بر منحرفين:
بارزترين الگوي ردّ و رفض عملي براي شيعيان، نهضت فكري و سياسي-نظامي- اقتصادي حضرت امام علي عليه السلام و نهضت خونبار امام حسين عليه السلام و اخبار مربوط به انقلاب امام مهدي عليه السلام است. از آنجا كه علماي عادل شيعه، وارثان پيامبران و نوّاب عامّ امام زمان عليه السلام هستند، لذا همواره رهبران سياسي و اجتماعي (ديني) شيعه، خود را موظف به موضع گيري و رفتارهاي خاصي مي دانستند كه نه تنها افراد و فرقه هاي منحرف را رسوا، بلكه محدود و منزوي كند و جلوي تبديل آنها به گروه مرجع جامعه و پيدايش يك جريان فعّال اجتماعي منحرف و در نتيجه، انحراف اكثريت جامعه و افتادن مجاري امور به دست آن منحرفين را بگيرند. لذا مي توان قائل به وجود نوعي جبهه ي سياسي-اجتماعي شيعي شد كه در برابر استعمارگران خارجي و مستبدان داخلي و رجال و فرقه هاي منحرف، برخاسته و آن ها را ردّ و رها (رفض) مي نمودند و چون اين جبهه (چه مجتهد باشند و چه نباشند) طرفدار اجتهاد اصولي بوده و هست، ما آن را «جبهه ي رفض اصولي»مي ناميم. از جمله ي وقايعي كه در آن ها،ردّ سياسي، نظامي و اقتصادي علماي اصولي رخ داده25، عبارتند از:
1- جنگ دوم ايران و روسيه ي تزاري؛
2- واقعه ي قتل گريبايدوف وزير مختار روسيّه در تهران؛
3- ماجراي لغو امتياز رويتر؛
4- ماجراي لغو امتياز توتون و تنباكو (رژي)؛
5- نهضت عدالت خواهي و مشروطيّت؛
6- قيام شيعيان عراق در1920م.عليه انگلستان به فرماندهي علماءبه ويژه ميرزاي شيرازي دوّم(محمّدتقي)؛
7- قيام علما عليه رضا خان در قم به رهبري حاج آقا نورالله اصفهاني؛
8- قيام مشهد عليه كشف حجاب و واقعه ي مسجد گوهرشاد؛
9- نهضت ملي شدن صنعت نفت؛
10- و بالاخره نهضت 15خرداد و انقلاب اسلامي ايران.
فصل دوم- ردّيه هاي آقا نجفي اصفهاني:
الف) ردّيه هاي مكتوب و نظري:
- رساله ي »الرّدّ علي البابيّه« كه به گفته ي علّامه ي رجالي متبحّر مرحوم حاج شيخ آغا بزرگ طهراني، در شمار مصنّفات مرحوم آقا نجفي ذكر شده است.26
- ردّ بابيّه و بهائيّه كه به طور پراكنده در كتب مختلفي انجام داده است (شبيه كار مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب كه در كتاب اربعين حسيني ردّيه هاي سنگين و دقيقي عليه بهائيان انجام داد).
- ردّ مسيحيت و يهوديت در دو كتاب مستقل «حجّه الاسلام» و «قوام الامّه ».
- ردّ بر شيخيّه كه عمدتاً به شكل كتبي در مورد زيارت ها و مقام ائمه ي اطهار عليهم السلام تأليف شده اند، مانند: اسرار الزياره و برهان الانابه (در شرح جامعه كبيره)، انيس الزائرين، تأويل الآيات الباهره في فضائل العتره الطاهره، حقائق الاسرار در شرح زيارت جامعه ي كبيره و...
