(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 30 اردیبهشت 1391 - شماره 20212

لزوم افزايش توليد مجموعه هاي نمايشي ديني-مذهبي
سريال هايي براي آزادي بشريت
نگاهي به فيلم «روزهاي زندگي» اثر پرويز شيخ طادي
تصوير بكر از روزهاي سخت و بزرگ يك ملت
شاخصه اخلاق در سينما ترديد و تردد ميان روشنايي وتاريكي
فيلم هاي ويدئويي به جزاير هفت گانه مي روند
اعتراض به تبعيض جنسيتي در جشنواره كن
تلاش سينماي رژيم صهيونيستي براي تحريف يك رسوايي
تاريخ 850ساله خرمشهر مستند مي شود
ابراز نگراني از «سقوط كاخ سفيد» در يك فيلم



لزوم افزايش توليد مجموعه هاي نمايشي ديني-مذهبي
سريال هايي براي آزادي بشريت

ابوالقاسم رحيمي
از همان زمان كه سريال امام علي(ع) توليد و پخش شد شايد همه مردم هم به خوبي مي دانستند كه اين سريال به دليل جنبه مذهبي و اعتقادي آن به يكي از ماندگارترين آثار تبديل خواهد شد. همچنين سريال مردان آنجلسي ( اصحاب كهف ) كه همانند سريال امام علي(ع) به دليل جنبه قرآني اش از پربيننده ترين سريال ها محسوب مي شد و از محبوبيت بالايي نزد مردم برخوردار شد. پس از آن هم سريال هاي «ولايت عشق» كه داستان امام رضا(ع) را روايت مي كرد و نيز سريال هايي همچون «مريم مقدس» و «حضرت يوسف» و «مختارنامه» و... كه همگي از پربيننده ترين برنامه هاي سيما محسوب مي شدند گواه اين ادعا هستند كه مردم كشورمان تشنه اين چنين توليداتي هستند و به دليل باورهاي ديني و مذهبي شان علاقه بسيار زيادي به اين سريال ها و فيلم هاي ديني و مذهبي دارند. هر چند به زعم بنده مردم كشورمان از تماشاي سريال بيش از فيلم لذت مي برند و به پرداختن به جزئيات و نيز سريالي شدن داستان ها پاسخ مثبت تري مي دهند.
از سوي ديگر به اين نكته هم بايد اشاره كرد كه يكي از رسالت هاي سيما اين است كه در راستاي تعميق بينش سياسي و مذهبي مردم گام بردارد. قطعا ابزار هنر و خصوصا فيلم و سريال كه از دامنه مخاطب بالايي برخوردار است يكي از شيوه هاي پرداختن به اين موضوع است. چه كسي مي تواند تاثير «مختارنامه» را در عبرت آموزي و بصيرت افزايي و البته افزايش ارادت مردم به خاندان اهل بيت و امام حسين(ع) انكار كند؟! و يا تاثير فيلم حضرت يوسف(ع) را بر عموم جامعه نسبت به برخي مكارم اخلاقي كه دنياي امروز بسيار تشنه آن است را چه كسي مي تواند ناديده بگيرد؟! و همچنين سريال امام علي (ع) كه آن هم كلاس درس ايمان و جهاد و بصيرت و ولايتمداري بود؟! سواي اينكه هر كدام از آنها مروري بر تاريخ بودند و توده هاي مردم را كه شايد به دلايل مختلف با تاريخ آشنايي كافي نداشتند را با بسياري از حوادث مهم و تاثيرگذار تاريخي كه ريشه بسياري از اعتقادات و پاسخ بسيار محكمي به برخي شبهات بودند را توجيه و آشنا كردند.
اما استقبال خوب مردم از اين سريال ها نشان داد كه مسئولين امر مي بايستي به فكر توليدات بيشتر و متنوع تري در اين عرصه باشند و از هزينه و سرمايه گذاري در اين حوزه دريغ نورزند. چرا كه وقتي هاليوود با فيلم و سريال هاي خود به جنگ با عقايد مسلمانان و ايرانيان شيعه مي آيد و براي تاثير گذاشتن بر مردم هزينه هاي چند صد ميلياردي هم مي كند مطمئناً صدا و سيماي ما هم با عنايت به همين موضوع مي بايستي در راستاي تقابل با آن تلاش كند و يكي از راه هاي آن توليدات ديني جذاب و قوي است. هر چند مدتي پيش خبرهاي خوشي از روند توليد و ساخت سريال «حضرت موسي»(ع) به كارگرداني فرج الله سلحشور به گوش رسيد كه تجربه موفقي را در ساخت سريال حضرت يوسف(ع) گذراند و حال با كوله باري از تجربه و سابقه به سراغ ترسيم زندگي يك پيامبر بزرگ ديگر رفته است.
اما موضوعي كه مطرح است اين است كه چرا اين قدر فاصله بين سريال هاي قرآني يا تاريخي- مذهبي مي افتد؟ يعني با وجود اتمام سريال «مختارنامه» كه با استقبال بسيار گسترده اي از سوي مردم مواجه شده است دو يا سه سال بايد منتظر روي آنتن رفتن سريال بعدي كه احتمالا «حضرت موسي»(ع) است به سر برد ؟ آن هم در شرايطي كه سريال هاي ايراني نزد مردم كشورهاي عربي و اسلامي آسيا و آفريقا و نيز ساير مسلمانان دنيا از مقبوليت بسيار زيادي برخوردار شده اند و حتي به زعم برخي تاثيرگذاري هاي اجتماعي و سياسي بسيار زيادي هم در بين مردم داشته اند. به طوري كه برخي كارشناسان معتقدند شيوه حكومتداري يوسف پيامبر و سپس روحيه ظلم ستيزي و قيام خواهانه مختار نقش موثري در روند قيام ملت هاي عربي داشته است و از همين رو بود كه برخي حكام عرب كه امروز يا نيستند و يا پايه هاي حكومت خود را سست و متزلزل مي بينند مجازات هاي سنگيني براي خريد و فروش و حتي تماشاي آن سريال ها وضع مي كردند! و البته آنقدر از عمق تاثيرگذاري آن سريال ها به وحشت افتاده بودند كه به سرعت دستور ساخت سريال هاي مشابه با محتواي متفاوت و براساس منافع و يا منابع تحريف شده و ناسالم خود را دادند.
از اين حيث باتوجه به اينكه با همين اهرم يعني سريال هاي ديني مي توان نقش مرجعيت رسانه ملي براي رسانه ها و ملت هاي منطقه را هم برجسته تر كرد و نيز باتوجه به تشنگي مردم كشورمان و نيز ملت هاي منطقه و همچنين لزوم توجه به تعاليم ديني و تاريخي براساس رويكرد بصيرت افزايي و تعميق بينش سياسي اعتقادي مردم مي بايستي سرمايه گذاري بيشتري در اين حوزه انجام گردد.

