(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 4 دی 1390- شماره 20105

ثروت و دارايي هميشگي
گريه امام حسن(ع) از هول روز رستاخيز
پيوند دوستي
لزوم برخورداري سالك از رفق و رأفت
بررسي بايدها و ضرورتهاي تبليغات عاشورايي و وظايف نهادهاي فرهنگي
نگرشي كاربردي به تعظيم عاشورا (بخش اول)
دعا، ابزار چند منظوره



ثروت و دارايي هميشگي

قال الحسين(ع): من يثق بما عندالله يغنيه.
امام حسين(ع) فرمود: كسي كه به آن چه نزد خدا است اعتماد و اطمينان داشته باشد، خداوند او را بي نياز و غني مي سازد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــ
1- تاريخ يعقوبي، ج2، ص 183

 



گريه امام حسن(ع) از هول روز رستاخيز

امام رضا(ع) از پدران گرامي خويش نقل مي فرمايد: هنگامي كه ساعت وفات و شهادت امام حسن مجتبي(ع) فرا رسيد آن حضرت به شدت گريست. اطرافيان عرض كردند: اي پسر رسول خدا، آيا شما هم گريه مي كنيد، در صورتي كه فرزند رسول خدا(ص) هستيد و در نزد آن حضرت مقام و منزلتي والا داريد و رسول خدا(ص) درباره مناقب و فضائل و مكارم شما چنين و چنان فرموده است. علاوه بر اين تاكنون بيست مرتبه پاي پياده به زيارت خانه خدا مشرف شده ايد و سه بار تمام دارايي خويش، حتي لباس و نعلين خود را ميان فقرا و مستمندان، براي رضا و خشنودي حق تعالي بذل و بخشش نموده ايد! آيا با اين همه فضايل و مكارم باز هم گريه مي كنيد؟!
حضرت فرمود: اي عزيزان! من به خاطر دو چيز گريه مي كنم:
1- يكي هول و وحشت از روز قيامت براي حسابرسي در پيشگاه خداوند.
2- و ديگري به جهت دوري و فراق دوستان وعزيزان.(1)
ــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج6، ص 159

 



پيوند دوستي

پرسش:
از آنجا كه محيط رفاقتي يكي از مهم ترين مؤلفه هاي تكوين شخصيت هر فردي به حساب مي آيد، آموزه هاي اسلامي چه كساني را براي محيط رفاقتي و دوستي انسان پيشنهاد و تاكيد مي كند؟
پاسخ:
آموزه هاي اسلامي شخصيت هر فردي را تابعي از شخصيت نزديكان و همنشينان او مي داند يعني اينكه هر فردي چه كساني را دوست دارد و با آنان پيوند دوستي برقرار مي كند و از چه كساني متنفر و از آنان دوري مي كند. در اين رابطه به نحو اجمال به مهم ترين محبوبان (دوست داشتني ها) اشاره مي كنيم:
1- خداوند
جمعي در حضور پيامبر اعظم(ص) ادعاي محبت پروردگار كردند در حالي كه «عمل» به برنامه هاي الهي در آنها كمتر ديده مي شد. در اين هنگام آيه 31 و 32 سوره آل عمران نازل شد و به آنها پاسخ گفت و مفهوم دوستي واقعي را تبيين كرد، نخست مي فرمايد: «بگو: اگر خدا را دوست مي داريد از من پيروي كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد كه خداوند آمرزنده و مهربان است».
يعني محبت يك علاقه قلبي ضعيف و خالي از هرگونه اثر نيست، بلكه بايد آثار آن در عمل انسان منعكس باشد. راه رسيدن به محبت الهي طبيعي است كه از راه معرفت برهاني و شهودي و پيروي از رسول خدا، ذكر مستمر و قطع علايق از غير خدا مي باشد.
2- معصومين(ع)
محبت معصومين(ع) اجر رسالت است. كه خداوند در سوره شوري آيه 23 مي فرمايد: «پس بگو اجر و مزدي (براي رسالتم) از شما نمي خواهم مگر مودت و دوستي خاندانم را». حضرت فاطمه(س) به نقل از پيامبر گرامي(ص) فرمود: جبرئيل به من خبر داد همانا خوشبخت واقعي كسي است كه علي(ع) را در زندگي و پس از مرگم دوست داشته باشد. (بهجه الامال، ج1، ص 286) همچنين آن حضرت به نقل از پيامبر گرامي(ص) فرمود: آگاه باشيد، هر كس بر دوستي آل محمد(ص) بميرد، شهيد مرده است.(همان)
امام صادق(ع) در اين رابطه مي فرمايد: هر چيزي بنيادي دارد و بنياد اسلام دوستي ما خاندان است. (المحاسن، ج1، ص 150)
3- علما و هاديان خير
علما و هاديان خير كساني هستند كه از سقوط انسان به ورطه هلاكت جلوگيري مي كنند و با دانش و هدايت هاي خاص خود موجب هدايت و سعادت انسان خواهند شد. در روايت آمده است كسي كه چهل روز با علما و دانشمندان مجالست نداشته باشد قلبش مي ميرد. علي(ع) مي فرمايد: با اهل خير معاشرت كنيد و از آنها باشيد. نهج البلاغه، نامه11
4- كسي كه ديدنش ما را به ياد خدا بياندازد.
خداوند در سوره كهف آيه 82 مي فرمايد هميشه خويش را با كمال شكيبايي به محبت آنان كه صبح و شام خدا را مي خوانند و رضاي او را مي طلبند وادار كن و يك لحظه از آن فقيران، چشم مپوش كه به زينت هاي دنيا مايل شوي و هرگز با آنان كه ما دل هاي آنها را از ياد خود غافل كرده ايم و تابع هواي نفس خود شدند و به تبهكاري پرداختند، متابعت مكن.
همچنين پيامبر اعظم(ص) مي فرمايد: با كسي دوست شويد كه ديدار او شما را به ياد خدا اندازد، مايه فزوني دانش شما گردد و عمل او شما را به ياد آخرت بيندازد. (تحف العقول، ص 84)
ادامه دارد

 



