(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 7 اسفند 1390- شماره 20153

از تو مي گويم ...
فتنه هاي فرهنگي
سنگيني ترافيك شاعران و نويسندگان
بررسي مجموعه شعر «طا، سين، ميم»
سروده محمدجواد آسمان
معجزه اي است اين سخن...



از تو مي گويم ...

محسن حسن زاده ليله كوهي
اي در آميخته با ياد تو هست و بودم
من فقط در قفس خاطره ها موجودم

تو نيايي همه ي زيستنم بي معني است
تو نباشي هيجان عدمم، نابودم

كيست اين ريخته در هر رگ ويراني من
چيست سرمايه ي اين هستي راز آلودم

من از اين زندگي سوخته ناخرسندم
من از اين پنجره ي واشده ناخشنودم

بي تو زنگار فزاينده ي آيينگي ام
موج ميناي جمالم كه غبارآلودم

هر كجا باده ي عزم است سليمان ع كيشم
هر كجا نغمه رزم است پر از داودم

آتش مهر تو لطفي است به ابراهيمم
سيل قهر تو روان در عطش نمرودم

من چه مجنون و چه فرهاد ،تويي معشوقم
من چه موسي و چه فرعون، تويي معبودم

اي تو گستردگي بكر مضامين بلند
از تو مي گويم و پيوسته تويي مقصودم

 



فتنه هاي فرهنگي

حاجي حسن پور
مقدمه:
هرچند درتعريف فتنه معاني مختلفي ذكر شده است ولي مهم ترين معاني آن كه در آيات قرآني نيز به كار رفته است؛ آزمايش و فريب مي باشد كه اين امر گاه فردي و گاه نيز گروهي رخ مي نمايد. سابقه بروز فتنه ها را بايد در تاريخ حيات بشري جست وجو نمود چرا كه انسان ها هميشه دوران با آن مرتبط بوده اند.
فتنه كه در تمام زمينه هاي مادي و معنوي زندگي انسان ممكن است اتفاق بيفتد انواع مختلفي دارد كه از جمله مي توان به فتنه فرهنگي اشاره نمود كه نوع خطرناك فتنه است.
اگر بخواهيم بعنوان نمونه به يكي از مصاديق فتنه فرهنگي اشاره كنيم بايد به داستان گوساله سامري اشاره كرد كه سامري درغياب حضرت موسي (ع) توانست با مجسمه گوساله، مردم را از باورداشت هاي فرهنگي و ديني ايشان دور نمايد و به اهداف شوم خويش دست يابد.

