(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 31 مرداد 1391 - شماره 20286

دانشگاه در جبهه
دانشجوي شهيد حسين اقداميان
امام خميني دائم الحضوري در گذشته و آينده تاريخ
وزارت ارشاد هشدارها را جدي بگيرد
يك سوزن به خود
يك ماه عاشقي توشه اي براي يك سال بندگي


دانشگاه در جبهه

دانشجوي شهيد حسين اقداميان

حسين در سال 1337 در همدان متولد شد. در 6 سالگي دوره دبستان خود را شروع كرد و در سال 1355 از هنرستان صنعتي همدان در رشته راه و ساختمان فارغ التحصيل شد. او در همان سال در كنكور سراسري شركت و در مدرسه عالي ساختمان پذيرفته شد. چندماه پس از ورود به دانشكده به تشكل نسبي برادران مسلمان آنجا كه بعداً تبديل به انجمن اسلامي شد پيوست و به همراه آنان در مبارزه بر عليه فساد و اختناق كه دو ركن اساسي موجوديت رژيم شاهنشاهي بود پرداخت. او از همان سالها راهي را انتخاب كرده بود كه راه مبارزه با شيطان بود. در دوران مبارزات امت مسلمان براي سرنگوني رژيم و ايجاد حكومت اسلامي در تظاهرات و راهپيمائي شركت داشت. بعد از پيروزي انقلاب فعاليتش را در انجمن اسلامي دانشكده متمركز و بر روي آثار شهيد مرتضي مطهري كار جدي مي كرد و در كلاس هاي ايدئولوژي انجمن فعالانه شركت داشت. در محيط دانشگاه هاي آن روز كه خطوط باطل و گروهك ها با چهره فريبنده هر كسي را فريب مي داد او نه تنها با آگاهي كامل آنها را منحرف مي دانست بلكه شديداً نسبت به آنها داراي تبري و دافعه بود و هميشه با گروهك هاي منافق و فدائي و توده اي در جدال و مبارزه بود.حسين در مقابل امام(ره) تسليم بود و دلسوزانه و متعهدانه با اخلاص در هر زمينه اي كه انقلاب احتياج به نيرو داشت حضور مي يافت.
بعد از انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه ها به عنوان يك فرد انقلابي در دفتر فني استانداري تهران شروع بكار كرد و زحمات زيادي در مورد ساختن چندين دبستان و حمام در جنوب شهر و اطراف تهران كشيد. در اين زمان كه خط انحرافي بني صدر در حال مطرح شدن بود در محيط كار خود به پشتيباني قاطع از خط امام و سنبل اين خط بهشتي مظلوم و ديگر يارانش پرداخت و با ناآگاهان برخوردي ارشادي و با مغرضان برخوردي انقلابي داشت. او خط امام و روحانيت در خط امام را تازه كشف نكرده بود بلكه از دوران قبل از انقلاب و اوايل پيروزي انقلاب اين خط را درك و خود را متعهد و ملزم به پشتيباني از آن كرده بود. حسين پس از مدتي كار و كوشش در استانداري وارد دفتر بررسي نيروي انساني آموزش پرورش كه يكي از حساسترين قسمتهاي آموزش و پروش شده و كمتر از دو سال در آن مجموعه فعاليت كرد. عليرغم حجم زياد كارش هيچ گاه از مسائل سياسي اجتماعي انقلاب غافل نمي شد و از اين جهت كاملا در صحنه بود. يكي از اعضاي فعال در تسخير لانه جاسوسي و بيرون راندن جاسوسان بود. علاقه شديد حسين به معارف اسلامي او را بر آن داشت كه به عنوان طلبه وارد مدرسه علميه شود و بيش از يك سال درس طلبگي بخواند و با تفسير قرآن آشنا شود. در تاريخ 20/5/1361 وارد بسيج سپاه پاسداران شد و پس از عمري كوتاه اما پربارو سرشار از تلاش مجاهده در راه خدا سرانجام در تاريخ 9/7/1361 در عمليات مسلم ابن عقيل در جبهه سومار به شهادت رسيد.
 


امام خميني دائم الحضوري در گذشته و آينده تاريخ

فاطمه فلاح نژاد
اشاره: صفحه دانشگاه اين هفته ميزبان مطلبي از نشريه سمر است. نشريه سمر محصول تلاش و فكر بچه هاي بسيج دانشجويي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. متن زير قسمتي از مقاله اين نشريه مي باشد كه در شماره دوم آن به چاپ رسيده است.
صفحه دانشگاه براي اين عزيزان آرزوي موفقيت مي كند.
غفلت از نگاه غايت مدارانه باعث شده است كه غرب، تنها به تحليل وضعيت حال بپردازد و با كمي مسامحه مي توان گفت غرب در دام اكنون زدگي و بي غايتي گرفتار شده است.