لزوم برخورداري سالك از رفق و رأفت

(بدان اي عزيز سالك) كسي كه قلب او از رأفت و رحمت به بندگان خدا خالي باشد، او را بايد از مسلك اين جمعيت خارج كرد و از حق دخول در عائله بشري محروم نمود.(1)
با هيچ چيز مثل بسط رحمت و رأفت و طرح دوستي و مودت نمي توان دل مردم را به دست آورد، و آنها را از سركشي و طغيان بازداشت.(2)
رفق و مدارا در پيشرفت مقاصد، از هر چيز موثرتر است، و چنانچه در مقاصد دنيايي چنين است، در مقاصد ديني از قبيل ارشاد و هدايت مردم رفق و مدارا از مهمات است كه بدون آن، اين مقصد شريف عملي نخواهد شد.(3)
در باب ارتياض نفس و سلوك راه حق نيز رفق و مدارا با نفس، از مهمات به شمار مي رود. و چه بسا در راه حق نيز رفق و مدارا با نفس، از مهمات به شمار مي رود. و چه بسا كه سختگيري بر نفس، خصوصا در اوائل امر و خصوصا براي جوانها اسباب تنفر نفس از ارتياض و سلوك شود، و از زير بار حق فرار كند.(4)
ــــــــــــــــــــــــ
1- شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خميني(ره)، ص 233
2- همان، ص 234
3- همان، ص 316
4- همان، ص 318

 



بررسي بايدها و ضرورتهاي تبليغات عاشورايي و وظايف نهادهاي فرهنگي
نگرشي كاربردي به تعظيم عاشورا (بخش اول)

