(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 13 تير 1391 - شماره 20247

زندگي در عصر يخبندان
تمرين انتظار با طعم زندگي بر مدار دين داري عاقلانه و مصلحانه چگونه است؟                نسخه PDF
همه راه ها به نمره مي رسد
نقد سوم
خبرسوم
نكته
ويتامينه
طنز سوم
بوي بارون
اين...نت


زندگي در عصر يخبندان

تمرين انتظار با طعم زندگي بر مدار دين داري عاقلانه و مصلحانه چگونه است؟

وعده داده شده است كه يك روز جمعه موعود آخرين تكيه زده به ديوار خانه خدا مي آيد و نداي «يا اهل العالم انا بقيه الله» اش به گوش جهانيان مي رسد.كسي نمي داند آن روز كي خواهد بود و شايد زيبايي اش در همين ندانستن ها باشد. ندانستني كه امروز با زندگي شهري و روزمرگي بدجور گره خورده است و گاه مفهوم انتظار را مي برد در پس ذهن ها و دل ها و در يك كلام در پس تمام آنچيزي كه متعلق به زندگي عصر جديد است. و اين سوال را باقي مي گذارد كه ما كه هر نيمه شعبان ميلادش را جشن مي گيريم و جمعه ها را بدون حضورش سپري مي كنيم آيا معناي درستي از زندگي در عصر غيبت داريم؟
اين سوالي است كه تمام آنهايي كه منتظر آمدنش هستند بايد جوابي برايش داشته باشند جوابي كه آنها را نزديك كند به امام عصرشان. همزمان با ميلاد منجي، سراغ برخي از چهره هاي مطرح فرهنگي و اجتماعي كشور رفتيم تا از زبان آنها بشنويم تعريف درست زندگي در عصر غيبت امام زمان (عج) را...عصر يخبنداني كه همه منتظر طلوع خورشيد عالم تاب هستند. همان سبك زندگي كه اين روزها خيلي ها در كتاب هاي روانشناسي و موفقيت ترجمه اي دنبالش مي گردند.
مريم يارقلي
جمال شورجه:
زندگي هميشه آماده
اين كارگردان شناخته شده و متعهد كشور مي گويد: يكي از فلسفه هاي انتظار اين است كه فرد منتظر خود و فضاي پيرامونش را براي رسيدن مهمان و عزيزي كه انتظارش را مي كشد، آماده كند. قاعدتاً در اين فضا، شخص خودش را بايد به لحاظ باطني و دروني، خصوصيات اخلاقي و شرايط محيطي و جامعه را آماده رسيدن منجي كند. به همين خاطر است كه شيعيان كه منتظر ظهور حضرت حجت (عج) هستند، بايد خودشان را براي رسيدن امام آماده كنند.
اين آمادگي بايد در كل بشريت وجود داشته باشد چه در داخل كشور و خارج؛ چراكه اديان مختلف هم به نوعي منتظر منجي خودشان هستند كه به تعبير ما، همان حضرت صاحب الامر است.
آمادگي شخصيتي و فردي يك انسان مسلمان به فرآيندهاي اخلاقي اش و حساسيت نسبت به آگاهي بخشي جامعه، بستگي دارد و اين حساسيت ها و خودسازي ها بايد در يك فرد شيعه وجود داشته باشد تا بتواند خود را منتظر واقعي قلمداد كند.
اگر حضرت مهدي بيايند و مني كه ادعا مي كنم منتظر هستم، از دستورات و فراميني كه حضرت حجت براي اين امر وضع كردند، غافل باشم؛ معناي صحيح منتظر را نمي دهد. مصداق اين موضوع در خودسازي اخلاقي و دروني، بصيرت و بينش اعتقادي و شناخت كافي از كسي كه انتظارش را مي كشيم، است.
با توجه به متوني كه در مورد هدف ظهور حضرت توضيح داده، يك فرد مسلمان بايد نسبت به اين مطالب هم آگاهي كسب كند و پيش زمينه اي در اين حوزه و بصيرت كافي داشته باشد.
حسين فتاحي:
اگر يك دقيقه ديگر بيايد
نويسنده خوش قلم كشورمان معتقد است: همه مسلمانان و به ويژه ما شيعيان هميشه اظهار مي كنيم كه كاش زمان پيامبر (ص) يا حضرت علي (ع) يا امام حسين (ع) حضور داشتيم و ياري شان مي كرديم و مستقيم آن حضرت را مي ديديم و دستورات شان را عمل مي كرديم. به نظر من كسي كه خودش را منتظر مي داند بايد طوري رفتار كند كه اگر فرضاً يك ساعت ديگر، امام زمان(عج) ظهور كردند، شرمنده نباشد و كارهايي كه انجام داده قابل توجيه باشند و برايشان جواب داشته باشد و خيلي با روش هاي امام مغاير نباشد. بايد شيوه زندگي و رفتار حضرت ولي عصر(ع) را پيدا كنيم كه همان شيوه زندگي پيامبر (ص) است.
به نظرم فرد منتظر بايد در هر كوچك ترين كاري، فرض اش بر اين باشد كه چند دقيقه ديگر امام ظهور پيدا مي كند و آيا شيوه عملي در زندگي اش منطبق با شيوه رفتاري امام زمان هست يا خير. هم در زمينه هاي انساني و هم اجتماعي و كاري اين موضوع مصداق دارد؛ براي مثال يك كاسب، نويسنده، كارمند، رئيس و ... در رفتارها و عملكرد روزانه شان بايد پاسخگو باشند.
