(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 17 مهر 1390- شماره 20043

پناه به خدا از شر چهارچيز
طلب هدايت براي دشمنان
ريشه انحرافات جنسي
اخلاص عامل افزايش حجم معنوي عمل
قابل توجه خوانندگان عزيز صفحات «معارف» و «انديشه»
ولايت و اطاعت از نگاه امام رضا(ع)
خوشه اي از معارف رضوي



پناه به خدا از شر چهارچيز

قال النبي(ص): اللهم اني اعوذبك من علم لاينفع، و قلب لايخشع و دعاء لايسمع، و نفس لاتشبع و اعوذبك اللهم من شر هولاء الاربع.
پيامبر اعظم(ص) فرمود: خدايا از دانشي كه سود ندهد و دلي كه سوز ندارد و دعايي كه شنيده نشود و نفسي كه سيري نپذيرد به تو پناه مي برم، خدايا از شر اين چهار چيز به تو پناه مي برم.(1)

1- نهج الفصاحه، ص 102

 



طلب هدايت براي دشمنان

در جنگ احد چون پيامبر اكرم(ص) دندانهايش شكست و چهره اش زخم برداشت و خونين شد، در پاسخ يكي از يارانش كه گفته بود: اي رسول خدا! چه شود تا بر دشمنان نفرين كني؟ حضرت فرمود:
«اني لم ابعث لعانا ولكني بعثت داعيا و رحمه ، اللهم اهد قومي فانهم لايعلمون». همانا من هرگز به عنوان نفرين كننده مبعوث نشدم، بلكه به عنوان دعوت كننده به سوي خدا و رحمت بر بندگان برانگيخته شدم. بارالها! اين قوم من را هدايت فرما چرا كه آنها جاهل و نادانند.(1)

1- اخلاق انبيا از آدم تا خاتم، ص 503

 



ريشه انحرافات جنسي

پرسش:
انحرافات جنسي كه در قالب ها و اشكال گوناگوني تجلي پيدا مي كند، از منظر آموزه هاي اسلامي به چه علل و عواملي بستگي دارد؟
پاسخ:
در بخش قبلي پاسخ به اين سؤال به چهار عامل تاثيرگذار در فرآيند انحرافات جنسي شامل: 1- تحولات بلوغ 2- عوامل تحريك زا 3- عقده حقارت 4- مساعد نبودن محيط خانواده اشاره كرديم. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
5- معاشرت با منحرفان
يكي از عوامل مهم تاثيرگذار در بزه كاري و انحرافات جنسي و غيرجنسي جوانان دوستي هاي نامناسب است. از آنجا كه پيوستن به گروه هم سالان براي نوجوانان بسيار مهم و حياتي است و براساس نياز اجتماعي انجام مي گيرد، نمي توان نقش دوستان را در شكل گيري شخصيت و نوع رفتار جوان تازه بالغ ناديده گرفت. آلودگي و انحراف به سرعت از طريق دوستان نااهل به افراد پاك و سالم سرايت مي كند.
امام علي(ع) مي فرمايد: لاتصحب الشرير، فان طبعك يسرق من طبعه شرا و انت لاتعلم.
از معاشرت با مردم فاسد بپرهيزيد، زيرا طبيعت تو ناخودآگاه، انحراف و ناپاكي را از طبع آنها سرقت مي كند.
6- ضعف ايمان و سستي پايه هاي اعتقادي
پايداري در برابر طوفان سهمگين غريزه جنسي در گرو برخورداري از ايمان و پناهگاه معنوي است. كسي كه از اين سرمايه عظيم محروم است، تنها با تكيه بر وجدان اخلاقي نمي تواند در برابر موج هاي توفنده غرايز ايستادگي كند و خود را از بيراهه و كژي و انحراف نجات بخشد. قرآن مجيد زندگي بدون ياد خدا را رنج آور و ناگوار مي داند «و من اعرض عن ذكري فان له معيشا ضنكا» (طه- 125) كه بدون ترديد يكي از مصاديق آن، غوطه ور شدن در فساد و منجلاب گناه و انحراف هاي جنسي است كه حاصلي جز تشويش و اضطراب ندارد. غفلت از خدا، زمينه وسوسه شيطان را فراهم مي كند و گناه با سهولت انجام مي گيرد.
7-ناآگاهي از عواقب انحرافات جنسي
متاسفانه گاهي افرادي بدون اطلاع از عوارض زيانبار مصاديق انحراف جنسي، به اين انحرافات كشيده مي شوند. ضعف سيستم عصبي و ناتواني جنسي و گريز از ازدواج و سردمزاجي، پژمردگي رنگ، (ايجاد) حلقه سياه به دور چشم، خستگي و خواب آلود بودن، شرم اغراق آميز و كاذب، گوشه گيري و آشفتگي در خواب از جمله عوارض مشترك برخي انحرافات جنسي به شمار مي آيند.



