(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 26 آذر 1390- شماره 20098

نسخ قرآن به وسيله سنت ممكن نيست
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
شاخص هاي مكتب سياسي امام

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




نسخ قرآن به وسيله سنت ممكن نيست

بنابه اخبار و ا حاديث، مراتب مردم در دين متفاوت است و ايمان ده درجه دارد و هر درجه هم ده جزء. بعضي از مردم فقط يك يا چند جزء (بخش) از درجه ي ايمان را دارند و برخي هم واجد يك درجه يا دو درجه يا بين آندو و كمتر و بيشتر از آن، نسبت به ايمان كامل هستند. بر اين اساس، تحمل هر كسي متناسب با ايماني است كه دارد و تحميل احكام صاحبان درجات بالاتر به پايين تر از آنها موجب هلاكت ايشان مي شود. پس اگر كسي به مراتب مردم و اختلاف احوال و درجات ايماني ايشان بصيرت نداشته باشد و براساس باور خودش حكمي بكند، باعث ايجاد اختلاف مي شود و اگر حكم خود را صحيح بداند، چون حكمش ناشي از رأي و انانيّت اوست و نه براساس حكم خدا و بصيرت الهي، لذا به منزله ي حكم طاغوت است. اماكسي كه به مراتب و درجات مردم و به احكام و به كيفيت تعلق احكام به مردم براساس مراتب ايمانشان بصير و آگاه باشد، حكم نمي كند جز از آنچه كه خدا در مورد چگونگي تعلق احكام به مردم، به او نشان داده است و حكم او، از قياس و رأي و نفس خودش نيست و در نتيجه در حكمش اختلاف راه ندارد، يعني حكمش واقعي و حقيقي بوده و جوازي براي ارائه حكم مخالف آن حكم وجود ندارد. وچون مراتب ودرجات ايماني مردم غيرمتناهي است ، لذا احكام نيز غيرمتناهي مي باشند و حتي ممكن است براي يك شخص در احوال مختلفي كه پيش مي آيد، احكام گوناگوني صدق كنند و اختلاف اخبار مربوط به احكام، ققط به خاطر تقيّه يا اختلاط اكاذيب و غلطها به حكم اصلي نيست، بلكه بيشتر علت اختلاف اين اخبار ، اختلاف احوال مردم است و اگر در مذهبي اختلاف اخبار در يك مساله نسبت به اشخاص متعدد نباشد، شايسته است كه آن مذهب ترك شود و انعطاف ناپذيري آن، سبب خروج مردم از مذهب مي شد. پس اين لحاظ نمودن درجات و اختلاف احكام و ناسخ و منسوخ، لازمه ي قدرت و سلطنت مطلق و حكمت و علم خدا و مقتضاي ربوبيّت او نسبت به جهانيان است، چه در ارسال رسل و انزال كتب و تشريع احكام و نسخ و تبديل شرايع و غيره.
نكته ي مهم ديگر اينست كه نسخ و ا نساء آيات الهي بگونه اي است كه بندگان خدا را در منزلت عبوديت حفظ كند يا ارتقاء دهد
( شايد مفهوم م ثليّت يا خيريّت نيز همين باشد) نه اين كه باعث آزادي و رها شدگي آنها از قيود تكاليف شرعي و عبوديّت گردد. لذا هر چه كه براي بندگان زيانبار باشد، همواره حرام خواهد ماند و هرچه كه سودمند باشد، حلال و مباح مي ماند. مثلاً آنچه كه بنابه تورات حرام بوده در اسلام نيز حرام تلقي شد، اما آنچه را كه حضرت يعقوب(ع) به دلايلي با عهد كردن بر خود حرام ساخته بود و يهوديان هم آن را حرام تلقي مي كردند، قرآن كريم بر آنها حلال فرمود. به تعبير ديگر، هر آيه و نشانه اي دليل راه است بر يك حقيقت و مدلول. معناي « حقّ» نيز امر ثابت است و حقايق از جمله رضا و سخط الهي و صفات و اسماء او تبارك و تعالي و منازل و حقايق آخرت، ثابت و حقّند و تغيير و تبديل نمي پذيرند. سعادت بشر نيز مفهوماً و مصداقاً يكي است كه توسط انبياي خدا عليهم السلام معرفي مي شود. آيات الهي هم به عنوان طريقه اي براي آشكارسازي حقايق و راهنمايي براي وصول به آنها نازل مي شوند و پيداست با تغيير مقتضيات زمان و احوال و فرهنگ مردم، آيات الهي نسخ و تبديل مي شوند تا از راه مناسب با مقتضيات و احوال جديد، آن حقايق ثابت معلوم تر يا بيشتر قابل دسترس بشوند. درست مثل گنجي يا هدفي كه در نقطه ي ثابتي وجود دارد و راههاي مختلفي براي رسيدن به آن پيشنهاد مي شود كه بنا به متقضاي زمان از نظر جاده اي ، آبي ، ريلي، هوايي بودن متفاوتند، ولي همه به همان نقطه منتهي مي شوند و در همه ي آنها نيز ويژگيهاي ثابتي مثل لزوم هوشياري در برابر خطرات احتمالي وجود دارد. پس دقت كنيد كه آيا حقايق و اهدافي كه امثال باب و بهاء ترسيم و تعريف مي كنند ،همان است كه در اسلام آمده است؟ اگر آن نيست دليل ديگر بر كذب دعاوي ايشان يافته ايد. در واقع مي توان گفت كه ريشه ي اختلاف علماي شيعه با آن ها نيز عقايد و اهداف متفاوت طرفين بود و نمي توان گفت عقيده و هدف هر دو طرف متعارض، صحيح و واقعي (منطبق بر واقعيت عالم هستي) بود، بلكه يكي صحيح و ديگري غلط بود و قابل جمع نبودند. اگر حسينعلي نوري اين را مي فهميد، به آقا نجفي نامه نمي نوشت و در او طمع نمي كرد.
