(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 12 بهمن 1390- شماره 20133

انسداد دموكراسي خواهي اصلاحات
سرتيپ بازنشسته عبدالحسين مفيد درگفت وگو با كيهان تشريح كرد:
جزئيات پيوستن كامل ارتش به انقلاب



انسداد دموكراسي خواهي اصلاحات

رضا رحمتي
استراتژي اصلاحات براي عدم شركت در انتخابات، سواي از اينكه كنشي مسبوق به سابقه است، به دلايلي كه در ادامه گفته خواهد شد، موجبات تضعيف و پراكندگي اصلاحات را نيز فراهم خواهد كرد.اثرات سوئي كه تحريم مشروط و غيرمشروط انتخابات براي اصلاح طلبان دارد موجبات صورت بندي «مطالبات نوي سياسي» را براي بخشي از نظام اجتماعي اين جناح فراهم خواهد كرد كه همين امر نيز به انزواي اصلاح طلبان كمك مي كند.
- بحثي در باب انفصال نظام اجتماعي اصلاحات از ساخت سياسي اين جريان
بعد از برگزاري مجلس ترحيم تدريجي اصلاحات در ابعاد فرهنگي و اقتصادي در دوران حكومت 8 ساله «دگرانديشان»، ادعاي اين جريان به تكيه بر پايگاه اجتماعي حداكثري قرار گرفت تمام آموزه اصلاحي در ايران بعد از 1384 را تكيه بر اين پايگاه حداكثري مردمي (و البته ادعايي) تشكيل مي داد.
اما اين گزاره ادعايي چندان تداوم نداشت و با انتخابات دهم رياست جمهوري و طرح ماجراي نخ نما شده انقلابهاي مخملي يعني «شكل گيري تقلب نهادينه توسط نظام سياسي» و انتظارات حداكثري از قانون اساسي، موجبات ترك خوردگي پايگاه اجتماعي اين جريان سياسي را در ساخت سياسي كشور فراهم كرد. همين مقوله تصور «تفكر خارج از نظام و قانون اساسي» را تصديق كرد. به گونه اي كه جدايي اصلاحات از پايگاه اجتماعي اين جريان روند رو به پراكندگي، تضعيف، كم رنگي و حتي بي رنگي اين جريان را سريع تر به پيش برده و مي برد. شايد اگر تحريم انتخابات صورت نمي گرفت اين جمله در سطح تصور باقي مي ماند و هيچ گاه به تصديق نمي رسيد، ولي به پنج دليلي كه به ذكر آن خواهيم پرداخت، جدايي موضع گيري هاي سياسي اصلاحات از پايگاه اجتماعي اين جريان، نه تنها به بازتوليد مشروعيت اصلاحات كمك نخواهد كرد، بلكه موجبات انسداد بيشتر دموكراسي خواهي اين جريان را نيز فراهم خواهد كرد.
- احتمال تبديل شدن به اپوزيسيون خارج از نظام: از پيگيري سياست اعمال «تغييرات تدريجي در نظام سياسي و تهديد حاكميت به نفع حاكميت دوگانه» سعيد حجاريان گرفته تا سياست به قرض گرفته شده تغييرات در «ساختارهاي منتهي به شخصيت ايراني» خاتمي جزو پيگيري مطالبات حداقلي اصلاح طلبان بوده است. همچنين اعمال «سياست تحليل گفتمان» تاجيك اول و سياست خرد، سياست سوپرماركتي، اينترنتي و سياست «كوچك زيباست» از تاجيك دوم همه و همه نشان دهنده شعارهاي حداقلي براي اعمال انتظارات حداقلي (حداقل ممكن) در ميان اصلاح طلبان بوده است. اما بسته نابخردانه تحريم انتخابات و اعمال شعار حداكثري در حالي مطرح مي شود كه انتظارات حتي براي حداقل بودن نيز ترديدهايي به همراه خود داشته و دارد. پيگيري سياست نفي مطلق كه در چارچوب گفتمان تحريم انتخابات به عنوان مجرا و آماج بسترسازي دموكراتيك مطرح مي شود، تنها در شرايط انقلابي توان پاسخگويي دارد نه شرايط آرامش و ثبات دموكراتيك. قدر مسلم كاربرد شعارهاي حداكثري به دليل عدم مطابقت با واقعيت هاي اجتماعي اصلاحات را به سمت خروج از نظام روانه خواهد كرد. چرا كه نه تنها واقعيات سياسي فعلي ايران با اين شعارها هماهنگ نيست. بلكه انتظارات عمومي نيز چنين پيش نمي رود. تاريخ هيچ نظام سياسي مويد تطابق شعارهاي حداكثري نفي مطلق و ادبيات تحريمي با بسيج گري نبوده و نيست.
