(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 - شماره 20208 

چالش هاي 2012 در برابر زمامدار جديد كرملين



چالش هاي 2012 در برابر زمامدار جديد كرملين

اشاره
كميسيون مركزي انتخابات روسيه پانزدهم اسفندماه اعلام كرد: با شماره 47/97 درصد آراي ماخوذه از صندوق هاي رأي انتخابات رياست جمهوري روسيه، «ولاديمير پوتين» 08/64 درصد آرا را به دست آورد. «گنادي زيوگانف» رهبر حزب كمونيست روسيه، 1/17 درصد آرا، «ميخاييل پروخروف» سرمايه دار روس هم با كسب 99/6 درصد پس از پوتين و زيوگانف در مكان سوم قرار گرفت.
تقريبا بين كارشناسان كوچك ترين ترديدي نسبت به پيروزي پوتين در انتخابات رياست جمهوري روسيه وجود نداشت. اكثر نظرسنجي ها نيز اين واقعيت را نشان مي داد كه پوتين پيروز خواهد شد.
با توجه به تغيييراتي كه در دوره رياست جمهوري روسيه اعمال شده است پوتين به مدت 6 سال يعني تا سال 2018 مرد اول روسيه خواهد بود و احتمال اين كه وي براي يك دوره 6 ساله ديگر نيز انتخاب شود وجود دارد. پرسش اساسي اين است كه روسيه با رياست جمهوري مجدد پوتين شاهد چه تغييراتي در سياست خارجي خود خواهد بود؟
سرويس خارجي
زندگينامه پوتين
ولاديمير ولاديميرويچ پوتين، در هفتم اكتبر 1952 در لنينگراد به دنيا آمد. او خيلي خوش شانس بود چرا كه تنها 8 سال قبل از تولد او قواي آلمان هيتلري لنينگراد را محاصره كرده بودند و اگر عمليات هيتلر در شوروي موفق مي شد ديگر اثري از روسيه باقي نمي ماند تا بعدها پوتين رئيس جمهور آن شود. پدر و مادر او، ماريا و ولاديمير نيز در محاصره شهر زنده ماندند. ولاديمير پدر در اولين روزهاي جنگ بين آلمان و شوروي به ارتش ملحق شد و در يكي از نبردها به شدت مجروح شد. اين شرح حال والدين رئيس جمهور جديد روسيه است: يك مرد معلول و زني كه در حال جدال با گرسنگي است و يكي از فرزندانش را از دست داده است. در دوران پس از جنگ خانواده پوتين خيلي خوش شانس بودند چرا كه هم از جنگ و هم از محاصره جان سالم به دربرده بودند. او از گمنامي به سكوهاي قدرت دست يافت.
پدر پوتين به عنوان يك كارگر ماهر در يك كارخانه ماشين سازي كار مي كرد و مادر وي به عنوان يك كارگر ساده نگهبان شب بود و از سالمندان نگهداري مي كرد كه به او اجازه مي داد بيشتر وقتش را با پسرش بگذراند. در زماني كه سايه سياه فقر بر كل اتحاد جماهير شوروي سايه انداخته بود پوتين به مدد سخت كوشي پدر و مادر، خيلي راحت زندگي مي كرد.
درس و مشق بخشي از ايده كسب موفقيت پوتين نوجوان نبود، او بيشتر دوست داشت در نقش يك بچه ولگرد و شرور ظاهر شود و براي ايفاي اين نقش با دوستان هم سن و سالش همكاري مي كرد، يكي از دوستانش در اين رابطه مي گويد اگر كسي به ولاديمير توهين مي كرد اين توهين را بي پاسخ نمي گذاشت.
در سن 10 يا 11 سالگي پوتين دنبال جايي مي گشت تا مهارت هاي مبارزه را بياموزد، تمرين بوكس براي او خيلي دردآور بود، بيني پوتين نوجوان در جريان يكي از اولين تمريناتش شكست؛ سپس او سراغ ورزش «سامبو» رفت، سامبو در ورزش هاي رزمي روسي به دفاع شخصي بدون استفاده از سلاح مي گويند كه تركيبي از جودو، كاراته و كشتي محلي روسي است.سامبو وسيله اي شد تا توسط آن پوتين از دوران كودكي و شرارت به يك نوجوان سخت كوش و هدفمند تبديل شود. در باشگاه «سامبو» بود كه پوتين شنيد «KGB« سازمان جاسوسي شوروي از كساني كه در مبارزه تن به تن مهارت دارند، عضو جديد مي پذيرد.
