(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 - شماره 20201 

چراغ راه
حكايت خوبان
جايگاه و اهميت كار و تلاش
مراتب انابه در سلوك عارفان
عوامل جذب و دفع رزق و روزي از ديدگاه قرآن
تجلي اطاعت خدا در زندگي خانوادگي فاطمه(س)



چراغ راه

بي نيازترين مردم
قال الامام علي(ع): من قنع بمارزقه الله فهو من اغني الناس
امام علي(ع) فرمود: هر كس به آنچه كه خداوند روزي او نموده است، قناعت كند از بي نيازترين مردم خواهد بود.1
1-مجموعه ورام، ج 2، ص 19

 



حكايت خوبان

فلسفه مصيبت ها
يونس ابن يعقوب از امام صادق(ع) نقل كرده است كه:
[در خصوص مومنان] هر بدني كه چهل روز آسيبي به آن وارد نشود، ملعون است و دور از رحمت خداوند.
گفتم: واقعاً ملعون است!؟
فرمود: بله.
گفتم: واقعاً!؟
باز فرمود: بله.
پس چون امام(ع) سنگيني مطلب براي من را مشاهده كرد، فرمود:
اي يونس! از جمله بلا و آسيب به بدن، همين خراش پوست و ضربه خوردن و لغزيدن و يك سختي و خطا كردن و پاره شدن بند كفش و چشم درد و مانند اينها است [نه لزوماً مصيبت هاي بزرگ].
مومن نزد خداوند با فضيلت تر و گرامي تر از آن است كه بگذارد چهل روز بر او بگذرد و گناهان او را پاك ننمايد؛ ولو به يك غم پنهان در دل، كه او نفهمد اين غم از كجا حاصل شده است.
به خدا قسم، وقتي يكي از شما سكه هاي درهم را در كف دست وزن مي كند و متوجه نقصان آن شده و غصه دار مي شود، سپس دوباره وزن مي كند و متوجه مي شود كه وزنش درست بوده، همين غصه كوتاه و گذرا، موجب آمرزش برخي از گناهان اوست1.
1-بحارالانور ، ج 76، ص 354

 



جايگاه و اهميت كار و تلاش

پرسش:
براساس آموزه هاي اسلامي، كار و تلاش انساني از چه جايگاه و اهميتي برخوردار است لطفاً به نحو اجمال پاسخ دهيد؟
پاسخ:
به طور كلي در اديان الهي و مكاتب آسماني توجه خاصي نسبت به فرهنگ و آداب كار شده است. انبياء(ص) و ائمه(ع) در ضمن مسئوليت خطير هدايت جوامع بشري، خود در كارها پيشقدم بوده و از هر تلاش و كوششي فروگذار نبودند.
سفارش علي(ع) به كار و كوشش
علي(ع) امام و پيشواي شيعيان نيز در دوران زندگي و حكومت خود توجه ويژه اي نسبت به كار و فعاليت داشتند و به اين امر بسيار اهميت مي دادند كه سخنان آن حضرت در اين زمينه گوياي اين حقيقت است...
قال علي(ع) للحسن(ع): لاتلم انساناً يطلب قوته فمن عدم قوته كثر خطاياه. علي(ع) به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: كسي را كه به دنبال روزي و امرار معاش مي رود، سرزنش نكن، زيرا كسي تلاش نكند و مايحتاج خود را به دست نياورد. گناهان او زياد خواهد شد. (جامع احاديث الشيعه، ج22، ص29)
در روايت ديگري آن حضرت مي فرمايد: «المومن... مشغول وقته» انسان مؤمن هميشه اوقات مشغول كار است. (الحياه ، ج5، ص333). در اين روايت امام علي(ع) يكي از ويژگي ها و خصوصيات افراد مؤمن را اشتغال دائمي به كار ذكر فرموده است. همچنين علي(ع) در روايتي به اثر و نتيجه كار اشاره نموده و چنين مي فرمايد: «من يعمل يزددقوه » كسي كه كار كند نيرويش افزوده گردد: (الحياه ، ج5، ص192) از جمله اثرات و نتايج اشتغال به كار، افزايش نيرو و توانمندي انسان است. كه در روايتي ديگر آن حضرت احاد مردم را به كار و تجارت توصيه مي نمايد: «تعرضوا للتجارات، فان لكم فيهاغني عمافي ايدي الناس. به كارهاي تجارت بپردازيد، زيرا اين كار شما را از آنچه كه دردست مردم است بي نياز مي گرداند. (الحياه ، ج5، ص373). در اين روايت آن حضرت توصيه و سفارش به كار و تجارت نموده و به دنبال آن آثار و نتايج اين امر را كه استقلال و بي نيازي انسان از ديگران مي باشد، بيان فرموده است. آري در نهايت آن حضرت كار و تلاش را شعار يك انسان مؤمن و باتقوي مي داند زيرا شخصيت هر كسي به وسيله عمل و كار و تلاش او در جامعه شناخته مي شود و مي فرمايد: «العمل شعارالمومن» عمل و كار معرف انسان مؤمن است. (غررالحكم، ج2، ص9301)

