(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 4 دی 1390- شماره 20105

تاكتيك هاي رسانه هاي آمريكا هنگام تسليم در برابر ايران
استكبارستيزي در گفتمان امام خميني(ره)
دورنماي مبهم رژيم حقوقي درياي خزر
هراس افكني؛ راهبرد عمليات رواني غرب عليه ايران



تاكتيك هاي رسانه هاي آمريكا هنگام تسليم در برابر ايران

فرهاد مهدوي
آزادي 3 جاسوس آمريكايي آخرين باري بود كه ايران از آمريكا پيمان گرفت كه از ورود جاسوسانش به حريم ايران جلوگيري كند، اما در حالي كه3 ماه از اين رويداد و اين پيمان نگذشته بود به ناگاه «جانور قندهار» يا همان آر كيو-170 با عبور از خاك افغانستان حدود 300 كيلومتر وارد فضاي امنيتي ايران شد .
هوشياري و قدرت تكنولوژيك جمهوري اسلامي ايران باعث شد كه اين هواپيماي پيشرفته و فوق مدرن در دام ايران گرفتار آيد و براي ايران نويد يك پيروزي بزرگ و براي آمريكا يك شكست بزرگ تر را رقم بزند.
رسانه هاي غربي و مسئولان آمريكايي در يك فعاليت هماهنگ در صدد هستند كه شكست نظامي اطلاعاتي خود را به وسيله تاكتيك ها و غوغاسالاري هاي رسانه اي جبران كنند و در اين راستا پس از به غنيمت گرفته شدن اين هواپيما توسط ايران، آنان تاكتيك هاي رسانه اي و ديپلماتيك زير را دنبال كردند:
سكوت خبري فعال
در اين تاكتيك كه در چهار روز اول حادثه رخ داد، رسانه ها و مقامات آمريكايي تلاش كردند كه موضوع مهم و استراتژيك مفقود شدن يك هواپيماي بدون سرنشين را از منظر رسانه ها دور نگه دارند و خبر آن را منتشر نكنند. در اين تاكتيك همچنين ايجاد شك و شبهه نسبت به اعلام خبر ايران نيز بارها مورد تأكيد و تصريح قرار گرفت تا موفقيت ايران در اين عمليات ناديده گرفته شود. «كريستين ساينس مانيتور» در گزارشي با اشاره به سكوت منابع رسمي در مورد اين خبر نوشت: مقامات پنتاگون و سيا آشكارا تصديق نكرده اند كه هواپيماي خفاش شكلي كه توسط ايران نشان داده شد، همان آركيو-170 است كه اوايل هفته جاري مفقود شده بود، اما مقامات بلندپايه ناشناس به منابع خبري مختلف گفته اند كه به نظر مي رسد، اين هواپيما همان آركيو -170 باشد. در همين زمان، تحليلگران ميزان آسيب به اطلاعات و تكنولوژي آمريكا را متفاوت ارزيابي مي كنند.
رسانه ها و مقامات غربي كه در دام خبري ايران گرفتار شده بودند، موفقيت نظامي و رسانه اي ايران را شبيه به يك كودتاي تبليغاتي عليه آمريكا دانستند. در اين زمينه «داگلاس برچ»، در آسوشيتدپرس نوشت: «دستيابي ايران به پهپاد جاسوسي سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) كه داراي فناوري هاي پيشرفته جاسوسي است، چيزي بيش از يك كودتاي تبليغاتي و دستاورد اطلاعاتي رايگان براي دولت تهران شمرده مي شود. دستيابي به اين پهپاد، لايه ديگري از عمليات مخفيانه و گسترده آمريكا را عليه برنامه هاي هسته اي و نظامي ايران آشكار مي سازد. دستيابي ايران به اين پهپاد جنبه هاي مختلفي از فعاليت هاي جاسوسي ايران - آمريكا را روشن كرده است. اين موضوع را مي توان به سرنگوني هواپيماي جاسوسي يو - دو آمريكا توسط اتحاد جماهير شوروي در دوران جنگ سرد تشبيه كرد.»
انكار و تشكيك
در مرحله بعدي جريان سازي رسانه اي غرب، رسانه هاي غربي تصاوير نمايش داده شده ايراني را مورد تشكيك و انكار قرار دادند، اما با توجه به آنكه آمريكا اعلام كرده بود كه يك هواپيماي خود را گم كرده است، رسانه هاي آمريكايي در اين زمينه حاضر نبودند كه بدون تأييد مقامات اطلاعاتي، اصل موضوع را بپذيرند و اين گونه نوشتند: «آمريكايي ها يكي از هواپيماهاي بدون سرنشين خود را در غرب افغانستان گم كرده اند، اما هنوز بر جعلي بودن هواپيماي به نمايش در آمده در ايران تأكيد نكرده اند. هواپيمايي كه در ايران به نمايش در آمد بر اساس ظاهر سالم آن، بر خلاف آنچه ايراني ها در ابتدا اعلام كردند، ظاهراً ساقط نشده و بلكه وادار به فرود شده است. به اين ترتيب بايد در انتظار ادامه اين بازي بود.»
حذف نقش ايران