- تجمع پارادوكسيكال بي عملي و كنش سياسي: عدم شركت در انتخابات يا تحريم مشروط يا غيرمشروط انتخابات نمود بارز بي عملي سياسي در پروژه دموكراسي خواهي بوده و هست. اين گزاره و پي گيري آن توسط جناح اصلاحات با گزاره ديگر اين جناح يعني تلاش براي حضور حداكثري در فضاي سياسي ايران (ادعا براي داشتن مطبوعات اصلاح طلب زياد، تشكل هاي دانشجويي منتقد و احزاب مستقل) جمعي پارادوكسيكال است. به عبارتي تظاهر به تلاش براي گذار به دموكراسي با بي عملي در مهم ترين ركن دموكراسي يعني انتخابات جمعي متناقض است كه پايگاه حداقلي اجتماعي اين جناح را دچار يأس خواهد كرد و بدون ترديد اين جناح را در انسداد دموكراسي خواهي كمك خواهد كرد.
- انفصال اصلاحات در معادله بازي با ديگر نيروهاي سياسي: اگر به تز موجود در جامعه شناسي سياسي كلاسيك مقيد باشيم كه نيروهاي سياسي برخاسته از شكافهاي اجتماعي و اقتصادي هستند و اصلاحات را نيز نيروي سياسي كه در دهه 70 با وزنه سنگين سياسي به عرصه اجتماعي و سياسي ايران قدم گذاشت قلمداد كنيم، بي ترديد عدم حضور در معادله بازي سياسي به انفصال آن ها در اين معادله از ساير نيروهاي سياسي كمك خواهد كرد. بي ترديد آگاهي اجتماعي، كنش اجتماعي، خيزش مدني و سازماندهي سياسي از اصلاحات گرفته خواهد شد و به اين دليل كه حيات جمهوري اسلامي بر انتخابات آزاد بنا شده است ساير نيروهاي سياسي از حالت انفعال به فعال تبديل خواهند شد و تحريم انتخابات- انتخابات به عنوان پروژه اي كه مهم ترين تغييرات سياسي و اجتماعي كشور در آن ايام ايجاد مي شود و آرايش هاي سياسي پيرامون آن شكل مي گيرد اين جناح را به طور خودكار از عرصه سياسي كشور خارج مي كند و همين به انسداد دموكراسي خواهي آنها ياري خواهد كرد.
- دور شدن از تز اصلي اصلاحات: تز اصلي اصلاح طلبان يعني «پيروزي اصلاحات، حتي در صورت شكست در انتخابات» به دليل كاربست پروژه بسته بندي شده تحريم انتخابات زير سؤال رفته و همين اساس و فلسفه وجودي اصلاحات را به خطر خواهد انداخت، كه موجبات قهر عمومي براي بازتوليد مشروعيت اين جريان خواهد شد كه همين امر به تماميت خواه شدن آن كمك خواهد كرد.
- از بين رفتن منطق انتخابات : دموكراسي خواهي بدون شركت در انتخابات مانند صحبت كردن از شطرنج بدون وجود مهره ها است حتي ماركسيست ها نيز انتخابات را تحريم نمي كردند چرا كه آن را عامل حذف خويش قلمداد مي كنند و بنابر اين عدم استفاده از فرصت انتخابات از يك سو بسترهاي شركت در فرآيند تصميم سازي را از آنها خواهد گرفت و از ديگرسو آن ها را به سمت خشونت و «نافرماني مدني» پيش خواهد برد. گذار به نافرماني مدني و استفاده از ابزارهاي خشونت در مقابل ساخت سياسي، نظام سياسي را به عكس العمل شيشه اي در برابر اين جريان سياسي واخواهد داشت كه همين امر، انسداد دموكراسي خواهي اين جناح را به وجود خواهد آورد.

