(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 11 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20196 

نهضت نمايش نامه نويسي در كشور راه مي افتد
دونده فلسطيني جلوي دوربين يك ايراني
جشنواره فيلم هاي مستقل برگزار مي شود
نگاهي به فيلم سينمايي «جعبه موسيقي» اثر فرزاد موتمن
مثل طبل تو خالي با آن صداي گوش خراش!
ماهيت نظام رسانه اي غرب سانتي مانتاليسم تحميق!
بررسي توليدات سينماي ايران - بخش پاياني
نكته آخر
درباره يكي از برنامه هاي ديدني شبكه قرآن سيما
شگفتي هاي خلقت
به بهانه پخش برنامه معارفي «اينك بهار»
يك طعم متفاوت در تلويزيون
شبكه ورزش، تأثيرات و ضرورت ها



نهضت نمايش نامه نويسي در كشور راه مي افتد

مديركل هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد گفت: بنا داريم تا نهضت نمايشنامه نويسي را در همه اركان و سطوح كشوري از جمله دانشگاه ها راه بيندازيم.
قادر آشنا در گفت گو با خبرنگاران استان كهگيلويه و بويراحمد اظهار داشت: تاكنون گروه هاي نمايشي در استان ها به جز حضور در يك جشنواره كمك و مساعدتي را از مركز نداشتند ولي هم اكنون يك حمايت حداقلي مي شود كه اين حمايت بيشتر خواهد شد.
وي نبود نمايشنامه هاي فاخر و مفيد را يك خلأ بزرگ در حوزه هنرهاي نمايشي دانست و بيان كرد: تنها با داشتن نمايشنامه هاي خوب است كه مي توان كاري خوب و باارزش را توليد كرد.
مديركل هنرهاي نمايشي كشور با بيان اينكه اين مديريت دراين زمينه برنامه دارد، گفت: بنا داريم تا نهضت نمايشنامه نويسي را در همه جاي كشور راه بيندازيم و دانشگاه ها، مراكز علمي، حوزه هاي علميه و همه نويسندگان را با اين موضوع درگير كنيم.
آشنا تصريح كرد: آنچه كه مهم است اين است كه ما در كشور جمهوري اسلامي ايران زندگي مي كنيم و قاعدتا بايد به فرهنگ و تمدن اين كشور احترام بگذاريم و دراين چارچوب حركت كنيم.
وي ادامه داد: نبايد كاري را توليد كنيم كه تيشه به ريشه اعتقادات، فرهنگ و تمدن كشوري بزنيم كه در آن زندگي مي كنيم.
آشنا اضافه كرد: اين كشور تمدن بزرگي دارد و براي انقلاب خود شهداي زيادي را تقديم كرد و نبايد كاري توليد كنيم كه به اين اصل و ريشه آسيب بزند.
مديركل هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد عنوان كرد: روي ديگر سكه آن است كه حمايت از توليد هركاري كه به اهداف و فرهنگ اين مرز و بوم كمك كند به نفع نظام و اسلام است و بدون شك از توليد آثاري كه در چارچوب نظام اسلامي باشد، حمايت خواهد شد.

 



دونده فلسطيني جلوي دوربين يك ايراني

«همنفس در باد» به كارگرداني اميرشهاب اسماعيلي و تهيه كنندگي محمدصادق آذين با موضوع دونده فلسطيني جلوي دوربين مي رود.
به گزارش فارس، فيلم داستان دونده اي را روايت مي كند كه براي شركت در المپيك تلاش مي كند.
داستان فيلم در غزه روايت مي شود و تمام بخش هاي فيلم در خارج از ايران جلوي دوربين مي رود.

 



جشنواره فيلم هاي مستقل برگزار مي شود

نخستين دوره جشنواره بين المللي فيلمسازان مستقل تحت عنوان «افق نو» درحوزه سياسي- اجتماعي و با شعار «به سوي عدالت» برگزار نمايد.
اين جشنواره با توجه به تحولات عظيم بين المللي و گسترش موج بيداري جهاني در اروپا، آمريكا و كشورهاي اسلامي و از دريچه دوربين فيلمسازان مستند، همزمان با سالروز ولادت حضرت بقيه الله اعظم(عج) و روز جهاني مستضعفين و طي روزهاي دهم تا پانزدهم تيرسال جاري در شهر تهران برگزار خواهد شد. برپايه اين گزارش، بخش اصلي جشنواره افق نو، شامل توليدات كوتاه و نيمه بلند (تا 52 دقيقه) و بلند (بالاتر از 60دقيقه) مي شود كه در دو سطح «ملي» و «بين المللي» به نمايش عمومي درخواهند آمد. بخش مسابقه ملي، ويژه توليدات داخلي با نگاهي به «مسائل سياسي- اجتماعي» و «تحولات بين المللي» بوده و بخش مسابقه بين الملل نيز مواردي چون «تحولات جهان اسلام» و «تحولات بين المللي در اروپا و آسيا» را شامل مي شود.
25ارديبهشت 1391آخرين مهلت ارائه آثار به دبيرخانه اين جشنواره واقع در محل مركز گسترش سينماي مستند و تجربي است.

 



نگاهي به فيلم سينمايي «جعبه موسيقي» اثر فرزاد موتمن
مثل طبل تو خالي با آن صداي گوش خراش!

