ضرورت سفرهاي تابستاني و مشكلات پيش رو (بخش سوم)
سفر، نياز روح درمانگر جسم
سفر پديده اي برآمده از تكاپوي
انسان ها از نسل ديرينگي تاريخ و آن هم زاده نياز و تأمين پايداري شان بوده است.
تسلسل چرخه هاي دوران، اتفاقات، تحركات، تحولات، اختراعات و... و... نهايتاً در
مقطعي، «تاريخ» نام مي گيرد. پس، نسل هاي پياپي انسان ها در هويت يابي و از سر
كنجكاوي، به تكاپويي فراتر از نياكان گذشته و فرازتر از غذاي جسم، دست مي زنند كه
در واقع هر يك از نسل ها برگي از تاريخ مي شود و... حالا ما سفر مي كنيم كه خرده
هاي تاريخي شكل يافته را بشناسيم. حال غير از مفاخر دست يافته تاريخي كه موزه اي
شده و برنامه مسافرت ها مي شود، تفرج و شناخت آداب، باورها و افزايش دانش، نياز
روحي و شادابي انديشه، يك بخش با اهميت گردشگري و سياحت است. بخش سوم گزارش ديدگاه
هاي صاحب نظران و همچنين روان شناسي سفر به خوانندگان گرامي تقديم مي گردد.
سفر به جاي نسخه دارو
«معمولاً هر پانزده روز يك بار به اتفاق همسر و فرزندم در طول شش ماه اول سال به
طالقان مي رويم و در يكي از روستاها در يك اتاق مجزاي يكي از آشنايان دو روز آخر
هفته سفره زندگي مان را پهن مي كنيم و فكر هيچ چيز جز زمان حال به سر راه نمي
دهيم.»
اين هم تعريف «رضا گرگاني» راننده از سفر است. خيلي راحت صحبت مي كند. مي گويد به
اين نتيجه از چند سال پيش تاكنون رسيده كه اگر هر چند وقت هزينه دكتر و دوا بدهد و
بدن به دارو و شربت عادت كند و باز همان آلودگي هوا و سرگيجه و اعصاب داغان از بوق
و سر و كله با اين و آن به سراغش آيد و باز نسخه بگيرد، اين مسائل ديگر افاقه نمي
كند. او مي گويد: «باور كنيد همين دو روز رفت و آمد هرچند وقت يك بار، همه ناراحتي
را از بين مي برد و چند روز گشت براي رزق و روزي در شهر را هم سخت نمي گيرم.»
اين راننده حدود پنجاه سال سن، يك مشكل سلامت اكثر مردم و خودش را آپارتمان نشيني
مي داند و اضافه مي كند: «زندگي در يك آپارتمان چه 50-40متري و يا بالاي 100متر در
طبقات زياد، خوره روح است. بنيه هر آدم تحليل مي رود. ما اين را تجربه كرديم كه
انگار در قرنطينه باشيم. در قديم الايام خانه باغچه دار و حوض داشتيم. خورد به
وراثت. سهم من برابر قيمت يك آپارتمان چهل و سه متري شد درحالي كه پنج سر نان خور
بوديم. مانديم سه نفر عيال و يك فرزند. آنها حاضر نشده اند بار و بنه مان را كول
بگيريم و يكسره برويم خانه اي در طالقان و گوشه اي دور از قيل و قال هاي تهران اما
حالا دلمان را به اين خوش مي كنيم كه حداقل دور روز هواي پاك مي خوريم. اين رفت و
آمد براي مان سفر شده است و روحيه مي دهد.»
معجزه سفر با قناعت
«كبيري» شغل آزاد دارد كه در اين رابطه مي گويد: «زندگي در شهر تهران پنجاه درصدش
لطمه زدن ناخواسته به سلامت انسان به واسطه تنفس در آلودگي هاي هوا و ناامني و
تخريب روحيه از اين همه خودرو و نگراني 24ساعته در طول سال از تصادفات است. تنها
راه ايمن سازي بيرون رفتن از شهر و سفر كردن است كه آن هم براي همه كس، راحت نيست.