رسانه ها و مقام هاي آمريكا با تأكيد برنقش ايران در به غنيمت گرفتن اين پهپاد اولاً، آن را يك امر تصادفي دانسته اند و ثانياً، ادعا كرده اند كه اگر چنين اتفاقي افتاده است، ناشي از قدرت ذاتي ايران نبوده، بلكه از قدرت اكتسابي از شوروي و چين بوده است و در اين راستا اعلام كردند: ارزيابي هاي اطلاعاتي آمريكا حاكي از آن است كه ايران در سرنگوني اين پهپاد هيچ نقشي نداشته، به آن شليك نكرده و از فناوري هاي الكترونيك و سايبري براي وادار كردن اين هواپيما به فرود استفاده نكرده است. آنها اقرار كردند اين هواپيما به علت نقص در عملكرد، بر زمين نشسته است. اين مقامات خواستند هنگام اظهار نظر درباره اين برنامه طبقه بندي شده، نام شان فاش نشود.كارشناسان آمريكايي در اين خصوص ابراز ترديد كردند كه ايران قادر باشد چنين نفوذي را به سامانه پهپاد مذكور انجام دهد. توانايي ايران در مقابله با هواپيماهاي بدون سرنشين ممكن است به واسطه تصميمات پيشين روسيه ارتقا پيدا كرده باشد.
فرار از واقعيت تجاوز
در حالي كه هواپيماي آمريكايي در 300 كيلومتري عمق خاك ايران بر زمين نشانده شده است، رسانه هاي آمريكايي در ابتدا به دنبال آن بودند كه بار حقوقي فعاليت متجاوزانه را از آن بگيرند. براي همين در برهه اي ادعا كردند كه اين هواپيما در افغانستان ساقط شده و توسط حكمتيار به ايران منتقل شده است و بار ديگر اعلام كردند كه اين هواپيما توسط ايران از فضاي افغانستان ربوده شده است و در همين حال شبكه خبري بي بي سي هم عنوان توقيف را براي يك هواپيماي غنيمتي به كار برد و مدعي شد جمهوري اسلامي ايران هواپيماي فوق پيشرفته جاسوسي آمريكا را توقيف كرده است .
حربه درخواست
مقامات آمريكايي كه متوجه حركت خلاف عرف بين الملل خود بودند، از سه طريق درصدد جلب نظر ايران براي برگرداندن هواپيما برآمدند؛ اول: نامه هاي مقامات ناتو به مسئولان ايران كه اين يك هواپيماي ناتو است و به اشتباه وارد خاك ايران شده است، دوم: درخواست رسمي مقام هاي آمريكايي بدون اظهار تأسف و پشيماني از اقدام صورت گرفته و سوم: تهديد مبتكرانه كه در آن ايران مقصر اتفاقات بعدي معرفي شده است! اوباما پس از روزها سكوت در مورد اين موضوع، سكوت را مي شكند و تأييد مي كندكه ايران هواپيماي بدون سرنشين آمريكا را به تصاحب در آورده است. وي در كنفرانس خبري مشترك با نوري مالكي رئيس جمهور عراق، از ايران خواست كه هواپيماي بدون سرنشين را به آمريكا برگرداند. وي در ادامه افزود: «منتظر اينكه ايرانيان چگونه پاسخ مي دهند، خواهيم بود.»
توسل به ترس
آمريكا در اين تاكتيك مي پذيرد كه وارد محوطه ممنوعه شده است، اما به دنبال آن است كه اين دخالت خود را به گونه اي توجيه كند كه در افكار عمومي بين المللي محكوم نشود. «توماس هادلي» مقام ارشد سابق دولت آمريكا و كارشناس امور نظامي موسسه «امريكن اينترپرايز» در كنفرانسي در واشنگتن در اين باره گفت: «شرايط آرام آرام اين گونه به نظر مي رسد كه يك بازي جاسوسي مخفي كه ماهيت خشن آن در حال افزايش است، آغاز شده است.» «هادلي» در اين باره گفت: «در صورتي كه ايران همچنان از پذيرش قطعنامه هاي سازمان ملل خودداري كند و جاه طلبي هاي هسته اي خود را تحت كنترل در نياورد، اين درگيري هاي آرام وخيم تر و خطرناك تر خواهد شد.»
مشابهت سازي از دو مسئله متفاوت
كارشناسان مسائل استراتژيك آمريكا با ايجاد پيوند ميان دو مسئله متفاوت در دو كشور متفاوت و موضوع متفاوت به دنبال اين بودند كه براي مخاطبان يك سابقه اي از اين اتفاقات را زنده كنند تا اين نتيجه براي وي حاصل شود كه اولاً، اين اتفاق مسبوق به سابقه است و مسئله مهمي نيست و ثانياً، گذشته نشان داده است كه آمريكا از اين اتفاقات موفق بيرون آمده است. در اين زمينه رسانه هاي آمريكايي اين مسئله را اين گونه توجيه مي كنند: «برخي از مورخان و كارشناسان سياست خارجي، وقوع اين حادثه براي هواپيماي بدون سرنشين مذكور را به حادثه اي كه در سال 1960 در اتحاد جماهير شوروي رخ داد، تشبيه كردند. در آن حادثه اتحاد جماهير شوروي هواپيماي جاسوسي يو - دو آمريكا را كه«فرانسيس گري پاورز » خلبان آن بود سرنگون كرد. در حالي كه دو كشور علناً درگيري هاي زيادي را بر سر مسائل مختلف داشتند، كشورهاي جهان توجه كمي به عمليات مخفي اين دو عليه يكديگر معطوف كردند. «فرانسيس گري پاورز جونيور» فرزند خلبان هواپيماي يو - دو مذكور كه توسط اتحاد جماهير شوروي سرنگون شد، در اين باره گفت: نخستين باري كه خبر سقوط اين هواپيماي بدون سرنشين را شنيدم، اولين موضوعي كه به ذهن من آمد آن بود كه خوشبختانه خلباني درون هواپيما نبوده است. وي كه بنيانگذار موزه جنگ سرد است. افزود: هر دو هواپيماي مذكور مشغول انجام عمليات جمع آوري اطلاعات بودند. هر دو هواپيما در حال عكس برداري و شناسايي بودند. هر دو هواپيما مشغول جمع آوري اطلاعات از دشمنان ما براي دولت آمريكا