(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 7 آبان 1390- شماره 20060

دلايل تدوين سند راهبردي حركت هاي جهادي و اثرات آن
درناي آرزوهايمان روي موج خودسازي اوج مي گيرد ( بخش نخست)



دلايل تدوين سند راهبردي حركت هاي جهادي و اثرات آن
درناي آرزوهايمان روي موج خودسازي اوج مي گيرد ( بخش نخست)

گاليا توانگر
سرم را به شيشه اتوبوس تكيه داده و خوابم مي برد. در رويا يك درخت بزرگ مي بينم كه بچه هاي روستا دورش حلقه زده اند و آرزوهايشان را روي تكه اي كاغذ نوشته و به سرشاخه هاي درخت گره مي زنند. گويي هزار درناي كاغذي بر سر شاخه ها نشسته باشند.
تمام روز ذهنم درگير يافتن سوژه جديدي براي گزارشم است. با ترمز شديد اتوبوس روياهايم در فاصله رفت و برگشت، پر مي زنند. روي شيشه غبار گرفته اتوبوس با نوك انگشتم پرنده اي مي كشم و از جاي خالي بال هايش به مغازه و مردم غرق روزمرگي ها خيره مي مانم. باران صورت شهر را نم مي زند.
روي صندلي روبه ر ويي دو دختر دانشجو مشغول گپ زدن هستند. يكي به ديگري مي گويد: «فقط اگر خواستي خاطره بنويسي به بچه ها بگو ما آن جا آجر بالا نمي انداختيم، ما كار فرهنگي مي كرديم!»
دوستش كه زيرزيركي مي خندد مي گويد: «ولي زهرا! اردوي خيلي خوبي بود. من كه تا به حال براي آن همه بچه 4، 5 ساله مادري نكرده بودم. شعري را كه به آنها ياد دادم قشنگ بود؟!»
- چرا، خيلي قشنگ بود!
- ولي حس مي كنم كارم زياد اهميت نداشت.
- چرا اهميت نداشت؟! سر بچه ها را گرم كردي، مادرهايشان هم در كلاس احكام حاضر شدند. خيلي هم مهم بود. مهم نيست كه چه گوشه اي از كار را بگيريم، مهم كمك به هدف گروه است.
دوباره صورتم را به شيشه اتوبوس مي چسبانم و روياي درخت و بچه هاي روستا برمي گردد. حالا درناي روياهايم دوباره جان گرفته و سوژه جديد گزارشم را يافته ام.
موضوع: يك فصل عاشقي در خيمه اردوهاي جهادي.
در جايگاه مسئول به همراهي يكي از بچه هاي باسابقه اردوهاي جهادي به جهت سركشي و ارزيابي فعاليت گروه جهادي در منطقه روانه اين سفر شده بودم.
لندرور در مسير صعب العبور گير كرد. باد سردي به صورتم مي خورد، پوستم را نيشگون مي گرفت، در كتم مي پيچيد و ناخودآگاه مي لرزيدم.
پياده شدم تا سنگ بزرگي را از جلوي لاستيك ماشين جابه جا كنم. از چند متري كسي مي آمد كه يك ظرف پلاستيكي در دست داشت. باد سرد پوست صورتش و دور لب هايش را زخم كرده بود. دخترك روستايي براي آوردن آب مي رفت.
همين كه خواستم قدمي به جلو بگذارم و در پي دخترك براي كمك بدوم، ماشين مدل بالايي از كنارم گذشت و گردوخاك به چشم هايم پاشيد. چند قدم آن طرف تر ترمز كرد و راننده آن پرسيد: «جاده اصلي كجاست؟» هيچ نگفتم و فقط با اشاره مسير را نشان دادم. جاده آن طرفي به ويلاهاي ييلاقي مي رسيد و جاده اين طرفي كه خاكي و سنگلاخي بود به قلب روستايي پيوند مي خورد. گويي يك شاخه به سمت تمناي عدالت مي رفت و شاخه ديگري به سمت بي اعتنايي!
دوازده راهبرد كلان براي هدايت حركت جهادي به قله هاي انقلاب
در تاريخ 30/6/89 رهبر معظم انقلاب در فرمايشاتشان تأكيد داشتند كه در عرصه فرهنگ كارهاي مشابه و جزيره اي زيادي صورت مي گيرد كه با هم پيوند افقي منسجمي ندارند و لذا از تأثيرگذاري اين برنامه ها كاسته مي شود. ايشان فرمودند تمام مجموعه ها بايد كارهاي فرهنگي شان را تحت يك نقشه جامع ارائه دهند.