 



مراتب انابه در سلوك عارفان

(بدان اي سالك طريق حق) انابه رجوع به حق و توبه بازگشت از مخالفت به موافقت است. مرتبه انابه بالاتر از مرتبه توبه است. سالك در توبه رواز معصيت برمي گرداند، در انابه رو به حق دارد. جمله «واسلمواله» مكمل معني انابه است (در آيه شريفه: وانيبوا الي ربكم واسلمواله- زمر، 53) انابه كامل وقتي است كه دل تسليم امر حق گردد.
منيب به چند نظر به حق رو مي كند، يكي جهت اصلاح حال است. يكي از نظر وفاي به عهد است. يكي هم حال او را به طرف حق مي كشاند. آنجا كه حال زمينه انابه را فراهم مي كند، دل در مقام تسليم امر حق است. به همين جهت «اسلموا» بعد از «انيبوا» قرار گرفته است.
1- آنجا كه منيب رجوعش به حق براي اصلاح حال است، وقتي انابه تحقق يافت منيب از خرابكاري ها، و لغزش ها، و معاصي دست برمي دارد، از حال بد قبلي متأثر و پيوسته درصدد جبران اعمال خلاف قبل مي باشد.
2- آنجا كه منيب رجوعش به حق از نظر وفاي به عهد است، برمي آيد با ترك معاصي و تزكيه قبلي صفايي در او ايجاد شده چه تا دل پاك نگردد و آلودگي ها برطرف نشود، منيب در مقام وفاي به عهد نيست، علامت حصول و وجود صفا كه منيب را به مقام وفاء مي كشانيده يكي اين است كه منيب استهانت اهل غفلت را ترك كرده است. ديگر اينكه عللي كه موجب خرابكاري و فساد اعمال او بوده، همه بر او مكشوف شده و ديگر در ارتكاب معاصي براي او لذتي نيست.
3- آنجا كه منيب را حال به طرف حق مي كشاند حالش چنان است كه از عمل خود به كلي مأيوس است. اضطراب و اضطراري در وجود اوست. آرام و قرار ندارد، بي اختيار دل او متوجه حق است. در اين حال بايد بداند كه از لطف خاص حق عزاسمه برخوردار است.
اين سه مرحله اي كه براي انابه عنوان گرديد مرحله اول آن... همان توبه است. آنچه شرط قبولي توبه بود عينا همان شرط قبولي و صحت انابه قرار مي گيرد. مرحله دوم از توبه بالاتر است چه تائب به وفاي به عهد نظر نداشت... مرحله سوم كه عالي ترين مراحل انابه است افق ديد منيب در اين مرحله بيشتر شده او مي بيند عمل هر چه باشد كاري از پيش نمي برد عنايت حق سبب اصلاح حال مي شود. كار منحصرا به دست حق متعال است اراده او شرط انجام هر امري است تا او اراده نفرمايد كاري صورت نمي گيرد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مقامات معنوي، محسن بينا، ج 1، ص 54

 



