(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 10 دی 1390- شماره 20109

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
عقلانيت شرط لازم عدالت
تئوري هاي حجاريان، علوي تبار و عبدي براي كودتاي نرم
اصلاحات مرد، زنده باد كودتا

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
عقلانيت شرط لازم عدالت

اگر بخواهيم عدالت به معناي حقيقي خودش در جامعه تحقق پيدا كند، با دو مفهوم ديگر بشدت در هم تنيده است؛ يكي مفهوم عقلانيت است؛ ديگر معنويت. اگر عدالت از عقلانيت و معنويت جدا شد، ديگر عدالتي كه شما دنبالش هستيد، نخواهد بود؛ اصلاً عدالت نخواهد بود. عقلانيت به خاطر اين است كه اگر عقل و خرد در تشخيص مصاديق عدالت به كار گرفته نشود، انسان به گمراهي و اشتباه دچار مي شود؛ خيال مي كند چيزهايي عدالت است، در حالي كه نيست؛ و چيزهايي را هم كه عدالت است، گاهي نمي بيند. بنابراين عقلانيت و محاسبه، يكي از شرايط لازم رسيدن به عدالت است.
عقلانيت و محاسبه كه مي گوييم، فوراً به ذهن نيايد كه عقلانيت و محاسبه به معناي محافظه كاري، عقل گرايي و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به كار گرفتن با محافظه كاري فرق دارد. محافظه كار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولي بيمناك است؛ هرگونه تغيير و تحولي را برنمي تابد و از تحول و دگرگوني مي ترسد؛ اما عقلانيت اين طور نيست؛ محاسبه ي عقلاني گاهي اوقات خودش منشأ تحولات عظيمي مي شود. انقلاب عظيم اسلامي ما ناشي از يك عقلانيت بود. اين طور نبود كه مردم همين طور بي حساب و كتاب به خيابان بيايند و بتوانند يك رژيم آن چناني را ساقط كنند؛ محاسبات عقلاني و كار عقلاني و كار فكري شده بود. در طول سالهاي متمادي - به تعبير رايج امروز - يك گفتمان حق طلبي، عدالت خواهي و آزادي خواهي در بين مردم به وجود آمده بود و منتهي شد به اين كه نيروهاي مردم را استخدام كند و به ميدان جهاد عظيم بياورد و در مقابل آن دشمن صف آرايي كند و بر آن دشمن پيروز كند. بنابراين عقلانيت گاهي منشأ چنين تحولات عظيمي است.
بيانات در ديدار رئيس جمهور و هيأت وزيران ـ 8/6/84
سالهاي اختناق، مجازات گناه سكوت ملّت
گاهي يك ملّت يا جماعت مؤثري از يك ملّت مبتلا به گناهي مي شوند. اين گناه هم استغفار خودش را دارد. يك ملّت گاهي سالهاي متمادي در مقابل منكر و ظلمي سكوت مي كند و هيچ عكس العملي از خود نشان نمي دهد؛ اين هم يك گناه است؛ شايد گناه دشوارتري هم باشد؛ اين همان «انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بانفسهم»91 است؛ اين همان گناهي است كه نعمت هاي بزرگ را زايل مي كند؛ اين همان گناهي است كه بلاهاي سخت را بر سر جماعت ها و ملّتهاي گنهكار مسلط مي كند. ملتي كه در شهر تهران ايستادند و تماشا كردند كه مجتهد بزرگي مثل شيخ فضل الله نوري را بالاي دار بك شند و دم نزدند؛ ديدند كه او را با اين كه جزو بانيان و بنيانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم اين كه با جريان انگليسي و غربگراي مشروطيت همراهي نكرد، ضد مشروطه قلمداد كردند - كه هنوز هم يك عده قلمزن ها