وقتي حضرت امام خميني در ابتداي وصيتنامه سياسي- الهي خود مي فرمايند: «حديث ثقلين حجت قاطع است بر جميع بشر به ويژه مسلمانان» در واقع اشاره به يك رسالت تاريخي يا يك اتمام حجت شرعي دارند. در اين خصوص كه زمان رجوع به فرهنگ اهل بيت شروع شده است. (طاهرزاده: 1389)
اين بدين معنا است كه گفتمان انقلاب اسلامي بنا دارد در فضايي كه مدرنيته و تجدد همه عالم را يكجا بلعيده است و درنهايت به تماميت خود رسيده است، عالم جديدي خلق كند و بستر جديدي براي اين انسان اكنون زده خلق كند كه ناظر بر غايت است. در واقع ايشان راه انقلاب را راه انبيا تعريف مي كنند: جمله كليديشان در اغلب ديدارها و پيام هاي حج وقتي از حج ابراهيمي صحبت مي كنند، خود را مدام در اين سير تاريخي رو به جلو و ناظر بر رسالت توحيدي و نجات بخش بشري از طاغوت يا كفر زمانه تصور مي كنند. در واقع رويكرد و روايت تاريخي ايشان از ابتداي خلقت تاكنون، ناظر بر دو خط ممتد حق و باطل است، اگرچه در روايت تاريخي مدرن منشأ تاريخ تغيير كرده است، امام خميني(ره) منشأ تاريخ را، هبوط آدم و نزاع هابيل و قابيل درنظر مي گيرد و با مقايسه مداوم شخصيت ها در ادوار تاريخ در دو طيف حق و باطل، براي شخصيت هاي تاريخي مصداق امروزي مي يابد گويي روحي بر كل تاريخ حاكم است كه هربار در يك كالبد تجلي مي يابد. و آنچه در ادبيات امام قابل بررسي است تكرار مداوم اين جمله در زمان هاي مختلف است كه: «راه ما همان راه انبياست...» و البته يكي از نكات مهم موفقيت رهبران انقلابي در پيشبرد اهداف انقلاب خود اين است كه بتوانند نسبت ميان تاريخ و سنت خود را با حركتي كه آغاز كرده اند تبيين كنند. امام خميني به درستي و دقت اين نسبت را تبيين مي كنند. ايشان حادثه كربلا را به جاي يونان باستان به عنوان كانون تحرك تاريخ درنظر مي گيرد. و انقلاب اسلامي را ناظر بر آموزه هاي آن شكل مي دهد و حتي با مراجعه به تاريخ انقلاب به وضوح مي توان دريافت كه در بسياري موارد استراتژي هاي ايشان براي مديريت بحران ها در لحظات حساس انقلاب براساس آموزه هاي تاريخ كربلا و سيره سياسي اهل بيت بوده است.
در تاريخي ترين سند مبارزاتي امام خميني در سال1323 رگه هايي از اين نوع نگاه وي به مسأله انقلاب اسلامي كاملاً مشهود است: نامه را اينگونه آغاز مي كنند: «قال الله تعالي: قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثني و فرادي.» و بعد در تفسير اين آيه مي فرمايند: «خداي تعالي در اين كلام شريف، از سر منزل تاريك طبيعت تا منتهاي سير انسانيت را بيان كرده، و بهترين موعظه هايي است كه خداي عالم از ميانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را به بشر پيشنهاد فرموده. اين كلمه تنها راه اصلاح دو جهان است». (صحيفه امام خميني- جلد-1 صفحه21)
در واقع وقتي از بشر سخن مي گويد و وظيفه بشر، همه اين ها را در يك خط ممتد متصور مي شود كه از آغاز خلق آدم تا قيام حضرت حجت همه و همه در يك راستا و با يك برنامه است. «قيام براي خداست كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه هاي گوناگون عالم طبيعت رهانده. و همين موسي كليم را با يك عصا بر فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آن ها را به باد فنا داد و او را به مقام صعق و صحو كشاند. و همين محمد (صلي الله عليه وآله) را يك تنه بر تمام عادات جاهليت غلبه داد و...» و همينگونه ادامه مي دهند تا اينكه از اين سير تاريخي به اينجا مي رسند كه همين ترك قيام براي خدا بوده است كه ما را در اين شرايط ظلماني و تاريخي قرار داده است.