هزينه هاي روزمره چيزي باقي نمي گذارد. با اين حال بايد از خيلي نيازها و مخارج
كاست و حداقل در فرصت تابستان دست بر و بچه ها را گرفت به سمتي برد. امسال چادر
سفري به توصيه خانواده تهيه كرديم. دستي هم به ماشين بيست سال كار كرد مي كشيم تا
از يكنواختي زندگي بيرون بياييم. مسافرت در تندرستي معجزه مي كند اما بايد از گوشه
و كنار هزينه ها بيشتر زد!»
«خانم تقي پور» عازم سفر است. در واقع از تهران به شهر زادگاهش مي رود. او مي گويد:
«سفر براي روحيه خوب است و فكر انسان باز مي شود چون در سفر با رسم و آداب و زندگي
مردم ديگر آشنا مي شود. از يكنواخت بودن زندگي شهري خود بيرون مي آيد. كلاً سفر
باعث رفع كسالت انسان مي شود. ان شاءالله همه سفر خوش داشته باشند.»
مشاور سفر در آژانس ها
«ديدن و سوار شدن به درشكه، راه رفتن روي سنگفرش خيابان ها و مشاهده معماري هاي
قديمي كشورمان براي گردشگران خارجي جذابيت و نشاط انگيزي خاص دارد. از ديگر سو وجود
و در دسترس بودن مراكز اطلاع دهي، راهنمايي و مشاوره در گستره تمامي محل ها و شهرها
يك امر ضروري در جهت تسهيلات و رضايتمندي مسافران است.»
در گفت وگو با «خانم كاظمي» مدير روابط بين الملل باشگاه سفرهاي جهاني، وي مطلع
ابراز نظراتش را اين جمله معروف «بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي» آغاز مي كند و
در ادامه بر اين باور است: «شخص در هر سفر يك بخش از جهان و از جمله كشورمان را كشف
مي كند كه به عبارت ديگر، با انسان هاي جديد، آداب و تمدن جديد و اطلاعات جديد آشنا
مي شود و همچنين عقيده دارد آنان كه سفر نمي كنند حس جويايي را از دست داده اند.»
وي در فرانگري خود به مقولات متنوع سفر، موضوع مشاوره را مطرح مي كند و با اين
توضيح كه «متأسفانه در ايران مردم وقتي براي رفع خستگي كارها و مشغلات ديگر نمي
گذارند» مي افزايد: «آن زمان هم كه قصد مسافرت راه دور دارند، مشاور سفر ندارند
درحالي كه از مقصد خود هم چندان اطلاع و آشنايي ندارند. در اين وضعيت لازم است با
مشاور ارتباط برقرار شده تا موقعيت مقصد روشن و مشخصات كامل و جزئيات سفر به متقاضي
تفهيم شود. بنابراين بايد آژانس ها مشاور گردشگري داشته باشند. در همين رابطه جا
دارد اشاره شود كه در همه كشورها در هر ناحيه مكان هاي ويژه سفر و گردشگري جهت
راهنمايي و استفاده از مترو و اتوبوس در نزديك ترين محل سكونت خانواده ها وجود
دارند كه به متقاضيان سير و سياحت، اطلاعات رايگان ارايه مي دهند.