حقيقت فتنه ها:
فتنه ها براساس ذاتشان داراي خصوصيات منحصر به فردي هستند كه تنها مي توان اين خصوصيات را درآنها جست وجو نمود.حضرت علي (ع) در خطبه 92 از نهج البلاغه به چند نمونه از اين خصوصيات اشاره فرمودند: كه چنين اند:
1-جلوه گري باطل در قالب حق
حضرت اولين و بارزرترين خصوصيت فتنه ها را جلوه گري باطل در قالب و به تعبيري در لباس حق مي دانند و مي فرمايند:«ان الفتن اذا أقبلت شبهت» آگاه باشيد وقتي فتنه ها روي مي آورند باطل به صورت حق جلوه مي كند.»
اين بدان معنا است كه در دوران فتنه تشخيص حق از باطل سخت بوده و به گونه اي كه حتي و برخي از خواص نيز فريفته ظاهر آنها و ياراي مقابله و برخورد با آن را ندارند.نمونه اين را مي توان درجنگ صفين دانست كه طرفداران معاويه قرآن ها را بر نيزه كردند تا اين كه برخي از پيروان حضرت علي (ع) را فريفته به گونه اي كه حتي در برابر آن حضرت ايستاده و دست به شمشير بردند.
2- ناشناختگي پيشيني
از ديگر ويژگي هاي فتنه ها اين است كه هنگام ورود و ابتداي بروز خود ناشناخته اند به گونه اي كه نمي توان آنچه درحال رخ دادن است را به فتنه منتسب كرده و در برابر آن قيام نمود. به عبارتي ديگر زماني كه فتنه ها در دوران شكل گيري اند به راحتي نمي شود گفت كه چه چيزي در حال اتفاق افتادن است تا به برنامه ريزي در ريشه كن نمودن آن پرداخت. اين امر نسبت به فتنه هاي فرهنگي قدري مخفي تر و جدي تر مي نمايد. لذا حضرت علي (ع) در بياني چنين مي فرمايند:«ينكرن مقبلات(فتنه ها آن هنگام كه روي كنند ناشناخته اند.)
3-شناختگي پسيني
ازجمله نشانه هاي فتنه ها اين است كه پس از ظهور و بروز در اجتماع و ايجاد تخريب و اختلال درعرصه هاي هدف نشانگر اين اند كه فتنه بوده اند. به تعبيري ديگر فتنه ها پس از اين كه حوزه مقصد خود را تحت تاثير قرار داده و به تمام يا برخي از اهداف خويش دست مي يابند. براي بسياري از افراد جامعه شناخته مي شوند. از اين رو حضرت در اين ارتباط چنين مي فرمايند:«و يعرفن مدبرات» آن دم كه[فتنه ها]پشت كنند شناخته مي شوند.)
آبشخورهاي بروز فتنه:
تمام فتنه هايي كه اتفاق مي افتند (درهر حوزه وگستره اي كه باشند) بي شك زمينه و آبشخورهايي دارند كه اساس شكل گيري آنها بوده و موجب پديداري آنها مي شوند. فتنه فرهنگي نيز در بسترهايي رخ مي نمايد كه بيشتر جنبه غير مادي دارند لذا است كه شناخت اين بسترها بسيار مشكل مي نمايد. ما دراين جا بطور اجمالي به بيان برخي از اين آبشخورها مي پردازيم.
1-سوء استفاده از نقاط ضعف
يكي از مهم ترين بسترهاي شكل گيري فتنه ها همواره نقاط ضعفي است كه در اجتماع وجود دارد به اين كه فتنه گران با سودجويي از نقاط آسيب پذير اعتقادي، چه سياسي و... جامعه توانسته اند ضربات مهلكي برپيكره آن وارد آورند كه جبران آن به راحتي مقدور نمي باشد. دليل بر اين مدعي يكي از آيات قرآني است كه مي فرمايد:«فاما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه » (اما آنها كه در دلشان ميل به باطل است، به سبب فتنه جويي و ميل به تأويل از متشابهات پيروي مي كنند.)
