(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنج شنبه 9  آذر  1391 - شماره 20368

ويژگي هاي اصلاحات حسيني
وظايف عزاداران حسيني
فوايد بلا و مصيبت


ويژگي هاي اصلاحات حسيني

¤ عليرضا شعاعي
اصلاحاتي كه امام حسين(ع) در پي آن بود، داراي ويژگي هايي است كه توجه به آن مي تواند بسياري از مسايل امروز ما را پاسخ دهد و همچنين بسياري از پرسش ها و شبهات پيرامون قيام آن حضرت(ع) را برطرف كند. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا به مراجعه به آموزه هاي وحياني اسلام و سخنان آن حضرت(ع) ابعاد و ويژگي هاي اصلاحات حسيني را تبيين كند.
رابطه و نسبت ميان اصلاحات و انقلاب
در اصطلاحات علوم سياسي ميان اصلاحات و انقلاب تفاوت هايي را بيان مي كنند. براساس مصطلحات سياسي، انقلاب به تغييرات و دگرگوني هاي اجتماعي و سياسي گفته مي شود كه ساخت و ساختار جامعه را در هم مي پيچيد و تغييرات بنياديني ايجاد مي كند. انقلاب، نظام سياسي و سيستم جامعه را هدف قرار مي دهد و جابه جايي كاملي را موجب مي شود؛ اما اصلاحات، تغييرات نرم و آهسته در درون نظام سياسي است به گونه اي كه در يك فرآيندي مقاصد اصلاح گران تحقق يابد، بي آنكه ساخت و ساختار نظام سياسي و اجتماعي دستخوش تغييرات سريع و تند شود.
به سخن ديگر، انقلاب، تغييرات ساخت شكنانه و سريع همراه با خشونت است، درحالي كه اصلاحات هر چند در نهايت ممكن است در ساخت سياسي و اجتماعي تغييراتي را ايجاد كند، ولي همواره نرم و آهسته و به دور از هرگونه خشونت است.
ويژگي اصلاحات حسيني
امام حسين(ع) چنانكه خود به صراحت بيان مي كند، يك انقلابي اصلاح گر است. از اين رو از ايشان به عنوان ثارالله و مصلح از سوي شيعيان و خارجي از سوي دشمنان ياد مي شود. ثارالله همان انقلابي است كه قيام و انقلاب او در مسير الله و اهداف الهي است و بيانگر اين معناست كه ايشان قيام خود را در چارچوب اهداف و فلسفه الهي تعريف كرده است و از همين رو ايشان را وارث انبياء و پيامبران(ع) مي دانند؛ چرا كه همان اهداف پيامبران به ويژه عدالت خواهي آنان را پيگير بوده است. (حديد، آيه 25)
با بررسي اتهاماتي كه دشمنان به ايشان مي زنند، معلوم است كه آن حضرت به عنوان يك انقلابي وارد صحنه سياسي شده است؛ چرا كه عنوان خارجي و خوارج در فرهنگ سياسي واجتماعي آن زمان به كساني گفته مي شد كه عليه نظام سياسي و خلافت وقت قيام كرده و نه تنها از بيعت سرباز زده بلكه به دليل عدم پذيرش مشروعيت الهي و قانوني، دست به سلاح برده و خواهان تغيير نظام سياسي و جابه جايي قدرت از طريق اعمال خشونت و جنگ مي شود.
هنگامي كه اسيران واقعه عاشورا را در شهرها مي گرداندند، آنان را به عنوان گروهي خارجي معرفي مي كردند كه عليه نظام سياسي و خلافت مشروع وقت قيام كرده و دست به سلاح برده و جنگي را عليه دولت و خلافت اسلامي راه انداخته اند. از همين رو مردم به طور طبيعي همراه دولتمردان شده و به تعرض و تعريض اسراء مشغول مي شوند؛ چرا كه خروج عليه نظام سياسي، مشروعيت نداشته و هر كسي اقدام به اين كار مي كرد به عنوان اهل بغي شناخته مي شد و مجازات آن مرگ و اسارت و مانند آن بوده است. گزارش هاي بسياري در تاريخ اسلامي مي توان يافت كه سركوب اهل بغي يعني خوارج، مشروعيت ديني و قانوني داشته است و در زمان هاي پيشين يعني در دولت خلفاي نخست و حتي دولت اميرمومنان علي(ع) خوارج سركوب، و شمار زيادي از آنان در جنگ كشته شدند. بي گمان جنگ نهروان كه عليه مارقين به تعبير پيامبر(ص) بوده، جنگ عليه خوارج نهرواني بوده كه از بيعت حضرت امير مومنان(ع) بيرون آمده و سلاح در دست گرفته و عليه نظام سياسي و حاكم قيام كرده بودند.