سنت انبياء خصوصياتي خاص دارد، كه يكي از آن ها اين است كه خدا را به صفت ربوبيت اش مي شناسند- در واقع خداي آن ها «رب العالمين» است- و نه صرفاً به عنوان خالق عالم- و او را مدبر امور هستي مي دانند. دومين ويژگي آن است كه آن ها نه تنها خود را در محضر الهي حاضر مي دانند بلكه خود را در حصن امن پروردگار عالم احساس كرده و با توكل به او نه از چيزي هراس دارند و نه از حادثه اي گله مند هستند. اين مصداق را در جمله حضرت امام مي توان ديد كه مي گويند: «والله در عمر خود از هيچ چيز به غير از خدا نترسيدم» و بر همين اساس هم همه چيز را ذيل تكليف الهي تعريف مي كردند و مي گفتند: «تكليف اين است حفظ كنيم اسلام را. كشته شويم تكليف را عمل كرده ايم بكشيم هم تكليف را عمل كرده ايم.» (صحيفه نور جلد8-16)
در واقع ورود به سنت انبيا و اوليا ورود به عالمي است كه همواره نظر به جنبه غيبي حادثه ها و آگاهي از سنن و قواعد الهي، انسان را در طيب خاطري قرار مي دهد كه فقط به تكليف خود عمل مي كند.
انقلاب اسلامي با عزم احياي سنت و باتوجه به غيب عالم و عالم غيب در تقابل با تمدني است كه شديداً به سنت يعني آن نگاه خاص كه انبيا به بشر داده بودند، پشت كرده است. انقلاب اسلامي، از اين جهت در مقابل مدرنيته تعريف مي شود كه در تقابل با سكولاريسم قرار دارد و سكولار نيست. چراكه اولين شرط مدرنيته، عدول از عالم قدسي و توجه به دنيا است، پايه گذاران مدرنيته- فرانسيس بيكن و بقيه- همواره مدينه هايي را تعريف مي كردند كه مشخصاً ديني نبودند و در مقابل شهر خدا تعريف مي شدند. شهر علم و شهر فلسفه بود. شهري كه دانشمندان به كمك علم مي بايست ايده آل ها را در آن بنا كنند و بانيان آن ديگر انبياء نيستند بلكه فيلسوفان هستند. عقل بشري است كه ديگر نبايد از عالم قدس مدد بگيرد. هر چه به عصر روشنگري نزديك تر مي شويم جنبه سكولار عصر مشخص تر مي شود و در اين دوران به اوج خود مي رسد.(انقلاب فرامدرن و تمدن اسلامي- دكتر موسي نجفي)
تمدن جديد به دليل ذات متكثر خود و نگاه كثرت گرايانه اي كه به آن مبتلا شده است از سنت هاي الهي غافل است. مثلا سنت نابودي ظلم و ظالم و پيروزي ايمان و مؤمنين (ان الارض يرثها عبادي الصالحين) مسئله اي است كه نظر و يقين امام خميني به سنن الهي را نشان مي دهد كه البته فقط هم در ساحت نظر و اعتقاد قلبي نيست بلكه مبناي نظري ايشان را مي سازد كه بر مبناي آن تصميمات و اعمال وي صادر مي شود.
«اين پيروزي كه براي ملت ما حاصل شد يك عنايت الهي بود، يك عنايت بزرگي كه متحول كرد روحيه ملت ما را به روحيه اسلام و مسلمين صدر اسلام. و اين قدرت ايمان و اعتقاد به اسلام بود كه پيشرفتي را كه كسي احتمال نمي داد، نصيب ما كرد. ملت ما با دست خالي- هيچ اسلحه اي نداشت- با همان قدرت ايمان، در مقابل اسلحه هاي مدرن و قدرت عظيم نظامي ايستادگي كرد و تمام قدرت ها را درهم شكست» و در ادامه از اين قضيه و امداد الهي نتيجه گيري مي كنند كه «و اين دليل بر اين است كه ملتي اگر قيام كرد، با حفظ قدرت ايمان، هيچ قدرتي در مقابل آن نمي تواند بايستد...» و در آخر ايمان به وعده راستين الهي و سنت لايتغير الهي است كه مي گويد: «اميد است خداوند، دنيا را از دست مستكبرين بگيرد و به دست مستضعفين بسپارد.» (صحيفه امام- جلد9- ص 115) مثال هايي از اين دست در كلام امام خميني فراوان ديده مي شود كه در هر مورد به نمونه اي اكتفا مي شود.
در سنت ديني همه چيز از حق تجلي يافته و به حق متصل است و در عالم يك نحوه وحدت در جريان است كه هيچ چيزي در آن مستقل و منفرد نيست، با وارد شدن در چنين نگاهي انسان وارد عالم وحدت مي شود. و همه چيز با اتصال به پروردگار، در حالت بقاء است و انسان نيز با ورود به بندگي خدا وارد چنين اتصال و بقايي خواهد شد (اصغر طاهرزاده- 1389) و امام خميني اينگونه خود را در وحدت هميشگي با ذات باري تعالي مي بيند كه در جاي جاي كلام او با اين جمله كليدي مواجه مي شويم كه مي فرمايند: «خداوندا ما هيچيم! هيچ... هر چه هست تويي...!»