هرچند متشابهات خودداري حكمت بوده و اهل معرفت بدرستي از آنها بهره مي گيرند ولي در همين حال فتنه گران از اين موضوع بعنوان نقطه ضربه پذير (به جهت امكان تفسيرهاي گوناگون) بهره جسته و فتنه هاي خويش را عملي مي سازند. اين مسئله درباب مسائل فرهنگي اين گونه بروز مي كند فتنه جويان درپي بازيابي نقاطي در فرهنگ جامعه هستند كه احساس مي كنند مورد اختلاف بوده و مي توانند به آن دامن زده و مردم را با يكديگر درگير سازند.
2- پيروي از هواهاي نفساني
از ديگر زمينه هاي ايجاد فتنه كه حضرت امير(ع) بدان توجه داده اند تبعيت از هواهاي نفساني است كه افراد تنها ملاك را خويش دانسته و درپي تحقق خواسته هاي خود مي باشند. حضرت در خطبه 56نهج البلاغه چنين مي فرمايند: «انما بدء وقوع الفتن أهواء تتبع» (آغاز فتنه ها پيروي از هواهاي نفساني.)
فتنه گران در اين صورت هيچ گونه توجهي به نيازها و خواسته هاي ديگران نداشته و تنها به خود و منافع نامشروع خويش مي انديشند و هميشه منتظر بهره كشي از مردم بوده و اصولا حاضر به بهره دهي نيستند لذا است كه در فرصت هاي پيش آمده بر طبل فتنه كوبيده و جامعه را دچار سرگرداني مي سازند.
3- مخالفت با دين خدا
رفتار برخلاف آموزه هاي قرآني و مخالفت با آن يكي ديگر از عوامل ايجاد فتنه است به اين كه اگر فتنه گران در پي اين هستند كه همواره در جامعه آتش فتنه شعله ور باشد بدليل اين است كه از مفاهيم و آموزه هاي قرآني به دور افتاده و در جهت خلاف آن گام برمي دارند. از اين رو در بيانات حضرت علي(ع) در اين ارتباط چنين آمده است: «و يتولي عليها رجال رجالا علي غير دين الله» (عده اي از مردم ديگران را به اين دو امر و برخلاف دين خدا ياري مي كنند.)
اين سخن بدين معنا است كه اگر افراد روح قرآني بر آنان حاكم باشد هرگز اقدام به ايجاد فتنه و به تعبيري در پي فتنه انگيزي نخواهند رفت و هميشه ايام به دنبال امنيت و سلامت جامعه خواهند بود.
4- چنگ زدن به حق و باطل
چنگ زدن و تمسك به پاره اي از مسائل حق و پاره اي از باطل نيز يكي از زمينه هاي بروز فتنه ها است. فتنه جويان كه برباطل اند براي جلب توجه آحاد جامعه به بخشي از مسائل حق تمسك مي كنند. لذا نسبت به اين موضوع در خطبه پيش گفته چنين آمده است: «و لكن يوخد من هذا ضعث و من هذا ضعث فيمزجان» اما چون قسمتي از حق و قسمتي از باطل گرفته مي شود و در هم آميخته مي گردد.
5- حمايت هاي شيطاني
براساس بينش قرآني، همان گونه كه جبهه حق داراي ياراني است جبهه باطل كه شيطان نماد اصلي آن است نيز داراي ياوراني است كه مرتب با آنان در ارتباط است. (2) در بحث فتنه نيز مي توان يكي از بسترهاي ايجاد آن را حمايت هاي شيطان از فتنه گران (كه در واقع پيروان شيطان هستند) دانست. در خطبه 56 نهج البلاغه چنين مي خوانيم: «فهنالك يستولي الشيطان علي أوليائه» (اينجاست (هنگام بروز فتنه ها) شيطان بر دوستان خود مسلط مي گردد. بنابراين نقش هدايت ها و حمايت هاي شيطان را نمي توان در كم و كيف فتنه ها منكر گرديد.
مصاديق فتنه هاي فرهنگي:
فتنه گران فرهنگي با توجه به فضاي فرهنگي هر جامعه و سوءاستفاده از برخي مسائل اقدام به طراحي فتنه هاي فرهنگي مي كنند. بدون شك خواست عالي اين گونه فتنه ها در نهايت، براندازي فرهنگ هدف است كه از اين رهگذر و در گذر زمان به اين هدف دست مي يابند. فرهنگ اسلامي به ويژه فرهنگ غني و انسان ساز تشيع در طول تاريخ حيات خود همواره هدف هجمه بدخواهان بوده و هست و در اين جهت اين بدانديشان از هيچ تلاشي فروگذار نبوده و نيستند. در بررسي فتنه هاي فرهنگي درجوامع شيعي مي توان به برخي از مصاديق فتنه هاي فرهنگي اشاره نمود كه بيشتر مورد بهره كشي فتنه گران فرهنگي بوده و امروز نيز برآن دامن مي زنند.
