(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 4 دی 1390- شماره 20105

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
ملت ايران قانون الهي را عمل كرد
ارتش سري روشنفكران - 2 / درآمد
كيان و نگاه نو : ارباب حلقه ها؟

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
ملت ايران قانون الهي را عمل كرد

19 دي نقش آفريني تاريخي مردم قم
روز نوزدهم دي يكي از مقاطع مهم تاريخ سياسي ملّت ماست. اگر نگاه تيزبيني با قدرت تحليل به اين حادثه نگاه كند، خواهد ديد كه حادثه ي نوزدهم دي يك مقطع تاريخي در زندگي سياسي ملّت ايران است. قهرمان اين حادثه هم مردم قم هستند؛ اعم از جوانان پرشور و مردم مؤمن در آن شهر و حوزه ي كهن علميه ي جوان شده كه نقش خود را به معناي حقيقي كلمه، آن روز و پس از آن روز ايفا كرد.
مسأله هم به طور خلاصه اين بود كه ملّت ايران از فشار ديكتاتوري رژيم دست نشانده از يك طرف، فشار زندگي از يك طرف، فشار تحميل فرهنگ فساد از يك طرف، و سلطه ي خارجي و به طور مشخص عوامل و عناصر امريكايي از يك طرف، به ستوه آمده بود. اين خشم عمومي و اين انگيزه ي عمومي از ايمان مذهبي ملّت ايران به طور كامل سيراب شد و معنا پيدا كرد. اين خشم عمومي، خشم كور نبود؛ انگيزه ي تعريف نشده نبود؛ مردم مي فهميدند كه چه مي خواهند و چه كار مي خواهند بكنند؛ و اين بر اثر تعليمات اسلامي بود. حركت طلاب جوان و فضلاي وزين به دنبال رهبري بي نظير امام بزرگوار در طول سالهاي متمادي اين خودآگاهي را در ملّت ايران به وجود آورده بود كه اين وضعيت براي يك ملّت و يك كشور مايه ي سرافكندگي است؛ و اين وضعيت قابل تغيير يافتن است؛ و فقط هم به دست خود مردم ممكن است تغيير پيدا كند. اين را مردم بدرستي فهميده بودند. خشم عمومي در همه جاي ايران گسترده بود؛ منتها مثل همه ي حوادث ديگر لازم بود نقطه ي آغازيني به وجود بيايد؛ قهرماني پا وسط ميدان بگذارد و شروع كند. اين شروع كننده، مردم قم و حوزه ي علميه ي قم بودند؛ اهميت قضيه اين جاست. انگيزه، اسلام؛ هدفها، تعريف شده ي به وسيله ي معرفت ايماني و اسلامي؛ اميد به حمايت الهي و تكيه به نيروي مجاهدت ملي؛ اين مجموعه ي آن چيزي بود كه ملّت ايران، چه در نوزده دي، چه در حوادثي كه پس از آن به بركت نوزده دي پيش آمد، آن را در خود جمع كرده بود. اين حادثه، طوفان را آغاز كرد؛ طوفاني كه هلاك در آن، براي نيروهاي ضد حق، نيروهاي طغيان و نيروهاي شر قطعي شده بود. «ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر انّ الارض يرثها عبادي الصالحون»89؛ اين وعده ي الهي است. حق تا وقتي از مردم پشتيباني نداشته باشد، يك واقعيت ذهني و يك حقيقت معنوي است؛ نمي شود توقع داشت در جايي تحقق و استقرار پيدا كند. اما وقتي به دنبال حق، نيروي ايمان انسانها بسيج شد و به راه افتاد، حق طبق طبيعت نظام هستي است؛ لذا تحقق پيدا مي كند، و تحقق پيدا كرد. اگر در طول تاريخ طولاني امت اسلامي، از قرون اوليه تا امروز، از وقتي ضعف مسلمانها شروع شد، مي بينيم حق مظلوم و مقهور واقع شد، به خاطر همين كمبود بود؛ چون نيروي مؤمن انساني شانه ي خودش را زير بار حق نداده بود تا حق را در جامعه علم كند؛ پرچم حق را برافراشته كند؛ ستون حق را در زمين حيات و زندگي مردم استقرار ببخشد؛ لذا همين چيزي شد كه مي بينيد: زندگي امت اسلامي به اين روز فلاكتبار افتاد كه در بسياري از نقاط جهان ما شاهدش هستيم. ولي ملّت ايران قانون الهي را عمل كردند؛ يعني حق را متحمل شدند؛ شانه زير بار تحقق حقيقت الهي دادند؛ وارد ميدان شدند؛ خداي متعال هم نصرت را - همچنان كه در قرآن مكرر وعده كرده است - براي اينها ارزاني داشت. اين كار از قم شروع شد اين روز را مهم بدانيد؛ اين روز يك مقطع تاريخي است. براي نگهداري آن و گسترش دادن مفاهيمي كه در اين حادثه وجود دارد، بايد تلاش و مجاهدت كرد.
