(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 11 آبان 1390- شماره 20064

جنبش ضد وال استريت را اشتباه تحليل نكنيم
با وجود گذشت 25 سال از حادثه مك فارلين رازهاي آن هنوز ناگشوده مانده است
راز سر به مهر ايران گيت
فروپاشي نظام سرمايه داري نزديك است



جنبش ضد وال استريت را اشتباه تحليل نكنيم

فرهاد مهدوي
امروز اقليتي كوچك كه آمريكايي ها آن را يك درصدي مي نامند در تمام مصادر قانوني، اجرايي ، قضايي و مالي آمريكا رسوب كرده است و توان دخالت مردم آمريكا در ساير امور را نيز مسدود نموده است، اين اقليت كم شمار با استفاده از فعاليت هاي رسانه اي و عصر ارتباطات نه تنها هر روز اولويت سياسي، فرهنگي و اجتماعي مردم آمريكا را تعيين مي كند؛ بلكه سبك و روش زندگي دلخواه خود را بر اكثريت 99 درصد تحميل
مي كند و اين همان اعتراضي است كه «هربرت شيلر» متفكر آمريكايي به نظام سياسي آمريكا ابراز مي دارد كه «اقليتي كوچك، ضررها را به اكثريت بزرگ، تحميل كرده است» يا «نظام هاي اطلاعاتي به اين دليل از راه هاي مختلف توسعه يافته اند كه حافظ و ضامن منافع اقليتي ناچيز باشند.»
از اين ديدگاه، نهاد رسانه ها رابطه نزديك با نظام سياسي، امنيتي و نظامي دارد. بر اساس اين نظريه، بيشتر دانش و اطلاعاتي كه از سوي رسانه ها براي جامعه توليد مي شود، غالباً محتواي آنها درباره گسترش بازار منافع اقتصادي مالكين و تصميم گيران است كه عموماً نيز به طور غيرمستقيم و ضمني ارائه مي شوند.
رسانه هاي آمريكايي و اروپايي در هفته هاي گذشته براي غلبه بر وقايع جنبش هاي
ضد سرمايه داري در اروپا و آمريكا همزمان دو استراتژي را دنبال كرده و مي كنند؛ اول: سانسورخبري وجلوگيري از انتشار اين وقايع و رويدادها (و در صورت عدم موفقيت و درز اطلاعاتي روش دوم را دنبال مي كنند) دوم: سرايت اعتراض به مسائل ديگر، اين استراتژي مهم ترين استراتژي است، زيرا اين رسانه ها نه تنها متهم به سانسور اطلاعات نمي شوند؛ بلكه هم فهم جنبش را مشكل مي كنند و هم جنبش را منحرف. در اين استراتژي رسانه هاي خبري غرب به دنبال تصويري غير واقعي از علت اعتراض بر مي آيند و آن را يك جنبش اعتراضي به ركود اقتصادي يا بحران مالي مي دانند اين در حالي است كه با تحليل محتواي شعارها، اعتراضات و بيانيه ها كه تمام اقشار و گروه هاي مردم آمريكا را در بر مي گيرد اين جنبش يك جنبش سياه پوستي و يا طبقه اي نيست.
سابقه آمريكا در بحران هاي مالي نشان
مي دهد در 50 سال گذشته 77 بار سقف
بدهي هاي مجاز دولت افزايش يافته است. هم دموكرات ها و هم جمهوري خواهان هر دو اين مسئله را تجربه كرده اند. «رونالدريگان» 18 بار افزايش سقف قروض دولت از كنگره را تقاضا كرد و «جرج دبليو بوش» 7 بار چنين تقاضايي داشت. با توجه به چنين تنگناهاي مالي و پولي چنين جنبش عظيمي در آمريكا سابقه نداشته است. جنبشي كه صداي «آرام باش» رسانه ها و مسئولان آمريكا را نشنيد و به قيام خود در حمايت از عدالت در همه زمينه ها ادامه داد.
در ساليان گذشته رسانه هاي ريز و درشت توسط مالكان رسانه اي به نام غول هاي رسانه بلعيده شدند. امروز غول هاي رسانه اي تايم وارنر، والت ديزني، وايكام، نيوزكور پريشن وابسته به «رابرت مرداك» در همه زمينه هاي فرهنگي اجتماعي، تفريحي و سياسي مردم را در اقيانوس اطلاعات غرق مي كنند و تاكتيك هاي عمده خبررساني براي تحريك آستانه هاي حسي مخاطبان و بهره گيري از آنان را به عنوان بازار مصرف و وسيله ادامه حاكميت به كار مي گيرند. تاكتيك هاي عمده خبررساني رسانه هاي غربي كه حاكميت آنان به چالش شده است به شرح ذيل است:
هژموني رسانه اي: بر اساس ديدگاه هژموني، ابزار سلطه حاكميت ها، قدرت فيزيكي نيست، بلكه امروزه ابزار سلطه حاكميت ها از قدرت هاي فيزيكي به رسانه هاي همگاني (قدرت شرطي كنندگي) تغيير يافته است. هژموني در رسانه در نهايت به اين منجر مي شود كه مخاطبان در تور مهندسي خبر رساني رسانه ها گير كنند و عملاً رفتاري را انجام بدهند كه آنها مي خواهند.
در ساليان گذشته عرصه رسانه اي بيش از آن كه عرصه آگاهي رساندن به مردم باشد عرصه استيلاي فكري و استيلاي حاكميتي با بوده است. با استفاده از اين ايده رسانه اي نه تنها عرصه اي موسع از سهم خواهي از مخاطبان صورت مي گيرد، بلكه بسياري از آگاهي هاي آن به تعويق مي افتد و در خلأ اطلاعاتي مورد ستم، بهره كشي و استثمار قرار مي گيرد.