1: شبهه افكني
يكي از فتنه هاي فرهنگي كه از دير زمان نيز همچنان درجوامع اسلامي بويژه نسبت به باورها و اعتقادات تشيع از سوي بدخواهان تعقيب مي شده است موضوع شبهه افكني و طرح مسائل ناموزون پيرامون آنها بوده است. به تعبير اميرالمومنين (ع) شبهه از آن جهت شبهه ناميده شده است كه به حق شبهات دارد (سميت الشبهه شبهه لانها تشبه الحق) (3) و افراد فكر مي كنند كه آن هم عين حقيقت مي باشد درحالي كه به واقع اين چنين نخواهد بود.
بنابر اين دشمنان كه همواره موجوديت خويش را با وجود اعتقادات پاك و سالم درخطر مي ديدند، درتلاش براي براندازي اعتقادي جامعه و تهي كردن مردم از درون بوده اند.
دشمنان درصدداند فرهنگ ديني را از ميان جامعه بردارند كه تاكنون و با عنايات الهي كه فرمود برخي مي خواهند نور خداوند را خاموش كنند اما خداوند نمي گذارد اين نور به خاموشي بگرايد (يريدون ليطفوءا نور الله بأفوا ههم و الله متم نوره) (4) اينان نتوانسته اند به اهداف شوم خويش دست يابند.
2: بدعت گذاري در دين
بدعت كه در حقيقت به معناي نوآوري است در اين مقام به معناي وارد نمودن چيزي در دين است كه از دين نمي باشد. بدين معنا كه برخي افراد عليرغم اين كه مي دانند كه آنچه مطرح مي كنند در دين نيامده است و اساسا درآموزه هاي ديني به رسميت شناخته نشده است ولي آن را به دين نسبت داده و آن را جزئي از آن مي شمرند.
بدون شك و براساس آموزه هاي اسلامي اين كار موجب عذاب است و افرادي كه اين گونه عمل مي كنند مي بايد همواره هدف طعن و لعن جامعه باشند و در ميان اجتماع رسوا گردند تا ديگر به اين امر مبادرت نكنند.چرا كه اين موضوع در طول زمان موجبات تحريف و اضمحلال دين را فراهم مي نمايد.
فتنه گران يكي از شگردهاي خويش را بر اين مي نهند تا در قالب هاي مختلف نسبت به آنچه در دين وجود ندارد در ميان مردم آن را ترويج و گونه اي وانمود كنند كه اين مسائل از ضروريات دين بشمار مي رود و دين بدون آن ناقص است.
3: فرقه گرايي
همان گونه كه از لفظ فرقه برمي آيد اساس آن بر جدايي و ايجاد تفرقه استوار گرديده است. از دور زمان ما درجوامع اسلامي با مشكل بزرگي به نام فرقه سازي و فرقه گرايي مواجه بوده ايم و امروز اين واقعيت تشديد گرديده است.
چنين كه برخي افراد فرصت طلب براي تامين منافع و خواسته هاي فردي و جمعي خويش اقدام به تاسيس گروه هاي ديني نموده اند. اين امر باعث هدر رفت فرصت ها و امكانات جهان اسلام گرديده است.
دشمنان قسم خورده اسلام همواره توانسته اند از طريق ايجاد فرقه هاي گوناگون اهداف خود را دنبال كنند.
نمونه بسيار زشت فرقه سازي را مي توان در قالب وهابيت منحرف از اسلام جست وجو نمود فرقه اي كه با كمك انگليس پايه گذاري شد و تاكنون توانسته است به حيات شوم خويش تداوم بخشد.
