(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 11 آبان 1390- شماره 20064

عزت نفس و آزادگي
عشق ابوذر به پيامبر(ص)
امامت بلافصل علي(ع)
لزوم تهذيب نفس و خوف سالك روحاني از خلود در آتش جهنم
ادعيه صحيفه سجاديه تفسير آيات نوراني قرآن كريم
نقش ماههاي حرام در قوام جامعه



عزت نفس و آزادگي

قال علي(ع) ... و اكرم عن كل دنيه و ان ساقتك الي الرغائب، فانك لن تعتاض بماتبذل من نفسك عوضاً، و لاتكن عبدغيرك و قد جعلك الله حرا.
امام علي(ع) به امام حسن(ع) فرمود: اي فرزندم! نفس خود را از هر گونه پستي باز دار، هر چند تو را به اهدافت برساند، زيرا نمي تواني به اندازه عزت و آبرويي كه از دست مي دهي بهايي به دست آوري، پس بنده و برده ديگري مباش كه خدا تو را آزاد آفريده است.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نهج البلاغه، نامه 31

 



عشق ابوذر به پيامبر(ص)

جناب ابوذر از مدينه، در ركاب پيامبر اكرم(ص) با لشكر حركت كرد، ولي شترش ضعيف و لاغر بود و به كندي حركت مي كند. طوري شد كه از لشكر عقب ماند و آنها تا سه روز ابوذر را نديدند! گفتند: ابوذر هم رفت و از ميدان برگشت. رسول خدا(ص) فرمود: نه، او در راه است. ابوذر، عاقبت ديد شتر از راه رفتن بازماند، پس او را رها كرد و بار و اثاث را به دوش خود گرفت و پياده در آن بيابان گرم به راه افتاد! آمد تا به اردوگاه مسلمانان رسيد. رسول خدا از دور او را مشاهده كردند و فرمودند: ابوذر است، او را دريابيد كه رنج و تعب بسيار كشيده و تشنه است، آب به او برسانيد. وقتي ابوذر رسيد، ديدند خودش ظرف آبي دارد كه آن را پيش پيامبر گرامي (ص) به زمين گذاشت. رسول اكرم (ص) فرمود: ابوذر، تو آب داشتي و تشنه آمدي؟
ابوذر گفت: بله يا رسول الله؛ جانم به قربان شما، بين راه كه مي آمدم به صخره اي رسيدم كه در گودي آن، مقداري آب باران جمع شده بود. اندكي از آن چشيدم و آن را آب خوشگواري يافتم. گفتم سزاوار نيست از آبي كه پيامبر اكرم(ص) ننوشيده است، من بنوشم.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تفسير الميزان، ج 9 ص .315

 



امامت بلافصل علي(ع)

پرسش:
با عنايت به احاديث و روايات نبوي، چگونه مي توان امامت و خلافت بلافصل علي(ع) را ثابت كرد؟
پاسخ:
در ميان روايات نبوي، ادله محكم و صريحي وجود دارد كه جانشيني حضرت رسول(ص) را منحصر در علي(ع) مي داند و علي(ع) را بعد از رسول خدا، امام و ولي بر حقي مي داند كه از سوي خداوند متعال تعيين شده و پيامبر گرامي(ص) به دستور خدا آن حضرت را به امامت و جانشيني خود، نصب نموده است. رسول خدا(ص) در موارد و مكان هاي گوناگون اين مطلب را به صراحت و روشني بيان فرموده اند كه در اينجا به نحو اجمال به اهم اين بيانات مي پردازيم:
1-روايت آيه انذار
در آغاز دعوت اسلامي و پيش از آنكه دعوت پيامبر گرامي(ص) در مكه فراگير و آشكار شود، هنگامي كه خداي متعال آيه «وانذر عشيرتك الاقربين» و خويشاوندان نزديكت را بيم ده. (شعراء-214) را بر پيامبر اسلام نازل فرمود، پيامبر(ص) نزديكان خود را به خانه عمويش ابوطالب دعوت نمود. در ميان دعوت شدگان كه نزديك به چهل نفر بودند، عموهاي پيامبر، ابوطالب، حمزه، عباس، ابولهب نيز بودند. پيامبر گرامي(ص) در آن جلسه در پايان سخن خويش فرمود: اي فرزندان عبدالمطلب، به خدا سوگند من سراغ ندارم كه جواني از جوانان عرب، براي قوم خود، چيزي بهتر و برتر از آنچه من براي قوم و قبيله خويش آورده ام، آورده باشد، من برتري دنيا و آخرت را براي شما آورده ام و خدا مرا مامور نموده است تا شما را به سوي او فراخوانم، پس كدام يك از شما مرا در اين كار ياري مي نمايد تا برادر و وصي و جانشين من در ميان شما باشد؟ خويشان پيامبر(ص) جز علي(ع) از پاسخ دادن به او خودداري كردند. اما علي(ع) كه از همه آنها كوچكتر بود برخاست و گفت: اي پيامبر خدا! من حاضرم كه تو را ياري كنم و وزير تو باشم، رسول خدا نيز فرمود: آگاه باشيد كه علي(ع) برادر و وصي و جانشين من در ميان شماست، به سخنان او گوش فرا دهيد و از وي پيروي كنيد، خويشان پيامبر برخاستند و با خنده و تمسخر به ابوطالب مي گفتند: محمد به تو دستور داده است كه به سخنان پسرت گوش فرادهي و از او پيروي كني. (شرح نهج البلاغه، ج13، ص 210)
2-حديث منزلت
براساس اين روايت، رسول خدا(ص) به علي(ع) فرمود: «اي علي جايگاه تو نسبت به من، مانند جايگاه هارون نسبت به موسي است، با اين تفاوت كه بعد از من كسي به پيامبري نمي رسد. (شرح نهج البلاغه، ج2، ص495)
اين حديث يكي از احاديث متواتري است كه بسياري از صحابه رسول خدا آن را مطرح كرده اند. همچنين در منابع معتبر اهل سنت نيز به آن پرداخته اند.
ادامه دارد