در صورتي كه در غرب، بشر، اول و آخر و محور و مدار همه چيز است. همه چيز از او و براي اوست. از آغاز فلسفه جديد، بر اين امر اصرار مي شود كه عالم و آدم غايت ندارد، تا تعيين غايات هم به عهده بشر باشد. درست است كه كانت غايت را اثبات مي كند، اما غايت در نظر او بشر است. دستورالعمل اخلاف او اين است كه چنان رفتار كنيم كه هيچ بشري را وسيله نينگاريم، زيرا بشر در ذات خود غايت است. (فلسفه در بحران- رضا داوري)
به طور كلي، با رجوع بر كلام امام و رجوع بر روح حاكم گفتمان انقلاب اسلامي مي توان گفت: انقلاب اسلامي نه يك انقلاب مدرن، نه يك انقلاب پست مدرن و نه يك انقلاب ارتجاعي است. بلكه انقلابي براي بازگشت به سنت به معناي همان «اسلام ناب» است. و رجوع آن به سنت به معناي رايج آن نبوده است و درنهايت انقلاب اسلامي را مي توان به عنوان نقطه عطفي در تاريخ در نظر گرفت كه آن را از سير نزولي خود نجات داده و سعي دارد آن را دوباره در امتداد راه انبيا احيا كند و مسير سير صعود را در حركت به سمت آخرالزمان مي بيند كه درنهايت و اوج اين قوس صعود، حكومت جهاني حضرت مهدي(عج) است.
¤ دانشجوي جامعه شناسي دانشگاه تهران
 


وزارت ارشاد هشدارها را جدي بگيرد

حامد شاكري
سال 1999 «فرانسيس استيونرساندرس» از متخصصان جنگ جهاني دوم كتابي با عنوان «جنگ سرد فرهنگي» منتشر كرد و به نقش سازمان سيا در استفاده از روش هاي نرم فرهنگي در ابعاد مختلف آن پرداخت، و ناتوي فرهنگي را استراتژي فرهنگي سازمان سيا ناميد.
از نظر خانم «ساندرس» سازمان سيا در مقام «وزارت فرهنگ بلوك غرب» عمل مي كرد و توانست كنگره آزادي فرهنگي را ژوئن 1950 م با حضور يكصد نويسنده از سراسر جهان در برلين تأسيس كند، از مهم ترين اقدامات اين كنگره، آزادي فرهنگي و انتشار نشريات عليه مخالفان بود، كه توانست در فروپاشي شوروي موفق شود.
اين رويكرد نشان داد كه توسعه ليبراليسم جنسي و فرهنگي از جمله اهدافي است كه پيش از انقلاب اسلامي جبهه سرمايه داري به سركردگي صهيونيسم جهاني با تمام قوا آن را در ميان تمام جوامع و از جمله كشورهاي اسلامي دنبال مي كرد.
مقام معظم رهبري در دهه دوم انقلاب اسلامي هشدارهاي لازم را در اين زمينه داده اند. ايشان از ابتدا بحث تهاجم فرهنگي، سپس شبيخون فرهنگي، و در پايان دهه 1370 بحث فروپاشي شوروي را مطرح كردند و در 18/8/85 نسبت به خطر ناتوي فرهنگي هشدارهاي لازم را بيان داشتند و فرمودند:
هدف قدرتهاي استكباري از تهاجم فرهنگي عليه انقلاب اسلامي، بي اعتقادي كردن نسل نو به دين، اصول انقلابي و تفكر فعالي است كه دشمنان اسلام را به هراس انداخته (است). هدف اين است كه... به اصل انقلاب ضربه بزنند. من به شما عرض كنم تسلط فرهنگي از تسلط اقتصادي و از تسلط سياسي هم خطرناك تر است فرهنگي، استقلال در ابعاد ديگر يا يكي از آنها امكان پذير است.»
در انقلاب الجزاير جمله معروف ميشل هوئليك، نويسنده اسلام ستيز فرانسوي كه در كتاب تاريخ تمدن «ويل دورانت» به صراحت آمده نشان مي دهد دامن هاي كوتاه و يا به تعبيري حذف نمادهاي فرهنگي سنتي بيش از تهاجمات نظامي مي تواند به بردگي كشوري و حتي قاره اي منجر شود.
اين شيوه از تبليغات فرهنگي تنها محصور به كشورهاي اسلامي نبوده بلكه هدف چپاول ثروت ملل جهان خباثت كارتل هاي سرمايه اي را به آنجا مي رساند كه مردم كشورهاي اروپايي و آمريكايي را كه سال ها در خدمت اهداف آنها بوده اند به بردگي فرهنگي مي كشانند. ترويج بي بند و باري جنسي، تأسيس كارتل هاي مواد مخدر و مشروبات الكلي، قاچاق انسان در جهت مطامع جنسي و حتي تبليغ همجنس گرايان در كنار داعيه داري حقوق بشر در رسيدن به اوج لذايذ حيواني در واقع سياستي است كه نتيجه مثبت آن ابتدا در جوامع غربي آشكار شد و توانست نسل فعال و جوان را چنان به خود مشغول سازد كه از سياست و اقتصاد دست بشويند.