از اين رو بايد جامعه اسلامي همواره در برابر فرقه سازي و فرقه گرايي در درون خويش جبهه واحد داشته و نگذارد وحدت ديني و اجتماعي مسلمانان از ميان برود. خداوند جامعه اسلامي را به صراحت از هرگونه تفرقه و منازعه برحذر داشته و فرموده است: «(اي مومنين) از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با يكديگر به نزاع برمخيزيد كه ناتوان شويد و مهابت و قوت شما برود.»(5)
4- خرافه پرستي
اين حقيقت كه همه اديان الهي بويژه دين مبين اسلام از هرگونه خرافه گرايي و خرافه پرستي به دور بوده و هيچ نوع از آن را برنمي تابند بر كسي پوشيده نيست چرا كه اين اديان در پي پرورش فكر و انديشه و عقل بشر بوده نه اين كه بشر را در اوهام و آنچه از حقيقت به دور است نگه دارند. به عبارتي ديگر، دين براي رشد و حركت انسان از عالم طبيعت به عالم ملكوت و از عالم ظاهر به عالم باطن آمده است نه اين كه بخواهد با برخي پندارهاي باطل انسان رابه خود سرگرم و او را از كمال محروم سازد.
موضوع خرافه گرايي و يا به عبارتي خرافه پرستي از ديگر فتنه هاي فرهنگي اي است كه ما امروز در جامعه خويش شاهد آن هستيم. فتنه گران فرهنگي مرتب در پي اين هستند تا از هر روزنه اي كه احتمال تاثيرگذاري بر مردم را دارد وارد شده و با باورهاي ايشان بازي كنند. به عنوان مثال موضوع توسل كه از جمله موضوعات مهم ديني است ابزار دست عده اي قرار گرفته و دامنه آن به قدري گستردگي يافته كه حتي افراد به برخي درختان و... نيز توجه مي كنند.
5- غلوگرايي
غلو هم كه به معناي گزافه گويي و يا گزافه پنداري نسبت به مقام و جايگاه برخي افراد و به ويژه معصومين(ع) است، از ديگر فتنه هاي فرهنگي است كه در دنياي امروز نمود بيشتري يافته است. اين موضوع در طول تاريخ اسلام نيز وجود داشته است. عده اي در پي بزرگ نمايي بيش از اندازه نسبت به معصومين(ع) بوده به گونه اي كه آنان را در حد خداوند مي دانسته اند. حضرت علي(ع) در بياني بسيار زيبا از اين موضوع به صراحت نهي فرموده و محبان غلوكننده را هلاك شده معرفي مي نمايند.(6)
از اين رو و براي اين كه جامعه بتواند از الگوهاي مناسب زندگي بهره گرفته و براساس آن به پي ريزي حياتي طيبه براي خويش بپردازد ضرورت دارد آن گونه كه پيشوايان ديني فرموده اند آنان را در همان اندازه اي هستند (نه كم تر و نه بيشتر) شناخته و به تبعيت از آنان همت نماييم تا گرفتار شگردها و افسون هاي شيطاني فتنه گران نشويم.
چگونگي مبارزه با فتنه ها:
بدون ترديد براي ريشه كن نمودن فتنه ها مي بايد تلاش نموده و در اين راه برنامه ريزي كرد. از اين رو ما در اين قسمت به برخي از راه هاي مبارزه با فتنه ها از منظر نهج البلاغه اشاره مي كنيم.
1- دوري از فتنه ها
يكي از راه هاي قيام عليه فتنه ها اين است كه افراد جامعه از هرگونه طرفداري و به تعبيري پرچمداري نسبت به فتنه دوري نمايند و عملا ميدان و عرصه را بر رشد و گسترش شعله هاي فتنه بسته تا توان بر تداوم حيات شوم فتنه نباشد. حضرت امير در خطبه 151 نهج البلاغه در اين باره چنين فرموده اند: «فلاتكونوا انصاب الفتن» (بكوشيد كه شما پرچم فتنه ها نباشيد.) اين سخن را مي توان در دو بعد توضيح داد. يكي اين كه آحاد جامعه خود فتنه گر نباشند و ديگر اين كه از فتنه ها طرفداري ننمايند.
2: تمسك به قرآن و اهل بيت(ع)