 



لزوم تهذيب نفس و خوف سالك روحاني از خلود در آتش جهنم

خدا نكند كه انسان بر اثر كثرت معاصي از درگاه حضرت باري تعالي رانده و مردود گردد و از رحمت الهي محروم شود كه جز خلود در آتش جهنم راه ديگري نخواهد داشت. بترسيد از اينكه خداي نخواسته از رحمت و عنايت الهي محروم گرديد و مورد خشم و غضب و عذاب او واقع شويد، مبادا اعمال شما، كردار و گفتار شما طوري باشد كه توفيقات را از شما سلب كند و جز خلود در نار براي شما راهي نباشد.
شما الان يك سنگ گرم را نمي توانيد دقيقه اي ميان كف دست نگه داريد، از آتش جهنم بپرهيزيد، اين آتش ها را از حوزه ها، از جامعه روحانيت، بيرون بريزيد، اين اختلافها، نفاقها را از قلب خود دور كنيد، با خلق خدا حسن سلوك داشته نيكو معاشرت كنيد، و با نظر عطوفت و مهرباني به آنان بنگريد، البته با گناهكار بخاطر عصيان و طغيانش خوب نباشيد و كار زشت و نادرست او را به رخش بكشيد و او را از آن نهي كنيد، ولي از هرج و مرج، آشوب و بلوا، خود را برحذر داريد، با بندگان خوب و صالح خدا نيكي كنيد، آنان را كه عالمند به خاطر علمشان كساني را كه در صراط هدايتند، به خاطر اعمال نيكشان و آنان را كه جاهل و نادانند، چون بندگان خدايند احترام نماييد، خوشرفتاري كنيد، مهربان باشيد، صداقت و برادري داشته باشيد، مهذب شويد، شما مي خواهيد جامعه اي را تهذيب و ارشاد كنيد، كسي كه نتواند خود را اصلاح و اداره كند چگونه مي خواهد و مي تواند ديگران را راهنمايي و اداره كند؟(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- جهاد اكبر، امام خميني، ص 57

 



