(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 - شماره 20208 

درنگي در باب حضور تأثيرگذار فرزندان انقلاب در عرصه سينما
سينمايي كه عين سياست و ديانت ماست
«نارنجي پوش»، «سيب و سلما» و جايگاه ايدئولوژي در هنر هفتم ما
حلقه مفقوده انديشه ايراني در سينماي ايران
«پادشاه شن»؛ فيلمي عليه آل سعود
بيداري اسلامي در جشنواره تئاتر دانشگاهي



درنگي در باب حضور تأثيرگذار فرزندان انقلاب در عرصه سينما
سينمايي كه عين سياست و ديانت ماست

محمد قمي
حرف هاي اين روزهاي ابوالقاسم طالبي واقعا شنيدني است. حرف هاي صادقانه و بي واهمه و صريحي كه دل هر شنونده هنوز سالم مانده اي را در اين روزگار پر از روي و ريا، مي لرزاند و به ياد چيزهاي خوبي مثل سادگي و انقلابي بودن و صداقت و مردمي بودن مي اندازد.
حرف هايي از جنس خود مردم و البته از جنس سينما. فراموش نكنيم كه فيلم طالبي در كنار همه ارزش هاي متني و محتوايي اش، يك فيلم خوش ساخت و قابل دفاع به لحاظ ارزش هاي سينمايي هم هست. دوستان روشنفكرنما هم اگر قدري از برج عاجشان پايين بيايند و ذره اي دست از ادا و اطوارهايي كه فقط خودشان بدان مشغولند بردارند، حتما به آنچه درباره قلاده هاي طلا گفتيم تا حدودي ايمان مي آورند. هر چند بايد گفت مردم ديگر براي لاايماني شبه روشنفكران چندان ارزشي قائل نيستند! بگذريم.قلاده هاي طلا فيلم مهمي است و اين گزاره مورد ادعا، دلايل مختلفي دارد. چه از جهت نرم افزاري و فكري و چه در ساحت سخت افزار و ساختار و استانداردهاي بصري.
فيلم ابوالقاسم طالبي به معناي واقعي كلمه وارد ژانر سياسي شده و يك اثر سياسي تحويل مخاطب داده و اين براي سينمايي كه اساسا با مفهومي به نام سينماي سياسي بيگانه است اتفاق مهمي محسوب مي شود.
ضمن آن كه فيلم داراي هويت فكري و دغدغه انديشگي است و به عبارت ديگر كارگردانش نسبت به مفهوم و مضمون مدنظر در فيلم، دغدغه و مسئله دارد و چنين رويكردي نيز در سينماي ايران يك گوهر كمياب محسوب مي شود و در ورطه اي كه علي الاغلب كارگردان ها، باري به هر جهت و به خاطر تكسب و تعيش، فيلم مي سازند يك نكته حائز توجه و ستايش برانگيز است.اما ويژگي اصلي و اساسي تر فيلم قلاده هاي طلا كه آن را تبديل به يك فيلم مهم مي كند اين ها كه برشمرديم نيست. گرچه همه اين موارد، نكات مهم و قابل تأملي هستند و داراي قدر و قيمت، اما آنچه فيلم طالبي را شاخص و حائزاهميت مي كند حضور غيرمنفعلانه و تهاجمي يك نيروي ارزشي و انقلابي با ايده و فكري برآمده از انديشه انقلاب و مردم در عرصه سينماست. و اين همان حلقه مفقوده سينماي پس از انقلاب است كه حتي با گذشت بيش از سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي و تولد سينماي انقلابي، نتوانست آنچنان كه بايد و شايد رخ بنماياند و عرض اندام كند.حتي بسياري از فيلم هايي كه طي اين سه دهه، ادعاي انقلابي و ارزشي بودن داشته اند از اين عنصر اساسي و مهم خالي بوده و درواقع صرفا به يك ژست درون تهي بسنده كرده و از جوهر سينماي انقلاب و ارزش هاي مردمي اش دور بوده اند. و بسياري از فيلم هاي ديگر كه اساسا حضوري منفعلانه و غيرتهاجمي داشته اند و يا مهم تر از همه اينكه مسئله و دغدغه اي در آنها مشاهده نمي شده و اين هم به اين دليل روي مي دهد كه كارگردان، خود، نسبت به مقوله اي كه فيلمش براي آن مجوز و بودجه گرفته دغدغه ندارد و داراي «مسئله» نيست و ساخت اين فيلم صرفا وسيله اي براي گذراندن زندگي يا با بردن بيلان كاري و اثبات مسلماني و انقلابي گري فرد و تهيه كننده اش بوده است.تاريخ اين سه دهه گذشته شاهد موارد متعدد و متنوعي از اين رويكرد و رهيافت فيلمسازي تحت لواي سينماي انقلابي، آن هم در قامت سفارشي و با استفاده از بودجه عمومي كشور بوده است. اما «قلاده هاي طلا» دقيقا روندي بر خلاف اين جريان داشته. فيلم با دغدغه ساخته شده و علاوه بر اين، حضوري غيرمنفعلانه و تهاجمي در عرصه دفاع از ارزش هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي دارد و وقتي اين عامل مهم، اضافه مي شود به ساير ارزش هاي متني و ساختاري فيلم، نتيجه اش توليد اثري قابل دفاع و مردمي مي گردد كه مي تواند يك گام موثر و جدي در عرصه توليدات سينماي سياسي و آثار ارزشي- به معناي واقعي و قابل دفاع كلمه- باشد.

