(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 - شماره 20201 

جدايي «اصغرفرهادي» از «ملت ايران» هاليوود ومديريت پنهان آمريكا
در عرصه فرهنگ حقيقتا دغدغه دارم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




جدايي «اصغرفرهادي» از «ملت ايران» هاليوود ومديريت پنهان آمريكا

مهدي توسليان
گرچه بي ترديد سخنان فوق، امروزه بر ملت عزتمند ايران ديگر صدق نمي كند ولي از اين نكته نبايد غفلت كرد كه آن بخش بيمار از جريان روشنفكري كشور كه هنوز از بند ناف فرهنگ بيگانه ارتزاق مي كند مصداق بارز اوصاف بالا بوده و براي دريافت ويزا و گرين كارت ، ناچار از تحقير دائمي ملت خود است. مرحوم شريعتي در جاي ديگري به نحوه پيدايش جريان روشنفكري در شرق و جوامع اسلامي اين گونه اشاره مي كند:
« ژان پل سارتر در مقدمه مغضوبين زمين فرانتس فانون ، طرز تهيه و موارد استعمال روشنفكرسازي غرب را براي شرق (در قرون17و 18 و19)نشان مي دهد و مي گويد : ما رؤساي قبائل ، خان زاده ها، پولدارها، گردن كلفت هاي افريقا و آسيا را مي آورديم، چند روزي در آمستردام، لندن ، بلژيك ، نروژ و پاريس مي چرخانديم، لباسهايشان عوض مي شد، روابط اجتماعي تازه اي ياد مي گرفتند، كت و شلوار مي پوشيدند، رفت و آمد تازه و پذيرايي تازه ، اتوموبيل سوار شدن ، رقص و زبان ما را ياد مي گرفتند، گاه يك ازدواج اروپايي مي كردند يا به شكل اروپايي ازدواج مي كردند و زندگي مبلماني تازه ، آرايش تازه، غذاي اروپايي يادشان مي داديم و آرزوي اروپايي شدن كشور خودشان را در دل هايشان به وجود مي آورديم ، بعد اينها را به كشورهاي خودشان پس مي فرستاديم. كدام كشورها؟ كشورهايي كه درهاي آنها هميشه به روي ما بسته بود، ما در آنها راه نداشتيم، ما نجس بوديم، ما دشمن بوديم، از ما مي هراسيدند، آدم نديده بودند. روشنفكرهايي را كه درست كرده بوديم فرستاديم به كشورهايشان، بعد ما از آمستردام( اين ، عين ترجمه جمله به جمله ژان پل سارتر است) ، از برلن، از بلژيك و از پاريس فرياد مي زديم: «برادري انساني» ، بعد مي ديديم انعكاس صوت ما از اقصاي افريقا، از گوشه اي از خاور نزديك، خاورميانه ، خاور دور و شمال افريقا ، از دهن همين روشنفكرها - عين سوراخ آب - پس مي آيد. مي گفتيم «برادري انساني» يك مرتبه مي ديديم كه «...ي انساني» از ان طرف بر مي گردد. ما مي گفتيم :« مذهب بشريت به جاي مذهب هاي محتلف» ، اينها مي گفتند:«...مختلف» و اين صداي ماست از دهان اينها. هر وقت ساكت مي شديم ، آن سوراخهاي حوض هم ساكت بودند ، هر وقت حرف ميزديم، انعكاس وفادارانه و درست صوت خودمان را از حلقوم هايي كه ساخته بوديم مي شنيديم، و بعد مطمئن شده بوديم كه نه تنها اين روشنفكران ( درست به اين جمله دقت كنيد كه مايه همه بدبختي ها همين است) هرگز كوچك ترين حرفي براي زدن - جز آنچه ما در دهانشان بگذاريم - ندارند، بلكه حتي حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفته اند.»
حال پرسش اين است كه مگر تمدن غرب به ويژه اصحاب هاليوود از فيلم جدايي... اقاي فرهادي چه پيامي دريافت كرده اند كه اين چنين براي ايشان دست افشاني مي كنند و پاي مي كوبند؟ مگر نه اين است كه دولت امريكا كه اين همه مدعي ارادت به فرهنگ ايران زمين است ، مدتها از ورود پرفسور اردشير قوام زاده به خاك خود جلوگيري كرد؟ مگر ايشان به عنوان برترين محقق جهان در زمينه سرطان و بيماري هاي خوني قرار نبود كه طي مراسمي در امريكا جايزه خود را دريافت كند؟ يك فيلمساز ايراني تا آخرين پله هاي اسكار را به سرعت برق در مي نوردد ويك دانشمند ايراني پشت دروازه هاي همان كشور متوقف مي شود و اذن ورود نمي يابد .جالب است ! اين طور نيست؟ بر مبناي منطق قرآني ، ناخرسندي يا خشنودي دشمنان ، بهترين ملاك حقانيت يا بطلان عمل يك فرد يا ملتي است : لن ترضي عنك اليهود و لاالنصاري حتي تتبع ملتهم...(ايه 120 سوره بقره)
ترجمه :(اي پيامبر) هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهند شد مگر انكه ازآئين انها پيروي كني...
