(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 29 دی 1390- شماره 20125

سيرهأ پيامبر(ص) در برخورد با غيرخودي ها
امر به معروف و نهي از منكر در آموزه هاي ديني



سيرهأ پيامبر(ص) در برخورد با غيرخودي ها

علي جواهردهي
پيامبر(ص) به عنوان انسان متاله و رباني، از سوي خداوند به عنوان اسوه حسنه و سرمشق و نمونه كامل و نيكو براي پيروي معرفي شده است تا كساني كه خواهان رسيدن به مظهريت در الوهيت و ربوبيت هستند، سرمشقي عملي و عيني داشته باشند كه از جنس بشر است، ولي توانسته متاله و رباني شود و اين به ظاهر محال را ممكن بلكه عملاً تحقق بخشد.
بازخواني سيره آن حضرت(ص) چنان كه قرآن گزارش كرده بي گمان مهمترين منبع و اصيل ترين آن براي بهره مندي و پيروي است؛ زيرا هيچ شك و ترديدي در صحت سيره منقول از سوي خداوند در قرآن نيست و نيازي نيست تا در صحت و سقم آن از علومي چون رجال و سندشناسي بهره گرفت، بلكه حتي نياز به علم درايه الحديث به يك معنا نيست، زيرا گزارش هاي قرآني درباره سيره محمد(ص) چنان روشن است كه با تدبر و دقت اجمالي مي توان حقيقت اين سيره را دريافت و براساس آن عمل كرد. بي گمان سيره آن حضرت(ص) كه خداوند به خلق عظيم تعبير كرده، همان قرآن مجسم است؛ چنان كه قرآن به يك معنا همان حقيقت مكتوب و كلامي آن حضرت(ص) مي باشد.
نويسنده در مطلب حاضر بر آن شد تا به بخشي از سيره آن حضرت(ص) درخصوص برخورد با بيگانگان و غيرخودي ها در ميان امت اسلام براساس گزارش هاي قرآني اشاره كند؛ زيرا نياز جامعه اسلامي در وضعيت كنوني بيداري، بهره گيري از اين سيره براي تبيين مرزهاي خودي و غيرخودي و چگونگي برخورد با آن است.
از اتمام حجت تا حذف فيزيكي
بيگانه، واژه اي داراي گستره مفهومي و مصداقي وسيعي است. بيگانه در عرصه سياسي به عناصر خارج از مليت گفته مي شود كه داراي تابعيت ملي نيست. بيگانه در مفهوم قرآني، به معناي هركسي است كه از دايره امت بيرون است و به عنوان شهروند به شمار نمي رود. مفهوم شهروندي در تفسير اسلامي و قرآني، شامل عناصر عقيدتي مي شود كه بيرون از دايره اسلام مي باشند ولي به عللي در دايره حكومتي اسلام قرار گرفته و مجوز زندگي به عنوان شهروندي را دارا هستند. اين افراد شامل اهل كتاب از يهود، نصاري و مجوسي مي شوند كه به عنوان شهروندان امت اسلامي از تابعيت برخوردارند و در برابر پرداخت ماليات و جزيه از امنيت كامل و حقوق شهروندي برخوردار مي شوند. (توبه، آيه29)
البته در يك تعريف از شهروندي در فقه سياسي اسلام مي توان دايره را وسيعتر از اين گروه هاي عقيدتي قرار داد و كساني ديگر چون منافقان و حتي مشركان و كافران اهل پيمان و قراردادهائي چون عدم تعرض را نيز جزو شهروندان امت اسلام قرار داد؛ ولي به دلايلي اين حكم پس از دوره اي نقض شد و مشركاني كه داراي پيمان با دولت اسلامي بودند، از دايره شهروندي بيرون رانده شدند و تنها منافقان كه اسلام ظاهري دارند، همراه با اهل كتاب به عنوان شهروندان امت اسلام پذيرفته شدند.
معناي ديگري كه براي بيگانه مطرح مي شود، به معناي غيرخودي است. خودي به اهل ايماني گفته مي شود كه از هر جهت براساس اعتقاد اسلام عمل مي كنند و در سيره و سنت بر حكم خداوند و پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مي باشند؛ زيرا هركسي به هر عنواني به برخي از آموزه هاي قرآني ايمان داشته و به برخي ديگر كافر باشد، از دايره خودي بيرون است؛ بلكه حتي در برخي از تعابير، خودي به مؤمنان و غيرخودي به مسلمان گفته مي شود كه مي تواند شامل سست ايمان ها و كساني باشد كه هنوز ايمان در جان و دلشان مستقر نشده، (حجرات، آيه14) چنانكه مي تواند شامل منافقان اهل دورويي نيز باشد.
