(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 3 دی 1390- شماره 20104

تقديم به خانواده ي پر از مهر و محبتم
يادش به خير
گريه ي ماه!
سرمشق
گنجي روي قله
قصه هاي زندگي
فرصت
كشتي شكسته
معرفي ورزش ها(9)
قايقراني سلامت كامل جسم
چراغ مطالعه
پرسش؛ كليد در دانش
تقديم به مادر مهربان و تمامي مادران مهربان
آبشاري از عاطفه
جواب سلام
دم غروب زيرآبي



تقديم به خانواده ي پر از مهر و محبتم
يادش به خير

يك خانواده مهر
هر شب به دورهم
يادش به خير آن شب يلداي سال پيش
يادش بخير آن شب جمعه،شب كميل
يادش به خير
آن دم عيدو دعاي سال
يادش به خير
حافظ و شعر و دعا و فال
يادش بخير سفرهاي بچگي
يادش به خير محرم،صفر،عزا
يادش به خير آن همه شور و نشاط ما
يك خانواده پرز محبت،پر از صفا
هر شب به دور هم
يادش بخير
يادش بخير
مينا احمدي(ماه)

 



گريه ي ماه!

ترجمه جواد نعيمي
لحظه هايي پيش مي آيد كه ما مي گرييم. به پهناي صورت اشك مي ريزيم و ناله مي كنيم. اما در آن سوي عالم، اشك هايي متفاوت با اشك هاي ما نيز وجود دارد؛ كه رنگ و شكل ويژه خود را داراست. اشك هايي شگفت و نمكين: اشك هاي ماه!
مگر ماه هم مي گريد؟!
آري! اشك هايش سرد است مثل پوست، اما سخت است مثل آهن! چنان كه رگ گردن آدم را قطع مي كند! ]اين اشك ها[ لحظه ها و بندهايي دارد. ياد و خاطره ]اين گريستن[ تا دوردست ها پيش مي رود. يادآور لحظه هاي بازگشت فرزند گم شده اي به آغوش مادر خويش است. يادآور زمان ديدار زني است كه در انتظار ديدن شوي خويش به سر مي برد، درحالي كه ]به تازگي[ فرزندش را به دنيا آورده. يادآور پدري است در هنگامي كه شاهد موفقيت هاي تنها پسر خويش است. يادآور دوستي است كه لغزش هاي دوست خود را با كرامت مي بخشد و زبان به ستايش او نيز مي گشايد. يادآورنده ديدار دو دوست است كه پس از گذشت زماني دراز به يك ديگر مي رسند، با هم روبوسي مي كنند و هم ديگر را در آغوش مي گيرند...
اين ها گريه هاي ماهند! اشك هايي با رنگ ويژه خود!
اكنون بار ديگر مي پرسيد: «آيا ماه هم گريه مي كند؟!»
آري! ماه نيز اشك مي ريزد، اما اشك هايي كه هيچ دروغ گويي نمي تواند آن ها را از ديده فرو ريزد. اشك هايي كه ساختگي نيست و به زور ريخته نمي شود. اشك هايي راستين، زلال و شفاف؛ اشك هاي انبوهي كه آگاهانه مبادرت به فرو ريختن آن ها مي كند... اشك هايي كه بر خلوص قلب دلالت دارند و ]همگان[ مشتاق ديدن آن هايند. پس، گوارا باد گريستن بر صاحب چنين اشك هايي... اشك هاي ماه ماه!

 