- ردّ بر اخباريّه كه همان كتب اجتهادي و فقهي ايشان از جايگاه فقيهي جامع الشرائط است، مانند: اجتهاد و تقليد، اسرار الشريعه ، تعليقات بر دلائل فرائد الاصول، درايه الحديث، دلائل الاصول، دلائل الاحكام، رساله در عمل به احتياط و تقليد و... 27
ب) ردّيه هاي عملي:28
1- تحريم بانك استقراضي روس و تلاش براي رفع سلطه ي اجانب در بازار كالاي ايران؛
2- شركت در مبارزه عليه قرارداد رژي (انحصار توتون و تنباكو) تا لغو آن؛
3- ردّ اولتيماتوم روسيه و مبارزه با فشارهاي نظامي و نفوذ سياسي روسيه ي تزاري؛
4- مبارزه با فرهنگ بست نشيني در سفارت هاي روس و انگليس و مداخله ي اجانب در امور داخلي ايران (بهائيان و سكولارها مدافع و مروّج آن بودند)؛
5- دفاع از مردم اصفهان و ايل بختياري در برابر زورگويي هاي ظل السلطان حاكم اصفهان؛
6- مبارزه عليه افزايش نفوذ و قدرت يهوديان اصفهان؛
7- مبارزه ي عملي قاطع عليه ازليان و بهائيان و اعدام گاهگاه تعدادي از ايشان؛
8- شركت در نهضت عدالت خواهي و مشروطيّت و بعداً مشروعه خواهي.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
22 . رئيس المحدثين شيخ صدوق (رض)، فضائل الشيعه، ترجمه ي دكتر امير توحيدي، تهران، منير، 1386، ص ص65-58(حديث 18).
23 .بر اساس عقيده به حسن و قبح عقلي.
24 . ر- ك : علامه شيخ آقا بزرگ تهراني ، گزيده ي مقالات »الذريعه « ، ترجمه ي حميدرضا شيخي ، مشهد ، آستان قدس ، 1380، صص196-191. و: فرهنگ فارسي ، ج6، دكتر محمد معين ، ص2141 . و: ادوارد براون ، تاريخ ادبي ايران ، ج4(از آغاز صفويه تا پايان قاجاريه) ، ترجمه ي رشيد ياسمي ، تهران ، بنياد كتاب ، 1364، صص 296-293.
25 . مطالعه در آثار گفتاري و نوشتاري آن ها، نكته ي بسيار مهمي را نشان مي دهد: تأكيد بر مهدويّت و شخص امام حجّه بن الحسن العسكري عليه السلام و ارواحنا فداه! و در مرتبه ي بعد تأكيد بر مرجعيّت و تقليد. اين دو عنصر اساسي فكر شيعي در انقلاب اسلامي ايران و نظام برخاسته از آن، نقش درجه ي اولي داشت و دارد؛ لذا خود اين انقلاب و نظام هم بخشي از آن جبهه ي رفض اصولي است.
26 . ر-ك: العلّامه الشّيخ آغا بزرگ الطهراني، »الذّريعه الي تصانيف الشّيعه «، ج10، بيروت/لبنان، دارالأضواء، 1403ه /1983م، ص189.
27 . ر-ك: موسي نجفي، منبع پيشين، ص ص35-26.
28 . ر-ك: همان، ص ص213-47.
پاورقي

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
دو قرن عقب افتادگي

اهميت بندرعبّاس، و جفاي رژيم طاغوت به آن
شايد در ميان شهرهاي كشورمان، غير از بندرعبّاس، شهري نداشته باشيم كه تاريخچه ي بناي آن همراه با مبارزه قهرمانانه مردمي با خارجيان باشد و اساساً شهر بر اين اساس شكل گرفته باشد. اگر هم باشد، بسيار معدود است. شهر بندرعبّاس، از آغاز بر اساس مبارزه با اشغالگران پرتغالي شكل گرفت؛ بيگانگاني كه طبق عادت همه استعمارگران، محلّ و زمين و دريا و امكانات و بلكه مردم را متعلّق به خود و مملوك خود خيال مي كردند. از آن سر عالم، گروهي اروپايي آمده بودند و منطقه حسّاس تنگه هرمز و لب اين آبراه عظيم تجاري جهاني و تاريخي را اشغال كرده بودند. تقريباً چهارصد سال قبل، مردم ايران با فرماندهي فرماندهان غيور و ميهن دوست و بيگانه گريز، توانستند اين پايگاه مهم را كه متعلّق به خودشان بود، از دست بيگانه خارج كنند و از آن وقت اين جا شد بندرعباس؛ به عنوان يك شهر، به عنوان يك پايگاه اساسي و حسّاس براي هم تجارت و هم نظارت بر اين آبراه عظيم و مهّم