(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 28  آبان  1391 - شماره 20360

روايتي از سفر جهادگران به روستاهاي سيستان و بلوچستان (بخش دوم)
جواني به سبك جهادي در خدمت به محرومين




روايتي از سفر جهادگران به روستاهاي سيستان و بلوچستان (بخش دوم)

جواني به سبك جهادي در خدمت به محرومين

روز به اتمامش نزديك مي شود و آفتاب مي رود تا خاطره غروبش را با حركت جوانان و مردم با ايمان «زبرينگ» به سوي مسجد امام حسين(عليه السلام) به يادماندني كند.
با پخش آواي روح بخش اذان مغرب مسجد كم كم پر مي شود از يگانگي برادران شيعه و سني.
در اين اثناء بچه هاي جهادي هم پس از يك روز تلاش خالصانه و صادقانه از گوشه و كنار از راه مي رسند و زنجير اخوت و برادري را محكمتر كرده و در كنار مردم با صفاي روستا اقامه نماز مي كنند.
مدتها بود كه نام «زبرينگ» را از زبان جهادگران منتظران خورشيد شنيده بودم اما نمي دانستم اين مكان دقيقا كجاست و چه ويژگي هايي دارد تا اينكه چندي پيش در سفر بچه هاي جهادي قرارگاه شهيد شوشتري به سيستان و بلوچستان پاي من هم به اين مكان باصفا باز شد.
زبرينگ كجاست؟
85 كيلومتر از بخش فنوج شهرستان نيكشهر كه فاصله مي گيري به جاده خاكي مي رسي كه بايد 8 كيلومتر راه سخت و پر فراز و نشيب را هم طي كني تا به روستاي 14معصوم (س) زبرينگ برسي.
اين روستا و آبادي هاي اطراف كه به مجتمع روستايي پيامبر اعظم(ص) مشهورند تا همين چند سال پيش همانند روستاهاي «كناري» و «سرزه» كه در شماره قبلي صفحه گزارش به آنها پرداختيم آب و برق نداشتند و از حمام و دستشويي نيز در آنها خبري نبود. اما از سال 88 با همت اهالي، مسئولان استاني و جهادگران انقلابي، روستاي زبرينگ و مناطق اطرافش به تدريج رنگ و بوي آباداني به خود گرفت و اندك اندك خانه هاي نوساز روستايي جايگزين كپر ها شد.
تيرهاي بتني برق در تمام آبادي هاي منطقه اعم از زبرينگ، كوردان، چيل كنار، دراپ و گزاپ نصب شد و بيشتر مردم برقدار شدند.
آب شرب هم در روستاي 14 معصوم(س) به قدر كافي موجود است و حتي سرويس هاي حمام و دستشويي نيز در اين آبادي و دو روستاي بعدي بنا شده است.
البته جاده خاكي 8 كيلومتري، همچنان معضل اول حدود 100 خانواري است كه در اين منطقه ساكن هستند.
معضلي كه در سراسر شهرستان نيكشهر به وفور ديده مي شود، به عبارتي در شرايط فعلي شايد مهم ترين مشكل اين شهرستان كه از 14 استان كشور و 83 كشور دنيا بزرگ تر است همان راه هاي مواصلاتي اش است. عرض كم، فراز و فرودهاي دلهره آور و از بين رفتن آسفالت بسياري از جاده هاي اصلي بر اثر سيلاب شرايط سختي را براي تردد در راههاي نيكشهر فراهم آورده است.
بهرحال جاده خاكي زبرينگ و رودخانه اي كه از وسط اين راه مي گذرد رنج فراواني را براي اهالي ايجاد كرده و خاطرات غمباري را هم در ذهن آنها تداعي مي كند.
به گفته اهالي دو سال پيش به هنگام خروش همان رودخانه فصلي يكي از زنان روستا دچار درد زايمان شد ولي به علت خرابي جاده و نبود پل بر روي رودخانه، او نتوانست از آن عبور كند و نهايتا نوزادش پيش از تولد با دنيا وداع كرد. اين در حالي است كه اگر اين جاده تعمير اساسي شود مردم به راحتي مي توانند براي درمان به بيمارستان هاي بخش هاي كوتيج و اسپند در شرق و غرب منطقه بروند اما...
آرزوهاي معنادار
خلاصه از جاده خاكي كه بگذري روستاي زبرينگ با ساختمان نوساز مدرسه ابتدايي اش جلوه نمايي مي كند.
با اينكه مدرسه پنج شنبه تعطيل است اما آريا، حجت و حمزه سه تا از كلاس سومي ها ول كنش نيستند و اطراف آن مشغول بازي اند.