بعد از اين فرمايشات روشنگرايانه 11 هزار نفر ساعت متخصصين، علما، نخبگان جهادي از بدنه جهادگران گردهم آمدند تا براساس منظومه فكري رهبري سرشاخه هاي سند راهبردي اردوهاي جهادي را استخراج كنند. اين تلاش هم اكنون به تدوين سند راهبردي حركت هاي جهادي منجر شده است.
حجت الاسلام محمدعلي اخوان، مسئول حوزه مطالعات جهادي و مسئول شوراي انديشه ورز دفتر مطالعات راهبردي حركت هاي جهادي با استناد به صحبت هاي مقام معظم رهبري توضيح مي دهد: «خودسازي جهادي بايد در بينش، گرايش و رفتار جهادگران نمود پيدا كند و اين خودسازي ركن اصلي فرهنگ سازي براي ظهور امام زمان(عج) است.
خدمت رساني اجتماعي نيز در دو بعد مادي و معنوي رخ خواهد داد. از يك منظر ما سازندگي داديم و از منظر ديگر در بعد معنوي مردم با ديدن تلاش گروه جهادي به خودشان مي آيند و فرهنگ كار و تلاش را گرفته به جوشش و خروش درخواهند آمد. به اصطلاح خودشان را باور كرده و يأس از آنها دور مي شود.»
وي با بيان اين كه آقا فرموده اند اين حركت بايد به قله هاي عالي انقلاب برسد و زمينه ساز آن تحول بزرگ جهاني براي ظهور آقا امام زمان(عج) باشد، شعارهاي اصلي حركت هاي جهادي را دو شعار زندگي جهادي، الگوي جهاني و حركت جهادي كارگاه تمرين مديريت جهاني عنوان كرده و مي گويد: «سند راهبردي حركت هاي جهادي كاملا تخصصي تدوين شده و در آن كارشناساني حضور داشته اند كه خود زماني اسناد مجمع تشخيص مصلحت نظام را تدوين كرده بودند. از جمله حضرات آقايان مهدوي كني و جوادي آملي را مي توانم ذكر كنم. مهم ترين ويژگي هاي اين سند يكي تبيين چهارچوب حركت جهادي، دومي ويژگي هاي سرمايه هاي انساني در قلب حركت جهادي و در آخر ويژگي هر عرصه از عرصه هاي اجتماعي كه موضوع فعاليت جهادي واقع مي شوند است.
اين سند با دوازده راهبرد و طي سه برنامه چهار ساله محقق خواهد شد.»
مسئول حوزه مطالعات جهادي ادامه مي دهد: «خيلي ها مي پندارند با تدوين سند راهبردي حركت هاي جهادي همه چيز پايان يافته، همه كارها صورت گرفته و حالا با خيال راحت مي توانيم به خانه برگرديم! اما اين طور نيست. سند خودش در دل نقشه جامع قرار دارد و اين نقطه انتهاي كار نيست، بلكه آغاز كار ماست. سند در واقع تبيين نقطه مطلوبي است كه مي خواهيم در 1404 به اين نقطه برسيم. نقطه آرماني ما است، درست مثل چراغي كه در انتهاي جاده روشن شده باشد. كاش مي شد پيش نويس هاي سند را به نمايش بگذاريم تا همگان متوجه مي شدند يكدفعه به تدوين آن نرسيده ايم. بايد دوستان جهادي متوجه تغييراتي باشند كه مرحله به مرحله در اركان پيش نويس ها رخ داده است.»
اين كارشناس به ما اطمينان مي دهد سند را طوري تنظيم كرده اند كه كاملا اجرايي باشد و حالت فرماليته اش را خط زده اند. از سوي ديگر خيلي از جوانان جهادگر وقتي چندين دوره در حركت هاي جهادي شركت مي كنند، مي پندارند كه روي قله مديريت و موفقيت نهايي ايستاده اند، در حالي كه اين طور نيست و سند چشم انداز چندين سال بعد را پيش چشممان ترسيم مي كند، اين گونه درمي يابيم كه تا نقطه آرماني فاصله داريم و بايد منسجم تر و دوچندان تلاش كنيم.
وقتي نخبگان علمي زندگي مرفه را عارفانه خط مي زنند
محمدحسين بركوك، دانشجوي هوافضاي دانشگاه شريف تا به حال در بيش از 10 اردوي جهادي حضور داشته و يكي از فعال ترين هاست. وي مي گويد: «اولين بار از دوران دانش آموزي همراهي با اردوهاي جهادي را شروع كردم.
در دانشگاه نيز به جز سال اول در بقيه سال ها مسئوليت گروه را برعهده داشته ام. ما كم كم به اين نتيجه رسيديم كه نام ها را بشكنيم و به يك اتحاد بين دانشگاهي براي رسيدن به اهدافمان در گروه جهادي دست پيدا كنيم. براي مثال گروه ما- السابقون- در حال حاضر متشكل از جهادگران چندين دانشگاه است و صرفاً هم كار ما در جبهه آموزشي است. بچه هاي نقاط دورافتاده و محروم را كه دسترسي به امكانات آموزشي ندارند، براي ورود به دانشگاه آماده مي كنيم.»