سرمشق
گنجي روي قله

محمد عزيزي (نسيم)
يكي بود يكي نبود...
دو دوست بودند كه
مي خواستند بروند قله ي بلندترين كوه روستايشان را فتح كنند. اين دو دوست شنيده بودند كه تا به حال كسي نتوانسته قله اين كوه را فتح كندحتي كوهنوردان حرفه اي كه قله هاي بلند دنيا را فتح كرده بودند! مردم روستا معتقد بودند كه ازطرف پيشينيان شان نقشه ي گنجي در قله قرار داده شده است .
اين دو با هم راه افتادند. رفتند و رفتند تا رسيدند به يك رودخانه ي كم عمق .
هر دو نشستند و آبي به سروصورت شان زدند. در همين موقع يك ماهي پولك طلايي در قاب چشمان اين دو دوست نقش بست.
دوست اول كه ذوق زده شده بود به همراهش گفت : » عجب ماهي قشنگي ! بيا بگيريمش !» دوست دوم گفت :« ما وقت زيادي نداريم . طبق برنامه و نقشه ي راه مان بايد تا ظهر به قله برسيم .»
دوست اول كه برق پولك هاي ماهي طلايي ، چشمش را گرفته بود ، گفت : » اگر كمكم كني يك دقيقه بيشتر كار ندارد ها .»
دوست دوم جواب داد: » قرار ما رسيدن به گنج بالاي قله بود نه گرفتن اين ماهي كوچولو .»
خلاصه خط آبي رودخانه با آن نقطه ي طلايي اش ، راه اين دو دوست را از هم جدا كرد . اولي ماند و دومي رفت.
اولي ماند و افتاد توي آب رودخانه تا ماهي طلايي را بگيرد اما مگر مي شد ؟
هرچه تقلا مي كرد
نمي توانست به آن كوچك طلايي برسد. هر چنگي كه مي انداخت ، مشتي خزه و جلبك نصيبش
مي شد !
و اما بشنويد از دوست دوم كه به سمت قله به راه افتاده بود . او با نقشه اي كه در دست داشت ، با قدم هايي محكم به سمت قله حركت مي كرد. هر قدمي كه برمي داشت اميدش بيشتر و بيشتر مي شد.
او رفت و رفت و رفت تا اين كه نزديكي هاي ظهر به قله رسيد. نشست تا لقمه اي غذا بخورد كه با وزش باد متوجه ي يك تكه چرم شد.
چرم رنگ و رفته را از زير تخته سنگ در آورد و جمله روي آن را خواند ...
¤ ¤ ¤
دم غروب بود كه به رود خانه رسيد . كنار رودخانه كفش هاي دوستش را ديد . هاج و واج ايستاد و بعد چند بار - با صداي بلند - دوستش را صدا زد .
صداي او را پير مردي كه از كنار جاده مي گذشت شنيد و گفت : « دنبال دوستت نگرد ! او در حالي كه دنبال ماهي طلايي مي گشت ، بدون اين كه بداند با جريان آب از اينجا دور شد و رفت . شايد اين هزارمين كوه نوردي بود كه با پولك طلايي ، از قله جا مانده بود.»
¤ ¤ ¤
فاتح قله داشت برمي گشت و در طول راه به نوشته اي فكر مي كرد كه روي چرم بود :« هدف ، رمز پيروزي است.»

 



قصه هاي زندگي
فرصت

مهدي احمدپور
ماهيهاي ساردين كه خوراك بسياري از ماهيهاي بزرگ و پرندگان ماهيخوارهستند، در محاصره گروههاي مختلف كوسه ها، دلفين ها، شمشير ماهيها و مرغان ماهيخوار قرارگرفتند.
آنها داشتند نقشه مي كشيدند كه چگونه به ماهيهاي ساردين حمله كنند، تا بتوانند همه آنها را شكار كنند. آنها زمان را داشتند از دست مي دادند ولي خيالشان راحت بود كه تمام ماهيهاي ساردين را مي توانند صيد كنند.
وقت تلف كردن آنها باعث شد تا فرصت را از دست بدهند.
ناگهان والي عظيم الجثه از راه رسيد، دهان بزرگش را باز كرد و به يكباره تمامي ساردينها را بلعيد!
و آنها مات و مبهوت،اين صحنه را تماشا مي كردند و آنها احساس مي كردند كه چقدر گرسنه اند!

 



كشتي شكسته

تنها بازمانده يك كشتي شكسته، توسط جريان آب به جزيره اي دور افتاده برده شد، او با بيقراري به درگاه خداوند دعا مي كرد تا او را نجات بخشد، او ساعت ها به اقيانوس چشم مي دوخت، تا شايد نشاني از كمك بيايد اما هيچ چيز به چشم نمي آمد.
سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كلبه اي كوچك بسازد تا از خود و وسايل اندكش بهتر محافظت نمايد. روزي پس از آنكه از جست وجوي غذا بازگشت، خانه را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود، بدترين چيز ممكن رخ داده بود.
او عصباني و اندوهگين فرياد زد:«خدايا چرا چنين شد؟»
صبح روز بعد او با صداي يك كشتي كه به جزيره نزديك مي شد از خواب برخاست،آن كشتي مي آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگان پرسيد:«چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند:«ما علامت دودي راكه فرستادي، ديديم.»
آسان مي توان دلسرد شد، هنگامي كه بنظر مي رسد كارها به خوبي پيش نمي روند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم زير خدا دركار زندگي ماست، حتي در ميان رنج و درد.
دفعه آينده كه كلبه شما درحال سوختن بود به ياد آوريد كه آن شايد علامتي باشد براي فراخواندن رحمت خداوند.
الهام ملكي