عوامل جذب و دفع رزق و روزي از ديدگاه قرآن

محمدباقر تقدمي
در مقاله حاضر نويسنده با مراجعه به آيات قرآني، معاني رزق و روزي را تشريح كرده و عوامل جذب روزي آسان و فراوان و برخي علل دفع آن را بررسي كرده است .اگر از وجود، كه خود كامل ترين و بنيادي ترين رزق و روزي است، بگذريم، انسان ها همواره نيازمند دريافت انواع و اقسام روزي هستند تا بتوانند نيازهاي بيشمار خويش را در حوزه هاي مختلف جسمي و روحي برآورده سازند.
البته در انديشه اسلامي، انسان حتي در وجود خويش نيازمند توجه و التفات آفريدگارش در نقش ربوبي مي باشد و اگر براي يك لحظه، توجه الهي از وي بازگرفته شود، نيست و نابود مي شود. به سخن ديگر، انسان در كلي ترين و جزيي ترين امور خويش هميشه نيازمند توجه ربوبي است. از آن جايي كه همه چيزي كه از مقام ربوبي به انسان مي رسد، به عنوان رزق و روزي در فرهنگ قرآني و اسلامي تلقي مي شود، مي توان گفت كه انسان همواره چشم به روزي و رزق دوخته است تا به او برسد. اين رزق و روزي چه مادي و چه معنوي و به تعبير قرآني چه از «فوقكم» و چه از «تحت ارجلكم» و چه آسماني و يا زميني، مي بايست از خداوند به انسان و هر موجود ديگري برسد. از اين رو پيوسته بايد چشم انتظار آسمان و عنايت الهي باشد.
هرچند كه در نظام حكيمانه و احسن اسباب و علل، رزق و روزي هركسي و هر چيزي مشخص و معين است، ولي علل و عواملي موجب مي شود تا روزي هركسي دچار تغييرات جزيي و كلي شود. به عنوان نمونه، برخي از كارها موجب مي شود تا شخص درحالي كه مي بايست به سادگي و آساني به رزقي دست يابد ولي به سبب همان كار خويش، نتواند جز به سختي به آن برسد. چنان كه برخي از كارها موجب مي شود تا از روزي و رزق بي حساب بهره مند شود و يا از جايي كه اميد ندارد به روزي دست يابد.
براين اساس علل و عوامل مختلفي در هستي وجود دارد كه موجب تغييراتي در رزق و روزي شخص مي شود. شناسايي و شناخت اين علل و عوامل به ويژه براساس كتاب الهي كه خود آفريدگار و پروردگار بشر است، مي تواند در شيوه رفتار و كردار ما تاثيرگذار باشد. از اين رو به بازخواني، اين علل و عوامل از ديدگاه قرآن پرداخته مي شود.
گستره معنايي رزق
در فرهنگ قرآني، رزق همانند واژه خير، داراي معنا و مفهومي وسيع و گسترده است به گونه اي كه اختصاص به رزق مادي و دنيوي ندارد. از اين رو زبان شناس معروف، راغب اصفهاني با توجه به فرهنگ قرآني، رزق را به عطاياي جاري دنيا و آخرت معنا مي كند؛ (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 351 ذيل واژه رزق) البته اين واژه در كاربردهاي متعارف و معمول به معناي غذا و طعام و قوت روزانه و ضروريات زندگي (لغت نامه دهخدا؛ ج 8؛ ص 10894 ذيل واژه روزي) و يا به تعبير راغب هر آنچه وارد شكم مي شود، به كار مي رود. (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 351)
خداوند در آياتي چون 142 سوره انعام و 28 و 34 سوره حج و 19 سوره شورا و 10 و 11 سوره ق، چيزهايي چون شتر و گاو و گوسفند و خرما و مانند آن را به عنوان ارزاق بشر معرفي مي كند كه همان مفهوم متعارف از رزق است.
اما در آيات 87 و 88 سوره هود هنگامي كه درباره نعمت خاص خداوند به شعيب سخن به ميان مي آورد، از مقام نبوت به عنوان رزق خاص و نيك ياد مي كند كه بيانگر آن است كه در فرهنگ قرآني، امور معنوي و غيرمادي مانند هدايت و راهيابي به معارف الهي و نبوت به عنوان رزق و روزي نيك و پسنديده به شمار مي آيد. (نگاه كنيد به مجلد سوم الميزان صفحات 137 تا 138 كه رزق حسن را در اين آيه به نبوت و علم و دانش معنا كرده است.)