زماني كه همه جوانان و نوجوانان در شوروي دوست داشتند فضانورد شوند، پوتين دوست داشت افسر KGB شود. شايد يكي از دلايل ولع او براي عضويت در سازمان جاسوسي شوروي، سرمايه گذاري سنگيني باشد كه مسئولان فرهنگي شوروي در دهه 1960 براي ارائه تصويري فريبنده در پليس مخفي كرده بودند. زماني كه پوتين 12 ساله بود، رمان «سپر و شمشير» در شوروي بسيار پرفروش بود. قهرمان اين رمان يك افسر امنيتي شوروي بود كه در آلمان كار مي كرد. 43 سال بعد پوتين به عنوان نخست وزير با 11 جاسوس شوروي كه از ايالات متحده اخراج شده بودند ديدار كرد و با آنها عكس يادگاري گرفت.
پوتين درباره علاقه خود به KGB مي گويد: «زماني كه من 9 سال داشتم تحت تاثير فيلم ها و كتاب هايي كه مي خواندم، اين آرزو را در خودم پرورش دادم كه عضو KGB شوم.»
آيا انگيزه ديگري از علت علاقه پوتين به جاسوسي وجود دارد؟ به نظر مي رسد وي مانند اكثر جاسوسان حرفه اي علايق و انگيزه هاي خود را مخفي كرده است.
در طول جنگ جهاني دوم، پدر پوتين در بخش اطلاعاتي ارتش شوروي استخدام شد؛ اين بخش بعدها به پليس مخفي شوروي مشهور شد، ولاديمير جوان با زمزمه افسانه شهامت پدر در فرار از خطوط جبهه آلمان بزرگ شد. شواهد روشني وجود ندارد كه پدر پوتين قبل و يا بعد از جنگ براي پليس مخفي شوروي كار كرده باشد.
در اوايل دهه 1970م پوتين به توصيه KGB وارد دانشگاه شد. او ترم هاي دانشگاه را يكي پس از ديگري گذراند و وقت آزاد خود را نيز به تمرين جودو مي پرداخت؛ مربي و هم تيمي هاي پوتين همگي براي ورزش هاي رزمي المپيك تمرين مي كردند، ولي جودو براي پوتين هدف نبود. او تنها دانشجوي دانشگاه لنينگراد بود كه ماشين شخصي داشت. در اوايل دهه 1970م اتومبيل در اتحاد جماهير شوروي كالاي لوكس و باارزش و نايابي بود. به فاصله كمي پس از پايان دانشگاه، روياي او براي ورود به KGB تحقق يافت.
دوستان نزديكش مي دانستند كه او حالا ديگر يك افسر امنيتي شوروي است ولي پوتين هرگز درمورد اسرار شغلش با آنها سخن نمي گفت. او به يكي از دوستانش گفته بود كه كارشناس روابط انساني است. او سال 1975 رسماً وارد KGB شد و تا سال 1984 رئيس KGB در لنينگراد بود.
در 1975 كه پوتين وارد سازمان جاسوسي شوروي شد KGBمانند بيشتر نهادهاي شوروي بدنام بود. اين سازمان مجموعه اي از دپارتمان ها، مديران، كارمندان و مؤسسات عريض و طويل خود را داشت كه هر روز انبوهي از اطلاعات بي خاصيت بدون هدف مشخص را توليد مي كردند. يك ارتش كامل از مردان و تعداد كمي نيز زن كه زندگي خود را صرف جمع آوري بريده هاي روزنامه، پياده كردن نوارهاي ضبط شده، مكالمات تلفني و گزارش هاي امور بي اهميت زندگي روزانه مردم مي كردند. ايدئولوژي KGB بر مفهوم واضحي از دشمن متكي بود كه در آن همه به چشم دشمن ديده مي شدند.
سال1984 پوتين راهي مدرسه عالي KGBدر مسكو شد و پس از يك سال آموزش شيوه هاي نوين جاسوسي درحالي كه 33سال بيشتر نداشت با همسرش «لودميلا» عازم آلمان شرقي شد.