بيانات در ديدار مردم استان قم
به مناسبت سالروز قيام 19 دي ـ 19/10/83
اراده ي ملّت براي استقلال و آزادي
ملت ايران وارد ميدان شدند؛ سلطه ي ديكتاتوري وابسته را از سر خودشان راندند؛ حضور دشمن غارتگر را از كشورشان نفي كردند؛ دشمن را بيرون راندند؛ نظام فرهنگي غلط و سلطه ي تحميلي فرهنگ بيگانه را تا آن جايي كه توانستند، زدودند و جريان حق را حاكم كردند. طاغوت رفت و نيروي متكي به مردم و برخاسته ي از ايمان ديني سركار آمد و همچنان كه خدا وعده داده، بركات الهي نازل شد؛ «ولو انّ اهل القري آمنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض»90. خداي متعال وعده كرده است كه اگر ايمان و تقوا به ميدان بيايد، باب رحمت و بركت را هم باز مي كند؛ و اين كار صورت گرفت.
امروز اگر شما به كشور نگاه كنيد، با دوران طاغوت قابل مقايسه نيست؛ از لحاظ پيشرفتهاي مادي، پيشرفته تر است؛ از لحاظ توسعه، توسعه يافته تر است؛ از لحاظ معنويت و اخلاق، بمراتب از آن زمان والاتر و عالي تر است. آن روز اين كشور دربست در اختيار امريكايي ها بود؛ هم اقتصادش، هم سياستش، هم روابط اجتماعي اش. آنچه در اين كشور تدبير مي شد، در جهت منافع سلطه گران بيگانه و متنفذ در ايران بود. آن روز ملّت ايران در گزينش مديران ارشد كشور كمترين دخالتي نداشت. آن روز براي اكثريت ملت، مطلقاً فكري نمي شد؛ كاري انجام نمي گرفت و اصلاً اهتمامي وجود نداشت. آن روز علم در كشور در نهايت عقب افتادگي و عقب ماندگي بود؛ اين همه استعداد درخشان كه در اين كشور وجود دارد، راكد و معطل بود. اگر كسي مي توانست راهي پيدا كند، به كشورهاي ديگر مي رفت و براي آنها مشغول مي شد؛ كما اين كه خيل عظيمي رفتند. آن روز ملّت ايران براي كوچك ترين توليد خود محتاج خارجي بود؛ يا وارد مي كرد و يا اگر در داخل ساخته مي شد، خارجي آن را مي ساخت. ما آن روز سيم خاردار و دسته ي بيل و اين چيزها را هم از خارج وارد مي كرديم! كشور به بركت انقلاب تحرك پيدا كرد و زيرورو شد. آن روز در جمعيت سي وپنج ميليوني و چهل ميليوني كشور تعداد بسيار كمي دانشجو بود. امروز جمعيت ما تقريباً دو برابر شده است؛ اما تعداد دانشجويان ما حدود پانزده برابر شده! شمار استادان و تعداد دانشگاه ها بمراتب از اين بيشتر است. صنايعي كه ملّت ايران به دست خودشان ايجاد كرده اند، يك ماجراي شگفت انگيز است. آن روز ساده ترين چيزها را هم بايد ديگران مي آمدند و مي ساختند. پول ما را مي گرفتند، ما را تحقير مي كردند، اما براي ما نوع نازلش را تهيه مي كردند! امروز جوانهاي ما پيچيده ترين و برجسته ترين فناوري ها را آورده اند در ميدان ديد عمومي قرار داده اند، كه