علي رحمان زاده
فصل نوين شكفتن آغاز گرديده؛ بهار بيداري ملتها، الهام گرفته از انقلاب اسلامي ايران، از كشورهاي اسلامي شروع شده و با جنبش عدالت طلبي تحت عنوان جنبش «نودو نه درصدي» در بيش از هشتاد كشور از پنج قاره جهان ادامه يافته كه مي رود به يك انقلاب فراگير بر ضد ليبراليسم منتهي شود.عاشورا، مبناي انقلاب اسلامي و الگوي مبارزاتي با ماهيت سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، به ويژه در شرايط عدم معادله قواست.
اما بايد ديد براي معرفي عاشورا به دنيا چه كرده ايم؟ براي جهاني شدن آن چه طرحي ريخته ايم؟مقاله حاضر نه درصدد ارائه اين الگو، بلكه در زمينه بايدها و ضرورت هاي تبليغات عاشورايي است كه در آن مورد وظايف خطير نهادهاي مسئول فرهنگي مباحثي مطرح شده كه بخش نخست آن از نظر خوانندگان محترم مي گذرد .
«ذلك و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب»
اين است (مناسك حج) و هركس شعائر الهي را بزرگ دارد، اين كار از تقواي دلهاست.(حج/32) شعائر، جمع «شعيره»، به معناي علامت و نشانه است. شعائر الله، يعني علامات و نشانه هاي خداوند.قرآن كريم، تعظيم علائم و نشانه هاي خداوند را، حاكي از تقواي دلها دانسته است. در اينكه اين علامات و نشانه هاي خدا كه بايد گرامي داشته شوند چيست؟ بين مفسرين اقوال مختلفي وجود دارد.
چون آيه شريفه در سوره حج و در بين آياتي پيرامون مناسك حج، وارد شده؛ برخي از مفسرين آن را به معناي قرباني در حج دانسته اند. برخي آن را بر مطلق مناسك حج اطلاق نموده اند. بعضي ديگر آن را به مطلق هر چيزي كه طاعت و عبادت خدا را شامل شود، تفسير كرده اند، برخي از مفسرين آن را دين خدا دانسته اند و بالاخره بعضي آن را به معناي «معالم دين» برشمرده اند.
مرحوم علامه در الميزان با توجه به آيه شريفه «ان الصفا و المروه من شعائر الله» (بقره /158) و آيه شريفه؛ و البدن جعلناها لكم من شعائر الله... (حج/63) كه سعي بين صفا و مروه و هديه قرباني براي حج را صريحا از شعائر الله دانسته است؛ مي فرمايند: شعائر الهي نشانه هايي است كه خداوند براي اطاعت بندگانش نصب فرموده (همان مناسك حج كه ذكر شد) و اين مطلب را كه آيه شريفه، شامل مطلق نشانه هاي الهي باشد، رد كرده و با سياق آيه، مناسب ندانسته اند.
اما بسياري از مفسرين و دانشمندان اعتقاد دارند كه «هيچ دليلي بر اينكه آيه شريفه، اختصاص به سعي بين صفا و مروه يا قرباني در حج، يا مطلق مناسك حج داشته باشد؛ وجود ندارد. و اين آيه مباركه، شامل همه علائم و نشانه ها و سرفصل هاي دين مي شود و تمام آنچه در برنامه هاي ديني وارد شده و انسان را به ياد عظمت آئين او مي اندازد؛ شعائر الهي است و بزرگداشت آن نشانه تقواي الهي است.»(1)
گفته اند: «هنگامي كه تعظيم شعائر الهي به تصريح قرآن، حاكي از تقواي دل هاست؛ جايز است تعظيم انبياء و اولياء (خداوند)، به اعتبار اينكه آنان بزرگترين نشانه دين خداوندند و بايد بالاترين تعظيم و تكريم در مورد آنان اعمال شود؛ زيرا آنان كساني هستند كه دين خدا را به بشريت رسانده اند...(2)
و نيز فرموده اند: «پيامبر(ص) و ائمه طاهرين(ع): از نشانه هاي اسلام و شعائر اين دين مقدس اند، پس تعظيم آنان، تعظيم خداوند و نشانه تقواي دلهاست. اولياي الهي بويژه كساني كه به خاطر نشر دين، خود را فدا كرده اند، از «شعائر الله هستند.»(3)
به راستي آيا مي شود صفا و مروه يا قرباني در حج، به اعتبار اينكه يادآور يك فداكاري بزرگ در راه عقيده به خداوند است، از شعائر الله باشد و خاطره بزرگترين فداكاري و تضحيه در راه خداوند كه براي حفظ دين و احياي كتاب خداوند و سنت پيامبر(ص)، صورت گرفته و موجب بقاي اسلام و تمامي عبادات و احكام آن و از جمله بقاي حج و مناسك آن شده است، از شعائر الله نباشد؟
پس بي شك، تعظيم حسين بن علي(ع) از آشكارترين و مهمترين معالم و شعائر دين خداوند است و حاكي از تقواي دلهاست و تعظيم حسين بن علي و قيام او شناخت و تبعيت از سيره و روش او پيگيري اهداف متعالي اوست.
چگونگي تعظيم حسين(ع) و قيام او
بدون ترديد، همه عزاداري هاي و يادكردها و مجالس حسيني، تعظيم حسين بن علي(ع) و قيام آن حضرت و تعظيم «شعائرالله» است.
اما اين تعظيم و بزرگداشت چگونه بايد باشد؟
در ادامه مقاله سعي شده است تحليلي كاربردي از اين تعظيم و تكريم صورت پذيرد. بدان اميد كه هر سال در كشورمان و نيز در سطح بين المللي، شاهد تعظيم هرچه بيشتر اين شعار بزرگ الهي باشيم.