به طور قطع يكي از اهداف طرح سياست هاي رفاه اجتماعي از جمله بيمه بيكاري در كشورهاي اروپايي كمك بيشتر دولت به فرو ريختن جامعه در منجلاب فساد اخلاقي و ايجاد بي حسي فرهنگي و سياسي و اقتصادي در ميان مردم بوده و حتي ترويج پروتستانتيسم و كالوينيسم را نيز بايد در اين راستا قرار داد.
تجربه يك قرن فعاليت جامعه صهيونيسم در اروپا و آمريكا به آنها ثابت كرد كه مؤثرترين راه در رام كردن كشورهاي اسلامي تنها ضربات مهلك فرهنگي است كه تنها در پرتو آن اهداف سياسي- اقتصادي سرمايه داري محقق مي گردد.
اين را نيز بايد مد نظر قرار داد كه همان اربابان صهيونيسم در طول يك قرن گذشته با سرمايه گذاري فراوان در جوامع علمي كوشيدند در قالب هاي مختلف به انديشمندان مسلمان بقبولانند كه رويكرد سياسي از مسائل فرهنگي جداست و نبايد در عرصه فرهنگ ملاحظات سياسي را دخيل كرد و حال آنكه دقيقاً ساحت فرهنگ دستخوش اهداف سياسي آنها بوده است.
اين تفكر پس از انقلاب اسلامي با حضور برخي از مديران فرهنگي مرعوب فرهنگ غرب و سربازان ناتوي فرهنگي و روشنفكران وابسته در سطح سياست گذاري و اجرا در كشور دنبال شد.
در دوره اصلاحات هرگاه برخي صاحب نظران از رخنه فرهنگ اباهي گرانه ضدديني در مجامع هنري سخن مي گفتند به سرعت از سوي رسانه هاي تحت اختيار روشنفكران از جمله روزنامه هاي زنجيره اي به امنيتي كردن فضاي فرهنگ و سياست بازي متهم مي شدند.
نتيجه چنين رويكردي ساخت فيلم هايي نظير خانه اي روي آب (بهمن فرمان آرا)، زير درختان زيتون (كيا رستمي) شوكران، قرمز، دو زن و... است كه با سياه نمايي، فرهنگ مسلمان ايراني را تفكري عقب افتاده و متحجر نمايش مي داد و در مقابل تلاش فرد ايراني را براي رسيدن به مظاهر تمدن غربي مقدس مي شمرد.
از جمله منتقدان اين شيوه رفتار، دست اندركاران فرهنگي دولت نهم هستند كه در سال هاي اوليه دولت اصولگرا مي كوشيدند اهداف انقلاب اسلامي را در امر فرهنگ متجلي كنند.
اگرچه سوابق دولت اصولگرا در سالهاي نخست نسبت به دولت اصلاحات نشان مي دهد از سرعت اسب تراواي فرهنگ آمريكايي به ميزاني كاسته شد اما ضعف فعاليت ايجابي و مقابله با عملكرد سلبي برخي ديگر از نهادها رويكرد فرهنگي دولت را به چالش مي كشد.
نكته مهم اينجاست كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با وجود چنين سازمان عريض و طويل مثلاً فعال در امر فرهنگ، نتوانسته خود را از يوغ فساد فرهنگي هنرمندانش جدا سازد و به جاي آنكه الگوهاي جايگزين را به جامعه معرفي نمايد همچنان مدافع حفظ حريم افرادي است كه علناً سربازان ناتوي فرهنگي در جامعه ايران محسوب مي شوند و با نوع عملكردشان اهداف نظام اسلامي را به سخره مي گيرند.
دشمن در عرصه فرهنگي در پي اندلسي ديگر است تا به آساني سنگرهاي از پيش تعيين شده را فتح كند. آنچه در اين نبرد كارساز است، جهاد فرهنگي و بسيج عمومي مسئولان و دست اندركاران فرهنگي را مي طلبد تا با به كارگيري راهبردها و راهكارهاي طراحي شده در تقابل با ناتوي فرهنگي پيروزي را نصيب خود سازند.
اگرچه نبايد انتظار داشت كه در يك سال پاياني اين دولت تغييرات جدي در روند كنترل و اصلاح فرهنگ از جهات توليد و عرضه آثار فاخر صورت گيرد اما آماده سازي بستر آسيب شناسي 30 سال گذشته دست اندركاران فرهنگ مي تواند به جدي گرفتن هشدارهاي مقام معظم رهبري كمك كند.