ممكن است جناب فرهادي و يا ارادتمندان ايشان در واكنش به پرسش فوق به دو شكل پاسخ دهند :
پاسخ اول: آمريكا به عنوان سمبل آزادي در جهان ، نه تنها دشمن ايران نيست ، بلكه آماده است كه در يك جشنواره شكوهمند جهاني ، با استقبالي به مراتب شورانگيزتر از استقبال از فيلم جدايي...، ازكليت نظام سياسي ايران نيز تقدير كند ، مشروط بر آنكه اين كشور مثل گذشته در برابر نظم نوين جهاني(!) آمريكا سر تعظيم فرود آورد.
پاسخ دوم : دشمني امريكا با ملت ايران بر كسي پوشيده نيست . ولي در يك جامعه مدني ، تشكلهاي مردمي متعددي وجود دارند كه ممكن است از سياستهاي نظام حاكم تبعيت نكنند. هاليوود از جمله تشكيلات مستقلي است كه بيرون از دايره نظام سياسي عمل كرده ، و مواضع آن بعضا در تعارض با سياستهاي حكومت است.
در پاسخ به مورد اول مي توان با اندكي تورق تاريخ ، بطلان نظر فوق را به اثبات رساند : توقيف اموال و يا بلوكه كردن ميلياردي دارايي هاي ايران ، طراحي كودتاي نوژه ، عمليات طبس ، تحريك صدام براي حمله به ايران ، تجهيز ارتش بعثي به انواع سلاحهاي مرگبار از جمله بمب هاي شيميايي ، مديريت عمليات ترور مردم عادي و مسئولان عالي رتبه كشور، غرق كردن ناوهاي ايراني ، بمباران سكوهاي نفتي ، سر نگوني هواپيماي مسافربري ايران ، تحريم اقتصادي . تصويب قطعنامه هاي متعدد عليه ايران، ساخت فيلمها و بازي هاي رايانه اي ضد ايراني و اسلامي، يرگزاري مراسم قرآن سوزي ، حمايت از سلمان رشدي و طراح كاريكاتورهاي توهين آميز عليه پيامبر اسلام (ص) ، راه اندازي صدها شبكه راديويي وتلويزيوني و ماهواره اي ضد ايراني و اسلامي، مخالفت با هرگونه پيشرفت علمي در ايران و ترور دانشمندان هسته اي ، حمايت از مخالفين ايران در سرتاسر جهان ، تصويب ميليونها دلار بودجه جهت بر اندازي جمهوري اسلامي ، تهديد ايران به حملات اتمي ...
و اما در پاسخ به مورد دوم ، كمتر كسي است كه نداند هاليوود از جمله واحدهاي رزمي پنتاگون بوده و اهداف سلطه جويانه امريكا را در قالب توليدات سينمايي دنبال مي كند .
صرف نظر از برخي نهادهاي غيردولتي مستقل در امريكا كه اساسا تشريفاتي و يا فاقد قدرت تاثير گذاري بر سياستهاي كلي ايالات متحده هستند همه سازمانها و موسسات ريز و درشت به ظاهر مستقل امريكا به يكي از معدود كمپانيهاي بزرگ وابسته اند كه غالبا به طبقه اشراف و زرسالار يهود متعلق بوده و از سهامداران هاليوود بشمار ميروند و با يك استراتژي واحد و يكدستي مديريت پنهان آمريكا را بر عهده دارند. هاليوود و نهادهاي زير مجموعه آن ، مانند آكادمي اسكاركه مسئوليت گزينش فيلمهاي برتر جشنواره را بر عهده دارند از اين قاعده مستثنا نيستند!. براي اثبات اين مدعا كافي است به برخي از آثار هاليوود ، كه ترجمان هنري سياستهاي خشن واشنگتن عليه ايران و اسلام است نگاهي افكنده شود.
