(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 - شماره 20208 

بررسي تأثير طهارت و پليدي ظاهري بر باطن انسان
از ناپاكي ظاهري تا پلشتي باطن



بررسي تأثير طهارت و پليدي ظاهري بر باطن انسان
از ناپاكي ظاهري تا پلشتي باطن

تقي عابدي
انسان همواره در حال تغيير و تحول است. زماني كه به دنيا مي آيد در كمال اعتدال و تعادل است. اما عوامل دروني و بيروني، او را به دو سوي متضاد و متناقض مي كشاند. از سويي الهامات تقوايي، خواهان حفظ تعادل در قواي بشري و بهره گيري از آنها براي فعليت بخشي به اسماي الهي سرشته در ذات است و از سوي ديگر الهامات فجوري، خواهان مرزشكني و تجاوز و گذر از مرزهاي تعادل به سوي تقويت قواي نفساني و بهره مندي بيشتر از لذائذ پست دنيوي مي شود.
اين گونه است كه آدمي، دمي در آرامش و آسايش نيست تا اينكه در يكي از دو قرارگاه دوزخ و بهشت قرار گيرد و سازه اي جديد را به جهان آخرت با مرگ خويش ببرد كه مناسب و مطابق با شرايط بهشت و دوزخ است.
در حقيقت اين انسان است كه به اراده و اختيار و انتخاب خود، خود را مي سازد و سازه نهايي را به جهان آخرت منتقل مي كند. بنابراين، جز خود نمي تواند كسي را عامل متاله شدن و خدايي گشتن بداند و يا در دوزخي شدن خويش مقصر دانسته و سرزنش كند.
بسياري از مردم از اين نكته آگاه نيستند كه وضعيت نهايي سازه وجودي خويش را در يك فرآيندي در مدت كوتاه عمر خويش مي سازند. آنان با انتخاب نادرست راه گمراهي، گرفتار ناپاكي ها و خباثت هاي ظاهري مي شوند و با خوي گرفتن بدان ها، سازه وجوديشان را با پلشتي و پليدي مي سازند و باطن وجودشان را بدان كامل مي كنند و دوزخي شدن را براي خود رقم مي زنند.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا عوامل اصلي اين سقوط را براساس آموزه هاي قرآني تبيين كند.
انسان بر سر دو راهي سرنوشت
براساس آموزه هاي قرآني، دنيا جاي ماندن نيست، بلكه قرارگاه موقتي است تا انسان خود را بسازد و براي ابديت، هويت و ماهيت نهايي خويش را مشخص كند. انسان و جنيان تنها موجودات هستي هستند كه از اراده و انتخاب اختياري براي تعيين وضعيت نهايي خويش برخوردارند. به اين معنا كه در آنها، عناصري به صورت قوا سرشته و قرار داده شده كه با قعليت يابي هر يك از آنها، وضعيت نهايي آنان از نظر ماهيت مشخص مي شود. بنابراين، ماهيت ظاهري و نخستين انسان هرگز به معناي ماهيت ابدي او نيست؛ بلكه ماهيت ابدي در يك فرآيندي در دنيا در زمان كوتاه عمر آدمي به دست خود او رقم مي خورد.
از اين رو هر شخصي براي خودش كار مي كند و ابديت خويش را نيز ترسيم مي كند. سازه نهايي هر كسي آن چيزي است كه خود وي، آن را با ايمان و عمل خويش مي سازد و تا ابديت با آن خواهد بود.
خداوند براي انسان دو راه اصلي سرنوشت تعيين كرده كه از آن به عنوان بهشت و دوزخ ياد مي شود. البته همين دو راه سرنوشت ساز، خودداري مراتب كلي است كه براي بهشت، هشت مرتبه و براي دوزخ هفت مرتبه گفته اند. اين بدان معنا نيست كه هويت سازي بشر از خود، منحصر در اين مراتب است؛ زيرا هر مرتبه اي خود داراي مراتب بي شماري است كه برخي از اساتيد و بزرگان از آن به تعداد انسان ها و جنيان ياد كرده اند؛ زيرا هر شخصي خود، نوع منحصر به فردي است كه نمونه اي جز خودش نخواهد داشت. بنابراين، هر كسي نوعي خاص از انسان را در فرآيند عمر خويش مي سازد كه نوع منحصر به فردي مي باشد كه در مرتبه اي از انسانيت قرار مي گيرد كه بي نهايت و بي پايان است.