ادعيه صحيفه سجاديه تفسير آيات نوراني قرآن كريم

آيت الله جوادي آملي
آثار بر جاي مانده از اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السّلام) به عنوان سندي جامع در تفسير آيات نوراني قرآن كريم و مديريت تفكر ديني ايفاي نقش نموده و جامعه اسلامي را به كاوشي دوباره در مسير هدايت الهي وا مي دارد . صحيفه سجاديّه كه منبعي سرشار از معرفت ديني و شاهراهي مستحكم و مستمر براي پيوند ميان خلق و خالق است ، با مضامين عالي و محتواي ژرف خود توحيد ناب در مقام
خوف و رجاء را همواره پيش روي سالكان كوي طريقت قرار مي دهد .
غوّاصي در بحر عميق عرفان و ساحت قدس دعا ، در قاموس انديشه تابناك حضرت سيّد السّاجدين ، امام زين العابدين (ع) با نگاه محقّقانه حكيم متألّه و عارف فرزانه ، حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظلّه العالي) راهگشاي خوبي در باز نمودن دريچه فهم ديني و معرفت شناسي ربوبي خواهد بود .
وجود مبارك امام سجاد (ع) با اين دعاهاي نوراني چندين كار مثبت انجام داد و رابطه جامعه با قرآن را زنده كرد . شما وقتي اين ادعيه نوراني را بررسي مي كنيد ، ملاحظه مي فرماييد كه غالب اين ادعيه صبغه تفسير قرآن دارد . يعني آيات قرآن را دارد معنا مي كند ، يك . و اين گزاره ها كه به صورت خبري است ، آن را به ما تعليم مي دهد در جمله هاي انشائي كه با دعا از خداي سبحان بخواهيم ، اين دو . هم با تفسير قرآن ، قرآن را به ما نزديك مي كند ، در دسترس ما قرار مي دهد و هم با دعا ما را به دامن قرآن مي كشاند كه آنچه را كه خدا گفت ما عمل بكنيم و صاحب آن بشويم . در بسياري از آيات كه اوصافي را خداي سبحان براي مؤمنان ذكر مي كند كه اينها به صورت جمله خبريّه است ، غالب آنها به صورت جمله انشائيه در ادعيه حضرت است . اين تبديل خبر به انشاء براي آن است كه دست ما را بگيرد و به راه ببرد و كسي كه اهل دعاست و مي خواهد به آن معارف قرآن كريم برسد ، اين راهي لي الله است و در بستر صراط مستقيم . اين سير اجمالي در صحيفه سجاديّه است كه حضرت آيات را تفسير مي كند ، اوّلاً ؛ و گزاره هاي تفسيري را كه جمله خبريّه است به صورت دعا كه جمله انشائيه است در مي آورد ، ثانياً ؛ به ما ها مي فرمايد : اين مطالب را انشاء كنيد و از خدا بخواهيد ، ثالثاً ؛ كه شما بشويد مصاديق آن آيات الهي ، رابعاً .اين مي شودوجود قرآني يك جامعه .
درود و صلوات خداوند بر مؤمنان در قرآن
در سوره مباركه احزاب ذات أقدس له بر پيامبرش درود فرستاد وفرمود: نّ الله و ملائ كته يصلّون علي النّب ي(1) در همان سوره ذات أقدس له بر مؤمنين هم صلوات مي فرستدومي فرمايد: هو الّذ ي يصلّ ي عليكم و ملائ كته ل يخر جكم م ن الظّلمات لي النّور(2) . خدا و ملائكه خدا بر شما صلوات مي فرستند تا شما را نوراني كنند . چه مقامي براي انسان هست ، مخصوصاً عالمان ديني !
يك وقتي مرحوم خواجه نصير طوسي آنطوري كه مرحوم بحرالعلوم نقل مي كند دركلاس درس مطلبي را از سيّد مرتضي نقل كردو گفت : قال السّ ي د المرتضي وسپس ادامه داد: صلوات الله عليه . حاضران در مجلس درس مرحوم خواجه نصير يك مقدار تعجب كردند كه چطور خواجه نصير درباره سيّد مرتضي مي فرمايد : صلوات الله عليه ! مرحوم خواجه همانجافرمود : ك يف لا يصلّي علي المرتضي ؟ چگونه ما بر كسي كه دين او عقيده او ، اخلاق او مورد رضاي خداست صلوات نفرستيم ؟! اين بيان ناظر به همين آيه دوّم سوره مباركه احزاب است كه فرمود : هو الّذ ي يصلّي عل يكم و ملائ كته ل يخر جكم م ن الظّلمات لي النّور . خداست كه مي گويد : اصلّي علي كذا ، ملائكه است كه مي گويند : اللّهمّ صلّ علي كذا . اين كم مقامي نيست ! ما با داشتن اين مقام ها كه اين سفره پهن است ، اگر خداي ناكرده از اينها محروم بشويم ، بدا به حال ما !
درود و صلوات امام سجاد (ع) بر پيروان انبياء
اين آيه را وجود مبارك امام سجاد كاملاً تحليل مي كند . شايد 2 ـ 3 صفحه درباره همين آيه به صورت دعا دارد بحث مي كند . به حسب ظاهر دعاست ، امّا وقتي شما دقيقاً ملاحظه مي فرمائيد ، مي بينيد كه حضرت دارد اين آيه را تفسير مي كند ، يك ؛ بعد دست ما را مي گيرد ، با جمله هاي انشائيه مي گويد اين خبر را انشاء كن و بخوان دو ؛ تا برسيم ، مصداق بشويم ، سه .
دعاي چهارم صحيفه سجاديه درباره صلواتي است كه وجود مبارك امام سجاد (ع) نسبت به پيروان انبياء دارد بااين عنوان: الصلاه علي اتباع الرّسل ومصدّ ق يهم.اين عنوان دعا به ما مي فهماند كه آيه دوّم سوره مباركه احزاب مخصوص به امت مرحومه نيست ؛ همه انبياء كه شاگردان اينها شدند ، مشمول لطف خداي سبحان بودند و وجود مبارك امام سجاد هم كه خليفه الله است نسبت به شاگردان همه انبياء م ن لدن آدم لي خاتم دارد اظهار لطف مي كند .