پاورقي

 



در عرصه فرهنگ حقيقتا دغدغه دارم

اشاره
حوزه فرهنگ همواره يكي از دغدغه هاي اصلي رهبر معظم انقلاب بوده است و ايشان همواره در بيانات خود، دولت هاي سازندگي، اصلاحات و دولت فعلي را نسبت به معضلات فرهنگي كشور آگاه ساخته و هشدارهاي لازم را داده اند. تهديدات دروني، تهاجم و شبيخون بيروني به جريان فرهنگ اصيل اسلامي و ايراني و توقع انقلاب و نظام اسلامي از جبهه فرهنگي خودي سه محوري بوده كه همواره معظم له در بيانات خود در حوزه فرهنگ به آن اشاره دارند.
متن محوري كتاب «دغدغه هاي فرهنگي» حاضر كه از اين پس در صفحه پاورقي در معرض ديد خوانندگان روزنامه قرار مي گيرد مربوط به ديدار رهبر معظم انقلاب با عناصر جبهه خودي در حوزه فرهنگ در تاريخ 22/4/73 است.
كتاب توسط گروه جهادي «صهبا» گردآوري و تنظيم شده است و از اين نظر به يكي از دغدغه هاي اصلي انقلاب اسلامي و دوره كنوني در انتشار كتاب توجه شده است، از اين نظر جاي تقدير و سپاس فراوان دارد.
مركز پژوهش هاي كيهان
فصل اول: طرح دغدغه
بسم الله الرحمن الرحيم
«اللّهم سدّ د الس نتنا ب الصّواب و الح كمه»1
من از اينكه بالاخره چنين جلسه اي كه از مدت ها پيش مايل به تشكيل آن بودم، برگزار شد، خيلي خوشحالم. شايد بنده با اكثر برادران و خواهراني كه اينجا تشريف دارند، از نزديك آشنا نباشم؛ لكن في الجمله معتقدم كه مجموعه حاضر، بخش مهمي از آن سيصدو سيزده نفر «بدر» اين روزگارند. اين آياتي كه درباره جنگ بدر در قرآن كريم در سوره انفال2 هست بسيار منطبق با وضع ماست. روز بدر، روز فرقان بود، روز تميز حق و باطل؛ چون دو نيرو در مقابل هم قرار گرفتند و وقتي معارضه كنند اين دو نيرو، بقاي هر نيرويي نشان مي دهد كه او حق است؛ زيرا كه سنت هاي عالم به مدد او و به كمك او مي شتابد.يك روزي بود كه همه اسلام در سيصدوسيزده نفر خلاصه مي شد، در جنگ بدر اگر آن سيصدوسيزده نفر نابود مي شدند، از بين مي رفتند يا دست به شمشير براي دفاع از اسلام نمي بردند؛ اسلام مي مرد، نهال اسلام مي خشكيد. اين سيصدوسيزده نفر، سيصدوسيزده انسانند اما به قدر يك امت، آن هم يك امت بزرگ و مبارز، با ارزش اند. لذا رسول اكرم در جنگ بدر، قبل از شروع جنگ، دست ها را به آسمان بلند كرد و عرض كرد: »اللّهم ا ن تهل ك هذ ه العصابه م ن اهل الاسلام لم تعبد ف ي الارض»3 يعني خدايا اگر همين عده كوچك را نابود كني، اينها بميرند؛ تو روي زمين ديگر عبادت نمي شوي؛ يعني اين سيصدوسيزده نفر تنها عبادت گران خدا بودند. پيداست كه در چنين شرايطي، يك نفر از اينها كه مي جنگد، شمشير به دست مي گيرد؛ مثل اين است كه يك امت مي جنگد. يك نفر كه شهيد مي شود؛ مثل اين است كه يك امت شهيد مي شود.پس بديهي ست فردي چون بنده كه مريد و مخلص اصحاب بدر و سيصدوسيزده ها -به تعداد اصحاب بدر و اصحاب طالوت- هستم، به اين برادران و خواهران هم، به خاطر تأثير و آثارشان اخلاص داشته باشيم. مقصود از تشكيل اين جلسه، بيان مطلبي جديد نيست؛ بلكه در درجه اول، نفس اين گردهمايي ست كه بنده آن را در اين روزگار، لازم مي دانم و هر چه زمان مي گذرد، تجمع اصحاب حق را واجب تر و فوري تر احساس مي كنم. ثانياً، به نظرم رسيد بعضي از حرف هايي را كه مكرراً به ذهن بنده مي آيد و گاهي آنها را با فردفرد دوستاني كه در اين صراطند در ميان مي گذارم، امروز در اين جمع عرض كنم.