با اين همه، راه اصلي همچنان دو راه است كه از يكي از آنها به عنوان راه كمال، صراط مستقيم، متاله و خدايي شدن، عروج و تعالي، ايمان، اسلام، راه بهشت و مانند آن و از راه ديگر، به عنوان راه نقص، ضلالت و گمراهي، كفر، سقوط، دوزخ و مانند آن ياد مي شود.
انسان در مدت كوتاه عمر خود كه همان زندگي دنيوي است، هر دم در سر دو راهي سرنوشت ساز بهشت و دوزخ قرار دارد و هر انتخاب او، به معناي صعود يا سقوط مي باشد؛ زيرا شرايط زندگي دنيوي، شرايط بسيار سخت و دشواري است كه در آن اسماي الهي سرشته در ذات آدمي، فعليت هاي متفاوت و متقابلي براساس اراده و انتخاب اختياري انسان ها مي يابد. شرايطي كه در زندگي دنيوي براي بشر است، از آن به عنوان فتنه، امتحان و ابتلا و آزمون ياد مي شود. هر دم انسان با انتخاب خود، بخشي از قواي اسمايي خويش را فعليت مي بخشد و با اين انتخاب، سازه نهايي وجود خويش را مي سازد كه تا ابديت با او همراه خواهد بود. اين همان چيزي است كه قرآن از آن به خلود ياد مي كند؛ زيرا خلود و جاودانگي در بهشت و دوزخ، به معناي تحقق سازه اي موافق و مناسب شرايط دو نوع زندگي و دو جهان متقابل و متناقض است. هر كسي خود به اراده و اختيار خويش، سازه اي را مي سازد و انتخاب مي كند كه براي دو جهان متقابل است كه از آن به بهشت و دوزخ ياد مي شود.
اگر كسي سازه اي ناقص و پر از پلشتي ها و پليدي هاي ذاتي براي خود بسازد، اين سازه تنها در شرايط جهاني به نام دوزخ مي تواند زيست كند كه پر از شقاوت ها و رنج ها و عذاب هاست. چنان كه سازه كامل از همه اسماي حسناي الهي كه با تلاش ايماني و عمل صالح شخص ساخته مي شود، موافق طبيعت بهشت است كه بدان وارد مي شود.
پلشتي از ظاهر تا ذات
با نگاهي به آموزه هاي قرآني اين معنا به دست مي آيد كه در جهان مادي دو دسته از اشياء و موجودات وجود دارد. دسته اي كه متناسب با طبيعت كمالي بهشت است و دسته اي كه مناسب طبيعت نقص دوزخ است. هر يك از موجودات دنيوي با توجه به مقام عين ثابت خويش، انتخابي را انجام دادند كه در دنيا كه آخرين منزل نزولي هر چيزي است، به اشكال مختلف خودنمايي مي كنند.
هر موجودي با توجه به ظرفيت خويش، بازتابي از نور كمال الهي است كه بر او تابيده است. از اين رو ظرفيت هاي محدود، از نواقص بيشتري برخوردار است؛چرا كه ناتوان از بازتاب درست كمالات الهي مي باشد. اين گونه است كه برخي از چيزها در جهان محدود دنياي نزولي، از نواقص با درجات و مراتب گوناگون برخوردار است. از آن جايي كه جهان مادي دنيا، سايه اي از جهان هاي الهي و ملكوتي بالادستي مي باشد، هر يك از آفريده ها و چيزهاي دنيا، بازتاب حقيقت ظرفيت خويش درعالم عين ثابت در صقع ذات الهي مي باشد.