محمد قمي
فيلم جعبه موسيقي- راستي چرا «جعبه موسيقي»؟! مثل مابقي آثار اخير فرزاد موتمن همچون پويك و مش ماشاالله و ديگر فجايع كاري اين سال هاي كارگردانش، يك اثر معجوني بي ربط و فاقد هويت است كه از همه چيزش مي شود فهميد كارگردان از سر اجبار زمانه يا هرچيزي ديگري و البته از روي بي اعتقادي فيلم را ساخته است .چرا؟
فيلم، فضا ندارد و پـشتكار تصويري درآن ديده نمي شود. يك اثر بي منطق و درهم است كه اساسا بي ايده. چه درروايت و چه در مضمون و چه در ساختار و حتي مابقي مولفه هاي بصري سينمايي. همين طوري بي مبنا و پا در هوا پيش مي رود و نمي رود.
آن شعارهاي گل درشت مذهبي پاياني فيلم هم بدجوري برتن اثر ناساز است و هيچ خوانايي و مانايي دركليت تصاوير و پس از ديدن آن ندارد. به نظر مي رسد «جعبه موسيقي» يك دست گرمي زجرآور در صاف كردن چك هاي برگشتي سازنده است كه طي آن خواسته مظنه سفارشي سازي را هم به دست آورد! كه اميدواريم آورده باشد و حداقل يك فايده شخصي به يك عده كه نام فيلمساز و تهيه كننده را با خود به «يدك» مي كشند رسانده باشد.
فيلم معجوني از نونهال نابغه و فرشته و ماوراء و جلوه هاي ويژه و اتومبيل لوكس و البته مشتي ديالوگ هاي نچسب و باسمه اي است كه تا توانسته به عقيده و مذهب و اعتقاد بيننده و تماشاگر اينجايي توهين و تمسخر روا داشته و آنها را به نوعي به هجو و هزل گرفته است .
همه چيز در «جعبه موسيقي» به سمت فانتزي و هجو رفته و حتي فانتزي و هجوش هم در نيامده! چرا كه اساسا هيچ چيز فيلم در جاي خود نيست و به طور كلي از عناصري مثل فرم و ساختار و فضاسازي درآن خبري نيست و موضوعات بي اهميتي همچون فيلمنامه و جذابيت و درام و داستان و بازيگري و... هم در آن محلي از اعراب نداشته است.
يك سري اعوجاج ماليخوليايي كه سر هم بندي شده و به خورد مخاطب بيچاره داده شده است.
چرا آن فرشته اين قدر شبيه منگل هاست؟ چرا آن كودك به جاي نابغه بودن و ديدن ناديدني ها به بلاهت و سفاهت و ساده لوحي شبيه تر است؟ حكايت آن ماشين هاي لوكس چيست؟ نكند خودروهاي بهشتي اين گونه اند؟!
شعارهاي شبه مذهبي فيلم چرا اين قدر گل درشت و توي ذوق زننده اند؟
چرا هيچ حظي از هنر و ظرافت و دقت و سينماورزي و تصويرگري نبرده اند؟
مابقي شخصيت ها چرا اين قدر باسمه اي اند؟ اصلا جايشان دركجاي فيلم و داستان است؟
اصلا داستان فيلم چيست؟ كسي مي تواند داستان دو خطي فيلم جعبه موسيقي را براي ما تعريف كند؟ خودتان مي توانيد آقاي فرزاد موتمن؟!

 



ماهيت نظام رسانه اي غرب سانتي مانتاليسم تحميق!