جهاني. بعد از آن، انگليسيها و هلنديها و انواع و اقسام بيگانگان، در اين منطقه بساط حاكميت و زورگويي خودشان را گستردند. بالاخره ملّت ايران بر همه آنها فائق آمده و اين منطقه و اين ساحل حسّاس، به صاحبان حقيقي و اصلي آن متعلّق شده است. شهر بندرعبّاس و اين استان بزرگ و طولاني، با هزار كيلومتر ساحل، با امكانات زياد، با استعدادهاي طبيعي، با مردمي سختكوش و خونگرم و علاقه مند، در كنار خليج فارس شكل گرفته است؛ اما عزيزان من! تا قبل از انقلاب، از اين استعدادهاي مردمي و از اين استعدادهاي طبيعي و سرزميني ـ چه در خشكي و چه در دريا ـ استفاده به قدر شايسته كه هيچ، حتّي استفاده كمتر از حدّ شايسته هم نمي شد. اين شهر حسّاس و اين مركز مهم، به عنوان يك تبعيدگاه براي رژيم گذشته مطرح بود ـ تبعيدگاه اشرار، چاقوكش ها از اطراف دنيا و از اطراف كشور ـ اما زنده كردن امكانات عظيم اين شهر و اين منطقه، مورد توجّه نبود. اين كه ملاحظه مي كنيد از بعد از انقلاب شكوهمند اسلامي، با اين همه فعّاليتي كه شده است و اين همه سرمايه گذاري و تلاش و سازندگي، هنوز چهره استان نتوانسته است غبار محروميت را بشويد، به خاطر آن جفاي تاريخي است كه در طول ده ها سال در دوران طاغوت بر اين شهر و ديگر شهرهاي اين استان رفته است.
بيانات در اجتماع بزرگ مردم بندرعبّاس ـ 28/11/76
حقّ اسلام، انقلاب و امام بر ملّت ايران
ملت و دولت ايران، با انقلاب عظيم خود كه به رهبري امام خميني عظيم الشأن (رحمه الله عليه) و ادامه ي خطّ و راه او، پرچم عظمت اسلام و ايران را برافراشت، عزّت و استقلال ملّي خود و حيات دوباره ي تاريخي خود را بازيافته است. به بركت انقلاب اسلامي، ملّت ايران از فساد روزافزون و انحطاط علمي و اخلاقي و استبداد سياسي و وابستگي به امريكا نجات يافت و نشاط زندگي و سازندگي را دوباره به دست آورد. از حاكميت مهره هاي نوكر مآب و بي كفايت و غيرامين و فاسق و بدكار و مستبد و ظالم، خلاص شد و حكومتي مردمي و مديراني دلسوز و كاردان و مؤمن و امين يافت. سرنوشت كشور و منابع ملّي و ثروت هاي خداداده اش را كه به وسيله ي بيگانگان غارت مي شد، خود به دست گرفت. نيروي ابتكار و سازندگي را كه بر اثر ضعف و فساد پادشاهان خائن و وابسته، سال ها به خمودگي و ركود كشيده شده بود، در خود زنده كرد و در همه ي ميدان هاي علمي و عملي، به جبران دو قرن عقب افتادگي، گام هاي بلند برداشت و براي آينده نيز همت بلند و عزم قاطع و فكر روشن را با تجربه ي دوران نوزده ساله، چراغ راه ساخته است.
اسلام و انقلاب اسلامي و امام كبير آن، حق حيات، بر گردن ايراني و ايران دارند، و ملّت و دولت ما اين حقيقت را از ياد نخواهد برد و اين راه روشن و صراط مستقيم را از دست نخواهد داد.
رژيم امريكا از اولين سالهايي كه در نيم قرن پيش در صحنه ي سياسي ايران قدم نهاد، به ايران و ايراني جفا و خيانت كرد، از رژيم فاسد و ضدمردمي پهلوي حمايت كرد، دولتهاي وابسته و ضعيف و نوكرمآب را بر سر كار آورد، اراده ي خود را بر ملّت ما تحميل و منابع ملي را غارت كرد، ثروت عظيمي از اين ملّت را از طريق معاملات خسارتبار نفت و سلاح، ربود، نيروهاي مسلّح ايران را در قبضه ي خود گرفت، دستگاه ضدّ امنيتي شاه و شكنجه گران آن را آموزش داد، موجب اختلاف ميان ملّت ايران و بسياري از ملّتهاي مسلمان، از جمله اعراب شد، فساد و فحشا را در ايران ترويج كرد، با رژيم شاه در سركوب نهضت اسلامي در مقاطع گوناگون، همكاري و آن را راهنمايي كرد!