 



معرفي ورزش ها(9)
قايقراني سلامت كامل جسم

وحيد بلندي روشن
مقدمه
¤ ورزش قايقراني ازجمله ورزش هاي قدرتي است كه باعث تقويت عضلات دست، پا، كتف و سينه و افزايش حجم ريه و به طور كلي سلامت كامل جسم شده و بسيار نشاط انگيز و مفرح است، به خصوص كه در كارهاي گروهي روح همكاري و تعاون را در افراد تقويت مي كند.
¤قايقرانان براي افزايش در مهارت قايقراني ورزش هاي ديگري هم انجام مي دهند، مانند:
دووميداني، شنا، تمرينات بدنسازي با وزنه و آمادگي جسماني.
¤ در اين رشته، پاروزنان مبتدي بايد يك تا دو سال آموزش ببينند و پاروزنان حرفه اي دو تا چهار سال در پاروزني تجربه كسب كنند.
¤ شكست يا پيروزي در مسابقات قايقراني، تا حد زيادي بستگي به توانايي توليد انرژي مورد نياز براي پيش بردن قايق در آب دارد.
¤ يك قايقران بايد نحوه صحيح نشستن و ايجاد تعادل را بداند و اگر قايق واژگون شود بتواند آن را سريع برگردانده و آن را به اسكله برساند.
¤ مسابقات قايقراني از 200متر تا 5000متر است.
تاريخچه قايقراني در ايران
سابقه قايقراني ايران به سال 1337 برمي گردد. اولين باشگاه قايقراني در مسجد سليمان در جنوب كشور با حضور انگليسي ها در هفتاد سال پيش شروع شد.
فدراسيون قايقراني در سال 1342 با رياست يك افسر ارشد نيروي دريايي آغاز به كار كرد.
خوشبختانه در سال هاي اخير ايران توانسته از اين رشته ورزشي صاحب مدال هاي رنگين در مسابقات مختلف شود.
معرفي انواع رشته قايقراني
در دو بخش انجام مي شود: كانوئينگ و روئينگ
كانوئينگ:
1-آب هاي آرام (مسابقات سرعت در پيست)
¤ در سه رشته برگزار مي شود:
كاياك (با استفاده از يك پاروي دوكفه اي به حركت در مي آيد، حركات متقارن است)
قايق كاياك قايق هايي سبك، باريك و نامتعادل، همراه با فضايي كوچك براي نشستن هستند. اين قايق يك فضاي باز كوچك، به نام نشيمنگاه دارد كه قايق ران در آن مي نشيند.
تورينگ (نبود سكان و سطح اتكاي بيشتر با آب)
كانو كانادايي (داراي يك پاروي يك كفه اي، حركات نامتقارن است)
2-آب هاي خروشان (در آب هاي خروشان قايقران با رودخانه مبارزه مي كند و از تماشايي ترين مسابقات قايقراني است).
3-اسلالوم:
تاريخ شروع رشته اسلالوم از سال 1932 در كشور سوئيس است. در آب رودخانه قايقران بايد از دروازه هايي كه در پيست قرار داده است عبور كند.
4-ماراتن
5-كاناپولو
در سال 1986 تاسيس شد. رشته ورزشي كانوپولو در يك محوطه 35و پنج در 23 متر با دروازه هاي 5/1در يك متر كه از سطح آب به ميزان 2متر فاصله دارند، بازي مي شود.