مصطفي انصافي
رسانه هاي جمعي يا عمومي و به تعبير ديگر وسايل ارتباط جمعي اصطلاح فارسي شده واژه لاتين «Medium» است كه جمع آن«Media» مي باشد و منظور از آن دسته اي از وسايل هستند كه هدف توجه تعداد كثيري هستند و از تمدن هاي جديد به وجودآمده اند. ويژگي اصلي رسانه ها «همه جا»بودن آنها است. برخلاف مدرسه و ديگر اركان حيات انساني، رسانه ها امري فراگيرند. آن ها مي توانند يك كلاس بي ديوار با ميلياردها مستمع تشكيل دهند. رسانه ها وظيفه حراست از محيط را به عهده دارند. آنها بايد همبستگي كلي را بين اجزاء جامعه در پاسخ به نيازهاي محيطي ايجاد كنند و مسئوليت انتقال ميراث اجتماعي از نسلي به نسل ديگر را به عهده دارند.
برخي صاحبنظران عرصه رسانه، جامعه را به صورت مداربسته اي تعريف مي كنند كه رسانه هاي جمعي به عنوان شاهراه در فرايند هويت بخشي در جامعه نقش پيدا مي كنند. رسانه ها هم حركت و پويايي و سرزندگي را تقويت و توليد مي كنند هم رخوت و تنبلي و سستي. از يك سو احساس هاي عاطفي، محبت و صداقت را برمي انگيزند و ازسوي ديگر احساس زشتي، دشمني، بي اعتمادي، دروغ و خشونت را زنده مي كنند. اين كاركرد به طور طبيعي موجب پيدايش تضاد دروني- رفتاري در مقياس فردي و اجتماعي مي شود. وظايف خبري و آموزشي نيز يكي ديگر از كاركردهاي رسانه هاست. مثلا با ديدن فيلم هاي مربوط به زندگي جوانان امروز عقيده شخصي فرد نسبت به اخلاق و شرايط زندگي جوانان دگرگون مي شود و حتي ممكن است در خود گرايش به زندگي آشفته جوانان امروز را احساس كند. از اين رو رسانه ها در دنياي ما ركني تعيين كننده به شمار مي آيند كه فرهنگ نه يك جامعه را بلكه فرهنگ جهاني را تحت تأثير قرار مي دهند.
در اين بين غرب با پي بردن به اين قدرت انكارناپذير رسانه، استفاده از آن را به غايت در دستور كار خود قرار داده است. ولي دقيقا مسئله، چيستي پيام يا مرسولات و محصولات ، انتقالي توسط رسانه هاي غربي است. با تلاش براي پاسخ به اين مطلب كه چه چيزهايي به رسانه هاي غربي سامان داده و با چه كاركردهايي به وجود آمده اند به راحتي مي توان ماهيت پيامي را كه توسط اين رسانه ها منتقل مي شود را رصد و پيگيري نمود.
نظام رسانه اي غرب با منشي سانتي مانتال دائما درصدد نگه داشتن مخاطبان در روياپردازي هاي كودكانه است و اين در واقع به چيزي مي انجامد كه مي توان بر آن نام تحميق مردم را نهاد. نظام رسانه اي غرب برآن است تا افراد را درجهاني كودكانه با سطح فكري بسيار پايين زنداني كند. در اين باب رواج افسانه هاي عاشقانه كه در سينما به «لاو استوري» شهرت دارند را فراهم مي آورد كه هدف آنها فراهم آوردن اخبار هيجان انگيز جهت انحراف افكار عمومي از دغدغه هاي اساسي شان است. رسانه هاي غربي درصدد خلق توده هايي هستند كه از اين ماجراهاي عاشقانه لذت ببرند و اين عشق هايي كه در مرزهاي ميان افسانه و زندگي واقعي قرار دارند ايشان را مانند بچه هاي بزرگ به هيجان آورد.
شيوه ديگر رسانه هاي غربي براي نگه داشتن افراد جامعه جهاني در خلأ، اغراق راجع به مسائلي همچون فوتبال و سينماست. اين رسانه ها با مدد گرفتن از ابزارهايي اين چنيني مردم را درمحيطي غيرواقعي، تصنعي، اعجاب انگيز و پوچ غوطه ور مي سازند و به اين طريق ايشان را از مسائل حقيقي منحرف مي كنند. قربانيان نظام رسانه اي سرمايه داري كه همان شهروندان كشورهاي غربي هستند در برابر هر مشاركت سياسي بي حس گشته و در دنياي مجازي مغروق گشته اند. اينان با شهروندانشان چنان رفتار مي كنند كه گويي كودكاني عقب مانده اند و شايستگي و توان رويارويي با مشكلات را ندارند و درعوض اينكه آنان را آماده مشاركت اجتماعي و جدي تر كنند آنان را از اين عمل بازمي دارند.
ستاره سازي از ديگر تكنيك هاي نظام رسانه اي غربي است. اين رسانه ها با ساخت و پرداخت برخي چهره ها توسط ابزارهايي چون تئاتر و سينما آنان را بدل به ماندگارترين مردمان مي كنند. اين ماندگارترين ها خود تا بن دندان اسير ايستارهاي غربي همچون مصرف گرايي و گرايش به شهوت هستند و با بدل شدن اينان به الگوهايي براي خلق، در واقع به راحتي آب به آسياب نظام سرمايه داري ريخته مي شود.
