(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 2  آبان 1390- شماره 20056

وقتي صداي تخلف از تريبون رسمي دولت مي آيد
صيانت از عفاف و حجاب به سبك خاتون
روش آقانجفي دربرخورد با حكام مستبد
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
تجربه تلخ رابطه با آمريكا

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




وقتي صداي تخلف از تريبون رسمي دولت مي آيد
صيانت از عفاف و حجاب به سبك خاتون

پروين مقدم
سؤالات درخصوص خاتون از همان صفحه يك اين نشريه آغاز مي شود. خاتون، با چاپ عكس هايي از چهل زن- به اصطلاح اين نشريه- نقش آفرين كارش را شروع كرده است. عكس هايي كه به سختي مي توان رابطه اي بين آنها به لحاظ ملاك نقش آفريني پيدا كرد. جايي كه وزير محترم بهداشت كشور خانم «دستجردي» به عنوان زني نقش آفرين حضور دارد، به طور مسلم عكسي از نويسنده اي كه حتي گمان مي رفت كارهايش را «ر. اعتمادي» مي نويسد،چه محلي از اعراب دارد؟
دست كم همه مي دانند كه جمهوري اسلامي زن موفق و به واقع نقش آفرين كم ندارد، مادران شهدا، زنان سياستمدار، مجتهده، مهندس، پزشك، مخترع، اساتيد دانشگاه ها و... به قدري درجامعه ايران هست كه بشود تصوير 40 نفر از آنها را پيدا كرد. اما جاي تعجب است كه جاي آنها با نام ها و عكس هايي از بازيگران معروف سينما، همسر يكي از پادشاهان باستان و حتي مجري برنامه كودك پر شده است. مهناز افشار، آزاده اردكاني، الهام صمدي، ترانه عليدوستي، فهيمه رحيمي، هديه تهراني و آزاده آل ايوب كه برخي از آنها را وابسته به جريان انحرافي مي دانند، از جمله زناني هستند كه عكس آنها به نشانه الگوبرداري دختران مسلمان ايران بر پيشاني روزنامه دولت قرار دارد!؟ و البته براي آن كه اين الگوبرداري از ياد مخاطب نرود. عكس به حج رفته برخي از آنها در صفحات ديگر نيز تكرار شده است.
آيا به راستي معيارهاي تعريف شده براي زنان نقش آفرين تا اين حد فرق كرده است كه عكس فلان هنرپيشه زن كه تصاوير غيراخلاقي اش در اينترنت وجود دارد، به جاي عكس زنان موجه چاپ مي شود؟
اگر به واقع طبق ادعاي دست اندركاران نشريه، «خاتون» براي حفظ صيانت و عفاف زن ايراني به چاپ رسيده است چرا جاي مادران شهدا كه از عفيف ترين زنان ايران هستند؛ دراين نشريه خالي است؟ بزرگ نمايي هنرپيشگان جواني كه به مدد چهره، اسم و رسمي در بين مردم پيدا كرده اند و الگوسازي از آنها براي زن ها و دخترهاي ما كه 30 سال است، انقلاب تعريف ديگري از زن با الگوبرداري از حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها به آنها ارائه كرده است. چه مفهومي دارد؟
از اين مسأله كه بگذريم، سر مقاله اين نشريه تأمل برانگيز را ـ كه با عكسي منفي از نيروي انتظامي و با زير نويس «اي گشت مرا ارشاد كن!» همراه شده ـ جوانفكر قلم زده است. او قرار دادن موضوع حجاب در حوزه امر به معروف و نهي از منكر را اشتباه مي نامد و خواستار برچيده شدن طرح امنيت اخلاقي مي شود.
درادامه خاتون درصفحه 7 با تيتري كه از مجموع نامه رئيس جمهور گزينش كرده است. به راحتي نيروي انتظامي را نقد مي كند.
ذات نايافته از هستي بخش كي تواند كه شود هستي بخش؟
دستور تشكيل شوراي صيانت از حقوق شهروندي (راهي به سوي مهار گشت ارشاد)
درادبيات مؤدبانه براي اين تيتر بايد گفت كه صرف نظر از مفهوم شعر(!) مهار را براي جانوران غير اهلي به كار مي برند، باقي اش را خود بخوانيد!
روزشمار ديدگاه هاي فرهنگي دكتر احمدي نژاد از سال 84 تاكنون آن هم به صورت گزينشي و اهداف خاص كه در 13صفحه و با تيتر «مشكل ملت ما رنگ لباس و مدل مو نيست» عنوان مطلب بعدي اين نشريه است. اگر انصاف داشته باشيم، انتخاب اين جملات از رئيس جمهور كه فقط در صفحه اول از 6 ميان تيتر، 5 تايش درجهت تخريب نيروي انتظامي است، يكي از شيطنت هاي هدف دار و خاص خاتون است. اين تخريب درصفحات بعد هم با گزينش سخنان رئيس جمهور درخصوص برخورد نيروي انتظامي به طور مرتب تكرار شده است، به راستي با چه مطلبي مي شد اين طور نيروي انتظامي را در برخورد با مفاسد بي اعتبار كرد؟
مروري بر تيترهاي اين نشريه حكايت از اين دارد كه آن ها كه خاتون را توليد و چاپ كرده اند، تعريف حساب شده اي از هر تيتر و عكس دارند، آن جا كه مطلب به مدد هدف نيامده است، از تيترهاي حتي بي ربط و گزينشي استفاده شده و آن جا كه تيتر درخدمت هدف نيست، عكس هاي كنايه دار و با معني و اهداف خاص انتخاب شده است تا در نهايت اين تفكر القا شود كه جامعه براي گريز از اين مسائل بايد دور حجاب اسلامي را خط بكشد و الگوي غرب را پيشه كند، حتي چاپ عكسي از هواداران سيدحسن نصرالله از ميان انبوه زنان محجبه هوادار وي هم در همين راستا صورت گرفته است.