پس معلوم مي شود نّ الله و ملائ كته يصلّون علي النّب ي ، يعني يا أيّها الآدم ! حكم اين است ، يا نوح ! حكم اين است ؛ يا داود ، يا سليمان ، يا ابراهيم ، يا موسي ، يا عيسي! حكم اين است ، درباره رسول خاتم (ص) هم حكم همين است . ما از كجا مي فهميم اين آيه عام و مطلق است و همه را شامل مي شود ؟ به بركت دعاي امام سجاد كه اين دعا مفيد آن است كه اين آيه عام است ، مطلق است و فراگير و گذشته و آينده را شامل مي شود.
درخواست درود بر مجاهدان راه خدا
آنها كه پيرو وحي اند دو گروهند . يك وقت است در حال هدن ه و صلح پيرو وحي اند ، آنها يك مقدار مشمول رحمتند . يك وقتي در موقع شبيخون و تهاجم فرهنگي و معارضه و مبارزه با دين، پيرو وحي اند . وجود مبارك امام سجاد اين گروه را ب الصّراحه و ب الختصاص ذكر مي كند و مي فرمايد : آنهائي كه ع ند معارضه الدّين قد علم كردند ، دارند دين تو را ياري مي كنند و پيرو دين تو اند ، درود خدا بر آنها ! الآن شما مي بينيد يك عدّه اي كمر بستند به هتك حرمت ذات مقدّس رسول خدا! به جاي اينكه توبه كنند ، يكي پس از ديگري همين هتك حرمت را گسترش مي دهند . هتك حرمت در اذهان تأثير رواني اش اين است كه اوّل آن جلال و شكوه را كم مي كند ، بعد كاحد م ن النّاس مي شود ! در اين دعا آمده است كه : خدايا ! صلواتت را بر كساني نازل بكن كه ع ند معارضه الدّين قد علم كردند ، دارند دين تو را ياري مي كنند وازآن پيروي مي كنند .
آثار صلوات الهي بر مؤمنان
وجود مبارك حضرت اين صلوات را توسعه مي دهد . گذشته از اينكه آن صلوات عام است و مطلق ، م ن لدن آدم لي خاتم است ؛ معنا مي كند كه صلوات خدا چه مي كند با آدم . يعني آيافقط گناهان آدم را مي آمرزد ؟
آيا آدم را از جهنّم نجات مي دهد ؛ يا نه ، در جهات گوناگون اثر دارد ؛ هم دفعاً ، هم رفعاً ، هم رفعتاً !
توضيح اينكه : انسان يا به جائي مي رسد كه سعي مي كند آلوده نشود ، گناه نكند كه اين يك نورانيّتي مي خواهد . اين نورانيّت از بركت صلوات خدا پيدا مي شود ؛ كه آدم زشتي گناه را احساس بكند ، بدي خلاف را احساس بكند و گناه نكند . يا نه ؛ اگر گناه كرد ، توفيق آن را داشته باشد كه گناه آمده را دفع كند ، يا توفيق دفع دارد كه گناه نكند ، يا توفيق رفع دارد كه گناه آمده را بر طرف كند . يا نه ، از حيطه گناه گذشته است و بالاتر از اينهاست ؛ لكن با رفعت درجه همراه است ، مي خواهد ترفيع درجه پيدا كند . رفعت درجه مال علماء است كه: يرفع الله الّذ ين آمنوا م نكم و الّذين اوتوا الع لم درجات (3).
وجود مبارك امام سجاد (ع) در اين دعا اين صلوات را كه تفسير
مي كند ، عرض مي كند : خدايا ! بر اينها صلوات بفرست : صلاهً تعص مهم عن معص يت ك (4)؛ كه اينها از يك عصمت نسبي برخوردارند . حالا عصمت مطلق را كسي توقع ندارد ، مقدور او نيست ؛ درباره غير معصومين يك عدالت كامل و يك عصمت نسبي متوقّع است و مقدور هم هست.كسي كه گناه نكرد ، از عذاب مصون است ، امّادرمورد ترفيع درجه مي فرمايد : و تفسح لهم ف ي درجات جنّات ك (5). در درجات بهشت ، منازل وسيعي به اينها عطا مي كند .
درخواست توحيد درخوف و رجاء براي مؤمنان
در خوف و رجاء هم اينها موحد باشند ، طوري كه جز به تو اميد نداشته باشند و جز از تو نترسند . اينها را در خوف و رجاء موحد بكني ! اين نكته براي ما ها خيلي مهم است . قرآن كريم مهمترين شرطي كه براي مبلّغان اسلامي قرار مي دهد ، اين است كه اينها در خوف و رجاء موحدند . در سوره مباركه احزاب كه مبلّغان الهي را مي ستايد ، مي فرمايد : الّذين يبلّ غون ر سالات ربّ ه م و يخشونه و لا يخشون احداً لا الله(6)، آنان فقط از خدا مي ترسند .
اگر كسي در خوف موحد بود ، يقيناً در رجاء هم موحد است . مهمترين شرط يك مبلّغ آن است كه جز از خدا نترسد ، قهراً غيراز خدا هم به احدي اميدوار نيست . اين توحيد در خشيت و رجاء ،وصف رسمي مبلّغان الهي است كه انبياء اينچنين بوده اند . همين معنا را كه وصف رسمي مبلّغان است ، وجود مبارك امام سجاد در آن دعا دارد كه خدايا اينها را كمك كن كه اينها فقط از تو هراسناك و به تو اميدوار باشند .
ترغيب امام سجاد (ع) به عمل براي آخرت
بخش ديگري از بركات اين صلوات آن است كه فرمود : و تزهّ دهم ف ي سعه العاجل (7).خدايا اينها را زاهد كن تا عمرشان را درباره چيزي كه مي گذرد صرف نكنند ؛ درباره چيزي كه مي ماند و به همراه اينها مي رود و يك
عدّه اي را هم راهي اين راه مي كند ، صرف بكنند. يك روحاني ، يك عالم ديني با تأسيس حوزه علميّه ، با تدريس ، با تأليف ، با تصنيف ، با تبليغ ؛ چندين كار مي كند . اومحصول كار خودش را پيشاپيش فرستاده و دنبال آن مي رود و كار او ، او را رها نمي كند ؛ يك . عدّه زيادي را هم به همراه مي برد ، دو . اين طور نيست كه يك مدرسه ساختن ، يا يك كتاب نوشتن ، يا درس گفتن ، يا تبليغ كردن كار ساده اي باشد ؛ عدّه زيادي را هم راهي اين راه مي كند . فرمود : اينها هم به دنبال آن دارند مي روند .