در اين نظام رسانه اي حتي شأن انسان نيز پايمال مي شود و افراد به اندازه اشياء زينتي تقليل داده مي شوند. مصداق اين امر به ابتذال كشيده شدن تصوير زن در نظام رسانه اي غرب است. تعداد تصاوير مستهجن استفاده شده از زنان در رسانه هاي غربي طي سال هاي گذشته افزايش در خورتوجهي را نشان مي دهد طوري كه روزنامه انگليسي «ديلي ميل» فاش مي كند كه، براساس نتايج يك پژوهش، پس از مطالعه روي هزار تصوير مختلف در مجلات منتشرشده از 43 سال قبل تاكنون، هر چند افزايش ابتذال در تصاوير زنان و مردان، هردو به چشم مي خورد اما اين ابتذال با شدت بسيار بيشتري در تصاوير منتشرشده از زنان رخ داده است. بنابراين تحقيق، افزايش اين ابتذال در تصاوير زنان در حدود 89 درصد بوده است. در حالي كه ابتذال شديد در تصاوير منتشرشده از مردان افزايشي دو درصدي را نشان مي دهد. اين افزايش نشانگر رويكرد كلان رسانه هاي غربي به جنسيت زن است. بنابر نتايج اين پژوهش، زنان هنرپيشه و آهنگساز در مجلات موسوم به «رولينگ استون» به شكل زناني به نمايش درمي آيند كه آماده خودفروشي هستند. اين امر هم براي زنان و هم براي مردان نتايج ناخوشايندي را در برداشته است.
از سوي ديگر آگهي دهندگان، اربابان اطلاعات رسانه هاي غربي هستند. يعني عملا رسانه هاي غربي كاركرد واقع نمايي ندارند و هيچ تعهدي در قبال رساندن اخبار صحيح به شهروندان غربي احساس نمي كنند. بلكه بنگاه هايي براي پولسازي هستند. البته اين مؤسسات سرمايه داري كه مشتريانشان هم خود موسساتي سرمايه داري هستند به ترغيب نظريات مخالف با سرمايه داري هيچ علاقه اي ندارند و بيشتر برآنند تا آگهي هايشان را به سمت حفظ وضع موجود در غرب سوق بدهند. اساسا نگراني اين نظام رسانه اي، بازنمايي حقيقت نيست بلكه جذب بيشتري است. برنامه هاي راديويي، نمايش هاي تلويزيوني، سرمقاله، فيلم هاي سينمايي و... همه اين ها قبل از هر چيز ديگري به فكر جذب حداكثري مخاطب آن هم با هر قيمتي هستند. در اين نظام رسانه اي هر روز بايد بيشترين افراد را سوي رسانه ها كشاند. خبر يك حادثه هيجان انگيز مثل مدل موي فلان خواننده يا الگوي خالكوبي يك فوتباليست از بهترين راهها براي اين كار است. از اين رو حتي اگر يك خبر بي اهميت و سخيف هم باشد دراين نظام رسانه اي چنان پرورانده مي شود كه بدل به بزرگ ترين دغدغه مخاطبان شود.
روزگاري بود كه در غرب رسانه را ركن چهارم دموكراسي نام مي نهادند ولي با نگاهي حتي سطحي مشاهده خواهيم كرد كه چگونه اين رسانه بدل به ابزاري عليه خود مردم شده است. نظام رسانه اي غرب با توليد برنامه هاي خبري، تبليغي و تفريحي خاص همواره درپي دستكاري ذهن مخاطبان خود مي باشد تا از آنها خيل عظيم اكثريت هاي خاموش را بسازد، چرا كه دولت هاي به اصطلاح ليبرال سرمايه دار غربي به جهت خصلت محافظه كارانه خود كه در راستاي حفظ سرمايه و شرايط موجود عمل مي نمايند همواره واجد خصلتي ضدتحول هستند، مگر آن كه اين تغيير و تحولات با برنامه ريزي هاي آنان در توافق باشد.
اين نظام رسانه اي درحال حاضر در سوداي غلبه بر افكار عمومي همه ساكنان كره خاكي است و در اين راستا با توليد و پخش برنامه هاي فراگير درصدد تزريق فرهنگ خود به مردمان در اقصي نقاط جهان است تا افكار عمومي را بر وفق مراد منافع خويش اداره نمايد و آنان را از مخالفاني بالفعل به حداقل موافقاني بالقوه تغيير ماهيت دهد.
فقدان هوشياري در چنين وضعيتي موجبات زيان و پشيماني را براي جامعه ما كه دغدغه فرهنگ خودي را دارد به همراه مي آورد از اين رو مردم در كنار مسئولين بايد مراقب اين دگرديسي هاي فرهنگي و ارزشي باشند تا بتوان كنترل اين نظام رسانه اي را به دست گرفت و حتي از آن عليه خودش استفاده كرد.