در جنبش ضد وال استريت رسانه هاي كوچك و «ميني مدياها» به جنگ رسانه هاي بزرگ و غول هاي رسانه اي رفتند و عملاً هژموني آنان را در عرصه اطلاع رساني به چالش كشيدند. عمده ترين تقابل با نظام سلطه در اين عرصه مشاهده شد كه مردم رفتاري را از خود بروز دارند و به نمايش گذاشتند كه غول هاي هژمون طلب نمي خواستند.
ايدئولوژي رسانه اي: رسانه هاي غربي با استفاده از اين استراتژي به مشروع سازي ديدگاه رهبران و ترويج نظرات آنان براي سلطه و تحكم بيشتر مي پردازند.اخبار رسانه ها عموماً از يك زمينه و بستر ايدئولوژيك برمي خيزد و همان ايدئولوژي را باز توليد مي كند. در فراگرد «مشاهده، تعبير، روايت و اشاعه» خبر به ارزش ها، ايدئولوژي ها و هنجارهايي كه از آنها برخاسته، حكم طبيعي و عيني مي بخشد و در گستره خود، آنها را باز توليد يا به عبارتي بازآفريني مي كند. بنابراين رسانه ها در عملكرد روزانه خود، صحنه مناظره بينش و ميدان منازعه كلمات و معاني هستند.
جوامع سرمايه داري براي گسترش ايدئولوژي خود و ثبات آن از رسانه ها و خبر استفاده مي كنند.
در جنبش ضد وال استريت مردم ارزش هاي حاكم بر ايالات متحده كه از طريق رسانه ها تبليغ و ترويج شده بود را طرد كردند و به دنبال جايگزيني فراتر از ايدئولوژي حاكم هستند.
وانمايي رسانه اي: رسانه هاي خبري غرب در جريان اطلاع رساني خود همواره بر اين تأكيد داشته اند كه سعادت بشري در انديشه هاي غربي و ليبرال دموكراسي نهفته است. شريان اطلاع رساني غرب با تكنيك «وانمايي» اگرچه واقعيت را نفي نمي كند؛ اما تفاوت ميان واقعيت و تصوير را مخدوش مي كند. به عبارتي چيزهايي شبيه واقعيت به جاي واقعيت نشان مي دهند؛ لذا نشانه ها و رمزها، ديگر به واقعيت بيروني مرتبط نيستند و به چيزي دلالت نمي كنند..
رسانه ها فقط چنين وانمود مي كنند كه واقعيتي در كاراست و خود را شكل تقليدي آن نمودار مي سازند. به عبارتي، وانمايي به اين معنا است كه نشانه ها فقط ميان خود مبادله مي شوند و عمل مي كنند و ديگر ارتباط به واقعيت ندارند.
«بودريا » معتقد است كه وانمايي هاي رسانه اي مناسبات اجتماعي جديدي را خلق مي نمايند كه در جهت منافع حاكمان عمل مي كند.
اما اكنون با توجه به رمز گشايي مردم از اين سلطه غول هاي رسانه اي كه در صدد تامين منافع حاكمان هستند شورش هاي عمومي در غرب عليه جبهه سرمايه داري انجام داده اند كه گستره آن با افزايش آگاهي مردم در حال توسعه يافتن است.
رسانه هاي جبهه سوسيال دموكراسي در حقيقت بر بال توسعه جهل در غرب نشسته اند و در حال پرواز و گشايش افق هاي جديد هستند و هروقت اين توسعه غفلت و سرگشتگي به مسير خود هدايت شود محققاً افق هاي اين رسانه ها نيز از دست خواهد رفت.
چارچوب دهي اطلاع رساني:رسانه ها معمولاً با تصويري پيش ساخته و داستاني پيش پرداخته به مشاهده رويدادها مي روند و با نگرشي شكل گرفته، به گزينش داده ها و بررسي پديده هاي اجتماعي مي پردازند. فرايند گردآوري، گزينش و انتشار اخبار، فرآيندي عيني و بي طرفانه نيست، بلكه آميخته به ارزش ها و هنجارهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي است. در نظريه چارچوب همچنين براي تحت تأثير قرار دادن ذهن مخاطب، احساسات او را به كمك تكنيك هاي فني خبري مانند رنگ، نور، جلوه هاي ويژه و... به كار مي گيرند و كمتر به استدلال هاي خبري كه بايد در هر خبر شود توجه نشان مي دهند. از اين ديدگاه مخاطب پس از مدتي به سمت سطحي نگري و ايدئولوژي قالب كه در تمامي خبرها وجود دارد سوق پيدا مي كند.
امروزه بسياري از شخصيت هاي غربي كه به كشور ما سفر مي كنند آنچه كه تاكنون شنيده اند با آنچه اكنون در ايران مي بينند را متفاوت ارزيابي مي كنند؛ اين تفاوت ادراك از يك واقعيت حقيقي براي چه به وجود آمده است؟ آيا جز اين است كه رسانه هاي خبري غرب همواره در جريان سازي اخبار خود يك تكنيك اساسي دارند كه با
دست چين كردن همه رويدادهاي منفي عليه يك پديده و قرار دادن آن در يك چارچوب خاص و ايجاد هيجان هاي ويروسي؛ ترس، خشم، تعجب، تعصب و وحشت به ايجاد يك چارچوب منفي در ذهن مخاطبان خود مي پردازند؟ اين شيوه چارچوب سازي نيز در مورد غرب هم حكايت مي كند كه فقط به دنبال ايجاد يك نگرش مثبت و بدون خط خوردگي در اذهان مخاطبان غربي هستند.