اگر ما بپذيريم كه بزرگداشت عاشورا، از مصاديق بسيار مهم اين آيه شريفه است؛ براساس «تعظيم شعائر الله»، عاشورا را بايد گرامي داشت. اما بايد دانست كه برخي از مقامات و مراحل تعظيم شعائر الله، جز براي امام معصوم ميسر نيست. چون تعظيم، ناشي از درك عظمت است و چه كسي جز معصوم كه «خليفه الله» و آگاه به همه عناصر و ذرات هستي است كه از درك چنين عظمتي برخوردار است؟ به عنوان نمونه امام سجاد، علي بن الحسين(ع) در بازگشت از كربلا در ميان مردم مدينه فرمود:
« و اين مصيبتي است كه مثل و مانندي ندارد... هفت آسمان و درياها با امواج خود و آسمان ها با اركان خويش و زمين با اطراف خود و درختان با شاخه هاي خود و ماهيان و امواج درياها و همه ملائكه مقرب الهي و تمامي اهل آسمان ها بر شهادت او گريستند»(4)
ده ها سال گريه امام سجاد(ع) بر اين حادثه، ناشي از درك عظمت چنين مصيبتي است. امام سجاد(ع) در حد درك عظمت واقعي عاشورا، تعظيم شعائر مي كند. چنانكه امام هفتم، امام موسي بن جعفر(ع) براي درك عظمت اين حادثه است كه از چند بيت شعر در رثاي جد غريبش آن گونه تجليل مي كند.
امام در يك عيد نوروزي به درخواست منصور، خليفه عباسي يك صبح تا عصر جلوس مي كند؛ ملوك و امرا و لشكريان، براي عرض تبريك خدمت آن حضرت رسيده و هدايايي تقديم مي كنند. در پايان مراسم، امام به خادم خليفه مي فرمايند در مورد تحف و هدايا از خليفه سؤال كند؛ خليفه همه را به امام مي بخشد و امام نيز همه آنها را به پيرمردي مي بخشد كه سه بيت شعري را كه از جدش درباره امام حسين(ع) شنيده بود در آن مجلس قرائت كرده بود.(5) اهداي هداياي گرانبهاي پيشكشي به خليفه، از طرف امام(ع)، صله تنها سه بيت شعر. اين نشانه اهميت فوق العاده عاشورا نزد آنان و اهتمام همه آنان در برافراشته نگه داشتن پرچم عاشورايي در طول تاريخ است و ما كجا براي تشويق هنرمندان حوزه هنر عاشورايي، چنين هدايايي يا بسيار كمتر از اين اعطاء مي كنيم؟ چون درك امام معصوم از حادثه را نداريم.
امام رضا(ع) مي فرمايند: پدرم چون ماه محرم مي شد اندوه بر او غالب مي شد (ديگر كسي آن امام را خندان نمي ديد) پس روز دهم، روز مصيبت و حزن و گريه اش بود و مي فرمود: اين روزي است كه در آن حسين(ع) كشته شد.(6)
خود امام رضا در عظمت مصيبت اين روز فرموده اند: روز (شهادت) حسين، پلك هاي چشمانمان را مجروح و اشك هايمان را جاري و عزيزمان را خوار ساخت.(7)
در تعظيم عاشورا توسط امام رضا(ع) همين بس كه امام پيوسته مصائب عاشورا را يادآور مي شد. به اصطلاح امروز مي توان گفت امام رضا روضه خوان جد غريبش امام حسين(ع) بود. در زيارت آن حضرت مي خوانيم:
«السلام علي الامام الرئوف الذي هيج احزان يوم الطفوف»(8)
(سلام بر آن امام رئوفي كه اندوه ها و مصائب روز عاشورا در سرزمين طف را برانگيخت.)
درك عظمت عاشورا و به پيوست آن، تعظيم عاشورا و اشك بر حادثه تا حد خون گريستن و مرگ- نه گريستن هاي ما- كاري است در حد درك امام زمان(عج) از اين واقعه عظيم. امام زمان(عج) در زيارت ناحيه مقدسه عرضه مي دارند:
«هر صبح و شام بر تو ندبه و زاري مي كنم و به جاي اشك، براي تو خون گريه مي كنم از روي حسرت و افسوس بر مصيبت هايي كه بر تو وارد شد تا جايي كه از شدت اندوه مصيبت و غصه جان سپارم.»
چندين قرن هر صبح و شام در غم حادثه جانسوز كربلا گريستن، تعارف و بزرگنمايي و اغراق و مبالغه نيست. مصائب معصوم، فقط براي معصوم قابل درك است.
او مي داند چه اتفاق عظيمي در تمامي عالم رخ داده و مصيبت تا چه حد سنگين است كه بايد براي آن خون گريست حتي اگر...
پس شعائر الهي و از جمله يكي از مهم ترين آنها يعني عاشورا را بايد به تبعيت از سيره معصومين(ع) گرامي داشت. اما تعظيم شعائر، براساس هر زمان و مكان و هر عصر و نسلي به كلي متفاوت است. در واقع اصل عمل يك چيز است؛ اما روش و عملكرد آن بسيار متفاوت است.
بزرگداشت و تكريم عاشورا در هر زمان براساس نياز زمان و مقتضيات آن، تعظيم واقعي عاشورا است.
كاستي هاي ما در معرفي و ترويج فرهنگ عاشورا
بزرگداشت عاشورا، به اين معني است كه:
اولا مردم عظمت اين شعار الهي، يعني عاشورا را درك كنند كه درك واقعي عاشورا نيز در گرو درك عظمت حسين بن علي و درك قيام آن حضرت در ابعاد مختلف است.
و ثانيا از نظر احساسي و عاطفي با آن رابطه برقرار كرده و با شهيد عاشورا هماهنگ شوند.
براي برخي از نخبگان و نهادهاي فرهنگي تبليغي، اين امر يك مرحله افزون تر است و علاوه بر آن، ابلاغ و تبليغ اين درك، به ساير مردم است.
تعظيم عاشورا در بين علما و دانشمندان در هر سطحي از موقعيت و مقام علمي كه هستند به اين است كه در طول حيات علمي خويش قدمي در فهم و درك عظمت امام و عظمت قيام و ابعاد آن و معرفي آن به مردم بردارند كه در طول تاريخ، پيوسته نگاه دانشمندان متعهد و فرهيخته به اين امر، خيرات كثيري به ارمغان آورده است.