با بچه ها كه وارد صحبت مي شوي همچون بزرگانشان خيلي صميمي و ساده پذيرايت مي شوند و بعد هم مثل تمام كودكان از آرزوهايشان مي گويند.
حمزه مي گويد: «مدرسه ما 3 كلاس ابتدايي دارد و بچه هاي راهنمايي هم براي ادامه تحصيل بايد تا كوردان راه بروند. ولي من دوست دارم بروم تهران!»
مي پرسم: چرا؟
پاسخ مي دهد: خب تهران ساختمان هاي بلند و خيابان هاي قشنگ و آسفالته دارد!
به او مي گويم: ولي تهران ترافيك و شلوغي و تصادف داره، تازه شما به راحتي نمي توانيد آنجا بازي كنيد؟
- آريا: اما من دوست دارم مشهد بروم، آنجا حرم امام رضا [عليه السلام] است
- تا حالا رفتي؟
- بله رفتيم، خيلي هم خوش گذشت. آقا! من و حمزه شعر هم بلديم، بخوانيم؟
- احسنت،چه شعري بلديد؟
(بچه ها دوتايي سرودي را با اين مضمون مي خوانند):
من بچه شيعه هستم
خدا را مي پرستم
خداي پاك و دانا
مهربان و توانا
پيامبر محمد(ص)
كه با او قرآن آمد...
از سرود بچه ها در مي يابي كه ساكنان زبرينگ شيعه اند ولي نكته زيبايش آن است كه همين كودكان كم سن و سال هم به شدت مراقب حفظ وحدتند، يكي از آنها مي گويد: «مسئولان و جهادي ها نبايد بين شيعه و سني فرق بگذارند و مانند هم بايد به آنها خدمت كنند.»
اتفاقا اين توصيه را بچه هاي جهادي به شدت رعايت مي كنند. به طور نمونه ميان جهادگران مشغول در منطقه، دو دندانپزشك جوان نيز طبابت مي كنند كه يكي از آنها سني و ديگري شيعه است. اين دو آن قدر با مراجعه كنندگان رفتار يكسان و صميمي دارند كه تا پايان زمان حضور جهادگران كمتر كسي گرايش مذهبي آنها را دريافته است.
دكتر لقمان ابراهيمي فارغ التحصيل رشته دندانپزشكي دانشگاه آزاد تهران كه ظاهرا هفتمين بار است به اردوي جهادي مي آيد، مي گويد: «هدف اصلي من از حضور در مناطق محروم، آشنايي مردم با بهداشت دهان و دندان و ارتقاي فرهنگ سلامت است.»
او كه سني مذهب است، پوسيدگي و عفونت را بيشترين مشكل دندان هاي اهالي مي داند و ادامه مي دهد: «بايد با آموزش هاي لازم فرهنگ مراقبت از دندان هاي سالم و كلا بهداشت دهان و دندان را افزايش دهيم.»
سرمايه اي بالاتر از پول مطب
دكتر مهرداد كهوند نيز كه شيعه است و در كنار همكارش مشغول معاينه بيماران است مي گويد: «هربار كه به اردوهاي جهادي مي آيم حداقل يك هفته مي مانم چون با يكي دو روز نمي شود كار خاصي انجام داد.»
مي پرسم آيا لازم بود كه 1900كيلومتر تا اينجا بيايي؟ آيا اگر تهران مي ماندي پول بيشتري درنمي آوردي؟
مي گويد: «اتفاقا بسياري از دوستانم در تهران به من گفتند در مطب بمان و پول در بياور. در روستاها كه درآمدي وجود ندارد ولي من فكر مي كنم حضور در اين مناطق و خدمت به مردم محروم و رنج كشيده ارزش معنوي بالايي دارد كه قابل وصف نيست. به گمانم بنده و ساير دوستانم با آمدنم به اين نقاط بهترين سرمايه را بدست مي آوريم. خصوصا خودسازي كه در اين مكان هاي دورافتاده برايم حاصل مي شود از 100 روز كاركردن در تهران بيشتر مي ارزد.»
در تكميل سخنان دكتر، يكي از جهادگران هم كه در طول سفر به شدت در تدارك غذاي جهادي انجام وظيفه مي كند، مي گويد: «بنده هم هفت بار است كه به زبرينگ و روستاهاي اطراف آن آمده ام. واقعا حضور در اين مناطق فرصت مناسبي براي خودسازي است.»
سپهر غلامي جهادگر بسيجي مي افزايد: «در سفر قبلي، تعدادي از جوانان جهادي برنامه معنوي باصفايي داشتند كه با استقبال سايرين روبرو مي شد. بچه ها هر شب پس از يك روز كار سخت و سنگين وقتي به انتهاي شب مي رسيدند در گوشه اي از روستاي زبرينگ بر روي خاك ها مي نشستند و با نواي دلنشين يكي از جوانان مداح به مناجات با خدا و عزاداري مي پرداختند.»