 



بررسي توليدات سينماي ايران - بخش پاياني
نكته آخر

سعيد مستغاثي
در فيلم «روزهاي زندگي» از يك سو سبعيت دشمن و از ديگر سو مقاومت الهي و انساني رزمندگان سال هاي دفاع مقدس به رخ كشيده مي شود آنجا كه امدادگران بيمارستان زيرزميني علي رغم تمامي دشواري ها و مواجهه با صحنه هايي دلخراش از شهادت يارانشان اما از درمان دشمن مجروح نيز چشم پوشي نكرده و تكليف ديني خود را ادا مي كنند.
در فيلم «يك روز ديگر» باز هم حسن فتحي، يك موضوع ملتهب و ناگفته امروز را اين بار در آن سوي مرزها نشان مي دهد، اگر در بسياري از توليدات سينماي ايران و همين فيلم هاي سي امين جشنواره فيلم فجر، شاهد نمايش تصويري غلوآميز و غيرواقعي از بحران هاي متعدد اجتماعي و خانوادگي در ميان مردم ايران بوديم اما فتحي به طور واقعي، اين بحران ها را در مركز اصلي خود يعني غرب و به قولي عروس شهرهاي آن يعني پاريس جست وجو كرده و انبوهي از معضلات و نابهنجاري هاي اجتماعي و خانوادگي را ميان مهاجران و غيرمهاجران، سفيدپوستان و همچنين رنگين پوستان مقيم اين شهر، به تصوير كشيده است.
اگرچه سير قصه و تسلسل ماجراها، ساختاري چندان نو و تازه ندارد و بارها در فيلم هاي مختلف داخلي و خارجي تكرار شده ولي اين نوع نگاه منتقد و معترض به وضعيت اجتماعي يكي از كلان شهرهاي مهم غرب امروز كه در بسياري از آثار سينماي آمريكا (مثل فيلم همين امسال وودي آلن به نام «نيمه شب در پاريس») مكاني رويايي و ايده آل نمايانده مي شود، حداقل در سينماي ايران، بديع به نظر مي آيد كه معمولا خودباختگي و شيفتگي بعضي شبه روشنفكرانش نسبت به مظاهر غربي در آن بيداد مي كند!
«شور شيرين» جواد اردكاني همچنان بازتاب دغدغه ها و دلمشغولي هاي او نسبت به ارائه تصويري درخور از شهيدان انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است. پس از فيلمي كه اردكاني درباره شهيد برونسي ساخت با نام «به كبودي ياس»، اينك به تصوير كشيدن بخشي از حماسه شهيد محمود كاوه، مي تواند تلاشي ديگر از معدود اقدامات سينماي ايران براي ادا دين نسبت به قهرمانان ملي كشور تلقي شود و همين موضوع بسياري از نقاط ضعف فيلم را مي تواند بپوشاند.
تكليفي كه اردكاني براي بزرگداشت شهداي سرزمينش در سينما حس مي كند و تحمل قابل تقديرش براي به تصوير كشيدن رشادت هاي آنان (در مقابل همه مانع تراشي ها و كم لطفي ها)، آن هم در زمانه اي كه قدم زدن در چنين حيطه هايي سرزنش ها به همراه دارد و در برهوتي كه تصوير خيانت و ياس و نااميدي سكه روز محسوب مي شود، آن قدر ارزشمند است كه انبوه نقاط ضعف ساختاري و روايتي فيلم «شور شيرين» را به كناري گذارده و بار ديگر يادآور شويم كه سينماي ايران وظيفه دارد و بايد به باورها و اعتقادات و آرمان هاي مردمش وفادار باشد تا بتواند عنوان سينماي مردمي بيابد.
چه سود كه آن قدر دم از مردم و مردمي بودن بزنند ولي به كوچك ترين نشانه هاي مورد علاقه اين مردم پايبند نبوده و كمترين خواسته هايشان را برآورده نسازند. حقيقتاً اين فقره در هيچ كجاي اين كره خاكي سابقه ندارد. اگرچه در مملكتي كه روشنفكرش در طول حدود 200 سال حيات بيمارگونه خويش، هميشه ساز مخالف با ملت و موفق با دشمنان او زده، چنين امري مسبوق به سابقه است.
نكته آخر
وقتي شعار جشنواره سي ام فيلم فجر تحت عنوان «اخلاق، آگاهي واميد» مطرح شد، خيلي از دغدغه مندان انقلاب به ياد حكم مقام معظم رهبري در سال 1388 به مهندس ضرغامي براي رياست صدا و سيما افتادند كه در آن بر چهار محور «دين، اخلاق، آگاهي و اميد» در برنامه هاي صدا و سيما تأكيد شده بود. ايشان فرموده بودند:
«سفارش اساسي اينجانب نزديك كردن و رساندن اين رسانه فرهنگ ساز، به طراز رسانه اي است كه دين و اخلاق و آگاهي و اميد، بارزترين نمود آن باشد...»
از يك طرف دلمان خوش بود كه مسئولين سي امين جشنواره فيلم فجر آن پيام حضرت آقا را سرلوحه كار خود قرارداده اند و از طرف ديگر پرسشگر بوديم كه چرا اولين موضوع آن چهار محور مورد تأكيد مقام معظم رهبري يعني «دين » از شعار جشنواره حذف شده است! و حالا پس از پايان جشنواره به پاسخ آن پرسش مي رسيم!!
در واقع از سي امين جشنواره فيلم فجر، نخست كلمه دين حذف شد كه پس از آن نيز «اخلاق و آگاهي و اميد» نيز مفهومي نيافتند. غافل از آنكه به همين دليل، مقام معظم رهبري در ابتداي چهار محور اصلي فرهنگ سازي در رسانه، «دين» را آوردند تا بقيه سه محور ديگر هم با درنظر گرفتن آن، محقق شود. چون بدون درنظر گرفتن «دين» هيچ شعار و آرماني تحقق نخواهد يافت و آن مي شود كه جشنواره سي ام جلوه گر ساخت. ارائه حرف ها و شعارها و دلمشغولي هاي جماعتي كه قبل از هر موضوعي، دغدغه دين نداشتند و در واقع دغدغه اصلي قاطبه ملت ايران، فراراهشان نبود و متأسفانه برخي مسئولين سينمايي نيز برايشان فرش قرمز انداختند و نتيجه كارشان نيز چنان شد كه جشنواره فيلم فجر امسال به جز گزارش اقليتي محدود درباره جامعه ايراني نبود.

 