پرداختن به عاشورا در كتب حديثي، روايي و انتقال آن به آيندگان و يا تأليف كتبي در زمينه مقتل يا صفات و خصائص امام و در عصر حاضر نگاه هاي موشكافانه نسبت به سالار شهيدان و ابعاد مختلف قيام آن حضرت، توسط علما و دانشمندان، دقيقا مصداق تعظيم شعائر الله است. امروزه بسياري از مباحث مربوط به عاشورا در زمينه كلام، تاريخ و تفسير بايد در حوزه هاي علميه به صورت اجتهادي مورد بحث و بررسي قرار گيرند. كه پرداختن به اين امور و روشنگري در مورد برخي مباحث مبهم و مورد اختلاف را، شايد بتوان از مصاديق مهم تعظيم شعائرالله، توسط علماء به شمار آورد. در اينجا نمي توان از يكي از بالاترين مصاديق گراميداشت عاشورا به عنوان تعظيم شعائرالله يادي نكرد و آن كار سترگي است كه حضرت امام خميني(ره) با اسوه پذيري از قيام سالار شهيدان انجام داد و بزرگ ترين قيام قرن حاضر را بنيانگذاري كرد، عاشورا به جهان شناساند و با تمام وجود بر مصائب آن اشك ريخت و سرور شهيدان را الگوي امت خويش قرار داد.
به همين ترتيب بديهي است انتظاري كه از استادان حوزه و دانشگاه در زمينه تعظيم عاشورا وجود دارد بسيار متفاوت است با آنچه از عموم مردم قابل درخواست است.
چنان كه مطالبات به حقي كه از برخي نهادها مثلا صداوسيما در تعظيم عاشورا وجود دارد، از ساير نهادها متفاوت است. همچنين انتظاراتي كه از هنرمندان در اين زمينه وجود دارد.
در اين ميان كارگزاران نظام، هر يك در حوزه مسئوليت خويش وظيفه سنگيني در زمينه تعظيم و گراميداشت عاشورا داشته و دارند.
ما بايد اعتراف كنيم كه انقلاب اسلامي دين خود را به عاشورا- آن گونه كه شايد و بايد- ادا نكرد چرا كه قيام عاشورا، مبنا و اساس انقلاب اسلامي و موتور محركه آن و علت موجده و همچنين علت مبقيه آن است.
به عبارت ديگر انقلاب اسلامي ايران در دو بعد پيدايش و بقاء، مرهون عاشورا بوده و هست اما در تبليغ و ترويج اين قيام الهي، به طرز شايسته، در دنيا- به عللي- موفق نبود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، بايد مطالعه و تحقيق و به دنبال آن ترويج و تبليغ عاشورا، در رأس اهداف راهبردي نظام قرار مي گرفت. اما متأسفانه در برخي از حوزه هاي كاري، نسبت به عاشورا، بسيار كوتاهي شد. و اين امر به دليل تفاوت ديدگاه ها نسبت به اين قيام است كه خود ناشي از ميزان درك و معرفت هركس نسبت به آن مي باشد.
فرق است بين كارگزاري كه در اظهارنظر خود نسبت به عاشورا مي گويد: عاشورا در انقلاب اسلامي ما نقش داشت! و فرمايش بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني كه انقلاب اسلامي ايران با همه عظمتش را يك شعاعي از نهضت عاشورا مي دانست. (9)
تفاوت برخورد با عاشورا، ناشي از تفاوت اين دو نگاه و معرفت ديني، از عاشورا و امام عاشوراست كه در نتيجه منجر به دو عملكرد متفاوت در تعظيم و گراميداشت عاشورا مي شود.
به عبارت ديگر، نمي توان از كساني كه خود به معرفت درستي از عاشورا نرسيده اند، انتظار داشت در تعظيم عاشورا- اين شعار بي بديل خداوند- دست به كارهاي اساسي و بنيادين بزنند. نهايت آن است كه مثلاً حتي در رسانه نيز خود را به موج عاطفه و احساس ملت بسپارند و منعكس كننده احساسات آنان باشند؛ اما اين كافي نيست.
در شرايطي كه شيعه اكنون محور بيشترين تبليغات ضدديني امپرياليستي، صهيونيستي است و وهابي ها و سلفي ها و تكفيري ها، همه آگاهانه و ناآگاهانه به عنوان آلت دست آنان عمل كرده و به مقابله با تشيع و افكار و معتقدات و مظاهر آن، به ويژه «عاشورا» و «انتظار» پرداخته اند، و از طرفي عظمت عاشورا، هنوز مجهول مانده است؛ بدون شك نحوه تعظيم و گراميداشت عاشورا، با گذشته بسيار متفاوت است.
در شرايطي كه توسط تفرقه افكنان مزدور استكبار جهاني، شيعه تكفير مي شود و خون او مباح و عزاداري هايش به خاك و خون كشيده مي شود؛ در شرايطي كه مزدوران استكبار صفحات اينترنتي را جولانگاه خود بر ضد عاشورا نموده اند؛ تعظيم و بزرگداشت عاشورا، تنها به برگزاري مجالس سخنراني و خطابه و منبر و سينه زني نيست. البته اينها از مصاديق مهم بزرگداشت عاشورا هست؛ اما كافي نيست.
مراكز علمي تبليغاتي ما بايد هر سال گزارش بدهند كه در مقام معرفي عاشورا و مقابله با هجمات شيطاني بر ضد آن چه كرده اند؟
شيعه امروز بايد از يك طرف به موقعيت خود در دنيا و امكاناتي كه در اختيار دارد بنگرد كه هيچگاه در تاريخ، چنين حكومت مستقل با چنين شرايط ويژه اي، در اختيار نداشته و از طرف ديگر توجه داشته باشد كه به دليل همين موقعيت ويژه، مورد هجمه شديد دشمنان اسلام و انسانيت است.