در آيه 9 سوره حجرات به مساله بغي اشاره شده است. در اين آيه بيان شده كه «و اگر دو گروه از مومنان با يكديگر مقاتله و جنگ كردند پس بين آنها صلح و آشتي كنيد و اگر گروهي بر ديگري بغي و تجاوز و ستم كند، با ستمگر به جنگ و قتال برخيزيد تا به امر پروردگار گردن نهد. پس در صورت برگشت به حق و تسليم در برابر امر خدا بين آن دو (گروه) به عدل و داد اصلاح كنيد و آشتي دهيد و قسط و عدل را رعايت نماييد كه خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد.»
اين دو گروه مي توانند دو گروه سياسي مخالف هم باشند كه براي تصاحب قدرت و تسلط بر نظام سياسي جامعه عليه هم شمشير كشيده اند و يا اينكه دو گروه شامل دولت و مخالفان سياسي آن باشند.
نقل شده كه عمار ياسر از سنگيني بار سنگ موقع ساختن مسجدالنبي در مدينه و از افرادي كه رفتار خوبي با او نداشتند شكايت كرد و گفت: اين همكاران با اين بار سنگين مرا خواهند كشت. پيامبر(ص) در جواب فرمود: تقتل عماراالفئه الباغيه؛ عمار را گروه ستمگران (گروه باغي) مي كشند و چنين نيز شد و عمار توسط بغات (گروه قاسطين) به شهادت رسيد. (سيدمحمد اصغري بررسي تطبيقي جرم سياسي ص 43)
در اسلام، بغي به دو صورت مطرح شده، يكي همان موردي كه در سوره حجرات آمده است و دوم كساني كه عليه حاكم اسلامي خروج كرده و به مخالفت با آن مي پردازند كه امروزه اين نوع جرم در مباحث حقوقي مطرح شده است.
علامه حلي فقيه بزرگ شيعي مي گويد كه براي اثبات وصف بغي به سه شرط نياز است: اول: اهل بغي، فراوان و كثير باشند، بگونه اي كه جز با تجهيز سپاه و جنگ نتوان آنان را متوقف ساخت و جمعشان را پراكنده كرد. اما اگر گروهي اندك مانند يك نفر و دو نفر و ده نفر بودند كه كيد آنان ضعيف بود اينان اهل بغي نيستند؛ دوم اينكه از دسترس امام خارج باشند و در شهر يا صحرايي منفرد از امام باشند. اما اگر با امام باشند و در دسترس وي، اهل بغي نيستند؛ سوم به شبهه اي گرفتار شده باشند كه به خاطر آن بر امام خروج كنند. اما اگر بدون شبهه به مخالفت برخيزند حكم محارب را دارند. (تذكره الفقهاء، علامه حلي، ج 9، ص 407)
برخورد با اهل بغي در فقه همان رفتار اميرالمومنين با خوارج است. ابتدا بايد ارشاد و موعظه و رفع شبهه كرد، اگر باز نگردند با بغاه به جنگ پرداخته مي شود. اين رفتاري است كه هر حكومتي با قيام مسلحانه عليه خود انجام مي دهد.
بنابراين خروج عليه نظام سياسي، به عنوان بغي يا همان خارجي، موجب مي شود تا دولت و نظام سياسي بتواند به سركوب باغيان اقدام كرده و ايشان را نابود سازد و در اين كار و رفتار خود مشروعيت دارد.