 



اخلاص عامل افزايش حجم معنوي عمل

آن چيزي كه حجم عمل را زياد مي كند، ولو حجم ماديش كم است، آن «لله» بودن و اخلاص است، يك عمل ممكن است به حسب حجم ماديش بسيار كم باشد، لكن به حسب معنا از همه اعمال، يا از اكثر اعمال حجم معنويش زيادتر باشد. «لااله الاالله» يك عبارت چند كلمه اي است، لكن عظمتش از تمام اذكار، يا اكثر اذكار، زيادتر و حجم معنويش از همه بيشتر است. افعال وقتي كه «اخلاص» همراهش باشد (حجم معنوي پيدا مي كند). «اخلاص» به منزله روح عمل است. همان طوري كه انسان به اين حجم مادي انسان نيست، اين حجم مادي را ساير حيوانات و بسياري از حيوانات، هم اين حجم را بيشتر از انسان دارند. آن كه اسباب امتياز انسان است از ساير حيوانات آن جهت معنويت انسان است. آن جهت روح انسان است، روح مهذب، روحي كه تربيت شده باشد به تربيت هاي الهي، آن ارزش انسان را زياد مي كند، و حجم معنوي را بالا مي برد. كوشش كنيد كه آن حجم زياد شود.(1)

1- صحيفه امام، ج 10، ص 245

 



قابل توجه خوانندگان عزيز صفحات «معارف» و «انديشه»

¤ صفحات معارف و انديشه روزنامه كيهان، رسالت خود را در نشر مطالب مفيد، نو و كاربردي در حوزه فرهنگ ديني و آموزه هاي قرآن و اهل بيت(ع) مي داند و از عموم علاقه مندان دعوت مي كند آثار ارزشمند و مكتوب خود را براي چاپ در اين صفحات ارسال كنند.
¤ مطالب مربوط به مناسبت هاي ديني لازم است حداقل يك ماه قبل از مناسبت مربوطه ارسال شود.
¤مقالات حتي الامكان كوتاه و در حد 4 تا 6 صفحه A4 تايپي باشد.
¤ خوانندگان عزيز مي توانند هرگونه پيشنهاد، انتقاد و نظرات سازنده خود را در مورد مطالب منتشره در صفحات معارف و انديشه و نيز مقالات خود را به آدرس روزنامه و يا ايميل درج شده در بالاي صفحه معارف ارسال كنند.
¤ صفحه معارف، روزهاي فرد و صفحه انديشه روز دوشنبه هر هفته منتشر مي شود.
¤ تلفن مستقيم سرويس معارف 33941991-021

 



ولايت و اطاعت از نگاه امام رضا(ع)