 



نگاهي به فيلم «روزهاي زندگي» اثر پرويز شيخ طادي
تصوير بكر از روزهاي سخت و بزرگ يك ملت

محمدقمي
گاهي اوقات اتفاقاتي براي آدم مي افتد كه او را در اوج نااميدي و بيچارگي و يأس و بدبياري، هيجان زده مي كند و اميدوار. يادم مي آيد وقتي در هياهو و بلبشوي آن فيلم هاي آبكي و بعضا مبتذل جشنواره فيلم فجر سال پيش كه درباره خيانت بودند وبازهم خيانت، فيلمي روي پرده رفت كه برق از چشمانم ربود و دل و ديده ام را روشن كرد. فيلمي كه نه درباره خيانت بود و نه آبكي و نه پرهياهو. فيلمي آرام، بزرگ و البته رشيد و با شهامت و درباره شهادت. شهد شيرين با شهيدان بودن و آنان كه در جبهه به جهادي ديگر- اما از همان جنس كه جهاد شهيدان- مشغول بودند. فيلمي كه به يادم آورد ما بي دليل به اين دنيا نيامده ايم و اينجا همچون گله و رمه اي سرگردان و بي چوپان، رها نيستيم. فيلمي كه نشان داد سينما هم مي تواند شريف باشد و از شرافت بگويد و نه سود شهوت و شهرت و هيجان هاي كاذب را بخورد و نه وطن فروشي كند و و شرف فروشي. فيلمي كه «بزرگ بود و از اهالي فردا و با تمام افق هاي باز، نسبت داشت»!
روزهاي زندگي فيلم مهمي است در سينماي ايران. اساسا هر فيلم نسبتا خوبي در سينماي ما فيلم مهمي است چرا كه در گرداب و غوغاي انبوه فيلم هاي بد و غيرقابل تحمل، ساخته شده. پس بنابراين يك اتفاق است و كورسويي در شب ديجور اين روزگار.
اما چرا برآنيم و معتقد به اينكه فيلم «روزهاي زندگي» اثر مهم و قابل دفاعي است؛ پاسخ اين سؤال در چند بخش و حوزه قابل رديابي است:
اول آنكه فيلم «روزهاي زندگي» در پرداخت سخت افزارانه سكانس هاي جنگي كاملا موفق و حرفه اي و حتي خيره كننده ظاهر شده و ابدا اين نكته و شاخصه را دم دستي و سطحي برگزار نكرده و كارش را در اين حوزه كه اتفاقا حوزه بسيار خطير و مهمي هم هست، جدي گرفته و از پس آن به خوبي برآمده.
گاهي شاهد بوده ايم كه فيلم هاي دفاع مقدسي ما با اينكه از يك ايده و مضمون خوب هم برخوردار بوده اند اما در تصويرگري سكانس هاي جنگي، خيلي فانتزي و شل و بي مايه كار كرده اند و همين امر هم باعث شده است كه فيلم براي مخاطب از جذابيت بيفتد و او را همراه نكند و اين عدم همراهي از نماهاي جنگي براي مخاطب عام از جذابيت شروع شده و به مضمون و حرف و پيام اصلي فيلم هم سرايت كرده و به كلي همه چيز را از حيز انتفاع ساقط نموده است.
گرچه پيام فيلم بايد تنيده در فرم آن باشد و غيرقابل انفكاك، اما با اين حال گاه ديده شده كه آثار سينمايي ما در حوزه فيلم هاي دفاع مقدسي چنين رويكرد و حال و روزي نداشته اند و خب بي شك از جذب مخاطب و تأثيرگذاري درست و اصولي بر روي او هم عاجز بوده اند. اما «روزهاي زندگي» چنين نيست و فيلمساز دقيقا حواسش به اين مولفه و نكته مهم بوده و توانسته اين عنصر جدي و حرفه اي را به شكل قابل قبولي در اثرش به نمايش درآورد.
