(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 23 بهمن 1390- شماره 20141

براي تملك خانه ميزبان
مديريت نامتناسب با انقلاب
تعامل «عزت الله فولادوند» با «علي دهباشي» در حلقه مجله بخارا دموكراتيزاسيون، همجنس بازي و حلقه پنجشنبه ها

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




براي تملك خانه ميزبان
مديريت نامتناسب با انقلاب

موافقت اعضاي شوراي انقلاب با عضويت برخي از وزراي بازرگان در دولت، به دليل پذيرش صلاحيت آن ها نبود. حجت الاسلام سيدهادي خسروشاهي با اشاره به نوع رفتار ناصر ميناچي (وزير اطلاعات و جهانگردي يا ارشاد ملي دولت موقت) با شهيد مطهري در انتهاي دهه 1340 و ابتداي دهه 1350 كه به جدا شدن شهيد مطهري از اين موسسه فرهنگي انجاميد، مي گويد:
پس از پيروزي انقلاب و تشكيل دولت موقت به رياست مرحوم مهندس بازرگان و شركت آقاي ميناچي در كابينه دولت موقت، من يك بار بيشتر مرحوم شهيد مطهري را به علت مشاغل و گرفتاري هايي كه ايشان داشتند، ملاقات نكردم. در اين ملاقات از ايشان پرسيدم چرا به رغم شناختي كه از آقاي ميناچي داشتند، با انتخاب او براي وزارت در شوراي مربوطه مخالفت نكردند؟ شهيد مطهري در پاسخ گفتند: البته من قلبا با انتخاب نامبرده موافق نبودم، ولي در شوراي مربوطه، مخالفت خود را ابراز نكردم، چون در ذهنم اين شبهه ايجاد شد كه شايد مخالفت من براي رضاي خدا نباشد و ريشه در رنجش من از نامبرده در مورد مسئله حسينيه ارشاد و برخورد زشت و ناگوار وي با من داشته باشد و يا حداقل براي مردم و دوستان چنين سوء تفاهمي پيش بيايد، لذا سكوت كردم. البته مخالفت مرحوم آقاي طالقاني با انتخاب نامبرده براي وزارت و مشكوك دانستن وي از لحاظ سياسي و ارتباط احتمالي با بعضي از محافل رژيم سابق، شايد براي روشن شدن دوستان، اتمام حجتي بود و تكليفي براي من باقي نمي ماند، اين بود كه سكوت كردم، ولي چون در نهايت، اكثريت دوستان شورا با انتخاب وي موافقت كردند، ما هم مخالفتي نكرديم تا خداي نكرده در آغاز كار، اختلافي بين ما و دوستان و كابينه موقت پيش نيايد وگرنه موضع من نسبت به نامبرده، با توجه به عملكرد غيرمشروع وي در اداره حسينيه ارشاد، بر همه روشن بود و من نخواستم آن موضع گيري را در اين امر دخالت بدهم، چون هدف بالاتر از اين حرف هاست1.
البته در انتخاب افراد يك اختلاف نظر اساسي بين مهندس بازرگان و بزرگان شوراي انقلاب وجود داشت. بازرگان در شرح اين اختلافات مي گويد كه برخلاف نظر شهيد بهشتي كه بر «حسن شهرت و شايستگي اخلاقي و اجتماعي و پذيرش شخصي و اداري» وزراء تاكيد داشته، وي بيشتر به «سابقه و آشنايي و صلاحيت اداري و فني» اهميت مي داده است.2
نتيجه سليقه و روش نخست وزير دولت موقت، به وجود آمدن يك دستگاه اجرايي ناكارآمد و نامتناسب با مطالبات انباشته مردم انقلابي بود. اين ناكارآمدي در كنار توقع آفريني هاي جاه طلبانه و توطئه گرايانه گروه هاي چپ و راست وضع دشواري را پديد آورد، چنانكه گاه امام را به رغم حمايت از دولت نوپا، به بيانات عتاب آلودي نيز مجبور مي كرد. از اولين روزهاي تشكيل دولت موقت تا پايان عمر كوتاه آن، بارها امام از ادامه «وضعيت طاغوتي در اداره ها» و حتي حفظ سربرگ هاي حاوي نماد رژيم شاهنشاهي شكايت داشتند. در اين شرايط، نيروهاي انقلاب با مشاهده خسارت هاي ناشي از رويه هاي زيانبار مجبور به دخالت در امور اجرايي بودند. به عنوان مثال، كميته هاي انقلاب اسلامي اولين پناهگاه مردم براي رسيدگي به نارسايي هاي اجرايي و مفاسد اداري بود. پيگيري كميته ها براي رفع مشكل، به جاي آنكه دولت موقت را به تلاش بيشتر وادارد، آن را به مقابله با نهادهاي انقلابي مي كشاند.