در آيات 28 و 29 سوره فاطر نيز به انفاق عالمان نسبت به روزي هايي كه به ايشان داده شده اشاره كرده كه بي گمان روزي معنوي و دانش هاي اعطايي به ايشان، مهمترين روزي و رزقي است كه ايشان آن را انفاق مي كنند. (تفسير الميزان، همان پيشين)
همچنين آيات 26 و 27 سوره آل عمران، فرمانروايي و حكومت اعطايي خداوند به بندگان و عزت و سربلندي انسان را به عنوان روزي اعطايي خداوند برمي شمارد كه خود اين امر بيرون از دايره رزق و روزي مادي و متعارف مي باشد.
افزون بر اين، آيه 82 سوره واقعه، قرآن را به عنوان روزي معنوي و عطاي الهي به بندگان و همه انسان ها معرفي مي كند كه اين خود بهترين گواه بر مفهوم گسترده رزق در فرهنگ قرآني است كه تنها اختصاص به چيزهايي ندارد كه وارد شكم مي شود.
البته اين بدان معنا نيست كه رزق در كاربردهاي قرآن چنانكه گفته شد فقط منحصر به امور مادي و يا معنوي باشد بلكه شامل هر دو دسته از امور مادي و معنوي بلكه دنيوي و اخروي مي شود. از اين رو ميوه ها (بقره آيه 22 و 25 و 126)، گزانگبين و م نّ (بقره آيات 54 و 57)، خرما (نحل آيه 67)، سلوي و بلدرچين (بقره آيه 54 و 57)، حبوبات و دانه هاي گياهي (ق آيات9 تا 11)، باغ و بوستان (همان و سبا آيه 15)، انگور (نحل آيه 67)، چارپايان (انعام آيه 142 و حج آيه 28 و 34) و باران (غافر آيه 13 و جاثيه آيه 5) به عنوان رزق و روزي نيك و طيب معرفي شده است.
از اينكه خداوند در آيات 12 سوره شورا و نيز 22 بقره و 31 سوره يونس و آيات ديگر، آسمان را يكي از منابع تامين كننده روزي و رزق برمي شمارد و آب هاي نازل شده را در كنار نبوت و علم به عنوان ارزاق آسماني معرفي مي كند به روشني دانسته مي شود كه رزق در كاربردهاي قرآني دايره معنايي گسترده اي دارد.
نگرش توحيدي و نقش آن در تفكر رزق خواهي
اگر در آيات قرآني، سخن از منابع روزي چون آسمان و زمين در كنار كار و تلاش به ميان مي آيد، در فرهنگ و بينش توحيدي قرآن اين بدان معنا نيست كه اين امور خود داراي استقلال بوده و به عنوان موثر مستقل عمل مي كند؛ بلكه نه تنها منابع رزق و روزي بشر و انسان ها تنها در دست خداست (ملك آيه 21) بلكه فراتر از آن، خداوند تنها تامين كننده رزق و روزي همه موجودات از جمله انسان ها از آسمان و زمين است. (يونس آيه 31 نحل آيه 73 و فاطر آيه 3 و غافر آيه 13 و آيات ديگر)
در تفكر توحيدي، هيچ چيز به طور استقلالي در مسير تامين روزي و يا ايجاد منابع آن و يا تعيين مقدار و زمان ارسال روزي بشر و ديگر موجودات دخالت ندارد؛ بلكه همگي در مسير مشيت و اراده الهي است كه تاثيرگذاري محدودي خواهند داشت. اين گونه است كه پيامبران(ع) ماموريت داشته اند تا اين مفهوم را در باورهاي مخاطبان خويش بپرورانند كه هيچ چيزي بيرون از دايره مشيت و اراده خداوند نيست و نمي تواند تاثيري در رزق و روزي بشر و يا ديگري داشته باشد.
به سخن ديگر نه تنها بتان و يا هر موجود ديگري (نحل آيه 56 و سبا آيه 24) دخالتي در رزق و روزي و تامين آن ندارد بلكه حتي منابع تامين روزي يعني آسمان و زمين نيز در مسير مشيت الهي و طول اراده الهي است كه حركت كرده و تاثيرگذار خواهد بود.
تفكر توحيدي بيان مي كند كه خداوند تنها منشاي رزق و روزي همه موجودات است و اين كه خداوند به سبب آگاهي و احاطه كامل علمي و قدرت در تقسيم و تعيين، بدرستي رزق هر كسي را مشخص كرده و در هنگام نياز به وي مي رساند. بنابراين آگاهي و علم همه جانبه خداوند منشأ تامين رزق همه موجودات هستي است. (عنكبوت آيه 60 و نيز شورا آيه 12)
براساس تفكر توحيدي، خالقيت خداوند، منشأ روزي رساني به انسان ها (روم آيه 40 و فاطر آيه 3) و مقام ربوبيت وي مقتضي اعطاي رزق و روزي به بندگان است. (بقره آيه 21 و 22 و اسراء آيه 30 و سبا آيات 15 و 36)