تمسك و توسل به قرآن و اهل بيت(ع) از ديگر راه هاي مبارزه با فتنه ها است. بايد در تمام مصاديق فتنه به آموزه هاي ديني توجه و اوضاع را بر آن عرضه نماييم تا در صورت مغايرت با اين آموزه ها از فتنه ها پرهيز نمود. به تعبير اميرالمؤمنين(ع)، در اوضاع فتنه گون بايد امواج فتنه ها را با كشتي هاي نجات در هم شكست. در بسياري از روايات از اين كشتي هاي نجات به اهل بيت(ع) تعبير شده است. حضرت در خطبه پنج نهج البلاغه چنين مي فرمايند: «ايها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه »
بي ترديد پناه بردن به اهل بيت(ع) و قرآن بعنوان دو يادگار گرانسنگ نبي مكرم اسلام(ص)، در دوران ظلماني فتنه (كه تشخيص حق از باطل بسيار مشكل است) مي تواند بعنوان چراغي فروزان فرا راه مؤمنان بوده و راه نجات را بر آنان بگشايد و از امواج فتنه ها آنان را به سلامت به ساحل امن رشد و رستگاري رهنمون سازد.
3: عدم باج دهي
عدم باج دهي كه به تعبيري امتياز ندادن به ديگران است از ديگر راه هايي است كه در بيانات حضرت علي(ع) از آن بعنوان مهم ترين ابزار در مبارزه با فتنه ياد شده است و آن حضرت به صراحت در حكمت يكم از نهج البلاغه چنين تعبير مي فرمايند: «كن في الفتنه كابن اللبون لا ظهر فيركب و لاضرع فيحلب» (در هنگام وقوع فتنه چون شتر دو ساله باش كه نه پشت قدرتمندي دارد كه سواري دهد و نه پستاني دارد كه بتوان از او شير دوشيد.)
اين تشبيه بسيار زيبا و رسا گوياي اين حقيقت است كه براي در امان ماندن از آثار سوءفتنه ضرورت دارد آحاد جامعه (بويژه خواص) خود را از هرگونه باج دهي به دور دارند و زمينه بهره كشي ديگران را از خود فراهم نياورند و به صراحت از هرگونه فتنه گري و فتنه گران ابراز برائت نمايند و دست رد به سينه آنان بزنند.
4: بهره گيري از كارشناسان فرهنگي
بي شك براي انجام صحيح و منطقي و طبعا حاصل شدن نتايج مثبت و موثر در هر امري مي بايد از كاردانان و كارشناسان همان امر بهره گرفت. در مبارزه با فتنه هاي فرهنگي نيز ما همواره بايد به اين نكته مهم توجه كنيم كه به جهت حساسيت فوق العاده بخش فرهنگي جامعه؛ نمي توان به هر فرد و يا گروهي اعتماد نمود تا اين كه مسائل حوزه فرهنگ را به سامان كرده و بازخوردهاي مثبت دريافت نماييم. چرا كه در دنياي امروز امور فرهنگي جوامع جزو تخصص هايي است كه تنها مي توان به كساني كه در آن تخصص دارند اعتماد نمود و براي سامان يابي مسائل فرهنگي از آنها كمك خواست. حضرت علي(ع) در باب مبارزه با فتنه گران بياني دارند. ايشان مي فرمايند: «فانا فقات عين الفتنه و لم يكن ليجتري عليها احد غيري» (من چشم فتنه را از حدقه درآوردم و كسي غير از من جرأت اين كار را نداشت.)(7)
اين سخن به اين حقيقت اشاره دارد كه در مبارزه با هر فتنه اي بايد از صاحب نظران همان عرصه بهره گرفت تا بدرستي بتوانند با آن مبارزه و اساس آن را از جامعه براندازند چرا كه در غير اين صورت نه تنها هيچ مبارزه اي صورت نخواهد پذيرفت بلكه وخامت اوضاع روزآمد خواهد شد و فتنه گران قدرت و قوت بيشتري خواهند يافت.
ــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
(1) آل عمران/7
(2) انعام/112
(3) نهج البلاغه خطبه/38
(4) صف/8
(5) انفال/46
(6)نهج البلاغه حكمت/146
(7) نهج البلاغه خطبه/29