مهندس بازرگان و يارانش با تمسك به برخي از نابساماني ها و انحراف هايي كه در برخي از كميته ها وجود داشت، دوماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي خواستار انحلال كميته ها و سپردن كار به شهرباني و ژاندارمري شدند و اين در حالي بود كه دستگاه انتظامي به جا مانده از رژيم گذشته، وارث سال ها بدنامي و فساد و به طور طبيعي فاقد مقبوليت اجتماعي و نيز انگيزه و كارآمدي دروني براي بردوش كشيدن بار سنگين انقلاب به شمار مي رفت. در چهارگوشه كشور ناامني هاي تجزيه طلبانه اوج گرفته بود و گروه هاي سياسي مخالف راه امام و مردم، با غارت مراكز نظامي به جنگ مسلحانه براي براندازي نظام فكر مي كردند.
احمد صدر حاج سيدجوادي وزير كشور كه پيشنهاد انحلال كميته ها را مطرح مي كرد، در وزارتخانه خود، گروهي از اعضاي گروهك هاي مسلح مثل منافقين (موسوم به مجاهدين خلق) را گرد آورد. او يك عنصر حزب توده به نام ابراهيم يونسي را كه سابقه عضويت در شاخه نظامي حزب توده داشت، را استاندار كردستان كرد. اين امر امكان دستيابي گروهك هايي مثل حزب دموكرات كومله و... را به اسلحه و ديگر امكانات دولتي مهيا مي ساخت.3
خواسته دولت مهندس بازرگان براي انحلال كميته هاي انقلاب اسلامي به عنوان مهم ترين نهاد مردمي برخاسته از مساجد و حافظ انقلاب، در حالي مطرح مي شد كه همان هنگام در تبليغات گروه هاي سياسي مخالف برحذف روحانيت از صحنه سياسي تاكيد دائم مي شد تا جهت گيري «اسلام محور» نظام جديد را تضعيف كنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمين سيدهادي خسروشاهي درباره رويكردهاي سياسي استاد مطهري- به انحرافات اعتقادي به شدت حساس بود، رمز عبور2، ص .62
2-مهدي بازرگان، شوراي انقلاب و دولت موقت، به نقل از نقش روشنفكران وابسته، مهندس مهدي بازرگان، ص .237
3-نك : ص237 خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي ، ص 122
پاورقي

 



ارتش سري روشنفكران -36 / فصل دوم
تعامل «عزت الله فولادوند» با «علي دهباشي» در حلقه مجله بخارا دموكراتيزاسيون، همجنس بازي و حلقه پنجشنبه ها

نويسنده: پيام فضلي نژاد

دموكراتيزاسيون، همجنس بازي و حلقه پنجشنبه ها
پس از 16 اثري كه عزت الله فولادوند در دهه 1360 ترجمه كرد و اغلب به وسيله انتشارات خوارزمي چاپ مي شد، در دهه 1370 نيز همين تعداد كتاب را به فارسي برگرداند. در اين زمان، قرارداد نشر بيشتر آثارش را با انتشارات« طرح نو »مي بست كه از حمايت ويژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و احمد مسجدجامعي برخوردار بود. او همراه حسين پايا، خشايار ديهيمي و عبدالله كوثري پروژه اي تحت عنوان «بنيانگذاران فرهنگ امروز» را با هدف ترجمه جديدترين آثار شارحان فلاسفه ماترياليست غرب (مانند ماكياولي و نيچه) آغاز كرد.72 فولادوند، آرام و بي حاشيه براساس يك زمان بندي و روش شناسي معين پيش مي رفت تا زيربنايي براي «علوم انساني سكولار» در ايران بسازد، اما اين زيربنا كم كم به نقطه عزيمتي براي طرح تئوري هاي «كودتاي مخملي» بدل شد.