براساس تفكر توحيد محوري، نقش مشيت خداوندي در قبض و بسط رزق ها (رعد آيه 26 و اسراء آيه 30 و قصص آيه 82 و ده ها آيه ديگر) و همچنين در عطاي رزق بي حساب نسبت به برخي از بندگان معنا و مفهوم مي يابد. (بقره آيه 212 و آل عمران آيه 27 و 37 و نور آيه 38)
اين تفكر موجب مي شود تا شخص به باوري راستين درباره روزي و رزق برسد و باور كند كه نزول رزق و روزي به اندازه صلاح بندگان و موجودات است. (شورا آيه 27)
خداوند در آيه 31 سوره يونس و نيز 73 سوره نحل و 64 سوره نمل فروفرستادن رزق را نشانه اي براي معبود حقيقي بشر و آيتي بر وحدانيت مي داند. (غافر آيه 13 و 14)
اگر چنين تفكري در جامعه رشد پيدا كند و مردم به چنين باوري برسند مي توان گفت كه ديگر كسي نگران رزق و روزي خويش نخواهد بود چه برسد كه براساس اين نگراني دست به كشتن ديگري و يا خودكشي بزنند و فرزندان را به خاطر ترس گرسنگي، به قتل رسانند. (انعام آيه 151 و اسراء آيه 31)
البته اين بدان معنا نيست كه انسان ها گرفتار گرسنگي نشوند و يا دچار قحطي و خشكسالي نگردند، زيرا علل و عواملي چون رفتارها و كردارهاي بشر موجب مي شود تا قحطي در كنار زلزله و حوادث مخرب و زيانبار ديگري رخ نمايد و يا موجباتي فراهم آيد كه فساد و تباهي در رزق رخ دهد و روزي و رزقي كه مي بايست به سادگي در اختيار شخص قرار گيرد دور از دسترس وي باشد و يا به سختي بدان برسد. اين همان چيزي كه اين نوشتار بر اساس بيان آن آغاز شده است. بنابراين لازم است كه نگاهي به اين علل و عوامل براساس تحليل قرآني شود و با شناسايي آن ها از آن پرهيز كرده و راه را براي بهره مندي بيشتر و بهتر و آسان تر از روزي فراهم آوريم.
علل و عوامل رسيدن به رزق آسان و فراوان
هر كسي آرزو دارد تا به سادگي و آساني به رزق فراوان مادي و معنوي و نيز دنيوي و اخروي دست يابد و به گونه اي آسايش و امنيت خويش را تضمين كند.
قرآن راه كارهايي براي بيان اين مطلب مطرح كرده كه مي توان گفت ايمان به باورهاي توحيدي بويژه توحيد محض از مهمترين و اساسي ترين آن هاست.
بسياري از مردم به سبب نقصان در توحيد و يا نوعي شرك خفي و اخفي دچار مشكلات روحي و رواني و جسمي در كسب روزي و رزق مي شوند.
از اين رو خداوند در آيات 25 و 212 سوره بقره و آيات 2 و 4 و 74 سوره انفال و آيه 50 حج و 40 غافر و آيات ديگر، ايمان را زمينه برخورداري از رزق هاي مختلف و متنوع الهي بيان مي كند و از مردم مي خواهد كه بينش و نگرش خويش را تصحيح كرده و اجازه ندهند كه باورهاي باطل و شرك آلود، آنان را از رزق و روزي محروم سازد.
عامل مهم ديگر كه در كنار ايمان توحيدي، نقش مهم و اساسي در جذب رزق و روزي ايفا مي كند، اطاعت و عبادت عملي است كه آيات 37 سوره آل عمران و نيز 30 و 31 سوره احزاب بر آن تاكيد دارد؛ زيرا ايمان بايد خود را به شكل عبادت نشان دهد تا محبت و مهر الهي را به سوي شخص جذب و جلب نمايد. از اين رو آيات 25 سوره بقره و 60 تا 62 سوره مريم و آيه 50 سوره حج، عمل صالح را زمينه ساز برخورداري از روزي معرفي مي كند؛ زيرا عبادت و ايمان به خداوند به اشكال مختلف خود را نشان مي دهد كه عمل صالح از نمادها و نمودهاي بارز آن است.
عمل صالح بويژه اگر به گونه اي باشد كه بخشي از روزي و رزق هاي اعطايي خداوند را به ديگر موجودات خصوصاً نيازمندان برساند معنا و مفهوم ديگري مي يابد؛ زيرا شخص نشان مي دهد كه خداوند را منشا رزق و روزي مي داند و باور دارد كه او نه تنها به همه اعمال آگاه است بلكه شخص را به عنوان خليفه ربوبي در طول خويش مي شناسد و اجازه مي دهد كه برخي از روزي ها از راه اين سبب به ديگران منتقل شود.
ضرورت واسطه گري در روزي رساني