داشتن سرويس هاي استراحتي و بهداشتي بين شهري
وي در بخش پاياني اظهارات خود، درخصوص الزامات تدارك و ارايه خدمات مناسب و جامع در
پروسه مسافرت ها، مي گويد: «اولين كار مهم براي روند سهولت برنامه مسافرت، آن است
كه در تمام شهرها دفتر مركزي اطلاع رساني و خدمات گردشگري داشته باشيم تا مسافر از
طريق اين مراكز، اطلاعات مورد نيازش را دريافت كند و با احساس آرامش خاطر عازم
مقصدش شود. موضوع با اهميت ديگر اين است كه مكان هايي از قبيل آسايشگاه موقت
استراحتي، سرويس بهداشتي، درماني، بهداشتي و امدادي در مسيرهاي بين شهري وجود داشته
تا چنانچه نياز مسافران باشد مورد استفاده شان قرار بگيرند. اين نوع خدمات نيز باعث
رضايت مسافران و رغبت بيشتر گردشگري به هر منطقه از كشورمان مي شود.»
سفر، نياز بنيادي انسان
... نسيم سفر جان پذير، نسيم صبح بيدار دلي و خودآگاهي، حس پويندگي، شناسه ناشناسي
ها، نقب به تونل تاريخ و ديدارهايي كه نوعي احساس شنيدن طنين هاي متنوع گستره زندگي
بشري و نياكان را تداعي مي كنند و... و... سفر است كه ناخواست ها، سختي ها و
افسردگي را از چهره هستي مان لايه برداري مي كند و سبكبال احساس مي شود دم و بازدم
تازه از چند روز خروج از دايره بسته كار و كش وقوس هاي جانبي براي بودن و ماندن در
روح و جانمان دميده و طعم بركت الهي زندگي در سفر چشيده مي شود.
اما پازل مسافرت از ديدگاه علم روان شناسي چگونه چينش و شكل دارد؟ يك قطعه اش آن
است كه نياز به سفر انسان هاي اوليه، نياز غذاي جسم بوده است... اما امروز احتياج
به غذاي روح شايد برابر نياز جسم است.
«دكتر فربد فدايي» مدير گروه روانپزشكي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، جايگاه
مسافرت در مجموعه زندگي انسان را چنين نگاه مي كند و وسعت مي دهد: «سفر جزو نيازهاي
بنيادي انسان است. آدميان نخستين به صورت گروه هاي مهاجر شكارچي مي زيستند زيرا
يكجانشيني و سكونت دائم باعث كاهش منابع شكار و در نتيجه گرسنگي آنان مي شد. تنها
پس از دستيابي به شيوه هاي كشاورزي بود كه نياز به سفر كاستي گرفت. دوران طولاني
سفر پيوسته و ناگزير در جست وجوي غذا، در قياس با تمدن بالنسبه كوتاه مدت كشاورزي
تأثير فراواني در ناخودآگاه گروهي از آدميان گذاشته است. از اين رو سفر، پاسخگويي
به يكي از نيازهاي انساني است كه در ژرف ترين لايه هاي روان او جاي گرفته است. هر
چند امروز مانند گذشته هاي دور، سفر هميشگي، نياز اساسي براي زنده ماندن نيست، اما
سفرهاي تفريحي كوتاه مدت، شور نهفته دروني و ديرپا را آشكار مي كند و در جهت رفع
كنجكاوي، كشف ناشناخته ها و ميل به نوجويي است كه آن هم از نيازهاي اساسي و بهنجار
انسان است.»
به گفته عضو هيئت مديره انجمن علمي روانپزشكان ايران، سفر ارزش هاي روان شناختي
ديگري نيز دارد. در سفر، هر فردي مي آموزد كه جهان را نه تنها از ديد محدود و منطقه
اي خويش، بلكه از ديدگاهي فراگيرتر ببيند. او مي افزايد: «هرسفر به نوعي آموزش و
شناخت است. سفر درون كشور موجب شناسايي بهتر هم ميهنمان و تقويت روحيه هميشگي مي
شود و بر رونق اقتصادي مي افزايد. در طول تاريخ، سفرها نقش مهمي در گسترش علوم،
فنون و فرهنگ در سراسر جهان داشته است و اختراعات و اكتشافات به اين ترتيب در نقاط
مختلف پخش شده است.