نكته ي مهم ديگر اين است كه به دليل حجيّت مطلق قرآن كريم، نسخ آيه اي از قرآن بايد فقط به وسيله ي آيه ي ديگري از خود قرآن صورت گيرد. زيرا باطل از جلو و پشت( آينده و گذشته ) در قرآن راه نمي يابد و خداوند تعهد فرموده كه آنرا حفظ كند و پيداست كه حفاظت از نسخ و ازاله و ابطال، مهم تر از حفاظت از تحريف است. لذا نسخ قرآن به وسيله ي سنت ممكن نيست و از همين رو، هر فعل و قول و تقرير پيامبر (ص) و اهل البيت(ع) كه معارض و ضد قرآن نباشد، براي همه حجت شرعي است. اما اگر معارض و ضد آن باشد، مردود است. دليل ديگر هم اين است كه سنت نه بهتراز قرآن است و نه مثل آن، پس نمي تواند ناسخ قرآن باشد. همچنين اين كه در آيه106 سوره ي مباركه ي بقره فوراً پس از اعلام نسخ و
ا نساء ( به معني واداشتن به ترك حفظ يا ترك عمل يا تاخير اندازي) آيات، به قدرت مطلقه ي الهي بر همه چيز تصريح مي فرمايد، نشان مي دهد كه نسخ آيات فقط بايد توسط خود خداوند قادر متعال صورت گيرد. هرچند به استناد آيه3 از سوره ي مباركه نجم و اعتقاد به عصمت و علم لدنّي پيامبر اكرم (ص) نسخ حكم قرآني توسط سنت قطعي مقدس آن حضرت هم بعيد از ذهن نيست.

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
شاخص هاي مكتب سياسي امام

هدف دشمن از زير سؤال بردن امام و راه او
بيست وپنج سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي و برپايي نظام جمهوري اسلامي، و پانزده سال پس از وفات رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي، هنوز محور اصلي تبليغات خشم آلود دشمنان انقلاب و كشور ما، دشمني با امام بزرگوار ماست. آنها مهم ترين هدف خود را - حتّي بعد از بيست وپنج سال از تشكيل نظام اسلامي - اين قرار داده اند كه با هزاران ساعت برنامه ريزي و برنامه سازي در ماه براي صدها راديو و تلويزيوني كه در اطراف عالم از سوي محافل صهيونيستي و استكباري به راه افتاده است، شخصيت پرجاذبه و چهره درخشان امام بزرگوار را زير سؤال ببرند. بايد تصديق كنيم كه دشمنان نظام اسلامي براي مقابله و مبارزه ي با نظام جمهوري اسلامي و حركت ملّت ايران، جز اين چاره يي هم ندارند؛ زيرا عامل مهم تسليم ناپذيري و ايستادگي ملّت ايران در راه پر افتخار خود، فلسفه سياسي و مكتب سياسي امام است، كه ملّت ما از بن دندان به آن اعتقاد دارند. دشمنان انقلاب چاره يي ندارند جز اين كه با فلسفه ي امام، با مكتب امام و با شخصيت امام - كه همچنان زنده و پايدار است - دشمني كنند تا بتوانند اين ملّت را به خيال خود به عقب نشيني و تسليم در مقابل خودشان وادار كنند. امام بزرگوار با مكتب سياسي خود بود كه توانست طلسم ديرپاي استبداد را در اين كشور بشكند. امام بزرگوار با مكتب سياسي خود بود كه توانست دست غارتگران را از اين كشور كوتاه كند؛ غارتگراني كه با همدستي با ديكتاتورها، ايران را به خانه ي امن خود تبديل كرده بودند؛ كساني كه اميدوار بودند بتوانند ايران را به صورت يك كشور توليدكننده ي مواد اوليه و انبار تمام نشدني نفت براي خود نگه دارند. من مي خواهم روي مكتب سياسي امام تكيه كنم. مكتب سياسي امام نمي تواند از شخصيت پرجاذبه ي امام جدا شود. راز موفقيت امام در مكتبي است كه عرضه كرد و توانست آن را به طور مجسم و به صورت يك نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد. البته انقلاب عظيم اسلامي ما به دست مردم به پيروزي رسيد و ملّت ايران عمق توانايي ها و ظرفيت فراوان خود را نشان