اين شغلي بود كه پوتين به سختي براي آن تلاش كرده بود و 20سال براي آن انتظار كشيده بود. پوتين همراه با پنج خانواده ديگر روس در يك مجتمع مسكوني و در يك آپارتمان بزرگ زندگي مي كرد. ساختمان محل كار او تنها پنج دقيقه از محل سكونتش فاصله داشت، آنها بچه ها را به يك مدرسه پرستاري در همان مجتمع مي فرستادند. كار پوتين در آلمان شرقي جمع آوري اطلاعات از دشمن بود، منظور از دشمن، غرب و بويژه پايگاه هاي نظامي آمريكا در آلمان غربي بود، پوتين و همقطارانش هر روز اطلاعات و بريده هاي روزنامه ها را جمع مي كردند و به خروارها اطلاعات بدون استفاده اي كه در بايگاني هاي KGB درحال خاك خوردن بودند، اضافه مي كردند.
دختر دوم پوتين به نام «ايكاترينا» در آلمان شرقي به دنيا آمد.
زماني كه پوتين شوروي را در سال 1985 ترك كرد اين كشور وارد يك سري تغيير و تحولات انقلابي شده بود. ميخائيل گورباچف كه بعدها لقب آخرين رهبر اتحاديه جماهير شوروي را گرفت، برسر كار آمد و به سرعت اصلاحات سياسي و اقتصادي خود را آغاز كرد اصلاح طلبان او را به كندروي و انقلابيون او را به تندروي متهم مي كردند در سال 1987 گورباچف همه مخالفان سياسي سيستم حكومتي شوروي را از زندان آزاد كرد شوروي زمام امور را در كشورهاي اقمار خود نيز از دست داده بود. سير تحولات سريعتر از اصلاحات آغاز شده توسط گورباچف بود. علاوه بر آن او حاضر نبود براي حفظ نظام پوسيده كمونيستي دست به خشونت بزند. چند سال بعد شكاف بين حزب و KGB عميقتر شد و با شكست كودتا در سال1991 به اوج خودرسيد. پوتين و دوستانش در پليس مخفي آلمان شرقي با يأس و نااميدي و عصبانيت نظاره گر تغييرات بودند. در آلمان شرقي نيز مردم مانند اتحاد جماهير شوروي براي اعتراض به خيابان ها آمده بودند و به صورت باورنكردني امكان اين كه دو آلمان متحد شوند وجود داشت. همه چيزهايي كه پوتين براي آنها كار كرده بود و همه آرمان ها و عقايد او حالا ديگر پوچ و مسخره به نظر مي رسيد. در ميانه زندگي همه اميدها و آرزوهايش براي آينده تخريب شده بود. در هفتم اكتبر 1989 در جشن تولد 37سالگي پوتين، آلمان شرقي 40سالگي خود را جشن گرفت و همزمان آشوب ها در برلين به اوج خود رسيد. يك ماه بعد ديوار برلين فرو ريخت، اما تظاهرات در آلمان شرقي ادامه يافت تا اين كه اولين انتخابات آزاد در ماه مارس همان سال برگزار شد. قبل از آن نيز بسياري از تغيير و تحولات و پاكسازي ها در آلمان شرقي شروع شده بود، بسياري از دوستان و همكاران پوتين نه تنها مشاغل خود را از دست دادند بلكه از كار كردن در مشاغل سطح پايين دولتي و يا تدريس نيز ممنوع شدند. پوتين به همراه همسر و دو دخترش به لنينگراد برگشت، آنها فقط يك ماشين لباسشويي 20سال كاركرده كه همسايه سابقشان به آنها هديه كرده بود و مقداري دلار آمريكا با خود داشتند كه براي خريد يك ماشين ساخت شوروي كافي بود. اين همه آن چيزي بود كه پوتين در 4سال و نيم كار برايش باقي مانده بود، خانواده 4نفري آنها مجدداً به دو اتاق آپارتمان پدري پوتين برگشتند.
در طول سال هاي بعد او شروع كرد به ساختن زندگيي كه عاشقش بود؛ جهان بسته شوروي و KGB او را راضي نمي كرد.