از اين منظر بايد گفت فيلم «روزهاي زندگي» داراي صحنه هاي جنگي و پركنش خوب و جذابي است كه با اجراي حرفه اي و بازي هاي درخشانش، مخاطب را تا به انتها با خود همراه مي كند.
دوم آنكه اين ويژگي ارزشمند سخت افزاري در فيلم «روزهاي زندگي» با يك نرم افزار مضموني و ايده بكر و بازي هاي خوب نقش آفرينان و البته كارگرداني كاملا حساب شده اش تلاقي و پيوندي موفق به وجود آورده و اساسا بايد گفت «روزهاي زندگي» در يك منظومه پديدارشناسي به نام «فيلم» مخاطب را شاهد يك جذابيت متعالي مي كند و اين اتفاق مهمي است.
داستان يك گروه امداد پزشكي در بحبوحه منطقه خط مقدم جنگي و مصايب و مشكلات آنها، بستر روايي مناسبي براي داستان خانوادگي و ملودرام منتشر در فضاي جنگي فيلم مي گردد و در اين بين حتماً بايد اشاره كرد به خلاقيت و ارزش غيرقابل انكار «طراح صحنه» و جلوه هاي فيلم كه واقعاً استاندارد سينماي ايران را در اين حوزه حرفه اي، در «روزهاي زندگي» ارتقا بخشيدند.
سكانس هاي سخت و خيره كننده آن بيمارستان زيرزميني صحرايي و آن عمل جراحي چشم كه فوق العاده تاثيرگذار و خوب اجرا شده بود. به ويژه وقتي به خاطر بياوريم بازي درخشان و خوب هنگامه قاضياني و حميد فرخ نژاد را در آن موقعيت سخت و خطير و شكننده و حس آميز جنگي.
«روزهاي زندگي» بي ترديد آبروي اين روزهاي سينماي ماست كه به روي پرده رفته و نگارنده، ديدن آن را به عنوان يك پيشنهاد قابل اطمينان و درخشان، به خوانندگان همراه و فهيمش هديه مي كند.
بنابراين به پاسخ اين پرسش رسيديم كه به راستي فيلم «روزهاي زندگي» چگونه توانسته به اين آبرو و بزرگي و ارزش نائل آيد و بدان دست يابد. اين موفقيت در هر ساحت سخت افزاري و نرم افزاري محقق شده است.
«روزهاي زندگي» نتيجه يك تلاش مخلصانه، با پشتكار و وفادار و مرهون اصول و ارزش هاي متني و محتوايي و ساختاري سينمايي است.
دقت در رعايت اصول بصري چه در حوزه درام و چه اكشن و چه فضاسازي و چه شخصيت پردازي، در اين فيلم به چشم مي آيد و در آن به منصه ظهور و بروز رسيده است.
خيلي جالب است كه فيلم با يك بودجه معمولي و حتي مي توان كم ساخته شده و از همين امكاناتي بهره برده كه در اختيار مابقي فيلمها هم هست و چه بسا بيشتر از «روزهاي زندگي» هم.
اما خلوص و اعتقاد و پشتكار سازنده و وفاداري و رواداري نسبت به اصل و اصالت و ماهيت و استانداردهاي سينمايي، چنين نتيجه اي را به بار آورده و چنين فيلمي را حاصل كرده.
و اين اتفاق، قابل تعظيم و ستايش و اين فيلم، لايق الگو قرار گرفتن است براي همه آنان كه دل در گرو ارزش هاي بكر و ناب اين ملت دارند و مي خواهند و مي توانند ادامه دهنده راهي باشند كه روزهاي زندگي و امثالش طي كرده اند. اميد!