براين اساس، مي توان بيگانه را به معناي غيرخودي از مسلمانان و منافقان دانست كه از حقوق شهروندي همانند هر مومني بهره مندند، ولي در اسلام خويش به تماميت نرسيده و در همه امور، مطيع خدا و پيامبر(ص) نيستند. (بقره، آيه 150)
براساس آموزه هاي قرآني، مومنان در مسير متاله و رباني شدن گام هاي بلندي برداشته اند. اينان رنگ خدايي گرفته اند و ايمان در د ل هايشان جا گرفته است. (بقره، آيه 138)
آنچه مراد و مقصود ما از غيرخودي هاست، كساني هستند كه از حقوق شهروندي برخوردارند، ولي در مسير اهداف و فلسفه اسلام و دولت اسلامي گام برنمي دارند، بلكه حتي مانع و سد راه آن مي شوند.
برخورد پيامبر(ص) با اين گروه از شهروندان، برخوردهاي متفاوتي است كه با توجه به موقعيت دولت و شرايط سياسي و اجتماعي و فرهنگي و فعاليت هاي اين گروه تنظيم مي شود.
اين برخوردها از اتمام حجت تا حذف فيزيكي افراد غيرخودي ادامه مي يابد و شهروندي موجب نمي شود تا با آنان به حكم كافر حربي برخورد نشود؛ زيرا كنش ها و واكنش هاي اين شهروندان غيرخودي تعيين كننده چگونگي برخورد با آنان است.
نگاهي گذرا به كنش ها و واكنش هاي پيامبر(ص)
براي درك سيره محمدي(ص) درباره چگونگي برخورد با افراد اصطلاحا غيرخودي بايد به آيات قرآني مراجعه كرد كه مهم ترين و اصيل ترين منبع در شناخت سيره آن حضرت(ص) است. دراينجا به برخي از كنش ها و واكنش هاي آن حضرت(ص) اشاره مي شود.
1- اتمام حجت: پيامبر(ص) از سوي خداوند مامور است تا همگان را به اسلام دعوت كرده و حجت الهي را بر ايشان تمام كند. (آل عمران، آيه 20؛ مائده، آيات 19 و 92؛ توبه، آيه 128) بنابراين، حضرت فراتر از توجهي كه به كافران دارد، به كساني توجه و اهتمام مي ورزد كه به عنوان شهروندان امت اسلام تلقي مي شوند. پس با تمام رافت و رحمت اسلامي با آنان مواجه مي شود چنانكه به حكم رحمه للعالمين بودن (انبياء، آيه 107) نسبت به همگان مهر و رحمت مي ورزد. اين مهر و رافت به حدي بود كه پيامبر(ص) سختي بسياري را تحمل مي كرد و خود را به رنج مي افكند. (شعراء، آيه 3؛ كهف، آيه 6)
به گونه اي كه حتي منافقان، پيامبر(ص) را به سبب مماشات و مدارا با خودشان، به عنوان اذن (توبه، آيه 16) به تمسخر مي گرفتند و مي گفتند كه او انسان حرف شنو و ساده لوح است به گونه اي كه هر حرف و توجيهات ما را مي پذيرد.
اين درحالي بود كه آن حضرت(ص) به حكم رحمت براي جهانيان بودن و اتمام حجت برهمگان، با آنكه از باطن سخنان و قلوب ايشان آگاه بود، با آنان مدارا و مماشات مي كرد تا به خود آيند و مسير متاله و رباني شدن را با اطاعت از خدا و پيامبرش، درپيش گيرند؛ چون آن حضرت داراي قلبي بسيار رئوف و مهربان بود و براسلام آوري و نجات و رهايي آنان از آتش دوزخ حريص بود. (توبه، آيه 128)
آن حضرت(ص) براي اين كه حتي مشركان و دشمنان دين اسلام از حقيقت آگاه شوند و ايمان بر آنان عرضه شده و اتمام حجت شود، با اعطاي پناهندگي و فراهم آوري همه امكانات براي سفر و حضور در مركز اسلام و آشنايي با حقيقت دين اسلام، تلاش مي كرد تا اين كار انجام گيرد و اسلام بر همگان چنان كه هست عرضه شود. (توبه، آيه 6)