نمونه هايش را شنيده ايد و مي دانيد. آنچه در معرض افكار عمومي و ديد عمومي است، بمراتب كمتر از واقعيت است. آن روز اگر مي خواستند روي يك رودخانه سدي ببندند، بايد مي رفتند از چهار تا كشور التماس مي كردند و پولهاي كلان به اينها مي دادند تا بيايند سدي درست كنند؛ آن هم در مواردي نامطمئن! امروز جوانهاي خود ما لااقل ده ها برابر آن روز - و يقيناً بيشتر - به دست خودشان اين چيزها را مي سازند. كشور رشد كرده؛ علم كشور رشد كرده؛ رشد اقتصادي كشور بمراتب از آن روز بهتر است؛ توسعه يافتگي كشور از آن روز بيشتر است؛ معنويت و اخلاق كشور قابل مقايسه ي با آن روز نيست؛ اعتماد به نفس ملي، امروز صد برابر آن روز است؛ و بالاتر از همه اين كه امروز كشور مستقل است. همه ي اين جنجالها و بداخلاقي هاي جهاني هم كه مي بينيد، به خاطر اين استقلال است. اين استقلال را مجاهدت مردم براي اين كشور به ارمغان آورد. اين راه، برگشت يافتني نيست؛ اين را همه در دنيا بدانند. ملّت ايران بار ديگر اجازه نخواهد داد امريكايي ها در اين مملكت نفوذ پيدا كنند. از روز اول هم دشمني هاي همين رژيم غارتگر و مسرف -يعني رژيم ايالات متحده ي امريكا - در ايران شروع شد، تا امروز هم ادامه دارد و بعداً هم ادامه خواهد داشت. تا امروز اين دشمني ها اثر نكرده، بعداً هم به حول و قوه ي الهي هيچ اثري نخواهد كرد. البته تحليل گران و راهبردسازان استكباري دنيا تصور مي كنند همان ماجرايي را كه در انقلاب اتفاق افتاد و ملّت توانستند يك تحول عظيم در كشور و نظام سياسي به وجود بياورند، بار ديگر با اهداف خبيث استكباري مي توانند چنين چيزي را به وجود بياورند؛ خودشان را به اين در و آن در هم مي زنند. در ده پانزده سال اخير بارها ايادي جاسوسي امريكا و صهيونيست ها و مجموعه ي استكبار جهاني سعي كرده اند بلكه بتوانند در ايران مردم را تحريك و وادار كنند، يا گوشه يي از مردم را به نام مردم تحريك و وادار كنند؛ شايد بتوانند حوادث انقلاب را شبيه سازي كنند. بي عقل ها نمي دانند كه حادثه ي انقلاب، دروني بود؛ برخاسته ي از ايمان بود؛ متكي به دل يكايك آحاد ملّت ايران بود؛ تحميلي نبود؛ پولي نبود. چنين چيزي اگر يك روز ممكن بشود، عليه خود رژيم ايالات متحده و وابستگان آنها ممكن خواهد شد. نظام مستقر و مستحكم ايماني كه پايه اش در دل مردم است، به اين بادها كمترين تكاني نمي خورد؛ اما آنها تلاشي خود را مي كنند؛ ملّت بايد هشيار باشد.
بيانات در ديدار مردم استان قم
به مناسبت سالروز قيام 19 دي ـ 19/10/83
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
89. سوره ي انبياء، آيه ي 105.
90. سوره ي اعراف، آيه ي 96.