 



شاخصه اخلاق در سينما ترديد و تردد ميان روشنايي وتاريكي

علي اكبر باقري ارومي
اين روزها رعايت يا عدم رعايت بحث اخلاق درسينما موضوع دامنه داري است كه از جزء تا كل اين عرصه را دربرگرفته و حساسيت ها روي آن بالا رفته است؛ از خود هنرمندان گرفته تا ائمه محترم جمعه و همچنين جامعه شناسان و روانشناسان و ساير كارشناسان فرهنگي همه به نوعي درگير اين بحث شده اند. سؤال اول اينجاست كه چگونه اين مبحث تبديل به بحث روز سينماي ما شد و چگونه است كه بعضي افراد درسينماي ايران بدون رعايت خط قرمز با عبور از آنها حوزه هاي اخلاقي جامعه را در مي نوردند؟ و البته از غفلت بعضي از مسئولين هم نبايد گذشت كه با اعمال تساهل و تسامح، دست بعضي از هنرمندان را دراين زمينه بازگذاشته اند.
اگر بخواهيم اين مسئله را كمي دقيق تر و از منظر رسانه اي و فرهنگي دنبال كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد. كه اولا: براي بعضي ها صرف وارد شدن به دنياي هنر خصوصا سينما و تئاتر و تلويزيون اولي بر معرفت بوده است و براي برخي از هنرمنداني كه وارد اين حرفه مي شوند كسب درآمد، شهرت، رسانه اي شدن، و هر نقشي را در هر فيلمي ايفا كردن خيلي بيشتر از معرفت يافتن و هنرمند بودن ارزش دارد. به همين سبب است كه حتي برخي از مسئولين هنري در مملكت ما از آنجايي كه پرداختن به هنر را از جمله حرفه هاي آزاد ديگر و با ويژگي سرگرمي سازي تلقي مي كنند خود به خود اين آزادي را براي هنرمندان قائل اند كه آنان به شغل هنري وارد شوند و حتي گاهي بدون معيار مشخصي يك شبه ره صد ساله را بپيمايند، چه از لحاظ مادي و چه تضمين شغلي!
متاسفانه بايد گفت اين روندي كه آغاز شده است هيچ سد و مانع و رادعي را به رسميت نمي شناسد، ولي بايد پـرسيد كه آيا اين بحث و آغاز آن را انتهايي قابل تصور است؟ يعني آيا افراد و جريان هايي كه بحث بي اخلاقي درسينما را مطرح مي كنند، مقصد مشخصي را مدنظر دارند يا صرفا يك سري كليات را عنوان مي كنند؟ واقعيت اين است كه موافقان و مخالفان اين بحث هنوز دركليات مانده اند.
چاره چيست؟
بايد براي باز كردن اين موضوع كمي دورتر برويم و به بررسي افتضاحات فرهنگي دوران اصلاحات بپردازيم. چرا كه از همان موقع بود كه وقتي اصلاح طلبان سكولار به سكانداري سياست و فرهنگ پرداختند شروع كردند به گسترش افكار سكولار و تكيه گاهشان هم دانشگاه ها و علوم انساني پايه بود و از جمله تبليغ و توسعه هنري كه بر مبناي فلسفه غرب قرار داشت.
مسلم است كه بحث اخلاق - كه اعتقاد و عمل را با هم مي خواهد- درميان عقايد نسبي گرا كه اعتقاد ريشه اي با مقدسات را نفي مي كند نمي توانست از اعتبار زيادي برخوردار باشد.
البته بايد ديد كه اين زمينه را چه كساني براي آنها به وجود آورده بودند؟ همان كساني كه درجريانات فرهنگي دوران سازندگي نقش داشتند، چرا كه اصلا در دولت سازندگي، فرهنگ و فرهنگ سازي جزء اولويت ها نبود.