2- مدارا و مماشات: آن حضرت(ص) چنان كه گفته شد با همگان با چنان مهرباني و رحمتي برخورد مي كرد كه برخي ها از رفتار كريمانه و بزرگوارانه آن حضرت(ص) سوء استفاده مي كردند و او را با عناوين زشت به تمسخر و استهزا مي گرفتند. آن حضرت(ص) وقتي دستوري مي داد بر آن بود تا با هركسي با توجه به شعور و فهم و استطاعت او برخورد كند، اما منافقان همواره سوءاستفاده مي كردند و از مدارا و مماشات آن حضرت(ص) براي پيشبرد كارهاي خود بهره برداري بد مي نمودند، با اين همه سعه صدر پيامبر اجازه نمي داد با آنكه نسبت به اين شيوه منافقان كاملا علم و آگاهي دارد، برخوردهاي تندي با آنان داشته باشد؛ زيرا هدف آن حضرت(ص) ضمن ايجاد فرصتي براي استقرار اسلام و دولت اسلامي، امكان توبه و بازگشت منافقان به سوي حقيقت بود. (نساء آيه18، مجمع البيان، ج3 و 4، ص124)
3. مصلحت انديشي: از نوع مدارا و مماشات آن حضرت(ص) با منافقان مي توان دريافت كه برخي از رفتارهاي آن حضرت(ص) مبتني بر مصلحت انديشي و رعايت مصالح عالي اسلام و دولت اسلامي بوده است. (نور، آيه 26) گاه آن حضرت(ص) حتي به نام افراد و گروه هاي اجتماعي غيرخودي اشاره نمي كرد و با بيان عناوين كلي چون آنان (اعرض عنهم) مي كوشيد تا حساسيتي را ايجاد نكند و ضمن پرهيز از مطرح شدن نام و نشانشان معروفيت ازطريق اين حساسيت و نام بردن، امكان ايجاد اختلال در استقراريافتن دولت اسلامي به آنان ندهد؛ زيرا با آنكه پيامبر(ص) با نام و نشان، منافقان و توطئه گر و مرتبط با دشمنان را مي شناخت، ولي براي اينكه دولت اسلامي مستقر شود و قدرت يابد، با آنان مدارا و مماشات مي كرد و با اين همه هشدارهاي لازم را در شكل كلي بيان مي نمود تا منافقان بدانند كه ايشان از همه حركات و تحركات آنان آگاه است و رصد و پيگيري مي كند. (نساء، آيه 18؛ مجمع البيان، ج3و4، ص124)
4. موعظه و پند هشدارگونه: يكي از واكنش هاي آن حضرت(ص) نسبت به رفتارهاي منافقان غيرخودي اين بود كه به آنان هشدارهاي لازم را در قالب پند و نصيحت و اندرز مي داد. به عنوان نمونه هنگامي كه منافقان براي اموري چون قضاوت و حكميت به طاغوت و نهادهاي كافران و مشركان مراجعه مي كردند، آن حضرت(ص) به آنان هشدار مي داد كه اين گونه رفتارها موجبات پشيماني و ندامت آنان خواهدشد. (نساء، آيات 06 تا 36) اگر بخواهيم امروزي به اين مسئله نگاه كنيم، مثل اين است كه كساني از مراجع جهاني بخواهند تا براي مشكلات داخلي، ناظراني را بفرستند يا براي كنترل و مديريت انتخابات كساني را به عنوان ناظر معرفي كنند يا براي اموري چون تقلب و صحت و عدم صحت انتخابات و مانند آن مراجع بيگانه را به عنوان حكم و قاضي معرفي كنند و از آنان براي قضاوت دعوت نمايند و يا پرونده را به مراجع بيگانه ارجاع دهند؛ زيرا از نظر قرآن و سيره پيامبر(ص) اين گونه ارجاعات، از قبيل مراجعه به طاغوت است و تحاكم به آنان حرام و گناه مي باشد. از اين رو پيامبر(ص) خود را موظف مي دانست كه به اين مسائل توجه داده و هشدارهاي لازم را در قالب نصيحت بيان كند تا مردم در مسير سلطه بيگانگان جامعه را به سوي ناكجاآباد نبرند و استقلال و امنيت جامعه را با اين مراجعه و ارجاع پرونده ها مختل نكنند؛ زيرا ارجاع و تحاكم به طاغوت، زمينه ساز تسلط بيگانگان بر جامعه اسلامي و اسباب فقدان امنيت و استقلال واقعي جامعه و دولت خواهدبود. نمونه اي از اين را ما در منافقان جديد بارها در مشكلات و مسايل داخلي ديده ايم و در مسئله لبنان نيز اين مشكل حتي بحران هاي عظيمي را به دنبال داشته و دارد و استقلال آن كشور را با خطر جدي مواجه ساخته است.