همين محدوديت ها، چيزها را در دنيا دسته بندي مي كند. برخي كه ازظرفيت بيشتري برخوردار است، درشكل دنيايي خويش داراي كمالات بيشتر است و ما را به عنوان امور طاهر و پاك مي شناسيم؛ و آنهايي كه از ظرفيت كمتري برخوردارند، درشكل دنيايي به شكل اشياي خبيث و ناپاك شناخته مي شوند. البته مي توان با توجه به منظر ديد، عناوين ديگري براي هريك انتخاب كرد؛ ولي از آنها جايي كه در اين مطلب براساس كاركردهاي آنها نسبت به انسان به اين چيزها نگاه مي شود، از آنها به طاهر و يا خبيث ياد مي شود.
در قرآن از چيزهايي كه داراي نقص ظرفيت است و تاثيرات سويي بر انسان مي گذارد به عنوان رجس، رجز، سوء، خبيث و نجس و مانند آن ياد شده است تا آدمي از آنها پرهيز كند؛ زيرا انسان با نزديكي و بهره مندي از هر يك از اين چيزهاي ناپاك، سازه وجودي خويش را آلوده مي كند.
خداوند در آيات آفرينش انسان، به اين نكته توجه داده كه تقرب، نزديكي و خوردن و بهره مندي حضرت آدم (ع) از يك درخت خبيث، چگونه سازه وجودي او را تغيير داد و زشتي هاي بدن وي را آشكار ساخت، به گونه اي كه ناچار به پوشاندن آن با برگ هاي بهشت شد.
بنابراين همان گونه كه بهره مندي از يك ميوه خبيث مي تواند چنين تاثيراتي را در ساختمان بدن انسان به جا گذارد، ديگر چيزهاي خبيث هم، تاثيرات شگرفي درجان آدمي به جا خواهد گذاشت. يك ميوه از درخت خبيث ممنوع، موجبات آشكاري پلشتي ها در تن آدمي و سقوط وي از بهشت مي شود؛ چرا كه ديگر آن سازه اي كه با اين ميوه درخت ممنوع شكل گرفته نمي تواند درمحيط بهشت قدس باقي بماند و شرايط آنجا را تحمل كند؛ از اين رو به درجات پست تر دنيا سقوط مي كند و او با توبه و بازگشت و بازسازي و طهارت از آلودگي ها و آثار به جا مانده از درخت ممنوع، در مسير بازگشت به محيط مناسب بهشت قرارمي گيرد.
منهيات شرعي و خباثت اشياء
براساس آموزه هاي قرآني، اين معنا اثبات شده كه نواهي شرعي به اموري تعلق گرفته است كه تاثيرات بدي درجسم و جان آدمي به جا مي گذارد؛ چنان كه او امر شرعي نيز به اموري تعلق گرفته كه براي آدمي مفيد و سازنده است و او را در دست يابي به كمال و فعليت يابي اسماي الهي ياري مي دهد.
بنابر اين بايد توجه داشت كه حكمتي درپس هر امر و نهي شرعي وجود دارد كه برخي از آنها با عقل قابل ادارك است. و برخي ديگر به سبب پيچيدگي ها، با عقل انساني قابل درك نيست. بنابر اين نمي توان تنها به سبب اينكه عقل، مفسدت و مصلحت امري را درك نكرده، با نواهي و او امر شرعي مخالفت كرد.
به نظر مي رسد كه حتي با بهره گيري از همين عقل ناقص و ناتوان بشري مي توان با نگاهي به مجموعه مواردي كه خداوند از چيزي نهي كرده و يا به چيزي امر نموده، اين معنا را دريافت كه خداوند به امور پاك و طاهر امر كرده و از امور خبيث و پليد باز داشته است. خداوند در آيه157 سوره اعراف مي فرمايد كه خباثت و پليدي اشياء، زمينه ساز حرمت آنان است. بنابراين، دليل وجوب اجتناب از چيزي را بايد در پليد بودن آن چيز جست، چنان كه اين مطلب در آيه90 سوره مائده و نيز 5سوره مدثر مورد تأكيد قرآن قرار گرفته است.