وقتي آقاي خاتمي درپست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي افاضه مي كردند كه:«چون توليد هنري در داخل نظام جمهوري اسلامي صورت مي پذيرد بنابر اين توليد صد درصد اسلامي و ديني است.» خب مسلم است كه اين قياس ساده به عنوان يك نظريه پيش پا افتاده و دائمي براي مسئولين فرهنگي مورد استناد واقع مي شود.
كافي است ببينيم خروجي ما در سينما چيست؟ وقايعي كه اين اواخر درسينما روي مي دهد از چه چيزي ناشي مي شود؟ آيا حاكي از موفقيت فرهنگي ماست و يا برعكس، مي توان از آن به نوعي عقب نشيني فرهنگي در برابر فرهنگ هاليوودي ياد كرد؟ شما ببينيد براي توفيق فيلم «جدايي نادر از سيمين» چه هياهويي به راه انداخته شد؟
برخي از مديران ذوق زده فرهنگي ما چقدر تبريك گفتند و چه استقبالي كردند و تعدادي از هنرمندان ما چه ذوق زدگي اي از خود نشان دادند. سير اين جريان را اگر در نظر آوريم به همان نقطه اي بازخواهد گشت كه اين قياس كلي را باب كرده و بر مبناي جريان مذكور حركت مي كند. درست است كه ما تعدادي هنرمند معرفت جوي ديني در عرصه هاي مختلف از جمله تئاتر و سينما داريم ولي وقتي تفكر غالب در سينما تفكر سكولار است، وقتي اخلاق در سينما نيز تابع همان حضور جهاني در اسكار مي شود، آيا مي توان اين حضور را با توفيق سينماي موردتاييد نظام مقدس جمهوري اسلامي يكي دانست؟ چرا از خود نپرسيده ايم؛ اسكار و ديگر جشنواره هاي خارجي كدام يك از مظاهر فرهنگي ما را پذيرفته اند كه ما به اميد آن دل خوشيم و هنوز به آنها اعتماد مي كنيم؟ آيا آنها به مفاهيم اعتقادي ما احترام مي گذارند؟ واقعيت اين است كه آنان فرهنگ ما را داخل فرهنگ خودشان هضم مي كنند و تفاله هاي آن را به عنوان تحفه فرهنگي جا مي گذارند. اين ها واقعيات تلخي است كه سينما مجبور است آنها را تحمل كند، واقعياتي كه با مدل مقايسه كلي راجع به پديده هاي فرهنگي سنجيده و دامنگير فرهنگ و هنر ناب اسلامي مان گرديده است. خروجي هاي آن نيز در اين چند سال مشخص و معين بوده است: «خانه منحله سينما» و بعضي هنرپيشه هاي مسئله دار آن!! كه به سراسر عالم تردد كرده و در آنجا مخالف فرهنگ اسلامي ايراني موضع مي گيرند. تا آنجا كه هرچه آنان خواستند اجرا كردند و به هر هيبتي درآمدند و در فيلم هاي مبتذل و مستهجنشان نقش آفريدند و تبديل به سفير ابتذال شدند! چه بايد گفت درباره بازيگري كه مي گويد «مشكل سينماي ايران نبود سكس و خشونت و الكل است.» چنان كه اصغر فرهادي هم كه فيلم هايش ضدخانواده هستند در جشن محفلي سال گذشته خانه منحله سينما خواستار بازگشت چند فيلمساز ضداخلاق و فراري كه در خدمت دستگاه هاي ضدبشر غربي درآمده اند شد.
بي ترديد، ما از سينماگران متعهد و دلسوزي كه در عرصه سينما فعاليت دارند قدرداني مي كنيم ولي آنچه ما از آن انتقاد داريم حاكم شدن فرهنگ هاليووديسم و سكولاريسم در سينماست كه به طرز مرموزانه و ظريفي در بدنه سينما به چشم مي خورد و اخلاق بورژوازي را در بدنه جامعه ناخودآگاه تزريق مي كند. چرا كه ما طرحي جاندار براي ارائه به سينماگران نداريم و هيچ به آن هم نمي انديشيم كه بتوانيم اين خلأ را به ملأ بازگردانده و بتوانيم اخلاق و تشخص اسلامي را بطور واقعي و ملموس در بدنه آن جاري و الگوسازي نماييم.
