(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 13 تير 1391 - شماره 20247

روستا شهري به نام پرديس
دست نوشته هاي خبرنگار كيهان در سفر 10 روزه به عتبات (قسمت نهم)
 «بين الحرمين » را تنها يك قطعه زمين كوچك نبينيد!
چرا هزينه ريزگردهاي همسايه ها را ما بپردازيم ؟!


روستا شهري به نام پرديس

احمد رضا هدايتي كارشناس ارشد مديريت
داستان احداث اصولي، كامل و آينده نگرانه شهرهاي جديد اقماري در اطراف كلان شهرها، قصه پرغصه و داستان بي انتهايي است كه گويي قرار نيست در كوتاه مدت به سرانجام مطلوبي برسد، اين طرح كه در ابتدا با هدف تزريق سرشكن جمعيت پايتخت و شهرهايي مانند آن به حاشيه كلان شهرها پيشنهاد شده بود، اكنون در وضعيتي قرار دارد كه خود به يك معضل بزرگ براي مسئولين و مشكلي براي مردم تبديل شده است، قرار بود تسهيلات و امكانات اين شهرها از جمله شهر جديد پرديس از چنان جذابيتي برخوردار باشد كه به راحتي بخش قابل توجهي از جمعيت تهران را به سوي خود جذب كند، اما اكنون اين شهر ظاهرا جديد به روستا شهري مي ماند كه چون فرزندي ناخواسته در همان بدو تولد به حال خود رها شده است.
با اينكه حجم كارهاي صورت گرفته چشمگير و ستودني است، اما نمي شود منكر سوءمديريت ها در استفاده بهينه از منابع و امكانات شد و مسئولين جديد نيز ميراث دار وضعيت آشفته اي هستند كه هرازگاه مجبورند براي تطبيق آن با نياز روز جامعه، از طريق تخريب زودهنگام احداثات شهري و تعمير و تغيير مكرر و مستمر شكل و اندازه و موقعيت تأسيسات، در جهت بهسازي و ساماندهي اوضاع اقدام نمايند و اين همه بيانگر آن است كه متأسفانه به رغم گسترش قابل ملاحظه ساخت و ساز شهري در سال هاي اخير، شهرهاي جديد با ناديده انگاشتن تجارب قبلي، همچنان از طراحي مناسب و آينده نگرانه و به اصطلاح، نقشه انديشيده شده برخوردار نيستند.
برخي از مهم ترين مشكلات اين شهر جديد عبارتند از:
1- فشردگي بيش از حد انبوه مسكن مهر در بخش هايي از شهر، بدون ايجاد تأسيسات لازم از جمله: شبكه هاي آب، برق، گاز، فاضلاب، مخابرات و يا حتي مواردي مانند؛ مسجد، مدرسه، مركز خريد، پاركينگ و حتي راه هاي دسترسي مناسب، موضوع ديگري است كه نيازمند توجه جدي و اتخاذ تدابير فوري است.
2- كم لطفي مسئولين دستگاه هاي ذي ربط از جمله استانداري تهران در مورد تخصيص اعتبار مناسب و كافي براي ايجاد و راه اندازي مراكز دولتي و بخصوص تأمين و تكميل پروژه هاي نيمه كاره تأسيسات شهري، احداث و تكميل معابر و تأمين ساير نيازهاي شهر، مشكل ديگري است كه نيازمند توجه و مساعدت بيش از پيش مي باشد.
3- مديريت دوگانه و همزمان شركت توسعه و عمران شهر پرديس و شهرداري و ايضا نقش ساير دستگاه ها مانند: شوراي شهر، مخابرات، سازمان آب و فاضلاب و شركت برق و گاز، مشكلات موجود در مسير توسعه و بهبود وضعيت شهر را مضاعف و نواقص و كاستي هاي ايجاد يا حفظ و نگهداري تأسيسات و خدمات شهري را افزايش داده است.
4- عدم پيش بيني زيرساخت هاي شهري متناسب با نياز واقعي شهري كه مدام درحال توسعه و گسترش بوده و افزايش مجدد و خارج از برنامه محدوده ساخت و ساز آن نيز اخيرا در دستور كار قرار گرفته، بر مشكلات موجود دامن زده است، به همين دليل، خيابان ها و معابر به طور مكرر براي تعريض و ايجاد، توسعه يا تغيير شبكه هاي گاز، آب، برق، تلفن و فاضلاب مورد حفاري و كندن آسفالت قرار مي گيرند.
5- علي رغم اينكه اكثر ساكنين مجبورند براي مراجعه به محل كار يا تحصيل (كارمندان، كارگران و دانشجويان) مسير طولاني و پرخطر جاده قديم و يا جديد را طي نمايند، روند ساخت مترو بسيار كند و بطئي پيش مي رود و اين درحالي است كه سرعت بخشيدن به كار ساخت مترو پرديس، همواره جز مهم ترين درخواست هاي اهالي بوده است.