محمدرضا پسنديده
ولايت و اطاعت، عناصر كليدي در شبكه مفاهيم توحيدي قرآن است؛ زيرا براي هر چيزي بروز و ظهوري است. ظهور توحيد را مي بايست در ولايت پذيري و اطاعت پذيري جست وجو كرد. اگر توحيد مركز و محور همه هستي است، ولايت و اطاعت پذيري، پذيرش اين توحيد است. بنابراين، كساني كه مدعي توحيد و ايمان بدان هستند ولي ولايت و اطاعت پذير نيستند، از دايره ايمان بيرون هستند.
آموزه هاي قرآني و سنت و سيره معصومان(ع) بر اين است تا به تبيين جايگاه ولايت و اطاعت بپردازند و نقش آن را در توحيد و ايمان توحيدي روشن نمايند. از جمله حضرت امام رضا(ع) بارها به اشكال گوناگون بر اين نكته تأكيد كرده است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا تحليل و تبيين و نيز توصيه هاي آن حضرت(ع) را در اين باره ارائه دهد.
تجلي توحيد در ولايت و اطاعت
توحيد، محور هستي و آموزه هاي قرآني است؛ زيرا آموزه هاي قرآني، نقشه هستي و راهنماي دست يابي به حقيقت آن مي باشد. به اين معنا كه قرآن، كتاب تدويني است كه براساس كتاب تكوين نگارش شده است. از اين رو هر آنچه در هستي وجود دارد، به شكلي در قرآن بيان شده است تا انسان ضمن دريافت و شناختي درست از هستي، بتواند موقعيت خود را بشناسد و در راستاي فلسفه آفرينش هستي و خود، حركت خويش را سامان دهد و متحقق به توحيد شود.
اين تحقق انسان، همان چيزي است كه در آموزه هاي قرآني به اشكال گوناگون بيان شده است. انسان موجود شگفتي است؛ زيرا تمامي صفات الهي در او سرشته و به وديعت نهاده شده است. خداوند به صراحت در قرآن بيان كرده، تمامي اسماي خود را به آدمي تعليم داده است. (بقره، آيه 31)
اين اسماء و صفاتي كه در انسان سرشته و تعليم داده شده، مي بايست در يك فرآيندي به فعليت در آيد و انسان بتواند متاله (خدايي) شود تا استحقاق خلافت الهي و جانشيني او را بيابد. (بقره، آيه 30) خدايي شدن انسان، براساس آنچه در قرآن آمده، به عنوان هدف آفرينش انسان معرفي شده است.
بنابراين، از سوي خداوند راهنما و دستورالعملي نيز براي رسيدن انسان به اين هدف بيان شده است (بقره، آيه 37) براساس اين راهنمايي، انسان مي بايست در سايه ولايت الهي، از مجموعه اي به نام دين اسلام پيروي و اطاعت كند تا او را به منزل عبوديت برساند و شخص، عنوان «عبدالله» را در خود تحقق بخشد؛ زيرا معنا و مفهوم عبدالله شدن انسان، همان متاله (خدايي) شدن اوست. در اين صورت است كه انسان در مقام ربوبيت در مي آيد و ربوبيت در وي ظهور و بروز مي كند و مي تواند در مقام خلافت الهي قرار گيرد؛ چرا كه «العبوديه جوهره كنهها الربوبيه؛ عبوديت گوهري است كه كنه و نهان آن همان ربوبيت است.»
پس مي توان گفت كه براساس آموزه هاي وحياني قرآن، انسان مسيري به نام صراط مستقيم را مي بايست بپيمايد. اين صراط مستقيم، بزرگراهي است كه نقشه راه آن را دين اسلام به عهده گرفته است. هر كسي تحت ولايت الهي در اين مسير حركت كند، اندك اندك به سبب اطاعت و عبوديت، رنگ و صبغه الهي مي گيرد (بقره، آيه 138) و در نهايت متاله شده و به مقام و منزلت قرب الهي مي رسد و در مقام لقا و فناي الهي، رباني شده و مظهريت ربوبيت خداوندي و خلافت الهي مي شود.
براي رسيدن به اين مقامات و مظهريت در ربوبيت، انسان بايد توحيد محض را بشناسد و بدان ايمان داشته باشد. ايمان نيز به معناي اذعان قلبي، اقرار زباني و عمل به جوارح است. پيامبر(ص) مي فرمايد: الايمان عقد بالقلب و نطق باللسان و عمل بالاركان (بحارالانوار، ج66، ص 96، باب03)
تجلي توحيد در انسان را مي بايست در همان ولايت و اطاعت او دانست. بنابراين، نمي توان سخن از ايمان و پذيرش توحيد داشت، درحالي كه هيچ ولايت و اطاعتي نداشته باشد.
ولايت و اطاعت در آموزه هاي قرآني
ولايت در لغت به معناي نصرت و سرپرستي آمده است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص855) براساس آموزه هاي قرآني، ولايت و سرپرستي بر موجودات هستي تنها شايسته خداوندي است /(انعام، آيه41، شوري، آيه9) كه خالق و رب موجودات و مالك آنان است. اين ولايت تنها براي غيرخداوند زماني تحقق مي يابد كه شخص متأله (خدايي) شده و در مقام مظهريت از خداوند قرارگرفته باشد. از اين رو در آيات قرآني تنها ولايت بركساني ثابت دانسته شده كه شرايطي چون علم (بقره، آيه247؛ كهف آيات 05 و 15) قدرت (بقره، آيات 246 و 247؛ شوري، آيه9) و مانند آن داشته باشد كه همگي تجلياتي از علم و قدرت مطلق خداوند خواهدبود.