در اين نظريه اصل بر تك صدايي و تك آوايي در روايت هاي رسانه اي است؛ اما باز اين سوال مطرح مي شود كه با اين همه رسانه چگونه تك صدايي اتفاق مي افتد؟ اما هنگامي كه واكنش هاي رسانه اي در غرب را راجع به يك موضوع مشخص مانند هولوكاست مورد پژوهش و ارزيابي قرار مي دهيم اين رسانه ها عموماً به تكثير ديدگاه ها در اين زمينه پرداخته اند، نه تكثر رسانه اي كه بتواند ديدگاه هاي ديگر را بدون تقطيع و تخريب منتشر كند.
پايان سرمايه هاي غرب
مسئولان غربي در تلاش هستند كه اعتراضات ضد وال استريتي را يك جنبش اجتماعي عليه بيكاري و بحث اقتصادي و مالي در غرب نشان دهند؛ اما حقيقت آن است كه علاوه بر اين كه سرمايه هاي مرئي غرب شبيه بازارهاي مالي با شكست، كسري و ناكامي مواجه شده است، سرمايه هاي نامرئي كه داراي اهميت بيشتري هستند، رو به زوال و نيستي گذاشته اند.
براي درك دقيق از اين سرمايه هاي ناملموس اما حياتي لازم است اشاره اي به هر يك از آنها شود.
سرمايه سياسي: اين سرمايه داراي وجوه متفاوتي است كه سازمان ها، ارتباطات و قدرت ابعاد اصلي آن مي باشند. در سرمايه سياسي ميزان اعمال قدرت و نفوذ حاكميت در ميان توده هاي مردم مد نظر است و در اين راستا دولتمردان آمريكايي و سيستم سياسي از طرق مختلف كوشيده است جنبش وال استريت را وادار به برگشت به
خانه هاي خود كند؛ اما تاكنون به موفقيتي دست نيافته است و باوجود برخوردهاي خشونت آميز پليس و نيروهاي امنيتي در دستگيري و پرونده سازي براي مخالفان اين جنبش هنوز به تهديدها و ارعاب ها توجهي نمي كند و به دنبال اعمال حقوق خود مي باشد.
سرمايه فرهنگي: جنبش وال استريت و تمام جنبش هاي ضد دولتي در اروپا نشان داد كه غرب سرمايه هاي فرهنگي خود را نيز از دست داده است، زيرا اين سرمايه فرهنگي است كه تعيين
مي كند جهان را چگونه ببينيم. آيا مردم اروپا و آمريكا اكنون جهان را شبيه آنچه كه غول هاي
رسانه اي مي سازند باور دارند يا به يك نگرش جديد دست يافته اند؟ طبعاً به يك نگرش جديد دست يافته اند كه اين گونه در منزل نمي مانند و باوجود سرماي هوا و سركوب خشن پليس حضور در كف خيابان ها را ترجيح مي دهند.
مردم غرب اكنون تمام باورها، ارزش ها و عقايد خود را نسبت به حاكميت ليبرال دموكراسي از دست داده اند و به عنوان يك 99 درصد واقعي به دنبال تغيير هويت جعلي و رسانه اي شده
مي باشند.
سرمايه اجتماعي: رسانه هاي غربي همواره به عنوان پليس افكار در صدد بوده اند كه
جامعه پذيري سياسي را بر شهروندان براي اهداف خود تحميل كنند، از اين رو با فعاليت رسانه اي به دنبال هنجارمند كردن جامعه و ايجاد اعتماد اجتماعي براي تسهيل اقدامات هماهنگ بوده اند؛ اما عملاً امروزه شاهد هستيم كه جامعه غرب ضمن بي اعتمادي به غول هاي رسانه اي و شبكه و با اتكا به رسانه هاي كوچك و اجتماعي در حال ايجاد يك نوع سرمايه اجتماعي جديد بيرون از ساخت قدرت رسمي هستند.
اما همان گونه كه امام خامنه اي فرمودند؛ ممكن است حكومت آمريكا با شدت عمل، اين جنبش اعتراضي را سركوب كند، اما نمي تواند ريشه هاي آن را از بين ببرد. ريشه هاي اين حركت در آينده آن چنان گسترش خواهد يافت كه نظام سرمايه داري آمريكا و غرب را زمين خواهد زد.

 



با وجود گذشت 25 سال از حادثه مك فارلين رازهاي آن هنوز ناگشوده مانده است
راز سر به مهر ايران گيت

ارسلان مرشدي
تاريخ پر فراز و فرود انقلاب اسلامي مملو از تحولات و رويدادهايي است كه هر يك در تاريخ جمهوري اسلامي نقطه عطف و حادثه اي تاريخ ساز به شمار مي روند. پرونده مك فارلين در سال 1365 يكي از رازهاي ناگفته تاريخ جنگ تحميلي و انقلاب اسلامي است؛ مسئله اي كه با وجود گذشت بيش از 25 سال همچنان حرفهاي ناگفته و ابعاد ناشكافته بسيار دارد. در طول اين سالها نيز اگر چه بسيار از اين ماجرا گفته و شنيده و نوشته شده است، اما عموماً از جانب كساني بوده كه سعي داشته تا با تحريف و تحديد تاريخ خود و انصار و اعوان خويش را مبرا سازند.