¤ دانشجوي دانشگاه تهران
 


يك سوزن به خود

زينب السادات حسيني
سعديا! گرچه سخن دان و مصالح گويي
به عمل كار برآيد به سخنداني نيست
اينكه بارها شنيده ايم مسلمان واقعي كسي است كه مدعايش را در مرحله عمل ثابت كند، واقعيتي است كه تا براي انسان كارزار عملش فراهم نشود قابل درك نيست.
بسياري از جوانان و دانشجويان وقتي انتقاد مي كنند بلند فرياد مي كشند اما آيا به همان صراحت مي توانند عمل كنند؟ اين سؤالي است كه در يكي از همين شبهاي ماه رمضان بي پاسخ ماند.
معاونت محترم رسانه هاي ديجيتال وزارت ارشاد چندي پيش افطاري مفصلي را براي برخي معاونين فضاي مجازي كه اكثراً جوانان بودند برگزار كرد، آنهم در باغي و ايامي كه زلزله آذربايجان شرقي را تكاني اساسي داده بود و مردم آن خطه نيازمند همراهي همه بودند، حتي مسئولان اين افطاري.
و جنات تداركات اين مراسم (چلوكباب، چلو مرغ، خورشت قيمه، كشك بادمجان، انواع سالاد و دسر و..) ذهن بسياري را مشغول كرد و حتي برخي با گوشه و كنايه به يكديگر تمام آن آرمانخواهي پيشين خود را زير سؤال بردند، اما در نهايت نمك ميزبان ميهمانان را گرفتار كرد. جالب اينجاست كه برخي از شركت كنندگان اين مراسم از جمله كساني بودند كه علي رغم برگزاري ميهماني هاي ساده برخي سران دولتي، دائماً در بوق ريخت و پاش هاي صورت نگرفته مي دميدند و در فضاي مجازي به ابهام افكني دامن مي زدند، اما در اين عرصه خود وا ماندند.
مسلماً اين نهاد دولتي بايد بابت هزينه اي كه از بيت المال «ناكجاآباد» رفته، پاسخگو باشد، اما اين سؤال از تمام شركت كنندگان چنين مراسم هايي باقي مي ماند كه شما چه كرديد؟!
آوردن دلخوري ها به فضاي مجازي و انتشار تصاوير شام مفصل آن شب نمي تواند توجيهي براي عدم برخورد مناسب در همان فضاي بخور بخور باشد، چرا كه اعتراضات در حين وقوع چنين اتفاقات ناشايست و خارج از شأن نظام مسلماً كارآمدتر از كشيدن آن به فضايي است كه بيشترين زمينه را براي سوء استفاده هاي عناصر ضدنظام فراهم مي كند.
البته كم نيست چنين اتفاقاتي كه گاه به دليل تفكر غلط انسانها در هر منسب و جايگاهي رخ مي دهد اما اينجا صحبت از كساني است كه به گفته بزرگان بايد افسران جنگ نرم دشمن باشند و در فضايي حساس تر، نقش افسران جنگ سايبري ايران را ايفا كنند.
بد نيست در چنين بزنگاه هايي بسنجيم كه حرف و عملمان چه ميزان با يكديگر متناسب است و اتهاماتي كه گاه بي اساس به برخي نسبت مي دهيم گريبان گير همه خواهد شد.
مرور كردن برخي مفاهيم ديني و حتي گاه ابيات شعراي ايراني مي تواند شروع خوبي براي به راه آوردن خودمان باشد اگر هنوز معتقديم كه لغزيده ايم.