خداوند ولايت خويش را به كساني به نام اولوالامر اعطا مي كند كه مظهر اسماي او و متأله شده باشند؛ چنان كه اين ولايت را به پيامبراني و نيز اماماني معصوم(ع) اعطا نموده است. (نساء، آيه95) چنين ولايتي همان ولايت خداوندي است و هيچ گونه جدايي و تفكيكي ميان ولايت خدا و اولوالامر نيست. (همان)
براين اساس اولوالامر و مظاهر ولايت الهي، ماذون در تصرفات تكويني مي باشند. (كهف، آيات 56 تا 28) و ولايت ايشان اختصاص به دنيا نداشته و آخر را نيز دربرمي گيرد. (احزاب آيه6، الدرالمنثور، ج6، ص566)
مطابق آيات قرآني همه موجودات از جمله انسان نيازمند ولايت الهي هستند تا به كمال برسند. اولوالامر و ولايت ديگران از باب مظهريت و تجلي ولايت الهي در اين افراد است. بنابراين، كساني مظهريت ولايت مي يابند كه خود به كمال رسيده و قابليت دستگيري ديگران و ربوبيت آنان را براي رساندن به كمال دارا مي باشند.
همه آموزه هاي قرآني و اسلامي، زماني معناي واقعي به خود مي گيرد كه درچارچوب ولايت و در محور و مدار آن تحقق يابد. از اين رو در روايات معتبر آمده است كه پذيرش عمل به پذيرش ولايت است. امام باقر(ع) مي فرمايد: بني الاسلام علي خمسه اشياء: علي الصلاه و الزكاه ، والحج و الصوم، والولايه و لم يناد بشيء مثل ما نودي للولايه ؛ دين مبين اسلام بر پنج پايه و اساس استوار است: نماز، زكات، خمس، حج، روزه، ولايت اهل بيت عصمت و طهارت(ع) سپس افزود: آن مقداري كه نسبت به ولايت سفارش شده نسبت به هيچ كدام تأكيد نگرديده است و ولايت، اساس و محور تمام اعمال مي باشد. (وسايل الشيعه، ج1، ص 81، حديث 01)
اما اطاعت از آن نظر محوريت مي يابد كه سير كمالي تنها در سايه سار اطاعت از فرمان هاي تكويني و تدويني الهي انجام مي گيرد. اطاعت از ماده طوع درمقابل كره به معناي انقياد است و غالبا در پذيرش فرمان به كار مي رود. (مفردات راغب؛ لسان العرب، ذيل واژه طوع) و اجراي فرمان همراه با رغبت و خضوع، از مقومات آن است؛ به گونه اي كه در صورت فقدان هريك از اين سه، نقيض آن- يعني كراهت و ناخوشايندي - صدق خواهدكرد: (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، ذيل واژه) البته چنان كه گفته شد اطاعت به دو بخش تكويني و تشريعي تقسيم مي شود.
پس زماني شخص عنوان مطيع براو صدق مي كند كه نسبت به فرمان ها ابا نورزد و سرپيچي و عصيان نكند، بلكه طابق النعل بالنعل به تمام كمال آن را چنان كه خواسته شد به اجرا درآورد و دل و جان و تن و اعضايش آن را بپذيرد.
اگر تجلي توحيد در ولايت و اطاعت است، بايد پذيرفت كه پذيرش ولايت و اطاعت مظاهر الهي و متالهان نيز عين پذيرش توحيد است. از اين رو در آيات قرآني، اطاعت از پيامبر(ص) عين اطاعت از خداوند دانسته شده است. (آل عمران، آيه 23) برهمين اساس نيز، اطاعت از اولوالامر و امامان معصوم(ع) عين اطاعت پيامبر و خدا دانسته شده است. (نساء آيه95)
اطاعت از ولايت معصوم(ع) عين ايمان
چنانكه گفته شد براساس آموزه هاي قرآني و روايات معتبر پيامبر(ص) اطاعت از امامان معصوم(ع) عين ايمان و توحيد دانسته شده است و هرگونه تخلف و تخطي از ولايت و اطاعت ايشان، كفر مي باشد و شخص را از حقيقت ايمان خارج مي كند، هرچند كه احكام ظاهري اسلام بر او بار مي شود و به عنوان يك شهروند در دنيا از همه فوايد جامعه اسلامي و عضويت در امت بهره مند مي شود، ولي در آخرت تنها كساني مجاز به ورود به بهشت مي شوند كه از در ولايت علي بن ابي طالب(ع) وارد شوند؛ زيرا حصن و دژ امنيت از عذاب دوزخ، ولايت ايشان است.
امام رضا(ع) در حديث معروف سلسله الذهب به نقل از خداوند مي فرمايد: لااله الاالله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي». قال فلما مرت الراحله نادانا «بشروطها و انا من شروطها؛ جبرئيل مي گفت: شنيدم خداوند جل جلاله مي فرمود: لااله الالله، دژ محكم من است؛ پس هركس كه داخل دژ من گردد، از عذاب من در امان است. راوي مي گويد: چون قافله حركت كرد، حضرت فرياد زدند: «با شرايط آن، و من از شرايط آن هستم.» (ديلمي، اعلام الدين، دارالكتب الاسلاميه ، ص 412؛ ابن ابي جمهور، عوالي اللئالي، مطبعه سيدالشهداء، ج 4، ص 49)