جايگاه سينماي
انقلاب اسلامي كجاست؟
و اما سينماي انقلاب اسلامي ما در اين ميانه چه مي كند و چه جايگاهي را به خود اختصاص داده است؟ سينماي انقلاب اسلامي ما يك سينماي خودجوش است سينمايي كه با بروز و ظهور آن در حوزه هنري مي رفت تا الگويي ناب براي تجلي انديشه هاي فرهنگ اسلامي باشد ولي با برمسند نشستن همان عناصر فرهنگي سكولار و با درپيش گرفتن همان قياس ساده كه خدمتتان گفتيم تفكرات ناب كنار گذاشته شد و منفعت و كسب درآمد جاي اشاعه فرهنگ نشست و سينماگران متعهدي به مانند سيدشهيدان اهل قلم كه شيوه هاي نويني را مي خواستند در عرصه سينما تجربه كنند، كنار گذاشته شدند پيروي از همان قياس ساده و بدون دردسر در حوزه هنري هم نفوذ كرد و فروغ سينماي انقلابي و فرهنگي ما را خاموش كرد و سينماي انقلابي ما را به ازاي حمايت قاطع و اصولي، تابع روحيه خودجوش چندين هنرمند متعهدي نمود كه دل شان مي خواست سينماي انقلاب ما زنده و پا برجا باشد و بماند.
تذكري حياتي
اين سينما نمي داند از خود و زمانه خود چه مي خواهد و اين ندانستن و جهل سبب شده كه بدون طراحي ذهني درگذر زمان دچار چالش شده و واماندگي را تجربه كند!! به نظر من چالش اصلي اين سينما، شناخت مبهم از انسان و گرايش هاي اوست. همين عدم شناخت از انسان خود به خود در گرايشات اخلاقي هنرمندان نيز تاثير مي گذارد. پوشش هنرمندان را در نظر آوريد، به راستي چرا برخي هنرمندان به خصوص بعضي از خانم ها، گاهي اوقات داراي پوشش مناسبي نيستند.
به نظر من مي توان آن را به سبب اين موضوع دانست كه فلسفه بازيگري كه بازيگران از آن تبعيت مي كنند، فلسفه اي بدون تاثير در نفس آدمي است اين قبيل از بازيگران گاهي اوقات آن قدر در پيله غفلت فرو مي روند كه فقط به درآمد بازيگري و در آوردن هزينه زندگي و يا بالا رفتن از پـله ترقي فكر مي كنند؛ مسلم است اين گونه غفلت از هنر متعهد نمي تواند تاثيرگذاري و تاثير بخشي خود را حفظ كند و برعكس تاثير سوء اجتماعي برجاي گذارده و بدبيني ها نسبت به هنر را تشديد كرده و انحراف ناخود آگاه را به سوي نفاق هنري شكل مي دهد، در يكي از مقاله هايم اشاره به اين موضوع داشته ام كه بازيگر بايد اين حس برتر را داشته باشد و باور كند تنها يك بازيگر نيست بلكه بايد حركت خويش را به سوي تعالي نشان داده و به تصوير بكشاند يعني او بايد شخصيت روبه تعالي خويش را هم در واقعيت و هم در ذهنيت و بازي كردن كاملاً به رخ بكشد. بنابراين لازم است كه ما وقتي از اخلاق و مضرات فساد در سينما بطور يكسان براي مردان و زنان صحبت مي كنيم به اين نكته ظريف هم اشاره داشته باشيم كه اخلاق در سينما نه به طور ظاهري به اين مقوله پرداختن بلكه آن را به طور كامل مورد نظر قراردادن است.
بنابراين بحث اخلاق در سينما بحثي كاملا ارتقايي و كيفي است كه اتفاقا تاثيرگذاري آن پيش از همه بايد از خود هنرپيشه آغاز شود.