 



«نارنجي پوش»، «سيب و سلما» و جايگاه ايدئولوژي در هنر هفتم ما
حلقه مفقوده انديشه ايراني در سينماي ايران

آرش فهيم
«انديشه ايراني» يكي از خلأهاي موجود در سينماي ايران است. با مقايسه توليدات سينماي آمريكا (هاليوود) با محصولات سينماي كشورمان يكي از نتايج آشكاري كه به دست مي آيد، تفاوت جايگاه انديشه و ايدئولوژي در دو سو است. درحالي كه سينماي آن سو، ارتباط نزديكي با فرهنگ و تفكر و ايدئولوژي آمريكايي و سرمايه داري دارد، سينماي كشورهاي حاشيه اي و پيراموني از اين لحاظ وضعيت معيوبي دارند. با اينكه ايران از يك منبع ذخيره انديشه ناب و تمدن ساز برخوردار است و همين منبع هم در گذشته اوج تمدن ايراني را در قرون چهار تا هشت هجري و هم امروز كه جايگاه نخست سرعت پيشرفت علمي در كتاب ركوردها به نام كشورمان ثبت شده است پديد آورد و اسباب اقتدار و حيات برتر ايرانيان بوده است. با اين حال با بررسي توليدات سينماي ايران در سال ها و دوره هاي مختلف در مي يابيم كه هنر هفتم ما كمترين بهره را از اين منبع عظيم برده است. البته موانع و عوامل مختلفي منتج به چنين كمبودي شده اند. غرب زده بودن آموزش هنر، غلبه انگاره هاي سطحي شبه روشنفكري كه معتقد است سينما نبايد ايدئولوژيك باشد (مگر فيلم غير ايدئولوژيك هم داريم؟)، دوري سينماگران ايراني از منابع غني فرهنگي و عقيدتي بومي و همچنين ضعف در بازنمايي انديشه ايراني- كه برآمده از دين اسلام و مذهب تشيع است- در آثار، برخي از اين عوامل و موانع است.
برخلاف اين پندار ديكته شده به عرصه سينمايي ما كه سينماي ايدئولوژيك ورشكسته و ناموفق است، پيروزترين آثار چه در جذب مخاطب و چه جريان سازي و چه تأثيرگذاري فرهنگي، آثاري هستند كه به نوعي از ايدئولوژي و انديشه بومي بهره مند هستند. برخلاف ساير فيلم هاي ايراني كه با تقليد از روي آثار خارجي ساخته شده اند، فيلم «آژانس شيشه اي» به دليل ملي بودن، جايگاه برجسته اي را در تاريخ هنر هفتم اين ديار به خودش اختصاص داده است. همچنين در ليست پرفروش ترين فيلم هاي ايراني نيز به آثاري برمي خوريم كه ملهم از ايدئولوژي بومي ما هستند. سه گانه «اخراجي ها»، «ملك سليمان»، «قلاده هاي طلا» نمونه هاي بارزي از اين رويكرد هستند.
حتما مي توان اسامي ده ها فيلم را هم آورد كه به رغم ملي بودن و وابستگي به انديشه اي تابناك اما شكست خوردند. اين هم يك مسئله خيلي مهم است كه بايد به طور مفصل به آن پرداخت. دلائل گوناگوني چون سفارش داده شدن اثر به فرد بي اعتقاد به موضوع، ضعف ساختاري و دراماتيك و... باعث شده كه خيلي از اين نوع فيلم ها نتوانند به ثمر برسند. اتفاقا اين هم به ضعف تعامل سينما با فرهنگ و ايدئولوژي ما برمي گردد كه هنوز هم نتوانسته ايم به بازتوليد قالب سينمايي و درام در خدمت اهداف و نيازهاي ملي دست يابيم.