ايمان واقعي به ولايت و اطاعت است. اين اطاعت در اشكال گوناگون خود را نشان مي دهد كه مهمترين و اساسي ترين آن، اطاعت از خداوند و فرمان هاي اوست. بنابراين، كسي كه مدعي ولايت اهل بيت(ع است نمي تواند از اطاعت خداوند سرباز زند، زيرا ولايت ايشان تجلي و مظهر ولايت الله است. از اين رو امام رضا(ع) مي فرمايد: من كان منا و لم يطع الله فليس منا؛ هركس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نكند از ما نيست. (سفينه البحار، ج 2، ص 89 (اطاعت از خداوند و ولايت الهي، در اطاعت از آموزه هاي وحياني قرآن است؛ زيرا آموزه هاي وحياني اسلام همان صراط مستقيم هدايتي است كه به ولايت الهي ختم مي شود و انسان را متاله مي سازد. هرگونه جست وجوي كمال درغير قرآن و راهنمايي هاي ديگران چيزي جز ضلالت و گمراهي و دورشدن از هدف و فلسفه آفرينش نيست. امام رضا(ع) مي فرمايد: القرآن كلام الله لاتتجاوزوه و لاتطلبوا الهدي في غيره فتضلوا؛ قرآن، سخن خدا است از مرز آن مي گذريد و هدايت و سعادت را در غير آن نجوييد كه گمراه خواهيد شد. (بحارالانوار، ج 2، ص 03)
بنابراين، جست وجوي كمال در هر جايي ديگر جز قرآن و آموزه هاي آن، جست وجو در گمراهي است و راه به سعادت و سلامت نمي برد.
از نظر آموزه هاي قرآني، قرآن بي ولايت مظاهر ولايت الهي يعني امامان معصوم(ع) غيرقابل دسترسي است. به اين معنا كه انسان هرچند مي تواند به سبب بيان بودن قرآن، از آموزه هاي قرآني بهره برد، ولي اين بهره گيري هرگز جز به ولايت تحقق كمالي نمي يابد؛ زيرا در قرآن متشابهاتي است كه تنها اولوالامر يعني راسخان درعلم الهي مي توانند آن را بيان كنند. (آل عمران، آيه 7)
پيامبر(ص) خود به صراحت به اين نكته توجه مي دهد كه شخص مي بايست ولايت مفسران قرآن را بپذيرد؛ زيرا جز به تفسير ولي الله نمي توان هدايت كمالي را درك كرد و در مسير متاله شدن قرار گرفت. از اين رو مي فرمايد: «من در ميان شما چيزي به يادگار مي گذارم كه اگر به اين تمسك جوييد، بعد از من هرگز گمراه نخواهيد شد؛ يكي از آن دو بزرگ تر از ديگري است؛ كتاب خدا كه ريسماني است كشيده شده از آسمان به سوي زمين و (ديگر) عترتم- اهل بيتم- و اينها هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند؛ پس ببينيد بعد از من، چگونه درباره آنها رفتار خواهيد كرد». (صحيح ترمذي، حديث 8873 و نيز نگاه كنيد: صحيح مسلم، ج4، حديث 8042)
امام رضا(ع) نيز مي فرمايد: امام راهنماي در مهلكه هاست و هر آنكه از او جدا شود هلاك گردد. (الكافي، ج1، ص891)
كسي كه در مجلس ولي الله وارد نشود و از ايشان نشود، دل او صفا و پاكي نمي يابد و نمي تواند مظهر اسماي الهي شود. از اين رو آن حضرت مي فرمايد: هر كه در مجلسي بنشيند كه در آن معارف ما (اهل بيت) زنده شود، در روزي كه قلبها مي ميرد، قلب او نخواهد مرد. (بحارالانوار، ج94، ص09)
در حقيقت دلي كه به نام اهل بيت(ع) روشن نشده باشد، در همين دنيا مرده است و از آن جايي كه قيامت بروز و ظهور و تجسم حالات دنيوي انسان است، در آن جا روشن مي شود كه دل شخص زنده است يا مرده.
برخي از شيعيان تنها مدعي ايمان و حب اهل بيت(ع) هستند، در حالي كه هيچ نشاني از ايمان يعني اطاعت و ولايت پذيري درآنان نيست. از اين رو حضرت امام رضا(ع) جماعت مدعي را نپذيرفتند.
در روايت است كه جمعي از شيعيان خدمت امام رضا(ع) آمدند. آن زمان ايشان در خراسان بودند، آنان از راه هاي دور خدمت امام رضا(ع) آمده بودند. اينان گفتند: ماشيعه هستيم. اينها ضمن اينكه شيعه بودند، گناهكار هم بودند. اينان يك ماه در خراسان ماندند و هر روز دوبار آمدند، امام رضا(ع) آنها را راه نداد. به دربان گفتند: به امام رضا(ع) بگو: ما شيعه هستيم از راه دور آمديم. اگر به ولايت خود برويم و بگوييم: ما يك ماه در خراسان بوديم و با امام رضا(ع) ملاقات نداشتيم؛ چون ايشان اجازه نداده است، اين براي ما ننگ است!
امام رضا(ع) بعد از سي روز به ايشان اجازه داد تا نزدش بروند وقتي نزد امام(ع) رسيدند، گفتند: يك ماه است، روزي دوبار آمديم و شما ما را راه نداديد. حضرت فرمود: شما مي گوييد: شيعه هستيم. اما اين خلافكاري را مي كنيد. اين كار را مي كنيد. اين كار را مي كنيد. مگر مي شود هر كسي بگويد: من شيعه هستم؟ بگوييد ما محب شما هستيم.
به هر حال، تشيع جز به پيروي كامل و اطاعت از ولايت امكان پذير نيست. اين اطاعت مي بايست در همه احكام الهي و بي چون و چرا باشد؛ زيرا شخص بايد نشان دهد كه عبد و بنده است تا لايق ربوبيت شود. بر اين اساس هرگونه ادعاي تشيع و ايمان، ادعاي نادرست و كاذب است و انسان صادق و صديق تنها كسي است كه هر آنچه را خداوند فرمان داده عمل كند و از كوچك ترين گناهي پرهيز نمايد.