خداوند در آيه اخير، به پيامبرش فرمان مي دهد كه از هرگونه پليدي دوري و اجتناب ورزد و در آيات 90 و 92 سوره مائده دوري جستن ايشان از اموري چون شراب و قمار را نشانگر اطاعت آن حضرت(ص) از فرمان الهي مي داند كه آنها را رجس و پليد معرفي كرده است. در حقيقت، دليل وجوب اجتناب انسان از چيزهايي چون شراب و قمار و بت و مانند آن، پليدي و خباثت آنان است كه براي انسان ضرر دارد و هر انسان عاقلي چون مؤمنان (مائده، آيه90 و توبه، آيه95) مي بايست از اين پليدي ها اجتناب ورزند تا سازه اي كه از خود مي سازند به دور از عوامل خبيث و پليد باشد كه هيچ مناسبت و مناسختي با بهشت كمالي و جهان برتر الهي ندارد.
پاكي و قداست انسان كه از طريق اجتناب از پلشتي ها و پليدي ها به دست مي آيد، موجب مي شود تا او بتواند سازه اي از خود ارايه دهد كه پاك از هر پلشتي است. بنابراين مي تواند به بهشت قدس و طهارت درآيد و به رستگاري برسد. از اين رو خداوند در آيات 90 و 100 سوره مائده رسيدن به فلاح و رستگاري را در دوري جستن از پلشتي هايي مي داند كه از آن نهي كرده است؛ زيرا كسي كه از پلشتي هاي نهي شده اجتناب مي ورزد و از آن استفاده نمي كند، سازه اي مناسب با بهشت پاك و قدس مي سازد كه لياقت ورود به آن را داراست.
اما كسي كه عادت به بهره مندي از پلشتي كرده نمي تواند به بهشت پاكي ها درآيد؛ زيرا طبيعت سازه وجودي ساخته شده به دست چنين شخصي، شايسته آن است تا در دوزخي وارد شود كه مجتمع همه پلشتي ها و خباثت هاست. از اين رو خداوند در آيه16 سوره ابراهيم و 29 سوره كهف و 36 سوره حاقه، آشاميدني دوزخيان را مايعي ناگوار و پليد معرفي مي كند؛ زيرا طبيعت انسان دوزخي، طبيعت خبيثي شده كه جز با خباثت ميانه اي ندارد.
اعمال پليد، عامل پلشتي باطن
از آيات قرآني به دست مي آيد كه انسان متعادل در يك فرآيندي با بدرفتاري خويش، گرفتار پلشتي اخلاقي و ظاهري و در نهايت پلشتي باطني مي شود و از انسانيت بيرون مي رود.
خداوند در آيات نخست بقره تبيين مي كند كه انسان هايي كه تقواي عقلاني نداشته باشند هرگز به تقواي الهي نمي رسند؛ زيرا كسي كه نسبت به منهيات عقلاني واكنش مثبت نشان نمي دهد و از آنها اجتناب نمي ورزد، زمينه بهره مندي از نواهي الهي ندارد. از اين رو خداوند بهره مندي از آموزه هاي وحياني و هدايت هاي الهي را مختص كساني مي داند كه از تقواي عقلاني برخوردارند، خداوند در آيه 100 سوره يونس تبيين مي كند كه بي خردي، عامل اساسي پليدي انسان است. به اين معنا كه انسان هاي بي خرد در پي امور ناپاك مي روند و خود را به پليدي ذاتي دچار مي كنند.
كسي كه از خباثت ها و پليدي هايي چون شراب (مائده، آيه 90)، خوك (انعام، آيه 145)، خون (همان)، قمار (مائده، آيه 90)، زنا و لواط (انبياء، آيه 74) و مانند آن پرهيز نمي كند، در يك فرآيندي ناتوان از درك مسايل هستي و مفاهيم عميق وحياني مي شود و گرفتار شرك و كفر شده و درنهايت از دايره انسانيت و عقل و ايمان بيرون مي رود.