امام حسين(ع) خود را خروج كننده معرفي مي كند؛ چرا كه آن حضرت در وقت خروج از مدينه در وصيتي كه به برادرش محمد حنفيه كرده، در بيان علل خروج خود عليه نظام سياسي وقت، به هدف اصلاح گري اشاره فرموده و خروج خويش را با انگيزه «طلب اصلاح در امت پيامبر»، ذكر مي كند و مي فرمايد: اني لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي و اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيره جدي و ابي؛ من نه براي گردش و تفريح و ايجاد آشفتگي و خودنمايي از مدينه بيرون مي روم و نه براي اينكه فساد و تباهي در زمين راه بيندازم و ستم و ظلمي روا دارم، بلكه فقط براي اصلاح در امت جدم خروج مي كنم و مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و بر سيره و روش جدم و پدرم رفتار كنم. (بحارالانوار، ج44، ص 329، باب 37، روايت2)
پس آن حضرت يك خارجي عليه نظام سياسي است، اما امري، ايشان را از اهل بغي جدا مي كند و خروج ايشان را از دايره فساد بيرون مي سازد. به اين معنا كه هر خروجي عليه نظام سياسي را نمي توان خروج به معناي بغي يعني فساد و زخم و ورم در جان جامعه و امت دانست(مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهاني، ذيل واژه بغي)، بلكه خروجي، بغي تلقي مي شود كه همراه با فساد در نظام اجتماعي و سياسي جامعه باشد.
مهم ترين ويژگي اصلاحات حسيني
پس اگر بخواهيم مهم ترين ويژگي اصلاحات حسيني را بدانيم بايد بگوييم كه:
1. اصلاحات حسيني، يك اصلاحات انقلابي است. به اين معنا كه ساخت شكنانه است و مي خواهد تغييرات بنيادين در جامعه و نظام سياسي و اجتماعي پديد آورد. از اين رو ايشان از اصلاحات در امت پيامبر(ص) سخن به ميان مي آورد.
2. خروج عليه نظام سياسي: ايشان به صراحت از خروج سخن به ميان مي آورد؛ چرا كه اصولا حاضر به بيعت با خليفه نيست و او را براي اين پست و منصب شايسته نمي داند. از اين رو، هر چند مدتي به سكوت مي نشيند تا جامعه با درك و شناخت از خليفه يزيد، عليه او قيام كند و او را همانند عثمان كنار زند، ولي چنين اتفاقي نمي افتد و به دلايل متعدد از جمله وظيفه شرعي امر به معروف و نهي از منكر و فشارهاي سخت گيرانه حكومت غاصب يزيدي، ناچار به خروج عليه نظام سياسي مي شود.
3. خروج به دور از بغي: اين خروج امام حسين(ع) به دور از هرگونه بغي و فساد است لذا حضرت از مدينه خارج مي شود تا قيام او به مردم مدينه كه همراه وي نيست آسيبي و فسادي نرساند. همچنين حج خويش را ناتمام مي گذارد؛ چرا كه مي بيند دولت فساد، نه تنها پايبند هيچ معروفي نيست بلكه به هنجارشكني دست مي زند و منكري چون قتل بي گناه در حرم مقدس مكه را مرتكب مي شود؛ از اين رو از مكه خارج مي شود تا حريم حرمت مكه و قداست آن شكسته نشود و خوني در ماه حرام و در حريم قدس الهي در مكه و كعبه ريخته نشود.
4. خروج به دور از هرگونه مقاصد شخصي و دنيوي: خروج عليه نظام سياسي مي تواند به جهت منافع شخصي يا هوا و هوس باشد و يا شخصي بخواهد خود را در جامعه مطرح كند و شهوت شهرت و معروفيت دارد؛ چنان كه بسياري اين گونه در مسايل سياسي وارد شده و بخاطر شهوت قدرت و شهرت، عليه نظام سياسي رفتارهاي خشونت آميز را درپيش مي گيرند؛ اما خروج امام حسين(ع) و قيام ايشان عليه نظام سياسي، به قصد خوشگذراني و تفريح نيست؛ يعني ايشان در انگيزه هاي قيام عليه نظام سياسي و خروج عليه آن، هيچ نيت و مقصد دنيوي در دل ندارد و نمي خواهد با اين كار خود تفريحي كرده باشد و مردم را به جنگي سرگرم كند يا آشفتگي در جامعه ايجاد كند و يا بخواهد خودنمايي كند و خودش را مطرح سازد و شهرت و قدرتي را به دست آورد.