 



خوشه اي از معارف رضوي

محمدمهدي رشادتي
آنچه درپي مي آيد گزيده اي از معارف بلند امام رضا(ع) است كه در قالب آموزه هاي اخلاقي و اجتماعي بيان شده است و هريك از آنها مي تواند راهگشاي مسائل و مشكلات روزمره افراد جامعه قرارگيرد.
امام ابوالحسن علي بن موسي الرضا(ع) به سال 148 (هـ.ق) در مدينه ديده به جهان گشود و در ماه صفر سال 203 (هـ.ق) در 55 سالگي در شهر طوس جام شهادت نوشيد.
مادرش به نام ام البنين بود. مدت امامت آن حضرت 20 سال مي باشد.
(ارشاد ج2ص 347-348)
ابراهيم ابن العباس مي گويد: هرگز نديدم كه امام رضا(ع) به كسي سخن تندي بگويد و يا پيش از اين كه سخنش تمام شود سخن او را قطع نمايد. اگر مي توانست حاجت كسي را برآورد هرگز او را دست خالي برنمي گرداند. هيچگاه در برابر كسي پاي خود را دراز نمي كرد. چنانچه كسي در حضور او نشسته بود تكيه نمي كرد. هرگز نديدم كه به يكي از خدمتكاران خود ناسزا بگويد. هرگز نديدم كه آب دهان بيندازد و يا هنگام خنديدن قهقهه سر دهد، بلكه خنده اش تبسم بود.
هرگاه سفره اش را پهن مي كرد، خدمتكاران و اطرافيان و همه كاركنان را با خود سرسفره مي نشاند. (ميزان الحكمه، ج1ص91)
آموزه اول: كمال عقل يك مسلمان
عقل مسلمان به نقطه كمال نمي رسد، مگر آنگاه كه داراي ده ويژگي باشد:
1- مردم از او اميد خير داشته باشند.
2- از شر او در امان باشند.
3- كار خير ديگران را زياد بشمار آورد.
4- كار خير خود را كم بشمار آورد.
5-هرچه از او ياري و كمك خواسته شود، دلتنگ و ناراحت نگردد.
6- در تمام طول عمر خود از تحصيل علم خسته و ملول نشود.
7- نداري در راه خدا را محبوب تر و ارزشمندتر از ثروت بداند.
8- خواري در راه خدا از عزتمندي در پيشگاه «دشمنان» ارزشمندتر بداند.
9- گمنامي را از مشهورشدن بيشتر دوست بدارد.
10- سپس امام(ع) فرمود: اما ويژگي دهم كه بيش از همه مهمتر است عبارت است از اينكه: «احدي را ننگرد الا اينكه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است.»
زيرا مردم دو دسته اند: گروهي كه از او بهتر و پرهيزكارترند و گروهي كه از او بدتر و زبون تر هستند. هرگاه با گروه اول مواجه شود، براي آنان تواضع كند تا به مقام آنها دست پيدا كند. وقتي چنين كرد، عظمت و بزرگيش اوج خواهدگرفت، كارهاي خوب وي سامان يافته و لباس پاكيزگي بر آنها پوشانده مي شود، نام او را در دنيا به نيكي مي برند و در نتيجه سرور اهل زمان خود خواهدگشت.
اما قضاوت مسلمان عاقل درباره گروه دوم، اين بايد باشد كه شايد درون آنان بهتر باشد و اين خوبي درون براي آنها بهتر است، درحالي كه خوبي من ظاهر است و ممكن است خوبي ظاهر براي من بدتر و ناگوارتر باشد. (تحف العقول ص467)
آموزه دوم: ارزش سكوت و خاموشي
امام رضا(ع) فرمودند: سه ويژگي از نشانه هاي فهم است: حلم، علم و سكوت.
به طور قطع خاموشي يكي از درهاي حكمت است زيرا محبت ديگران را جلب مي كند و آدمي را به هر امر خير و نيكي رهنمون مي شود. (اصول كافي ج 3 ص 174)
و نيز مي فرمايند: هرگاه مردي از بني اسرائيل مي خواست عبادت كند، ده سال پيش از آن، سكوت اختيار مي كرد. (همان ص 178)
از امام ششم نقل است كه: لقمان به پسرش گفت: پسرجان اگر خيال مي كني كه سخن گفتن از نقره است، بدان كه خاموشي و سكوت از طلاست. (همان ص 175)
شيخ عباس قمي مي گويد: روايات درباره ارزش سكوت بسيار است و من در اينجا اكتفا مي كنم به اين چند بيت شعر كه از اميرخسرو نقل شده است:
سخن گرچه هر لحظه دلكش تر است
چه بيني خموشي از آن بهتر است
در فتنه بستن دهان بستن است
كه گيتي به نيك و بد آبستن است
پشيمان زگفتار ديدم بسي
پشيمان نگشت از خموشي كسي
شنيدن زگفتن به اردل نهي
كزين پر شود مردم از وي تهي
صدف زان سبب گشت جوهرفروش
كه از پاي تا سر همه گشت هوش
همه تن زبان گشت شمشير تيز
به خون ريختن زان كند، رستخيز
(منتهي الآمال ج 2 ص 425)
بايد توجه داشت كه با سكوت، بسياري از بداخلاقي ها و آفات زباني و گناهان بزرگ خودبخود فرصت بروز و ظهور پيدا نمي كنند. از جمله غيبت، تهمت، فحش و ناسزا، دروغ كه كليد همه گناهان است، تمسخر و استهزاء، سرزنش و نكوهش، مجادله و بگوومگو، سخن باطل و لغو، لعنت كردن، افشاي اسرار ديگران، شوخي هاي ناهنجار، سوگند، و...
آموزه سوم: بهترين بندگان خدا
بهترين بندگان خدا پنج خصوصيت گرانبها دارند:
1- هرگاه به ديگران نيكي و احسان كنند، از عملكرد خود شادمان مي شوند.
2- هرگاه مرتكب عمل زشت و رفتار نامناسب گردند، از خداوند طلب آمرزش كنند.
3- هرگاه به آنها نعمتي عطا شود، شكرگزاري نمايند.
4- هرگاه دچار بلا و مصيبت گردند، صبر پيشه كنند.
5- هرگاه عصباني و خشمگين شوند، گذشت و عفو را پيشه خود كنند.
(تحف العقول ص 469)
ترك خشم و شهوت و حرص آوري
هست مردي و رگ پيغمبري
(مثنوي، دفتر 5- 4026)
خير كن با خلق بهر ايزدت
يا براي راحت جان خودت
تا هماره دوست بيني در نظر
در دلت نايد زكين ناخوش صور
(دفتر 4- 1980- 1979)
آموزه چهارم: جايگاه انسان مؤمن در پيشگاه خداوند
امام فرمود: مثل شخص مؤمن در نزد خداوند همانند فرشته مقرب درگاه است. بدون ترديد انسان مؤمن مقامش پيش خدا از آن هم بالاتر است. هيچ چيز نزد خدا، محبوب تر از مرد مؤمن توبه كار و يا زن مؤمن توبه كار نخواهد بود. (عيون اخبارالرضا(ع). ج2 ص 17)
و نيز فرمودند: آيا سخن رسول خدا را نشنيده ايد كه فرمودند: از فراست و زيركي مؤمن برحذر باشيد. چون شخص مؤمن با نور الهي مي نگرد. هر مؤمني فراستي دارد كه خداوند را به اندازه ايمان و بصيرت و علم خود مي بيند. (همان ص 480- مسندالامام الرضا ج 2 ص 133 به نقل از قرآن كريم از منظر امام رضا ص 223)
آموزه پنجم: پنج دستور ارزشمند
امام هشتم(ع) فرمودند: پنج دستور است كه هرچه درپي آنها بگرديد ولو اينكه سواره باشيد، مانند آنها را پيدا نخواهيد كرد.
1- هيچ كس جز از گناه خود بيم و هراس نداشته باشد.
2- جز به پروردگار خود به هيچ كس اميد نداشته باشد.
3- اگر پرسشي از او شود كه آن را نمي داند، بدون خجالت بگويد نمي دانم.
4- اگر چيزي را نمي داند، ننگ نداند از اينكه آن را از اهلش بپرسد.
5- ارزش صبر و بردباري نسبت به ايمان مانند ارزش سر است نسبت به بدن و ايمان نخواهد داشت كسي كه صبوري نمي كند. (عيون اخبار الرضا ج2 ص57)
آموزه ششم: شرايط قبولي نماز، سپاسگزاري، تقوا.
خداوند سه وظيفه ديني را در همراهي سه وظيفه ديگر معرفي نموده است.
به نماز و زكات (مانند خمس و زكات) امر فرمود، بطوري كه هركس نماز بخواند اما زكات نپردازد، نمازش مقبول نخواهد بود.
به سپاسگزاري از خويش و والدين امر فرموده است، به طوري كه هركس از پدر و مادر خود تشكر و سپاسگزاري نكند، در واقع از خداي خود سپاسگزاري نكرده است.
و به تقوا و صله رحم امر نموده است. بطوري كه هركس صله رحم نكند، در واقع تقوا نداشته است. (همان ج1 ص532)
با دقت در فرمايش امام(ع) اين نكته دانسته مي شود كه پرداخت زكات، رعايت احترام پدر و مادر، سركشي و ديدار فاميل كه از جمله حقوق مردم محسوب مي شود، از چنان اهميتي برخوردار است كه اگر نسبت به آنها سهل انگاري نماييم، انگار در واقع حقوق الهي (نماز- تقوا- شكرگزاري) پايمال شده است.
آموزه هفتم: ترس از گناه
كسي كه در گناه اندك از خدا نترسد، قطعاً در گناه بسيار هم از او نمي ترسد. (ميزان الحكمه ج21/339) نيز فرمودند: گناهان صغيره راهي به سوي گناهان كبيره هستند. شخصي كه در برابر خدا از گناه كم ترس نداشته باشد، در گناه زياد نيز از او نخواهد ترسيد. (همان)
از رسول خدا(ص) نقل است كه: همانا مؤمن، گناه خود را همچون تخته سنگي بزرگ مي بيند كه مي ترسد به روي او بيفتد و كافر، گناه خويش را مانند مگسي مي بيند كه از جلوي بيني اش رد مي شود. (همان)
گرچه يك مو بد گنه، كو جسته بود
ليك آن مو در دو ديده رسته بود
بود آدم ديده نور قديم
موي در ديده بود كوه عظيم
(مثنوي، دفتر2- 18-17)
آموزه هشتم: تعجب خدا از چهار گروه
حضرت رضا(ع) به نقل از امام حسين(ع) فرمودند: در زير ديوار شهري، لوحي بدست آمد كه در آن نوشته بود، من معبود يكتايم. معبودي جز من نيست و محمد(ص) پيامبر من است و:
1- عجب دارم از كسي كه يقين به مرگ دارد، چگونه خوشحال است. (يعني نسبت به آخرت و حساب آنجا)
2- عجب دارم از كسي كه به تقديرات الهي ايمان دارد، چگونه ناراحت و محزون است. (نسبت به دنيا)
3- عجب دارم از كسي كه دنيا را ديده و آزمايش كرده، چگونه به آن دل بسته است.
4- عجب دارم از كسي كه به حساب (قيامت) يقين دارد، چگونه گناه مي كند.
(عيون اخبار الرضا ج2 ص58)
آموزه نهم: ملاك بهشتي و جهنمي بودن