درحقيقت شخص با انفاق و پرداخت زكات هاي مالي و معنوي به گونه اي عمل مي كند كه در نقش واسطه فيض ربوبي نشسته است و اين واسطه گري موجب مي شود تا خداوند عنايت ويژه اي به او داشته باشد و رزق بي حساب و همچنين آسان و ساده را در اختيار وي قرار دهد. از اين رو خداوند در آيات 37 و 38 سوره نور و 3 و 4 سوره انفال بر نقش انفاق از روزي هاي خدادادي و پرداخت زكات به عنوان علل و عوامل برخورداري شخص از آمرزش و رزق هاي الهي و فضل و روزي هاي بي حساب تأكيد مي كند. همچنين عدم پرداخت حقوق واجب الهي و زكات و خمس و حقوق فقرا و مساكين از عوامل كاهش روزي به شمار مي رود...
كمك و ياري به ديگران و بهره مند سازي ديگران از نعمت هاي خدادادي چون پناه دادن به مؤمنان و مهاجران (انفال آيه 72) و ياري كردن دين و دينداران (همان) در آيات قرآني به همين سبب به عنوان علل و عوامل بهره مندي از روزي آسان و فراوان مطرح مي شود.
در كنار اين عوامل، خودسازي و تقواي الهي داشتن (بقره آيه 212 و مائده آيه (88 و يونس آيه 31 و طلاق آيه 2 و 3)، توبه كردن از گناه و خطا (مريم آيات 60 و 62)، ياد خدا در همه احوال (نور آيه 37 و 38) و برپايي نماز (انفال آيه 3 و 4 و نور آيه 37 و 38) نيز بسيار موثر است؛ زيرا در راستاي تقويت باورهاي توحيدي است كه خود عامل جذب و جلب روزي بي حساب و آسان است.
جهاد در راه خدا فرصتي است كه زمينه بهره مندي نه تنها شخص بلكه جامعه از نعمت هاي خداوندي را فراهم مي آورد. لذا در آيه 74 سوره انفال به عنوان يكي از علل و عوامل مهم در زمينه بهره مندي از روزي كريمانه الهي مطرح شده است.
البته هر عملي هر چند نيك و صالح تنها زماني مي تواند جلب كننده نعمت و روزي باشد كه برپايه اخلاص در عمل باشد. از اين رو در آيات 40 و 41 سوره صافات بر اخلاص در كارها به عنوان جذب كننده روزي الهي تأكيد مي شود تا انسان ها در عمل صالح خويش به كلمه طيب و پاك يعني نيت درست و خالص توجه يابند.
در تحليل قرآني هر چند كه براي هر موجودي رزق معلومي (صافات آيات 40 و 41) معين شده ولي اين گونه نيست كه تغييراتي در كيفيت و يا چگونگي حتي دست يابي به آن به سبب رفتارها و پندارها پديد نيايد. از اين رو در آيات قرآني بيان مي شود كه چگونه برخي از بندگان رزق خويش را تباه مي سازند و يا زمينه سهل الوصول بودن آن را دگرگون مي سازند و حلال را حرام مي كنند.
در داستاني آمده است كه اميرمؤمنان علي(ع) روزي اسب خويش را به مردي مي دهد تا به كاري در مسجد برسد. وقتي بازمي گردد مي بيند كه مرد افسار اسب را برداشته و رفته و اسب بي افسار در آن جا مانده است. براي خريد افسار مي رود و اتفاقا همان افسار خود را در بازار به مبلغي مي خرد. آن حضرت(ع) مي فرمايد من نيت كرده بودم كه پس از بازگشت همان مقدار پول بابت حفظ اسب به وي بپردازم ولي او رزق حلال خويش را اين گونه حرام مي كند. به سخن ديگر شخص با دزدي كردن روزي كريمانه و حلال و آسان خويش را به روزي ذلت بار و حرام و سخت تبديل مي كند.
اگر جامعه اي در انديشه رزق فراوان و آسايش باشد بايد آن را در پرتو رفتارهاي درست و عادلانه به دست آورد؛ زيرا امنيت و آرامش اجتماعي موجبات جلب و جذب روزي فراوان براي جامعه را فراهم مي آورد. (نحل آيه 112)
انساني كه بخواهد از روزي كريمانه و پاك و پاكيزه برخوردار گردد مي بايست افزون بر نيت صادق و خالص از همه ابزارهايي كه موجب جلب و جذب رحمت الهي مي شود بهره گيرد و اين، زماني امكان پذير است كه شخص باور داشته باشد كه خداوند منشأ رزق و روزي است و فراواني رزق نيز منوط به مشيت الهي است. (بقره آيه 212) آنگاه است كه به سادگي و آساني به روزي مي رسد و يا در صورت نداري و تنگدستي، افزون بر صبرپيشگي، مي كوشد تا با توبه و عبادت، رفع مانع نمايد و محبت خداوندي را جلب و جذب كند تا از روزي بي حساب الهي بهره مند گردد.