6- با اينكه پرديس از شرايط لازم براي تبديل شدن به مركز شهرستان برخوردار است، اما بسياري از مراكز خدماتي دولتي و خصوصي مانند: بيمارستان، مصلي نماز جمعه، شعب برخي بانكها و نمايندگي بسياري از ادارات و شركتها، سينما و يا حتي مركز فرهنگي در شهر وجود ندارد.
7- علي رغم نزديك بودن شهر پرديس به پايتخت و گذشت بيش از يك سال از سكونت شهروندان در محلات مختلف شهر، عدم برخورداري اهالي برخي از محلات شهر از شبكه مخابراتي و ارتباط اينترنتي در عصر ارتباطات، مشكلات زندگي در پرديس را مضاعف نموده است.
8- مشكل ديگر اين است كه اكثر خيابان هاي فازهاي جديد و حتي بخشهايي از نقاط قديمي تر حتي در بلوارها و خيابان هاي اصلي شهر، فاقد سيستم روشنايي مي باشد.
9- برخي از اقلام ارائه شده در تره بارهاي شهر نيز گران تر از ميادين تره بار تهران ارائه مي شود.
10- به رغم اينكه شهرداري چند دستگاه اتوبوس در اختيار دارد اما به علت عدم صدور مجوز استفاده از ايستگاه هاي شهر تهران، امكان راه اندازي و استفاده از اتوبوس هاي شركت واحد شهر پرديس وجود ندارد.
11- خط واحد اتوبوس سراني درون شهري راه اندازي نشده و ناوگان حمل و نقل و تاكسيراني نيز منظم، مستمر و فراگير نبوده و همه نقاط شهر را پوشش نمي دهد.
12- فقدان فضاي سبز مناسب در محلات، خيابان ها و ساير معابر و نابسامان بودن وضعيت موجود برخي بوستان ها نيز، نيازمند سرمايه گذاري مناسب است.
13- كم توجهي به نظافت اصولي خيابان ها و معابر آسفالت شده و حاشيه آنها و نيز عدم پاكسازي جداول و جوي هاي آب كه معمولا به علت تداخل كار شهرداري و شركت عمران يا كمبود بودجه و عدم نظارت كافي، به صورت ناقص انجام مي شود، باعث شده تا خاك، نخاله هاي ساختماني و زباله ها به درستي جمع آوري نشده و در نقاط مختلف باقي بماند.
14- با اينكه بسياري از خيابان هاي پرديس آسفالت شده اند، اما اولا خسارات ناشي از سرما و كيفيت نامناسب آسفالت ها، بخش عمده اي از همين مقدار، نياز به بازسازي و لكه گيري دارد، ثانيا ساكنين بخش قابل توجهي از محلات شهر نيز همچنان از آسفالت و حتي تسطيح خيابان ها، معابر و پياده روهاي محل سكونت خود محروم هستند.
15- به علت عدم كنترل كافي و بي دقتي و نيز عدم رعايت قوانين از سوي برخي كارفرمايان، در پاره اي از نقاط شهر، خيابان ها به محل دپو و تخليه مصالح مورد استفاده در ساختمانها تبديل و حريم كارگاههاي ساختماني حتي از پياده روها نيز فراتر رفته است، به طوري كه در برخي نقاط، آسفالت خيابان ها بطور كامل در زير مصالح ساختماني و خاك مدفون شده است و لذا پيشنهاد مي گردد، يا كارفرمايان و پيمانكاران جريمه و ملزم به حفظ حريم كارگاه و موظف به پاكسازي كامل اطراف محل اجراي پروژه خود شوند و يا شهرداري قبل از شروع بارندگيها، هراز گاهي با بسيج امكانات خود و جمع آوري باقيمانده مصالح، ساكنين را از گرد و خاك ناشي از تردد خودروها بر روي خاكها و نخاله هاي موجود در معابر نجات دهد.
16- درحالي كه مردم ساير مناطق تهران به رايگان از بزرگراه ها و تونلهاي متعدد شهر استفاده مي كنند و يا عوارض بزرگراه 120 كيلومتري تهران- قم تا چندي پيش فقط 100 تومان و اخيرا به 300 تومان رسيده است، ساكنين پرديس چنانچه كارت تردد داشته باشند، مجبورند براي هربار استفاده از اتوبان تهران پرديس 500 تومان و اگر كارت تردد نداشته باشند، مبلغ 1500 تومان به عنوان عوارض پرداخت نمايند كه درهرماه بالغ بر 30 تا 90 هزار تومان هزينه اضافي را به شهروندان تحميل مي كند.