مدت زمان بازي اين رشته، دو وقت 10 دقيقه اي است. شروع اين بازي طوري است كه بازيكنان در قايق كاياك و بر روي خط دروازه خود ايستاده و توپ نيز در مركز منطقه بازي قرار مي گيرد. بازيكنان هر دو تيم آن گاه تلاش خواهند نمود تا از طريق دست و يا هل دادن توپ از طريق پارو، مالكيت آن را نصيب خود نمايند. تيم حريف نيز مجاز است تا بازيكن را در آب هل داده و يا به بازيكن در موقعيت گل، حمله نمايد؛ در اين رشته يك بازيكن اجازه ندارد بيش از مدت زمان پنج ثانيه مالكيت توپ را داشته باشد.
6-بادباني:
قدمت بادباني به قايقراني و كشتيراني بر مي گردد. سه عامل اصلي در بادباني: 1-موج 2-باد 3-قايق
7-تورينگ
¤ تحت نظر فدراسيون جهاني قايقراني ICF است.
روئينگ:
تحت نظر فدراسيون پاروزني جهاني است.
رشته روئينگ بعد از دووميداني بيشترين شركت كننده را در بازي هاي المپيك دارد. رشته روئينگ در ايران در سال 1385 براي آقايان و بانوان افتتاح شد.
«رفتينگ ورزشي:
رفتينگ به عنوان يك رشته ورزشي پرطرفدار از سال 1972 وارد بازيهاي المپيك مونيخ شد. فدراسيون جهاني رفتينگ IRF نام دارد. اين مسابقات در چهار ماده: سرعت، ماراتن، اسلالوم و موازي، در رودخانه هاي مختلف و با درجات خروشاني مختلف برگزار مي گردد.
پيشينه فعاليتهاي رفتينگ در ايران:
رفتينگ در ايران ورزش و فعاليتي نوپا و جديد است. از سال 1383 انجام شد.
تجهيزات انفرادي:
پارو
جليقه نجات
كلاه ايمني
لباس مناسب قايقراني
بادگير
كيسه ضدآب
كيسه خواب (براي سفرهاي بيش از يك روز)
رفتينگ به معني «كلك سواري» و يا «قايقراني در رودخانه هاي خروشان» است.
تغذيه
قايقرانان به انرژي بسيار بالايي براي انجام تمرينات، افزايش قدرت بدني و نگهداري وزن شان در حد متعادل نياز دارند. مصرف غذاهاي پركربوهيدرات و نوشيدني هاي انرژي زا در اين گروه از ورزشكاران مي تواند بسيار سودمند باشد. چربي بدن قايقرانان بايد به گونه اي باشد كه مانع فعاليت ورزشي آنها نشود؛ زيرا وزن زياد باعث كندي حركت قايق مي شود. بنابراين مصرف غذاهاي چرب و شيرين و شيريني ها در قايقرانان بايد محدودتر شود.
تجهيزات
جنس قايقها: قايقهاي چوبي، قايقهاي فايبرگلاس، قايق هاي كربني با كامپوزيت
جنس پاروها: قبلا تمامي پاروها از چوب ساخته مي شدند؛ اما امروزه بيشترين پاروها از كيفيت خوب از جنس پلاستيك هاي مركب (فايبرگلاس، كولازوگرافيت) استفاده مي شوند.
مهم ترين مسابقات بين المللي قايقراني:
بازي هاي المپيك
مسابقات قهرماني جهان (به استثنا سال هايي كه مسابقات المپيك برگزار مي شود)
مسابقات جهاني جوانان (هردو سال يك بار)
مسابقات قهرماني قاره اي (هرچهار سال يك بار)
بازي هاي آسيايي (هر چهارسال يك بار)
مسابقات قهرماني آسيا (هردوسال يك بار)