در حالي كه KGB الهام بخش سياسي او بود ولي ويژگي شخصيت او به كوچه پس كوچه هاي پترزبورگ برمي گردد، شوخ طبعي، زيركي، سرسختي ويژگي هايي است كه او از دوران كودكي و نوجواني خود به ارث برده است. پوتين پس از بازگشت به شوروي تلاش خود را براي كسب مقامات بالاتر در ساختار سياسي روسيه جديد آغاز كرد. او از سال 1990 به عنوان رئيس دانشگاه دولتي لنينگراد و مشاور در زمينه روابط بين الملل فعاليتش را آغاز كرد. سال 91 به عضويت شوراي روابط خارجي شهرداري لنينگراد درآمد و سال 92 همزمان با سقوط امپراتوري شوروي معاون شهردار «پترزبورگ» شد. پوتين سال 94 به عنوان نماينده رئيس دولت در پترزبورگ فعاليت مي كرد. سال هاي 96 و 97م سال هاي خوبي براي وي بود چرا كه وي سال 96 از رساله دكتراي خود در رشته اقتصاد دفاع كرد و سال 97 رئيس بخش نظارت امور رياست جمهوري شد. پوتين در سال 98 وزير امنيت روسيه شد و سال بعد با حفظ سمت به سمت دبيري شوراي عالي امنيت ملي روسيه ارتقا پيدا كرد كه مسئوليت بسيار مهمي محسوب مي شد. وي با سركوب شورش ها در چچن توانست براي خود در حاكميت روسيه اعتبار كسب كند.
در روز 9 اوت 1999 پوتين، رئيس وقت اداره اطلاعات و امنيت روسيه «اف.اس.بي» (جانشين كا.گ.ب) و دبير شوراي امنيت روسيه، به عنوان يكي از سه معاون سرگيي استپاشين، نخست وزير وقت روسيه برگزيده شد، اما تنها ساعاتي بعد با سقوط دولت استپاشين، به مقام كفالت نخست وزيري رسيد و عصر همان روز بوريس يلتسين، رئيس جمهور وقت روسيه كه اوضاع مزاجي اش رو به وخامت بود، او را به عنوان جانشين خود به مردم روسيه توصيه كرد.
پيرو حوادث اين روز، كمتر از يك هفته بعد، پوتين از پارلمان روسيه به عنوان نخست وزير رأي اعتماد گرفت، در آخرين روز اين سال، 31 دسامبر 1999 رسماً كفيل رياست جمهوري شد، پستي كه به او كمك كرد در انتخابات ماه مه 2000 بر رقباي سرشناسي مانند پريماكف و يوري لوژكف پيروز شود.
بازگشت زمان به عقب
از 1945 تا 1991 ميلادي، در ادبيات روابط بين الملل به دوران جنگ سرد معروف است. در اين دوره تمامي مسايل سياست و روابط بين الملل بين آمريكا و شوروي حل و فصل مي شد. سقوط امپراتوري شوروي باعث تنزل شديد موقعيت، جايگاه و اعتبار روسيه در نظام بين الملل گرديد. شايد بتوان سياست خارجي روسيه را از سال 1991 تا 2011 ميلادي در يك جمله خلاصه كرد و آن تلاش براي احياي عظمت و اقتدار گذشته روسيه در دوره شوروي سابق است. سياست خارجي روسيه در اين دو دهه بين آتلانتيك گرايان و ناسيوناليست ها- اوراسياگرايان- دست به دست شده است.
آتلانتيك گرايان، طرف دار نزديكي به غرب و اخذ تكنولوژي و سرمايه از آن براي توسعه روسيه هستند و ناسيوناليست ها هنوز در فضاي گذشته سير مي كنند و معتقدند روسيه بايد اقمار شوروي سابق را هم چنان در دايره نفوذ خود داشته باشد. نگاه به شرق براي موازنه در مقابل غرب، ايده ناسيوناليست هاي روسي است. طبق قانون اساسي روسيه كه در سال 1993م. به تصويب رسيد قوه مجريه از دو بخش رياست جمهوري و نخست وزيري تشكيل شده است. رئيس جمهور پايه و اساس سياست هاي داخلي و خارجي را تعريف و مشخص مي كند. او مي تواند نخست وزير را عزل و يا نصب يا كل دولت را منحل كند و فرماندهي كل قواي مسلح روسيه را نيز برعهده دارد. در يك تقسيم بندي كلي سياست داخلي بر عهده نخست وزير و سياست خارجي بر عهده رئيس جمهور است. رئيس جمهور نماد روسيه در نظام بين المللي تلقي مي شود و اختيارات گسترده اي كه به رئيس جمهور در قانون اساسي روسيه داده شده با سنت تاريخي تمركز قدرت سياسي در اين كشور، هماهنگي و تناسب كامل دارد.
«يلتسين» بيمار و ناتوان با نمايش ضعيف خود در عرصه نظام بين الملل، به هيچ وجه روحيه اقتدارگراي روس ها را در دهه 90 ارضا نكرد و زمينه را براي خيزش يك سياستمدار جوان، جودوكار و افسر سابق «كا.گ.ب» فراهم كرد؛ سياست مداري عمل گرا و باهوش كه زبان انگليسي و آلماني را به خوبي صحبت مي كرد.