5. نظارت: بي گمان اجراي قوانين، نيازمند نظارت دقيق هيئت حاكم است. البته اسلام براي اينكه نظارت مشاركتي در همه سطوح مراعات شود، همگان را نسبت به يكديگر موظف كرده تا نظارت داشته باشند. از اين رو هريك از امت نسبت به ديگري، داراي ولايت نظارتي است كه درشكل امر به معروف و نهي از منكر نهادينه و قانوني شده است. اما پيامبر(ص) و رهبري جامعه به عنوان مسئول اصلي مي بايست اين نظارت را به شكل كامل مورد توجه و اجرا قرار دهد و درآن كوتاهي نكند. نظارت رهبري نسبت به اجراي احكام، مختص به امور اجتماعي و سياسي و نظامي يا عرصه عمومي نيست. بلكه عرصه هايي را كه جزو حريم خصوصي نيزقلمداد مي شود، دربر مي گيرد لذا پيامبر (ص) مامور مي شود تا حتي برحسن اجراي طلاق با نگهداشت عده به همراه شرايط آن نظارت مستقيم باشد (طلاق، آيه1) بطوري كه دراين حكم عام خداوند پيامبر (ص) را مخاطب قرارمي دهد تا مسئوليت نظارت حتي درحوزه خصوصي و اجراي كامل احكام را بيان كند.
بنابراين، پيامبر(ص) موظف شده تا نسبت به كارهاي امت و شهروندان نظارت دقيق و كاملي داشته باشد وبراساس رفتارهاي شهروندان با آنان تعامل كند. از اين رو رفتارهاي منافقان به عنوان گروه هاي اجتماعي خطرناك مورد توجه ويژه قرار گرفته و همه امور زندگي آنان از سوي دولت اسلامي رصد و كنترل مي شود تا جامعه از آسيب هاي آنان در امان باشد. براين اساس، نظارت دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي بر زندگي اجتماعي و حتي خصوصي منافقان و غير خودي ها، امري لازم و ضروري است و نمي توان به صرف حقوق شهروندي از اين مهم چشم پوشيد، زيرا مصالح جامعه مهم تر از مصلحت افراد است.
6- تهديد به افشاگري: چنان كه گفته شد، واكنش هاي پيامبر (ص) و رهبري براساس رفتارهاي منافقان شكل مي گيرد.بنابراين با توجه به نوع عملكرد منافقان، درجه نرمي و مدارايي و سخت گيري تغيير مي كند هرگاه توطئه ها و فعاليت هاي جريان هاي انحرافي و غيرخودي درجامعه به شكلي باشد كه مي تواند تاثيرات آن، جامعه را با خطر جدي مواجه سازد و مصلحت اين است كه نسبت به آنان هشدارهايي داده شود و حتي اسامي و نام ها و نوع فعاليت هاي خرابكارانه آنان افشا شود، لازم است كه اين اقدام از سوي رهبري انجام گيرد. پيامبر (ص) از سوي خداوند در موقعيت هايي مامور مي شود كه در برابر منافقان موضع گيري كرده و آنان را به افشاي اسرار و فعاليت هاي مخفيانه و خرابكارانه شان تهديد كند. (توبه، آيه 46).
7-توبيخ و سرزنش: گاه لازم است كه منافقان و افراد غير خودي به سبب رفتارهاي ضد اجتماعي و ضد ارزشي توبيخ شوند و به سبب فعاليت هاي بچه گانه خودشان كه موجب اذيت و آزار مسئولان و امت مي شود، سرزنش شوند. از اين رو پيامبر (ص) مامور مي شود، منافقاني را كه دين را بازيچه خود كرده و ارزش هاي اجتماعي و ديني را به تمسخر و استهزا مي گيرند، سرزنش و توبيخ نمايد. (توبه، آيه 56).
8- طرد اجتماعي: همان گونه كه طرد مومنان جايز نيست (انعام، آيه 25) و رهبري مي بايست همواره متوجه خودي ها باشد و ايشان را براي كارها به مشاركت و مشورت بگيرد. (آل عمران، آيه 159) در مقابل، لازم است كه غير خودي ها و منافقان را از دستگاه رهبري و مديريتي جامعه طرد كند و اجازه ندهد كه مسئوليت هاي مهم و كليدي كشور را دراختيار گيرند. پيامبر(ص) مامور مي شود تا با متخلفان ازجهاد به عنوان غير خودي برخورد نمايد و آنان را از جامعه طرد كند تا تنبيه شوند و از كارهاي خود پشيمان شده و مسير خود را به سوي مشاركت و همكاري با امت درپيش گيرند. (توبه، آيه 49) درحقيقت طرد اجتماعي مي تواند فرصتي براي منافقان و غير خودي ها و همچنين براي امت براي شناخت خودي از غيرخودي باشد تا با شناخت آنان، در تعامل با آنها مراقبت كرده و در دام فريبشان نيفتند.