سفر تا ژرفناي تاريخ
«دكتر فدايي» در ادامه با بيان اين كه هجرت انبياء و در رأس همه آنان، حضرت محمد«ص»
و نيز امامان«ع» موجب خير و بركت براي عموم بوده است، اظهار مي كند: «سفر، انسان را
با تاريخ و سرگذشت پيشينيان، و به وسيله ديدن آثار تاريخي آشنا مي كند و موجب عبرت
مي شود چرا كه حضور در مكان هاي تاريخي احساسات ديگري را نيز در ما برمي انگيزد. بر
بال هاي خيال به گذشته سفر مي كنيم و از طريق همانندسازي، خود را قهرمان ماجراهايي
مي بينيم كه در آن مكان روي داده است و هويتي تازه هر قدر موقت كسب مي كنيم كه ما
را به توانايي هاي ناشناخته رهنمون مي شود. زيارت اماكن متبركه موجب تقويت احساسات
عالي و اخلاقي در فرد و همبستگي با ديگر زائران مي شود. در نتيجه، هويت گروهي تقويت
مي گردد...»
نظر يك كارشناس امور اجتماعي هم درباره كم و كيف مسافرت، بيشتر محور اقتصادي دور مي
زند وي اين را نوعي لازمه سفر مناسب مي خواند و توضيحاتي هم مي دهد. «م- صادقي» در
شروع صحبتش به ناميزان بودن تراز دخل و خرج اكثر خانوارها اشاره دارد و مي گويد:
«در شرايط فعلي هزينه روزمره بيشتر مردم غالب بر درآمدشان است. اين مسئله روي
ارگانيزم زندگي و طبعا روي نيازهاي متعارف و متعادل اثر مي گذارد. اين مورد به صورت
واضح و گويا، آشكار است. در چنين اوضاعي به را حتي نمي توان تصميم به سفر گرفت و
خرج بيش از معيار معين درآمد ثابت را تحمل كرد. اما در برابر بايد، توقعات به جاي
اعضاي خانواده را هم داريم. حال به توافق مي رسيم به مسافرت مي رويم با بودجه اي
مشخص. حداقل كرايه يك شب اتاق گوشه حيات مالك 60 هزار تومان باشد، كرايه 6-5 روز،
معلوم مي شود... صدها كيلومتر راه طي كرديم و پس از يك سال، حالا در تعطيلي تابستان
نمي شود دو شب ماند. بعد مخارج خورد و خوراك است. اگر در اتاق اجاره اي وسايل پخت و
پز باشد، بايد مواد غذايي براي چند روز را تهيه كرد. بچه ها و خودبزرگترهاي خانواده
به سفر آمده اند كه گردش كنند. جاهاي ديدني را ببينند. اندكي هم خريد شخصي. اين
موارد را نمي توان ناديده گرفت. نكته ديگر، با خودرو شخصي به سفر آمديم حتما بايد
براي احتياط و احتمال نياز در بين راه، بايد مقداري هم وجه نقد موقع بازگشت تا مبدا
(شهر سكونت) همراه داشت...». اين كارشناس مي خندد و مي گويد: «مثل اين كه انگار رأي
برخي مردم را از سفر مي زنيم! نه و هرگز. اين ها كه گفته شد، به عنوان لازمه برنامه
ريزي براي سفري آرامش بخش و مديريت بودجه خانواده است. به نظر من سفر، درمانگر
افسردگي و عزلت گرايي است، همين طور فرضا از پيش كدورتي بين افراد خانواده بوده كه
به هر حال پيش مي آيد، در مسافرت، دل ها بيشتر نزديك هم مي شوند. چون احساس خوبي به
انسان دست مي دهد. فكر شست وشو مي شود و روحيه متحول. اگر توقعات متناسب با درآمدها
باشد، همه راضي مي شويم. نظرم اين است: «برنامه ريزي در سفر و زندگي، نوعي ميزان
دخل و خرج است و اين، كلي آرامش بخش است.»
گزارش روز
|