مثلث سياسي او در حال تكوين بود: «هم نظريه مهم است، هم عمل و هم شخص.»73 نظريه هاي سياسي سكولار كه نزديك به دو دهه در فضاي روشنفكري ايران تبليغ مي شدند، حالا سياستمداران سكولار را مي طلبيدند تا با «عمل» خود فرآيند «گذار» را رقم زنند. براي همين، پس از به قدرت رسيدن اصلاح طلبان در سال 1376، كليدي ترين كتاب خود را با نام خرد در سياست منتشر كرد؛74 مجموعه اي از 37 نوشته و ترجمه درباره سياست ورزي سكولار در جهان معاصر كه همزمان با طرح ايده «جامعه مدني» و «گذار» از سوي سيدمحمد خاتمي به بازار آمد و براي نخستين بار، اصلاح طلبان را با مدل هاي «گذار به دموكراسي» (دموكراتيزاسيون) و «جنگ نرم» آشنا ساخت. در اين كتاب، فولادوند با كنايه به فلسفه انقلاب اسلامي ايران و اينكه «راه دوزخ با نيات خير فرش شده است» مي نويسد:
«كمال» در سياست، سرابي بيش نيست. هر كس در سياست و كشورداري، آرزوي «كمال» در سر بپرورد و در پندار مدينه اي باشد، خيال خام پخته است... بدتر از همه كساني هستند كه نه تنها بناهاي خيالي برافراشته اند، بلكه كوشيده اند به ياري فرصت طلبان و چاپلوسان، خلق را با «پس گردني» به منزل گرفتن در آن كاخ هاي موهوم وادارند. سپس چون ديده اند برآيند كار آن گونه نشد كه خيال بسته بودند و مصيبت به بار آمد، به دامان «نظريه توطئه» پناه برده اند و گناه را به گردن «شياطين» داخلي و خارجي و صاحبان دست هاي پنهان و آشكار انداخته اند.75
مترجم در مقدمه خود تلقين مي كند كه هيچ توطئه اي براي براندازي جمهوري اسلامي وجود ندارد و هر سخني از «توطئه هاي پنهان دشمنان» زاده ذهن سياستمداران خيال پرداز است، اما در متن كتاب نشان مي دهد كه براي فروپاشي يك نظام سياسي «كمال گرا» كه از قواعد ليبراليسم رو برگردانده است، از كدام نقطه بايد آغاز كرد. يعني، ابتدا مدعي وجود «توهم توطئه» در ذهن حاكمان مي شود و سپس خودش راهكارهاي توطئه عليه حكومت را ترسيم مي سازد! در كتاب خرد در سياست، فولادوند كوشيد تا نقش ساختن يك «جامعه مدني بديل» را در فرآيند «فروپاشي از درون» شرح دهد و با ترجمه مقاله «در 1989 در اروپاي شرقي چه گذشت؟» نوشته دانيل شيرو چگونگي وقوع كودتاهاي مخملي را تبيين كند؛ كودتاهايي با نقش محوري روشنفكران سكولار كه به نحو مداوم در حال «مشروعيت زدايي» از رژيم حاكم و گسترش «احساس ياس» (سياه نمايي) هستند:
روشنفكران، با همه ناتواني ظاهري، «احساس ياس » اخلاقي و معنوي و فساد را با اعتراض هاي جسته و گريخته و تحليل ها و تفسيرهاي «كنايه آميز» در ميان مردم دامن مي زدند. آثار چنين وضعي، وقتي اندك اندك دهها سال روي هم انباشته شد، به حدي رسيد كه ديگر نمي شد آن را دست كم گرفت... روشنفكراني كه در هنرها و ادبيات دست داشتند، «طبقه متوسط» را مخاطب آثار خود قرار مي دادند و از اين راه به درك و تحليل بهتر «فساد اخلاقي نظام» كمك مي كردند و بنابراين، نقش عمده اي برعهده داشتند. آنچه «كمونيسم» را در «اروپاي شرقي» زمين زد، آثار همين روشنفكران بود.76