درباره يكي از برنامه هاي ديدني شبكه قرآن سيما
شگفتي هاي خلقت

مرتضي بهنام فر
از آرمانهاي والاي انقلاب اسلامي ايران و تشكيل حكومت اسلامي دميدن روح ديني و اسلام ناب محمدي در همه اركان نظام و حكومت بود. از قواي سه گانه گرفته تا تمام دستگاهها و به ويژه متوليان فرهنگي. از آنجايي كه انقلاب اسلامي ما اساساً فرهنگي و مذهبي هم بوده است بنابراين حفظ و تداوم آن هم در گرو توجه به اين عنصر مهم خواهد بود. يكي از تفاوت هاي حكومت اسلامي و كشور اسلامي با ساير كشورهايي كه با وجود مسلمان بودن مردم آنها حكومت اسلامي ندارند در همين رسانه هاي جمعي و بويژه رسانه هاي ديداري مانند تلويزيون است. صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از نخستين رسانه هاي ملي كاملا اسلامي، مطابق آرمان هاي امام راحل مي بايستي در اين مسير گام بردارد و در عمل نشان دهد كه تلويزيون اسلامي و محتواي پاك و البته توجه كافي به دين امري ضروري و تأثيرگذار است و در اين مسير متناسب با رسالت هاي ديني و انقلابي خود توليد محتوا كند. البته تاكنون روندي كه رسانه ملي طي كرده است روندي صعودي و رو به رشد بوده و هم از حيث توليد محتوا و هم توجه كافي به اصول و ارزش هاي ديني هر سال نسبت به سال هاي گذشته بهتر و كامل تر عمل كرده است. هر چند نقاط ضعف هنوز بسيار است ولي در مجموع سير صعودي را مي توان ديد.
يكي از مستندات اين ادعا شبكه قرآن است؛ شبكه اي كه حالا ديگر در بسياري از مناطق كشور حتي در مناطق دوردست در دسترس مردم است و به عنوان يك شبكه كاملا تخصصي در حوزه دين و معارف فعاليت مي كند و مخاطبان بسياري زيادي را به ويژه در برخي از برنامه ها متوجه خود ساخته است. يكي از برنامه هاي موفقيت آميز سال هاي اخير شبكه قرآن برنامه «شگفتي هاي خلقت» است. برنامه اي كه سعي دارد از وراي واقعيات و قوانين طبيعي، ايمان قلبي انسان ها به ماوراءالطبيعه را تقويت نمايد و بر معرفت ديني مخاطبان خود بيفزايد. در اين برنامه كه چه در كشورمان و چه در سطح ساير كشورهاي ديگر اسلامي يك مستند منحصر به فرد به حساب مي آيد، نوعي رابطه دقيق، مستند و علمي بين دين و آخرين دستاوردهاي علمي و دانش بشريت به مخاطب عرضه مي شود. در واقع نوعي رمزگشايي و تفسير عيني و علمي از آيات قرآن درباره پديده هاي فيزيكي و بعضاً معنوي است. برنامه اي كه در آن اسرار قرآني بيان مي شود و به طرزي جالب از عجايب خلقت و پيشرفته ترين علوم بشري مي گويد.
اين د رحالي است كه اين علوم امروزي ، به تازگي ادراك شده و به اثبات رسيده اند و ليكن بيانات قرآني در عصري بوده است كه هيچ امكانات و يا فناوري هاي ابتدايي هم نبوده است. در اين برنامه، توجه به عمق و باطن پررمز و راز و پراز حكمت قرآن است كه به معناي واقعي مخاطب را تحت تأثير قرار مي دهد و يك تلنگر جدي به انسان ها و مخاطبين وارد مي سازد. چرا كه با برهان هاي علمي و عيني همراه با تصاوير و اسناد مربوطه در اثبات حقايق قرآني و بطون قرآني و به نوعي در اثبات حقانيت قرآن و اسلام نقش ايفا مي كند و رنگ و بوي معنويت و خداجويي و خدا محوري را به تلويزيون و خانه هاي مردم هديه مي كند. هر چند يك نوع اندرز و هشدار هم براي مخاطبين محسوب مي شود كه همه اين ها در سايه شناخت بيشتر از خداوند متعال و تذكرهاي جدي كه وارد مي شود اتفاق مي افتد. در اين برنامه زيبا و عميق كه نشان مي دهد واقعاً براي ساخت آن وقت گذاري و مطالعات و پژوهش هاي گسترده و جدي صورت گرفته است در ابتدا يك پديده طبيعي همراه با آخرين دستاوردهاي علمي و تحقيقاتي مراكز معتبر پژوهشي دنيا بيان مي شود و تصاوير و فيلم هاي مربوطه هم پخش مي گردد و پس از آن آيات قرآني مربوط به آن بيان مي شود و اين يكي از بهترين راه هاي خداشناسي و معرفت به خالق بي همتاي هستي است.
تأثيري كه اين برنامه در عمق جان و روح مخاطب مي گذارد آنقدر زياد است كه هر وجدان بيداري و هر انسان پاك فطرتي را به سجده در مقابل وحدانيت و عظمت خدا وامي دارد و يك برنامه واقعاً هدايتگر محسوب مي شود. گاهي اوقات حسرت مي خوريم از اينكه تبليغات چنين برنامه هاي زيبا و پرمحتوا و مفيدي اين قدر كمرنگ است. حتي جا دارد كه تكرار اين برنامه بارها و بارها از شبكه هاي مختلف سيما پخش شود. آن هم در شرايطي كه وجه غالب رسانه هاي غربي، بخصوص شبكه هاي ماهواره اي مهاجم به مردم ايران بطور شبانه روزي در حال تبليغ لائيسم و سكولاريسم هستند، چنين برنامه هايي بي هيچ داعيه سياسي بودن و بشكلي غيرمستقيم مي توانند امواج آن شبكه ها را خنثي سازند.