اهميت اين موضوع آنجاست كه راه اعتلا و موفقيت بيش از پيش سينماي مان نيز از همين مسير، ميسر است. چون هر جا توانسته ايم به فرم ملي دست يابيم و انديشه ايراني (اسلامي- شيعي) را در قالبي درست درهم آميزيم، نتيجه اش يك فيلم ماندگار بوده است. همه فيلم هاي به يادماندني و بزرگ تاريخ سينماي ايران داراي هويت و شخصيتي برآمده از ايدئولوژي ايراني هستند. همچنان كه درخشش ساير هنرهاي ايراني (شعر و معماري و موسيقي) به خاطر اين است كه فرم و ساختار آن ها از متن و بطن فرهنگ و انديشه اسلامي شكل گرفت. سينماي ما نيز تنها زماني خواهد توانست به جايگاه شاخص و هويتمند خود درداخل و خارج برسد كه بازتابنده آرمان ها و تمنيات و جهان بيني ايراني شود.
هم اكنون دو فيلم بر پرده سينماهاي كشورمان هستند كه به رغم رويكردي روشن و پررنگ به انديشه و ايدئولوژي خاصي، آثار موفقي از آب در نيامده اند. «نارنجي پوش» و «سيب وسلما» فيلم هايي هستند كه با اهداف اجتماعي و فرهنگي مشخصي توليد شده اند.«نارنجي پوش» به كارگرداني داريوش مهرجويي يك فيلم سفارشي از سوي شهرداري تهران و درراستاي نظافت شهري و به طور كلي حفظ محيط زيست است. در اين فيلم برخلاف ساير نظاير سينماي به اصطلاح جشنواره اي و شبه روشنفكرانه، تمايل چنداني به سياه نمايي و ستايش مهاجرت و خانواده ستيزي و هدف قراردادن جشنواره هاي دولت هاي غربي و مواردي از اين دست جريان ندارد. برعكس، «نارنجي پوش» تا حدي خوي ملي گرايانه اي دارد و حتي از اين لحاظ كه تا اندازه اي وطن دوستي و تخطئه غرب پرستي را دستمايه قرارداده، در محافل و گفتارهاي سينمايي به عنوان يك جوابيه به فيلم «جدايي نادراز سيمين» معرفي مي شود. اين هم كه در فيلم بر اصل نظافت و پاكيزگي و دغدغه حفظ محيط زيست تأكيد مي شود، يك نگاه مثبت و متعالي است. اما دور بودن يا به بيان بهتر، محروم ماندن فيلم از فرهنگ و انديشه بومي باعث شده كه همه اين موضوع هاي خوب در فيلم خنثي شوند. عجيب اين است؛ در شرايطي كه ما بهترين الگوي زيستي و برترين نرم افزار براي رسيدن به زندگي مطلوب و پاكيزگي و آرامش را دراختيار داريم، داريوش مهرجويي براي خلق «نارنجي پوش» و ترغيب جامعه به نظافت، يك ايدئولوژي بيگانه را برگزيده است. منظور مكتبي است به نام «فنگ شويي» كه در موطن خود يعني كشور چين هم به عنوان يك خرافه و فكر واپسگرا شناخته مي شود. حتي فيلم برخلاف ادعايش در برخي صحنه ها مردم عادي و فرهنگ ارزشمند كشورمان را هدف توهين قرارمي دهد. در همان صحنه اي كه حامد آبان همچون جنون زدگان به يك سفره و خانواده اي كه گرد آن غذا مي خورند حمله مي كند! سبك زندگي و روابط و خلق و خويي هم كه در فيلم تبليغ مي شود، همه غرب زده و بي ربط با زندگي ايراني هستند.
فيلم «سيب و سلما» برخلاف «نارنجي پوش» از نرم افزار ايراني تام و تمامي برخوردار است. اين فيلم به يكي از محورهاي اصلي و اصيل اخلاق اسلامي يعني رعايت حق الناس و كسب مال حلال پرداخته است. يكي از شاخص هاي كارگرداني حبيب الله بهمني در فيلم «سيب و سلما» كه به آن تشخص و احترام ويژه اي بخشيده است، پرهيز از تقليد و مرعوب شدن در مقابل سينماي غرب است. مشكلي كه در پهنه هنر هفتم ما يك دست انداز بزرگ است و جلوي خلاقيت هنرمندان را گرفته و مي گيرد، تحت تاثير فيلم هاي خارجي قرارگرفتن است كه اين فيلم به دليل حفظ هويت اسلامي و ايراني از اين خطر در امان مانده است.«سيب و سلما» يك فيلم كاملا ايراني است؛ ايده شكل گيري آن از قصه ها و افسانه هاي همين سرزمين نشأت گرفته است، فيلمنامه اش، شخصيت پردازي و داستان بومي است و ساختار - دكوپاژ و ميزانسن و قاب بندي ها و تركيب موسيقي و نور و ريتم- همه بازتاب دهنده ايران و ايراني هستند.