مردم عادي تا رئيس جمهور بايد طوري عمل كنند كه اگر يك دقيقه بعد، امام حاضر شد، كارشان زير سوال نباشد. اگر ما با اين شيوه زندگي كنيم به راستي منتظر هستيم و اگر اين طور نيست، دروغگو هستيم. اگر رفتارمان كاملا 180 درجه مخالف رفتار امام باشد ولي شعار دهيم كه منتظريم و دعاي فرج بخوانيم، عملاً اين فرد، مصداق يك منتظر نيست.
گلعلي بابايي:
دوري از تجملات و ظلم
جانباز و نويسنده تحسين شده دفاع مقدس نيز معتقد است: آن طور كه در آموزه هاي ديني ما آمده منتظر بايد آماده باشد تا هر آن، منجي بشريت بيايد؛ اين آمادگي، از نظر روحي، جسمي و همه جانبه مصداق مي يابد. اين فرد بايد مصداقي از الگوهاي ارائه شده درباره فرد منتظر باشد، يعني آن مواردي كه يك انسان مومن و متدين در زندگي اش رعايت مي كند، را دارا باشد كه توصيف اين موارد در چند سطر نمي گنجد.
نوع زندگي كردن، معاشرت با مردم و نوع تربيت اجتماعي، ديني و فرهنگي هر فردي بايد منطبق با الگوهاي رفتاري فردي باشد كه انتظارش را مي كشد، چون منجي بشريت، شخصيتي است كه جميع صفات خوب را در خود دارد و ما كه قرار است سرباز و منتظر او باشيم، بايد خودمان را با الگوهاي ديني مان تطبيق دهيم. دوري از تجملات، دوري از خلقيات بد مثل دروغگويي و تهمت زدن، دوري از منكرات، ظلم نكردن به مردم و به حق خود قانع بودن، از جمله ويژگي هاي يك فرد منتظر است.
هوشنگ توكلي:
اميد را فراموش نكنيم
بازيگر شناخته شده كشور درباره سبك زندگي در عصر غيبت اينگونه مي گويد: بحث انتظار، بحثي فطري است تا عقلي؛ يعني به نوعي نيازي دروني و فطري بشري از قديم بوده است. در زندگي انسان موقعيت هاي مختلفي وجود دارد كه يكي از آنها سختي است و به دليل اينكه يكي از ويژگي هاي انسان اميد به آينده بهتر است، طبيعي است كه هميشه در انتظار ميلاد موعودي بوده كه روند زندگي اش را از شرايط سخت به سمت سهل ببرد كه ادامه نيز پيدا كرده است.
در تفكر شيعيان اين موضوع به وجود و ظهور حضرت امام زمان (عج) بر مي گردد كه با خودش تمام آن ويژگي ها را داراست. يك انسان منتظر بايد هميشه آماده ظهور باشد؛ يعني نبايد تسليم دشمن، ظلم و جور شود و مطمئن باشد كه حتماً اميدي براي نجات انساني و بشريت وجود دارد و اين موضوع را ما شيعيان در وجود حضرت قائم(ع) مي بينيم.
انسان مسلمان منتظر نيز بايد شرايط را براي ظهور آماده كند؛ آن قدر كه زير بار زور نمي رود و مي داند كه حتماً ظهور اتفاق مي افتد و كمكي در پيش است كه در مقابل سختي ها قرار مي گيرد. اين روند خود به خود انساني را تعريف مي كند كه هميشه آماده حركت و جهش به سمت جلو است و زندگي اش در بدترين شرايط نيز با همين اميد رو به جلو خواهد بود.
فرزاد جمشيدي:
درك معناي دعاي سمات
شاعر و مجري توانمند و خوش قريحه رسانه ملي نيز معتقد است: اگر ويژگي هاي فرد منتظر و شرح حال ياوران مهدي (عج) را مي دانستيم، الان اوضاع خيلي تغيير كرده بود. براي ما همين معناي بزرگ كه منتظران مهدي خودشان بايد اساساً صالح باشند، كفايت مي كند، اما ما راه وصال نمي دانيم و از اين خصايص هم بسيار دور هستيم و اين مهم ميسر نخواهد شد مگر اينكه تكاليف خودمان را در عصر غيبت بدانيم.
به ما گفته شده كه هر كسي بميرد و امام زمانش را نشناسد بر مرگ جاهليت يا بدون دين مرده است. اين موضوع براي ما بايد خيلي توهين بزرگي باشد، يعني حتما بايد راه هاي شناخت حضرت و صفات و خصوصيات ايشان را بدانيم و شناختن آن بر ما واجب است.
به ما گفته شده كه زمين از حجت خود خالي نخواهد شد و حتي اگر از عمر زمان يك روز باقي مانده باشد، امامي ظهور پيدا مي كند، بنابراين وظيفه ما معرفت و شناخت شخصيت امام است و اوصاف صالح بودن نيز از ويژگي هاي دين دار بودن و كسب معرفت است، يعني از نوري كه در وجود حضرت است، استفاده كرد.
از امام صادق (ع) پرسيدند كه معرفت ساخته كيست؟ حضرت جواب داد «از ساخته هاي خود خداست و بندگان بايد در تحصيل اين معرفت قدم بر دارند.»