طرح ما چگونه است؟
طرح ما برمحوريت چند شاخصه قرار دارد:1- حرمت،2- معرفت 3-غيرت4- عفت. ما مي توانيم با حركت درچارچوب اضلاع اين چهار شاخصه، اخلاق هنرمندي را شكل داده و بتوانيم چارچوب معيني را براي تعالي هنرمندان هنر سينما را طرح ريزي نماييم.
هدف نهايي
همه ما مي دانيم كه سينما يكي از ابزارهاي تعالي انسان است. خصوصا اينكه مي دانيم سينما دست آورد تكنولوژي دوران اخير به دست همين بشر است.
در واقع اين دست آورد پيشرفت درعلم فيزيك و تلفيق آن با هنر و ادبيات بود كه در نوع خود شگرف و قابل تحسين است.
ولي بشر با همين مورد اخير در واقع توانست با اتكاء به سرمايه داري لجام گسيخته، انسانيت انسان ها را به چالش كشانده و به او شناخت منفعت طلبانه از خود دهد.
شناختي كه بشر را از پـله بندگي رب العالمين چندين پله به سقوط سوق داد و اولين چيزي كه نصيبش شد دريدن حرمت بشر و دور افكندن معرفت وي و كور كردن آن بود. وقتي شأن بشر همطرازي با حيوانات گرديد مسلم است كه ديگر نمي توان روي مسئله اي بنام غيرت و عفت تاكيد كرد. وقتي مباحث اخلاقي مي خواهد خود را در حوزه فرهنگي غرب قرار دهد خود به خود اخلاق يك مسئله فردي شده و جايگاهي در تعيين روابط اجتماعي و تغيير آن نمي يابد. اخلاق خصوصي شده و حتي نمي تواند تاثير فردي داشته باشد چون در اجتماع روابط غريزي حاكم مي شود نه اخلاقي و متعالي!! آن اخلاقي مي تواند جايگاه متعالي براي هنر بسازد كه از جايگاه غريزه دور شده و راه به سوي تعالي بشر بگشايد. بنابراين وقتي از اخلاق هنري سخن مي گوييم يعني مي خواهيم محدوده اي را براي آزادي افراد در رابطه با يكديگر در جهت سلامت حركت اجتماع تضمين نماييم و در همين رابطه است كه حرمت و معرفت و غيرت و عفت بايد محدوده آزادي اجتماعي ما را تعيين كند. متأسفانه ما به طرف فرهنگ خودمان پيشرفت اندكي داشته ايم و بيشتر تمايل ما به سمت فرهنگ و تعريف انسان در غرب بوده و فرهنگ غرب كه معلوم است به خاطر حاكميت غريزه و تعريف روابط اجتماعي انسان در محدوده آن هبوطي دوباره را براي انسان رقم زده است.
راه حل تعالي اخلاقي انسان در حوزه هنر سينما چيست؟
بطور خلاصه، بايد از نگاه سنتي و ترميمي در حوزه فرهنگي و آموزشي دست برداريم قاطعانه و بدون ترديد نگاهي نو را در حوزه علوم انساني و هنر بالاخص در حيطه سينما را در پيش گيريم. شيوه هاي آموزشي جديد را پيش پاي حوزه علوم انساني بگشاييم تا دست بالاتر را در طرح ايده ها و عملي كردن آنها داشته باشيم، ما پيشتازان ارائه نظريه جديد حكومت جمهوري اسلامي هستيم. پس بايد بتوانيم با ارائه نظريات جديد به خصوص در عرصه مهم و تاثيرگذار هنرها زمام هدايت بشر را به دست گيريم. بايد مسئولين رده بالاي فرهنگي ما روحيه و نشاط انقلابي خويش را بازسازي نموده و وارد عرصه تغييرات بنيادساز نوين گردند و به نظريات نوين با شجاعت توجه كنند تا بتوانند بنيادهاي علمي ارتقاء كيفيت اخلاق را دگرگون نموده و راه به تعالي ببرند! اميدواريم چنين شود.