ابتدا عرض كنم كه بنده به عنوان گران بارترين مسؤول در نظام جمهوري اسلامي كه سنگيني اين بار را هم خيلي خوب و با همه وجود حس مي كنم، در عالم سياست هيچ دغدغه اي ندارم. چون امروز، در ميدان سياست در دنيا، وضع ما بسيار خوب است و دشمن را دنبال خودمان مي كشانيم. ما در موضع فعاليتيم، اما دشمن با همه حجم و عرض و طول عظيم، و با تسلطي كه بر دنياي سياست دارد -و مي دانيم- در برابر ما، در موضع انفعال است. الحمدلله جبهه خودي در دنياي سياست، بسيار قوي است. احساس واقعي بنده اين است؛ نه اينكه بخواهم به شما چيزي گفته باشم. واقعاً در صحنه گيتي امروز، جمهوري اسلامي، با همين حد و رسمي كه دارد، با هيچ گونه مشكلي در دنياي سياست مواجه نيست. ما دشمنان زيادي داريم كه آدم هاي عاقل و ورزيده و برجسته اي هم در بين دشمنانمان هستند. اما خداي متعال، اين طور پيش آورده كه در اين ميدان، دست ما قوي تر از دست دشمنان است. به گونه اي كه، اگر كسي با دقت به دنيا نگاه كند، نشانه هاي آشكار اين قوي تر بودن را خواهد ديد. يك حركت سياسي روان، پخته و سنجيده، از سوي مسؤولين كشور در حال انجام گرفتن است. اظهاراتي كه مي شود و مواضعي كه گرفته مي شود، حساب شده است. نمي خواهيم بگوييم كسي هست كه اشتباه نمي كند. معلوم است كه چنين چيزي متوقع نيست و در غير معصومين، ممكن نيست. مي خواهيم بگوييم كه با وجود اشتباه كم يا زياد، تلاش هست براي اينكه در زمينه مسائل سياسي، كار، خوب انجام گيرد. يعني مسائل سياسي كشور، رها شده نيست. موضع گيري ها و حرف ها و رفت و آمد ها، سنجيده است. اگر مي بينيد كسي مي آيد، كسي مي رود؛ اجتماعي در اينجا يا در خارج تشكيل مي شود، همه اينها با حساب است. اول، فايده اي بر كار يا دفع ضرري تصور مي شود، بعد اقدام مي شود. مجموعه كار اين طور است؛ الا آنچه كه از هر مجموعه كار حساب شده اي استثنا مي شود كه آن از دست خارج مي شود. چنان كه گاهي در گفتار و رفتار انسان هم، كارها، حرف ها و كلماتي از دست او خارج مي شود. هر اشتباهي كه صورت گيرد، از اين قبيل است. اما تأثير اين وضع در دنيا هم، يك تأثير بسيار بارز و موجب شكرگزاري پروردگار است.
بله؛ دشمن در بيانات، اظهارات، تبليغات و در راديوهاي خود، سعي مي كند موضع سياسي جمهوري اسلامي را ضعيف نشان دهد. ولي شما هرچه از دشمن مي شنويد، حمل بر دشمني كنيد. ديده ايد كه در ميدان جنگ، وقتي كه حمله كننده حمله مي كند، گاهي -به خصوص در رسوم سابق- براي تحقير طرف مقابل، مطالبي را هم بر زبان جاري مي كند و اينكه «مي زنمت! مي كشمت! پدرت را در مي آورم! تو چيزي نيستي!» خب، ميدان جنگ است و اين هم يكي از راه هاي تضعيف روحيه طرف است. آنچه شما در دنيا مي شنويد كه نسبت به جمهوري اسلامي مي گويند: نظام جمهوري اسلامي سست است، ضعيف است، در داخل آن اختلاف است، بين فلان كس و فلان كس و بين اين جناح و آن جناح دعواست و در همين روزها زايل مي شود؛ اينها از اين قبيل حرف هاست. اين حرف ها از مصاديق اين تعبير است كه «الباطل يموت بترك ذكره» تكرار كه نشد، به خودي خود زايل مي شود و از بين مي رود. الحمدلله، وضع سياسي در داخل و خارج، از لحاظ مشيي كه دولت و مسؤولين و نظام عمومي جامعه دارد، از نظر ما مطلوب است و هيچ نگراني نداريم.