 



سنگيني ترافيك شاعران و نويسندگان

اكبر خوردچشم
چندي پيش كتاب شعري را با صفحات سياه شده كه انگاري سوزانده بودند، در جايي ديدم. دقايقي آن را تورق كردم و با كمال تعجب ديدم در هر صفحه تعداد واژگان در حدود 20 يا 30 واژه بود. كل صفحات كتاب هم 51 صفحه مي شد كه خود مشخص است تمام واژگان اين كتاب چه ميزان است. جالب آن كه مثل واژگان محدود كتاب، از نظر محتوايي هم اشعار مندرج در آن حرفي براي گفتن نداشت. «من آمدم، تو رفتي، تو رفتي، من آمدم و...»
اين روزها امكانات تايپ و چاپ رونق خيره كننده اي پيدا كرده است. تنها با كمي سرمايه مي توان انواع مختلف آثار ادبي را به چاپ رسانيد.
حالا چرا اين قبيل شاعران و حتي نويسندگان تازه كار و كم تجربه دل به دريا زده و اقدام به چاپ آثارشان مي كنند، بماند. اما حضور اين قبيل تازه قلمان پرآرزو به حيطه ادبيات مشكلات خاص خودشان را به دنبال دارند كه در ادامه به برخي از آنها اشاراتي مي شود.
اولين و مهم ترين مشكل حضور شاعران و نويسندگان كم تجربه در چرخه چاپ و نشر اين است كه نوعي ترافيك شاعران و نويسندگان را به دنبال دارد. يعني آثار شاعران و نويسندگان مختلف از نظر كمي آن قدر رشد مي كند كه بازار نشر كتاب هاي ادبي، به طور كامل اشباع مي شود. اگر از يك نمايشگاه كتاب بازديدي داشته باشيم. مي بينيم رديف كتاب شعر و داستان و رمان بخش قابل توجهي از نمايشگاه را به خود اختصاص داده است؛ كتاب هايي كه اغلب با تيراژ يك هزار و يا يك هزار و 300 و گاه سه هزار و 300 نسخه به چاپ رسيده است و در طول يك سالي كه از چاپ آنها گذشته، تنها 100 يا 200 نسخه از آنها به فروش رفته است. مابقي هم يا در انتظار مشتريان ناگهاني هستند، يا قرار است به جايي هديه داده شوند. يا يك مركز فرهنگي براي حمايت از نويسنده يا سراينده آن كتابها تعدادي را خريداري مي كند و يا در صورت عدم اقبال در هر يك از موارد گفته شده، اين كتابها به مراكز توليد كاغذ برگردانده شده و به نوعي در مقابل ديدگان حسرت بار خالقان آن آثار، خمير مي شوند تا از آنها كاغذي تازه ساخته شود. كاغذي شايد براي چاپ آثاري از نويسنده كم استعداد و كم تجربه ديگر: حضور بيش از حد آثار چاپ شده در حوزه ادبيات شعري و داستاني شايد نشان از نوعي عمق و گستردگي ادبيات داشته باشد، اما در بطن خود مي تواند كار را براي حضور شاعران و نويسندگاني كه حرفي براي گفتن دارند، تنگ كند. بايد گفت چاپ كتاب در شمارگان يك هزار نسخه چندان براي ادبيات كشوري چون ايران كه سابقه اي بس طولاني در پهنه ادبيات دارد، چندان زيبنده نيست. ترديد نكنيم كه انبوه كتابهاي ادبي سخيف، به سردرگم شدن مخاطبان در انتخاب آثار خوب نويسنده يا شاعري توانا مي انجامد.
اين شلوغي بازار نشر، اين سردرگمي مخاطبان در انتخاب آثار خوب و شايسته و آن با هزار و يك اميد وارد شدن قلم به دستان جوان و بي تجربه و شكست آنها در اولين تجربه اثري چاپ شده، خود به خود در برخي افراد، به خصوص نسلي كه دوست دارد شعر بگويد، داستان بنويسد و آثارش را در معرض مطالعه و استفاده ديگران قرار دهد، نوعي حس نااميدي را القا و ايجاد مي كند. به طوري كه بسيار ديده و شنيده شده، اغلب اين نوقلمان پس از چاپ اولين اثر و شكست خوردن در ارائه، فروش و پخش اثرشان آنچنان دچار يأس و نااميدي مي شوند كه به هيچ وجه نمي توان از عواقب آن جلوگيري كرد.
اگر در حوزه چاپ و نشر، به خصوص ادبي نظارت كاملي باشد، هيچ وقت اين نوع آثار بازار چاپ و نشر را اشباع نمي كنند. يعني چه خوب است همان طور كه بر مطالب آثار چاپ شده از نظر رعايت برخي موارد قانوني نظارت مي شود، كارشناسان مجرب در حوزه ادبيات، اين نوع آثار را از نظر محتوا و آنچه درون مايه آنهاست، ارزيابي كنند تا هر ناشري اثري در خور ارزش ادبي به چاپ برساند و به بازار عرضه كند. البته يك مطلب مهم در اينجا مطرح است و آن اين كه نمي توان به بهانه كنترل بازار چاپ و نشر و كيفيت بخشيدن به آن، چشمه ادبي جوانان را خشك كرد و يا اين كه آنها را به حال خود رها كرد تا هر كاري كه دلخواهشان است، انجام دهند. بايد در وهله اول روزنامه ها و مجلات را تشويق و حمايت كرد تا صفحه يا صفحاتي را به آثار نوقلمان اختصاص دهند. به اين شكل نوقلمان ضمن رشد دادن و بالنده كردن ذوق هنري و ادبي شان، به نوعي به شناخت مخاطب از خود نيز بپردازند و هر زمان كه تجربه لازم را به دست آوردند، آن وقت مي توانند اقدام به چاپ كتاب كنند.