 



فيلم هاي ويدئويي به جزاير هفت گانه مي روند

بخشي از فيلم هاي نخستين جشنواره بين المللي فيلم ويديويي تهران در هفت جزيره خليج فارس به نمايش درمي آيد.
محمدرضا عباسيان دبير جشنواره با اعلام اين خبر افزود: اين فيلم ها در راستاي برگزاري همزمان جشنواره در جزيره ابوموسي براي نمايش در جزاير هفتگانه خليج فارس پيش بيني شده است.
به گفته وي قرار است منتخبي از آثار اين جشنواره در «جزيره هاي قشم، هرمز، هنگام، لارك، لاوان، سيري و ابوموسي» نيز نمايش داده شود.

 



اعتراض به تبعيض جنسيتي در جشنواره كن

نبود حتي يك كارگردان زن در شصت وپنجمين دوره از جشنواره فيلم كن اعتراض برخي فيلمسازان را برانگيخته است.
جمعي از فيلم سازان زن در مقاله اي انتقادآميز در روزنامه لوموند فرانسه، از برگزاركنندگان جشنواره فيلم كن به علت حضور نداشتن حتي يك كارگردان زن در بخش رقابتي گلايه كردند.
به گزارش ايسنا، شصت وپنجمين جشنواره فيلم كن درحالي از روز چهارشنبه آغاز شد كه در ميان 22فيلم حاضر در بخش رقابتي نامزد نخل طلا حتي يك كارگردان زن نيز ديده نمي شود. به همين دليل جمعي از فيلمسازان زن فرانسوي با انتشار مقاله اي انتقادآميز، جشنواره كن را به تبعيض جنسيتي و ناديده گرفتن فيلمسازان زن متهم كردند.

 



تلاش سينماي رژيم صهيونيستي براي تحريف يك رسوايي

رژيم صهيونيستي براي تحريف رسوايي ترور المبحوح از رهبران اسرائيل در دبي، يك فيلم سينمايي توليد مي كند.
به گزارش فارس، سينماي رژيم صهيونيستي اين روزها درحال انجام مأموريتي براي موساد در ايجاد روايتي جديد از ترور يكي از بزرگ ترين رهبران حماس است. ترور محمود المبحوح، از رهبران حماس كه توسط رژيم صهيونيستي متهم به انتقال تسليحات به غزه بود و توسط يك تيم ترور موساد در دبي به شهادت رسيد سوژه فيلم «كيدون» است. كيدون به زبان عبري سرنيزه معنا مي دهد و اين نام تيم ترور موساد است كه در آن 26نفر از جمله دو زن با تابعيت هاي جعلي در ترور المبحوح شركت كردند. اين فيلم اسرائيلي كه در مشاركت با فرانسه ساخته خواهد شد توسط «امانوئل ناكاش» كارگرداني خواهد شد و در آن تلاش خواهدشد با استفاده از يك بازيگر- مدل صهيونيست، نحوه ترور المبحوح با تخريب چهره وي تشريح شود. «كيدون» با بودجه 2/5 ميليون دلاري هم اكنون در شهر ساحلي ايلات فلسطين اشغالي و در هتلي كه به هتل ترور المبحوح در دبي شباهت دارد درحال فيلمبرداري است و قرار است سال آينده در رژيم صهيونيستي و فرانسه اكران شود. البته «امانوئل ناكاش» درباره فيلمش به آسوشيتدپرس گفته است كه «اين فيلم نه يك مستند است و نه يك فيلم تاريخي بلكه اين نقطه نظر من از داستان المبحوح است.» ترور المبحوح رسوايي بزرگي را براي رژيم صهيونيستي به وجود آورد. به ويژه آنكه استفاده جاسوسان موساد از گذرنامه هاي جعلي انگليسي، ايرلندي، فرانسوي و آلماني موجب انتقاد شديد اين دولت ها از تل آويو و حتي احضار سفراي رژيم صهيونيستي در اين كشورها شد.

 



تاريخ 850ساله خرمشهر مستند مي شود

مستند «خرمشهر آزاد شد» با روايت تاريخ خرمشهر از 850سال پيش تاكنون از شبكه يك روي آنتن مي رود.
به گزارش مهر، «خرمشهر آزاد شد» نام مستندي است كه مهدي شاحسيني به ياد رشادت همه گروه هايي كه دست به دست هم خونين شهر را آزاد كردند، ساخته است. اين مستند كه در گروه حماسه و دفاع شبكه يك ساخته شده 9قسمت 35دقيقه اي و شامل مصاحبه با افراد مختلف، انيميشن، تصاوير آرشيوي و عكس است كه از شبكه يك روي آنتن مي رود.

 



ابراز نگراني از «سقوط كاخ سفيد» در يك فيلم

هاليوود با ساخت يك فيلم سقوط كاخ سفيد را به زمامداران اين كاخ هشدار مي دهد.
«سقوط كاخ سفيد»، يكي از دو فيلم تازه اي است كه قصه آن در داخل كاخ سفيد اتفاق مي افتد و مضمون آن ها درباره نابودي اين محل است.
خط اصلي قصه درباره مأمور جواني است كه بايد جان رئيس جمهوري را از يك توطئه تروريستي نجات دهد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14