تغيير رويكرد امريكا نسبت به ايران
امريكا پس از وقوع انقلاب اسلامي و واقعه تسخير سفارتخانه اين كشور در تهران، قطعنامه تحريم نظامي ايران را از تصويب سنا گذارند. به موجب اين قطعنامه نه تنها ايران در تحريم فروش تسليحاتي اين كشور و متحدانش قرار مي گرفت، بلكه تحويل قراردادهاي تسليحاتي ايران در پيش از انقلاب نيز با ممانعت امريكا همراه شد. با اين حال اين تمام اقدام امريكا عليه ايران از دست رفته و خارج شده از حيطه سلطه و سيطره اين كشور نبود، چرا كه پس از به نتيجه نرسيدن راهكارهاي ديپلماتيك براي نجات گروگانهاي اين كشور در تهران، جيمي كارتر رييس جمهور وقت امريكا عمليات نظامي پنجه عقاب براي آزادسازي گروگانها و تنبيه ايران تدارك ديد كه به شكست انجاميد. پس از آن نيز وزارت خارجه آمريكا در قطعنامه مصوب بهمن 1363 ايران را به عنوان يكي از حاميان تروريسم بين المللي معرفي كرد؛ در اين راستا تحريم نظامي و تسليحاتي ايران تشديد شد. همه اين رويدادها در ماههاي منتهي به سال 1364 رخ داد كه به سال سرنوشت ساز لقب گرفته بود. در اين سال حملات پي در پي عراق به شهرها و روستاها شدت گرفته بود، تحريم هاي امريكا عليه ايران تشديد شده بود و ايران از نظر تامين و تجهيز نظامي برخلاف عراق در شرايط مناسبي نبود. اين مجموعه عوامل تهران را براي تامين تجهيزات لجستيكي جنگ به تكاپو انداخت. تا اينكه خرداد 1364 دو لبناني، پرواز هواپيمايي شركت TWA در مسير آتن به رم را ربوده و آن را در فرودگاه بيروت بر زمين نشاندند. جنبش امل مسئوليت اين هواپيماربايي را برعهده گرفت و خواستار آزادي 700 نفر از زندانيان فلسطيني اسير در زندانهاي اسرائيل شد. اين رويداد به ناگاه مسير تحولات اين سال را تغيير داد. رونالد ريگان، يكي از
ايراني ستيزترين روساي جمهور امريكا براي نجات جان گروگانها به يك باره راه نزديكي و گفت و گو با ايران را در پيش گرفت؛ گويي پس از 6 سال تاريخ بار ديگر براي ريگان به مانند كارتر تكرار شده بود. البته اين بار نيز سرنوشت انتخابات رياست جمهوري امريكا مهم بود نه جان گروگانها.
از اين رو امريكا دست نياز به سوي ايران دراز كرد. آيت الله هاشمي رفسنجاني در اين باره مي گويد كه پيش از ظهر حاج احمد آقا آمد و گفت كه بعضي از رسانه ها گفته اند كه آمريكا به خاطر گروگانهايي كه در دست مردم لبنان است، تحت فشار است و مايل است كه براي حل مشكل از ايران استمداد كند.
البته هاشمي رفسنجاني با توجيه نياز تسليحاتي ايران يك سال بعد گفت كه از همان روزهاي اوليه جنگ همه دنيا مي دانستند كه سيستم نظامي ما به دليل برجاي ماندن از زمان شاه مخلوع، آمريكايي و غربي است و همه مي دانند كه كشوري كه از نظر سطح ترقي مثل ايران است قدرت اينكه امكانات را خودش تهيه كند ندارد، لذا براي ما كاملاً طبيعي بود كه سيستم نظامي موجود را حفظ كرده و آن را تدارك كنيم.
به گفته وي همين امر سبب شد كه ايران براي تداوم جنگ با عراق و دفاع از كشور درصدد تامين تسليحات خود برآيد.
5 روز مذاكرات بي نتيجه در تهران
با اين تحول در روابط ايران و امريكا و با به نتيجه نرسيدن اقدامات سخت و خشن عليه ايران و نااميدي امريكا از عراق در جنگ با ايران، رويكرد ايالات متحده در قبال جمهوري اسلامي تغيير يافت. اين تغيير رويكرد در گزارش محرمانه هنري كيسينجر به رونالد ريگان منعكس و ضرورت گشودن كانالهاي مستقيم براي مذاكره با ايران مورد تاكيد قرار گرفت.
بر اين مبنا امريكا ديگر از تغيير رژيم سخن به ميان نياورد و ترجيح داد از تغيير رفتار ايران سخن بگويد. چنانكه جان كستر از مقامات دولت امريكا هم تاييد كرد كه مسئله سرنگوني دولت ايران مطرح نيست، بلكه تغيير سياستهاي آن مورد نظر است. از اين رو رايزني هاي پنهاني امريكا آغاز شد. در اين ميان واشنگتن سعي داشت تا با كمك تسليحاتي و لجستيكي در قالب فروش قطعات هواپيماهاي اف ـ14 و موشكهاي فونيكس به جناح ميانه رو ايران نزديك شود. خواست امريكا براي نزديكي به ايران چنان بود كه حتي كاسپر وينبرگر وزير دفاع رونالد ريگان كه از مخالفان جدي معامله با ايران بود مسئول ارسال موشكهاي تاو به ايران شد. در اين چارچوب صبح روز يكشنبه 25 مه 1986 برابر 4 خرداد 1365 هيات امريكايي به رياست رابرت مك فارلين، همراه با اليور نورث، جورج كيو، هوارد تيچر و اميرام نير براي يك سفر دوستانه و البته محرمانه وارد تهران شده و مورد استقبال مقامات ايراني قرار گرفتند. در اين سفر مك فارلين به همراه يك فروند هواپيماي حامل تسليحات وارد تهران شد. كلت، كيكي كه به صورت كليدي به نشانه كليد حل مشكلات و موانع موجود بود و انجيل امضا شده توسط رونالد ريگان، رييس جمهور وقت ايالات متحده هداياي همراه وي بود كه به علامت حسن نيت همراه خود آورده بود.