5. خروج به دور از فساد و ظلم: قيام عليه نظام سياسي مي تواند همراه با فساد در زمين و ايجاد اختلال جدي در نظم اجتماعي و به آتش كشيدن حرث و نسل و تباهي محيط زيست و خانه و كاشانه مردم باشد و ظلم و بيدادي را در ميان مردم و جامعه سبب شود؛ اما آن حضرت(ع) به گونه اي عمل مي كند كه هيچ فساد و تباهي به زمين و زمان و مردم و جامعه نرسد، انقلاب اصلاحگرانه او به دور از اين امور مردم را به آگاهي و روشنگري برساند و موجبات قيام توده هاي مردم عليه نظام بيداد و ستمگر شود، چنان كه رويه و هدف پيامبران است. (حديد، آيه52)
6. اصلاحات در جامعه: ايشان بر اين باورند كه مشكل جامعه آن روز، مشكل فساد و تباهي است كه در خود جامعه ريشه دوانده است و بدون اصلاحات نمي توان اهداف پيامبران و مقاصد رسول الله(ص) را تامين و تضمين كرد. حضرت مي بيند كه نشانه هاي دين ازجامعه برداشته شده و معيارهاي اسلامي در جامعه جريان ندارد، بلكه معيارهاي جاهلي است كه حاكميت يافته است و ارزش ها ضدارزش و ضدارزش ها ارزش تلقي مي شود. معروف جاي منكر نشسته و منكر به عنوان معروف عمل و تشويق مي شود. آن حضرت با تعبيري چون «لطلب الاصلاح» نكته اي را يادآور مي شود: امام (ع) نفرمود: «انما خرجت للاصلاح» بلكه فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح» يعني من در جست وجو و در پي اصلاح هستم. نظير اين تعبير در سخنراني امام(ع) براي نخبگان و علما هم هست كه فرموده بودند: «ولكن لنري المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك». اين خطبه زماني ايراد شد كه هنوز صحبت از خروج و مبارزه با يزيد مطرح نبود. امام (ع) در آخر اين خطبه، دعا مي كند و خطاب به خداي متعال مي گويد: «پروردگارا! تو مي داني كه هدف ما از اين فعاليت هاي سياسي جز اين نيست كه معالم دين تو و معيارهاي اسلامي را به مردم نشان دهيم» يعني نشان دهيم دين چيست و نشانه هاي آن كدام است و چگونه و با چه معياري مي توان افراد ديندار و افراد بي دين را شناخت؟ و نيز هدف ما اين است كه اصلاح را در بلاد تو ظاهر كنيم- كلمه «نظهر» دو معني مي تواند داشته باشد: اول اينكه روشن كنيم اصلاح چيست؟ و ديگر آنكه اصلاحات را تحقق بخشيم و بر فساد، ظاهر و غالب گرديم. همچنين حضرت (ع) در سفر حج در خطبه اي كه در مني خواندند از اوضاع كشور اظهار ناخشنودي نمودند و جامعه را نياز به اصلاحات دانستند: «اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا تنافسا في سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لكن لنري المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك و يا من المظلومون من عبادك و يعمل بفرائضك و سنتك و احكامك؛ خداوندا تو خود مي داني عملكرد ما نه براي آن است كه به رياست و سلطنت دست يابيم يا از روي دشمني و كينه توزي سخن بگوييم، لكن پيكارها براي اين است كه پرچم آيين تو را برافراشته و بلاد بندگان تو را آباد سازيم و به ستمديدگان از بندگان تو امنيت بخشيم و احكام و سنن و فرائض تو را پياده كنيم».
محمدتقي مصباح يزدي، آذرخشي ديگر از آسمان كربلا، موسسه امام خميني، ص231)
امام حسين(ع) در خطبه معروف منطقه مني با اشاره به جايگاه و اهميت «امر به معروف و نهي از منكر» در اصلاح سازي جامعه مي فرمايد: «خداوند در اين آيه (اشاره به آيه 17 از سوره توبه: «المومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر» امر به معروف و نهي از منكر را اولين فريضه قرار داد؛ زيرا اگر به انجام اين فريضه اقدام گردد تمام فرائض چه آسان و چه دشوار عملي شود، علاوه
براين امر به معروف و نهي ازمنكر، دعوت كردن به اسلام است، هرگامي در طرد ستمگري ها و مخالفت با ستمگران دعوت كردن به تقسيم عادلانه بيت المال و غنايم و گرفتن ماليات از چيزهايي كه در اسلام مشخص گرديده و مصرف آن در جايگاه اصلي خويش است». ( محمد دشتي، فرهنگ سخنان امام حسين، نشر مشهور، ص 962)