اگر يك عدّه اي به نام عالمان دين، باقي اند ، سرّ بقاء شان همين است : العلماء باقون ما بق ي الدّهر(8). فرمود : اينها كار را براي متاع زود گذر نكنند ! كاري كه بايد رها بكنند و با دست تهي بروند ، اين كار را نكنند ! كاري انجام بدهند كه به همراه خودشان باشد ، با دست پر بروند . آدم مي تواند محصول عمر خودش را با دست خودش ببرد! آن بقايا سايه كار اوست كه به ديگري مي رسد . امّا كسي كه براي دنيا كار كرده ، هر چه كار كرده گذاشت و رفت . اين مثل آن متحرّكي است كه بعد از يك مدّتي مي پوسد .
اين حركت ها را گفتند دو قسم است ؛ شما مي بينيد يك اتوبوس ممكن است 20 سال ، 30 سال حركت بكند ، يك درخت هم 20 سال ، 30 سال حركت مي كند . آن اتوبوس حركت مي كند ، محصول كار خود را پشت سر مي گذارد . اين درخت كه حركت مي كند ، محصول كار خودش را زير پاي خود نگه مي دارد ، پايه خود قرار مي دهد . اين بعد از 30 سال ميوه دستش است ، آن بعد از 30 سال آهن قراضه است و آن را مي اندازند دور !
يك وقت كسي عمرش را ، جواني اش را به بازي مي گذراند ؛ اين مثل اتوبوسي است كه بعد قراضه مي شود ؛ يك وقت است به تحصيل علم مي گذراند ، اين مثل شجره طيّبه اي است كه :اصلها ثاب ت و فرعها ف ي السّماء (9) مي ماند . آن يكي حركتش را پشت سر گذاشته ، اين يكي حركتش را زير پا مي گذارد ، يعني پايه قرار مي دهد ؛ روي همين حركت استوار است . عالمان دين اين جورند ؛ اينكه فرمود : العلماء باقون ما بق ي الدّهر ؛ كلّ روزگار ممكن است زير و زبر بشود ، ولي عالمان دين باقي اند براي اينكه معارف الهي از بين رفتني نيست : و تحبّ ب ا ليه م العمل للاجل (10). ببينيد همه اينها كه ما 2 ـ 3 سطر از اين عبارات نوراني
آن حضرت را نقل كرديم ، 2ـ 3 صفحه است ؛ بازگشتش به تفسير همين يك جمله است . فرمود : اين صلواتي كه خداي سبحان نسبت به مؤمنين دارد ، يكي از بركاتش اين است كه عمل براي آخرت را محبوب اينها قرار مي دهد . اينها نه براي تكليف بلكه براي تشريف انجام مي دهند .
اين دعاها ابن طاووس ها را تربيت مي كند كه ابن طاووس مي گويد : من جشن تشريف دارم ، نه مكلّف ! خدا را شاكرم كه نمردم ، و مشمول خطابات الهي شدم كه خدا مي فرمايد : يا أيّها الّذين آمنوا كت ب عليكم الصّيام (11)، اقيموا الصّلاه (12) و مانند آن . قبل از بلوغ ،خدا مرا مخاطب قرار نمي داد ، چيزي از من نمي خواست ؛ الآن مرا مخاطب قرار مي دهد ، چيزي از من مي خواهد ؛ اين چه شرفي بالاتر ؟! اين بياناتي كه مرحوم
ابن طاووس و امثال ابن طاووس دارند ، از اين ادعيه گرفته شده چون انس ايشان به ادعيه زياد بود .
تبيين علاقه ها و محبت هاي صادق و كاذب در قرآن كريم
و تحبّ ب ا ليه م العمل ل لاج ل ؛ عمل براي آخرت را محبوب اينها قرار بدهي نه مورد تكليف . همه اينها ناظر به سوره مباركه حجرات است . در سوره آل عمران ، زينت ها و محبوب هاي باطل را ذكر مي كند ، در سوره حجرات محبوب هاي حق را ذكر مي كند . مي فرمايد : محبوب هاي باطل يا جماد است يا نبات است يا حيوان است يا انسان . انسان به غير خدا و به غير دين كه دل ببندد ؛ يا به دامداري ، يا به كشاورزي يا به زرگري و بانكداري و امثال اينها يا به همجنس هاي خود دل مي بندد. از اين چهار تا بيرون نيست ؛ يا جماد است يا نبات است يا حيوان است يا انسان . اين چهار تا را فرمود : اينها شهوتند ، نه محبت !
در آيه معروف سوره مباركه آل عمران فرمود: زيّ ن ل لنّاس حبّ الشّهوات ؛ حبّ الشّهوات را تقسيم كرده به اقسام چهار گانه . م ن النّ ساء و البنين كه انسان است ، و القناطير المقنطره م ن الذّهب و الف ضّ ه كه جماد است ، و الخيل المسوّمه و الانعام كه حيوان است ، و الحرث كه كشاورزي است (13) ؛ ديگر از اين بيشتر كه نيست ، كمتر هم نيست ! بعضي ها گرفتار هر چهار تا هستند ، بعضي گرفتار سه ، بعضي گرفتار دو ، بعضي گرفتار يكي هستند . فرمود : اينها شهوت است ، اينها » محبت » نيست ! آن كه محبت است در سوره مباركه حجرات تبيين شده : حبّب ا ليكم الايمان و زيّنه ف ي قلوب كم (14)
آيا آدم عاقل به دنبال شهوت مي رود ، يا به دنبال محبت ؟! شهوت در حيوانات هست ، در گياهان هم هست ! اين محبت است كه مخصوص انسان است و اجر رسالت است :قل لا اسئلكم عليه اجراً لا المودّه ف ي القربي (15). چيزي كه مي تواند مزد رسالت باشد ، آدم اين را رها مي كند ؛ آنوقت به دام چيز ديگر مي افتد ؟! لذا وجود مبارك امام سجاد (ع) در اين بخش فرمود: تحبّ ب ا ل يه م العمل ل لاج ل ، عمل براي آخرت را محبوب اينها قرار بده.
بيانات در ديدار با مديران، اساتيد و فضلاي حوزه علميه بابل به مناسبت سالروز شهادت امام سجاد (ع) ـ بابل ؛بهمن 1384
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) احزاب / 56
(2) احزاب / 43
(3) مجادله / 11
(4و5)صحيفه سجاديه / دعاي 4
(6) احزاب / 29
(7)صحيفه سجاديه / دعاي 4
(8) نهج البلاغه / خ 147 ـ( ... لكميل بن زياد النّخعي ... )
(9) ابراهيم / 24
(10)صحيفه سجاديه / دعاي 4
(11) بقره / 183
(12) بقره / 43
(13) برداشت از :
آل عمران / 14
(14) حجرات / 7
(15) شوري / 23