9. پرهيز از اطاعت: اطاعت از غيرخودي ها جايز نيست؛ هرچند كه غيرخودي ها تلاش مي كنند با نامه نگاري و نصيحت به امام المسلمين و عناوين فريبنده ديگر، خود را مشاور امين رهبري قراردهند، ولي بايد متوجه بود كه اين كار روا نيست، و هيچ نمي تواند از منافقان اطاعت كند. و آنان را مشاوران خود گرفته و سخنانشان را مصلحت انديشانه بداند. خداوند به پيامبر(ص) و رهبري جامعه هشدار مي دهد كه از منافقان و سخنان مصلحت انديشانه آنها اطاعت نكند؛ زيرا جز به تباهي و ترس و خوف سفارش نمي دهند و جز به ديگر ترسي به جاي خداترسي دعوت نمي كنند. (احزاب، آيات 1 و 84)
01. بررسي اخبار امنيتي: منافقان به سبب ارتباط با بيگانگان و دشمنان از حربه هاي گوناگوني بويژه در جنگ نرم و رواني استفاده مي كنند، از اين رو لازم است كه جامعه و دولت اسلامي نسبت به اخبار و پيامك ها و اطلاعات واصله ازسوي ايشان دقت كافي و لازم را داشته باشد و به سادگي در دام اخبار و اطلاعات آنان نيفتد. اخبار بويژه اخبار امنيتي و نظامي كه از سوي منابع غيرخودي و منافقان بيان مي شود مي بايست با حساسيت ويژه اي بررسي شود و آن را جهت تشخيص صحت و سقم ارزيابي نمود. (نساء، آيه 38)
11. مبارزه و حمله به محافل تيمي و مراكز هم انديشي: يكي از وظايف رهبري و دولت اسلامي، شناسايي محافل غيرخودي و مراكز و خانه هاي تيمي آنان است كه در اشكال گوناگون چون محافل ديني، هيئت هاي عزاداري، مراسم و مناسبت هاي ملي و مذهبي و حتي مساجد و حسينيه ها شكل مي گيرد. در صورت نياز مي بايست حتي ساختمان هاي آنان مصادره و گاه تخريب شود؛ چنان كه پيامبر(ص) مأمور مي شود كه مسجد ضرار را به عنوان پايگاه منافقان تخريب كرده و با آن برخورد حذفي نمايد . (توبه، آيات 48 و 107 و 108)
21. ترك تكريم و احترام: در برخي از مواضع و مواقع لازم است كه با غيرخودي ها به عنوان انسان هاي مسخ شده فرهنگي تعامل شود. بر اين اساس پيامبر(ص) به عنوان رهبر جامعه موظف مي شود تا از حضور بر سر جنازه و قبر منافقان خودداري كرده و حتي براي آنان كه به ظاهر مسلمان بودند، نماز نگزارد و آنان را تكريم و احترام نكند؛ زيرا اين افراد از منافقاني بودند كه پس از افشاي نام و نشان، همچنان با دشمنان اسلام همكاري و مراوده داشته و اطلاعات جاسوسي و امنيتي را منتقل مي كردند و جامعه اسلامي را با خطرات مختلف مواجه مي ساختند. در صورت افشاي نام و نشان منافقان و غيرخودي ها ازسوي مراكز تصميم گيري چون رهبري و مجلس و قوه قضاييه، هرگونه تكريم و احترام از منافقان برداشته مي شود و مي بايست به شدت طردشده و هرگونه تعامل و همكاري با آنان محدود شود و درفشار روحي و اجتماعي قرارگيرند. (توبه، آيات 38 و 48)
آنچه بيان شد تنها گوشه اي از سيره حضرت پيامبر(ص) در برخورد با غيرخودي ها بود. بررسي سيره آن حضرت(ص) در آيات قرآني به ما امكان مي دهد تا با سيره آن حضرت(ص) چنان كه فرمان الهي است حركت كرده و جامعه اسلامي قرآني و نوراني داشته باشيم.

 



امر به معروف و نهي از منكر در آموزه هاي ديني

احمد محسن زاده
امر به معروف و نهي از منكر از واجباتي است كه موجب برپايي و استحكام ارزش ها در جامعه مي شود. نويسنده مطلب كوشيده است با استناد به آيات و روايات، نظري اجمالي به جايگاه و اهميت اين فريضه بزرگ داشته باشد. اينك مطلب از نظرتان مي گذرد:
برخي از معارف ديني محدود به يك مذهب و ملت نبوده و فراتر بوده و به بزرگي همه اديان و مذاهب و ملت ها مي باشد همانند عفت، امنيت، راستي و صداقت مهرباني و محبت و... از آن جمله است امر به معروف و نهي از منكر كه يكي از واجبات دين و فروع آن مي باشد زيرا همه فطرت هاي پاك كارهاي معروف و عام المنفعه را و نبود نقص و منكر را در جامعه دوست دارند و از بدي ها متنفرند و رنج مي برند.