هاشمي رفسنجاني بعدها اظهار داشت كه
مك فارلين كه به ايران آمد، بنا بود مقدار قابل توجهي سلاح هم بياورد، اما چند كانتينر قطعات مورد نياز ما را با هواپيما آوردند. تعدادي موشك هاگ اسرائيلي هم آوردند كه مدتها در فرودگاه ماند و آنها مجبور شدند پس بگيرند.
البته وي اضافه كرد كه آنها (آمريكايي ها) قطعات مورد نياز ما را گران حساب كردند. 5 يا 6 ميليون دلار اضافه مي خواستند. مثلا از رقم 22 ميليون دلاري، ما فقط 14 ميليون دلار داديم و بعد متوجه شديم مي خواهند مبلغ اضافه را از ما بگيرند و به كنتراهاي نيكاراگوا بدهند كه ما نداديم، براي اين موضوع مدتي كشمكش بود.
با اين حال در اولين دور مذاكرات در ساعت 17 همان روز مك فارلين حضور خود را در ايران به نمايندگي از طرف رئيس جمهوري ايالات متحده آمريكا دانست. وي سفر خود به تهران را نشان دهنده شروع فصل جديدي در مناسبات بين دو كشور ذكر كرد؛ مساله اي كه از سوي مذاكره كننده ايراني هم با اعلام اينكه پذيرش سفر مك فارلين به ايران يك تحول جديد سياسي بوده است، مورد تاكيد قرار گرفت. در طول 5 روز اقامت مك فارلين در تهران مذاكرات فشرده اي برگزار شد، اما با عدم موافقت با درخواست وي براي ديدار با مقامات عاليرتبه ايراني بدليل مخالفت امام خميني(ره) هيچ نتيجه اي حاصل نشد.
امام خميني(ره) در اين باره اظهار داشت كه رئيس جمهور آمريكا در اين رسوايي بايد عزا بگيرد. اين متفرقه گويي و اضطرابي كه در كاخ سفيد پيدا شد و در طرفداري آمريكا، حكايت از عظمت مسئله مي كند. يك مقام عالي رتبه - به قول خودشان- از آمريكا به طور قاچاق و با تذكره جعلي وارد ايران مي شود در صورتي كه ايران نمي داند چيست؟ به مجردي كه وارد مي شود، معلوم مي شود كه اين از مقامات آمريكاست. ايران او را در يك جايي تحت نظر قرار مي دهد و او با هر كسي خواسته است ملاقات كند، ملاقات نمي كند.
از انكار تا تاييد رابطه پنهاني
پس از اين رويداد آيت الله هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي 13 آبان 1365 در خطبه هاي نماز جمعه با اشاره به سفر مك فارلين و هيأت همراه كه با پاسپورت ايرلندي و با هواپيماي باربري آن كشور وارد تهران شده بودند، گفت كه ما به دستور امام خميني (ره) از ملاقات با اين افراد خودداري كرديم و فقط هيأتي براي تحقيق راجع به علت سفر و تخليه اطلاعاتي آنان، نزدشان رفت. آنان پس از چند روز بازداشت، از ايران اخراج شدند. هاشمي رفسنجاني در اين سخنراني به سفر رابرت مك فارلين، مشاور امنيت ملي كاخ سفيد با نام مستعار شون دولين با پاسپورت ايرلندي به تهران اشاره مي كند؛ اشاره اي كه هاشمي رفسنجاني به اين جريان داشت پس از افشاگري نشريه الشراع چاپ بيروت صورت گرفت. اين نشريه در شماره 2 نوامبر 1986 (11 آبان 1365) اين خبر را فاش كرده بود.
با اين حال اعلام رسمي مذاكرات پنهاني مك فارلين سبب شد تا ابتكار عمل رسانه اي اين رويداد در دست ايران و توپ در زمين امريكا قرار بگيرد. چنانكه چهار روز پس از اعلان رسمي اين مذاكرات از سوي ايران مك فارلين سفر مخفيانه خود به تهران را دروغ و خيالبافي خواند، اما با اسناد و شواهد افشا شده تنها يك روز پس از اين اظهارنظر، وي موضوع سفر را تأييد كرد.
با اين حال مدعي شد كه اين سفر براي توافق با مقامات ايران در جهت توقف تروريسم، مذاكره براي خاتمه جنگ با عراق و همكاري براي آزادسازي گروگانهاي آمريكائي در لبنان به عنوان 3 شرط براي برقراري روابط ميان واشنگتن و تهران انجام شده است. مسئله اي كه 15 نوامبر 1986 هم ريگان بر آن اعتراف كرد و گفت كه اكنون 18 ماه است كه طي يك ابتكار سياسي محرمانه، ارتباط با ايران را در جريان كار خود قرار داده ايم. وي هم اهداف مك فارلين را تكرار كرد و گفت كه براي استفاده از اين ابتكار ساده ترين و بهترين دلائل را در اختيار داريم كه شامل تجديد روابط دوستانه با ايران، خاتمه دادن به جنگ 6 ساله ايران و عراق، محو كردن تروريسم دولتي و بازگشت گروگانها مي شود.