 



تجلي اطاعت خدا در زندگي خانوادگي فاطمه(س)

حميدرضا تقوي
چند روزي از عروسي فاطمه(س) دختر محمد(ص) نگذشته است. پدرش دوست دارد بداند دامادش علي(ع) از زندگي و تازه عروس خود خشنود است و مشكل و چالشي نيست يا اگر مسئله اي هست به عنوان حكميت پيش از آنكه سر باز كند و مشكل ساز شود، حل و فصل نمايد و تجربيات يك عمر زندگي خود را به اين تازه عروسان منتقل كند.
علي(ع) را مي خواند و از او مي پرسد: كيف وجدت اهلك؟؛ همسرت را چگونه يافتي؟ فقال: نعم العون علي طاعه الله؛ علي(ع) در پاسخ عرض مي كند: او بهترين ياور بر اطاعت خدا است. (بحار ج 34 ص .117)
اطاعت خدا، هدف ازدواج علي(ع)
در اين جمله كوتاه، حضرت علي(ع) هدف از زندگي مشترك خود را به زيبايي بيان مي كند. هر كسي از ازدواج و تشكيل خانه و خانواده هدفي دارد كه دغدغه او را نشان مي دهد. يكي مي خواهد به نيازهاي جنسي خود پاسخ دهد؛ آن ديگري در انديشه مودت و محبت، تن به ازدواج مي دهد؛ آن ديگري در انديشه آن است تا از تنهايي در آيد و گرفتار افسردگي و روان پريشي نشود و سكونت و آرامش را به دست آورد. يكي هم مي خواهد تا همه را با هم داشته باشد كه كمي سخت و دشوار است و جالب اينكه برخي هم ازدواج مي كنند تا به مال و منال و ثروتي دست يابند و از ثروت همسر خود بهره گيرند. آن يكي در انديشه آسايش و آن ديگري هم تنها در انديشه آرامش است.
با نگاهي به انگيزه ها و اهدافي كه هر كسي براي ازدواج بيان مي كند و يا در دل دارد، مي توان دغدغه و فلسفه زندگي او را شناخت و دانست. البته برخي نهان كاري مي كنند و آنچه را در دل دارند و انگيزه هاي آنان را شكل مي دهد، بيان نمي كنند و چيز ديگري را بر زبان مي رانند و يا در يك فرآيندي در طول زندگي معنا و مفهوم زندگي متحول مي شود و انگيزه ها و اهداف اوليه ازدواج در آنان رنگ مي بازد و يك چيز ديگر مي شود. به هر حال، هر كسي بر نفس خود بصيرت دارد و اگر چيزي را بر زبان آورد، مي داند در دل چه مي خواهد، هر چند توجيهاتي را بيان كند كه گاه موافق و گاه مخالف آن چيزي است كه در دل دارد.
با پاسخي كه اميرمؤمنان علي(ع) به پيامبر گرامي(ص) مي دهد مي توان دغدغه و فلسفه زندگي آن حضرت(ع) را دانست كه چه هدف و فلسفه اي براي زندگي خود دارد. اين گونه است كه براساس فلسفه زندگي خود، سبك زندگي خويش را سامان مي دهد.
براساس آنچه در گزارش هاي قرآني و نيز در تاريخ و احاديث و روايات آمده، معلوم مي شود كه علي(ع) و فاطمه(س) كفو هم بوده اند و تبيين هر يك بيانگر تبيين ديگري از فلسفه زندگي است. خداوند در آياتي بيان مي كند كه هر دو نفس پيامبر(ص) هستند و فلسفه و سبك زندگي آنان يكي است. از اين رو، مي توان گفت كه آنان قرآن مجسم هستند.