 



بررسي مجموعه شعر «طا، سين، ميم»
سروده محمدجواد آسمان
معجزه اي است اين سخن...

فهيمه بافنده
مجموعه شعر «طا، سين، ميم» سروده محمدجواد آسمان است كه چاپ اول آن توسط مركز آفرينش هاي ادبي «سوره مهر» در شمارگان دو هزار و 500 نسخه به نشر رسيده است. آسمان اشعارش را در اين مجموعه در دو بخش «مسطورات» و «طلسمات» ارائه نموده است. در دفتر اول يعني «مسطورات» شاهد سروده هايي از جمله «جوشيدن از درون»، «ترديد»، «بيراهه هاي راه»، «كلنجار» و «كاغذ سفيد» هستيم و «تو كيستي»، «غصه نخور»، «بهارستان»، «قصه هزار و يك شبي» و «در خيابان يك طرفه» از جمله اشعار دفتر دوم يعني «طلسمات» است. آسمان در اين مجموعه علاوه بر مباني و آموزه هاي ادبي، مذهبي و اخلاقي، انديشه هاي فلسفي و گاه سياسي را نيز دستمايه شعر خويش قرار مي دهد و در ساختاري ادبي و عاطفي، ارزش ها، ايده ها و انديشه هاي مورد نظر خويش را منعكس نموده است كه البته اين انعكاس نيز در حد تلنگري حسي و عاطفي است و زياد راهگشا و كاربردي نيست و فقط در همين حد است كه شاعر مسايل و مشكلات انساني و اجتماعي را مي بيند و در شعرش بازتاب مي دهد و در قالب بياني ادبي و عاطفي تعهد شاعرانه خويش را ايفا مي كند به عنوان نمونه در سروده «كمدي بشري» وي با كلامي موجز و شيوا به اين امر پرداخته است: شيطان كه از دوش شما/ پايين بيايد (شايد به اين ترتيب- شيطان را چه ديدي؟!-/ اين پلكان فتنه را پايين بيايد...»/ جاي كسي خالي ست...- اين حرف خودم نيست-/ بايد كدام ما سه تا پايين بيايد؟! (17 مرداد 1379)
شاعر گاه در انتقال پيام و احساس مورد نظر خويش فضاسازي هايي نموده است كه در آن بخش ها و لحظه هايي از زندگي را به تصوير مي كشد. البته درك اين لحظات و تصاوير به تحرك ذهني و مشاركت فكري مخاطب نيز براي القاي پيام نيازمند است؛ زيرا شاعر نمي تواند مفهوم و دورنماي ذهني و حسي خويش را به طور مستقيم بيان كند، از اين رو در فضايي خاص به ياري نشانه ها و نمادهاي خاص شاعرانه، احساس و انديشه شاعرانه خويش را به مخاطب القاء مي كند. كه در سروده «ترديد» اين تأمل فكري در درك فضاسازي هاي ادبي شاعر مشهود و محسوس است: من در اين ديوار، انتظار پنجره اي داشتم/ قدم زدن مدام هفته ها و ماه.../ رگه هاي آجر.../ حدس نر و ماده گنجشك ها...!/ تصور كن وسط درياچه اي، وسط آب/ تشنه در قايق خوابيده باشي.../ به شكل هايي كه ابرها ساخته اند/ فكر كني.../ نه!... بي ترديد/ معني ابرها را/ گنجشك ها را/ نمي شود فهميد... آسمان در بسياري از تجربه هاي اين مجموعه با عبور از تجربه هاي قبلي سعي داشته به سمت سهولت و امتناع حركت كند غايت آرماني اي كه هر شاعري سعي مي كند با دست يافتن به آن، هر كدام از مخاطبانش را به قدر وسع، در متن شريك كند؛ اما با اين حال گاه شعر او شفافيت خود را از دست مي دهد و تا حدودي كم رنگ و كم جان و رمق شده و شاعر از مقصود اصلي خويش دور مي شود و به همان اندازه از زلالي و روشني شعر او نيز كاسته مي شود كه مي توان گفت اين نتيجه اطناب، زياده گويي ها و گاه تفنن پردازي هاي شاعرانه اي است كه شالوده و بنيان شعر را سست و معنا و مفهوم آن را گنگ و مبهم و ديرفهم مي كند.
از منظري ديگر مي بينيم كه يكي از عناصري كه در شعر آسمان جلوه اي خوش نقش يافته است عنصر «تخيل» است كه با عناصر عاطفه و موسيقي متناسب با خويش همراه گشته و معاني و مفاهيم مورد نظر شاعر را در خويش منعكس نموده است. در اين تجربه هر چند ذهنيتي خيال آميز و شاعرانه رخ مي نماياند اما باز هم كنشي منطقي است كه به «حرف» درمي آيد و بار احساسات و انديشه هنري شاعر را به تصوير مي كشد. اين تخيل شاعرانه گاه با حس و حال اشراقي و عرفاني عجين گشته و شعر سمت و سويي عارفانه و ماورايي در پيش مي گيرد كه در سروده «كوير» شاهد اين مسئله هستيم:
چه هستم؟
چه دارم؟
نه اشكي، نه آهي
كويري تب آلوده در كوره راهي...
شبم روشن از ماهتاب اميدي ست
دلم خالي از روشناي نگاهي
شبي بوي دريا زد و عاشقم كرد...
تبم رفت بالا... عجب اشتباهي
براي به دريا رسيدن چه دارم؟
- نه رودم، نه ماهي
- نه اشكي، نه آهي
كسي مثل من زار و تنها نيفتد
كسي زار و تنها نماند الهي...!
سروده «اول ارديبهشت» نيز در اين مجموعه با الهام پذيري شاعر از اشعار سعدي شيرين سخن سروده شده است. در اين سروده آسمان در قالب آرايش زباني پيراسته و فاخري در اوج فصاحت و بلاغت، طبع آزمايي نموده است و با بياني شيوا، روان و بسيار دلنشين، تابلويي زيبا و چشم نواز از بهار هستي را فراروي ديدگان مخاطب به تصوير مي كشد و با نغمه دلنواز خويش گوش جان مخاطب را نوازش مي دهد:
اي كه فرو بسته اي، چشم سر از روي يار!
چشمه اي از گل گشا، گوهري از دل ببار
گر نظري بنگري، هر طرفي بگذري
جنت و حور و پري ست منظره روزگار
اول ارديبهشت، موسم كار است و كشت
نقش صلاحي بكش، بذر فلاحي به كار
پرده برافكن ز مي...، گر نشوي مست، كي-
شير بنوشاندت دايه ابر بهار؟
يار كه خاموش بود، غنچه لب پر گشود
باغ شكوفا ببين، بلبل بي شاخسار!
ريشه غم را بكن، فال به «سعدي» فكن
معجزه ست اين سخن، گر تو تواني، بيار
هر سخنش گوهري ست، هر نظرش منظري ست
هر ورقش دفتري است در نظر هوشيار...

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14