به هر حال پس از اين اعتراف مك فارلين، تهاجم رسانه اي عليه دولت ريگان شدت يافت. به واقع اين رسوايي يك بحران سياسي را در آمريكا پديد آورد، چرا كه براي بيشتر آمريكاييها قبول اين مسئله غيرقابل درك بود. جيمي كارتر به رونالد ريگان به دليل سفر مك فارلين به تهران انتقاد كرد و گفت من مطمئنم چنين عملي به منزله خيانت است.
نيويورك تايمز در اين زمينه نوشت كه اعتبار آمريكا خدشه دار شده است. كريستين ساينس مانيتور هم نوشت كه امريكا با آبروي خود بازي مي كند.
پس از كنارهم قرار گرفتن جورچين مك فارلين، به ناچار ريگان هم سخن به اعتراف گشود و
22 آبان در سخنراني تلويزيوني خود سفر نافرجام مك فارلين را فاش ساخت. سخناني كه خود
مك فارلين هم در مصاحبه با شبكه اي.بي.سي تكرار كرد و البته تاكيد كرد كه ماجراي كيك و انجيل كه ايراني ها ادعا مي كنند ما با خود به تهران برده و به مقامات ايران به عنوان كليد فتح باب تقديم داشته ايم، صحت ندارد.
با اين حال فرافكني هاي مك فارلين و وارد كردن پاي انگليسي ها به اين جريان چيزي را تغيير نداد. چنانكه نمايش رسمي انجيل هديه شده از سوي ريگان با دست خط و امضاي وي كه براي مسئولين ايراني ارسال شده بود، در 8 بهمن 1365 توسط ايران بيهوده بودن انكار و ترديدهاي مك فارلين را نشان داد.
13 اسفند 1365 هم رونالد ريگان، رئيس جمهور وقت آمريكا در يك سخنراني تلويزيوني كه متعاقب انتشار گزارش تحقيق كميسيون تاور پخش شد، رسماً اظهار داشت كه ابتكار اين كشور در اعزام نماينده به تهران براي برقراري رابطه بين ايران و آمريكا يك اشتباه بوده است. ريگان همچنين در اين سخنراني مسئوليت اين اقدام را پذيرفت. البته ريگان در سخنانش اعلام كرد كه هدف وي از دستور سفر مك فارلين به تهران زمينه سازي براي تجديد رابطه سياسي با ايران، خاتمه آبرومند جنگ ايران و عراق، قطع تروريسم دولتي در خاورميانه و تأمين بازگشت سالم تمامي گروگانهاي امريكايي از لبنان به كشورشان بوده است.
اين اعتراف رسمي و علني رييس جمهور امريكا يكي از رويدادهاي پرتنش روابط پرالتهاب ايران و امريكا را رقم زد؛ اعترافي كه يك رسوايي به مانند واترگيت و اين بار ايران گيت را به همراه داشت.
نقش اسراييل در پرونده مك فارلين
ماجراي ايران- كنترا كه به ماجراي مك فارلين و ماجراي ايران گيت نيز معروف است، به معامله تسليحاتي ايران با امريكا از 20 اوت 1985 تا 4 مارس1987 برابر با 15 مرداد 1364 تا 13 اسفند 1365 مربوط مي شود. طبق اين معامله اولين محموله موشكهاي تاو 6 اوت 1985 برابر با 15 مرداد 1364 به ايران ارسال شد. 24 شهريور هم دومين محموله موشكها وارد تهران گرديد. بنيامين وير گروگان آمريكايي در لبنان در 24 مهر 1365 آزاد گرديد. دومين گروگان نيز كه آزاد شد، در 11 آبان 1365 تعداد 25 قبضه توپ 155 ميليمتري لوله بلند با شعله پوش ساخت آمريكا از طريق كانتينر در بندرعباس تحويل ايران شد.
در سپتامبر 1985 اولين محموله تسليحات خريداري شده توسط ايران شامل يك محموله هوايي موشك تاو و هاوگ از تل آويو به تبريز آمد. پيوستن اسراييل به معامله مك فارلين با اين اميد بود كه باكلي مسئول دفتر سيا در بيروت با وساطت ايران آزاد شود؛ موضوعي كه ناشي از خلأ اطلاعاتي اسراييل بود، چرا كه باكلي پيش از اين فوت كرده بود و امريكا از مرگ وي اطلاع داشت، اما اسراييل بي اطلاع بود.
لو رفتن مذاكرات پنهاني مك فارلين در تهران از زبان هاشمي رفسنجاني باعث افشاي نقش اسراييل در اين معامله نيز شد. در بيانيه اين رژيم به اين مناسبت اعلام شد كه دولت اسراييل تاييد مي كند كه به درخواست آمريكا در انتقال تسليحات به تهران همكاري كرده است و وجه اين تجهيزات توسط يك نماينده ايراني به بانكي در سوئيس واريز شده است. نام اين نماينده ايراني هيچ گاه افشا نشد، اما نام دو دلال ديگر كه هاشمي رفسنجاني نيز به آنها اشاره كرده بود افشا شد؛ منوچهر قرباني فر و عدنان خاشقچي.
همچنين فروردين سال بعد اعلام شد كه اينها چهار پنج سال است كه زحمت مي كشند تا بگويند ايران از اسراييل اسلحه خريده است. البته ما در اينجا ضرر كرديم و قبول هم داريم، ولي دنيا فهميد كه ما نمي دانستيم. يك بار فهميديم كه يك جريان اسراييلي در اين قضايا دخالت دارد جلوي تخليه سلاحها را گرفتيم و دستور داديم كه آن را برگردانند.