داد؛ اما اين ملّت بدون امام و مكتب سياسي او قادر به چنين كار بزرگي نبود. مكتب سياسي امام ميداني را باز مي كند كه گستره ي آن حتّي از تشكيل نظام اسلامي هم وسيع تر است. مكتب سياسي يي كه امام آن را مطرح و براي آن مجاهدت كرد و آن را تجسم و عينيت بخشيد، براي بشريت و براي دنيا حرف تازه دارد و راه تازه پيشنهاد مي كند. چيزهايي در اين مكتب وجود دارد كه بشريت تشنه ي آنهاست؛ لذا كهنه نمي شود. كساني كه سعي مي كنند امام بزرگوار ما را به عنوان يك شخصيت متعلق به تاريخ و متعلق به گذشته معرفي كنند، در تلاش خود موفق نخواهند شد. امام در مكتب سياسي خود زنده است، و تا اين مكتب سياسي زنده است، حضور و وجود امام در ميان امت اسلامي، بلكه در ميان بشريت، منشأ آثار بزرگ و ماندگار است.
در مكتب سياسي امام، معنويت با سياست در هم تنيده است ... حرف نوي مكتب سياسي امام بزرگوار ما براي دنيا اين است كه در همه ي اركان برنامه ريزي هاي يك قدرت سياسي، سياست با معنويت، و قدرت با اخلاق همراه شود و اصول اخلاقي مورد مراعات قرار گيرد.
بيانات در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال امام خميني ( ره ) ـ 14/3/83
شاخصهاي مكتب سياسي امام
1. پيوند عميق معنويت و سياست
مكتب سياسي امام داراي شاخصهايي است. من امروز چند خط از خطوط برجسته ي اين مكتب را در اين جا بيان مي كنم. يكي از اين خطوط اين است كه در مكتب سياسي امام، معنويت با سياست در هم تنيده است. در مكتب سياسي امام، معنويت از سياست جدا نيست؛ سياست و عرفان، سياست و اخلاق. امام كه تجسم مكتب سياسي خود بود، سياست و معنويت را با هم داشت و همين را دنبال مي كرد؛ حتّي در مبارزات سياسي، كانون اصلي در رفتار امام، معنويت او بود. همه ي رفتارها و همه ي مواضع امام حول محور خدا و معنويت دور مي زد. امام به اراده ي تشريعي پروردگار اعتقاد و به اراده ي تكويني او اعتماد داشت و مي دانست كسي كه در راه تحقق شريعت الهي حركت مي كند، قوانين و سنّت هاي آفرينش كمك گار اوست. او معتقد بود كه: «ولله جنود السّماوات و الأرض و كان الله عزيزاً حكيما»85. امام قوانين شريعت را بستر حركت خود مي دانست و علائم راهنماي حركت خود به شمار مي آورد. حركت امام براي سعادت كشور و ملت، بر مبناي هدايت شريعت اسلامي بود؛ لذا «تكليف الهي» براي امام كليد سعادت به حساب مي آمد و او را به هدفهاي بزرگ آرماني خود مي رساند. اين كه از قول امام معروف است و همه مي دانيم كه گفته بودند «ما براي تكليف عمل مي كنيم، نه براي پيروزي»، به معناي بي رغبتي ايشان به پيروزي نبود. بدون ترديد پيروزي در همه ي هدفهاي بزرگ، آرزوي امام بود. پيروزي جزو نعمتهاي خداست و امام به پيروزي علاقه مند بود - نه اين كه علاقه مند نبود يا بي رغبت بود - اما آنچه او را به سوي آن هدفها پيش مي برد، تكليف و عمل به وظيفه ي الهي بود؛ براي خدا حركت كردن بود. چون انگيزه ي او اين بود، لذا نمي ترسيد؛ شك نمي كرد؛ مأيوس نمي شد؛ مغرور نمي شد؛ متزلزل و خسته هم نمي شد. اينها خاصيت عمل به تكليف و عمل براي خداست. كسي كه براي تكليف عمل مي كند، دچار ترديد و تزلزل نمي شود؛ ترسيده و خسته نمي شود؛ از راه برنمي گردد و مصلحت انديشي هاي شخصي، تعيين كننده ي راه و جهتگيري او نمي شود. كسي كه سياست را با عرفان جمع مي كند و معنويت را با حركت سياسي، يكجا در برنامه زندگي خود قرار مي دهد، براي او ترس از مرگ معنا ندارد؛ ترس از شكست هم معنا ندارد.