در خانه علما رفتن و از سيره آنها بهره گرفتن، به راويان توجه كردن و عملي كردن آنها در زندگي، از جمله راه هاي شناخت حضرت ولي عصر است و مخالف آن، احساسي بودن است.
يكي از راه هاي شناخت حضرت اين است، تا آنجايي كه مي شود بايد از احساس خودمان دوري گزينيم و به سمت عقلانيت برويم. امروزه يكي از مشكلات بزرگ ما اين است كه آنهايي كه در صدد نفي ظهور حضرت صاحب الزمان هستند، ما را به زمينه هاي تيره و تاريك دعوت مي كنند به طوري كه اينها فقط از احساسات ما براي مقاصد خودشان بهره مي گيرند. احساسات ما را در جايي ديگر خرج مي كنند و مي گويند اين آدم ها همان طور كه براي امام زمان گريه مي كنند، پاي فيلم هم مي نشينند و گريه مي كنند و اظهار مي كنند اين احساسات را مي توانند جاي ديگر هم خرج كنند.
اين مردمان به ما مي گويند كه ما از نظر عقلي به دنبال حضرت نرفتيم و من فكر مي كنم اين نقد درستي است. ما اصلا زيبايي هاي زمان ظهور حضرت را نمي شناسيم و تكاليف خودمان را نمي دانيم و به تعبير سيدمهدي شجاعي، شخصيت «آسماني ترين مهرباني كه از راه خواهد آمد» را اصلا نشناختيم.
به نظر من يكي از وظايف ما براي تحصيل معرفت اين است كه به دعاهايي كه برايمان آمده است توجه كنيم؛ مثل دعاي سمات و زيارت آل ياسين. اين ادعيه در واقع توجه كامل به شعور حضوري و قلبي دارد و اگر امام را واسطه فيض بدانيم، متوجه مي شويم كه در حقيقت حاجت را از خود خدا طلب مي كنيم.
از همين امروز...
خيلي از ما زماني كه مي خواهيم كار مثبتي را انجام دهيم آن را به اولين شنبه اي كه مي آيد موكول مي كنيم يا مثلا مي گوييم از فردا. اما خودمان هم مي دانيم كارهايي كه قرار است از شنبه يا از فردا شروع بشوند هرگز شروع نمي شوند. بعضي كارها را از همين امروز شروع كنيم كارهايي كه پيوند مي زند دل آدم را با دل مولايش كارهايي كه گاه آن قدر كوچك هستند كه به چشم نمي آيند اما تاثيرشان بسيار بزرگ است.
نمي خواهم نسخه بپيچم برايتان اما دوستانه و رفاقتي مي گويم: گاه يك سلام صبحگاهي به امام زمان(ع)، گاه آوردن نامش در قنوت نماز، گاه ارزيابي دلي رفتارهاي خود، گاه نگاه كردن به نام زيبايش ،گاه خواندن با فهم يك آيه قرآن به نيابت از او دلت را گرم مي كند. يادت باشد كه گاه بايد شكر كني كه هنوز وقتي نامش را مي شنوي دلت آرام مي شود و گوشه چشمانت نمناك مي شود و در هياهوي زندگي شهري هنوز هم دعاي عهد در خلوت هايمان جايي دارد...
نقل است كه امام رضا (ع) هر گاه كه نام مبارك آقا امام زمان را مي شنيدند دست راستشان را روي سرشان مي گذاشتند و رو به قبله مي ايستادند. شايد خيلي ساده بيايد اما سنت پسنديده اي است...يادمان نرود مولايمان در غيبت است اما ناظر بر اعمال ما. از همين امروز شروع كنيم همين امروز...سبك زندگي يعني داشتن هدف و هدف در عصر انتظار يعني عاشقانه زيستن در دامنه سلسله جبال توكل بر منجي عالم بشريت.
ابراهيم فياض:
به روز اما با قناعت
مردم شناس شهره كشور درباره سبك زندگي در عصر غيبت مي گويد: در دوران غيبت
امام زمان (عج) قناعت را بايد وارد زندگي مان كنيم كه اگر اين اتفاق بيفتد خيلي از مشكلاتمان حل مي شود چرا كه آدمي كه قناعت مي كند از چشم و
هم چشمي دور خواهد شد و ملاك زندگي خود را بر ديد افراد نمي گذارد. اما اين قناعت به اين معني نيست كه به روز زندگي كردن و استفاده از امكانات روز هم به دور باشيم. از امام صادق عليه اسلام پرسيدند شما چه زندگي خوب و با امكانات خوبي داريد و نوع زندگي شما گويا اشرافي است و نمي توان آن را با زندگي حضرت علي عليه السلام مقايسه كرد؟ حضرت نيز پاسخ دادند: سبك زندگي مردم در دوران هاي مختلف با هم متفاوت است در نتيجه سبك زندگي من با زندگي حضرت علي (ع) متفاوت است... از اين بحث نتيجه مي گيرم كه در زمان غيبت هر فرد بايد به نوع زندگي موجود در جامعه و عرف يك جامعه در هر دوره توجه كند و بتواند يك حالت متعادل و متعارف را براي زندگي خود داشته باشد و در زندگي نه زياده روي بيش از حد داشته باشد نه كم روي زياد.