به همين دليل هم فيلم توانسته درآن سوي مرزها نيز موفق باشد. «سيب و سلما» سال گذشته از سوي حوزه هنري در بازار جشنواره فيلم كن فرانسه حاضر شد و مورد استقبال حاضران دراين بازار قرار گرفت. يكي از تماشاگران فيلم كه از استادان دانشگاه فرانسه و يك خانم ايراني الاصل بود، ضمن تشكر از بهمني براي كارگرداني و انتخاب موضوع، عنوان كرده بود:«ذهن و روحيات ما ايرانيان مقيم خارج، بسيار نيازمند چنين موضوعاتي است. طرح چنين مسائلي مي تواند گاهي به يادمان بياورد كه بيشتر از آن كه نگاه مان به انسان ها باشد، به خدا تكيه كنيم.»علاوه بر اين «سيب و سلما» حضور موفقي هم در جشنواره منبر طلايي روسيه داشت. اين فيلم هفدهم شهريور ماه سال گذشته درآن جشنواره به نمايش در آمد و با استقبال تماشاچيان، خبرنگاران و منتقدان روبه رو شد. پس از نمايش اين فيلم كنفرانس مطبوعاتي آن با حضور كارگردان و جمع كثيري از خبرنگاران برگزار شده و سؤالات مطرح شده حكايت از مورد استقبال واقع شدن «سيب و سلما» داشته است. يك زن مسلمان تاتارستاني در همين جلسه پرسش و پاسخ، به بهمني گفته بود كه در تمام طول فيلم گريه مي كرده، چون تاكنون فيلمي چنين تاثيرگذار با مضامين قرآني نديده است.
با اين حال، هفتمين فيلم سينمايي حبيب الله بهمني در حالي تجربه جديدي در نمايش مفاهيم و ارزش هاي ديني- به طور خاص اسلامي- در سينماي ايران محسوب مي شود كه سخت افزار لازم را براي بازنمايي اين نرم افزار بزرگ و ظريف فراهم نياورده است. يعني بسياري از مفاهيم مضامين فيلم از تبديل شدن به درام بازمانده اند. مشكل اين فيلم هم مانند اغلب فيلم هاي معناگرا در اين است كه فرم روايي متناسب با مضمون را خلق نكرده است. در واقع، موضوع فيلم در حد بيان يك قصه و تصاويري مربوط به آن باقي مانده است. البته هم اين قصه و هم تصويرسازي صورت گرفته در فيلم زيبا و مجذوب كننده هستند. اما درام فيلم شكل نگرفته است. اين خلاء موجب گسست ميان دنياي فيلم با مخاطب مي شود. به همين دليل هم نام آن در ميان كم مخاطب ترين فيلم هاي سال هاي اخير سينماي كشورمان ثبت شده است.
براي بهبود روز افزون وضعيت سينماي ايران چاره اي نيست جز يافتن حلقه مفقوده اتصال ميان فرهنگ و ايدئولوژي ايراني با هنر- صنعت سينما. در كوتاه مدت با تدابيري چون شكل گرفتن اتاق هاي فكر مانند آنچه تحت عنوان «تينك تانك» در هاليوود عمل مي كند، مي تواند موثر باشد. اما براي درازمدت راه ديگري جز تحول در فرايند آموزش سينما و ورود هنرمندان جديد به اين عرصه نيست. آنچه در دانشكده ها و دانشگاه هاي هنري تحت عنوان سينما تدريس مي شود پاسخگوي نيازهاي جامعه ما نيست. از درون بيشتر اين كلاس ها و جزوه ها نمي توان به فرم ملي دست يافت. شايد يك راهكار اين باشد كه آموزش سينما را به محافلي ببريم كه با انديشه ايراني قرين تر و قريب تر ند. مثل حوزه هاي علميه، پايگاه هاي بسيج و...