 



نقش ماههاي حرام در قوام جامعه

سلمان رحيم زاده
ماه مانند ساعت، روز و هفته، از تقسيم بندي هاي زمان است. زمان، بعدي از ابعاد چهارگانه موجودات مادي است؛ يعني افزون بر ابعاد درازا، پنها و ژرفا، بعدي ديگر به نام زمان وجود دارد. البته اين ابعاد چهارگانه ابعادي است كه بشر تاكنون توانسته بشناسد ممكن است ابعاد ديگري نيز براي موجودات مادي باشد كه تاكنون شناخته نشده است.
مسئله زمان، مسئله بشر است؛ زيرا زندگي او در اين بعد معنا و مفهوم مي يابد و فرصتي براي زندگي در دنيا دارد كه از آن به عمر ياد مي شود. سبك زندگي بشر در اين محدوده زماني، سبك زندگي ابديتي را براي او رقم مي زند كه از آن به زندگي اخروي ياد مي شود.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا گوشه اي از نقش زمان را در زندگي دنيوي بشر براساس آموزه هاي قرآن تبيين كند. اين بخش از زمان كه بدان پرداخته شده، ماه هاي چهارگانه حرام است كه در احكام اسلامي به آن توجه شده است.
¤ ¤ ¤
زمان در چارچوب ماه
مسئله زمان در فكر بشر، مسئله ديروز، امروز و فرداي اوست. اما آنچه در اينجا مراد است، زمان به معناي مقطعي از حركت و ماه به معناي مقطعي از زمان است. اين زمان (يك ماه) به دو روش شمسي و قمري محاسبه مي شود. روش شمسي يا خورشيدي نيازمند ابزارهاي دقيق علمي و پژوهشگران ماهر و خبره است، اما محاسبه براساس قمري به سادگي انجام مي گيرد. از اين رو خداوند در پنج آيه از آيات قرآني به گردش ماه به عنوان معيار محاسبه زمان اشاره مي كند. (توبه، آيه36؛ يونس، آيه5؛ اسراء، آيه12؛ بقره، آيه189؛ يس، آيه38) و همين اصطلاح نيز مراد ما از ماه هاي حرام و غيرحرام است.
ماه در آسمان
ماه تنها قمر زمين است. گردش ماه دور زمين در مدت 27 روز و 7 ساعت و 43 دقيقه و 25 ثانيه انجام مي گيرد. اين مدت را يك ماه نجومي مي نامند. فاصله زماني ميان يك هلال تا هلال بعدي ماه نيز به طور متوسط 29 روز و 12 ساعت و 44 دقيقه است. كه به آن يك ماه قمري مي گويند. (فرهنگ بزرگ گيتاشناسي، اصطلاحات جغرافيايي، ص 311)
خداوند در آياتي بيان مي كند كه ماه، مسخر و منقاد فرمان الهي (اعراف، آيه 54؛ رعد، آيه 2) است و خداوند همين ماه را مانند خورشيد، رام و مسخر انسان كرده تا انسان ها از آن بهره برداري
كنند. (ابراهيم، آيه 33؛ نحل، آيه 12)
حركت ماه داراي نظم و حساب (انعام، آيه 96؛ يونس، آيه 5) دايم و مشخص، (ابراهيم، آيه 33) مستمر، (انبياء، آيه 33) قانونمند و در مدار خاص خود، (رحمن، آيات 1 و 5) و منزلگاه هاي معين و مشخصي است (يس، آيه 39) از اين رو بهترين معيار سنجش ايام و روزها (انعام، آيه 96، يونس، آيه 5) و وسيله اي مطمئن براي شمارش ماه، سال و محاسبه امور زندگي (يونس، آيه 5) و امور ديني و مناسكي چون حج (بقره، آيه 189) مي باشد.
همچنين خداوند حركت مستمر ماه و خورشيد را تا زماني معين، بيانگر و نشانه اي از حقانيت معاد معرفي مي كند (رعد، آيه 2) زيرا زماني اين نظام هستي مادي فرو مي پاشد و نظام ديگر جايگزين آن خواهد شد. بنابراين، پايان جهان مادي در اين شكل كنوني، خود گواهي روشن براي قيامت و رستاخيز و معاد است كه نظام ديگر برپا خواهد شد؛ چرا كه عمر ماه و خورشيد محدود و پايان پذير است (همان؛ لقمان، آيه 29) و جهان با فروپاشي، نظم و نظام ديگري مي يابد. هرچند كه نور ماه عرضي و برگرفته از نور خورشيد است (نوح؛ آيه 16؛ شمس، آيات 1 و 2؛ الميزان، ج 20، ص 296) ولي همين تابندگي و درخشاني آن نعمتي بزرگ براي بشر است تا در شب نيز از نور به ميزان كافي بهره مند گردد. (فرقان، آيه 61؛ ابراهيم، آيات 33 و 34)
ماه پرستي
عظمت خورشيد و ماه موجب شده تا گروهي گمراه شوند و گرفتار ماه پرستي شده و آن را پروردگار و رب بشناسند و به همين عنوان بر او سجده برند. (انعام، آيات 75 و 77؛ فصلت، آيه 37) چنين پنداري از مهمترين عوامل گمراهي آشكار در اعتقادات است و خداوند از آن به عنوان ضلالت ياد مي كند. (انعام، آيه 77)
اين در حالي است كه ماه نيز يكي از آفريده هاي الهي و تحت ربوبيت اوست. بنابراين، معبود قرار دادن ماه به عنوان ربوبيت امري نادرست و نشانه بي خردي است.
لزوم تكريم و تقديس ماههاي حرام