مفهوم معروف و منكر
معروف و منكر در لغت: «معروف» از «عرف» به معناي مشهور، جود، بخشش، كار نيك و نيكي، انصاف و همراهي با اهل خانه و مردم آمده است. چنان كه گفته شده است: معروف، ضدمنكر و عرف، ضد نكر است و عرف در اصل بر دو معنا دلالت دارد 1)پي درپي بودن چيزي به صورت پيوسته، مانند بلندي مكاني و موج دريا.
2) آنچه سبب آرامش مي گردد: زيرا انسان، از منكر ترس دارد و از آن فرار مي كند و به معروف آرامش مي يابد. عرب به بوي خوش، «عرف مي گويد زيرا نفوس انساني، بدان وسيله سكون پيدا مي كند معروف و عرفان، از همين باب است بنابراين امر به معروف و نهي از منكر، در لغت به معناي خواستن چيزي است كه نفوس بشري به سبب آن، آرامش يابد.
«منكر» از ماده نكر به معناي كار دشوار و زشت و جهل آمده است: زيرا منكر، ضدمعروف است هر چيزي را كه شريعت، قبيح و حرام بداند منكر است. بنابراين نهي از منكر، عبارت است از باز داشتن انسان از انجام كارهاي زشت و نامعقول و جلوگيري از اموري كه درواقع انسان از آن ترس و نفرت دارد ولي به واسطه جهل و غفلت گاه مرتكب آن مي گردد. معروف و منكر در اصطلاح: معروف آن چيزي است كه خداوند متعال انجام دادن آن را واجب نموده و عقل، انجام آن را ترغيب كرده است و منكر آن چيزي است كه خداوند از آن نهي فرموده و عقل از انجام دادن آن كناره گيري مي نمايد. درباره مقصود انجام امر به معروف و نهي از منكر دو بيان وجود دارد: يكي اين كه مراد از امر به معروف، وادار كردن به انجام كار نيك و طاعت و نهي از منكر، بازداشتن از انجام كار زشت و معصيت است. و بيان ديگر اين كه، امر به معروف عبارت از سخن و گفتاري است كه انسان را به طاعت و فرمانبرداري خداوند وامي دارد، و در مقابل، نهي از منكر عبارت است از بازداشتن از انجام گناه و يا كلام و سخني كه سبب منع از انجام گناه مي گردد و يا كراهت و تنفر وقوع گناه، از انسان منهي است. روشن است كه تعريف دوم، رجحان دارد: زيرا امر به معروف و نهي از منكر زباني و قلبي را نيز شامل مي شود درحالي كه تعريف اول، اين شمول و فراگيري را ندارد. چنان كه شيخ طوسي (رحمه الله) تعريف دوم را پسنديده و مي گويد: امر به معروف و نهي از منكر، سه قسم است: يا به كردار و يد تحقق مي پذيرد، يا به زبان و قلب. و رهبر حكيم انقلاب اسلامي فرمودند: امر به معروف و نهي از منكر بايدهم درمرحله دل و ضمير، هم در مرحله زبان و هم درمرحله عمل باشد حضرت امام خميني(ره) در زمينه امر به معروف و نهي از منكر كتابي گران سنگ فقهي به نام تحريرالوسيله را به يادگار گذاشتند كه در آن به معناي لغتي امر به معروف و نهي از منكر پرداخته و فرمودند كه معروف را در لغت به معناي شناخته شده و پسنديده بيان نموده اند و در مقابل منكر را يعني ناشناخته، ناپسنديده و زشت داشتند كه راغب درمفردات به اين نكته اشاره مي كند كه معروف اسم است و براي هر كاري كه حسن و خوبي او به وسيله عقل يا شرع شناخته شده است و درجهت ديگر منكر چيزي است كه به وسيله عقل و شرع مورد انكار قرارگرفته و ناشناخته بوده است و همچنين در قرآن مجيد هم به اين موارد اشاره شده است كه عرف به شناخته و پسنديده، نيك استعمال مي شود ولي چنانچه ماده نكر در بعضي موارد به معناي عدم شناخت مورد استعمال قرارمي گيرد.