بودند. وي افزود: اين بار تفاوت در آن بود كه لازم نبود خبر سقوط هواپيما را به هيچ خانواده اي اطلاع دهند. به علاوه هيچ يك از اتباع ما در يك كشور خارجي به اسارت در نيامد. سقوط هواپيماي يو - دو باعث يكه خوردن طراحان ارتش آمريكا شد. آنها تصور مي كردند اين هواپيماي پيشرفته در چنان ارتفاع بالايي پرواز مي كند كه موشك هاي اتحاد جماهير شوروي نمي توانند آن را هدف قرار دهند. ايران نيز به شيوه اي مشابه اعلام كرد با استفاده از جنگ افزارهاي پيشرفته الكترونيك توانست موقعيت پهپاد آر كيو - 170 سنتينل را تشخيص دهد، به سامانه آن نفوذ كند و سرانجام آن را به زمين بنشاند.
ايجاد هراس جهاني نسبت به ايران
آمريكا در تلاش بود كه شكست خود در اين عمليات را شكستي به نمايندگي از كشورهاي جهان قلمداد كند. در اين تاكتيك هدف اين بود كه اولاً اين اقدام برخلاف قوانين بين المللي، مشروع جلوه داده شود و ثانياً از دست داده شدن اين امكان باعث تهديد صلح بين المللي توسط ايران قلمداد شود. رسانه هاي آمريكايي در اين زمينه اينگونه ادعا كردند:«كارشناسان اعلام كردند اين هواپيما به احتمال زياد حامل يك سامانه رادار پيشرفته و همچنين ساير حسگرهاي ويژه - از جمله حسگر ويژه نظارت بر پايگاه هاي هسته اي - است. در صورتي كه اين فناوري ها توسط ايران مهندسي معكوس شوند، مي توانند اين بينش را در اختيار ايران قرار دهند كه چگونه مي توان تأسيسات هسته اي را از معرض جاسوسي آمريكا مصون نگاه داشت.» «جان پايك»كارشناس سياست دفاعي و اطلاعاتي پايگاه اينترنتي «گلوبال سكيوريتي» در اين باره گفت: »نظارت دائم بر اين پايگاه ها توسط هواپيماهاي بدون سرنشين مي تواند به تحليلگران اطلاعاتي كمك كند تا مسير عبور و مرور وسايل نقليه را به ساير تأسيسات رديابي كنند.»
جابه جايي در هواپيما به جاي تغيير راهبرد
آمريكا براي عبور از شكست به جاي تغيير راهبرد ، تغيير نوع هواپيما و فرستادن يك نوع هواپيماي ديگر را دنبال كرد و نيروي هوايي آمريكا در بيانيه اي اعلام كرد: يك مدل به روز شده از هواپيماي هاي بدون سرنشين «ريپر» و «پريدتور» به افغانستان فرستاده مي شود. اين هواپيما «اونجر» نام دارد و قابليت حمل بمب دارد. «اونجر» قابليت عكس برداري از زير سطح زمين را دارد و دوربين هاي فوق پيشرفته اي به مانند جنگنده هاي اف 35 دارد. به دليل همين توانايي ها، «اونجر» كانديداي بسيار خوبي براي پرواز بر فراز سايت هاي هسته اي يا ديگر كمپ هايي است كه توسط موشك هاي هوايي محافظت مي شود.
درخواست بدون پاسخ
پس از درخواست اوباما از ايران براي تحويل اين نوع هواپيما همه رسانه ها و مقامات غربي اعلام كردند: «اقدام اوباما نابخردانه بود، زيرا ايران اين هواپيما را تحت هيچ شرايطي به آمريكا تحويل نخواهد داد.» وزير خارجه آمريكا در اين زمينه گفت: «در مورد برگرداندن هواپيما خوشبين نيست، مخصوصاً به خاطر رفتار اخير ايران.» وزير خارجه آمريكا گفت: «ما درخواست رسمي به ايران براي برگرداندن تجهيزات گمشده مان داده ايم. هر دولت ديگري در دنيا هم بود چنين كاري را مي كرديم. «پانه تا»، وزير دفاع مي گويد: درخواست برگرداندن هواپيما مناسب است، اما من فكر نمي كنم كه اتفاق بيفتد. وي افزود:« اما فكر مي كنم كه درخواست كردن مهم بود. ديك چني هم گفت: به نظر من پاسخ ايران اين خواهد بود كه اين هواپيما را به آمريكا پس نخواهد داد. ممكن است ايران در نهايت اين هواپيما را پس از آنكه مورد مطالعات و بررسي هاي فني براي كسب اطلاعات سري آن قرار داده باشد، به صورت تكه تكه به آمريكا بازگرداند. پاسخ مناسب (آمريكا) به اين مسئله بايد اين مي بود كه بلافاصله پس از سقوط اين هواپيما آن را نابود مي كرد. شما مي توانيد اين كار را از هوا، با حمله هوايي سريع، انجام دهيد كه عملاً به دست آوردن هرگونه فايده اي را توسط ايران از تصرف اين هواپيما غيرممكن مي كرد. وي گفت: به من گفته شده كه رئيس جمهور (اوباما) سه گزينه روي ميز خود داشته كه همه را رد كرده است. يكي از اين گزينه ها فرستادن شخص يا اشخاصي براي پس گرفتن اين هواپيما بود كه البته بايد قبول كرد كاري دشوار مي بود. اگر شما نمي توانستيد اين كار را انجام دهيد، قطعاً مي توانستيد آن را با حمله اي هوايي نابود كنيد. با وجوداين اوباما هيچ يك از اين گزينه ها را نپذيرفت، بلكه با زباني نرم و محترمانه از ايران خواست كه آن را بازگردانند، اما آنان چنين كاري نخواهند كرد.