 



به بهانه پخش برنامه معارفي «اينك بهار»
يك طعم متفاوت در تلويزيون

صالح فراهاني
با نگاهي به برنامه هاي معارفي تلويزيون به ويژه در يك تا دو سال اخير مي توان متوجه تحول در اين حوزه شد. چرا كه مخاطبان هر روز شاهد بهره بردن برنامه سازان از ساختارهاي جديد در ساخت برنامه هاي معارفي هستند.
بينندگان تلويزيون سال هاست در كنار ساختارهاي مختلف برنامه سازي شاهد برنامه هايي در حوزه معارف هستند. گرچه در سال هاي دور بيشتر برنامه هاي معارفي به گفت وگوهاي مجري و كارشناس ختم مي شد و اكثر شبكه ها در ساخت برنامه هاي معارفي يك روش ثابت را بدون هيچ گونه خلاقيتي دنبال مي كردند.
اين درحالي بود كه بينندگان در بقيه حوزه ها شاهد ساختارهاي مختلف در امر برنامه سازي بودند. تا اينكه به مرور زمان اين روش ثابت تا حدودي تغيير كرد، اما تغييرات آن قدر گسترده نبود كه باز هم بتواند ميل و رغبت بيشتري براي بينندگان فراهم كند تا آنها براي ديدن برنامه هاي حوزه معارفي ترغيب شوند. درواقع برنامه هاي خشك بدون آن كه روحي در آن دميده شود در اين حوزه توليد و پخش مي شد.
مسلما يكي از مواردي كه باعث مي شود مخاطب جذب يك برنامه شود، خلاقيت در ساخت برنامه مربوطه است و در اين باره هر چقدر سازنده اثر روي ايده برنامه كار كند، موفق تر خواهد شد، چرا كه بيننده متوجه مي شود براي شعور او احترام قائل بودند و برنامه اي برايش تهيه كردند تا مورد توجه او قرار بگيرد.
گرچه ساخت برنامه در حوزه معارف كمي دشوار است، اما برنامه سازاني بودند و هستند كه ثابت كردند كه مي توان در اين حوزه نقش آفريني كنند و با ساخت يك برنامه جذاب نگاه بسياري از بينندگان را جذب كنند.
در اين باره مي توان به برنامه هاي مختلفي از جمله «شب هاي روشن» اشاره كرد كه با بهره بردن از يك فرم متفاوت توانست بينندگان زيادي را در ماه رمضان پاي جعبه جادويي بنشاند.
«اينك بهار» نيز يكي ديگر از برنامه هاي جذاب در حوزه معارف است كه از توليدات شوراي معارف معاونت سيما محسوب مي شود. اين برنامه ايام نوروز و در زمان هاي مختلف از تلويزيون پخش شد كه توانست نظر بسياري از بينندگان را از آن خود كند.
از آنجايي كه امروز زندگي به شدت ماشيني شده و مردم كمتر مي توانند اوقات فراغت خودشان را به برنامه هاي تلويزيون اختصاص بدهند، بنابراين طبق نظر كارشناسان بايد پيام ها را در كوتاه ترين زمان بيان كرد تا براي بيننده يا شنونده بيشترين تأثير را داشته باشند. درواقع مي توان گفت يكي از امتيازات برنامه «اينك بهار» موجز بودن آن است.
اين برنامه كه در آيتم هاي سه تا چهار دقيقه پخش مي شود، مفيدترين پيام هايي كه براي روح زندگي ما انسان ها مناسب است، ارائه مي كند، در اين برنامه كارشناسان تلاش مي كنند درباره مفاهيم مختلف كه ارتباط با بهار و نو شدن دارد را با زباني ساده و شيرين و در كوتاه ترين زمان بيان كنند.
«اينك بهار» با وجود آن كه به ظاهر ساده است، اما از محتوايي خيلي غني برخوردار است و بينندگان مي توانند با اختصاص دادن زمان كمي اما يك روايت جذاب را بشنوند كه مي تواند در جايي از زندگي شان گره گشا باشد.
گرچه در سال هاي دور اين ضرورت حس مي شد كه برنامه هاي ديني بايد در قالب برنامه هاي مفصل به بينندگان منتقل شود، اما امروز ديگر اين روش جواب نمي دهد و بايد از ساختارهاي متنوع براي ساخت برنامه هاي ديني استفاده كرد تا براي بينندگان كليشه نباشد.
اين اتفاق هم در برنامه «اينك بهار» افتاده است و در اين برنامه شاهد حرف هاي تكراري از سوي كارشناسان برنامه نيستيم و صحبت هاي آنها برايشان طعم متفاوت و رنگ و لعاب خاصي دارد كه در اين باره بايد به مسئولان سيما خسته نباشيد گفت كه توانستند اين گونه باعث متحول شدن حوزه برنامه هاي معارفي شوند.
ساخت برنامه در اين حوزه سختي هاي خودش را دارد و راحت نمي توان اين كار را كرد، چرا كه هم بايد براي مخاطب عام جنبه اطلاع رساني و آگاهي بخشي داشته باشد و هم براي مخاطبان خاص شيرين باشد. بنابراين نوع روايت در ساخت برنامه هاي معارفي از اهميت زيادي برخوردار است.
برنامه «اينك بهار» هم با بهره بردن از يك روايت شيرين و دلچسب توانسته ارتباط خوبي با مخاطبان برقرار كند و آنها را در زمان هاي مختلف همراهي كند. مسلما مسئولان سيما نبايد فقط به اين نوع برنامه ها اكتفا كنند و بايد سعي كنند باز هم تغييرات گسترده اي در اين حوزه ايجاد كنند و همگام با مخاطبان حركت كنند تا بتوانند پاسخگوي نيازها و دغدغه هاي آنها در حوزه معارف باشند.
امروز جوانان نياز دارند تا شبهات آنها در حوزه معارف پاسخ داده شود، بنابراين بهتر است در اين باره مسئولان به دنبال ساخت برنامه هاي متنوع و موجز باشند تا بتوانند با بهره بردن از يك محتواي غني و ساختار مناسب پاسخگوي دغدغه هاي مردم باشند.