 


همه راه ها به نمره مي رسد

شايد براي خيلي ها اين سوال باشد كه چرا دانش آموزان و دانشجويان ما آن طور كه بايد با علم خود زندگي نمي كنند و تحصيلات علوم زياد در عمر آنها تاثير ندارد اما در ميزان درآمد و حقوق و بيمه و بازنشستگي شان بسيار تاثير دارد. همين تفكر باعث شده برخي رشته هاي دبيرستاني و حتي دانشگاهي طرفدار نداشته باشد اما بسياري از رشته ها، شديدا طرفدار داشته باشد. برخي رشته ها به خاطر اسم و رسم شان طرفدار دارند و برخي رشته ها نيز دقيقا به خاطر نداشتن همين دو عنصر، هيچ طرفداري ندارند. خروجي چنين ذهنيتي كسادي بازار فني و رونق بازار تئوري پردازي و حفظيات و توجه به رشته هاي علوم انساني آن هم با منابعي كه اغلب ترجمه شده دروس غربي است.
ايام امتحانات دانشگاه هميشه يك سوال بزرگ ذهنم را درگير مي كند؛ داستان رابطه تحصيل و نمره و استاد؛ مثلثي كه گاه زياد با هم ارتباط دقيق و حساب شده اي ندارند. نزديك امتحانات جلسه اي برگزار شد براي هماهنگي اساتيد و مديران و مسئولان ارشد مركز. در آن جلسه يكي از مهم ترين دغدغه هاي مديران مركز بحث «نمره» بود؛ همان بحث هميشگي و اصلي دانشجو و استاد.
شايد بيراه نباشد اگر بگويم در كشورمان، استاد مبدل شده است به ماشين نمره كه در ميان مديران و دانشجويان قرار گرفته؛ مديران دانشگاه مي گويند نمره نده و دانشجويان مي گويند نمره بده ولي هر دو طرف در ماشين نمره بودن استاد، همسو و هم نظر ند.
واقعا دانشگاه تأسيس شده است تا انتظار دانشجو بالا رود، شانزده جلسه كلاس تشكيل شود و افكار فلان دانشمند را ما به عنوان دانشجو حفظ كنيم؟ بعدهم به عنوان يك ضبط صوت پخش كنيم يا بالعكس و دست آخر هم دنبال يك نمره باشيم... بايد از چنين فضايي توقع خلاقيت و ابداع و پيشرفت داشته باشيم و از خروجي هاي آن توقع ورود درست و حرفه اي به بازار كار؟
اينجاست كه وقتي برخي با فرياد مي گويند نظام دانشگاهي ما مشكل دارد، بايد قبول كنيم و به همين علل پيش پا افتاده به عنوان برخي محورهاي اصلي كج روي دانشگاه هايمان بسنده كنيم.
دانشجو در دانشگاه نبايد به جواب برسد بلكه بايد در ذهنش سؤال ايجاد شود و در بيرون از دانشگاه در پي پاسخ باشد؛ تقريبا همان شكل و شمايل حوزه هاي علميه با تفاوت در ماده و نيروي انساني. طرح درس و سوال و جواب و كليد سوالات و راهنماي امتحانات و...چه جايي براي تحصيل علم باقي مي گذارد؟ يك ربات هم مي تواند جاي ما در چنين فضايي علم تحصيل كند. اصلا اين اسمش تحصيل علم است؟
راهي نداريم جز اينكه نگاهي نو به روش تدريس، و نوع ارزيابي دانشجويان داشته باشيم. ماجراي نقشه جامع علمي كشور هم شايد قرار است همين كاركرد را داشته باشد اگرچه هنوز كسي با محتواي آن سروكار نداشته و كارشناسان آن را در دسترس خود قرار ندادند تا اشكالاتش را بيابند و بررسي كنند. به هر حال مديران دانشگاهي و آموزشي ما در سطوح عالي و پيش از عالي نيازمند تغيير نگاه و انديشه هاي نو هستند و اين مهم با مرور روزانه كارتابل هاي مديريتي و حضور در نشست ها و كنفرانس هاي متعدد و گاه بي خاصيت ميسر نمي شود؛ مدير حوزه علوم و تربيت نبايد وارد كار گل شود.
اشكالي كه باعث مي شود اين نگاه نو در پوشه ذهني مديران ما ديده نشود؛ رقابت كاذب بر سر تعداد دانشجوست؛ در سال هاي اخير دانشگاه ها يكي از اصلي ترين اولويت هايشان جذب دانشجو شده و رقابت اصلي برسر بالا بردن پذيرش دانشجو است. در چنين سيستمي، نگاه به استاد نگاه كارمندي شده و حتي در بعضي از دانشگاه ها اصلاً قرارداد اساتيد به صورت كارمندي منعقد مي شود... درست مثل معلم ها، اساتيد هم جايگاه مستحكم و مناسبي در جامعه ندارند و از اين منظر نبايد توقع تربيت دانشجو را از آنها داشت؛ همچنان كه دانش آموزان ما در مدارس نيز ابتدا به فكر نمره و بعدها به فكر قبولي در دانشگاه هستند و آنچه در اين ميان گم شده است؛ حلقه علم آموزي و پژوهش و تربيت و هدايت استعدادهاست...
راستي آيا با ارائه مدرك تحصيلي و ريز نمرات، مي توان جاي خالي متخصصان و انديشمندان را پر كرد؟
مرتضي صيافي
 