 



استكبارستيزي در گفتمان امام خميني(ره)

مهدي سعيدي- قسمت پنجم
3- تجديدنظرطلبان در مبارزه
دسته سوم از طرفداران غرب و مخالفين دكترين «استكبار ستيزي»، كساني بودند كه از ابتدا جزو مخالفين نبودند، بلكه بالعكس از حاميان و موافقان استكبارستيزي به حساب مي آمدند. بخشي از ايشان خود جزو كساني بودندكه روزگاري نه چندان دور ازديوارهاي سفارت آمريكا بالا رفته و خود را صاحبان حماسه انقلاب دوم مي دانستند. اما سير تغييرات و تحولات اين جريان به نحوي شكل گرفت، كه اين جريان به تدريج دچار استحاله شده و به صف مخالفين دكترين استكبارستيزي پيوستند. اين دگرديسي عوامل متعددي داشت كه مهم ترين آن عبارت بودند از:
3-1- ساده لوحان: بخشي از كساني كه تا ديروز آمريكا را به عنوان دشمن بزرگ جمهوري اسلامي مي دانستند، و امروز به صف حاميان مذاكره و ارتباط در آمده اند، ساده لوحان ناآشنا با سياستي هستند كه تحت تاثير القائات ديگر جريانهاي حامي غرب و تبليغات رسانه استكبارجهاني قرار گرفته و ناشيانه و ناآگاهانه دم از برقراري ارتباط مي زنند. اين ساده لوحان را اغلب در ميان توده ها و عوام مردم بايد جست وجو كرد، هرچند گاه برخي از به ظاهر خواص نيز همچنان همان تعابير عوام گونه را به كار مي گيرند. نداشتن تحليل درست از مسايل سياسي و تحولات بين المللي آنها را به عدول از دكترين استكبارستيزي كشانده است. رهبر معظم انقلاب اسلامي در تعبيري در اين باره مي فرمايند: «كساني كه دم از مذاكره با آمريكا مي زنند، يا از الفباي سياست چيزي نمي دانند، يا الفباي غيرت را بلد نيستند؛ يكي از اين دو تاست»(1/3/81)
معظم له در محفلي ديگر انتقادات و اظهارات اين دسته را چنين پاسخ مي دهد: «حال عدّه اي، ساده لوحانه، اين گوشه و آن گوشه مي نشينند، حرفي و ن قي مي زنند. قلم روي كاغذ مي آورند كه: »چرا با آمريكايي ها مذاكره نمي كنيد؟ تا كي مي خواهيد اين وضع ادامه داشته باشد؟« آيا اينها نمي فهمند در دنيا چه خبر است؟ نمي فهمند كه توقّع اين دشمن افزون خواه مغرور كم خرد و بي حكمت چيست؟ تصوّر مي كنند همين قدر كه ما مذاكرات و روابطمان را با آمريكا شروع كرديم، همه مشكلات تمام خواهد شد؟ نه آقا، قضيّه اين نيست. آري؛ آمريكايي ها در اظهارات رسمي مي گويند و اظهار مي كنند كه ما آماده مذاكره با ايرانيم. مذاكره براي چه؟ معلوم است؛ مذاكره براي اين كه راهي و مجرايي براي فشار آوردن روي دولت ايران پيدا شود. مذاكره را براي اين مي خواهند. چه مذاكره اي؟! ما با شما كاري نداريم، احتياجي به شما نداريم، ترسي از شما نداريم، هيچ محبّتي به شما نداريم. شما كساني هستيد كه در روز روشن، جلو چشم همه مردم دنيا، هواپيماي مسافربري ما را به بهانه دروغ و واهي، سرنگون كرديد و ده ها نفر انسان را كشتيد و حتّي عذرخواهي هم نكرديد« (11/8/1373)
3-2- استحاله شدگان و تمايل يافتگان به ليبراليسم غربي: محور اصلي جريان تجديدنظرطلبي را بايد از ميان آن بخش از جريانهاي سياسي جست وجو كرد كه در دهه 70 به تدريج در مسير آشنايي با تفكرات معرفتي - سياسي غرب دچار وادادگي و استحاله شده و جذب آن گرديدند. اين تمايل و تعلق، بيش از هر چيز در حوزه نگرشها خود را نشان داد و به تدريج اظهارنظرها و دستنوشته هايي از اين جريان صادر گرديد كه حكايت از تجديدنظرطلبي در آرمانهاي حضرت امام(ره) داشت.
3-3- دنياگرايان، رفاه زدگان و منفعت طلبان: عامل ديگري كه منجر شد تا بخشي از افراد و جريانهاي سياسي كشور به تدريج از گفتمان استكبارستيزي فاصله گرفته و در باب ايجاد رابطه و فتح باب مذاكره سخن برانند، آلودگي به زخارف دنيا، دنياگرايي، منفعت طلبي بود. اين فرآيند كه به تدريج با پايان يافتن جنگ تحميلي و با اولويت يافتن مساله سازندگي و آباداني كشور در دهه آغاز شد، برخي از انقلابيون ديروز (يا متظاهرين به انقلابي گري) را آنچنان به مسايل اقتصادي و دنيوي آلوده ساخت كه ترجيح دادند براي حفظ منافع حاصله، باورهاو آرمانهاي خود را نيز به فراموشي سپرده و درآن تجديدنظر نمايند. كه در راس آنها تجديدنظر در دكترين استكبارستيزي بود.
البته بين اين جريان دوم و سوم پيوندي عميق حاكم بوده و از يك منظر هر دو جريان را مي توان در ذيل يك روند بررسي نمود. روندي كه با دور شدن از آرمانهاي انقلاب اسلامي و آموزه هاي اسلام ناب محمدي(ص) شكل گرفت. اين حركت را مي توان نوعي ارتجاع به نظرات ملي گرايان و نهضت آزادي دانست و قرابت و همكاري و ائتلاف تمام عيار اين جريانها نيز خود حكايت از قرابت و همفكري آنها دارد.
حضرت امام(ره) نگراني خود را از قوت يافتن چنين تفكراتي در جامعه كه بدون توجه به آرمانها و انگيزه هاي الهي مبارزه و نهضت و تنها مبتني بر مصلحت سنجي هاي مادي و منفعت طلبانه به تحليل حوادث سياسي مي پردازند، ابراز داشته و چنين هشدار داده بود:
«ترس من اين است كه تحليلگران امروز، ده سال ديگر بر كرسي قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواي اسلامي و حكم اعدام سلمان رشدي مطابق اصول و قوانين ديپلماسي بوده است يا خير؟ و نتيجه گيري كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتي داشته است و بازار مشترك و كشورهاي غربي عليه ما موضع گرفته اند، پس بايد خامي نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم.» 1

1 - صحيفه امام، ج 21، ص 291، 3/12/1367.

 