 



روش آقانجفي دربرخورد با حكام مستبد

فصل چهارم- احساس خطر بر باد رفتن حاصل زحمات علماء و مردم در نهضت عدالت خواهانه:
نهضتي كه در تهران ايجاد و به ديگر ايالات و ولايات ايران كشيده و به مشروطيت ختم شد، ابتدا حركتي عدالت خواهانه عليه شيوه ي ظلم و استبداد و عدم پاسخگويي در هر جنايتي از سوي قوه ي حاكمه (دولت) بود و همان طور كه احمد كسروي نوشته، تا آن زمان فقط دو نيرو در ايران شناخته شده بودند: حكومت و شريعت، و به تعبير ديگر، شئون پيامبر اكرم(ص) در عصر غيبت به دو شأن تقسيم شده بودند: شأن سلطنت كه در اختيار صاحبان شوكت و قدرت و زور بود؛ و شأن نبوت (شريعت) كه در اختيار يا به عهده ي فقهاي جامع الشرائط بود. لذا نيروي سومي به نام «مردم» مطرح نبود. بسياري از علمايي كه در نهضت عدالتخواهي و مهاجرت كبري به قم شركت داشتند (از جمله مرحوم شهيد حاج شيخ فضل الله نوري و مرحوم آقا نجفي اصفهاني) در انديشه ي محدود ساختن نيروي حكومت (دولت و سلطنت) به وسيله ي نيروي شريعت (افزايش اقتدار فقهاي جامع الشرائط و تحت نظر قرار دادن و حتي مجازات كردن صاحب منصبان و قدرتمندان ستمگر توسط آنها) و تبديل احكام شريعت به هيأت و رويّه ي قانون و تنفيذ و جاري كردن آن توسط مجلس شوراي ملي و بالاخره بنياد نهادن نوعي حكومت شرعي بودند و اين از تلگرافي كه مرحوم شيخ فضل الله به آقا نجفي (مورّخ ذي القعده 1324هـ.ق/دي 1285هـ.ش) فرستاده به خوبي پيداست. او اين تلگراف را از طريق پسرش در نجف اشرف به سمع و نظر مراجع ثلاثه ي مشروطيت هم رساند. ايشان ابتدا به لزوم گرفتن خراج شرعي و زكات و مصرف آن در مصارف هشتگانه اشاره و آن را موجب اصلاح كارها و افزايش شرف اسلامي و حصول فوايد اسلامي فراوان دانسته و سپس تصريح كرده است كه راه هاي ديگر (اقتصادي) آنچنان كه در ملت هاي اروپايي متداول است، در آنها اضمحلال دين و انحطاط اسلام و مسلمين و ترس واقع شدن در مفاسد كثيره هرچند پس از گذشت مدتي زمان وجود دارد.120
ايشان در ابتدا نمي دانست كه خواست مشروطه خواهان (موسوم به آزادي خواه) ايجاد حكومت مشروطه ي اروپايي و نيرومند كردن و مدرن سازي كشور بود كه نه تنها به معني رواج دادن شريعت نبود، بلكه به تضعيف آن و حتي مسخ و نسخ تشيّع اثني عشري و انزواي روحانيون خواهد انجاميد.
مرحوم آقا نجفي هم كه مردم را «رعيّت» و «وديعه ي الهيّه» در دست صاحب منصبان و حاكمان دانسته كه حكام بايد از ع رض و جان و مال و نواميس آنها محافظت كنند و خود را در برابر تظلّم رعايا (نه حاكم كردن رأي مردم) و حمايت از ايشان در برابر حكام مستبد و ظالم، مسئول مي دانست و مخالفت وي با حكومت و شركت در مشروطيت هم از اين سنخ بود. وي در اين مبارزه از نفوذ علمايي چون مرحوم شيخ فضل الله نوري و مرحوم ميرزا حسن آشتياني، و از تعارض رجال درباري چون امين السلطان با ظل السلطان حاكم اصفهان، طرز نفوذ كلمه ي خودشان در مردم اصفهان و فارس و از احساسات شاه استفاده مي كرد.121
لذا احمد كسروي نوشته است: «در اسپهان پيش از جنبش، ملّايان به ويژه حاجي آقا نورالله و آقا نجفي، بسيار چيره مي بودند و در همه چيز مردم را به دلخواه خود راه مي بردند. از اين رو مشروطه خواهي در اسپهان رويّه ي ملّا بازي داشت...122»