 



سرتيپ بازنشسته عبدالحسين مفيد درگفت وگو با كيهان تشريح كرد:
جزئيات پيوستن كامل ارتش به انقلاب

علي عباسي مزار
امير سرتيپ بازنشسته، عبدالحسين مفيد، از معدود كساني است كه پيش و پس از انقلاب اسلامي در ارتش پستهاي حساسي را در اختيار داشته است و به عنوان معاون اطلاعات-عمليات نيروي زميني ارتش و قرارگاه عملياتي كربلا و خاتم الانبيا و به همراه سردار رحيم صفوي و امير سرتيپ معين وزيري و... از طراحان عملياتهاي مختلف، ازجمله فتح المبين و بيت المقدس، در طول هشت سال دفاع مقدس به خدمت مشغول بوده است. وي در گفت وگو با كيهان به بيان وقايعي كه نه خاطره است و نه برداشت از ساير منابع، بلكه خود شاهد آن بوده است، مي پردازد.
ارتش ايران در پيروزي انقلاب اسلامي بدون اينكه در گرداب دسته بندي هاي سياسي و احزاب و گروهكهاي انقلابي آن روز- كه تلاش زيادي در نفوذ به درون ارتش داشتند- اسير شود، از همان ابتدا راه ملت، انقلاب، حقيقت و سعادت را از طريق ارتباط مستقيم با رهبري و مردم حفظ كرد و نخستين ارگاني بود كه به پشتيباني از رهبري و انقلاب و كيان اسلام و ايران برآمد. حضرت امام(ره) بعدها در
19/11/61 خطاب به پرسنل ارتش فرمودند: «ارزش شما ارتشيان هيچ وقت از ذهن ما خارج نمي شود و اولين كسي كه به ما و انقلاب ملحق شد، شما بوديد؛ شما سابقون السابقون هستيد و مقرب هستيد پيش خدا، انشاءالله».
آنچه كه برخي ها نوشته اند و معتقدند كه ارتش با اعلاميه 22 بهمن 57 و امضاي 27 نفر از ژنرالهاي شاه، اعلام بي طرفي كرد(نه اعلام همبستگي و نه پيوستن به انقلاب)؛ و يا نوشته اند واحد تانكي كه در شب 22 بهمن 57 براي سركوب پرسنل مركز آموزش نيروي هوايي حركت كرد، در چارچوب كودتاي طرح ريزي شده بوده است؛ خلاف حقيقت است و من براي تأييد اين نظر خودم به سه واقعه اشاره مي كنم.
واقعه اول: در دوره حكومت نظامي تهران واحدهاي لشكر يك پياده سابق كه به گارديها معروف شدند، در كنترل فرماندار نظامي تهران، سپهبد مهدي رحيمي، قرار داشتند كه به علت استمرار حضور در خيابان ها و تجزيه يگاني و پراكنده شدن در شهر، فاقد آموزش، انتظام و انسجام بوده و از كنترل فرماندهان سازماني خود خارج شده بودند. و لذا فرمانده نيروي زميني براي احتياط و حفظ امنيت تهران، تيپ 3 زرهي همدان از لشكر 16 به فرماندهي سرتيپ فتحي امين را به تهران اعزام كرد كه در پادگان هنگ نوجوانان آن زمان(دانشگاه امام حسين امروز) مستقر گرديد. از اين تيپ يك گردان تانك براي تأمين پادگان ستاد نيروي زميني واقع در لويزان جدا و فرستاده شده بود.