چنان كه گفته شد، ماه معياري براي سنجش زمان و محاسبه آن است. اين گونه كه اصطلاح ماه براي بيان بخشي از زمان مطرح مي شود.
ماه در زبان عربي به دو معناي قمر و شهر به كار مي رود. يعني گاه مراد از ماه، قمر زمين است كه به دور آن مي گردد و گاه ديگر مراد از آن پاره اي از زمان است كه از آن به شهر ياد مي شود.
زمان در فرهنگ قرآني، هرچند كه به ظاهر بخشي از حقيقت هرموجود مادي است و تفاوتي ميان آنان و لحظات زماني وجود ندارد، ولي خداوند در آيات قرآني براي زمان همانند مكان تفاوت هايي قايل است. اين تفاوت ها به اندازه اي است كه موجب تمايز ارزشي بخشي از زمان از بخشي ديگر مي شود. اين گونه است كه زمان سحر، فجر يا اوقات پنج گانه نماز، يا ماه رمضان يا شب هاي قدر و مانند آن ارزش و اعتبار ديگري مي يابد.
خداوند ماه هاي دوازده گانه سال را به دو دسته ماه هاي حرام و غيرحرام تقسيم كرده است. ماه هاي حرام چهار ماه است كه سه ماه آن پشت سر هم قرار مي گيرد و يك ماه آن جدا از ماه هاي ديگر است. اين ماه ها عبارتند از ذي القعده، ذي الحجه، محرم و ماه رجب.
در دوره جاهليت، عرب ها در اين ماه ها جنگ را حرام مي دانستند و حتي اگر مردي در اين ماه ها قاتل پدر يا برادرش را مي ديد، متعرض او نمي شد. (مجمع البيان، ج1 و 2، ص 513)
نام گذاري ماه هاي چهارگانه به حرام بدين جهت است كه آنچه در ماه هاي ديگر مجاز است، در آن ماه حرام مي باشد. در ماه هاي حرام، جرم گناه نيز بزرگ تر شمرده شده و مجازات مضاعف بر آن مترتب مي شود. از اين رو ديه قتل خطايي در اين ماه ها افزايش مي يابد. (نگاه كنيد: مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 42)
خداوند براي ماه هاي حرام احكام خاصي را بيان كرده است. از جمله آن كه در اين ماه ها، جنگ و سلب امنيت حتي از دشمن نيز حرام مي باشد. (بقره، آيات 193 و 194 و 217؛ مائده، آيه 2؛ توبه، آيات 5 و 36)
همچنين جنگ در ماه هاي حرام در نزديكي مسجدالحرام، حرام و گناه آن بزرگ است. (بقره، آيه 217 و مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 551)
البته اين بدان معنا نيست كه انسان حالت دفاعي و تدافعي خود را از دست بدهد؛ بلكه مي تواند ضمن هوشياري نسبت به دشمن و امنيت خود و جامعه، در برابر متجاوز بيايستد و مقابله به مثل كند و پاسخ دشمن را در صورت تجاوزگري بدهد. (بقره، آيات 194؛ توبه، آيه 36)
در صورت مقابله به مثل و دفع تجاوز دشمن، لازم است تا مدافعان، تقوا را مراعات كرده و از حدود مقابله به مثل تجاوز نكنند و بيش از مجاز متعرض دشمن نشوند. (همان)
خداوند هرگونه تعرض به ماه هاي حرام را نادرست و ناروا دانسته و كساني را كه حدود الهي را مي شكنند و يا به تحريف و تبديل آن مي پردازند، به عنوان گناهكار شناخته و عذاب مي كند. (بقره، آيه 217 و توبه، آيه 37)
بنابراين، حفظ احترام و قداست اين ماه ها براي همگان به ويژه مؤمنان لازم و واجب است. (همان و نيز مائده، آيات 2 و 97)
ماههاي حرام، عامل قوام جامعه
بي گمان امنيت، مهمترين دغدغه هر جامعه اي است؛ زيرا فلسفه وجودي جوامع بشري، تأمين سعادت و مؤلفه هاي آن به ويژه امنيت و آسايش است. اگر جامعه اي نتواند اين دو مهم را تحقق بخشد، از مشروعيت و مقبوليت مي افتد و به سرعت متلاشي و فرو مي پاشد و اعضاي آن پراكنده شده و جوامع ديگري را شكل مي بخشند تااين دو هدف را برآورده سازد.
از نظر انسان، سعادت و خوشبختي تنها در سايه سار امنيت و آسايش به دست مي آيد. از اين رو مي كوشد تا به هر شكلي به ويژه با همكاري و همراهي ديگران يعني افراد و اعضاي جامعه آن را به دست آورد.
از آن جايي كه جنگ ها مهم ترين عامل بازدارنده و از ميان برنده اين هدف است، رهايي از جنگ و رسيدن به صلح و صفا در دستور كار بشر قرار گرفته است. هر چند كه بشر خود خواهان صلح است، ولي به هر حال برخي از خودخواهي ها، تكبر و حسد و مانند آن موجب مي شود تا به عدالت بسنده نكرده و از حدود و مرزهاي آن بيرون رفته و تجاوز و ستمگري را پيشه كند. اين گونه است كه جنگ ها به وقوع مي پيوندد.
براين اساس خردمندان هر جامعه در اين انديشه هستند كه ضمن تدوين و اجراي قوانيني، حدود و مرزهايي را تعيين كنند تا جامعه در بيشترين حالت صلح و صفا باشد و بتواند آرامش و آسايش را به دست آورد. جنگ، ضمن آن كه امنيت و آرامش را مي زدايد، آسايش و رفاه را از جامعه سلب مي كند و سلب امنيت و آسايش به معناي فقدان خوشبختي و سعادت و دوري از هدف و فلسفه وجودي جوامع است.