علاوه بر اين، اين واجب الهي به دلائلي متقن از اهميت خاصي برخوردار است بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره) دراين راستا فرموده اند: بيشتر فقهاي عظام شيعه ازقرن چهارم هجري كه فقه شيعه مدون شد يعني از زمان شيخ مفيد و شيخ طوسي تا اين زمان مسائل و احكام امر به معروف و نهي از منكر را مورد بررسي قرار داده و احكام اين دو را به استناد آيات و روايات استنباط و نظرات خود مطرح كرده اند . رهبر معظم انقلاب حضرت آيه الله العظمي خامنه اي مدظله العالي فرمودند:«امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفه عمومي است» كه به برخي از آن دلايل دراين نوشته اشاره مي شود:
از نگاه قرآن - دركلام خداوند متعال آيات فراواني درمورد آن به طور مستقيم و غيرمستقيم وارد شده است.
دستور خداوند به امر به معروف و نهي از منكر
ولتكن منكم امه يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر و أولئك هم المفلحون «آل عمران/ 104) و بايد از ميان شما گروهي ]مردم را[ به نيكي دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتي بازدارند و آنان همان رستگارانند قرآن با لام تاكيد دستور مي دهد كه بايد عده اي مردم را به كارهاي خير دعوت وامر به معروف و نهي از منكر كنند و آن گاه اينان راستگارانند و در نتيجه جامعه را به راستگاري مي كشانند. زيرا اين دو كار راه نجات را بيان كرده و مانع را نيز از راه پيشرفت برطرف مي سازد.
بهترين امتها
افراد و امتي كه به ترويج اين عبارت نوراني بپردازند بهترين انسانها و امت ها خواهند بود كه خداوندمنان فرمودند كنتم خير امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله. «آل عمران/ 110» كساني كه به خدا ايمان آورده و به جامعه وارد شده و مردم را به كارهاي خوب راهنمائي كرده و از بديها برحذر مي دارند نهي از منكر مي كنند بهترين ها هستند.
در وجوب اين دو، فقيه برجسته جهان اسلام روح خدا(ره) فرمودند: «اين دو از والاترين و شريف ترين واجبات مي باشند و به وسيله اينها واجبات ديگر اقامه مي گردد و وجود اين دو از ضروريات دين است و منكر آن در صورت توجه به لازم انكار و ملزم شدن به آن از كافران خواهدبود.» و نيز فرمودند: «امر به معروف و نهي از منكر همانند نماز و روزه، واجب است» مقام معظم رهبري(مدظله العالي) در مورد عمومي و اجتماعي بودن اين واجب الهي فرمودند: «يكي از نوترين، شيرين ترين، كارآمدترين و كارسازترين شيوه هاي تعامل اجتماعي، همين امر به معروف و نهي از منكر است... اين نظارت عمومي است. اين كمك به شيوه خير است.» نيز فرمودند همه دستگاه حكومت ما بايد از امر به معروف و نهي از منكر دفاع كند. اين وظيفه است «امر به معروف مثل نماز واجب است» 92/7/17
رسول خدا(ص): در اهميت اين دو واجب و ضروري، دين آمر به معروف و ناهي از منكر را خليفه خداوند در جامعه دانسته و فرمودند: «من امر بالمعروف و نهي عن المنكر فهو خليفه الله في الارض و خليفه رسوله» (هركس به خوبي فرمان دهد و از زشتي بازدارد او جانشين رسول خداست، مستدرك الوسائل، ج21، ص971) امير موحدان علي(ع) اين دو واجب را غايت دين الهي دانسته و به پياده شدن و رواج آن در جامعه اين چنين دستور مي دهد: «غايه الدين الامر بالمعروف و النهي عن المنكر» غايت دين فرمان دادن به خوبي و بازداشتن از بدي است (امام علي(ع) كه مصداق بارز معروف است در اهميت اين دو واجب آن دو را با ساير اعمال خوب سنجيده حتي با جهاد در راه خدا، و از همه آنها برتر دانسته و آنها را در مقابل اين دو مثل يك قطره آب و يا كف روي آب نسبت به كل آب معرفي فرموده كه در اين راستا فرمودند:
(و ما اعمال البر كلها والجهاد في سبيل الله عندالامر بالمعروف و النهي عن المنكر، الا كنفثه في بحر لجي.