7- تاكيد بر وابستگي عاطفي با پيامبر(ص) و ادامه قيام: امام حسين (ع) با تاكيد بر «في امه جدي» براين است كه رابطه عاطفي و احساسي ميان قيام خود و قيام پيامبر(ص) ايجاد كند و مسئوليت اخلاقي خود را نسبت به اصلاحات و انقلاب پيامبر(ص) عليه نظام فكري و عملي جامعه جاهلي و دستاوردهاي آن تشريح كند و افزون برمقام امامتي كه او وارث آن است، به عنوان فرزند رهبراين انقلاب اسلامي، به دفاع از دستاوردهاي پيامبر(ص) و حفاظت و صيانت آن بپردازد. ايشان با تاكيد بر حركت براساس سنت و سيره پيامبر(ص) برآن است تا بيان دارد كه خروج ايشان همانند خروج پيامبر(ص) عليه نظام جاهلي است و تلاش ايشان نيز همانند تلاش ها و مجاهدت هاي پيامبر(ص) است و مي خواهد تا آب رفته دوباره به جو بازگردد و در مسير درستي كه پيامبر(ص) تعيين كرده ادامه يابد. بنابراين، خروج ايشان هرگز خروجي همراه با شيفتگي به قدرت، خودنمايي، فساد و ظلم نيست، بلكه در راستاي اصلاحاتي است كه پيامبر(ص) آغاز كرده و ايشان به عنوان وارث طبيعي همان سنت و سيره و انقلاب و اصلاحات مي كوشد تا آن را درهمان چارچوب و براساس همان معيارهاي تعيين شده از سوي پيامبر(ص) ادامه دهد.
8- خروج عليه انحرافات پس از پيامبر(ص) و علي(ع): از نظر امام نظام اجتماعي كه به عنوان امت اسلام و امت پيامبر(ص) مشهور است، در دوره اي دچار انحراف شديد شده است. از اين رو، نمي خواهد همه تاريخ اسلام را تاييد كند، بلكه با انتخاب دقيق مي خواهد مسير درست را نشان دهد. او با انكار سنت و سيره خلفايي چون ابوبكر و عمر و عثمان و نيز معاويه غاصب، بر آن است تا سنتي را احيا كند كه پيامبر(ص) و اميرمومنان علي(ع) آن را ايجاد و ثبت كرده اند. از نظر ايشان اصلاحات انقلابي او نمي تواند جز با انكار ديگران و اثبات سيره عملي محمدي(ص) و علوي (ع) صورت گيرد.
سيره همان نظام رفتار و عملي است كه پيامبر(ص) و اميرمومنان علي (ع) در پيش گرفتند و در عمل به قرآن و آموزه هاي اسلامي در جامعه نهادينه كردند. پس هرگونه اصلاحاتي مي بايست تنها در اين چارچوب و براساس معيارهاي مشخص باشد.
9-اصلاحات در چارچوب معيارهاي مشخص شده: از سخنان امام حسين(ع) چنين برداشت مي شود كه اصلاحات نمي تواند بدون برنامه و معيارهاي از پيش تعيين شده باشد. به اين معنا كه ايشان از همان آغاز، هم هدف را مشخص كرده و هم راه و روش دست يابي به هدف را بيان مي كند تا هرگونه توهم توطئه و يا ايجاد كژي در نهضت، غير ممكن شود. ايشان با تاكيد بر سيره عملي پيامبر(ص) و علي (ع) برآن است تا معيارهاي مشخص حركت اصلاحي و انقلابي خود را بيان كند و اجازه ندهد كه در ميانه نهضت يا پس از آن كساني سوار برموج آن شده و جريان انحرافي را در نهضت رقم زنند.
01- اصلاحات فراگير و جامع در امت: از ديگر ويژگي هاي اصلاحات حسيني (ع) اين است كه ايشان اصلاحات را در امت پيامبر(ص) مي داند. امت به مجموعه اي از افراد انساني گفته مي شود كه با هدف خاص و عقيده مشخص و رويه و برنامه و سياست هاي معيني گرد هم جمع شده و يك نظام سياسي، اجتماعي، فكري و فرهنگي، اقتصادي و نظامي و در يك كلمه به تعبير امروز يك (دولت- ملت) را شكل مي دهند. بنابراين، اصلاحات ايشان كه در امت پيامبر(ص) مي گيرد نمي تواند تنها به بخشي اختصاص يابد، بلكه اصلاحات فراگير است كه همه ابعاد جامعه و ملت و دولت را در برمي گيرد. پس تلاش ايشان شامل اصلاح در نظام سياسي امت نيز خواهد بود؛ چنانكه امام حسين(ع) در بخشي از دعاي عرفه مي گويد: خدايا! تو را شكر مي كنم كه مرا در دولت زمامداران كفر به دنيا نياوردي؛ چون اگر قبل از اسلام به دنيا مي آمدم از نعمت اسلام و معارف عميق آن محروم مي شدم، اما تو بر من منت نهادي و پس از سپري شدن دولت كفر و استقرار دولت اسلام مرا به دنيا آوردي. در اين فقره امام حسين(ع) خداوند را مي ستايد كه او را در زمان جاهليت به دنيا نياورده است؛ بلكه در زماني به دنيا آورده كه دولت اسلام و امامان اسلام بودند. بنابراين، ايشان اصل نظام سياسي كه پيامبر(ص) ساخته را درست مي داند و خواهان اصلاحاتي است تا اين نظام سياسي در دست حاكم عادلي باشد كه بر معيارهاي اسلامي تربيت شده و عمل مي كند.