و گوينده ها و نويسنده هاي ما همين حرف دروغ بي مبناي بي منطق را نشخوار و تكرار مي كنند - پنجاه سال بعد چوبش را خوردند: در همين شهر تهران مجلس مؤسساني تشكيل شد و در آن جا انتقال سلطنت و حكومت به رضاشاه را تصويب كردند. آنها يك عده آدم خاص نبودند؛ اين يك گناه ملي و عمومي بود. «و اتّقوا فتنه لاتصيبنّ الّذين ظلموا منكم خاصّه »92؛ گاهي مجازات فقط شامل افرادي كه مرتكب گناهي شدند، نمي شود؛ مجازات عمومي است؛ چون حركت عمومي بوده؛ ولو همه ي افراد در آن شركت مستقيم نداشتند. همين ملّت آن روزي كه به خيابان ها آمدند و سينه شان را مقابل تانك هاي محمّدرضا پهلوي سپر كردند و از مرگ نترسيدند؛ يعني تحمل و صبر و سكوت گناه آلود پنجاه ساله را تغيير دادند، خداي متعال پاداش آنها را داد؛ حكومت ظلم ساقط شد، حكومت مردمي سر كار آمد؛ وابستگي ننگ آلود سياسي از بين رفت، حركت استقلال آغاز شد و ان شاءالله ادامه هم دارد و ادامه پيدا خواهد كرد و اين ملّت به توفيق الهي و به همت خود، به آرمانهاي خودش خواهد رسيد.
بيانات در ديدار كارگزاران نظام ـ 8/8/84
حماسه ي قيام مخلصانه ي قم
ياد روزهاي پرحماسه و پرشور قم، بخصوص نوزدهم دي، از خاطره ي ملّت ايران محو نخواهد شد. قم همچنان كه مطلع قصيده ي بلند نهضت اسلامي در سال 1341 بود، سرآغاز ماجراي عظيم و پرافتخار پيروزي انقلاب در سال 1356 هم شد. امروز ما بعد از بيست وهشت سال، ياد آن روز و ياد شهيدان مظلوم آن روز و ياد آن حركت حماسي بي نظير و بي سابقه را بايد گرامي بداريم و دست تضرع و ابتهال نزد پروردگار عالم بلند كنيم به دعا و از خداوند متعال علوّ روح آن شهيدان و دوام توفيقات مردم قم را كه در طول سال هاي متمادي - چه در دوران دفاع مقدس، چه بعد از آن - اين روحيه را حفظ كرده اند، مسألت كنيم.
فردا، روز عرفه است؛ روز دعا و ذكر و تضرع و ابتهال و راز و نياز است؛ بخصوص شما جوان ها قدر اين روزهاي بزرگ و اين ساعات باارزش را بدانيد. همين رابطه ي با خداست كه سينه ها و دل ها را منشرح مي كند؛ راه را براي انسان باز مي كند؛ عزم و اخلاص به انسان مي دهد؛ به كارها بركت مي بخشد؛ توفيق الهي را بر سر انسان سايه گستر مي كند و نتيجه ي آن، پيشرفت در خط اصيل ارزش هاي اسلامي است. اين روزها و اين ساعات باارزش را هرگز از دست ندهيد.
قيام مردم قم به بركت همين اخلاص، به قيام جهاني اسلام منتهي شد. امروز شما هر نقطه يي از دنياي اسلام را كه نگاه كنيد، مشاهده مي كنيد كه انگيزه ي حاكميت و عزّت اسلام در دل مردم و بخصوص جوان ها، دانشگاهيان، روشنفكران موج مي زند؛ كه در گذشته اينها نبود. كلمه ي حق، كلمه ي طيبه، همين است كه: «اصلها ثابت و فرعها في السّماء. تؤتي اكلها كلّ حين بذن ربّها»93. كار مردم قم، كلمه ي طيبه بود. كار امام - كه با اخلاص كامل اين حركت را شروع كرد - كلمه ي طيبه بود. اين كلمه ي طيبه به بار نشست؛ چه كسي خيال مي كرد؟!
بيانات در ديدار عمومي مردم قم ـ 19/10/84
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
91. سوره ي رعد، آيه ي 11 92. سوره ي انفال، آيه ي 25
93. سوره ي ابراهيم، آيات 24 ـ 25.
پاورقي