يلتسين در سال 2000م. از قدرت كناره گيري كرد با اين پيام كه روسيه در قرن جديد بايد با رهبران جديد اداره شود. او استعفا كرد و قدرت را به دست «پوتين» نخست وزير جوان خود سپرد. پوتين كه ديوان سالاري كرملين او را انتخاب كرده بود كه همچون مومي در دستان اصحاب پشت پرده قدرت در مسكو باشد، به سرعت بر مشكلات فايق آمد و در مارس 2000م. رقباي خود را در انتخابات رياست جمهوري شكست داد. وي در سال 2004م. و براي دومين دوره پياپي رقباي خود را در انتخابات رياست جمهوري شكست داد و در اين سال مجدد 71درصد آرا را به دست آورد و متحدين وي نيز در انتخابات دوماي روسيه، پيروز شدند. او حس عزت مندي روس ها را احيا و شايد از اين منظر بتوان ميزان مقبوليت بالاي وي را توجيه كرد.
در دسامبر سال2007 م. در گردهمايي حزب روسيه واحد- حزب پوتين- «ديميتري مدودف» با 478رأي موافق و فقط يك رأي مخالف به عنوان نامزد اين حزب از سوي پوتين براي انتخابات رياست جمهوري معرفي شد. مدودف دوست قديمي پوتين در اين گردهمايي حزبي اعلام كرد كه اگر در انتخابات سال 2008م. به پيروزي برسد، پوتين را به عنوان نخست وزير معرفي خواهد كرد. بدين ترتيب وي با كسب بيش از 70درصد آرا در انتخابات 2مارس 2008م. به عنوان رئيس جمهور روسيه انتخاب شد. در اين 4سال اگر چه به لحاظ قانون اساسي پوتين به عنوان نخست وزير از شأن و جايگاه پايين تري نسبت به مدودف برخوردار بود ولي در حقيقت سايه او بر سر مدودف سنگيني مي كرد و در پشت پرده او مرد شماره يك روسيه بود و سياست خارجي روسيه توسط وي تنظيم و براي اجرا در اختيار مدودف قرارمي گرفت. نخست وزيري پوتين مشكلاتي را نيز براي او به همراه داشت. از آن جايي كه نخست وزير مسئول اداره امور داخلي كشور است در وقوع بحران هاي اقتصادي، اجتماعي و امنيتي اولين كسي است كه مورد انتقاد قرارمي گيرد و متهم به ناتواني در اداره امور داخلي فدراسيون روسيه مي شود.
در حزب، مدودف به سياستمداري ميانه رو شهره است و به لحاظ رده بندي فكري نيز وي هم اكنون در زنجيره مردان حزب روسيه واحد به طيف ميانه روهاي كرملين تعلق دارد. چيدمان تيم اقتصادي مدودف نيز حاكي از آن بود كه وي مخالف رويكردهاي تقابل جويانه در حوزه خارجي است و برخي وي را در بين گفتمان هاي جاري سياست خارجي روسيه يعني آتلانتيك گرايان و ناسيوناليست ها، هم راستا با گروه اول مي دانستند.
سال2008 مدودف اعلام كرد كه در صورت رياست جمهوري پوتين را نخست وزير مي كند و سال 2012 زمان به عقب برگشت و اين بار پوتين گفت كه در صورت رياست جمهوري مدودف را نخست وزير خواهد كرد.
سؤال اساسي اين است كه آيا پوتين در دوران جديد رياست جمهوري خود مدودف را به مدت 4سال در كنار خود به عنوان نخست وزير تحمل خواهد كرد؟ حضور طولاني مدت مدودف در چرخه قدرت، امكان يارگيري و كادرسازي در حزب و نيز بوروكراسي و اليگارشي متنفذ روسيه را براي وي فراهم مي كند و اين آن چيزي است كه پوتين را نگران مي كند. او تمام قدرت را براي خود مي خواهد. با اين تحليل به خوبي روشن مي شود كه چرا پوتين «ايگورايوانف» را در سال 2008م. به عنوان جانشين خود معرفي نكرد. چرا كه وي حايز پايگاهي محكم، در بين نخبگان سياسي و طبقه متوسط روسيه بود و فردي با اين نفوذ و اعتبار به راحتي مي توانست با يارگيري هاي جديد، موقعيت خود را تثبيت كند و نتيجه طبيعي آن سخت شدن بازگشت مجدد پوتين به قدرت بود. از اين منظر بعيد به نظر نمي رسد با توجه به شخصيت قدرت طلب بوتين و اختياراتي كه قانون اساسي به وي داده است در صورت احساس خطر از جانب مدودف او را نيز كنار بگذارد.