دورنماي مبهم رژيم حقوقي درياي خزر

ارسلان مرشدي
رستم قاسمي وزير نفت ايران چندي پيش در نشست خبري از كشف يك مخزن گازي در 188 كيلومتري ساحل رودسر گيلان و در انتهاي آبهاي مرزي خبر داد كه به گفته وي اين ميدان گازي مشترك نيست. به گفته قاسمي، اين مخزن گازي كه احتمالا ذخاير نفتي نيز دارد در عمق 700 متري درياي خزر كشف شده و حجم اين مخزن بيش از حجم پيش بيني شده 50 تريليون فوت مكعب و 10 برابر حجم ميدان شاه دنيز در جمهوري آذربايجان است. گفته هاي وزير نفت ايران در حالي است كه درياي خزر پس ازفروپاشي اتحاد جماهيرشوروي به مسئله اي دامنه دار ميان كشورهاي ساحلي آن تبديل شده و تعيين رژيم حقوقي اين دريا نيز بر حجم اين دامنه افزوده است. ايران با وجودي كه دارنده دومين ذخاير گازي و دومين توليدكننده نفتي دنياست، اما پس از خبر اكتشاف نفت توسط روسها در درياي خزر درسال گذشته نگاه ويژه اي به منابع انرژي اين دريا پيدا كرده است. اين منابع انرژي در گذشته توسط ديگر كشورهاي ساحلي خصوصا روسيه و آذربايجان مورد بهره برداري قرارگرفته بود. با اين خبر به نظر مي رسد كه ايران نيز پاي در حوزه استحصال منابع انرژي درياي خزر نهاده است؛ مسئله اي كه بر روي تعيين رژيم حقوقي اين دريا كه از ديرباز تاكنون ادامه دارد، تأثيرگذار خواهدبود.
ورود ايران به حوزه انرژي درياي خزر- خصوصا گاز- در حالي است كه ايران بخشي از نياز گازي خود را از تركمنستان وارد مي كند و رقابت بر سر انتقال منابع انرژي گازي به اروپا حتي منجر به بروز تهديدات نظامي شده است؛ گاز به عنوان يك اهرم كارا در سياست خارجي روسيه عليه اروپا نقش پراهميتي را بازي مي كند، تا جايي كه مقامات روس تلويحا هشدار داده اند كه ناديده گرفتن مواضع مسكو در اين رابطه مي تواند باعث بوجودآمدن رويارويي شديد و يا حتي وقوع يك درگيري مشابه درگيري سال 2008 با گرجستان شود. عمده ترين تهديدات به خاطر ايجاد طرح خط لوله گاز ترانس خزر است كه در درازمدت وابستگي گازي اروپا را به روسيه كاهش مي دهد. اين طرح در حالي از سوي آذربايجان و تركمنستان پيگيري مي شود كه ايران و روسيه با آن مخالف اند.
تداوم اختلافات
درياي خزر كه تا پيش از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق در سال 1991 ميان اين كشور و جمهوري اسلامي ايران واقع شده بود، بعد از فروپاشي اتحاد شوروي ميان 4 كشور جديدالتأسيس به جاي مانده از اتحاد شوروي و ايران قرار گرفت. در جغرافياي جديد، كشورهاي ايران، روسيه، قزاقستان، آذربايجان و تركمنستان كشورهاي ساحلي درياي خزر را تشكيل مي دهند. اين تغيير و تحول و افزايش تعداد كشورهاي ساحلي به 5 كشور و نحوه بهره برداري و استفاده از منابع درياي خزر باعث به وجود آمدن موضوعي در قاموس حوزه اوراسيا به نام «رژيم حقوقي درياي خزر» شد؛ موضوعي كه با گذشت حدود 2 دهه هنوز سرانجامي نيافته است. در تازه ترين اقدام مرتبط با تعيين رژيم حقوقي معطل مانده درياي خزر، نمايندگان 5 كشور ساحلي اين دريا بر ضرورت سرعت بخشيدن به توافق نهايي كنوانسيون رژيم حقوقي تاكيد كردند. در پايان سي امين نشست كارگروه تخصصي تدوين كنوانسيون رژيم حقوقي درياي خزر- كه 2 و 3 آذرماه به ميزباني قزاقستان برگزار شد- نمايندگان 5 كشور ساحلي همچنين چگونگي اجراي آخرين تصميمات سران كشورها، پروتكل مقابله با آلودگي نفتي، حفظ و نگهداري ذخاير درياي خزر، همكاري ها در زمينه هواشناسي و كشتيراني را بررسي كردند. برگزاري اين نشست در حالي بود كه قرار است نشست بعدي 3 ماه پس از آن در عشق آباد تركمنستان برگزار شود. اين در حالي است كه بيست و هشتمين نشست ارديبهشت امسال در باكو و بيست و نهمين نيز تيرماه سال جاري در مسكو برگزار شده بود. همچنين در پايان كارگروه سي ام، نمايندگان 5 كشور ساحلي با صدور بيانيه اي مبني بر مثبت بودن مذاكرات و حصول توافقات همه جانبه بر ضرورت تسريع توافق نهايي كنوانسيون رژيم حقوقي درياي خزر تاكيد كردند. در اين نشست چگونگي اجراي آخرين تصميمات سران كشورها، پروتكل مقابله با آلودگي نفتي، حفظ و صيانت ذخاير درياي خزر، همكاري در زمينه هواشناسي و كشتيراني در خزر توسط نمايندگان پنج كشور ساحلي مورد بحث و بررسي قرار گرفت. پيش از اين نشست، سومين ديدار سران كشورهاي ساحلي خزر 2 سال قبل در باكو برگزار شد؛ نشستي كه برآيند آن با نشست پيش از آن در تهران گوياي اين مسئله بود كه كشورهاي ساحلي در صورت تكيه و تاكيد بر ديپلماسي بدون دخالت كشورهاي غيربومي مي توانند به نزديكي ديدگاه ها اميدوار باشند؛ امضاي دو كنوانسيون زيست محيطي و امنيتي در اين خصوص دلالت بر اين امر دارد. چنانكه در اين راستا سال 2003 و در نشست سران كشورهاي ساحلي، كنوانسيون عمومي حفظ محيط زيست درياي خزر در محدوده 15 مايلي از ساحل به امضا رسيد و در سال 2010 و در سومين نشست سران كشورهاي ساحلي خزر نيز كنوانسيون امنيتي درياي خزر منعقد شد. با اين وجود، هنوز هم اختلافات نزد كشورهاي ساحلي وجود دارد؛ اختلافاتي كه سبب شده تا تعيين رژيم حقوقي درياي خزر زماني 2 دهه اي را به خود اختصاص دهد. در طول اين سالها نيز آذربايجان، قزاقستان و روسيه طي