 



شبكه ورزش، تأثيرات و ضرورت ها

ابوالقاسم رحيمي
بخش عمده جامعه ما را جوانان تشكيل مي دهند و اين باعث شده كه در جهان، جامعه ما يك جامعه جوان قلمداد شود. بنابراين نيازهاي جامعه بيشتر به سمت نيازهاي جوانان سوق مي يابد. يكي از محبوب ترين و پرطرفدارترين حوزه ها نزد جوانان، ورزش است. شايد زماني كه شبكه3 سيما راه اندازي شد و معروف شد به عنوان شبكه جوان يكي از عمده ترين دلايل محبوبيت آن نزد جوانان توجه بيشتر به ورزش و خصوصاً ورزش پرطرفدار فوتبال در كشورمان بود. پس از آن و به دنبال افزايش ميل و رغبت جوانان و حتي نوجوانان به تماشاي مسابقات مختلف ورزشي در عرصه داخلي و خارجي و نيز عدم امكان پوشش وسيع و كامل برنامه هاي ورزشي به طور تخصصي، نياز و ضرورت راه اندازي شبكه ورزش با رويكرد كاملاً اختصاصي در حوزه ورزش احساس مي شد.به ويژه كه ورزشكاران كشورمان هم طي سال هاي اخير در بسياري از حوزه هاي عرصه بين المللي خوش درخشيدند و همين موضوع در بين ساير جوانان هم شور و شوقي براي دنبال و پي گيري كردن ورزش هاي مختلف را ايجاد مي نمود و حتي براي عده زيادي تماشاي ورزش جنبه آموزشي دارد، يعني جوان ما با تماشاي مسابقات ورزشي مختلف ضمن كشف استعداد و سليقه خود به آموزش هاي لازم هم دست مي يابد كه اين مسئله در ارتقاء سطح و كيفيت و جايگاه ورزش كشورمان نقش بسزايي خواهد داشت و موجب رشد ورزش كشور هم خواهد شد. از سوي ديگر و به طور عام راه اندازي شبكه ورزش و پخش برنامه هاي پرطرفدار ورزش موجب پر كردن اوقات فراغت جوانان خواهد شد و در ايجاد نشاط و شادابي اجتماعي هم نقش زيادي خواهد داشت. مواردي كه برشمرده شد تنها بخشي از تأثيرات مطلوب راه اندازي شبكه ورزش سيما بوده است و تأثيرات غيرمستقيم ولي مطلوب ديگري هم قطعاً خواهد داشت از جمله اينكه با راه اندازي اين شبكه خواه ناخواه به دليل رفع نياز عده كثيري از جوانان، گرايش به سمت ماهواره كمتر خواهد شد و اين به دليل آن است كه وقتي عده اي صرفاً براي پيگيري يا تماشاي برخي اتفاقات ورزش روي به سمت كانال هاي ماهواره مي آورند و نياز آنها به برنامه هاي ورزشي برطرف شود آن هم با زبان فارسي و البته به طور كارشناسي و مفيد، دليلي براي روي آوردن به سمت ماهواره نمي ماند و تأثيرات متعدد ديگر كه در مجموع به نفع جوانان و جامعه خواهد شد. اما راه اندازي اين كانال مي بايستي با رعايت نكات و مسائلي همراه باشد و البته براي رسيدن به يك شبكه ورزشي كامل و جوان پسند كه در سطح بالايي به فعاليت بپردازد نياز به گذشت زمان و كسب تجربه است. ولي از همين ابتدا مي بايستي اين شبكه به كانالي محبوب و پرمخاطب و قوي نه تنها در سطح داخل بلكه در سطح منطقه و عرصه بين المللي تبديل شود و با رعايت اصول حرفه اي و نيز سرمايه گذاري كافي و حساب شده مي توان به اين هدف رسيد. به عنوان مثال پخش مسابقات ورزش پرطرفدار و جذاب اعم از مسابقات بين المللي و يا ليگ هاي اروپايي، كارشناسي هاي حرفه اي و تخصصي، اخبار ورزش كامل و جذاب، رويكرد آموزشي در عرصه هاي داوري و نيز خود ورزش هاي مستندهاي ورزشي زيبا و جذاب و...
از سوي ديگر مي بايستي تلاش شود تا هرچه سريع تر دسترس همه مردم كشورمان به اين شبكه ميسر شود تا تأثيرات مطلوب آن هم فراگيرتر و همگاني تر شود. همچنين رويكرد تقدير و پاسداشت پيشكسوتان عرصه ورزش و مدال آوران و نيز چهره هاي شاخص و بزرگ ورزش ايران چه درحال حاضر و چه در گذشته همگي مي بايستي سرلوحه اين شبكه قرار گيرد.
در مجموع راه اندازي اين شبكه زماني مي تواند به عنوان يكي از بزرگ ترين اقدامات سال هاي اخير رسانه ملي محسوب شود كه تبعات و تأثيرات آن هم در عرصه ورزش كشورمان نمود و جلوه ويژه اي پيدا كند و هم موجب تأثيرات مطلوب اجتماعي و فرهنگي شود.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14