 



چراغ مطالعه

بازي هاي بومي و محلي به گونه اي طراحي شده اند كه مي توان در خانه،حياط،محله،مدرسه و هر فضاي باز استفاده كرد.
در اين كتاب حدود 130 بازي بومي و محلي از سه استان كشور كه آميختگي فرهنگي و اجتماعي عميقي با هم دارند آورده شده است كه در جهت كسب آمادگي جسماني،تقويت روحيه شهامت،همكاري و تعاون نقش به سزايي در بر دارد.
اين كتاب در سه فصل تنظيم شده است كه فصل اول شامل اهميت و نقش بازي ها در كودكان،فصل دوم بازي هاي بومي و محلي بدون وسيله و فصل سوم بازي هاي بومي و محلي با وسيله را ارائه مي دهد.
در ابتداي بازي ها جدولي كه خلاصه ويژگي هاي موجود در بازي ها را نشان مي دهد ارائه شده كه براي انتخاب استفاده كنندگان با توجه به معيارها و شرايط و موقعيت مفيد مي باشد.
آقاي دكتر محمد رسول خدادادي و خانم دكتر فريبا عسكريان آن را تاليف كرده اند.
كتاب در 168 صفحه از طرف انتشارات عصر انتظار چاپ شده است.
آشنايي با يكي از بازي هاي اين كتاب
نام بازي: شير و پلنگ
هدف بازي: چابكي و هوشياري
وسايل لازم: توپ كوچك،گچ،كاغذ و قلم
اندازه زمين:20 در 25 متر
تعداد بازيكنان:10 تا 15 نفر
شروع و نحوه ي اجراي بازي:
افراد در محوطه اي جمع شده و يك نفر را به عنوان سرگروه يا راهنما انتخاب مي كنند.بقيه افراد هر كدام براي خود نامي انتخاب كرده و آن را به سرگروه اعلام مي كنند. البته هر كس بايد خودش و سرگروه از نامش باخبر باشد. راهنما اسم هر كدام از بازيكنان را نوشته به طوري كه همچنان كه گفته شد هر كس فقط اسم خودش را مي داند.قبل از شروع بازي دايره اي را به شعاع 1.5 تا 2 متر كشيده و افراد دور دايره با فاصله مساوي ايستاده و توپ تنيسي را در وسط دايره قرار مي دهند.
با فرمان راهنما و صدا كردن اسم يكي از بازيكنان مثلاً عقاب،شير،پلنگ،... او به وسط زمين رفته و توپ را بر مي دارد و سعي مي كند يك نفر از بچه ها را بزند و بقيه هم فرار مي كنند.
اگر توانست بزند يك امتياز مثبت و اگر نتوانست يك امتياز منفي مي گيرد و نفر زده شده هم منفي مي گيرد و در آخر امتيازها محاسبه مي شود و آن هايي كه امتياز مثبت آورده اند بر كول آنهايي كه امتياز منفي آورده اند سوار مي شوند و يك بار دور زمين بازي را مي چرخند.
تهيه كننده : روشن

 



پرسش؛ كليد در دانش

در بسياري از اوقات وقتي معني واژه اي را نمي دانيم به آساني كتاب لغتي را مي گشاييم و معاني آن واژه را درمي يابيم. چرا اين شيوه در همه موارد صادق نباشد؟ چرا نبايد چيزهايي را كه نمي دانيم بپرسيم؟ ندانستن عيب است اما پرسيدن از شأن و مقام آدمي نه تنها نمي كاهد؛ بلكه بر آن مي افزايد.
بسياري از نوجوانان ما از پرسش كردن مي هراسند زيرا گمان مي كنند كه ديگران از آن ها تصور ناخوشايندي پيدا خواهند كرد. مثلا به ناداني متهم مي شوند. بنابراين هيچ گرايشي براي پرسيدن و جست وجو كردن نشان نمي دهند. پدر و مادر بايد اين خصيصه ناپسند را هنگامي كه در فرزندان خود ديدند درصدد رفع آن برآيند. با نوجوان صحبت كنند و با آوردن مثال هايي روشن سازند كه هيچ كس دانشمند به دنيا نمي آيد؛ بلكه آموختن و جست وجو كردن است كه انسان را بر خصوصيات محيط زندگاني ما و اشياء در آن، واقف مي سازد. بايد نوجوان را تشويق كنند تا از معلمان خويش آنچه را كه نمي داند و يا از كتاب درنمي يابد سؤال كند و حتي از همسالان خود، كمك بگيرد و در خانه به خود آنان مراجعه نمايد تا چيزي از درس هاي مدرسه برايش نادانسته باقي نماند و درنهايت اگر همه اين تدابير چاره ساز نبود برايش معلم سرخانه تعيين كنند تا با حوصله و فراغت بيشتر و در محيطي آرام تر بر معلومات خود بيفزايد.
در غير اين صورت هم چنان نادان و كم اطلاع باقي مي ماند و مدارج تحصيلي خود را نمي تواند به خوبي بپيمايد. از تمام اين جملات اين نتيجه را به دست مي آوريم كه چنان كه گفتيم.
(پرسيدن عيب نيست، ندانستن عيب است.)