«تداوم يا تغيير»
پرسش اين است كه پوتين در 6 سال آينده چه تغييري با دو دوره رياست جمهوري اش از سال 2000تا 2008 و دوره رياست جمهوري مدودف خواهد كرد؟ آيا وي رويكردهاي قبلي خود را نسبت به آمريكا، اروپا و خاورميانه تغيير خواهد داد و يا اين كه تداوم خواهد بخشيد؟
برخي كارشناسان معتقدند سياست خارجي پوتين در دوره جديد به گونه اي پيش خواهد رفت كه اروپا از آن متنفع شده و فاصله بين آمريكا و روسيه بيشتر خواهد شد. اين نظر دور از انتظار نيست چرا كه پوتين همانند دو دوره گذشته رياست جمهوري خود به دنبال افزايش شأن وجايگاه روسيه درمناسبات بين المللي است.
پوتين در دو دوره قبلي رياست جمهوري خود و درعرصه سياست خارجي تلاش كرد با تشكيل سه محور به موازنه جويي درمقابل آمريكا بپردازد و سياست خارجي نو محافظه كاران يكجانبه گرا را كه به شدت دردوره بوش تشديد شده بود، مهار كند.
1-محورمسكو - برلين- پاريس
محور مسكو -برلين - پاريس درواقع در جريان مخالفت مشترك سه كشور با تهاجم نظامي آمريكا به عراق شكل گرفت، اما با حل و فصل موضوع پس از تصويب قطعنامه 1483كه هر سه كشور درمورد لغو تحريم هاي عراق با آمريكا به تفاهم رسيدند، پايان نيافت. از آغاز سال 2003 تاكنون رهبران سه كشور به مناسبت هاي مختلف بارها گفت وگوهاي سه جانبه اي را درباره مسائل مختلف بين المللي برگزار كرده اند. اغلب اين گفت وگوها در روسيه برگزار شده است.
درعين حال آلمان و فرانسه نيز پيوند با مسكو را براي كاهش تهديدها، تقويت اروپاي قديم، ايفاي نقش موثرتر درمسائل بين المللي مانند مسئله عراق و نهايتاً تأييد عضويت آلمان در شوراي امنيت ضروري مي دانند.
2- محور دوم : مسكو -پكن - دهلي نو
دركنار سياست نزديكي به فرانسه و آلمان كه بيشتر بر هدف هاي بين المللي و اروپايي متمركزاست. روس ها دريك برنامه دراز مدت نزديكي هرچه بيشتر به چين و هند را نيز در دستور كار خود دارند. با اين تفاوت كه محور مسكو- پكن- دهلي نو هنوز از ظرفيت هاي لازم براي تبديل به يك محور سه جانبه برخوردار نيست و تقويت پيوندها ميان سه كشور در قالب روابط دو جانبه دنبال مي شود.
پذيرش عضويت كامل هند در سازمان همكاري شانگهاي كه با محوريت روسيه و چين شكل گرفته است مي تواند به تقويت اين محور كمك شاياني كند، زيرا هر سه كشور ديدگاه هاي مشتركي درمورد تقويت چند جانبه گرايي درحل فصل مسائل بين المللي دارند و پوتين نشان داده است كه توانسته به خوبي از اين فرصت استفاده كند.
سوم: محور روسيه -كشورهاي اسلامي
روس ها انگيزه هاي مختلفي براي تقويت پيوند با كشورهاي اسلامي دارند. اولا روسيه به شدت از تقويت وهابي ها در نزديكي مرزهاي خود و به ويژه در مناطق مسلمان نشين خود هراس دارد. ثانياً سياست سنتي روسيه حضور در خليج فارس و خاورميانه و خالي نكردن اين منطقه ژئواستراتژيك براي رقيب بوده است، ثالثاً با شروع تحولات بيداري اسلامي درمنطقه خاورميانه روس ها نگران هستند كه اين انقلاب ها توسط آمريكا مصادره شود.