پاورقي

 



ارتش سري روشنفكران - 2 / درآمد
كيان و نگاه نو : ارباب حلقه ها؟

نويسنده: پيام فضلي نژاد
پروژه روشنفكران ديني در ايران كه دولت آمريكا را به وجد مي آورد، با انتشار سلسله مقالات «قبض و بسط تئوريك شريعت» در ماهنامه كيهان فرهنگي صورتبندي شد. انتشار اين سلسله مقالات از ارديبهشت 1367 آغاز گشت؛ از قضا همزمان با «فروپاشي اروپاي شرقي»(1989.م).5 عبدالكريم سروش ادعا داشت كه مي خواهد تا فهم نويني را از اسلام عرضه كند و اين امر را در گرو «اصلاح دين» و تعقيب پروژه «پروتستانتيسم اسلامي» مي دانست. او در «قبض و بسط» معتقد بود در جهان امروز، همه علوم وابسته به يكديگرند و ما با يك «جغرافياي معرفت» روبه رو هستيم. هر تكاني در اين جغرافيا، همه علوم را تكان خواهد داد و علوم ديني مانند فقه از اين تحولات مصون نيستند.6 به روايت سروش، «جغرافياي معرفت» در جهان معاصر حاوي «معرفت شناسي نويني» است كه غرب با تكيه بر «عقلانيت مدرن» آن را عرضه كرده است و دين را بايد برپايه آموزه هاي معرفت شناختي «عصر مدرنيته» فهميد؛7 معرفت شناسي اي كه برآمده از آراء فيلسوف يهودي سرشناس س ركارل پوپر است و «فهم علمي غرب» را معيار اثبات و ابطال «مسائل» مي داند. يعني، آنچه كه با عقلانيت مدرن غرب سازگار است، «علمي» است و آنچه كه با فلسفه مدرنيته نمي خواند، «غيرعلمي» است.8
بر مبناي آموزه هاي معرفتي مدرنيته (مانند «هرمنوتيك» و «تاويل» و «تفسير» متون ديني) سروش مدعي بود كه كسي نمي تواند به عنوان متكلم يا فقيه، ادعاي «فهم حقيقت شريعت» را بكند.9 چون شريعت همان «كلام وحي» است و تجربه غرب مدرن در مواجهه با «الهيات مسيحي» نشان داده كه دانستن «معناي وحي» براي انسان ممكن نيست. از اين رو، كلام وحي (قرآن كريم) را بايد «شريعت صامت» دانست كه ثابت و تغييرناپذير و غيرقابل فهم است،10 اما هر يك از آدميان مي توانند «برداشت شخصي» خود را از اين «شريعت صامت» ارائه كنند.11 بنابراين، «معرفت ديني» همان برداشت و تلقي ما از دين است كه «معرفتي عصري» است كه با پيشرفت علم و تحول در معارف متحول مي شود.12 اين چنين نظريه «عصري شدن دين» يا «سكولاريسم ديني» در ايران بازتوليد گشت. سروش مي گفت عصري شدن دين به معناي هماهنگ شدن فهم ديني با ديگر فهم ها، معرفت ها و مباني قرن حاضر است.13 دين بايد خودش را با جغرافياي معرفتي جهان مدرن سازگار كند و اكنون جهان ايدئولوژي مدرنيته را در همه شئون پذيرفته است، بنابراين سازگاري اسلام و مدرنيته پروژه اي است كه بايد دنبال شود.