نقد سوم

سرويس هاي اينترنت پرسرعت مخابرات معمولاً براي افراد معمولي شامل سرويس هاي 128 كيلوبايت بر ثانيه مي شود. كساني كه مدارك شغلي مرتبط با اينترنت مثل جواز كسب و كارتهاي دانشجويي يا هر چيزي شبيه اين داشته باشند مي توانند از سرويس هاي داراي سرعت بيشتر مثل 256 يا 512 كيلوبايت بر ثانيه استفاده كنند. من هم با ارائه كارت يكي از ارگانهاي رسمي توانستم مجوز دريافت اينترنت پرسرعت 512 را كسب كنم ولي هنگام اتصال متوجه سرعت پايين اينترنت شدم. در همان ابتداي كار قضيه را از متصدي شركت خصوصي طرف قرارداد با مخابرات پيگيري كردم كه با جواب عجيب اين متصدي روبرو شدم .
به گفته اين متصدي كه خواست نامش فاش نشود بيشتر سرويس هاي پرسرعت در همان ابتدا با سرعت پاييني عرضه مي شوند و در صورت عدم پيگيري مشترك مورد نظر هيچ اقدامي از سوي مسئولان صورت نمي گيرد!
اين متصدي مي گفت بيشتر مشتركان به علت عدم آگاهي از سرعت پايين اينترنت خود مطلع نمي شوند و فكر مي كنند سرعت اينترنت در كل ايران همين قدر است!
در اولين تماس تلفني با 2828 تلفن گوياي رسيدگي به امور اينترنت ADSL استان تهران با جواب «درست مي شه» اپراتور روبه رو شدم گرچه بعد از دو روز هنوز درست نشده است...واقعا خيلي برايم تعجب آور است كه به راحتي پول و اعتماد مردم را قرباني سود و منفعت خود مي كنند. خواستم براي شما بنويسم تا ديگران آگاه شوند.
نسل سوم: اميدواريم كه دوستان مخابرات جواب قابل قبولي براي اين موضوع داشته باشند.
 