وي ادامه مي دهد: «مدرسين ما در اين گروه ها دانشجويان دوره فوق ليسانس و دكترا هستند به انضمام اين كه رتبه هاي برتر دانشگاهي و نخبگان علمي در اين جرگه قرار مي گيرند. امسال براي سومين بار دانش آموزان شش شهرستان راسك، سراوان، خاش، هيرمند، دهك و بنجار را گردهم در يك مدرسه شبانه روزي جمع كرديم و به آنها خدمات آموزشي ارائه داديم.
براي مثال در گروه مان شخصي را داشتيم كه مدال نقره كامپيوتر كشوري را به گردن داشت. اين بچه ها 17 روز در منطقه با بچه هاي محروم اين شهرستان ها كار آموزشي انجام دادند، بدون آن كه ذره اي چشمداشت داشته باشند و همواره بر گمنامي شان تأكيد داشتند.»
بركوك اشاره مي كند كه قرار است 5 دوره آموزشي 10 روزه ديگر در همين شهرستان ها برگزار شود، ضمن اين كه پشتيباني آموزشي، ثبت نام در گزينه دو، ارسال منابع آموزشي و كمك آموزشي نيز جزو برنامه است. وي توضيح مي دهد: «قرار است هر چند نفر دانش آموز را به يك معلم وصل كنيم تا در طول سال تلفني بتوانند اشكالات درسي خود را حل كنند.»
اين فعال حركت هاي جهادي بر وجود يك رابط در هر دانشگاه تأكيد كرده و مي گويد: «در دانشگاه هايي كه متحد شده اند بايد يك رابط داشته باشيم تا به بسيج دانشجويي اين دانشگاه ها پل ارتباطي زده و در مواقع لازم هر دانشگاه نخبه خود را در هر رشته به ما معرفي كند. مثلا ممكن است يك پزشك بتواند مدرس زيست شود. يك دانشجو در رشته هاي انساني مي تواند معلم عربي يا زبان خوبي باشد. به هر جهت اتحاد چندين دانشگاه در زمينه سازي براي تحقق هدف ما مؤثر خواهد بود.»
آفت هاي مهم حركت هاي جهادي
بركوك آفت هاي مهم گروه هاي جهادي را برمي شمرد و مي گويد: «عدم ارتباط سازمان يافته در بين گروه هاي جهادي يكي از چالش هاست. بعضاً دوستان در چند شاخه و عرصه فعاليت مي كنند، به نظر بنده تخصصي كار كردن باعث قوت بخشي به نتايج مي شود. براي مثال يك گروه را با گرايش اخلاقي و معنوي وارد منطقه كنيم، گروه ديگري را به مسائل بهداشتي اختصاص دهيم و گروه سوم آموزشي باشد. در هر گروه نيز نخبگان برخاسته از دانشگاه هاي مختلف حضور داشته باشند.
مشكل ديگر غريب بودن گروه ها در منطقه هدف است. برخي سازمان هاي بومي از زير بار همكاري با گروه هاي جهادي شانه خالي مي كنند. حتي مي توانيم از حضور خيرين در تأمين هزينه رفت وبرگشت و امكانات گروه بهره مند شويم.»
اين دانشجوي فعال اردوهاي جهادي ضمن اين كه به حضور دانش آموزان و حركت جهادي آنها اعتقاد دارد، ولي باورش اين است كه حركت جهادي را نبايد به سمت كارهاي نمادين هدايت كنيم، بلكه بايد از حركت جهادي به ثمر رساندن پروژه هاي ماندگار را انتظار داشته باشيم. وي مي گويد: «اگرچه رنگ زدن مدرسه هم لازم است ولي بيش از اينها را هم انتظار داريم. گروه هاي جهادي بايد توجه داشته باشند كه در مناطقي كه اختلافات قومي، قبيله اي و مذهبي وجود دارد، جانب بي طرفي را رعايت كنند تا حضور گروه در منطقه مسئله ساز نشود.»
وي همچنان تأكيد مي كند كه گروه هاي خاص با نام يك دانشگاه قابليت هاي محدود دارند و بايد 7، 8 دانشگاه در يك حركت جهادي تخصصي وفاق داشته باشند تا توانمندي شان در تحقق اهداف به اوج برسد.