به گفته يكي از جهادي ها اين فضاهاي معنوي و گرانبها شايد پس از دوران دفاع مقدس ديگر در شهرهاي ما وجود نداشته و يا خيلي كمرنگ است اما اردوهاي جهادي فرصت مناسبي را براي جوانان فراهم مي كند تا ضمن خدمت مخلصانه به خلق خدا شبها نيز به راز و نياز با معبود بپردازند.
با شنيدن اين سخنان ياد بيانات سال 89 آقا در ديدار با جوانان جهادگر مي افتم كه خطاب به هزاران جوان فعال در بسيج سازندگي فرمودند: عزيزان من! اين جور جواني كردن و اين گونه دوران عزيز و گرانبهاي جواني را در راه خدمت به اسلام و انقلاب و مردم صرف كردن، هر انسان آگاهي را در مقابل شما به غبطه و تحسين وا مي دارد.
رهبر انقلاب، با اشاره به گرفتار بودن جوانان كشورهاي غربي در دام «افسردگي، نااميدي، توهم و بي هدفي» افزودند: جوانان مومن، ارزشمند، فعال و متعهدي كه نعمت و توان خدمت گزاري را از خداوند هديه گرفته اند، بايد روحيه پرشور و جهت گيري صحيح خود را قدر بدانند و مسئولان و مديران كشور نيز اين گنجينه لايزال و اين حركت عظيم را قدرشناسي كنند.
كار مي شود اگر كاغذبازي بگذارد
از زبرينگ به سمت غرب كه مي روي به روستاي «كوردان» و بعد آن «چيل كنار» مي رسي. اهالي اين روستاها اغلب سني اند اما مودت و محبت عجيبي با برادران شيعه خود دارند و تازه واردان به اين روستاها اصلا متوجه سني يا شيعه بودن اهالي نمي شوند.
در «چيل كنار» هم رد پاي خدمات دولت و جهادگران به خوبي هويداست. از يك سو كارگران اداره برق نيكشهر مشغول كابل كشي اند و حتي براي تك خانه هايي كه در اطراف چيل كنار پراكنده اند نيز كابل برق مي كشند و از سوي ديگر جوانان جهادي هم چند دستگاه سرويس بهداشتي و حمام براي اهالي ساخته اند.
اين را «امان الله گرنكش» يكي از اهالي چيل كنار مي گويد و ادامه مي دهد: «بچه هاي جهادي كار اصلي ساخت اين سرويس ها را انجام دادند و مصالحش را تامين كردند و حالا ما مشغول تكميل كارشان هستيم. جهادي ها وقتي مي آيند واقعا كار مي كنند و دنبال كار نمايشي هم نيستند.»
او كه از معدود جوانان چيل كناري است كه هنوز در روستايش مانده است گلايه اي هم از ادارات شهرستان هاي ايرانشهر و نيك شهر دارد.
گرنكش مي گويد: «ما براي انجام كشاورزي در روستا نياز به حفر چاه داريم. از آنجا كه حفر چاه نياز به پروانه دارد لذا در اين خصوص ابتدا به اداره آبياري ايرانشهر نامه زديم و مسئولان آن اداره هم كارهاي اوليه را انجام دادند ولي در انتهاي كار گفتند روستاي شما جزو شهرستان نيكشهر است بايد به آنجا نامه بزنيد. ما هم بلافاصله به اداره آبياري نيكشهر رفتيم و درخواست داديم. ولي با كمال تعجب آنجا هم گفتند نه شما جزو ايرانشهريد! باز برگشتيم به اداره آبياري ايرانشهر و ماجرا را تعريف كرديم ولي همان حرف قبلي را تحويلمان دادند. خلاصه الان سركاريم و نامه هم در اداره آبياري ايرانشهر بايگاني شده است!»
خلاصه داستان اين جوان، همان ماجراي تلخ كاغذبازي است كه سالهاست ادارات ما از آن رنج مي برند و علي رغم همه وعده ها هنوز درمان نشده است. البته داستان جوان چيل كناري نتايج سوء ديگري نيز به همراه دارد كه افزايش مهاجرت از روستا به شهر يكي از بارزترين آنهاست.
اين نتيجه را در روستاي «دراپ» كه بعد از چيل كنار قرار دارد به نوعي مشاهده مي كني. اغلب مردان آبادي 8 ماه از سال روستا را رها مي كنند و راهي بنادر عباس و بوشهر مي شوند تا با رزق كارگري ناني بخورند و 4 ماه از سال را هم به روستا برمي گردند و كشاورزي پيشه مي كنند.