خبرسوم

رايان هاليدي، مدير بخش بازاريابي يك شركت آمريكايي معتبر به نام «آمريكن اپيل» فعال در عرصه مد و رسانه سالها براي اين شركت و ديگر شركت هاي رسانه اي اين كشور كار تبليغاتي كرده است. تخصص بالاي وي در حوزه رسانه و تبليغات آن قدر زياد است كه تنها در سال گذشته در گزارشي خبري دستمزد يكي از مشاوره هاي او 500هزار دلار اعلام شد. وي در كتابش با عنوان «اعتماد كنيد، دارم دروغ مي گويم: اعترافنامه يك اپراتور رسانه» به عنوان يك استراتژيست ماهر براي مشتري هاي مختلف حتي مجله هاي معتبري مثل فوربس و هافينگتون پست سالها كار كرده است و تاثير كارش را بايد از زبان موسسان اين شركتها شنيد كه مي گويند هاليدي از هر شركتي بيشتر براي ما كار كرده است.
حالا اين متخصص تبليغات و به قول خودش اپراتور يا دستكاري كننده رسانه تمام فوت و فن هاي رسانه بازي را در اختيار عموم قرار داده است و علت اينكه او تمام راز و رمزهاي هنرش را فاش مي كند اين است كه از سيستم كنوني رسانه ها متنفر است چرا كه اعتقاد دارد آنها به مردم دروغ مي گويند! سايت هافينگتون پست مصاحبه اي با هاليدي درباره چرخه خبري رسانه ها انجام داده است درباره اينكه چقدر به تاثيرگذاري كتابش در مقابل اين سيستم اميدوار است. او معتقد است كه دروغ گفتن براي رسانه ها منبع درآمد و مشتري بيشتر شده است. گزيده اي از اين مصاحبه در ادامه آورده شده است:
چگونه در حوزه رسانه وارد شديد؟
به هيچ وجه نمي توانيد تاثير دنياي وب را در زندگي روزمره انكار كنيد. اين آينده است و هميشه آينده است كه گزينه بهتري در اختيار شما قرار مي دهد. وقتي به چگونگي كاركرد و كاربرد آن پي بردم بايد بين واقعيت و استنباط خودم تعادلي برقرار مي كردم. براي همين وارد اين دنيا شدم.
اولين كارهايتان چه شكلي بود؟
ما در ابتدا از وبلاگ نويس ها مي خواستيم درباره يك محصول خاص چيز بنويسند. البته اين كار به طور مستقيم صورت نمي گرفت چون در اين صورت چيزي نمي نوشتند. هميشه از طريق ايميل ها افراد را به چيزي ترغيب مي كرديم. روز بعد چيزي درباره آن مي نوشتند هرچند انتقادي ولي كار خودش را مي كرد. رابطه واضحي بين علت و اثر وجود دارد ولي در رسانه «علت» هيچ وقت مشخص نيست و چيزي كه اهميت دارد فروش يك محصول يا يك روزنامه بود.
در كتابتان شما به نقش رسانه ها در ترويج و تبليغ اشاره كرده ايد. آيا كتاب شما نوعي شكايت از فضاي رسانه اي كنوني است؟
نيمه ابتدايي اين كتاب درباره اپراتوري و مديريت يا همان دستكاري رسانه نوشته شده است و نيمه دوم به چيزي اختصاص داده شده است كه به معني اين كار و تنفرآميز بودن اين روشها در ترويج افكار مردم اشاره دارد. البته پيش از من خيلي از كتابهاي دانشگاهي به روش هاي رسانه اي انتقاد كرده اند ولي زياد جدي گرفته نشده بودند.
انگيزه اصلي از نوشتن كتاب را بگوييد؟
محركي كه باعث شد من اين كتاب را بنويسم چيزي بود كه بايد در فاصله بين امروز و روزنامه نگاري 100 يا 120 سال گذشته به دنبال آن جست وجو كرد. شما قبلا وقتي مي خواستيد روزنامه بخريد كنار خيابان هر روزنامه اي كه تيتر بهتري داشت مي خريديد ولي حالا هزاران سايت اينترنتي آمده است با هزاران تبليغات و روش هاي جديد. نوع و محتواي مقاله ها مهم نيست؛ در دنياي رسانه اي كه انتقاد اصلي من را دربر مي گيرد، همين روش هاي تبليغاتي براي جذب مشتري بيشتر است. هر چه چرخه خبررساني سريع تر شده است اين روند رنگ و پيچيدگي خاصي به خود گرفته است. به سادگي خبري دروغ در سايت يا روزنامه منتشر مي شود و چند ساعت بعد رئيس جمهور شخصا آن را تكذيب مي كند و عذرخواهي مي كند...
ترجمه محمد حسنلو
 