آنچه روشنفكران سكولار را عليرغم همه ناتواني شان به تكاپوهاي بي ثمر عليه انقلاب اسلامي وامي داشت، همين تئوري هاي اميدبخش بود. آنان مي پنداشتند كه تعقيب كردن «مدل فروپاشي اروپاي شرقي» در ايران نيز كارآمد است و بنابراين، پس از دوم خرداد 1376 گام به گام به اجراي آن پرداختند. عزت الله فولادوند در خانه بزرگ خود در حوالي خيابان شريعتي تهران و پشت «پارك كودك» جلساتي خصوصي با روشنفكران اصلاح طلب برگزار مي كرد؛ كساني كه كم كم جاي فاميل را برايش گرفتند و خانه اي كه نمادهاي اشرافي گري قديمي غرب، دور تا دور آن به چشم مي آمد. در اتاق پذيرايي اش يك ميز چوبي قديمي، فقط مخصوص شيريني خوري قرار داشت و هميشه بيش از 10 نوع شيريني درجه يك از قنادي هاي معروف تهران روي آن چيده شده بود تا ميهمانان با هر ذائقه اي كام خود را شيرين كنند. خودش، هميشه دور ميز مي گشت و براي ميهمانان با دقت مي گفت كه همسرش چه شيريني اي را از كدام قنادي خريده است. اين كار را با ولع زيادي انجام مي داد. انگار در حال انجام وظيفه مهمي بود؛ وظيفه اي كه مثلاً خيال مي كرد پايبندي اش به يك «سنت اشرافي» را نشان مي دهد. صندوقچه اي بزرگ هم بين هال و پذيرايي قرار داشت؛ در گوشه اي پنهان با انبوهي از دست نوشته هاي چاپ نشده. خيلي از اوقات براي دوستان صميمي اش از راز آن ها مي گفت؛ هزاران برگ از ترجمه هايي كه هنوز فصل انتشارشان فرا نرسيده بود و در انتظار فرصت سياسي مناسبي، درون تاريكي صندوقچه به سر مي بردند. در اين ميهماني ها كه گاهي از گلي ترقي (رمان نويس لائيك) تا خشايار ديهيمي (مترجم سكولار) در آن حضور داشتند،77 فولادوند تئوري هاي «كودتاي مخملي» را شرح مي داد و تصور مي كرد با طرح گفتمان «جامعه مدني» بيش از همه يك فرصت طلايي براي هنرمندان فراهم مي شود تا رژيم را به سوي «مرگ معنوي» ببرند؛ چنان كه يك بار به نقل از دانيل شيرو مي گفت:
حتي پيش از سال 1989 ] سال سلسله كودتاهاي مخملي [ يك «جامعه مدني بديل» در اروپاي شرقي در حال تكوين بود. اين «جامعه مدني» آفريننده روشنفكران، رمان نويسان، نمايش نامه نويسان، شاعران، مورخان و فيلسوفاني مانند واسلاو هاول، آدام ميچنيك، جورج كنراد، ميكلوش هاراستي و صدها تن افراد ديگر و كمتر مشهور بود. اين افراد در آثار ادبي و كتابها و محافل كوچك بحث و مناظره خويش، جهاني را در «آئينه خيال» ترسيم مي كردند كه اغلب هموطنانشان تنها به صورت تيره و تار قادر به درك آن بودند و هيچ كس آن را امكان پذير نمي دانست.78
سال 1377 فولادوند جديدترين شرح پيرامون انديشه سياسي كارل پوپر را به فارسي انتشار داد.79 با حلقه چهارشنبه ها در ماهنامه كيان مراوده داشت و سال هاي سال تعامل نزديك خود با «روشنفكران ديني» را ادامه داد. او با ترجمه ها و نوشته هايش در كيان از نخستين كساني بود كه پيش از عبدالكريم سروش، اكبر گنجي، آرش نراقي، رامين جهانبگلو و شيرين عبادي كوشيد تا راه دفاع از پديده «همجنس بازي» در ايران را زير چتر تئوري هاي «پلوراليسم سياسي» و «رواداري مذهبي» باز كند:
«ليبراليسم» عقيده اي است كه «مداراي جنسي» را نه فقط براي
بي بندوبارها، بلكه براي كساني كه معتقدند «روابط جنسي» جز با همسر گناه است، «توجيه» مي كند... در بسياري از امور، تسامح و تساهل عملاً به اين دليل پديد مي آيند كه در حقيقت مردم ديگر تصور نمي كنند فلان گونه رفتار، اصولاً مساله اي قبيح است. در بسياري از بخش هاي جهان، در مورد «انواع رفتارهاي جنسي» كه سابقاً مردم از ارتكاب به آن ها منع و در برخي مواقع حتي مجازات مي شدند، هم اكنون چنين اتفاقي افتاده است و روابط بيرون از دايره زناشويي يا «هم خانگي همجنس بازان» ممكن است... گرايش تدريجي به بي اعتنايي، همچنين ممكن است يگانه راه رفع مناقشات مذهبي باشد، چنان كه در اروپا چنين بود... ليبراليسم حاضر به استفاده از قدرت دولت براي سركوب برخي ديدگاه ها در جامعه نيست. برجسته ترين صورت اين آرمان احياناً از سنت فلسفه ليبرال به دست مي آيد كه از «ايمانوئل كانت» سرچشمه مي گيرد.80