 


دست نوشته هاي خبرنگار كيهان در سفر 10 روزه به عتبات (قسمت نهم)

«بين الحرمين » را تنها يك قطعه زمين كوچك نبينيد!

رحيم چوخاچي زاده مقدم
چند ساعتي به غروب آفتاب مانده بود . به قصد زيارت حرم مطهر ابوالفضل العباس(ع) از هتل راه افتاديم. به پيشنهاد نگارنده قرار شد از كوچه اي برويم كه مسير حركتمان از خيمه گاه باشد تا اگر سوالي به نظرم رسيد بتوانم جوابي از حاج آقا داشته باشم. پس از عبور ازخيمه گاه، و سپس تل و حرم و پشت سر گذاشتن بازارهاي ناهماهنگ و پرازدحام، خود را دربين الحرمين يافتيم. حاج آقا اسم بازار را گذاشته بود«مقام ابليس!». در نجف كه بوديم براي جلب توجه و تمركز بيشترزائرين به زيارت ها و اولويت دادن به اعمالي كه در برخي از مقام ها و اماكن مقدسه به جا آورده مي شد سوالي را به عنوان مسابقه مطرح كرده بود كه در نهايت، اين خانم ها بودند كه توانستند ديروز با سه روز فاصله در نزديكي هاي كربلا وقتي حاج آقا كاهه مي خواست بارديگردر اولويت بودن زيارت و اهميت زيارت كربلا برهرچيزي را مطرح كند ، سوال مسابقه را دراتوبوس يادآوري كرد و گفت: بالاخره چه كسي پاسخ سوال را مي داند كه تعدادي ازخانم ها كه متوجه منظور حاج آقا شده بودند يكصدا گفتند:«بازار!». حاج آقا سوال كرده بود كدام «مقام»است كه نبايد زيارت آن را در اولويت برنامه هاي اين سفرقرارداد ؟!. حاج آقا گفت:اگرچه اين مسابقه جايزه نداشت ولي پاسخي كه داده شد درست بود و بهتر است بگوييد «مقام ابليس!».
با آب «مشك» عباس خود را سيراب كنيد
فاصله نهر«علقمه» محل شهادت حضرت عباس تا «قتلگاه» محل شهادت امام حسين(ع) 370 تا 380 متراست و از خيمه گاه و تل زينبيه تا نهرعلقمه هم چيزي حدود 500 متر و ميان دو حرم حضرت عباس و مرقد مطهر مولايش حسين(ع) هم حدود350 متر فاصله است كه با اين حساب چون آن زمان موانعي مثل بازار و كفشداري و... وجود خارجي نداشته است بنابراين حضرت زينب(س) قطعا از بالاي تل درگيري هاي كنارعلقمه را نيز مي توانسته به راحتي رصد كند. اما متاسفانه امروزه به خاطر وجود بازارهاي تودرتو و كاملا غير استاندارد وكفشداري ها و مراكز تحويل امانات كه به صورت نامرتب در كنارهم يا مقابل هم چيده شده اند، بخش بزرگي از حرم عباس و حتي بين الحرمين را در خود پنهان كرده است وما كه هم اكنون تقريبا در وسط اين مكان مقدس قرارداريم، خيلي به زحمت مي توانيم گوشه اي از تل زينبيه را ببينيم چه رسد به خيمه گاه!.
نخل هاي سرسبز بين الحرمين امروز جاي خود را به سايه بان هايي داده است تا زائرين روزها از گرما و تابش مستقيم آفتاب سوزنده در امان باشند و شب ها نيز بتوانند گردهم آمده و به زيارت و عزاداري و رازونياز بپردازند.
در فاصله بين دو حرم كه به «بين الحرمين» مشهور است، به رغم وجود دوربين هاي متنوع شخصي در دست هرزائري اما بازاركاسبي عكاسان محلي در اين مكان همچنان گرم است. عكس يادگاري مي گيرند، زود چاپ مي كنند و تحويل مي دهند. هرعكس دوهزار تا سه هزارتومان!.
زائرين در دسته ها و هيئت هاي عزاداري از شهرهاي مختلف ايران و ديگركشورهاي اسلامي به مديحه سرايي آمده اند. برخي هم كه به اتفاق خانواده يا به تنهايي درگوشه اي نشسته اند، گاهي نگاهي به حرم عباس و گاهي هم نگاهي به حرم حسين دارند. بهت و تامل تمام وجودشان را فرا گرفته است و درحالي كه به نظر مي رسد غرق در سخن گفتن با اين دوبرادردر دل اين نگاه ها هستند آرام آرام گريه مي كنند وهيچ توجهي به آنچه كه در اطراف خود مي گذرد ندارند. جوانان پرشور يكي از هيئت هاي تهراني در حالي كه شور گرفته اند با شكافتن جمعيت، هروله كنان شبيه «سعي ميان صفا و مروه» از طرف حرم اباعبدالله به سوي حرم حضرت عباس(ع) حالت دويدن به خود گرفته اند و برسرو روي خود مي زنند. همين هيئت را در داخل حرم اباعبدالله رو به روي مضجع شريف«آقا» هم ديديم. شورو حال خوبي ايجاد كرده بودند به طوري كه جمعيت بسيارزيادي از زائران ايراني و غيرايراني را متوجه خود كرده بودند.