دشمناني كه فقط كيان حكومت اسلامي را تهديد نمي كنند؛ بلكه براي مقابله با يك نظام ايدئولوژيك، تمامي افكار و عقايدي را كه پشتوانه اين حكومت نوظهور در عصر حاضر است؛ نشانه گرفته اند. بنابراين شيعه بايد از لاك تبليغات سنتي خود كه متناسب با دوران ضعف و تقيه و درون گرايي است، بيرون بيايد. ضمن آنكه نه از موضع انفعال بلكه به صورت فعال، با كارهاي علمي هنري فاخر و ارزشمند، در صحنه نبرد فرهنگي، حضوري چشمگير داشته باشد. شيعه با پشتوانه عظيمي از معارف ناب اهلبيت و شخصيت هاي اسطوره اي بي نظير و روزهاي شگفت و سرنوشت ساز در تاريخ خويش، حرف هاي اساسي در صحنه جهاني دارد كه سريعاً بايد استخراج، پردازش و به زبان روز مطرح شود.
با چنين نگاهي تعظيم شعائر الهي و از جمله مهم ترين آن يعني عاشورا، هم از جهت عمق و هم از جهت دامنه و گستره آن، فرق خواهد داشت.
ضرورت رويكرد تخصصي نهادهاي فرهنگي به مقوله عاشورا
امروزه هر نهاد و تشكيلاتي چه دولتي و چه مردمي بايد براي خود، تعريف تخصصي در حيطه مسئوليت هاي خويش از بزرگداشت عاشورا، داشته باشد كه به برخي از آنها به صورت نمونه اشاره مي شود:
1) شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مؤسسات آموزش عالي
تعظيم عاشورا در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، فقط اين نيست كه اين روز را تعطيل كرده در مجالس عزا بنشينند و سينه بزنند. بلكه به آن است كه با تشكيل كميته هاي كاربردي از استادان حوزه و دانشگاه و دستگاه هاي فرهنگي كشور، به آسيب شناسي بزرگداشت عاشورا بپردازند؛ تا از حريم اين قيام عظيم دفاع كنند و از طرفي در فكر دستيابي و كشف افقهاي تازه براي گسترش و تعميق هرچه بيشتر آن باشند.
اگر اين شورا به چنين رهيافتي دست يافته بود، ما بايد تاكنون شاهد مصوبات بسيار كليدي و سازنده در باب قيام عاشورا در اين شورا مي بوديم. نگارنده به عنوان فردي كه حدود دو دهه از وقت خويش را صرف مطالعه و تحقيق پيرامون واقعه عاشورا نموده؛ به جرئت و با قاطعيت اعلام مي دارد كه: دامنه و عظمت عاشورا، به حدي است كه بدون شك مطالعه و تحقيق پيرامون آن نيازمند يك رشته دانشگاهي مستقل است. دانشمند متفكر و عاليقدر، حضرت آيت الله محمدتقي جعفري، اين پيشنهاد را طي يك سخنراني كه از رسانه هم پخش شد، ارائه نمودند كه ظاهراً عملي نشد. ما الان در دانشگاه حتي رشته فرش داريم؛ چون نياز اقتصادي و ضرورت هاي مرتبط با آن ما را به فكر تأسيس چنين رشته اي در دانشگاه انداخته؛ اما درباره قيام عاشورا كه پايه و مبناي انقلاب اسلامي و مايه دوام و بقاي آن است و حقاً بايد از ابتداي انقلاب، مطالعه و تحقيق مستمر در مورد آن، در رأس مطالعات راهبردي نظام قرار مي گرفت غافل مانده ايم.
احساس خطري كه دشمنان انقلاب اسلامي ايران از بدو انقلاب تاكنون كرده اند و عليه عاشورا- به عنوان موتور محركه انقلاب- دست به تبليغات وسيع زده اند، بايد ما را وادار مي كرد در جهت مقابله با آنها كارهاي وسيع تشكيلاتي انجام بدهيم؛ ولي به لحاظ نبود طرح و برنامه و تشكيلات منسجمي در اين زمينه، بسيار ضعيف عمل كرده ايم. تعظيم عاشورا به عنوان يكي از مهم ترين شعائر الهي در دانشگاه ها، فقط راه اندازي دسته هاي سينه زني و عزاداري نيست؛ علاوه بر آن بايد رئوس اين تهاجمات فرهنگي بر عليه عاشورا شناخته شود و به عنوان پايان نامه هاي دانشگاهي مورد مطالعه و تحقيق قرار گرفته و با انتشار سريع و گسترده در رسانه هاي مختلف، به نحو مطلوبي پاسخگوي معارضين باشد. ضمن آنكه اصل خود قيام، هنوز ظرفيت هاي خالي بسياري جهت تحقيق و پژوهش دارد كه سزاوار است محققين حوزه و دانشگاه، نسبت به آن اهتمام جدي بورزند.
قبل از انقلاب، به لحاظ بعد سياسي عاشورا، انجام كارهاي جدي و راهبردي در اين زمينه، با مشكلات اساسي روبرو بود؛ اما انتظار مي رفت پس از انقلاب با پيدايش فضاي باز و سالم جهت كارهاي آزاد فرهنگي، شاهد تأليفات گران سنگي- بسيار افزون بر آنچه شاهد بوده ايم- در شأن نظام اسلامي و در شأن قداست و عظمت عاشورا باشيم. اما مع الأسف مظلوميت عاشورا همچنان در بعد تحقيق، تبليغ و ترويج ادامه يافت و فقط به يمن رسانه، حجم كار افزايش يافت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تفسير نمونه، ج 41، ص 69
2- التوحيد و الشرك في القرآن، آيت الله جعفر سبحاني
3- الوهابيه في الميزان، آيت الله جعفر سبحاني
4- لهوف
5- ترجمه نفس المهوم: محدث قمي، ص 444
6 و 7- امالي صدوق، مجلس بيست و هفتم، ص 821
8- بحارالانوار: ج 99 ص 55
9- ر.ك صحيفه نور: ج 01 ص 513