نكته

«شخصي در فكر ديدار امام زمان(عج) بود، با محاسبات فهميد كه با قفل سازي مراوده و ارتباط دارند. در راسته قفل سازان نزد يكي از قفل سازها رفت ديد پيرزني براي ساختن كليد قفل به او مراجعه كرده و پرسيد اجرت آن چقدر مي شود؟ قفل ساز پاسخ داد: يك عباسي مي سازم. پرسيد بعد از ساختن چقدر مي خري؟ آن را به سيصد دينار يا يك سنار(مبلغي كه خيلي كمتر از آنچه مي ساخت) مي خرم. سپس به قفل ساز ديگري مراجعه نمود كه به يك سنار مي ساخت و به يك عباسي(دوبرابر) مي خريد. از اينجا فهميد كه اين قفل ساز است كه شايد با حضرت ارتباط دارد. لذا به او گفت: سلام مرا به آقا برسان و بگو چگونه مي توان به خدمت شما رسيد؟ قفل ساز گفت: فلان وقت براي گرفتن جواب بيا. در وقت مقرر مراجعه كرد و جواب حضرت را خواست. قفل ساز گفت: حضرت فرمودند: بگو تو در فكر اين مباش كه مرا ببيني، خودت را درست كن، ما به سراغت مي آييم. از كساني مباش كه قفل را به يك عباسي درست مي كنند و سيصد دينار و يك سنار مي خرند؛ مثل كساني باش كه به يك سنار درست مي كنند و به يك عباسي مي خرند...»
از كلاس درس آيت الله بهجت(ره)
 


ويتامينه

«كمي ديرتر» تازه ترين رمان سيدمهدي شجاعي كه داستاني تلخ از برخي واقعيت هاي جامعه امروز در بحث انتظار حضرت مهدي(ع) است در فاصله 4 ماه به چاپ چهارم رسيد.
«كمي ديرتر» از چهار فصل زمستان، پاييز، تابستان و بهار تشكيل شده و نگاهي است متفاوت و نقادانه به فضاي انتظار جامعه امروز. رمان با يك اتفاق شگفت و غريب آغاز مي شود، جشن نيمه شعبان و مجلسي پرشور و بسياري كه فرياد «آقا بيا» سرداده اند... در اين ميان جواني و فريادي كه: «آقا نيا...» اين شروع جذاب ما را با شخصيت هايي آشنا مي كند كه همه مدعي انتظارند اما وقتي هنگام عمل مي رسد و هنگامه عمل به شعارها مي رسد، آن نمي كنند كه مي گفتند. رمان در فضايي مكاشفه گونه و بي زمان پيش مي رود و مواجهه همه آدم ها با قصه ظهور تصوير مي شود و كشف چرايي «آقا نيا»ي جوان.
در بخش اول كتاب و بعد از جنجال جواني كه فرياد زد «آقا نيا!» مي خوانيم:
«حاج اصغر مداح، يك يا علي كشيده و قراء مي گويد و از جا بلند مي شود. اگرچه 35 سال را به زحمت دارد اما رفتارش به آدم هاي شصت - هفتاد ساله مي ماند و اين رفتار بيش از آنكه خبر از متانت و پختگي بدهد، يك بزرگ منشي تصنعي را به ذهن متبادر مي كند...كتش را مي پوشد و با سنگيني و وقاري كه چاشني از تكبر هم با خود دارد، به سمت اسد راه مي افتد. چند قدمي او مي ايستد...حاج اصغر شروع مي كند؛ با لحني كه هم مي خواهد شفقتي پدرانه را القا كند و هم برغرور جريحه دار شده اش، مرهمي بزرگ تر از اصل زخم بگذارد...
«پسر چون! مي دونم كار كجايي!
برو بهشون بگو اگر حرمت مجلس آقا ماشاءالله نبود نشونشون مي دادم شكستن حرمت آقا توئونش چقدر سنگينه!
بگو حاج اصغر گفت: كور خوندين! اينجوريا نيست كه آقا اگه اينجا نياد، يه دربست بگيره بره حسينيه حاج اكبر آقا.
اونايي كه آهنگ نوحه هاشونو از شعرهاي تركيه كپ مي زنن، اونايي كه به جاي اشعار نير و سوخته و عمان و محتشم با ابراهيم تاتليس حال مي كنن، اونايي كه با ريتم پاپ، دم حسين حسين مي گيرن، بايدم مخالف ظهور آقا باشن، بايدم راه ظهور آقا رو سد كنن. بايدم آقا نيا! آقا نيا! بگن. د اگه آقا بيان اول از همه اين جوازاي تقلبي رو باطل مي كنن.
از قول من بهشون بگو: به كوري چشم اونام شده، آقا مي آد. بدجوري ام مي آد. آقا همچين ظهور مي كنه كه موتور اونا دم در پياده مي شه. انقدري فرصت نمي كنن دو خط شعر واسه مراسم ظهور راست و ريس كنن. اون موقع معلوم مي شه كسي كه منتظر ظهور بوده، كي بوده...بگو اون موقع ديره واسه توبه...از ما گفتن. عزت زياد...»
اين رمان خواندني را انتشارات نيستان با قيمت 8500تومان منتشر كرده است.