اين توضيحات را ميرخان گرنكش از بزرگان روستاي «دراپ» مي گويد و مي افزايد: «20خانوار در اين روستا زندگي مي كنند كه درآمد اصلي آنها يارانه و بعد هم اندكي كشاورزي و دامداري است. در حالي كه اگر بتوان آب كافي به اين منطقه رساند زمين هايش مستعد انواع كشاورزي و صيفي جات است.»
البته فرشاد عالي مسئول قرارگاه جهادي شهيد شوشتري معتقد است چون روستاها پراكنده هستند لذا امكانات رساني به آنها با كندي صورت مي گيرد ولي اگر روستاييان بپذيرند تجميع شوند سرعت خدمات دهي افزايش مي يابد. البته مشكل بعضي روستاها عمراني است ولي در برخي مناطق محروميت هاي فرهنگي حرف اول را مي زند.
وي ادامه مي دهد: «ما و مسئولان دولتي بايد قبول كنيم كه حضورمان در اين مناطق محروم كم است اما خود اهالي هم بايد تلاش كنند. پيشرفت اين روستاها نيازمند همكاري سه جانبه مسئولان، جهادگران و ساكنان است. هر يك از اين سه ضلع مثلث پاي كار نيايد طبيعتاً كار ناقص خواهد بود. البته ما تجارب خوبي هم از همكاري اين سه ضلع داريم مثلاً ساخت دهها دستگاه حمام و دستشويي در زبرينگ و روستاهاي اطراف با مساعدت كميته امداد استان سيستان و بلوچستان و كمك خود مردم و تلاش جهادگران انجام شد.
وي فعاليت هاي جبهه جهادي در استان سيستان و بلوچستان را در 15 كميته تخصصي ذكر و خاطرنشان مي كند: «كميته هاي فرهنگي، عمراني، بهداشت و درمان، اقتصادي، اشتغال زايي، ورزشي، آموزشي، پژوهشي، كشاورزي و مطالبات اداري از جمله كميته هاي فعال در اين جبهه هستند.»
اين جهادگر در خصوص مردمي كردن كار جهاد كه يكي از اصلي ترين راهبردهاست، مي گويد: «سال اول حدود 40 نفر بوديم كه در مجتمع روستايي پيامبر اعظم(ص) حضور پيدا كرديم اما با توجه به نياز منطقه و همچنين و علاقه جهادگران در استان نخستين قرارگاه محروميت زدايي با هدف مردمي كردن اين حركت تأسيس شد كه در ساير نقاط كشور هم اين طرح در حال اجراست.»
نقطه ضعف كار جهادي
عالي، نقطه ضعف كار جهاد را خودبيني و منيت مي داند و تأكيد مي كند: «اگر ما بخواهيم كاري را رواج دهيم، اگر نيت معرفي يك نفر باشد كه ما شكست خورده ايم اما اگر كار براي رضاي خدا باشد، مطمئناً خدا به ما كمك خواهد كرد. ما براي خودسازي خودمان به مناطق محروم مي رويم و كار جهادي انجام مي دهيم اما يك وظيفه بر دوش ما هست كه اين جهاد را اطلاع رساني كنيم. در اين مسير براي ترويج فرهنگ، منيت به كار ضربه مي زند اما تقوا سبب مي شود درصد خطرپذيري كار به صفر برسد. چنان كه مقام معظم رهبري فرمودند «هر چقدر مسئوليت ما بالاتر باشد به تقواي بيشتري نياز داريم و در ميدان جهاد هم تقواست كه انسان را پيروز مي كند.» البته اين نافي اين نيست كه ما براي رضاي خدا و بدون سر و صدا كار انجام دهيم و به افكار عمومي اطلاع رساني نكنيم.»عالي معتقد است؛ جهادگران افسران خط مقدم جنگ نرم در راه سازندگي ايران اسلامي هستند و بايد با اطلاع رساني همه علاقه مندان به اين عرصه را جذب كنند. فعاليت در شبكه هاي اجتماعي، سايت ها و... سبب شد دوستاني كه اطلاعي نداشتند، در جريان اين امر مهم قرار بگيرند و بسياري به ما اعتراض كردند كه كاش زودتر با خبر مي شدند و اكنون هم فعالند. در فضاهاي محروميت زدايي گروه هاي مختلفي از جمله دانشجو، طلبه، استاد دانشگاه، متخصصين و... فعاليت شان را در استان شروع كرده اند كه ان شاءالله ادامه خواهد داشت.وي تأكيد مي كند: «استان سيستان و بلوچستان نيازمند يك نگاه ويژه از سوي دولت است چون عمق محروميت در اين استان زياد است و اگرچه مسئولان شبانه روز در حال فعاليت هستند اما محروميت استان تلاش بيشتري مي طلبد.»
گزارش روز
 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10