اميرمؤمنان(ع) در بيان فلسفه زندگي خود كه در پاسخ پيامبر(ص) آشكار مي سازد، اطاعت خداوند را همه هدف زندگي خود مي داند؛ از اين رو زندگي خانوادگي خود را بهترين كمك بر اين مهم معرفي مي كند و همسرش را بهترين معاون در اطاعت خداوند و عمل به فلسفه زندگي خود مي داند.
اين گونه است كه اين خانواده همه وجود خود را در راستاي فلسفه زندگي خويش هزينه مي كنند و هر دو يار و ياور هم در اين هدف زندگي هستند و در امور خير و اطاعت خداوند به همديگر معاونت مي كنند.(سوره انسان)
فاطمه(س) چون مي دانست كه زندگي اش مي بايست در راستاي ياري در اطاعت الهي باشد، هرگز كاري نمي كرد كه حضرت علي(ع) مشغول به كاري شود كه او را از اطاعت خداوند دور كند.
جلوه اي از اطاعت خدا
روزي حضرت علي(ع) وارد خانه شد و ديد چهره فاطمه(س) زرد شده است، از او مي پرسد: چرا چهره ات اين چنين پژمرده است؟
فاطمه(س) پاسخ مي گويد: در خانه هيچ غذايي براي خوردن نداريم.
علي(ع) به فاطمه زهرا(س) مي فرمايد: چرا به من نگفتيد تا براي خانه غذا تهيه كنم.
فاطمه(س) مي فرمايد: علي جان! من از خدا شرم دارم چيزي از تو طلب كنم كه در توان تو نيست.
يعني فاطمه(س) نسبت به همسرش علي(ع) شناخت كاملي داشت كه اگر توان و استطاعت بيشتر مي داشت بي گمان آن را براي همسرش انجام مي داد و اگر نتوانسته غذايي تهيه كند، حتماً در توان و استطاعت او نبوده است. پس حاضر نمي شود درخواستي از شوهر بكند كه او شرمنده شود.
ويژگي اين خانواده كه سبك زندگي و فلسفه زندگي ايشان از سوي خداوند الگوي همسران و مومنان معرفي شده (سوره انسان) و خداوند ايشان را در قرآن و از جمله همين سوره به عنوان اهل بهشت معرفي مي كند، نشان مي دهد كه زندگي خانوادگي مي بايست براساس اطاعت الهي و خشنودي و رضاي او شكل گيرد. پس در هر كاري سعي مي كردند تا گامي برخلاف خشنودي و رضاي خداوند و اطاعت او برندارند، بلكه كاري كنند تا كمك كار همسر بر اطاعت و خشنودي خداوند باشند.
اين معاونت در اطاعت الهي تا دم آخر زندگي ادامه داشت. اين مطلب را روايات و تاريخ به خو بي گزارش مي كند. اميرالمؤمنين(ع) و زهرا(س) در آخرين ساعت ها با هم به گفتگو پرداختند پس حضرت اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: قال: اوصيني بما احببت. قالت: يا ابن عم ما عهدتني كاذبه و لاخائنه و لاخلفتك منذ عاشرتني. فقال عليه السلام: معاذ الله انت اعلم بالله و ابر واتقي و اكرم و اشد خوفاً من الله من ان اوبخك بمخالفتي، قد عز علي مفارقتك؛
زهرا (س) در آخرين ساعت هاي وداع به اميرالمؤمنين(ع) گفت: پسر عمو! در طول عمر هرگز به تو دروغ نگفتم و خيانت نكردم و هيچگاه با تو مخالفت ننمودم.
اميرالمؤمنين(ع) در پاسخ فرمود: آري اي دختر پيامبر! معاذ الله كه تو خلافي را مرتكب شده باشي. مرتبه خداشناسي و نيكوكاري و تقوا و خداترسي تو بالاتر از آن است كه با من مخالفت كرده باشي. مفارقت از تو بسيار بر من سخت است. [بحار ج 34 ص 19]

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14