در اين راستا منافقان به سبب اينكه از تقواي عقلاني بهره مند نيستند، گرايش به نفاق مي يابند و فكر پليد را مي جويند و با آن همراهي مي كنند. اينان در يك فرآيندي از بيمار دلي به پليدي ذاتي مي رسند. به اين معنا كه در يك فرآيندي ماهيت انساني و طهارت و پاكي خود را از دست مي دهند و گرفتار پليدي باطني مي شوند. ازدياد پليدي كه در آيه 125 سوره توبه براي اينان اثبات شده، همين معنا را تأكيد مي كند. بنابراين، منافقان مردماني پليد و پلشت هستند (توبه، آيات 95 و 125) كه درنهايت، پلشتي نقاقشان، آنان را به كفر مي كشاند (توبه، آيه 125)
از نظر قرآن، شرك، كلمه خبيث و ناپاك است. (ابراهيم، آيه 26) و مشركان به سبب همين خباثت شرك، پليد و پلشت مي شوند. (توبه، آيه 28) كفر و كافران نيز اين گونه هستند چنان كه از آياتي چون 100 سوره مائده و 36 و 37 سوره انفال و 125 سوره توبه اين معنا استنباط مي شود.
همچنين شيطان، موجودي پليد است كه سرمنشأ بسياري از پليدي ها و پلشتي ها مي باشد. (انفال، آيه 11 و نيز مائده، آيه 90)
انسان هايي چون منافقان، مشركان و كافران و نيز كساني كه گرفتار لواط و زنا و شراب خواري و سرقت و مانند آن هستند، انسان هاي خبيث و ناپاكي هستند كه مي بايست از آنان پرهيز كرد. بنابراين انسان هاي طاهر و پاك چون مسلمانان و مؤمنان و متقين نبايد با اين دسته از زنان و مردان، ارتباط زناشويي و خانوادگي و سببي برقرار كنند، زيرا آلودگي و پلشتي ايشان به طرف ديگر منتقل مي شود. از اين رو خداوند زنان و مردان خبيث و پلشت را سزاوار افرادي از هم جنس خودشان مي داند و از انسان هاي پاك و طاهر مي خواهد تا با افراد طيب و پاكي چون خود ازدواج كنند.
به نظر مي رسد كه واژه خبيث در برابر واژه طيب دلالت بر نوعي خباثت و پاكي باطني و ذاتي دارد. به اين معنا كه انسان ها در يك فرآيندي از پلشتي و يا طهارت ظاهري به پلشتي و طهارت باطني مي رسند و اگر اين امر ادامه يابد، آن طهارت و پلشتي، ذاتي ايشان مي شود. اين همان فرآيند تحول و تبدل است كه انتقال از امري عرضي به امري ذاتي مي باشد.
به سخن ديگر، انسان ها از آن دسته از موجوداتي هستند كه مي توانند امر عرضي را در ذات خويش به امري ذاتي تبديل كنند و ماهيت خويش را دگرگون سازند.
از مهمترين عواملي كه در اين فرآيند نقش اساسي و اصلي را ايفا مي كند مي توان به بي عقلي (يونس، آيه 100)، شرك و كفر (اعرف، آيات 65 تا 71)، يعني همان بي ايماني (انعام، آيه 125) و شيطان وسوسه گر پليد (انفال، آيه 11) اشاره كرد.
از نظر قرآن، عقل و شرع، حكم مي كند كه از همه پاكي ها به عنوان حلال براي دست يابي به كمال بهره جست و از همه پلشتي ها به عنوان حرام براي رهايي از آسيب هاي آن پرهيز كرد. (اعراف، آيه 157) تا اين چنين، به سازه اي دست يابيم كه سزاوار بهشت قدس الهي و رضوان خداوندي است و هيچ گرايش و ميلي به دوزخ جلال الهي ندارد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14