ثبت نام براي جهاد اكبر
يكي از فعالان اردوهاي جهادي در وبلاگ خود با بيان خاطره اي از سفر اردوي جهادي چنين نوشته است:
الان ديگه 10شب است، تنم آش و لاش شده، تو دلم ميگم آخه آب پرتقال ات نبود، مامان جونت نبود، اردو جهادي رفتن ات چي بود. اما وقتي ياد آن جوان هايي كه تو جبهه چندين كيلومتر توي رمل پياده روي مي كردند تا به محل عمليات برسند، يا غواص هاي خط شكن كه تو چله زمستون توي اروند مي رفتند مي افتم، از خودم خجالت مي كشم كه اين قدر بي تحملم.
بالاخره نزديك هاي صبح به روستاي موردنظر مي رسيم و از فردا هر كسي در گروهي كه از قبل ثبت نام كرده مي رود، عمران، آموزش، پژوهش، پزشكي تا آشپزخانه و...
چند روزي مي روي تو آشپزخانه، از 5صبح بايد بدوي تا 12شب. بعد هم فكر مي كني شق القمر كردي، آدمي كه جوراب اش را در خانه نمي شويد بايد از صبح ديگ بسابد و موقع دم كشيدن برنج، آب جوش برنج و بخار آب، رمق را از جانش بگيرد. اما خوشحالي، چون حداقل يك كاري در اين 16-15 روز يادگرفتي.
يك روز تصميم مي گيري به گروه هاي ديگر سر بزني، بچه هاي عمران، آنهايي كه در تهران ژل سرشان ترك نمي شد، شده بودند يك پا عمله و اميدوار مي شوي كه اگر پشت كار داشته باشند، تا چند دوره اردوي جهادي ديگر بنا شده اند.
بچه هاي پزشكي و دندانپزشكي كه از صبح تا غروب مردم را مداوا مي كنند، اما مگر مريض ها تمام مي شوند، مگر مي شود همه كارهاي عمراني را انجام داد؟ تازه وقتي كه طبق قرار هر سال همه بچه ها جمعه مي روند پيك نيك، مي فهمي كه قضيه از چه قرار است!
شما يكي دو روز قبل مي رويد چند جا را شناسايي كنيد براي پيك نيك بچه ها، اول مي رويم دم يك سد. چه جاي با حالي. اما نه چرا اين قدر آب سد كم شده و تو اين موضوع را از زمين هايي كه ترك هاي عميق خوردند و پر از اسكلت ماهي هاست، مي فهمي. جلوتر مي روي، واي چرا اين همه ماهي تو آب مرده،... اين جا است كه شاكي مي شوي و استاندار و فرماندار و مسئول جهاد كشاورزي و... را رديف مي كني. آخر ما داريم جان مي كنيم و آقايان چه كار مي كنند؛ اصلا فلسفه اردوي جهادي برايت زير سوال مي رود. بعد منشوري كه بچه براي خودشان نوشتند و به ديوار زدند را به ياد مي آوري:
«1-همه بيشتر از من زحمت مي كشند.
2-كاري كه روي زمين مانده مال من است.
3-من به دنبال مصلحت نيستم، به دنبال عدالتم، به دنبال حق به هر قيمتي.
4-همه به گردن من حق دارند، ولو سلام و كمتر از آن.
5-درس مي خوانم، تخصصم را در جهت نياز اضافه مي كنم تا مفيدتر باشم.
6-من خادم دوستان خدا، «فقرا» هستم.»
نگفته پيداست كه اگر چه طرح در ظاهر جهادي است براي سازندگي فرهنگي- عمراني دورافتاده ترين و محروم ترين بخش هاي كشور، اما بچه ها مي روند تا زكات همه داشته هايشان را بدهند، زكات سلامتي، علم، رفاه، حضور در پايتخت و همه اينها بهانه اي است تا در جهاد اكبر پيروز شوند.
و وقتي از مسئول طرح مي پرسي كه بابا اين كاري كه ما مي كنيم مقطعي و با دوام براي اين روستايي ها نيست، جواب مي دهد اولا هر كسي به اندازه خودش مسئوليت دارد، ثانيا بايد دانشجوياني كه در دانشگاه هاي تهران درس مي خوانند، بيايند و از نزديك وضعيت مردم را ببينند و فردا كه به جايي رسيدند مردم را به حال خود نگذارند، اردوي جهادي بيشتر محل آزمون اين دانشجوهاست تا كار جمعي، كار با مشقت را ياد بگيرند وگرنه ما هم مي دانيم با 15 روز مداواي مريض هاي اين ده و آن ده و چند تا كانال آب زدن... مشكل مردم حل نمي شود، تازه مي فهمي خودت موضوعيت داري نه مردم روستا، يعني اردو و دم و دستگاه و تشكيلات براي اين است كه تو بفهمي، بايد حركت كني... «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته».
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14