از اين رو خردمندان به هر شكلي بر آن هستند تا با مساله تجاوزگري و جنگ مقابله كنند و با تصويب و اجراي قوانيني فلسفه وجودي جامعه يعني سعادت را به دست آورده و تضمين نمايند. اين گونه است كه ماه هاي حرام به معناي ايجاد فرصتي براي آرامش و آسايش در طول سال، هدفي بلندو مقدس و محترم براي خردمندان جامعه به شمار مي رود. اسلام نيز به حكم مطابقت با فطرت و عقل بشر، بر آن شده تا آنچه را كه مايه تامين امنيت و آرامش است تاييد و امضا كند. اين گونه است كه ماه هاي حرام تصويب و امضا مي شود تا صلح و امنيت و آسايش تضمين شود.
در حقيقت دستور الهي به مراعات ماه هاي حرام در راستاي مصالح جامعه است (توبه، آيه 36) خداوند در اين آيه با تاكيد بر دين قيم به اين نكته توجه مي دهد كه حرمت ماه هاي حرام، دين قيم و مستقيم الهي است كه در راستاي تامين فضا و فرصتي برابر براي همگان در جهت رسيدن به هدف خلقت يعني متاله شدن است. اين مهم زماني به دست مي آيد كه فضاي عادلانه و به دور از هرگونه تجاوز و ستمگري فراهم آيد و مردم در صلح و آرامش و آسايش بتوانند مسير كمالي را بپيمايند و خدايي شوند. (نگاه كنيد: الميزان، ج 9، ص 269 و كشاف،
زمخشري، ج 2، 269)
سنت تغييرناپذير خداوند اين است كه همه در صلح و آرامش قرار گيرند و در چارچوب عدالت عمومي و قسط همگاني (حديد، آيه 25) و قوانين عادلانه مسير كمالي عبوديت تا ربوبيت را بپيمايند و حق و حقيقت را در زندگي مادي تجربه كنند و خود را با سعادت ابدي آشنا سازند.
اما برخي از انسانها به هر دليلي چون هواهاي نفساني يا خواسته ها و وسوسه هاي شيطاني، مسير ظلم و ستم را مي پيمايند و به تغيير و تبديل هر آنچه موجب صلح و صفا و سعادت است مي پردازند؛ زيرا اينان تنها در آب گل آلود است كه مي توانند نفس بكشند و ماهي بگيرند.
اين گونه است كه قداست عدالت و ارزش كرامت انساني را مي شكنند و به ماه هاي محدود سال كه عقلا حرمت و احترامي براي آن قائل شده اند تا دست كم مدتي را در سايه سار آرامش و امنيت به آسايش برسند، متعرض مي شوند و آن را نقض كرده و اين گونه به خود و جامعه ظلم روا مي دارند و قوام جامعه را با اضمحلال مواجه مي سازند. (توبه، آيه 36 و آيات ديگر)
افرادي كه تقواي عقلاني و عقلايي و شرعي ندارند و به هيچ اصلي از اصول انساني و عقلايي پايبند نيستند، حتي به اين محدود ماه هاي سال كه حرمتي براي آن قايل شده اند، احترام نمي گذارند و با اشكال گوناگون آن را مخدوش مي سازند.
خداوند اين افراد جاهل را كه حتي با نظام اجتماعي مخالفت مي كنند و قوام جامعه را با تهديد مواجه مي سازند، دشمن مي شمارد و به آنان هشدار مي دهد كه با تبديل و تغيير در ماه هاي حرام و حلال كردن حرام، تنها زمينه ساز افزايش كفر و گمراهي خود مي شوند و از هدايت الهي محروم مي گردند. (توبه، آيات 36 و 37)
از نظر قرآن، مهمترين فايده و نقشي كه براي ماه هاي حرام است، همان قوام و برپايي جامعه است؛ زيرا جامعه به هدف دست يابي به سعادت و آرامش و امنيت و آسايش شكل مي گيرد و اگر هر روز به شكلي اين هدف تهديد شود و امنيت از ميان برود ديگر جامعه چيزي كه بر آن قوام و استواري يابد نخواهد داشت (مائده، آيه 97) از اين رو خداوند به سبب علم گسترده خود نسبت به انسان و تجاوزگري ها و خوي ظلوم و جهول بودن او، بر ماه هاي حرام تاكيد مي كند تا دست كم براي هر جامعه اي در طول سال فرصتي پديد آيد كه از امنيت برخوردار شود و بتواند خود را بگيرد و قوام پيدا كند.(همان)
به هر حال، ماه هاي حرام يكي از مهم ترين عوامل در تثبيت فلسفه وجودي جامعه است و لذا خداوند بر ارزش گذاري، قداست و احترام آن تاكيد مي كند و هرگونه تجاوز و تبديل و تغيير در آن را برنمي تابد تا انسان فرصتي براي ايجاد جامعه پيدا كرده و در سايه سار آن به سعادت هر چند مقطعي دست يابد. در حقيقت ماه هاي حرام به خردمندان و توده هاي مردم اين فرصت را مي دهد تا امنيت را تجربه كرده و قدر آن را بشناسند و نسبت به ايجاد صلح دايمي تلاش كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14