 



دعا، ابزار چند منظوره

جعفر كبيري
دعا يكي از جلوه هاي زيباي بندگي و عصاره نماز است؛ چرا كه نماز در اصل همان دعا و نيايش است كه در شكل خاصي ارايه مي شود. در فرهنگ و ادبيات عربي و حتي قرآني، واژه عربي «صلاه» در همان معناي واقعي آن يعني دعا به كار رفته است؛ هر چند كه در كاربردهاي ديگر، به عنوان حقيقت شرعي يا متشرعه، در مفهوم و اصطلاح خاص استعمال مي شود كه همان عمل عبادي خاص مسلمانان است.
همه اهل اسلام از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم النبيين(ص) مأموريت داشتند كه به حكم اسلام و ايمان، دعا و نيايش كرده و پيروان خود را بدان فرمان دهند. هر چند كه در شرايع گوناگون الهي، مي بايست در يك شكل آييني خاص اين دعا صورت گيرد، اما آنچه مطلوب از نماز و صلات است همان دعا و نيايش است.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا كاركردهاي چندگانه دعا را براساس آموزه هاي قرآني تبيين كند و اهميت دعا در زندگي و سبك اسلامي آن را روشن نمايد.
دعا، نشانه اوج بندگي
دعا كه در فارسي به آن نيايش گفته مي شود، نوعي رابطه خاص ميان انسان و خداست كه در قالب پرسش و درخواست مطرح مي شود؛ چون دعا در لغت به معناي درخواست و پرسش از ديگري است كه در بيشتر موارد درخواست شونده در موقعيت بالاتر و برتري قرار دارد. (معجم الفروق اللغويه، ص534)
البته واژه عربي دعا در معاني ديگري نيز به كار رفته كه از آن جمله عبادت و استغاثه است. (لسان العرب، ابن منظور، ج4، ص359، «دعا») همچنان كه با نگاهي به كاربردهاي اين واژه در قرآن روشن مي شود كه دعا همواره به معناي درخواست نيست؛ زيرا اين واژه در قرآن براي بيان مقاصدي غير از درخواست از خداوند، چون حمد و ثناي الهي نيز به كار رفته كه درخواستي در آن مطرح نمي شود. بخشي از ادعيه ماثور از امامان معصوم(ع) از قبيل حمد و ثناي الهي و توصيف و تعظيم و تسبيح خداوند است.
بيشترين كاربرد واژه دعا در فرهنگ اسلامي و قرآني و حتي ادعيه ماثور، همان بيان حوائج و درخواست هاي مادي و معنوي از طلب نعمت دنيوي، رفع و دفع بلا و مصيبت گرفته تا درخواست عفو و رحمت و مغفرت را شامل مي شود. بنابراين مي توان گفت كه دعا به عنوان ابزاري چند منظوره به كار مي رود و تنها يك كاركرد يا منظور در دعا مورد نظر نبوده و مقاصد متنوع و گوناگوني از دعا مورد توجه است.
همچنين از ويژگي هاي جملات دعايي اين است كه همواره با نام خداوند و منادا قراردادن او آغاز مي شود و شخص دعاكننده، كلام خويش را با نام هايي چون يا الله، اللهم، يا رب، يا رحمن، خدايا، الهي يا مانند آن شروع مي كند.
شايد براي بسياري دعا كردن و درخواست از خداوند، يك امر پيش پا افتاده، معمولي و عادي باشد كه حاوي هيچ پيام مهم اعتقادي و ارزشي نيست؛ اما با دقت در مفهوم دعا به خوبي مي توان دريافت كه دعا و نيايش اوج مقام بندگي، تذلل، خشوع، خضوع و تواضع بنده در برابر خداوند است؛ چرا كه دعا كننده وقتي همه چيزش از نمك غذا تا رهايي از دوزخ و ورود به بهشت و تقرب و تاله و ربانيت را از خدا مي خواهد، بيانگر اوج معرفت و بندگي او نسبت به خداوند است.
با نگاهي به آيات قرآني به دست مي آيد كه دعا كننده هنگامي كه درخواست خود را مطرح مي كند و در آن زمان واقعا به نقش دعا در زندگي اش باور دارد، در اوج معرفت و شناخت از غناي الهي و فقرذاتي خود است. (قصص، آيه 24) چنان كه دراين هنگام بر اين باور و اعتقاد است كه خداوند مالك هستي، پروردگار و رب آن (سوره حمد)، رحمن و رحيم (همان)، دانا (بقره، آيه 127)، توانا (تحريم، آيه 8)، شنوا (بقره، آيه 127) حكيم (بقره، آيه 129)و ديگر صفات الهي است. از اين رو هر خواسته اي دارد از خدا مي طلبد و براين باور است كه خداوند خير و غني مطلق است و هرگز بخل نمي ورزد و با پاسخگويي به نيازهاي بندگانش چيزي از خزائن او كم نمي شود. (محمد، آيه 38، منافقون، آيه7).
درحقيقت، كسي كه جسم و جان خويش را متعلق به خدا مي داند و او را مالك مطلق هستي مي شناسد و همه صفات كمالي را براي خدا و هر نقصي را از او مبرا مي داند، دراين صورت ازرفع هر بلا و مصيبت تا جلب هرنعمت از دنيا و آخرت را از خدا مي خواهد. بر اين اساس حضرت ابراهيم (ع) آن اسوه و سرمشق بشريت در سبك زندگي، در مقام توصيف خداوند و علت درخواست همه چيزش از خداوند مي فرمايد:«پروردگار جهانياني كه مرا آفريد پس مرا هدايت مي كند و كسي كه مرا اطعام مي كند و سيراب مي سازد و هنگامي كه بيمار شدم پس او مرا شفا مي دهد و كسي كه مرا مي ميراند سپس زندگي مي كند و كسي كه اميددارم گناهانم را در روز جزا بيامرزد. پروردگارم!به من حكم را ببخش و مرا به صالحين ملحق گردان و زبان صدق و راستي در اقوام آينده قرارم ده و از وارثان بهشت نعمت قرارم ده و از سرپرستم (عمويم) درگذر چرا كه از گمراهان بود و مرا در روز رستاخيز خوار نگردان». (شعراء آيات 77 تا 87).
درحقيقت اين آيات گوياي اين نكته مهم است كه دعاكننده شناخت و معرفت كاملي از خداوند و حقيقت خداوند و خود دارد. لذا همه چيزش را از خدايي مي خواهد كه همه چيز به طور ذاتي از آن اوست و او مالك هستي است؛ چنان كه دعا كردن نشان مي دهد كه شخص دعا كننده خداوند را نه تنها خالق بلكه رب مي شناسد كه بي حكمت و فرزانگي كاري نمي كند و در مقام پروردگاري است تا هركسي را به مقام بايسته و شايسته اش برساند. پس درخواست هايش را با خدا مطرح كرده و نيازهايش را از رفع بلا و مصيبت يا دفع آن ها و جلب نعمت با او در ميان مي گذارد.
كسي كه خدا را چنان كه هست بشناسد، همه خواسته ها و نيازهايش را از خدا مي خواهد. او را به همان صفتي خطاب مي كند كه خواسته اش را در آن مي يابد. پس درهنگام بيماري به يا شافي مي خواند و درهنگام رهايي ازدشمن ياد قاصم الجبارين يادش مي كند. اين همان چيزي است كه به تناسب اسماي الهي و نياز و خواسته ها از آن ياد مي شود؛ چرا كه بهترين حالت اجابت دعا آن است كه انسان با توجه به خواسته و نيازش، از اسماء و صفات الهي ياد كند و بدان اسم او را بخواند. از اين رو در دعاهاي ماثور از پيامبران در قرآن با توجه به خواسته و مشكلات و نيازها، اسما و صفات الهي به كار مي رود كه از آن جمله مي توان به اسما و صفاتي چون يا وهاب (آل عمران،آيه 8)، خير الوارثين براي فرزنددار شدن (انبياء، آيه 89)، خير الغافرين براي استغفار(اعراف، آيات 151 و 155)، خيرالمنزلين براي منزل(مومنون، آيه 29) خيرالراحمين (مومنون، آيه 118) و مانند آن اشاره كرد.
دعا، آموزش خداشناسي و بندگي
دعا يكي از بهترين شيوه هاي آموزش خداشناسي و تعليم بندگي است. در دعا صفات و اسماي الهي بيان مي شود و شخص با هر يك از اسما و صفات كمالي خداوند آشنا مي شود.