درخواست روسيه براي عضويت ناظر در سازمان كنفرانس اسلامي كه سال 1382 مطرح شد اگر چه درآغاز نامأنوس به نظر مي رسيد، اما با توجه به هدف روسيه درباره ايجاد فرصت هاي تاثيرگذاري برجهت گيري هاي كلان كشورهاي اسلامي اقدامي معنادار و حساب شده بود.
روس ها هدف خود را اولاً از طريق عضويت ناظر درسازمان كنفرانس اسلامي و ثانياً از طريق گسترش روابط متوازن با اغلب كشورهاي اسلامي دنبال مي كنند.
روس ها تقريباً ترديدي ندارند كه در نظام بين المللي آينده جهان اسلام نقش تعيين كننده اي را در معادلات بين المللي ايفا خواهند كرد. به همين دليل، رهبران روسيه به دنبال راه هايي هستند كه موقعيت و جايگاه خود را درجهان اسلام تقويت كنند.
پوتين در دوره جديد رياست جمهوري خود نيز تلاش خواهد كرد براي تداوم موازنه جويي، اين سه محور را تقويت كند چرا كه در دنياي متغير كنوني روسيه به تنهايي قادر نيست درمقابل ايالات متحده بايستد. علاوه بر سه محور قبلي پوتين طرحي نيز براي تشكيل اتحاديه «اورآسيا» دارد كه برخي از كارشناسان اين امر را نشانه علاقه پوتين به بازگشت به دوران شوروي و تحت كنترل در آوردن كشورهاي اقمار سابق آن مي دانند و برخي ديگر نيز آن را گامي از سوي پوتين در راستاي مقابله با آمريكا، چين و يا هر قدرت نوظهور ديگر مي دانندكه در صورت عملي شدن مي تواند منشأ بسياري از تحولات جديد باشد.
طرح پوتين براي ادغام كشورهاي منطقه در قالب يك اتحاديه به رهبري خود مي تواند باعث تشديد رقابت ها با آمريكا، اتحاديه اروپا و يا كشورهاي قدرتمند در حال ظهور باشد. اعلام اين طرح نشان از جهت گيري عمده اي درسياست خارجي پوتين دارد كه اين كشور مصمم است از جولان رقيب با رقباي احتمالي آينده در منطقه جلوگيري كند و اين تصميم مي تواند سرمنشأ شكل گيري نظم منطقه اي جديدي باشد. جنگ 2008 باگرجستان متحد آمريكا و تصاحب اوستيا و آبخازيا توسط روسيه ، نشان داده كه كادر رهبري روسيه در سيستم راهبردي خود براي احياي اقمار شوروي سابق تا چه اندازه جدي است.
چنان كه گفته شد در تقسيم بندي مردان سياست كرملين، مدودف سياستمداري ميانه رو و متمايل به غرب تلقي مي شود در حالي كه پوتين نشان داده است به غرب بي اعتماد است. مواجهه پوتين با آمريكا حول محور بي اعتمادي وي به آمريكا مي چرخد كه اين مسئله بيش از پيش با تجارب منفي پوتين از همكاري با روساي جمهور آمريكا توجيه پذير است.
پوتين معتقد است روسيه - اقدامات متقابل ارزنده اي براي همكاري ها و همراهي هاي خود با آمريكا نديده است. آمريكا به دنبال استقرار سپر دفاع موشكي در نزديكي مرزهاي روسيه است و از انقلاب هاي رنگي در اقمار روسيه حمايت مي كند. به دنبال تغيير رژيم ها در كشورهاي دوست روسيه در خاورميانه است، علي رغم همه وعده ها هنوز روسيه وارد سازمان تجارت جهاني نشده است حال با اين اوصاف چرا پوتين بايد موضع ملايمي در مقابل آمريكا داشته باشد؟
مسلم است رويارويي آمريكا و روسيه در عرصه مناسبات بين المللي در آينده امري اجتناب ناپذير است، روسيه به مدد پوتين و تيم همراهش از ضعف و انزواي دهه 90 خارج شده و به يك قدرت منطقه اي با تاثيرگذاري جهاني تبديل شده است و پوتين تلاش دارد اين تاثيرگذاري را به سطح دوران شوروي سابق برساند و امپراتوري روسيه را احيا كند. در اين چارچوب آمريكا و روسيه وارد يك دوراني از كشمكش هاي نامحدود خواهند شد كه سطح اين كشمكش راجديت طرفين در پيشبرد منافع تعيين خواهد كرد.