اين سخن به معني آن است كه مشروطه خواهي ايشان، كام دل مشروطه خواهان غير ديني (آزادي خواهان، كه بابي هاي ازلي و طبيعي مسلكان و در نهان، بهائي ها نيز در بين آن ها بودند) را بر آورده نكرده بود.
از جمله ي ابزارهايي كه مشروعه خواهان به كار مي بردند، اما مشروطه خواهان در مقابل از ترور سرخ و زرد و سفيد عليه ايشان استفاده مي كردند، تكفير (يعني اعلام كفر و الحاد يا ارتداد اشخاص) بود و اين اقدامي است كه آقا نجفي در 1324هـ.ق عليه سپهدار تنكابني انجام داد و مردم را امر به اجتناب از او نمود.123سپهدار تنكابني حاكمي مستبد و طرفدار استبداد بود كه بعداً با ورود به گيلان رنگ عوض كرد: هم از طرفداري روسيه به هواخواهي انگليس، و هم از استبداد گرايي به مشروطه خواهي، و جريان مشروطه خواهي گيلان را به نفع خود مصادره كرد و همدست يفرم خان ارمني شد.
همچنين روش ديگر آقا نجفي و ساير علماي مشروعه خواه، امتناع از همكاري با برخي حكام مستبدّ با هدف تضعيف و عزل آنها بود. چنان كه وي در اصفهان و آقا ميرزا ابراهيم مجتهد در شيراز و علماي تبريز به حكام خود كه تقاضاي حمايت از امين السلطان (صدر اعظم مستبد ناصر الدين شاه كه صدر اعظم مظفر الدين شاه در عهد مشروطه خواهي شده و در نهان همدست بهائي ها بود!) را داشتند، به عنوان اين كه علماي عتبات و تهران او را بد دانسته و عليه او اقدام كرده اند، از تأييد خودداري كردند و موجب تقويت مخالفان او و نهايتاً عزل وي شدند.124
همچنين روش ديگر آقا نجفي اين بود كه ساير علماي فارس و اصفهان را هماهنگ و از شركت در مجالس تدريس و مساجد (جهت اقامه ي جماعت) خودداري كنند و دولت را براي انجام اقدامات خاص مورد نظرشان تحت فشار قرار دهند.125
در نهايت بر اساس بسياري از مدارك، از جمله نامه ي مرحوم ميرزا حسن آشتياني، علمايي مثل ميرزا جواد آقا مجتهد تبريزي و آقا نجفي اصفهاني هميشه خيرخواه دولت ناصر الدين شاه بوده اند نه دشمن آن. يعني روابط ايشان با حكام را كه گاهي دچار تعارض در موارد تظلّم مردم و نيز دخالت و سلطه ي اروپائيان غير مسلمان بر سياست و اقتصاد مردم مسلمان و فتنه ي ديني-سياسي-امنيتي بابي هاي ازلي و بهائي مي شد، نبايد به دشمني با حكومت قاجار حمل و تفسير نمود. شركت ايشان در مشروطه خواهي نيز در همين راستا و براي تقويت موضع خود در برابر حكام براي دفاع از دين و نفي سبيل كفار بر مسلمين و حمايت از جان، مال،آبرو و ناموس مردم (رعايا) بود نه بيشتر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
120 . ر-ك: تاريخ مشروطه ي ايران، ص ص288-287. شباهت مضمون تلگراف به مضمون «كشف اسرار» امام خميني(رض) جالب است.
121 . ر-ك: موسي نجفي، همان، ص ص164-127.
122 . همان، ص387.
123 . ر-ك: ناظم الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، تهران، اميركبير،1373، ص501.
124 . ر-ك: همان، ص ص131-130.
125 . ر-ك: وقايع اتفاقيه/ گزارش خفيه نويسان انگليس در ولايات جنوبي ايران، تهران، ذهن آويز، 1387، ص460.