از در جنوبي حرم عباس كه بيرون برويد، ميداني را در جلوي چشمانتان خواهيد ديد با تنديسي بسيارزيبا ازيك «مشك» شكلاتي رنگ بزرگ دروسط آن. دقيقا در مكاني كه گفته مي شود حضرت عباس هنگام آوردن آب از نهر علقمه در اين نقطه مورد حمله خفاشان شب پرستي كه مرد بودن خويش را حمله از پشت نخل ها و فرود آوردن شمشير از پشت سر مي ديدند!. عباس با رساندن آب به لب هاي خشكيده و ترك خورده كودكان مي خواست هم اوج ولايت پذيري خود را در لبيك گفتن به فرمان برادر نشان داده باشد وهم به خواسته كودكان تشنه لبي پاسخ مثبت بدهد كه همگي يك نفس او را صدا مي كردند!. توصيه مي كنم وقتي به حرم حضرت عباس مي رويد حتي به جرعه اي، از آب سقا خانه بنوشيد و درود بفرستيد براي شادي روح همه شهدايي كه در كربلاي كشورمان در همين نزديكي هاي علقمه دجله و فرات به شهادت رسيدند.
حاج آقا كاهه اوج ولايت پذيري حضرت عباس را برتر و خيلي بالاتر از آن مي دانست كه كاري را به خاطر خشنودي اين و آن بداند به طوري كه تاكيدش از رساندن آب به خيمه ها را هم در جهت تمكين امر ولي خود مي ديد و به معناي واقعي كلمه «ذوب در ولايت»بود و كوچك ترين انحرافي از اين مسير را برنمي تابيد والا كيست كه نداند عباس بارها به حالت تضرع و زاري از«آقا» اذن ورود به جنگ رو در رو با سپاهيان ابن زياد را خواسته بود. براساس همين لياقت ها بود كه امام با توجه به سابقه درخشاني كه حضرت در گذشته در انجام مسئوليت ها از خود نشان داده بود در آخرين حكم به ايشان مسئوليت سقايي خيمه ها را داد .
عباس سوابق درخشاني در شجاعت و شهامت و دليري و مردانگي در دفاع از جايگاه منيع ولايت و جانبازي در اين راه داشت. او درسن 17 سالگي در جنگ صفين در كنار پدر مثل شير جنگيد ولي هيچ موقع نه به زور و قدرت و بازوي خود غره شد و نه به دانش و فضلي كه به خاطر داشتنش او را«ابوالفضل» صدايش مي كردند خود شيفتگي به او دست داد . او هميشه خود را به مانند يك سرباز، مطيع امامان خود، يكي پس از ديگري مي ديد و سايه به سايه آن ها حركت مي كرد. در همين ماجراي كربلا كه آغاز آن از مدينه بود و موضوع اصلي آن گرفتن بيعت اجباري از امام به دستور يزيد مطرح شده بود و قرار بود اين بيعت ، حتي به قيمت ريخته شدن خون امام توسط حاكم مدينه ختم شود . اين عباس بود كه خطر كرد و با سي نفر از ياران وجنگ آورانش كه هميشه براي حفاظت از جان حسين همراهش بودند و تحت امرش، پشت در ايستاد تا اگر جلسه به فريب و نيرنگ و تهديد جاني اباعبدالله ادامه يافت به داخل بريزند و حضرت را نجات دهند. دقيقا همان نقشي كه علي براي پيامبر داشت. در مكه هم روزي كه همه حجاج در حال عزيمت به «منا» براي انجام اعمال بودند او مانند «بلال حبشي»بالاي بام كعبه رفت و باخواندن يك خطبه غرا هدف امام حسين از قيام عليه يزيد را با صداي رسا به طوري كه همه بشنوند به مسلمانان جهان گفت و نيات پليد يزيد و عبيدالله را برملا ساخت و در آنجا نيز اوج وفاداري خود را نه تنها به «ولي» بلكه به «مكتب» نشان داد و به آيندگان درس هاي عبرت آموزي داد كه ما در شرايط فعلي به بسياري از همين پندها نياز مبرم داريم: اي ناسپاسان گناهكار! آيا راه بيت الله را بر امام نيكوكاران و صاحب حوض كوثرمي بنديد؟! و قومي را با مرگ كه در كودكي به بازي مي گرفتند مي ترسانيد؟!. همه جانم فداي«آقا» كه مولاي همه موجودات هستند . آيا سزاوار است از كسي پيروي كنيد كه شراب مي نوشد؟!. شما در راه غلطي واقع شديد كه قريش در راه كشتن پيامبر واقع شدند. پس چگونه ممكن است كشتن اباعبدالله الحسين(ع) تا وقتي كه من زنده ام؟!. و...