آثار تفكيك دين از سياست
اين درست نقطه ي مقابل سياست كهنه شده و از مد افتاده ي غربي است كه به دروغ آن را سياست مدرن مي گويند؛ يعني تفكيك دين از سياست، و تفكيك دولت از معنويت. تمدن غربي بر پايه ي ستيز با معنويت و طرد معنويت بنا شد؛ اين خطاي بزرگ كساني بود كه تمدن و حركت علمي و صنعتي را در اروپا شروع كردند. به علم اهميت دادند - اين خوب بود - اما با معنويت به جنگ برخاستند؛ اين بد و انحراف بود. لذا اين تمدن مادي و دور از معنويت هرچه پيشرفت كند، انحرافش بيشتر مي شود؛ هم خود آنها و هم همه ي بشريت را با ميوه هاي زهرآگين خود تلخكام مي كند؛ همچنان كه تا امروز كرده است. پديده ي استعمار - كه دهها كشور و ميليونها انسان را سالهاي متمادي غرق در سخت ترين و شديدترين محنتها كرد - يكي از چيزهايي است كه در نتيجه ي تفكيك علم از معنويت، سياست از معنويت و دولت از اخلاق در اروپا اتفاق افتاد. دو جنگ جهاني اول و دوم هم از همان ميوه هاي تلخ بود. كمونيسم و حكومتهاي اختناق ماركسيستي هم جزو نتيجه ها و ميوه هاي تلخ جدايي حركت علمي و صنعتي از معنويت بود. ويران شدن كانون خانواده، سيلاب فساد جنسي و طغيان سرمايه داري افراطي، همه نتايج همان تفكيك است. امروز هم اوج اين دوري از معنويت را در زندان ابوغريب و ديگر زندانهاي عراق مي بينيد. كساني كه اين زندانها را اداره مي كنند، مدعي هستند كه در تمدن بشري پيشرفته ترين اند! نتيجه ي چنين پيشرفتي را مردم دنيا از راه عكس و فيلم در زندانهاي عراق ديدند و يا از آن مطلع شدند. فجايعي كه براي ملّت عراق - و قبل از آن براي ملّت افغانستان - پيش آمده است، منحصر به اين چيزها نيست. در دو سه سال قبل كاروان عروسي در افغانستان بمباران شد و ماه قبل در عراق مجلس عروسي به وسيله ي هواپيماهاي انگليسي به عزا تبديل گرديد. تحقير جوانهاي عراقي، شكنجه ي مردان عراقي، تعرض به زنان و نواميس عراقي، وارد شدن به حريم امن خانواده هاي عراقي، دولت فرمايشي به وجود آوردن براي ملّت عراق، همه سرريزهاي همان حركتي است كه وقتي شروع شد، اين نتايج به طور قهري به دنبال آن هست. معنويت از دستگاه سياست حذف شده است. در گذشته هم حكام و مستبدين و ديكتاتورهاي دنيا در شرق و غرب عالم از اين كارها مي كردند؛ اما وقتي نامها و شعارهاي زيبايي مثل حقوق بشر، حقوق انسان و رأي انسان براي اروپايي ها شناخته شد، و وقتي پا در جاده ي علم گذاشتند، دوري از معنويت نگذاشت اين شعارها آن طور كه توقع بود و معنا مي شد، براي بشريت خير به بار آورد؛ همانها براي بشريت مايه ي شر و فساد شد. حرف نوي مكتب سياسي امام بزرگوار ما براي دنيا اين است كه در همه ي اركان برنامه ريزي هاي يك قدرت سياسي، سياست با معنويت، و قدرت با اخلاق همراه شود و اصول اخلاقي مورد مراعات قرار گيرد. شاخص اول از شاخصهاي اساسي مكتب سياسي امام اين است.
در مكتب سياسي امام رأي مردم به معناي واقعي كلمه تأثير مي گذارد و تعيين كننده است. اين، كرامت و ارزشمندي رأي مردم است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
85. سوره ي فتح، آيه ي 7.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14