پيام به حجاج بيت الله الحرام ـ 12/1/77
50 سال حكومت دست نشاندگان بيگانه
اينها را به جوانان تعليم دهيد. جوانان را جوانان پرداخته و ساخته امّت اسلام و اخلاق اسلامي بار آوريد. اينها لازم است. از جمله نكاتي كه بايد به مردم ـ بخصوص به جوانان ـ بگوييد، نعمت بزرگي است كه خداي متعال به وسيله رهبر عظيم الشّأن و عظيم القدر و كم نظير و حركت عظيم ملّت ايران در اين انقلاب عظيم به ما داد. جوانان امروز، قبل از اين انقلاب را نديدند، با آن آشنا نيستند و نمي دانند در اين مملكت چه بود و چه ذلّتي بر ملّت ايران حاكم بود! در پنجاه سال آخر قبل از انقلاب، دو نفر در اين مملكت حكومت كردند ـ پدر و پسر ـ كه هر دو را بيگانگان بر سر كار آوردند. رضاخان را انگليسيها از ميان فوج قزّاق پيدا كردند ـ به يك قلدر بي باك و بي محابا احتياج داشتند ـ آوردند و دست او سلاح دادند! دست، پشتش زدند، او را آوردند تا به مقام سلطنت رساندند، بعد مقاصد خودشان را به وسيله او ا عمال كردند! آن كاري را كه مي خواستند در اين مملكت بكنند به وسيله او كردند. آن ضربه اي را كه مي خواستند به دين، به روحانيت، به سنّتهاي قديمي و ملي اين كشور و به پايه هاي ديني و اعتقادي اين كشور بزنند، به وسيله او زدند. چون آدم بي باك و گستاخي بود، به درد آنها مي خورد! انگليسيها مدّتها ـ از قبل از مشروطيت ـ دنبال وسيله نفوذي در اين كشور مي گشتند؛ اما نمي شد. بيشتر هم علما مانع نفوذ بودند. اين آدم، آدمي بود كه مي دانستند در برخورد با علما، گستاخ و بي باك است. او را بر سر كار آوردند و هر كار خواستند، به وسيله او انجام دادند! بعد هم چون ديدند كه از لحاظ سياسي به سمت ديگري گرايش پيدا مي كند، او را برداشتند و پسرش را جايش گذاشتند!
براي يك ملّت ـ براي ملّت ايران ـ هيچ ننگي بالاتر از اين نيست كه حكام، فرمانروايان، سياستمداران و سررشته داران امور كشور را دولت انگليس به وسيله سفارتخانه خود بياورد و ببرد! كدام ننگ براي يك ملت، از اين بالاتر است؟! خاطراتي را كه از عناصر دوران پهلوي نوشته اند، بخوانيد! بعد از آن كه در سال 1320 رضاخان را بردند، پسر او محمّدرضا تا چند روز نمي دانست كه آيا پادشاه خواهد بود يا نه! كسي را به سفارت انگليس فرستاد، آنها گفتند كه بله، عيبي ندارد، پادشاه باشد، به شرطي كه فلان كار را نكند و فلان كار را بكند! خوشحال شد. اينها حقايق اين كشور است.
پنجاه سال حكومت ايران كه حكومت ديكتاتوري، سلطنتي، طاغوتي، فاسد و آن چناني بود، به وسيله دو نفري انجام گرفت كه آنها را بيگانگان بر سر كار آوردند و مردم هيچ نقشي نداشتند. قبل از آن هم كه حكومت قاجار و حكومت سلاطين بود. شرح حال اين سلاطين را ببينيد! مردم كه هيچ، مردم كه اصلاً براي آنها قابل ذكر نبودند! عمّال دولت را از صدر اعظم تا پايين، نوكران خودشان مي دانستند و به آنها مي گفتند شما در بين نوكران ما چنين هستيد، چنان هستيد! چنين حكومتهايي بر اين كشور حاكم بوده اند!
بيانات در ديدار علما و روحانيون در آستانه ماه محرّم ـ 2/2/77
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14