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
تجربه تلخ رابطه با آمريكا

مقابله ملّت ما با استكبار، ريشه ديني هم دارد. كلمه استكبار و مستكبر و در مقابلش استضعاف و مستضعف، در قرآن هست. وقتي ملّت ما با اين روحيه در مقابل امريكا و دستگاه فاسد وابسته به امريكا ايستاد، يك پشتوانه عظيم از اعتقادات و ايمان ديني پشت سرش بود و همين هم توانست او را موفّق كند و پيش ببرد. استكبار وارد هر كشوري مي شود، سعي مي كند آن كشور را تهي كند؛ يعني تا هر جا بتواند، همه چيز آن كشور را به نفع خود مصادره مي كند. امروز خود امريكاييها ـ يعني همان دستگاه تبليغاتي اي كه گفتم ـ در صف مقدّم و بعضي قلم به مزدهاي واقعاً حقير و پست، و شايد هم يك عدّه گول خورده و غافل در داخل كشور ما در صف پشت سر آنها خيال مي كنند كه اگر امريكا ارتباطاتش با كشوري ـ مثلاً جمهوري اسلامي ـ عادّي شد و رابطه برقرار كردند، ناگهان همه مشكلات اقتصادي ملّت ايران حل خواهد شد! اگر كسي اين طور فكر كند، خطاي عظيمي مرتكب شده است. ملّت ايران، ارتباط با امريكا را يك دوره تجربه كرده است. امريكاييها از سال سي ودو كه زمام قدرت استكباري را در ايران در دست گرفتند، تا سالهاي پنجاه وشش و پنجاه وهفت هرچه داشتيم، از ما گرفتند؛ هرچه بوده است، بردند. اغلب گرفتاريهاي امروز ملّت ايران مربوط به آن دوران و همچنين دوران تسلّط انگليسيهاست. انگليس هم مثل امريكاست؛ فرقي نمي كند. قبل از امريكاييها، انگليسيها بر سياست ايران مسلّط بودند. از اواخر دوران قاجار تا روي كار آمدن رضاخان، تا بعد ـ تا سال سي ودو ـ همه چيز در ايران در دست انگليسيها بود. حكومت مي آوردند، حكومت مي بردند؛ نفت را مي بردند، منابع را مي بردند؛ فرهنگ را رقم مي زدند و هر كار مي خواستند، مي كردند. بعد هم امريكاييها آمدند و در آن رقابت بين المللي خودشان، از انگليسيها تحويل گرفتند؛ مثل يك منطقه مفتوحه!
بيانات در ديدار دانشجويان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخير لانه جاسوسي امريكا ( روز ملي مبارزه با استكبار جهاني ) ـ 12/8/78
عزّت بخشي انقلاب به امّت اسلامي
انقلاب اسلامي، عزّت اسلام را برروي دست گرفت و به همه دنيا نشان داد. انقلاب اسلامي نشان داد كه اسلام مي تواند به يك ملت، سرافرازي و عزّت دهد؛ يك ملّت را از زيربار فشار و تحميل بيگانگان نجات دهد و از حالت تحقيري كه بر آن ملّت تحميل كرده اند، بيرون بكشد. مي تواند استعدادهاي يك ملّت را در همه ميدانها بروز و ظهور بخشد؛ مي تواند به يك ملت، قدرت دفاع از خود، قدرت دفاع از عقايد و از هويت و شخصيت خود بدهد. انقلاب اسلامي اين را نشان داد. لذا آن وقتي كه انقلاب اسلامي پيروز شد و وقتي امام بزرگ ما ـ آن شخصيت عظيم، آن شخصيت بي نظير در زمان ما ـ توانست از زبان اين ملت، سخن بگويد، همه مسلمانان عالم احساس افتخار و حيات كردند؛ احساس كردند كه زنده شده اند. اين خون تازه اي كه در رگهاي امّت اسلامي دويد، دشمنان را بسيار دستپاچه و سراسيمه كرد. آنها نيروهايشان را روي هم گذاشتند تا با اين پديده عظيم ـ يعني اسلام انقلابي كه امروز آن را يك ملّت فرياد مي كند ـ مبارزه كنند.