عباس جان فداي حسين بود
هرچه به غروب آفتاب نزديك مي شديم جمعيت انبوه مردم فشرده تر مي شد. پيرمردي سقايي مي كرد و بچه هاي كوچك را به شكل زيبايي دورخودش جمع كرده بود. بچه ها شادي مي كردند و شكلات از دست پيرمرد مي گرفتند. براي خودشان عالمي داشتند. در يك گوشه از بين الحرمين قطعه كوچكي اختصاص داده شده بود براي كبوترهاي دو حرم كه وقتي گشنه و تشنه مي شدند در آن فرود مي آمدند و دانه هاي نذري زائرين را به منقارمي گرفتند و به لانه هايي كه در دورتادوردو حرم بود به بچه هاي خود مي بردند و بعد دوباره برمي گشتند و خود مي خوردند. اين صحنه ها براي نگارنده در شرايط جامعه اي كه به سر مي بريم خيلي شگفت انگيز است و در حالي كه به حمزه و محمدعلي مسير حركت كبوترها را نشان مي دادم مي گفتم: عباس افسر و فرمانده لشكر امام حسين (ع) شد اما در كنار اين مسئوليت همچنان سقايي و آب آوري به خيمه را به عنوان مسئوليت مهم و اصلي خود مي دانست. پرچم دار بود، پاسدار خيمه ها بود، همه او را دوست داشتند، اندامي قوي، ابرواني كشيده، قامتي بلند و صورتي نمكي داشت و شجاعت او همه را به ياد حضرت علي (ع) مي انداخت به همين دليل هم بود كه دشمنان از او به شدت مي ترسيدند. روز عاشورا هم كه فرا رسيد و آتش جنگ شعله ور شد و ياران امام حسين (ع) يكي يكي شهيد شدند كوچك ترين تزلزلي در نيات و اهدافش پيش نيامد وبه اندازه حتي ارزني براي نجات جان خود تلاش نكرد بااينكه هر لحظه و به هربهانه اي برايش امان نامه مي آوردند، وعده ها به او مي دادند و... او در نهايت حاضرشد تمام اعضاي بدن را بدهد ولي حاضر نشد بزگ ترين سرمايه اش يعني «ولايت» را از دست بدهد. او ثابت كرد كه معلم ايثار، گذشت و اخلاق است. چيزي كه امروزه همه به زبان مي رانند ولي در عمل به راهي مي روند كه نتيجه آن به مسلخ بردن «علي» در محراب مسجد كوفه و «حسين» به قتلگاه كربلاست!.
عباس برادر ناتني حسين به حساب مي آمد اما...
روحاني كاروان مي گفت: به حساب امروز حضرت عباس برادر ناتني حسنين محسوب مي شد، از مادر جدا، اما ما مي بينيم همان طور كه حسنين اسطوره ولايت پذيري بودند براي پدر بعد از پيامبر!، عباس هم ذوب در ولايت دو برادر بود بعد از«علي» و تن ها يكي بود و همه براي يك هدف!. حتي طولي نمي كشد كه اين برادرها مزه تلخ نبود پدر را هم مي چشند و فقدان سايه سترگ اولين امام و ولي خدا را به جان و دل حس مي كنند و از اين به بعد حسن و حسين وعباس هم هركدام شان مي شوند«يادگاران گرامي امام!». بدون آن كه كوچك ترين خدشه اي بر اعتقاد قبلي شان به التزام عملي برولايت مطلقه امام وارد شود و ذره اي تزلزل و نعوذبالله كوچك ترين منيتي و اما و اگري بر آن ها رسوخ كند !. طبق گفته تاريخ نويسان امام حسين(ع) كمتراز يازده ماه كوچك تراز برادرش امام حسن بود و حضرت عباس حدود هشت سال اختلاف سن با برادرش حسين داشت، اما حسين و عباس باهم 10 سال قانون الهي و اعتقادي«ولايتمداري و ولايت پذيري» را در قبال امام حسن(ع) آنچنان با هنرمندي و ظرافت تمام به نمايش گذاشتند كه در هيچ كتابي و اظهارنظري يك كلمه حتي از سوي مخالف ترين مخالفان اهل بيت(س)، عليه ولايتمداري امام حسين و عباس و ديگر برادران اين خانواده نسبت به امام حسن ديده و شنيده نشده است.