در حدود ساعت 13 روز 20 بهمن 1357 شاهد بودم كه سپهبد وشمگير معاون هماهنگ كننده نيروي زميني به اتفاق آجودان و دو نفر اسكورت مسلح، سراسيمه از جلوي ساختمان فرماندهي به طرف پادگان هنگ نوجوانان حركت كرد. جريان ماوقع به اين گونه بوده است كه پرسنل تيپ همدان سر به شورش و نافرماني برداشتتند، به طوري كه سرتيپ فتحي امين اجباراً از فرمانده نيرو امداد مي طلبد و او هم سپهبد وشمگير را به آنجا اعزام مي كند. سپهبد وشمگير موفق نمي شود پرسنل نافرمان تيپ را آرام كند و به ناچار ضمن گزارش واقعه تقاضاي حضور شخص سپهبد بدره اي، فرمانده نيروي زميني را مي كند. فرمانده نيروي زميني با بالگرد به محل پرواز و به طور موقت شورشيان را آرام مي كند.
واقعه دوم: مستند به كاستهاي ضبط شده موجود، در شب 22 بهمن كنترل شهر تهران به طور كامل از دست فرماندهان نظامي تهران خارج شده بود و عناصر انقلابي با تشكيل ستاد حوادث و ارتباط از طريق بيسيم هاي سازمان آب و استقرار افرادي در چهار گوشه تهران، وقايع را هدايت كرده و در كنترل خود داشتند.
يك گردان توپخانه(با سلاح سبك) كه از قزوين به تهران فراخوانده شده بود، در نيمه هاي شب وارد تهران شده و در خيابانهاي بلوار استاد معين، دامپزشكي و غيره با راه بندانهاي خياباني مواجه شدند. پرسنل گردان بدون عكس العملي از خودروهاي خود پياده و متواري شدند. بنابراين كليه فرماندهان من جمله 27 ژنرالي كه به جز سه نفر از آنها(فرماندهان نيروهاي زميني، هوايي و دريايي)، سايرين هيچگونه سمت فرماندهي و اعمال قدرت بر ارتش را نداشتند، به خوبي و بيشتر از هر كسي مي دانستند كه ديگر واحدي در اختيار ندارند و قادر به كنترل واحدها نيستند؛ و به عبارت ديگر كساني نبودند كه بخواهند از طرف ارتش تصميم بگيرند و ديديم كه بلافاصله هر يك به گوشه اي متواري شدند.
واقعه سوم: در اوايل شب 21 بهمن 57، موقعي كه درب اتاق سپهبد بدره اي فرمانده نيروي زميني باز شد، سرلشكر رياحي فرمانده لشكر يك سابق و سرتيپ علي وفايي معاون لشكر 16 قزوين و سرتيپ خلبان مهدي زالي از آن خارج شدند. سرتيپ وفايي خطاب به دو نفر همراه خود گفت: «واحد تانك در شب و در مناطق شهري و خياباني كاربرد ندارد؛ با اين وصف چون دستور داده شده، دستور را اجرا مي كنيم».
اين واحد تانك پس از حركت از پادگان لويزان(ستاد نيروي زميني) در حالي كه توسط نيروها و بيسيم هاي ستاد حوادث در مسير حركت كنترل مي شد، در زيرگذر ميدان امام حسين با كوكتل مولوتف جوانان انقلابي متلاشي شد و سرلشكر رياحي و سرتيپ علي وفايي در همان ماجرا كشته شدند.
جريان از اين قرار بود كه همان طور كه اشاره كردم، از نظر حساسيت و اهميت ستاد نيروي زميني، يك گردان تانك از تيپ همدان كه در هنگ نوجوانان مستقر بود، براي تأمين سربازخانه ستاد نيرو، آن هم با مسئوليت معاون لشكر 16، سرتيپ علي وفايي اختصاص داده شد. در آن شب با تقاضاي فرمانده نيروي هوايي، سرتيپ خلبان مهدي زالي مأموريت دريافت واحد را يافته بود. در اثر استيصال و عدم وجود واحدي در اختيار فرمانده نيروي زميني به ناچار از همان گردان تانك استفاده شد كه به چگونگي حركت و سرانجام آن اشاره كردم. قرار بر اين بود كه اين واحد براي سركوب مركز آموزش نيروي هوايي به كار گرفته شود و لذا مشهود است كه حركت آن بدون برنامه قبلي بوده و هيچ گونه ارتباطي با كودتا نداشته است. ضمن اينكه همان فرماندهان ذكر شده به هيچ وجه قادر به كودتا و هيچ حركت ديگري برخلاف جريان انقلاب نبودند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14