قراردادهاي دو و سه جانبه خزر شمالي را ميان خود تقسيم نموده اند. آذربايجان و تركمنستان نيز بر سر ذخاير هيدروكربوري واقع در مرزهاي آبي دو كشور مناقشه دارند و اختلافات بر سر ميادين سردار كپز، عمر (آذري) و عثمان (چراغ) ميان باكو و عشق آباد هنوز ادامه دارد. اين اختلافات در حالي است كه ايران بر موضوع تصميم گيري و حل و فصل مسائل درياي خزر بر اساس اتفاق آرا تاكيد دارد و معتقد است كه رعايت اين اصل الزامي است و تنها در اين صورت است كه كشورهاي ساحلي به يك توافق پايدار خواهند رسيد. همچنين با توجه به اينكه درياي خزر يك درياي بسته محسوب مي شود و تامين منافع يك كشور ساحلي در گروه همكاري با ديگر كشورهاي ساحلي است، همكاري در خصوص منافع مشترك و پرهيز از اقدامات يك جانبه و يا چندجانبه كه در مغايرت با منافع ديگر كشورها باشد، در درياي خزر اهميت زيادي دارد.
اين ديدگاه ايران اگرچه مطابق معاهدات و اصول بين المللي است، اما كمتر از سوي ديگر كشورهاي ساحلي با استقبال روبه رو شده است. البته اين بي تعهدي و بي مسئوليتي كشورهاي جديد ساحلي درياي خزر از يك وجه نشأت گرفته و آن نيز منافع و منابع مشترك و قابل توجهي است كه باعث شده تا اين كشورها بي توجه به قواعد بين المللي به قراردادهاي گذشته بي تفاوت باشند. در اين ميان نيز موقعيت ژئواكونوميكي جديد درياي خزر براهميت ژئوپلتيكي و ژئواستراتژيكي سابق آن افزوده است. علاوه بر اين، درياي خزر داراي منابع عظيم نفت، گاز و خاويار است. چنانكه كارشناسان بخش انرژي آمريكا تخمين مي زنند كه ذخاير نفتي درياي خزر شامل 200 بيليون بشكه (حدود 16درصد ذخاير جهاني) مي باشد. البته گزارش هاي ديگر اعلام مي كنند كه ذخاير ثابت شده نفت اين درياچه 50ميليارد بشكه است و ميزان كل ذخاير نفتي خزر را تا 200ميليارد بشكه نيز برآورد مي كنند. با اين همه، اكنون ذخاير نفت كشف شده در درياي خزر حدود 10ميليارد تن برآورد مي شود كه با احتساب ميعانات گازي ميزان آن تا حدود 20ميليارد تن ارزيابي مي شود. طبق اين ارزيابي ميزان 4درصد از كل منابع نفتي جهان در درياي خزر واقع است. از سوي ديگر نزديك به 80درصد ماهي اوزن بورون (خاوريار) دنيا نيز در درياي خزر قراردارد. همچنين درياي خزر با دارا بودن 850 نوع جاندار آبزي و بيش از 500نوع گياه يك منبع بسيار غني غذايي مي باشد. به همين جهت نه تنها به عنوان يكي از منابع غني شيلات بلكه فراتر از آن مهم ترين مركز توليد خاوريار جهان مي باشد؛ بطوري كه منابع درياي خزر را در حدود 10ميليارددلار تخمين مي زنند. براساس آمار ساليانه در حدود 300تن خاوريار از صيد اين ماهي ها به دست مي آيد. با اين وجود تلاش در حفظ محيط زيست دريايي و جلوگيري از انقراض نسل آبزيان و برنامه ريزي براي جلوگيري از آلودگي هاي نفتي در درياي خزر از ديگر دغدغه هاي كشورهاي ساحلي است. چنان كه در اين راستا و در نشست سران كشورهاي ساحلي در باكو با توقف ماهيگيري به مدت 5سال موافقت شد. علاوه بر اينكه وجود تهديدات و دغدغه هاي مشتركي از جنس جرايم سازمان يافته، قاچاق مواد مخدر، صيادي غيرمجاز، مهاجرت غيرقانوني، تروريسم و ديگر دغدغه هاي امنيتي مشترك ضرورت تدوين چارچوبي حقوقي در زمينه اثربخشي به ترتيبات و تضمينات امنيتي در حوزه خزر را ضروري ساخته است؛ چارچوبي كه از رهرو برگزاري مذاكرات طولاني تاكنون تبيين و تعريف نيافته است.
تلاش براي تدوين رژيم حقوقي
باوجود برگزاري نشست ها و تصميم گيريهاي ديگر كشورهاي ساحلي بدون ايران، اما تهران همواره براي تدوين رژيم حقوقي درياي خزر با رعايت عدالت و انصاف پيشگام بوده است. در اين راستا نيز طرح قرارداد بين المللي مسايل امنيتي درياي خزر كه در نشست سال 1386 روساي جمهوري كشورهاي ساحلي خزر در تهران به پيشنهاد آذربايجان مطرح شد، با تأكيد بر حفظ امنيت در حوزه خزري كشورهاي حاشيه اين دريا را تنها عوامل برقراري امنيت در اين حوزه دانسته و هرگونه حضور خارجي را تحت هر عنواني در اين پهنه آبي نفي مي كند. «كنوانسيون حفاظت از ميحط زيست خزر» كه به «كنوانسيون تهران» نيز معروف است، ديگر قرارداد همكاري كشورهاي حاشيه خزر است كه از سوي كشورهاي ساحلي امضا و در سال 1385 با تصويب كشورهاي ساحلي خزر به اجرا درآمد؛ امضاي موافقتنامه امنيتي خزر پس از كنوانسيون زيست محيطي به عنوان دومين سند مهم اين حوزه آبي توصيف مي شود. در هر كدام از توافقات جمهوري اسلامي نقش پررنگ براي نزديكي ديدگاه هاي كشورهاي ساحلي به يكديگر ايفا نموده است. همچنين كشورهاي ساحلي خزر در راستاي بررسي راه هاي توسعه همكاري در اين دريا و نيز بحث و بررسي در خصوص رژيم حقوقي درياي خزر تاكنون 30نشست در سطوح مختلف كارشناسي، معاونان وزرا، وزيران امور خارجه و سران در پايتخت هاي كشورهاي حاشيه خزر برگزار كرده اند، اما تاكنون در مورد رژيم حقوقي درياي خزر و تقسيم آن بين كشورهاي ساحلي توافق نهايي حاصل نشده است. در سال 1375 وزراي امورخارجه كشورهاي ساحلي درياي خزر در نشست خود توافق كردند كه براي رسيدگي به كنوانسيوني جامع در مورد رژيم حقوقي درياي خزر كارگروه ويژه اي تشكيل دهند. اين كار گروه كه در سطح معاونين وزراي