بيانات در جشن بزرگ منتظران ظهور همزمان با هفته بسيج و
روز ولادت حضرت مهدي ( عج ) ـ 3/9/78
تحليل پيوستن نيروي هوايي به انقلاب
اگر روز نوزدهم بهمن و حركتي را كه نيروي هوايي انجام داد، به طور درست بشكافيم، انسان معاني زيادي در اين حركت و در اين روز، مشاهده مي كند. آن روز در واقع، ارتش آمد و خود را در صفوف مقدّم ملّت قرار داد؛ با همان هدفها، با همان آرزوها، با همان انگيزه ها و با همان روشها. ملّت رنج مي برد؛ انقلاب حركت عظيمي بود كه اين ملّت بزرگ، براي رنج زدايي و آينده سازي انجام داد. ملّت از ديكتاتوري و استبداد سياه حاكم بر اين كشور رنج مي برد. اوّلاً، اين از لوازم سلطنت بود؛ چون نظام پادشاهي نظام مالكيت و مل كيّت و فرو بردن پنجه اقتدار در همه اركان جان يك ملّت است و تحمّل آن بسيار دشوار است. ثانياً آن خاندان طاغوتي حاكم، اين استبداد و خودكامگي را با فساد اخلاقي و فسادآفريني و بدتر از همه با تسليم يكپارچه اين كشور و اين ملّت به بيگانگان و دشمنان، آميخته بودند. ملّت از اين رنج مي برد.
وقتي يك ملت، زير سلطه فرهنگي و سياسي و اقتصادي و نظامي يك قدرت بيگانه باشد، مجال رشد و حركت در سمت مورد آرزوي خود را پيدا نمي كند. هر موجود زنده اي مي خواهد رشد كند. اگر شما بخواهيد جلو رشد يك گياه را بگيريد، آن ظرفي را كه در اطراف او به وجود آورده ايد مي شكند و آن سنگ را مي شكافد تا رشد كند. يك انسان و يك ملّت هم همين گونه است. راهي كه قدرتمندان براي اين كه اين احساس و انگيزه را در يك ملّت از بين ببرند، انديشيده اند، بي حس كردن، بي خيال كردن و تخدير كردن ملّتهاست. اين كار را رژيم فاسد و مفسد پهلوي، با استفاده از همه ابزارهاي ممكني كه در اختيارش گذاشته مي شد، انجام مي داد: بي حس كردن، بي خيال كردن، غافل كردن، غرق در توهّمات كردن و البته گاهي ظواهر و تشريفاتي هم با زرق و برق، جلو چشمها نشان دادن. آن روز ارتش را به همين بلا دچار كرده بودند؛ ارتش تحمّل نكرد و پوسته را شكست. آمدن جوانان نيروي هوايي در چنين روزي ـ به مدرسه علوي ـ كه من آن جا بودم و از نزديك آن شور و حماسه را ديدم ـ همان شكستن آن پوسته بود.
در آن روز، صحبت از اين نبود كه ارتش ايران بتواند از توليد و از محصول تحقيقات خود استفاده كند؛ ابدا. حتّي صحبت اين نبود كه بتواند آن هواپيما يا رادار يا وسيله مدرن الكترونيكي اي را كه در اختيارش مي گذارند، درست بشناسد! اجازه اين هم داده نمي شد. اين همان سنگ و حجاب و محفظه اي است كه جلو رشد يك موجود را مي خواهد بگيرد. اين موجود تا مادامي كه بي حسّ و بي خيال باشد، اين محفظه هست و وقتي به خود آمد، آن وقت است كه محفظه ها را مي شكند و مانعها را برمي دارد. اين اتّفاق افتاد و ارتش، خود را در صفوف مقدّم ملّت ايران قرار داد.
بيانات در ديدار پرسنل نيروي هوايي
در دانشگاه هوايي شهيد ستّاري ـ 19/11/78

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14