زيد برادر امام رضا(ع) در بصره خروج كرد و خانه هايي را به آتش كشيد و تعدادي را كشت. (به همين دليل او را زيدالنار لقب دادند) وقتي كه وي توسط مامون دستگير شد، او را نزد امام آوردند. حضرت به او فرمود:
اي زيد! آيا سخن مردم نادان، تو را مغرور كرد كه مي گويند: (فاطمه(س) عفت خود را نگه داشت، لذا خدا آتش را بر ذريه اش حرام ساخت.) بدان كه اين سخن مخصوص حسن(ع) و حسين(ع) است. اگر فكر مي كني معصيت خدا را بكني، بهشت مي روي و پدرت موسي بن جعفر(ع) با اطاعت خدا به بهشت مي رود، اگر چنين باشد، تو بايد نزد خدا گرامي تر بوده باشي. در حالي كه اصلا چنين نيست. به خدا سوگند هيچ كس جز از راه اطاعت به آنچه پيش خداست، نمي رسد. اگر گمان مي كني با گناه كردن به آنها مي رسي قطعا سوءتفاهم برايت شده است. خويشاوندي هيچ فايده اي در قيامت ندارد. همان طور كه پسر نوح(ع) به خاطر نسبت فرزندي از عذاب الهي نجات نيافت. (عيون اخبار الرضا ج2ص571-572)
اي زيد از خدا پروا كن و بدان كه ما اين موقعيت را نزد خدا و خلق، فقط از راه تقوا و پرهيزكاري به دست آورده ايم. هر كس تقوا نداشته باشد و فرمان خدا را رعايت نكند، هرگز از ما نيست و ما نيز از او نيستيم. (همان ص573) هر كس شخص گناهكاري را دوست بدارد، او خود، گناهكار است. هر كس مومن مطيع را دوست بدارد، او خود مومن مطيع است. هر كس ستمكار را كمك كند، خود ظالم است. هر كس عادل را پشتيباني نكند خود ستمكار است. آري ميان خدا واحدي خويشي نيست. هيچ كس به ولايت دوستي خدا نرسد مگر از راه اطاعت و بندگي خدا. رسول خدا به فرزندان عبدالمطلب فرمود: با اعمال نيك خود پيش من بياييد نه با نسبت هاي خود.(همان 574)
آموزه دهم: آفت بخل
حضرت فرمودند: «بخل آبرو را بر باد مي دهد. (ميزان الحكمه ج 1 ص123) و در جاي ديگر تاكيد مي كنند: براي انسان بخيل آسايش و آرامش رواني وجود ندارد. (تحف العقول ص473)
و نيز فرمودند: شخص بخشنده از غذاي مردم مي خورد تا مردم از غذايش بخورند. اما بخيل از غذاي مردم نمي خورد تا آنها نيز از غذايش نخورند. (عيون اخبار الرضا ج2 ص 666)
شخص باسخاوت، به خدا و بهشت و مردم نزديك و از آتش جهنم دور است. اما بخيل از بهشت و مردم دورو به آتش نزديك است.(همان)
نقل مي كنند كه روزي پيامبر(ص) در حال طواف خانه خدا مردي را ديد كه مي گويد: «خدايا به حرمت اين خانه مرا بيامرز. پيامبر(ص) پرسيد، گناه تو چيست؟ گفت: بزرگتر از آن است كه توصيف كنم، رسول خدا فرمود: آيا گناه تو از زمين ها و آسمانها و كوهها و عرش خدا بزرگتر است. مرد گفت: آري. حضرت فرمود: گناه تو بزرگ است يا خدا؟ گفت: خدا اعلي و اجل است. فرمود: گناه تو چيست؟ گفت: من ثروتمند هستم و هر وقت گدائي و درخواست كننده اي رو به من مي آورد، گويا شعله آتشي به من رو مي كند.
پيامبر فرمود: از من دور شو و مرا به آتش خود مسوزان. قسم به خداي بزرگ كه اگر ميان ركن و مقام بايستي و دو هزار سال نماز بخواني و چنان گريه كني كه نهرها از اشك هايت جاري شود و درختان از آن سيراب گردند، آن گاه با بخل و پستي بميري، خدا تو را به جهنم مي افكند. مگر نمي داني خدا فرمود: هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است و خدا بي نياز است. (تغابن 83) (داستانهاي روايي ص43)
آتشي افتاد در عهد عمر
همچو چوب خشك مي خورد او حجر
نيم شهر از شعله ها آتش گرفت
آب مي ترسيد از آن و مي شگفت
گفت: آن آتش زآيات خداست
شعله اي از آتش ظلم شماست
آب بگذاريد و نان قسمت كنيد
بخل بگذاريد اگر آل منيد
(مثنوي، دفتر اول-3709-3707-3712-3713)

فهرست منابع:
1-الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه سيدهاشم رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 2جلدي
2-تحف العقول، ترجمه علي اكبر غفاري، نشر اسلاميه، تهران
3-اصول كافي، كليني، ترجمه سيدجواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت
4-عيون اخبارالرضا(ع)، شيخ صدوق، ترجمه علي اكبر غفاري و حميدرضا مستفيد، دارالكتب الاسلاميه، 2جلدي
5-منتهي الاآمال، شيخ عباس قمي، نشر پيام آزادي، 78
6-منتخب ميزان الحكمه ، محمدي ري شهري، دارالحديث، چاپ 6، 68، 2جلدي
7-قرآن كريم از منظر امام رضا(ع)، جوادي آملي، نشر اسراء، 28
8- مثنوي مولوي، نشر مولي، چاپ 8، 07
9-داستانهاي روايي، سيداحمد فاضلي بيارجمندي، ميثم تمار، 88

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14