 



«پادشاه شن»؛ فيلمي عليه آل سعود

«پادشاه شن» مهم ترين فيلم اين روزها در جهان عرب است، فيلمي كه هر چند هنوز عرضه نشده و حتي به زبان انگليسي ساخته شده اما به دليل مضمونش به جنجالي بزرگ تبديل شده است.
«پادشاه شن ها » داستان ملك عبدالعزيز آل سعود نخستين پادشاه عربستان سعودي است كه توسط «نجدت اسماعيل انزور» كارگردان سوري روايت مي شود. اما دو طرف ماجرا يعني كارگرداني سوري با داستاني عربستاني و در ميان دخالت هاي آل سعود در حوادث اخير سوريه موجب اين جدال شده است. بنابراين گزارش، «پادشاه شن» نخستين فيلمي است كه به صراحت كامل از تاريخ ايجاد پادشاهي سعودي و موسس آن سخن مي گويد و قرار است در ماه آينده ميلادي در جشنواره هاي سينمايي حاضر، و در آمريكا، اروپا و آسيا و برخي كشورهاي عربي به روي پرده برود. در اين فيلم «ماركو فوشي» دوران جواني ملك عبدالعزيز و «فابيوتستي» سالمندي ملك عبدالعزيز را بازي مي كنند و در آن بازيگراني از انگليس، تركيه، سوريه و لبنان بازي مي كنند.
انزور درباره فيلمش گفته است كه: «پادشاه شن» پروژه بزرگي است كه حدود دو سال است با آن درگير هستم و سناريوي آن مبتني بر اطلاعات موثقي است. وي داستان يك خطي اين فيلم را چنين تشريح مي كند: فيلم در يك جمله از شكل گيري پادشاهي سعودي و چگونگي ظهور آن سخن مي گويد و سفري به زندگي و حيات ملك عبدالعزيز دارد؛ هنگامي كه از تبعيدگاهش در كويت به نجد باز مي گردد و شهر رياض و شهرهاي ديگر را ايجاد مي كند و نهايتا اين پادشاهي را پايه گذاري مي كند.
اين كارگردان سوري كه تاكنون تهيه كننده فيلم جنجال برانگيزش را معرفي نكرده است، مي گويد سناريوي اين فيلم را جواني عربستاني به نام «كريم الشمري» نوشته است و در آن به صراحت جنايات ملك عبدالعزيز در عربستان نشان داده مي شود.

 



بيداري اسلامي در جشنواره تئاتر دانشگاهي

نمايش «گزارش ها» به كارگرداني محرز الغالي از كشور تونس با موضوع بيداري اسلامي در پانزدهمين جشنواره بين المللي تئاتر دانشگاهي ايران به صحنه مي رود.
اين نمايش روز چهارشنبه 27 ارديبهشت ماه در دو نوبت 30/16 و 19 در تالار گلستان مركز توليد تئاتر كانون پرورش فكري كودكان و نوجوان (بوستان لاله) به صحنه مي رود.
پانزدهمين جشنواره بين المللي تئاتر دانشگاهي ايران با دبيري حميد مرادويسي از 23 تا 30 ارديبهشت ماه در تهران برگزار مي شود.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14