در تاريخ بشري، از گذشته تاكنون، هيچ برادري نسبت به برادرش مانند عباس نسبت به سيدالشهدا با صداقت و ايثارگر و فداكار و مطيع و خاضع نبوده است و هميشه بدون اذن برادر هرگز در برابر امام حسين(ع) نمي نشست و حسين بن علي(ع) را همواره «يا سيّدي»، «يا ابا عبدالله»، «يابن رسول الله» مورد خطاب قرار مي داد. حال بايد ببينيم در اين مدتي كه از پيروزي انقلاب اسلامي در كشورمان مي گذرد ماچه درچنته داريم . كيسه درهم عباس تا اين اندازه بود كيسه ما در چه شرايطي قراردارد؟!. اينها، گوشه هايي از رخدادهاي زندگي عباس در دوران جواني بود تا آن كه حماسه عاشورا پيش آمد و عباس، وجود خود را پروانه وار به آتش عشق حسين زد و سراپا سوخت و جاودانه شد.
از اين صحبت ها و استدلال هاي حاج آقا كاهه به يادخاطره اي افتادم از مرحوم حاج احمدآقا، يادگارگرامي حضرت امام(ره) كه تلويزيون بارها آن را به مناسبت هاي مختلف پخش كرده است. رهبرمعظم انقلاب در نخستين روزهاي انتخاب شان به رهبري نظام جمهوري اسلامي براي عرض تسليت به خانواده محترم حضرت امام(ره) شخصا به بيت ايشان تشريف بردند و «حاج احمدآقا» در اتاقي كه همه فرزندانش و بقيه اهالي خانه منتسب به بيت امام هم دورتادور نشسته بودند، دركمال ادب و احترامي كه شايسته يادگار واقعي و فرزند خلف امام است با آقا بيعت كردند كه اگر دقت كرده باشيد ايشان حتي در نحوه نشستن در برابر ولي امرش آداب خاص خودش را داشت كه با برخي افراد حاضر در آن جلسه كاملا متفاوت بود!. ايشان در اين جلسه نقل به مضمون خطاب به رهبرمعظم انقلاب تاكيد كردند: ما شما را بعد از امام خميني ولي مطلق خودمان مي دانيم و اطاعت بي چون و چرا از شما را برخودمان تكليف مي دانيم و اگر كسي غير اين را عمل كرد بي شك در خط امام نيست! و اكنون كه پيش خودم ماجراي فتنه 88 و عناصري كه حوادث پس از آن را در كشور به وجود آوردند مرور مي كنم، اين سوال برايم پيش مي آيد كه با اندك نگاهي به سيره عملي حضرت عباس به عنوان يك نمونه شاخص ، ما واقعا اكنون دركجاي كارهستيم؟!. در اينكه«حسين» بزرگ ترين ياور«حسن» بود هيچ شكي نيست، اينكه حضرت عباس را درجبهه كربلا به عنوان مردي مي بينيم كه در درگيري حق و باطل، نه تنها بي طرف نماند بلكه از كساني كه به خاطر زخارف دنيا خود را در جبهه ساكتين فتنه ها و انحراف ها قرارداده بودند به شدت اعلام انزجار كرد و بارها تنفرخود را علنا اعلام و از آن ها بي زاري كرد ، در آن هم هيچ شكي نيست.پس امروز چه اشكالي در ما وجود دارد كه »علي« زمان مان در شرايطي قرار بگيرد كه از عمق جان نداي«اين عمار؟»سرمي دهد؟!. اگر اين گونه مسائل انحراف از مسير اصلي نيست پس چه نامي مي توان برآن گذاشت.
هرچه فكرمي كنم به اين نتيجه مي رسم كه آن نامه! اين دعوت به كف خيابان ها و چراغ سبزنشان دادن به بيگانگان براي خاموش كردن چراغ ولايت، خود و خانواده را مستثني دانستن برقانون الهي، به تاخير انداختن اوامر ولايي، يا بي توجهي به احكام حكومتي و خانه نشيني، خودشيفتگي تا به حد تعطيل كردن شعله هاي فروزان امر به معروف !. يك روز بر طبل دوستي با ملت اسرائيل بكوبي ! و روزديگر در هنگامه نبرد با قدرت هاي پوشالي كه امروز در ضعيف ترين و آسيب پذيرترين شرايط قرار گرفته اند آن ها را به قدرت فائقه اي تشبيه كني كه نبايد رابطه با آن را به تعويق انداخت! همه و همه هيچ تناسب و سنخيتي با مرام و راه عباس ندارد. جريان نفاق دوره بني صدر ملعون ، «جريان فتنه» سال 88 با عقبه هاي پنهان و آشكارش و «جريان انحراف» موجود همگي در يك منطق مشترك هستند و آن به زير كشيدن علم عباس و حذف ولايت از جامعه ديني كشورمان ! اگرچه با سليقه هاي مختلف به ميدان كارزار آمده اند اما همه تلاش ها براين است كه ولايت و مردم را در چندين جبهه مشغول خود كنند تا شايد از قبل آن پيروزي عايدشان شود . بدا به حال كساني كه در اين راه از به خواب رفتگاني باشند كه «آقا»بارها برضرورت بيداري امت تاكيد ورزيده اند.