حالا بد نيست نگاهي به فرمايشات رهبر عزيزمان هم بياندازيم و اين جملات را بيش از پيش آويزه گوشمان كنيم:
ساده زيستي چيز با ارزشي است. ما اگر بخواهيم تجمل و اشرافيگري و اسراف و زياده روي را كه واقعاً بلاي بزرگي است از جامعه مان ريشه كن كنيم با حرف و گفتن نمي شود. عمل ما بايستي مؤيد و دليل و شاهد بر حرفهاي ما باشد.» (ديدار رئيس جمهور و اعضاي هيئت دولت2/6/87)
معظم له در جايي ديگر مي فرمايند:
«موضوع قناعت را جدي بگيريد. منظورم از قناعت اين نيست كه دست به نعمت هاي الهي نزنيد و از آن بهره مند نشويد. مقصود اين است كه حد و اندازه نگه داريد، زياده روي و اسراف نكنيد و نعمت هاي الهي را ضايع ننماييد.» (خطبه نماز عيد فطر، 15/9/81)
¤ دانشجوي جامعه شناسي دانشگاه تهران
 


يك ماه عاشقي توشه اي براي يك سال بندگي

حسين منصور
هنوز دلمان گرم عشق بازي با ماه مهماني خدا بود كه ناگهان منادي حلول عيد را خبر داد و ما را در بهت و حسرت يك ماه ديگر از ماه هاي عاشقي و بندگي فرو برد. هنوز جان روحمان از زلال اين چشمه معرفت سيراب نشده بود، هنوز اشك هاي عاشقي شب هاي پرستاره و آسماني ماه خدا روي گونه هايمان بود و هنوز يك دل سير با خدا مناجات نكرده بوديم كه عيد فطر آمد و نوبت عاشقي به سالي ديگر افتاد. وداع با ماه مهرباني و ملكوتي خداوند، هميشه سخت است و دلگير. خصوصاً وقتي فرازهاي زيباي مناجات عارفانه حضرت امام سجاد عليه السلام را در وداع با ماه ضيافت الله زمزمه مي كني، احساس جدايي از محبوبي عزيز و دوست داشتني در وجودت دو چندان مي شود. كاش مي شد همه عمر مهمان خدا بود، كاش همه سال را در اين بزم عاشقانه و اين شور مستانه بوديم. اما آيا به راستي نمي شود حال و هواي ماه خدا را هميشه داشت يا لااقل بخشي از آن را؟ حضرت امام سجاد عليه السلام در فرازي از همان مناجات، ماه رمضان را ماه نرم شدن دلها معرفي مي فرمايند. اگر همين فراز از آن مناجات را مورد توجه و كنكاش قرار دهيم شايد بتوانيم همه سالمان را رنگ رمضان بزنيم و عطر ناب اين بزم را با مشام جانمان استشمام كنيم. ببينيم چه چيزي دلها را نرم كرد و آسماني؟ اگر بخشي از اين نرمي بخاطر ويژه هاي ماه مبارك رمضان باشد، كه بي ترديد هم چنين است- يقيناً بخشي ديگر، مربوط است به اعمالي كه در روزها و شب هاي اين ماه انجام داديم. وقتي چنين است چرا اين برنامه را، برنامه ثابت و هميشگي مان در طول سال قرار ندهيم؟ به اميد آنكه هميشه در حال و هواي ماه خدا باشيم، چند راه كار ساده را با هم مرور كنيم:
1-تلاوت قرآن. يقيناً در بهار قرآن، همه و همه رجوع بيشتري به كتاب انسان ساز و آسماني قرآن دارند و برنامه جزءخواني روزانه، تقريباً برنامه اي عمومي است. يقيناً فهم و تدبر در آيات الهي ما را آسماني مي كند. پس چرا همه سال قرآن نخوانيم!؟ شهيد مطهري در نامه اي به فرزندشان او را توصيه به خواندن حداقل روزانه يك حزب قرآن مي كنند و تاكيد مي كنند كه اين كار حداكثر 5 دقيقه طول مي كشد! پس چرا معطليم بسم الله روزانه 5 دقيقه به سخن خدا گوش بدهيم!
2-سحرخيزي در سحرهاي ماه مبارك، براي خوردن سحري معمولا يك ساعت قبل از اذان بيدار مي شويم تا دلتان بخواهد درباره بيداري قبل از اذان صبح توصيه و تاكيد و دستور داريم. نفحات و نسيم هاي سحري، اعجازي دارند كه بر هيچكس باطن آن معلوم نيست و هر كس به قدر ظرف خودش فهمي از آن دارد. مثل ما كه حالا ثمر يك ماه سحرخيزي را با همه وجودمان حس مي كنيم. نه يك ساعت اما مي شود لااقل يك ربع قبل از اذان صبح بيدار بود و اين رويه نيكو را ادامه داد. هر چند اعمالي مثل نماز شب در آن ساعت از بالاترين دستورات است اما نفس بيدار بودن مهم است حتي اگر فقط در سجاده ببينيم و بنشينيم!
3-نماز اول وقت معمولا توفيق نماز اول وقت- خصوصاً نماز صبح- فقط در ماه رمضان حاصل است. اين دستور اكيد معصومين، نقشي اساسي در نظم زندگي و احساس آرامش دارد. خودمان را از اين آرامش محروم نكنيم و همه سال را به اين سنت حسنه بگذرانيم و حالا اگر به جماعت باشد كه نورعلي نور!
4- مهماني رفتن و مهماني دادن. معمولا در ماه مبارك رمضان يا به افطاري دعوت شده ايم يا مهمان افطاري داشته ايم. اين مهماني ها يعني صله رحم در بهترين شب ها و روزهاي خدا. بركت صله رحم بر هيچ كداممان پوشيده نيست بله همه كار داريم، شلوغيم، گرفتاريم! اما ديدن خواهر و برادر و فاميل بركتي دارد كه غفلت از آن موجب پشيماني است! مي توان كم خرج و ساده در همه سال سنت نيكوي ماه مبارك را زنده كرد و به ياد افطاري هاي لذت بخش ماه خدا، از اقوام و خويشان پذيرايي كنيم، فقط فراموش نكنيم ساده و بي آلايش!