اين گفته هاشمي رفسنجاني را خود امريكايي ها هم تاييد كردند و گفتند كه ايران محموله موشكهايي كه روي آن آرم اسراييل بود را برگشت داده است.
سرانجام مقصران پرونده ايران گيت
با اين همه رسوايي ايران گيت به خاطر برقراري رابطه پنهاني با ايران نبود، بلكه حمايت مالي از ضدانقلابيون نيكاراگوئه، كنتراها، از طريق فروش تسليحات به ايران بود. چرا كه ايران پول تسليحات ارسالي را به حساب بانك ليكر سورس در ژنو واريز كرده بود و اليور نورث كه امكان برداشت از حساب را داشت، سود اين معامله را به حساب ضد انقلابيون نيكاراگوئه واريز كرده بود. 25 نوامبر 1986 اعلام شد كه اليور نورث سود 30 ميليون دلاري فروش تسليحات به ايران را به شورشيان كنترا پرداخت كرده است. اين در حالي بود كه كنگره امريكا چنين اقدامي را غيرقانوني اعلام كرده بود. پس از اين رسوايي و افشاگري ايران و اقدام امريكا عليه دنيل اورتگا، رهبر ساندينيست ها، ريگان كميته تحقيق 3 نفره اي به رياست سناتور جان تاور مامور بررسي اين موضوع كرد. كميسيون تاور، رابرت
مك فارلين، افسر پيشين نيروي دريايي و مشاور امنيت ملي آمريكا را متهم اصلي اين پرونده دانست. پس از وي جان پويند، مشاور امنيت ملي كاخ سفيد، اوليور نورث، افسر ارتش امريكا كه حق برداشت پول از حساب سوئيس را داشت و ويليام كيسي، رئيس سيا و دونالد ريگان، رييس جمهور آمريكا قرار داشتند. با توجه به اين گزارش، 21 نوامبر 1987 كنگره امريكا ريگان را مسئول همه اشتباهات مك فارلين معرفي كرد. اما اين پايان ماجرا نبود و افكار عمومي خواستار مشخص شدن مقصر اصلي پرونده ايران ـ كنترا شد. كشمكش هاي سياسي و رسانه اي باعث شد تا رابرت مك فارلين مقصر اصلي اين پرونده دو سال پس از اين رويداد و در 22 مارس 1987 با خوردن تعدادي قرص واليوم دست به خودكشي ناموفق بزند. ويليام كيسي نيز 17 ارديبهشت 1366 هنگامي كه در جلسه دادگاه مشغول توضيح دادن درباره نقش خود در ماجراي ايران گيت بود، ناگهان دچار سكته مغزي شد و پيش از انتقال به بيمارستان فوت كرد. وي 13 بهمن 1365 به دنبال افشاي ماجراي ايران گيت از مقام خود استعفا كرده بود. تا اين چنين اقدام مرموز و پنهاني امريكا براي نزديكي به ايران نافرجام باقي بماند. پس از اين رويداد نيز امريكا به همان موضع سابق خود در قبال ايران بازگشت.
با اين همه و با گذشت اين سالها هنوز هم لايه هاي پرونده مك فارلين كه با نامهاي ايران گيت و ايران ـ كنترا هم خوانده مي شود ناگشوده و ناگفته باقي مانده است؛ پرونده اي كه البته امام خميني(ره) آن را يك پيروزي دانست و آن را اين گونه مورد اشاره قرار داد كه اين پيروزي از همه پيروزي ها در نظر دنيا بالاتر است. رئيس جمهور آمريكا در اين رسوايي بايد عزا بگيرد و كاخ سفيد مبدل به كاخ سياه بشود و گر چه هميشه بوده است.

 



فروپاشي نظام سرمايه داري نزديك است

علي قاسمي
بازخواني اعتراضات مردمي در آمريكا و بخشي از كشورهاي اروپايي حاكي از جرياني است كه تكرار شكست سياست هاي نظام هاي استعماري و استكباري را بيش از پيش نمايان مي سازد. در واقع شكل گيري اعتراضات مردمي در جوامع اروپايي بويژه در آمريكا بيانگر واقعيت هايي است كه در استمرار تحولات اخير خاورميانه و شكست سياست هاي غرب در منطقه، از ناكامي و بن بست در سياست هاي نظام سرمايه داري در دنياحكايت دارد. اعتراضات اخير مردم آمريكا و به عبارت ديگر جنبش وال استريت ماجرايي است كه فرياد نه به نظام سرمايه داري را همچون فروپاشي شوروي سابق در اذهان جهاني به تصوير كشانده است. برهمين اساس جنبش اعتراضي وال استريت در اوكلند آمريكا در روزهاي اخير به خشونت و ناآرامي كشيده است و از سوي سران نظام سرمايه داري با سركوب همراه گرديده
به گونه اي كه جنبش اعتراضي وال استريت كه از دو هفته پيش در شهر اوكلند آمريكا به راه افتاده بود هم اكنون با درگيري پليس و معترضان به خشونت و سركوب همراه گرديده و دامنه اين اعتراضات به ديگر كشورهاي اروپايي نيز ادامه واستمرار يافته است.