در عرصه مسائل اقتصادي -كه آن هم فصل مهمي از مسائل كشور است- بنده از لحاظ حركت اقتصادي جامعه، هيچ دل نگراني ندارم. چون در اين زمينه، كاري در حال انجام گرفتن است و در مجموع كه نگاه مي كنيم، كار بدي هم نيست. امروز همه جوامع دنيا، گرفتاري اقتصادي دارند. حتي همان كساني كه سعي مي كنند فشارهاي خودشان را هم به ما منتقل كنند، از اين بابت، گرفتاري سختي دارند. البته ما هم بي گرفتاري نيستيم. لكن بنده، در باب اقتصاد، هيچ دغدغه و نگراني ندارم. با اين حال، غمي در دل دارم كه غم گرفتاري گرفتاران و طبقات ضعيف جامعه است. بالاخره هركس كه بخواهد اسلامي فكر و احساس كند، اين غم را دارد. اما در كنار اين غم، اميد نسبتاً درخشاني هم دارم كه ان شاءالله مسؤولين كشور بتوانند مشكلات اقتصادي جامعه را حل كنند. آن طور كه برنامه ها نشان مي دهد، به نقطه حل مشكلات هم -هرچند نه در كوتاه مدت- خواهيم رسيد. امروز در زمينه هاي اقتصادي، حركت خوبي آغاز شده است. كسي كه در چنين مسائلي اهل بصيرت باشد و خوشبينانه نگاه كند، اگر از شعار هاي روزنامه اي و متلك گويي هايي كه در گوشه و كنار مي شود و نيز از بعضي ابراز عصبانيت هاي ناشي از ندانستن واقعيات يا ندانستن مسائل كشور و مسائل اقتصادي بگذرد، خواهد ديد كه كار خوبي در شرف انجام شدن است. اما به هرحال، آن غمي كه عرض كردم، نسبت به طبقات ضعيف جامعه، در دل هاي ما هست.
و اما در عرصه فرهنگ، بنده به معناي واقعي كلمه، احساس نگراني مي كنم و حقيقتاً دغدغه دارم. اين دغدغه از آن دغدغه هايي است كه آدمي به خاطر آن، گاهي ممكن است نصف شب هم از خواب بيدار شود و به درگاه پروردگار تضرّع كند. من چنين دغدغه اي دارم. البته در سخنراني ها، از اين دغدغه با مردم نخواهم گفت، اما نمي شود كه به شما نگويم. شما خودتان دست اندركاران مسائل فرهنگي هستيد و بايد از اين دغدغه من خبر داشته باشيد. خود من هم آدمي بي اطلاع از مسائل فرهنگي نيستم؛ همان طور كه از مسائل كشور نيز هيچ گاه بي خبر نبوده ام. لذاست كه حقيقتاً در باب فرهنگ، احساس نگراني عميقي دارم. البته در اثر تربيت هاي اوليه اسلامي، احساس مباركي در ما به وجود آمده بود. بعد هم خداي متعال منّت گذاشت و كسي مثل امام4 را بر ما گماشت و ايشان با وجود و حركت خود، آن احساس را كه احساس اميد به آينده است، در ما تقويت كرد. من خدا را شاكرم كه حتي براي يك لحظه هم، اميد خود را در همين عرصه پر دغدغه از دست نداده ام. اگر تلاشي مي كنم، حرفي بر زبان مي آورم و دست به اقدامي مي زنم، همه ناشي از آن اميد است. ان شاءالله و به فضل پروردگار، روزبه روز هم به اين تلاش و اقدام و حركت خواهم افزود. كما اينكه چون اميدوارم، از اول انقلاب تا امروز هم، در اين روند، روزبه روز تلاش و حركت خود را بيشتر كرده ام.
با اين همه، آن دغدغه كه شبيه دغدغه در ميدان جنگ است، وجود دارد. ميدان جنگ، از دغدغه بسياري برخوردار است. اغلب شما لابد جبهه اي هستيد و اين را مي دانيد. البته دغدغه ميدان جنگ، به معناي رها كردن سنگر، عقب نشيني و نااميد شدن نيست؛ دغدغه اي سواي اينهاست كه هم در خطوط مقدم و هم در قرارگاه ها، با آدم است. من هر دو جا بوده ام و در اين عرصه دغدغه جدي دارم.
ما بايد مقوله فرهنگ را از نو ارزيابي كنيم. من به ذهنم اين طور مي رسد كه ما در نظام جمهوري اسلامي، مقوله فرهنگ را قدري دست كم گرفته ايم. به نظر من تأثير فرهنگ، هم به عنوان يك عامل اصلي و تعيين كننده در رفتارهاي فردي و اجتماعي كشور و امت مان؛ هم به عنوان يك حامل براي تأثيرات و اثرگذاري هاي سياسي -گرايش هاي سياسي- مغفوأ عنه قرار گرفته و آنچنان كه بايد و شايد نيست. حرف هايي زده مي شود، چيزهايي مي گوييم، بنده خودم مطالبي را زياد تكرار مي كنم؛ ليكن در مقام عمل مي بينيم كه بهاي آنچناني داده نمي شود.23/9/78
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14