عزت الله فولادوند عاشق جمله اي از مارتين هايدگر (فيلسوف آلماني و دلباخته عشق هانا آرنت)81 بود و آن را مدام تكرار مي كرد: «همه ما زير سايه كانت ] نه خدا [ زندگي مي كنيم.»82 پس بايد با پيروي از سنت فلسفي او، «مداراي جنسي» از هم خوابگي تا هم خانگي همجنس بازان را بپذيريم و «گرايش تدريجي بي اعتنايي» به ارزش ها را دامن بزنيم؛ يعني همان گونه كه ريچارد رورتي، فيلسوف برجسته CIA مي گفت «براي اقتدار ليبرال دموكراسي، بايد سبكسري را در جامعه ترويج كنيم.»83
با انتشار مجله بخارا به سردبيري علي دهباشي، فولادوند در كادر سياستگذاري آن جاي گرفت و خانه هنرمندان ايران نيز يكي از پاتوق هاي دائمش شد.84 سابقه آشنايي فولادوند و دهباشي به هنگام انتشار ماهنامه كلك در اواخر دهه 1360 مي رسيد. دهباشي، كارگر چاپخانه مسعود سعد بود كه ابتدا به نشرياتي چون آدينه و دنياي سخن راه پيدا كرد و با باند فاسد سلطنت طلبان در مجله دفتر هنر (به سردبيري بيژن اسدي پور) گره خورد. سپس از سال 1369 به مدت 7 سال سردبيري ماهنامه كلك (به مديرمسئولي كسري حاج سيدجوادي) را عهده دار شد. از همين هنگام نيز با عطاالله مهاجراني (معاون وقت حقوقي و پارلماني رئيس جمهور) رابطه اي نزديك يافت و در جلسات مهاجراني با نويسندگان سلطنت طلب مثل شاهرخ مسكوب شركت مي كرد. دهباشي در سال 1377 مجله بخارا را روي كيوسك هاي مطبوعاتي فرستاد و از دل آن حلقه پنجشنبه ها درآمد. فولادوند به حضور در اين حلقه بيشتر از تعامل با ديگر محافل علاقه نشان مي داد.85 اين حلقه نزديك ميدان فردوسي داخل بن بست رفعت جاه در دفتر بخارا تشكيل جلسه مي داد و هر از گاهي ميزبان فريدون آدميت، تاريخ نويس فراماسون بود. روشنفكران سكولار مانند داريوش شايگان، محمود دولت آبادي، محمد علي همايون كاتوزيان، گلي ترقي، حسن عشايري، پري زنگنه، ميشل كويي پرس، محمد نقي غياثي، جلال خالقي مطلق، انور خامه اي، حسن كامشاد، مصطفي ملكيان، شهريار عدل، پيروز سيار، عبدالله كوثري و روح انگيز شريفيان اغلب به حلقه پنجشنبه ها رفت وآمد مي كردند. حتي سلطنت طلباني مانند سيمين بهبهاني (عضو بنياد اشرف پهلوي در واشنگتن) يا روشنفكران لائيك مثل جمشيد ارجمند (عامل اميرعباس هويدا و عضو حزب خلق مسلمان ايران)86 براي پيشبرد پروژه شناسايي شبكه اي از نويسندگان فارسي زبان با اين حلقه همكاري داشتند.87 گاهي علي دهباشي براي جذب جوانان بازيگران سينما از جمله فاطمه معتمدآريا را به عنوان ميهمان به حلقه پنجشنبه ها مي آورد. در يكي از جلسات، هنگام حضور معتمدآريا و بهانه سفرنامه خواني، ايرانيان مسلمان را به سبب شيوه زيارت بارگاه امامان شيعه مانند توسل به امام رضا (ع) به استهزاء گرفتند88 و يك بار هم فولادوند در ضمن بحثي درباره هانا آرنت، او را به سبب انكار «حقوق الهي» ستود.89
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14