5- حق الناس. همه ما شاهد بوده ايم كه در ماه مهماني خدا، افراد در اظهارنظر و سخنان خود، بسيار محتاط مي شوند، هر حرفي را نمي زنند و حتي هر حرفي را نمي شنوند! ديده ايم كه شخص مي گويد «حيف كه ماه رمضان است يا حيف كه روزه ام وگرنه...»! چرا هميشه ماه رمضان نباشد؟ چرا تلاش نكنيم هميشه از گفتارمان مراقبت كنيم؟ مي شود پشت سر خواهر و برادر ديني مان حرف نزنيم. قطعا خداي ماه رمضان بعد از ماه رمضان هم مي شنود و بر كارهاي ما شاهد و ناظر است مراقب باشيم اندوخته ماه را با يك غيبت نابود نكنيم!
6- دعا و مناجات. خوب كه دقت مي كنيم، در ماه خدا، هيچ كدام از نمازهايمان نماز خالي نبود! يعني بعد از سلام فرار نكرديم. نشستيم و با خدا حرف زديم. يا علي و يا عظيم خوانديم دعاي روز را خوانديم و براي مردم طلب خير كرديم. چرا همه سال با خدا حرف نزنيم؟ وقت زيادي نمي گيرد يكي دو دقيقه. شبها هم افتتاح خوانديم يا اباحمزه. اين مناجات ها اثر عجيبي در بيداري دل و نرم شدن آن دارد. وقتي شب در اباحمزه از ترس تاريكي و تنگي قبر و از ترس سؤال نكير و منكر گريه مي كرديم، فردايش نمي توانستيم آدم ديگري باشيم و به مردم ظلم كنيم. مدام همان تصوير مناجات جلوي چشممان بود. مدام به خودمان مي گفتيم كه ما همانيم كه در افتتاح با اذن خود خدا با او حرف نزنيم پس هر حرفي را نزنيم. اين فايده مهم مناجات را از خودمان دريغ نكنيم. اگر نه هر شب لااقل بعضي شبهاي هفته را به خلوت با خدا بگذرانيم. كوتاه هم باشد عيبي ندارد اما سر زدن به خدا را فراموش نكنيم!
7-مراقبت: يك چيزهايي هست كه راه را باطل مي كند و همه مان بلديم و از آنها دوري مي كرديم. اما نه بالاتر از آن هم بود مراقب بوديم نگران بوديم حس مي كرديم بعضي كارهاي ديگر هم روزه مان را خراب مي كند از آنها دوري مي كرديم. مواظب بوديم نگاهمان به كساني كه نبايد نيفتد! حجابمان جوري نباشد كه كسي دلش بلرزد! حرفي نزنيم كه كسي برنجد و خيلي كارهاي ديگر. همه اينها را برگ برنده روزه مان مي دانيم. حالا چرا قصد برگشتن كنيم!؟ چرا باز هم نگاهمان را مراقبت نكنيم؟ چرا حجابمان مثل ماه رمضان نباشد؟ مراقبت ما را به جايي مي رساند كه احساس قرب و نزديكي هميشگي را برايمان به ارمغان مي آورد. يك ماه امتحان اين را برايمان ثابت كرد مواظب باشيم دور نشويم.
8-بهره مندي از مجالس علما. اكثر مردم در ماه رمضان، رفت و آمد بيشتري به مساجد و جلسات مذهبي دارند. حتي آنها هم كه توان رفتن ندارند. به خاطر پخش سخنراني ما از صدا و سيما، خواه و ناخواه در زلال معارف الهي، تن مي شويند. اما معارف براي همين سي روز نيستند! مساجد براي سي روز ساخته نشده اند! بعد از ماه مبارك رمضان هم خودمان را محروم نكنيم مسجد محل را جزء برنامه هاي هميشگي مان قرار بدهيم. به گوش كردن، بيش از سخن گفتن عادت كنيم و چه گوش كردني بهتر از جلسات معارف و مذهبي؟! در اطرافمان اگر نه هر شب هر هفته و لااقل هر ماه از اين مجالس هست. صدا و سيما هم اگر نه به اندازه ماه مبارك رمضان اما خالي از اين محافل نيست. فراموش نكنيم حضرت امام سجاد در مناجات ابا حمزه ثمالي، دور بودن از مجالس علما را يكي از عوامل تيره روزي و بيچارگي معرفي فرموده اند.
همين چند راه كار ساده، كليدهاي عيش مدام و عشق بازي جاودانه با حضرت رب العالمين است. خودمان را محروم نكنيم و بر سر سفره رحمت خدا بمانيم و البته ديگران را هم فراموش نكنيم.
التماس دعا.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14