 


چرا هزينه ريزگردهاي همسايه ها را ما بپردازيم ؟!

مهندس رامين اميني زارع -كارشناس ارشد مهندسي منابع طبيعي
در بهاران كه گاه طرب و خرمي و كار و كوشش در كشتزار و كارخانه و شهر و از سويي هنگام حضور در بوستان و طرف جوي و گفت وگويي است ناگاه ميهماني ناخوانده و فرادست كه زور بازوي هيچ آبپاشي حتي باران هم بدان نمي رسد بر فراز آسمان بالاي سرت هويدا مي شود و فرازمند همچون ديوي كه مظهر و نماد افسردگي است با خورشيد روشنايي و بينايي مي ستيزد حتي اين بنفرين دست بر گلوي نوزادان و كودكان بي گناه نهاده نفس را به سرفه دگرگون مي كند.
ديگر به نظر مي رسد ريزگرد گاه و بيگاه پديده اي معمول شده است كه ريه هاي هم ميهنان ما را در بسياري از نقاط كشور از غرب و جنوب تا شمال و تهران نه مورد نوازش كه تازش قرار مي دهد، از پنجره اتاق كار يا خانه هم كه نگاهي به بيرون بيفكني گهگاه غباري دژم گون را مي بيني كه خوشايند نيست چه رسد به گرفتاري هاي كشاورزان سخت كوش ما كه از تنفس آنان در فضاي كشت زارها گرفته تا تلقيح گياهان و توليد عسل را تحت تأثير قرار مي دهد و نفس ها را به شماره مي اندازد.
درباره ريزگرد چه مي دانيم
ريزگرد حجم بزرگ و توده اي از ذرات جامد ريزغبار است كه در جو پخش شده و ديد افقي را محدود مي كند. ريزگرد در سال 1979 تا شمال اروپا در كشور سوئد هم ديده مي شد كليماتولوژيست ها يا دانشمندان اقليمي در منشأ اين پديده طبيعي اختلاف نظر دارند برخي آن را با زبانه هاي توفان هاي خورشيدي مرتبط مي دانند، به هر روي سرچشمه اصلي ريزگرد در ايران باد شمال است. اين باد كه از نزديكي خرداد تا شهريور فعال است، در شمال خاورميانه شكل مي گيرد و با گذر از كوه هاي تركيه و شمال عراق، مانند قيفي به بيابان هاي عراق و سوريه سرازير مي شود و تا خليج فارس و رسيدن به آب هاي آزاد پيش مي رود.
جريان هاي خشك هواي عربستان ، كنترل سرشاخه هاي دجله و فرات در تركيه و بي توجهي به محيط زيست و بيابان زدايي در عراق باعث خشك شدن بسياري از باتلاق هاي عراق و ايجاد نواحي غبارساز شده است. در گذشته سه كشور ايران، عراق و عربستان به صورت مشترك هزينه هاي مالچ پاشي اين زمين ها را تأمين مي كردند و تمام زمين ها در فصل خاصي از سال مالچ پاشي مي شدند.
تغيير رويه اين دولت ها در دهه نخست هزاره دوم ميلادي سبب فراموشي اين كار و در نتيجه افزايش ريزگرد در خوزستان، غرب ايران و سرانجام تقريباً در سراسر ايران شد. وضعيت اخير آب و هوايي همسايه غربي، سبب بيشترين ميزان ريزگرد در سه دهه اخير ايران شد و تركيب غبار با آلاينده هاي شهري ريزگرد خطرناكي را توليد كرد كه خداي نكرده صدها شهروند را به بيمارستان مي كشاند.
شايد بتوان منشاء ريزگرد را در انحراف آب از سرچشمه هاي دامنه آناتولي جست وجو كرد كه سدها مجال رسيدن به خليج فارس را به آنان نمي دهند و تا مي آيند ترنّمي رودوار كنند خود را در دستان سدها در همان مبداء گرفتار مي يابند!
اگرچه در كنار همه آنچه گفته شد مباحث ريشه اي همچون گرمايش زمين و تغييرات الگوهاي آب و هوايي نيز نقشي اساسي در فرود آمدن اين ميهمان ناخوانده از آسمان دارد.