 


طنز سوم

يك پيامك آمد از سوي زري / و اشاره كرده توي آن صري...
...ح نشد جا توي بيت اونوري! / كه: مرا هر فصل جايي مي بري؟!
گفتمش: يك شرط دارد، اي پري!
بايد از يارانه ي خود بگذري
گفت: اين يعني كه چي؟ اي بامرام! / توي اين وضع قاراشميش و درام
كه به زيرش مانده نقدا خاص و عام / من مخارج را بيارم از كجام؟!
گفتمش: باز از بقيه بهتري
بايد از يارانه ي خود بگذري
گفت پي در پي، چو تيري با تفنگ / كاي جوانمرد بلند مو قشنگ!
فكر كردي تو فقط هستي زرنگ / گر تفنگي تو، منم همچون فشنگ!
اين سخن ها را بگو با ديگري
بايد از يارانه ي خود بگذري
دائما در خانه هستم، اين درست / بي مداخل، فاقد هر گونه پست
شغل هم فعلا كه نتوانيم جست / لكن اين حرف شما از پايه سست
هست، اي مردي كه بالاي سري
بايد از يارانه ي خود بگذري
كش چو پيدا كرد اين گفت و شنفت/ رو به من كرد و سپس با غيظ گفت:
گر نمي خواهي كنم بارت كلفت / كم بزن حرف و خصوصا حرف مفت!
مي زنم طوري كه گردي بستري
بايد از يارانه ي خود بگذري
غيظ كرد و شير درجا ماست شد / مو بر اندام ستبرم راست شد
زنده نزدم ياد هولوكاست شد / گفتم از بالا چنين درخواست شد:
«با زبان خوش، نشد با توسري
بايد از يارانه ي خود بگذري»!
گفت: اين را با تو گفتند، اي ببو! / چون ز ترست سرخ گشتي چون لبو
مرد اگر هستند با ايشان بگو / من زري هستم، نترسم ز آبرو
نشنوم ديگر بگويي با زري:
بايد از يارانه ي خود بگذري
در ادامه گفت او با دلبري / هي مزخرف پشت هم، از هر دري!
في المثل: رفته كانادا خاوري! / يا كه ايشان را پسش مي آوري
يا تعهد مي سپاري محضري
بايد از يارانه ي خود بگذري
گفتم: از اين حرف هايت شرم كن / اندكي لحن خودت را نرم كن
از اراجيفت كمي آزرم كن / كم تنور دشمنان را گرم كن
اي الهي از زمين ور بپري!
بايد از يارانه ي خود بگذري
رند عالم سوز
 


بوي بارون

پنجمين كنگره ملي شعر «آيينه نبي» در مرودشت برگزار شد تا شاعران برجسته جوان از سراسر كشور در رثاي حضرت علي اكبر(ع) با هزار و 300 اثر به رقابت بپردازند.
سيدروح الله نورموسوي چند قطعه از تازه ترين اين اشعار را از مرودشت براي نسل سوم سوغات آورده كه دو قطعه را تقديم مي كنيم آن هم به بهانه ناز نگاه حضرت علي اكبر(ع) .

حضور دست تو تكبير بر زمان مي ريخت
و شور بر تپش قلب - ناگهان! - مي ريخت
تمام شهر به پايت شراره مي پاشيد
كه نور از نفس سرد آسمان مي ريخت
نگاه مردم يثرب صداي هلهله داشت
و شادي از در و ديوار شهرمان مي ريخت
تو آمدي كه زمين را دوباره تر بكني
و تازه تازه كه خورشيد از دهان مي ريخت
چگونه بار به دوش شتر نشسته صبور؟
سوال از دل و چشم فرشتگان مي ريخت
محمدرضا شالبافانقدم قدم سوي ميدان همين كه راه افتاد
تمام لشكر دشمن به اشتباه افتاد
پدر به بدرقه آمد، جوان به اسب نشست
پدر به بدرقه آمد، جوان به راه افتاد
« پيامبر(ص) به نبرد آمده ست يا حيدر(ع)؟! »
دوباره ولوله اي در دل سپاه افتاد

كمين زدند هزار ابن ملجم اين اطراف
چقدر كينه كه شد تازه تا كلاه افتاد
پدر به ماه خود از دور چشم دوخته بود
صداي هلهله ي شب رسيد، ماه افتاد
پدر نشست، از او ناله اي بلند شد و
به گوش خيمه و زينب(س) رسيد: آه! افتاد !
¤
تو تكيه گاه پدر بودي و كنار تنت
پدر خميده مي آيد كه تكيه گاه افتاد !
سيد محمد مهدي شفيعي

 


اين...نت

عجيب است كه ثبت احوال همه چيز را در شناسنامه ام ثبت كرده جز احوالم!

اين روزها انگار آدم ها به دست هم پير مي شوند، نه به پاي هم!

مي نويسم دوستت دارم نگو كه تكراري است
شايد روزي نباشم تا تكرارش كنم!

صافي آب مرا ياد تو انداخت رفيق!
تو دلت سبز...لبت سرخ...چراغت روشن...چرخ روزيت هميشه چرخان!
نفست داغ و تنت گرم...دعايت با من!
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14