در همين راستا هزاران نفر از مردم در سراسر آلمان نيز همزمان با ساير كشورهاي اروپايي و امريكا با پيوستن به جنبش اعتراضي وال استريت در اعتراض به نظام سرمايه داري و مشكلات اقتصادي ناشي از آن تظاهرات كرده و اين اعتراضات همچنان در كشورهاي اروپايي ادامه دارد. تظاهرات كنندگان آلماني نيز همچون معترضان جنبش وال استريت تغيير نظام سرمايه داري و جايگزين به جاي سرمايه داري را خواستارند.علاوه بر برلين در فرانكفورت نيز دست كم 6 هزار تظاهرات كننده با بر پا كردن خيمه هاي اعتراضي، تجمع خود را ادامه داده و تظاهرات هايي نيز در كولوگن، اشتوتگارت، مونيخ و دوسل دورف نيز برگزار شده است و اين موضوع دامنه واستمرار اين موج اعتراضي به نظام سرمايه داري در غرب را نشان مي دهد و شكست اساسي در گفتمان نظام سرمايه داري و سياست دولت هاي غرب بويژه آمريكا را بيان مي نمايد.
در واقع اين موضوع واقعيتي است كه چندي پيش رهبر فرزانه انقلاب اسلامي با نگاهي واقع بينانه در خصوص تحولات منطقه و استمرار و ادامه اين موج بيدار ساز در ايجاد تحولات بزرگتر نويد آن را داده بودند و هم اكنون پس از گذشت زمان و درك شرايط كنوني به شكل گيري خيزش و تحول در اروپا با فرياد «گفتن نه» به
سياست هاي كنوني غرب ونظام سرمايه داري مي توان اشاره نمود. از اين رو جنبش وال استريت نه تنها سياست هاي دولت ايالات متحده را به چالش كشانده بلكه اشراف دقيق و عميق رهبر معظم انقلاب اسلامي را در وقايع و تحولات منطقه اي و فرا منطقه اي بيش از پيش آشكار ساخته و همچون ماجراي نامه حضرت امام به گورباچف و پيش بيني صداي شكستن و فروپاشي شوروي ، سقوط نظام سرمايه داري را به ارمغان اورده است.
برهمين اساس در تبيين اين موضوع به اين فراز از بيانات رهبر فرزانه انقلاب مي توان اشاره نمود كه در اوايل سال جاري در هفته معلم و در بين معلمان كشور به اين مسئله اشاره فرمودند كه: «فقط اين نيست كه در كشورهاي شمال آفريقا و منطقه ي غرب آسيا كه امروز ما در آنجا قرار داريم، حركات بيداري اي به وجود آمده باشد؛ اين حركت بيداري تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزي پيش خواهد آمد كه همين ملتهاي اروپائي عليه سياستمداران و زمامداران و قدرتمنداني كه آنها را يكسره تسليم سياستهاي فرهنگي و اقتصادي آمريكا و صهيونيسم كردند، قيام خواهند كرد. اين بيداري، حتمي است».
از اين رو در كمتر از دو هفته از اين تحليل و نگاه راهبردي و عميق در خصوص وقايع منطقه اي نگذشته بود كه تجمع مردم اروپا در مخالفت با سياست هاي نظام حاكم برجوامع اروپايي در اسپانيا انجام گرفت ؛ به گونه اي كه هزاران نفر از ساكنين مادريد در كشور اسپانيا با وجود ممنوعيت به خيابان هاي اين شهر آمده و اعتراض خود را نسبت به وضعيت نامطلوب اقتصادي و بحران بيكاري اعلام نمودند و هم اكنون در ادامه اين موج اعتراض اميز به سياست هاي نظام
سرمايه داري، ديگر ملت هاي اروپايي نيز به ميدان آمده و با اين موج همراه گرديده اند و در مقطع كنوني جنبش وال استريت در قلب نظام سرمايه داري به هيجان و تپش درامده است. برهمين اساس موج اعتراض آميز وال استريت در مقطع كنوني حاكي از بيداري و موج تغييرحتمي است كه فروپاشي نظام
سرمايه داري را ايجاد خواهد نمود.
چرا كه سقوط شاخص هاي اقتصاد
نظام هاي سرمايه داري ناكارآمدي و بي عدالتي اجتماعي در سطح كشورهاي اروپايي را به دنبال داشته و مردم اروپا را با اين واقعيت روبه رو كرده است كه نود و نه درصد اقتصاد و ثروت ملي تنها در اختيار يك درصد از صاحبان قدرت در نظام سرمايه داري بوده كه در نگاه عميق به اين ماجرا نيز مي توان به كمك هاي مالي واقتصادي به رژيم غاصب صهيونيستي و تحميل جنگ هاي خاورميانه و اشغال عراق و افغانستان اشاره نمود كه تنها به منظور جلب رضايت
لابي هاي قدرت كه همان سرمايه داران صهيونيزم مي باشند به هدفي ديگر در
سياست هاي سران نظام سرمايه داري نمي توان اشاره نمود. لذا هم اكنون اعتراضات به نظام سياسي در امريكا با نود ونه درصد از بخش ها و اقشار مختلف مردم امريكا همراه گرديده است.
موضوعي كه در آغازين روزهاي شكل گيري جنبش وال استريت تنها اعتراضي اجتماعي و به عنوان فرياد اقليت ناهنجار در جامعه امريكا ارزيابي مي گرديد ليكن هم اكنون با توجه به گسترش اين اعتراضات و سركوب از سوي سران نظام هاي سرمايه داري، ماهيت سياسي اين تجعات را بيش از پيش آشكار مي سازد.برهمين اساس در يك نگاه دقيق به اين واقعيت مي توان اشاره نمود كه جنبش وال استريت كه هم اكنون در سطح جوامع اروپايي نظام سرمايه داري غرب را به چالش كشانده است حاكي از شكست سياست هاي كنوني غرب و نظام سرمايه داري مي باشد كه صداي فروپاشي نظام سرمايه داري را به گوش مي رساند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14