رهيافت
بايد فكري به رهيافت نمود، اگرچه همواره خود را آموخته ام كه واقعيت ها را از پنجره خوش بيني نگاه كنم اما جفاي ريزگرد را به كودكان ايراني كه تنفس هواي پاك نخستين حق آنان است برنمي تابم، باري درمورد راه حل و درمان اين پديده طبيعي به نظر مي رسد كار بسيار مؤثري از دست بشر باتوجه به گستره زيست محيطي و عرصه پهناور حيات طبيعي ساخته نيست اما مي توان براي كاهش اثرات زيانبار آن به اقدامات ذيل اشاره نمود:
1-احياي تالاب ها و آبگيرهاي كشور همسايه غربي
2-افزايش آبگذر رودهاي آن
3-حفظ و افزايش پوشش گياهي در كانون هاي توليد ريزگرد
4-كشت و توسعه گونه هاي مقاوم به خشكي پس از مطالعات دقيق كارشناسي
5-تقويت مراكز پايش غلظت و كيفيت ريزگردها و تجهيز به امكانات رصدماهواره اي كه پيش آگهي ريزگردها را ممكن مي سازد.
6-تشكيل يك سازمان مردم نهاد منسجم و چابك مورد حمايت دولت مركب از متخصصين مديريت مناطق بياباني و ديگر تخصص ها براي رهيافتي موثر در برون رفت از شرايط كنوني اقليمي
7-تنظيم راهبردي مبتني بر مديريت ريسك جايگزين مديريت بحران در عرصه منابع طبيعي
8-آن طور كه دكتر پرويز كردواني مي گويد عمليات بيولوژيك در مهار گرد و غبار بايد در اولويت اول قرار داشته باشد و تنها در صورتي بايد از مالچ پاشي استفاده شود كه امكان عمليات بيولوژيك نباشد زيرا مالچ پاشي اثرات نامطلوب زيست محيطي دارد. البته انجام عمليات بيولوژيك در يك ميليون هكتار، كاري دشوار و تقريباً نشدني است ضمن آنكه بسيار هزينه بر است و سال ها طول مي كشد تا گياهان در تثبيت گرد و غبار مؤثر واقع شوند. شايد بتوانيم يكي از بهترين راهكارها براي مقابله با گرد و غبار را استفاده از خود طبيعت در نظر آوريم به گونه اي كه در نواحي خشك و بياباني كه پوشيده از ريگ است نيازي به مالچ پاشي و گياه كاري نيست چون شديدترين باد و باران هم نمي تواند در اين مناطق فرسايشي ايجاد كند. اطراف سد پيشين در جنوب شرق بلوچستان نمونه اي از اين بيابان هاست كه كمتر فرسايش دارد به همين دليل براي تثبيت گرد و غبار بايد از پوشش ريگ و شن (نه ماسه) استفاده شود.
وي بر اين نظر است كه باتوجه به اينكه در شرق و غرب عراق رودخانه زياد است مي توان از مخروط افكنه هاي اين رودخانه ها استفاده كرد. اين كار در مقايسه با مالچ پاشي و عمليات بيولوژيك بسيار كم هزينه و در عين حال كارساز است و باعث تثبيت هميشگي مي شود.
با استفاده از بيل مكانيكي و كمپرسي مي توان كانون هاي مورد نظر در عراق را با ريگ و شن پوشاند و برخلاف مالچ نفتي كه نبايد روي آن راه رفت مي توان آن را با غلتك تسطيح كرد و در مقاطع مختلف با درختكاري و با ريگ فرش كردن، منطقه را مورد پوشش قرار داد.
9-بهره گيري از تجربيات ديگر كشورها و نيز هماهنگي هاي بيشتر منطقه اي و بين المللي نيز مي تواند موثر باشد.
10-معاونت محترم علمي و فناوري رياست جمهوري مي تواند با پويايي و چابكي كه برخوردار است پژوهشگران هم رشته اينجانب را گردهم فراخوانده و با ترتيب سفرهاي تجربه آموزي در كشورهاي پيشرو و موفق و بومي سازي آنها گامي موثر در كاهش اثرات زيانبار ريزگردها بردارد.
همچنين اين پيشنهاد درباره دو سازمان حفاظت محيط زيست و جنگل ها و مراتع نيز باتوجه به توان تخصصي آنان صدق مي نمايد.
هنگامي كه اين نوشتار به پايان مي رسد نگاهي به آسمان مي كنم به اميدي كه هميشه آبي و بي غبار باشد، همواره در انديشه هم ميهناني هستم كه بسياري از روزهاي سال را در خوزستان و ايلام تا كرمانشاه، كردستان، همدان و آذربايجان و ديگر نقاط ميهن عزيزمان با ريزگرد مي سازند و دم برنمي آورند.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14