اصولا دعاهاي ماثور از پيامبران (ع) در قرآن و يا از معصومان (ع) در روايات معتبر، آموزش معرفت الله و شناخت اوست. دراين دعاها اسما و صفات الهي مطرح مي شود كه هر انساني نيازمند آشنايي با اين دسته از صفات و اسماي الهي است؛ زيرا اسما و صفات الهي بي پايان است هر چند كه اسما و صفات الهي از مصاديق توقيفي هستند و نمي توان هر صفت و اسمي را به خدا نسبت داد. از اين رو خداوند تنها توصيف مخلصان (به فتح لام) را درست مي داند و از هر گونه توصيف ديگران خود را پاك و منزه مي داند. (يس، آيات 159 و 160) اما بايد توجه داشت كه انسان به هرچيزي كه نياز واقعي و پرسش ذاتي اوست، زماني آگاه مي شود كه حقيقت خداوند را چنان كه هست بشناسد؛ زيرا مقصد هر انساني در حركت جوهري اش (انشقاق، آيه 6)، متاله و متخلق به صفات الهي شدن است. بنابراين، هر چه شناخت انسان نسبت به خداوند كامل تر باشد، درخواست و پرسش او نيز بهتر و در درست تر خواهد بود؛ چون نقصي را نسبت به آن كامل درخود مي يابد و از خداوند مي خواهد تا آن را از وي بر طرف كند و كمال را در او تحقق بخشد.
به سخن ديگر، نياز واقعي و پرسش حقيقي و ذاتي هرانسان، زماني شناخته مي شود كه انسان خدايش را بشناسد؛ چرا كه خدا مقصد و مقصود هرحركت انساني و خواسته و نياز واقعي است. پس هرگاه خدا را به صفت واقعي شناخت همان را از خدا مي خواهد. از اين رو ما از توقيفي بودن اسما و صفات الهي سخن مي گوييم؛ چرا كه جز مخلصان (به فتح لام) كسي از بندگان، حقيقت خداوند و صفات و اسماي حسناي او را نمي شناسد. پس ما مي بايست خداوند را به اسماء و صفات حسنا بشناسيم و همان اسماء و صفات حسناي الهي را درخواست كنيم. (اسراء، آيه 110).
البته خداوند درهمين آيه همه اسما و صفات حسنا را از آن خود مي داند و از بندگان مي خواهد تا همان را بخوانند يعني درخواست كنند و بخواهند تا همان صفات واسماي الهي در آنان تجلي كند؛ ولي سخن اين است كه اين اسماء و صفات حسنا را تنها بندگان مخلص او مي دانند و مي شناسند و مي بايست از آنان ياد گرفت و بر پايه آنان رفتار كرد.
همچنين بايد يادآور شد كه همه اسماء و صفات حسناي الهي در ذات انسان سرشته شده و انسان فقط بايد آن را يادآوري كرده و درپي ظهور و تجلي اسما و صفات در ذات خود باشد.
به هرحال مهم ترين كاركردي كه مي توان براي دعا بيان كرد، شناخت صفات و اسماي حسناي الهي و خواندن و خواستن آن درخود است است تا انسان مظهر اسماء و صفات الهي شده متاله و متخلق به آن اسماء و صفات شود.
درحقيقت، دعا بهترين شيوه براي شناخت خداوند و نزديكي و تقرب به او از طريق همانندي با خدا و مظهريت در اسماء و صفات حسناي اوست. از اين رو اوج معارف الهي را مي توان در دعاها و نيايش هاي ماثور و پيامبران و امامان (ع) يافت.
چنانكه او ج بندگي را مي توان از طريق دعا و نيايش هاي ماثور به دست آورد و با بندگي به ربوبيت رسيد. (العبوديه جوهره كنهها الربوبيه)
همان گونه كه بندگان مخلص خدا، صفات و اسماي حسناي الهي را به ما مي آموزند، همچنين بهترين شيوه براي خدايي شدن را از طريق اتصال به خدا بيان مي كنند. ابزار و وسيله اتصال نيز دعاها و نيايش هاست؛ زيرا بنده در اين مقام به حقيقت خود اقرار كرده و به گناه و ظلم (اعراف، آيه 32؛ انبياء، آيه 78؛ قصص، آيه 61)، ضعف و ناتواني ذاتي (مريم، آيه 4؛ قمر، آيات 01 و 11) و فقر ذاتي (قصص، آيه 42) اشاره كرده و در مقام توبه و بازگشت به صراط مستقيم انسانيت و خدايي شدن و تسليم (بقره، آيه 128) خاشع و متضرع (انعام، آيه 36) دستان انابه (روم، آيه 33) به سوي آسمان بلند و دراز مي كند. اين گونه است كه اوج ناتواني و بندگي خود را در برابر خداوند رب العالمين نشان مي دهد و از همه مي برد و منقطع مي شود. (ذاريات، آيه 05) و به خدا متصل شده و خدايي مي گردد.
با نگاهي به نيايش هاي ماثور از امامان(ع) كاركردهاي متفاوت و متنوع دعا و نيايش به خوبي به دست مي آيد. در اين دعاها، به مومنان آموخته مي شود كه صفات و اسماي حسناي الهي كدام است و انسان چگونه بايد خدايي و متاله شود و متحقق به اسماء و صفات الهي گردد.
همچنين در اين دعاها، مومنان مي توانند بياموزند كه همه چيز خويش را از خدا بخواهند چون خدا غني بالذات و انسان فقير بالذات است.
در اين نيايش ها به بندگان آموخته مي شود كه چگونه خشنودي و رضايت الهي را به دست آورند و سبك زندگي خويش را به چه شكل و شمايلي درآورند و چگونه باشند.
در نيايش هاي ماثور انسان، هم با خودشناسي و هم با خداشناسي و هم با چگونگي سير و سلوك رسيدن به خدا و متاله گشتن آشنا مي شود. از اين رو نيايش ها سرشار از آموزه هاي شناختي و معرفتي و كارگاه هاي عملي «خدايي» شدن است.
اصول اخلاق اسلامي و مكارم و محاسن اخلاقي در نيايش ها آموزش داده مي شود و اينكه ما چگونه مي توانيم بهترين خلق و خو را داشته باشيم و با بلايا و مشكلاتي كه سد راه متاله شدن ماست كنار بياييم و آن را اصلاح و تصحيح كنيم. با نگاهي كوتاه به بخش هايي از دعاهاي امام زمان(ع)، امام سجاد(ع)، امام حسين(ع)، و ديگر امامان و معصومان(ع) مي توان اين حقايق و كاركردها و آثار شناختي، معرفتي آموزشي و تربيتي دعا را دريافت.
به عنوان نمونه، امام سجاد(ع) در اوج خفقان اموي، ما را با حقايق اسما و صفات حسناي الهي آشنا كرد و آموخت كه سبك زندگي اسلامي خود را چگونه ايجاد كرده و بر آن محافظت كنيم. آن حضرت اوامر و نواهي الهي را در قالب دعا به ما آموخت و اينكه چگونه و چرا مي بايست از مرزهاي عقيدتي و سياسي و جغرافيايي اسلام حمايت كرد.
در دعاي مشهور و منسوب به امام زمان(عج) كه معروف به «اللهم ارزقنا توفيق الطاعه » است، سبك زندگي فردي و اجتماعي درست، آموخته شده است. در اين دعا ياد مي دهد كه چگونه مكارم و محاسن اخلاقي را بشناسيم و در پي تحقق آن در خود بوده و خدايي (متاله) شويم.
به هر حال، دعا كه نمايشي از اوج شناخت و معرفت الله و بندگي است، انسان نه تنها خواسته هاي خود را مي شناسد و از خدا درخواست تحقق آن را مي كند، بلكه زمينه بسياري از معارف و آموزه هاي شناختي و دستوري نيز مي باشد. بنابراين نمي توان از كنار مسئله دعا و نيايش به سادگي گذشت و آن را در حد يك خواسته كوچك تقليل داد.
شناخت بيشتر و بهتر از مسئله دعا و نقش آن در ايجاد سبك كامل اسلامي زندگي، شناخت و معرفت الله و نيز معرفت نفس به ما كمك مي كند تا بتوانيم در ساده ترين و بهترين شكل و قالب، مسير متاله و متخلق به اسماء و صفات الهي شدن را بپيماييم و سير و سلوك كاملا منطقي و عرفاني و ايماني داشته باشيم و شاخصه هاي درست زندگي را بدانيم و معيارهاي راستين را در زندگي خود عمل كنيم.

 

(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14