امورخارجه و يا نمايندگان ويژه در امور درياي خزر برگزار مي شود، طي اين سالها 30نشست تخصصي برگزار كرده كه آخرين در قزاقستان برگزار شد. در اجلاس هشتم اين كار گروه در اسفند 1381 پيش نويس كنوانسيون رژيم حقوقي درياي خزر تهيه شد و از آن زمان تاكنون بحث و رايزني درباره مفاد كنوانسيون طي 30نشست نمايندگان كشورهاي ساحلي انجام گرفته است. اين كنوانسيون شامل كليه مسايل درياي خزر، حقوق و وظايف كشورهاي ساحلي مي شود كه طي سالهاي اخير بيش از 70درصد مسائل مطرح شده در آن مورد توافق تمامي كشورهاي ساحلي قرار گرفته و گفت وگوها بر سر ساير موضوعات ادامه دارد. به واقع مي توان گفت كه تدوين كنوانسيون رژيم حقوقي خزر آرزوي ديرينه همه كشورهاي ساحلي اين درياست، اما با اين وجود تلاش هاي سياسي و حقوقي كارشناسان 5كشور ساحلي طي اين سالهاي اخير به نتيجه ملموسي نرسيده است.
تغيير در رويكرد ايران نسبت به خزر
شايد بتوان بخش قابل توجهي از اين به نتيجه نرسيدن رژيم حقوقي درياي خزر طي اين سالها را ماحصل راهبرد كشورهاي غيربومي و سياست دوگانه و بعضا چندگانه كشورهاي جديد و روسيه دانست؛ به طوري كه روسيه و قزاقستان در شمال خزر به طور دوجانبه به توافق رسيده و اين قسمت را بين خود تقسيم كردند. آذربايجان هم با تاخير به آنها پيوست و اينك فقط جنوب خزر باقي مانده است. علاوه بر اينكه برگزاري نشست هايي بدون ايران طي سالهاي اخير نشان از روياهاي بلند 4كشور ديگر براي ايران دارد، روياهايي كه كمتر ساختن سهم ايران را نشانه رفته است. ايران نيز سال گذشته با برگزاري نشست امنيتي بندر انزلي نشان داد كه نسبت به رويكرد كشورهاي ديگر ساحلي رويكردي منفعلانه ندارد، چنان كه به باور بسياري اظهارات منوچهر متكي وزير امورخارجه وقت ايران در نشست امنيتي بندرانزلي حكايت از تغيير رويه تهران در اين حوزه دارد، تغييري كه اگر چه زود است آن را به مثابه يك چرخش در ديدگاه تهران دانست، اما مي توان آن را نشانه اي از درك رويدادهاي پيدا و پنهان حوزه خزري از سوي جمهوري اسلامي ارزيابي كرد. البته اين درك را اكنون ايران با كشف و استخراج منابع انرژي درياي خزر دريافته و نشان داده است. گفته هاي متكي حكايت از اين امر داشت كه تهران اهميت راهبردي مالكيت مشاعي آب هاي خزري در پهناي ماتريس انرژي و امنيت آن را دريافته است، دركي كه تهران را مجاب خواهد ساخت تا از ديپلماسي احتياط به مرور زمان فاصله بگيرد و به تدريج به سمت احياء و ارزيابي حدود و حقوق خود درقالب ديپلماسي احراز حركت كند. متكي در اجلاس انزلي تأكيد كرد كه ايران با تقسيم خزر به شمال و جنوب- توافق هاي مربوط به تقسيم بستر خزر توسط روسيه با آذربايجان و قزاقستان- مخالف است و تقسيم خزر به حدود ملي را نيز نمي پذيرد؛ موضوعي كه آذربايجان با قراردادن آن در قانون اساسي خود قصد داشته به عنوان يك واقعيت انجام شده از آن بگذرد. از اين رو اظهارات متكي و گفته هاي بعدي احمدي نژاد را مي توان نشاني از تثبيت ديدگاه ايران براي حفظ مالكيت مشترك درياي خزر بر مبناي قراردادهاي 1921 و 1940 و رد شمول كنوانسيون 1982 حقوق درياها و تأكيد بر واقعيت وجودي خزر به عنوان يك درياچه بسته دانست؛ واقعيتي كه در اطلس ها و نقشه هاي سازمان ملل هم بر آن تأكيد شده است.
تلاش براي توافق بدون ايران
مسئله تدوين حقوق درياي خزر اينك 20 ساله شده است. 2 دهه است كه 5 كشور ساحلي درياي خزر با وجود مذاكرات پياپي و فشرده نتوانسته اند به هيچ نتيجه قابل قبولي براي تقسيم درياي خزر بين خود دست يابند. ادامه اين روند طولاني سبب شده تا برخي از كشورها به جاي راههاي همه جانبه با حضور همه كشورهاي ساحلي دنبال راههاي چندجانبه با حضور 2 يا 3 كشور ساحلي باشند. چنان كه دراين مدت آذربايجان، روسيه و قزاقستان خزر شمالي را بين خود تقسيم كرده اند، مسئله اي كه البته با مخالفت ايران و تركمنستان مواجه شده است. ايران دراين باره معتقد است كه چنين تقسيم هاي يكجانبه اي قابل قبول نبوده و بايستي متوقف شود. علاوه بر اين جمهوري اسلامي ايران معتقد است كه مي بايست پروژه هايي نظير خط لوله ترانس خزر- كه بخشي از پروژه گازي نابوكو است و تركمنستان را به آذربايجان متصل خواهدكرد- به دليل عدم توافق بر سر رژيم حقوقي درياي خزر متوقف شود. در مقابل قربانقلي بردي محمداف رئيس جمهور تركمنستان با اشاره به اينكه خط لوله ترانس خزر ربطي به ايران ندارد، اعلام كرده است كه چنين توافقاتي در آبهاي سرزميني اين كشور صورت گرفته است. چنين اقداماتي از سوي 3 كشور شمالي خزر سبب شده تا به مرور زمان مواضع و ديدگاه هاي تركمنستان نيز به آنان نزديك و از ايران دور شود. شايد از اين ديدگاه است كه وزير امورخارجه آذربايجان اظهار مي كند كه موضع تركمنستان به آذربايجان، روسيه و قزاقستان نزديك شده است و در صورتي كه اين 4 كشور به توافق برسند، موافقت با ايران هم امكان پذير خواهدبود. چنين اظهارنظري يادآور سياستي است كه 2 سال گذشته در قالب نشست غيررسمي و غيرعلني روساي جمهوري روسيه، قزاقستان، تركمنستان و آذربايجان در عشق آباد و آكتائوي تلاش داشتند تا به توافقي بدون حضور ايران دست يابند.