 



تئوري هاي حجاريان، علوي تبار و عبدي براي كودتاي نرم
اصلاحات مرد، زنده باد كودتا
ارتش سري روشنفكران -7 / درآمد

نويسنده: پيام فضلي نژاد
E-Mail:shayanfarkayhannews.ir
سرنوشت اصلاحات رو به يك تراژدي غم بار مي رفت و آن هنگام حجاريان (مشاور سياسي رئيس جمهور خاتمي) گفت ديگر تجربه اي مانند «دولت اصلاحات» نمي تواند آرمان هاي سياسي ما را تحقق بخشد، اما او يك شخصيت سرشناس امنيتي با پيچيدگي هايي منحصر به فرد بود كه سابقه اي طولاني در راه اندازي كارزارهاي رواني داشت و به سادگي «ژست بازنده ها» را نمي گرفت؛ حتي اگر بازي را باخته بود. از اين رو، پس از ملاقات با خاتمي و يك هفته پيش از برگزاري انتخابات رياست جمهوري 18 خرداد 1380، حجاريان پروژه اي تبليغاتي- انتخاباتي را كليد زد كه براي حيثيت علمي اش گران تمام شد. او مقاله اي جنجالي به نام «از هجدهم برومر تا هجدهم خرداد» را در روزنامه نوروز (ارگان مطبوعاتي حزب مشاركت ايران) چاپ كرد59 و دقيقاً برخلاف ارزيابي محرمانه اي كه چندي قبل تر از «مرگ اصلاحات» در اختيار رئيس جمهور گذاشت، با شبيه سازي تاريخ انقلاب هاي فرانسه و ايران مدعي شد كه مخالفان اصلاحات با طرح ريزي يك «كودتا با كمك ارتش رجالگان» قصد «نابودي جامعه مدني ايران» را دارند:
آنان گرچه به ظاهر از ارتش ذخيره بيكاران، معتادان و لمپنيسم اظهار تاسف مي كنند، اما چشم اميد به بسيج اين نيروهاي سرخورده براي حمله به «جامعه مدني» و حذف جمهوريت دارند.60
اين نخستين بار نبود كه سعيد حجاريان با مقايسه هاي تطبيقي- تاريخي ناروا، در پوشش ادبيات آكادميك و تحليل هاي جامعه شناختي حمله شديدي را عليه رقباي سياسي اصلاح طلبان در آستانه انتخابات تدارك مي ديد. پيش از اين نيز چند روز مانده به دوم خرداد 1376، حجاريان به همراه همفكرانش در روزنامه سلام پروژه جنگ رواني «تقلب انتخاباتي» را كليد زد و جمله معروف «بنويسيد ناطق، بخوانيد خاتمي» را بر سر زبان ها انداخت، اما اين بار قضيه متفاوت بود. حجاريان از پديده اي به نام «بناپارتيسم سياسي» و «كودتاي رجالگان عليه اصلاح طلبان» خبر مي داد كه نه تنها اتهام سخيفي به شمار مي رفت، بلكه فرافكني هاي تبليغاتي او براي سرپوش گذاشتن روي «بحران دروني اصلاحات»- آن هم وقتي اهرم هاي قدرت دولت هفتم و مجلس ششم سراسر در سيطره جبهه دوم خرداد بود- حتي داد نزديك ترين دوستانش را در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي درآورد؛ تا جايي كه آنان در واكنش به مقاله حجاريان و براي بازگرداندن اعتبار سياسي خود نوشتند «تحقير مخالف با شبيه سازي ناروا و به دست دادن تصويري محرّف، غيرواقعي و اغراق گونه از او در برابر خرده بيني هاي علمي تاب مقاومت ندارد... و نسبت دادن آن به تمامي يك جريان سياسي، يعني مخالفين اصلاحات، روايتي ناقص و يك سويه از واقعيت سياست ورزي در جامعه ماست.»61
اصلاحات مرد، زنده باد كودتا
از فرداي پيروزي در هشتمين دوره انتخابات رياست جمهوري، عمق بحران تاكتيك و استراتژي در اردوگاه اصلاحات به عنوان «حزب حاكم» بيش از هميشه به چشم مي آمد. از ميانه سال 1379، كادر رهبري سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در هفته نامه عصر ما بر ضرورت اتكاء به استراتژي «آرامش فعال» تاكيد كرد و عملاً اين استراتژي به جاي ايده حجاريان (فشار از پايين، چانه زني از بالا) نشست.62 اصلاح طلبان برخلاف توهمات پيشين خود فهميدند كه هيچ بدنه اجتماعي قدرتمند و فراگيري آنان را پشتيباني نمي كند. بنابراين استراتژي خود را بر محور «تاكيد قاطع بر حفظ آرامش و اجتناب از هرگونه اقدام واكنشي و احساسي ضمن تكيه بر مطالبات اجتماعي- سياسي اصلاحات» بنا ساختند تا بتوان به تدريج بدنه اجتماعي اصلاح طلبان را براي يك حركت توده اي آماده كرد. با سقوط اسلوبودان ميلوسويچ از كرسي رهبري يوگسلاوي در پي تظاهرات گسترده مردم، وقتي ابتداي سال 1380 عزت الله سحابي از رهبران گروهك ملي- مذهبي ها در گفت وگويي با راديو فرانسه از مقبوليت شيوه «مقاومت منفي» در ايران سخن گفت،63 عليرضا علوي تبار كه با دبير اطلاعاتي- سياسي سفارت انگليس در تهران ارتباط نزديك داشت،64 پيشنهاد پيروي از «نافرماني مدني» را داد.65 هر دو تاكتيك، دو روي يك سكه بودند. اين تاكتيك ها در جريان فروپاشي يوگسلاوي محك خورده بود و پيش از آغاز دور دوم رياست جمهوري خاتمي، عباس عبدي را وسوسه به ارائه پيشنهادي كرد تا اصلاح طلبان از همه ظرفيت هاي «مقاومت منفي» براي فلج كردن سيستم عصبي جمهوري اسلامي استفاده كنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
براي مطالعه منابع، اسناد و ارجاعات اين پاورقي به كتاب «ارتش سري روشنفكران» از سري كتاب هاي « نيمه پنهان »مراجعه كنيد.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14