چالش هاي جديد پوتين
پوتين در دوران جديد رياست جمهوري خود راه همواري پيش روي خود ندارد و با چالش هاي عمده اي در عرصه داخلي و خارجي روبه رو است. در عرصه داخلي مهم ترين چالش وي كاهش رشد اقتصادي است كه مي تواند به بحران تورم، ركود و افزايش نرخ بيكاري منجر شود كه طبيعتاً بحران هاي اجتماعي را نيز به دنبال خواهد داشت. چالش داخلي ديگر وابستگي شديد اقتصاد روسيه به درآمدهاي نفت وگاز طبيعي است كه با تغيير قيمت هاي جهاني نفت، گاز و بنزين اقتصاد روسيه از آن متاثر مي شود و هرچند منابع سرشار نفت و گاز مي تواند به عنوان اهرم فشاري در دست پوتين براي پيشبرد سياست خارجي خود در مقابل كشورهاي مصرف كننده تلقي شود ولي نفت و گاز چنان كه گفته شد مي تواند مانند تيغي 2 لبه عمل كند و اقتصاد متزلزل روسيه را بدتر كند.
چالش ديگر پوتين در عرصه داخلي نوع تعامل وي با مخالفان است، تحولات پس از انتخابات پارلمان روسيه و پس از آن نيز انتخابات رياست جمهوري و تظاهرات مخالفان پوتين در شهرهاي مختلف اين كشور نشان داده كه برخلاف دو دوره قبلي اين بار مخالفان وي منسجم تر و مصمم هستند كه مخالفت خود را در صحنه ميداني نشان دهند، پوتين بارها از آمريكا به دليل حمايت از اپوزيسيون روسيه انتقاد كرده است، به نظر مي رسيد نوع تعامل دولت و ملت چالش اساسي باشد كه پوتين در چند سال آينده با آن مواجه خواهد بود و براي مديريت اين چالش نياز به بازتعريف روابط دولت و ملت در عرصه داخلي است.
در عرصه سياست خارجي نيز پوتين با چالش هاي متعددي روبه رو است يكي از چالش هاي عمده پوتين مسئله استقرار سامانه مشكي ناتو در اروپاي شرقي و تركيه است. اگر به نحوه استقرار اين سامانه از اروپاي شرقي تا تركيه نظري انداخته شود دليل نگراني روسيه كاملاً روشن مي شود.كشورهاي لهستان، چك و روماني از جمله كشورهاي ميزبان اين طرح هستند و با در نظرگرفتن تركيه در جنوب غربي منطقه قفقاز مي توان گفت كه اين طرح همانند زنجير موشكي روسيه را محاصره كرده است.
مذاكرات روسيه و ناتو در دوره رياست جمهوري مدودف و در قالب شوراي روابط روسيه و ناتو ثمري در پي نداشت و دو طرف نتوانستند به راه حل قابل قبولي دست بيابند. روسيه سعي كرده تا در اين دوره تنها به تهديدات لفظي بسنده كند اما اكنون و با اجرايي شدن بخش هايي از اين طرح، پوتين تقويت توان موشكي روسيه را براي مقابله با آن در دستور كار قرار داده است. اظهارات تند رئيس جمهور، وزير دفاع و خارجه روسيه بر ضد استقرار اين سامانه در خاك اروپاي شرقي و تركيه نشان از نگراني فزاينده روسها دارد كه اين طرح را يك طرح كاملاً ضدروسي و با هدف بازآفريني مناسبات دوران جنگ سرد به منظور تضعيف موقعيت و جايگاه روسيه مي دانند.
چالش ديگر سياست خارجي روسيه مسئله بيداري اسلامي خاورميانه عربي است. روسيه نگران مصادره انقلاب هاي خاورميانه توسط آمريكا است.
شايد بتوان سوريه را مهم ترين چالش فوري سياست خارجي پوتين دانست. وتوي قطعنامه ضدسوري شوراي امنيت توسط روسيه عزم جدي اين كشور را براي مقابله با برنامه هاي اروپا، آمريكا و اتحاديه عرب را در سرنگوني بشاراسد رئيس جمهور سوريه نشان مي دهد.
ايستادگي پوتين در موضوع سوريه اقتدار وي را در عرصه داخلي به عنوان يك سياستمدار مستقل افزايش مي دهد و شأن و جايگاه بين المللي روسيه را نيز تقويت مي كند.
پرسش كنوني اين است كه پوتين در دوران جديد چگونه با چالش هاي عرصه بين الملل مواجه خواهد شد؟

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14