 



هراس افكني؛ راهبرد عمليات رواني غرب عليه ايران

علي قاسمي
عمليات رواني بارها و بارها در محورهاي مختلف در رسانه هاي و نشست هاي مختلف مورد بحث و بررسي قرار گرفته و همواره در چارچوب رفتارهاي سياسي و ديپلماسي مورد بهره برداري قرار گرفته است. از اين رو راهبرد عمليات رواني در قواعد روابط بين الملل و همچنين طراحي سياست ها و برآوردهاي سياست مداران و تصميم گيران سياسي و نظامي از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده و مورد استفاده قرار مي گيرد.
از اين رو با توجه به نقش عمليات رواني در حوزه سياست و استفاده دشمن از اين حربه در اقدامات سياسي، نظامي و حتي در فرآيند هاي اقتصادي بر عليه جمهوري اسلامي ايران در طول سالهاي گذشته، ضرورت شناخت اين راهبرد و ابزارهاي موجود و همچنين هنر به كارگيري اين عنصر اساسي در رويارويي با فعاليت و اقدامات دشمن به عنوان يكي از ابعاد بصيرت زايي در جامعه اسلامي و در راستاي تعميق امنيت نرم در جمهوري اسلامي ايران قابل اشاره مي باشد.
برهمين اساس نگاه به رفتار دولت ايالات متحده آمريكا بعنوان بزرگترين تهديد و دشمن درجه اول ملت ايران نيز نشان از رفتارهاي اين دولت در مقاطع مختلف بر اساس راهبرد عمليات رواني با ترفندهاي به خصوص بوده كه در سالهاي اخير با تغيير رويكرد از جنگ سخت به جنگ نرم واقعيت اين مسئله بيش از پيش روشن و هم اكنون واقعيت شگردهاي مختلف عمليات رواني غرب در حوزه هاي مختلف قابل لمس مي باشد. چرا كه عمليات رواني دولت ايالات متحده آمريكا در قبال ملت ايران موضوعي مي باشد كه طي سي و چند سال اخير نه تنها در غالب پروژه هاي مختلف مورد بهره برداري و اجرا گرديده، بلكه هم اكنون در راستاي قدرت هوشمند كه از تعابير جديد خانم هيلاري كلينتون مي باشد در حال انجام است و نمونه بارز آن به هجمه هاي رواني در خصوص سناريوي شكست خورده آمريكا يعني اتهام ترور سفير عربستان از سوي ايران، و همچنين تهديد به گزينه نظامي ايران مي توان اشاره نمود.
در واقع راه اندازي پروژه اسلام هراسي، شيعه هراسي و ايران هراسي از مقولاتي است كه در مسير اجرايي نمودن عمليات رواني غرب در سطوح مختلف جهاني، منطقه اي و حتي داخلي در حال تعقيب و اجرا مي باشد كه طرح هريك از محورهاي اسلام هراسي، شيعه هراسي و ايران هراسي به عنوان زنجيره هاي ايجاد پروژه اي وسيع و گسترده در راستاي اقدامات ايران ستيزانه غرب در رويارويي با جريان و تفكر اسلام مي باشد كه هم اكنون در گفتمان جمهوري اسلامي ايران تبلور يافته و در سطح منطقه در حال الگو سازي است.
بر همين اساس ايجاد هجمه هاي رواني از اسلام، شيعه و ايران در سطح منطقه از اهداف شوم عمليات رواني دشمن مي باشد كه در راستاي هراس افكني و اعمال فشارهاي داخلي، خارجي، رسانه اي و منطقه عليه نظام اسلامي و آرمان هاي پويا و پايدار ملت ايران پياده مي گردد. چرا كه الگوي بيدارساز نظام اسلامي در شرايط كنوني در سطح منطقه خاورميانه و جهان اسلام در حال پرتوافكني بوده لذا خدشه وارد نمودن بر اين جريان اثرگذار از نيات دنياي غرب قلمداد مي گردد. لذا شما مي بينيد كه اجراي فعاليت هاي سياسي، نظامي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي طي سالهاي اخير در كشور، كه بر آمده از توان و استعداد بومي و داخلي جوانان ونخبگان ملت ايران مي باشد با تكنيك هاي بسياري از جمله سياه نمايي، وارونه نمايي، غير واقع بيني و مهمتر از آن هراس افكني در سطح منطقه در راستاي تكميل پروژه ايران هراسي دنبال مي گردد و راهبردهاي عمليات رواني غرب بويژه دولت ايالات متحده آمريكا را عملياتي مي نمايد.
چرا كه اجراي اين مسئله نيز اهداف بسياري را در سطوح مختلف در جامعه داخلي و جهاني داشته كه به مقولاتي همچون القاء ياس ونااميدي در داخل، عدم اعتماد به آينده اي درخشان و مهم تر از همه تخريب خودباوري و تضعيف روحيه و اراده ملي مي توان اشاره نمود و در حوزه بين المللي و منطقه اي نيز پيگيري اهدافي همچون گمراه سازي اذهان جامعه جهاني، تروريسم نمايي و هراس پروري از روند پيشرفت و خوداتكايي ملت ايران قابل اشاره مي باشد.
برهمين اساس آنچه مهم است مي توان عمليات رواني را بعنوان راهبرد سياستگذاران آمريكايي مطرح نمود كه به منظور تصرف قلب ها و اذهان ملت ها، نوعي رفتار و انديشه اي ساخته و پرداخته شده را نسبت به يك نظام و يك دولت طراحي و با تبليغات رسانه اي و رواني خود سرزمين هدف خود را كه همان اذهان مخاطب مي باشد اشغال مي نمايند. لذا درك صحيح از امواج تبليغاتي و هجمه هاي رسانه اي و مجازي كه بعنوان شگردهاي عمليات رواني غرب بطور دائم وفعال در حال انعكاس مي باشد نيازي است كه در برابر شبهه افكني و هراس پروري جريان غرب در قبال ملت ايران؛ بصيرت و دشمن شناسي اساسي كه همواره مورد تاكيد و تاييد رهبري معظم انقلاب مي باشد را فراهم خواهد نمود.

 

(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14