فرجام سياه اين پروژه به دفاع بي پرده روشنفكران ديني از «همجنس بازي» رسيد؛ چنان كه آرش نراقي، عضو انستيتو هوور و از شاگردان برجسته سروش با نگارش رساله «درباره اقليت هاي جنسي» مدعي شد «همجنس گرايي» را ناسازگار با اسلام نمي يابد و آن را پديده اي طبيعي و اخلاقي معرفي كرد.14 سروش تلاش كرد تا برمبناي اصول فلسفه علم سركارل پوپر و سرتوماس كوهن، يك فلسفه دين جديد بسازد:
«كوشيدم كه چنگال هاي تحليل هاي «فلسفه علم» را در تن «معرفت ديني» فرو ببرم و آن را خاضع تحليل هاي فلسفه علم بكنم و بتوانم تحليل هاي خود درباره معرفت علمي را درباره معرفت ديني هم به كار ببرم.»15
پروژه روشنفكري ديني گام به گام نيمه پنهان خود را آشكار مي كرد. سال 1369، وقتي كه ديگر انتشار مقالات چهارگانه قبض و بسط از سروش در ماهنامه كيهان فرهنگي به پايان رسيد،16 زيرساخت هاي پروژه «جامعه مدني» نيز در مركز مطالعات دموكراسي در دانشگاه وست مينستر لندن توسط پروفسور جان كين، نظريه پرداز MI6 بازتوليد گشت و با آغاز دهه 1370 به پروژه اصلي روشنفكران سكولار ايران بدل شد.17 فصلنامه ايران نامه ارگان مطبوعاتي بنياد مطالعات ايران به رياست عاليه اشرف پهلوي در واشنگتن. دي.سي اجزاء بنيادين «پروژه جامعه مدني ايران» را ابتدا از اين مركز انگليسي اقتباس كرد و تحقق آن را شرط لازم فروپاشي ايدئولوژيك نظام جمهوري اسلامي دانست.18 پژوهشگران اين بنياد مانند علي بنوعزيزي اعتقاد داشتند كه ساختارهاي «جامعه مدني» به گسترش سكولاريسم در ايران كمك مي كند19 و فصلنامه كنكاش نيز به سرعت خط يك مبارزه ايدئولوژيك در داخل كشور را ترسيم ساخت.20 آنان در جست وجوي خلق «دو نيروي موازي روشنفكري» به عنوان اهرم هاي پروژه كودتاي ايدئولوژيك بودند، چنان كه كنكاش درباره كاركرد واحد اين دو نيرو مي نويسد:
«اصلاح دين» با توجه به تلاش «دو نيروي موازي» هم صورت پذير است: متفكرين اصلاح طلب ديني با تاثيرپذيري از ارزش ها و فرهنگ جديد، تجدد در دين را در دستور كار خود قرار خواهند داد و روشنفكران غيرديني (سكولار) از فرصت هاي مناسب بهره جسته و دست به تقدس زدايي در حوزه هاي سياسي و اجتماعي خواهند زد.21
شش ماه پس از نشر اين نظريه، از قضا ماهنامه هاي نگاه نو و كيان در يك فصل روي كيوسك هاي مطبوعاتي قرار گرفتند: پائيز 1370 و هر دو به سرعت تبديل به پايگاه گسترش «علوم انساني سكولار» شدند. هر دو مجله از «يك مشرب سياسي» و آن هم مشرب فيلسوفان يهودي پيروي مي كردند. ماهنامه نگاه نو به مثابه تريبون «روشنفكران سكولار» س رآيزايا برلين (فيلسوف انگليسي) را به عنوان پدر فكري خود برگزيد و به تبليغ مداوم او پرداخت.22 ماهنامه كيان نيز به عنوان ارگان «روشنفكران ديني» انديشه س ركارل پوپر را سرلوحه تكاپوهايش قرار داد و براي نهادينه سازي آن مي كوشيد، اما تنها يك «مشرب سياسي» اين دو مجله را به هم گره نمي زد، بلكه پشتيباني مالي هر دو نشريه را نيز «يك تيم اقتصادي» با استفاده از بودجه «دولت سازندگي» و محوريت غلامحسين كرباسچي (شهردار وقت تهران) و محمد تقي بانكي تقبل كرد. بانكي، صاحب امتياز نگاه نو، دانش آموخته مديريت در دانشگاه هوستون آمريكا و ازرفقاي نزديك بهزاد نبوي و محمدمحسن سازگارا بود. او در دولت ميرحسين موسوي رئيس سازمان برنامه و بودجه و سپس وزير نيرو شد، آبان 1365 موسسه صراط را به همراه محمد مجتهد شبستري و عبدالكريم سروش تاسيس كرد و در دولت اكبر هاشمي رفسنجاني نيز به مديرعاملي شركت ملي فولاد ايران رسيد؛23 كسي كه در يك زمان هم با «سكولارهاي دوآتشه» مانند خشايار ديهيمي مي نشست، هم عضو ارشد حلقه «روشنفكران ديني» بود، هم مانند كرباسچي «دولتمرد تكنوكرات» دولت هاي هاشمي رفسنجاني و سيدمحمد خاتمي.

 

(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14