(نهج البلاغه؛ الحكمه 473)
همه كارهاي خوب و جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهي از منكر نيست مگر همچون آب دهاني كه در دريايي ژرف اندوخته شود «يا مانند قطره آبي درمقابل درياي پرتلاطم»
نقش امر به معروف و نهي از منكر در خانواده به ويژه جوانان: جامعه را افراد خانواده ها تشكيل مي دهند اگر سالم تربيت شده و با آموزه هاي ديني آشنا باشند به طور طبيعي فرهنگ در جامعه رواج پيدا كرده و جامعه مطلوب خواهدبود و اين كار پدر و مادر، علما و دانشمندان، استاد و مربيان و مسئولان و متوليان امور جامعه انجام دهند. كه خداوند متعال در اين رابطه به مؤمنين چنين دستور مي دهد: (يا ايهاالذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا و قودها الناس و الحجاره) «تحريم،6» «اي كساني كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خود را از آتشي كه آتشگيره اش مردم و سنگها هستند نگه داريد.» در تفسير اين آيه مباركه يكي از شاگردان امام صادق(ع) بنام ابوبصير سؤال كرده و توضيح خواستند آن حضرت(ع) فرمودند: تا مرهم بما امرهم الله و تنها هم عمانهاهم الله عنه فان اطاعوك كنت قد وقيتهم، و ان عصوك فكنت قدمضيت ما عليك آنها را به آموزه هاي الهي فرمان دهيد و از آنچه كه خداوند نهي كرده دور كنيد. در چنين شرايطي اگر تو را اطاعت كنند پس به تحقيق آنها را حفظ كرده اي و اگر نافرماني تو را كنند پس تو به رسالت و وظيفه خود عمل كرده اي. (الكافي، ج5، ص 65)
تربيت شده مكتب اهل بيت طهارت و عصمت و خاندان نبوت و امامت علامه مجلسي در تفسير و مفاهيم اين كلام خداوند فرمودند: چهار وظيفه سنگين به گردن متوليان و پدران و مادران در خانواده و فرزندان خداوند متعال قرار دادند:
1) بدعائهم علي طاعه الله، با دعوت آنان به اطاعت از دستورات خدا
2) وتعليمهم الفرائض: آموزش واجبات به آنان
3) ونهيهم عن القبائح: دور نگه داشتن و نهي از كارهاي بد و زشت
4) وحثهم علي افعال الخير: ترغيب و دستور آنان به كارهاي خوب
در اين زمينه خداوند گفتار لقمان حكيم را كه به فرزندش امر به معروف و نهي از منكر را توصيه مي كند كه فرمود «يا بني اقم الصلاه و امر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر علي ما اصابك ان ذلك من عزم الامور» اي فرزند من نماز بگذار و به خوبي فرمان ده و از بدي به دور باش و بر هر چه به تو مي رسد صبر كن زيرا اين از كارهايي است كه نبايد سهل اش گرفت.«لقمان/71» و پدر مهربان امت اسلامي علي(ع) بنا به فرمايش پيامبر اسلام(ص) يا علي (انت و انا ابواهذه الامه)
در توصيه هايش به فرزندش محمد حنفيه امر به معروف و نهي از منكر را توصيه فرموده و او را به اهل دين متذكر شده و فرمودند «و امر بالمعروف تكن من اهله، فان استتمام الامور عندالله تبارك و تعالي الامر بالمعروف و النهي عن المنكر- الفقيه، ج4، ص 783- نقل از ميزان الحكمه، ج8» به خوبي فرمان ده تا اهل آن باشي زيرا تماميت و كمال كارها در نظر خداي تبارك و تعالي امر به معروف و نهي از منكر است كه حضرت علي(ع) كمال و تماميت و استمراد دين را در اين دو واجب دانسته است و خوبي فرزند را در تقرب به معروفات و دوري از منهيات مي داند. مقام معظم رهبري مدظله العالي در اين مورد كه يكي از وظايف مهم مسئولان فرمودند: امر به معروف و نهي از منكر حوزه هاي گوناگوني دارد كه باز مهم ترين اش حوزه مسئولان است» نيز فرمودند: «در محيط خانواده هم مي شود نهي از منكر كرد. در بعضي از خانواده ها حقوق زنان رعايت نمي شود، در بعضي از خانواده ها حقوق جوانان رعايت نمي شود، در بعضي از خانواده ها به خصوص حقوق كودكان رعايت نمي شود، اينها را بايد به آنها تذكر داد و از آنها خواست. حقوق كودكان را تضييع كردن، فقط به اين هم نيست كه انسان به آنها محبت نكند، نه سوءتربيت ها، بي اهتمامي ها، نرسيدن ها، كمبود عواطف و از اين قبيل چيزها هم ظلم به آنهاست. (61/11/07) و پيامبر اسلام(ص) در اين راستا چنين فرمودند: «من رأي منكم منكرا فليغيره بيده، فان لم يستطع، فبلسانه فان لم يستطع فبقلبه اضعف الايمان» هر كسي از شما بدي را ببيند بايد آن را تغيير بدهد به وسيله دستانش، اگر موثر نشد با زبانش و اگر آن هم نشد با قلبش و اين نهايت درجه ايمان است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14