 



تقديم به مادر مهربان و تمامي مادران مهربان
آبشاري از عاطفه

ايرج اصغريلو
واژه ها در گنجينه ذهنم انباشته گشته است و به دنبال روزنه اي است تا بيرون بريزد. اي كاش يك نويسنده بودم و مي توانستم احساسات خالصانه ام را بر صفحه كاغذ جاري كنم
اگر نويسنده بودم، دوست داشتم با زيباترين واژه ها از زندگي سراسر درد و رنج مادرم بنويسم. از او كه چون باغي از محبت خداوند، با ايثار و فداكاري، گلهاي زندگي را بدون هيچ چشمداشتي پرورش داد. او كه چون يك مثنوي بلند و موزون بود. چون نخلي نجيب و كم ادعا اما پرثمر، سروي آزاد و قامت برافراشته و پاك و ساده همچو دانه هاي تگرگ، رودي هميشه در خروش و چشمه اي صاف و زلال و پر زجوش.
من چه بگويم. چگونه بنويسم. آه فكر مي كردم واژه هايم بي پايان است. اما حالا مي بينم كه نه ذهن من و نه گنجينه واژه هايم هيچيك، ياراي اداي حق مطلب را ندارند و در برابر واژه مادر با آبشاري از عاطفه، به عجز و لابه افتاده اند.
شايد اگر يك نويسنده بودم، مي توانستم حق مطلب را ادا كنم اما افسوس كه اينگونه نيست اي كاش يك نويسنده بودم.

 



جواب سلام

دوست خوب مدرسه زهرا آقاسي
از مدرسه ي راهنمايي صحيفه ي انقلاب تهران
شعرهاي شما به دست ما رسيد و از ديدن آن ها خوشحال شديم ، چون يك دوست تازه به جمع شاعران صفحه ي مدرسه اضافه شد.شعرهاي شما نشان از علاقه و استعداد تان در سرودن شعر دارد . براي اين كه اشكال هاي كوچك شعرتان در زمينه ي وزن و قافيه برطرف شود بايد بيشتر شعر بخواني و تمرين كني .
ما در انتظار آثار جديد شما هستيم.
دوست خوب مان آقاي مرتضي زارعي
از دبيرستان شهيد محمود كاوه بردسكن
مطالب زيبايي براي شب يلدا فرستاده بوديد كه به دليل چاپ صفحه ي مدرسه سه روز بعد از شب يلدا نتوانستيم از آن ها استفاده كنيم.
لطف كنيد مطالب مناسبتي تان را يكي دو هفته قبل از فرارسيدن آن مناسبت براي ما بفرستيد.

 



دم غروب زيرآبي

اساسا براي فاجعه عظيم چاپ نشدن يكي از مطالب درخشانمان- رويمان زياد شده ديگر- تماس گرفته بوديم به جناب معلم گرامي «مدرسه» آقاي عزيزي. آن قدر چانه زديم كه آخرش فرمودند: ببينيد؛ اگه من يه نشريه كوچيك داشتم كه خودم مسئولش بودم ميذاشتم اين مطالب چاپ شه اما صفحه مدرسه فرق مي كنه.
بنا بر موارد گفته شده پيشنهاداتي به خاطر شريفمان رسيد كه مطرح مي نماييم:
1- من و جناب عزيزي يك روزنامه بزنيم كه صفحاتش بزند روي دست صفحه مدرسه. بعد كه زد و خوشحال خواستيم آن مطلب را چاپ كنيم آقاي عزيزي مي گويد: ببينيد خانم پرنيان اگه نشريه مون انقد وزين نشده بود و همه چهارچشمي مراقبش نبودن و حساس نبودن بهش اين مطلبو مي زديم. ولي حالا ديگه نمي شه.
2- من و خانم رضائيان يه نشريه بزنيم. بعد از يه مدت همه حال مي كنن ميگن عجب بچه هاي فعالي و... بعد موقعش ميشه من مطلبمو بزنم. خانم رضائيان ميگن: ببين نجمه جان! مطلب تو شاعرانه نيست. با احساسات شاعرانه خواننده هاي ما نمي خونه.
3- من و يه خوشبين نشريه بزنيم... بعد يه مدت ميگه: ببين!» واقعي مي نويسيا... ولي خوشبينانه نيس. نميشه نداريم. بعدا بيا...
4. از اونجايي كه ما ذهنمون كلا كنكوري گشته گزينه چهارم آخرين گزينه هست. در گزينه چهارم بنده تصميم مي گيرم تا آخرين نفس تو صفحه مدرسه بمونم. قصد زيرآب مدرسه زدن رو از كله بيرون كنم. كلا نشدنيه در وضعيت فعلي. بعدا شايد يه كاريش كرديم.
چاپ كه نميشه! گفتم لبخند بشونم روي لب چندين و چند مومن. ثواب ببرم. دلتون بسوزه.
موفق باشيد
كبوتر رضوي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14