11. احياي سنت و مبارزه با بدعت: از ديگر ويژگي هاي اصلاحات حسيني(ع) احياي سنت هاي نيك اسلامي است كه پيامر(ص) به آن فرمان داده و در جامعه و امت اسلام پديد آورده بود؛ اما به سبب عملكرد برخي از بدعت گذاران، آن سنت ها مرده و به جاي آن بدعت هايي به نام اسلام در جامعه رواج و گسترش يافته بود. امام حسين(ع) چنانكه گذشت در نامه اي كه خطاب به مردم بصره مي نويسد، مي فرمايد: و اناادعوكم الي كتاب الله و سنه نبيه(ص) فان السنه قد اميتت و ان البدعه قد احييت و ان تسمعوا قولي و تطيعوا امري اهدكم سبيل الرشاد؛ من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر فرا مي خوانم. سنت، مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنويد و فرمانم را پيروي كنيد، شما را به راه رشد هدايت مي كنم. (تاريخ طبري، ج4، ص662) ايشان همچنين در مسير راه، وقتي به فرزدق برمي خورد، اوضاع را چنين ترسيم مي كند: اي فرزدق اين جماعت، اطاعت خدا راه گذاشته اند، پيرو شيطان شده اند، در زمين به فساد مي پردازند، حدود الهي را تعطيل كرده، به ميگساري پرداخته و اموال فقيران و تهيدستان را از آن خويش ساخته اند. من سزاوارترم كه براي ياري دين خدا برخيزم، براي عزت بخشيدن به دين او و جهاد در راه او، تا آنكه «كلمه الله» برتر باشد (سبط بن الجوزي، تذكره الخواص، موسوعه اهل البيت، ص712)
اينها تنها بخشي از ويژگي هاي اصلاحات حسيني(ع) است و اگر بخواهيم ديگر ويژگي هاي آن را بيان كنيم، فرصت و حوصله اي بيش از اين مي طلبد كه بيرون از مقال است.

 


وظايف عزاداران حسيني

¤ اكرم محمدپور
امام حسين(ع) به عنوان برترين الگوي سبك زندگي اسلامي معرفي شده است. همين مساله موجب مي شود تا حساسيت فزون تري نسبت به ايشان در جامعه اسلامي ايجاد شود و هركسي بكوشد تا نسبت به آن حضرت(ع) و مقامات و سنت و سيره اش مطالبي را به دست آورد و خود و افكار و رفتارهايش را با افكار و رفتار آن حضرت(ع) منطبق سازد.
هدف قيام حسيني
شايد مهم ترين ويژگي امام حسين(ع) چنانكه در بيان علل و فلسفه قيام و نهضت خويش بيان مي كند، اصلاحات اجتماعي در جامعه از طريق اجراي فريضه امر به معروف و نهي ازمنكر و ظلم ستيزي باشد. آن حضرت(ع) با توجه به فضاي سياسي و اجتماعي كه در آن قرار داشت، به اين نتيجه رسيد كه اگر بخواهد امت را در مسير تكاملي قرار دهد تا بتوانند جامعه عادلانه اي را ايجاد كنند و اهداف رسالت و بعثت پيامبران را بر پايه آيه 25 سوره حديد، تحقق بخشند، لازم است تا اصلاحات كامل و جامعي را در افكار و رفتار امت پديد آورد. از آنجايي كه امت، تابع رهبران خود هستند و افكار و رفتار مردم تابع افكار و رفتار رهبران سياسي و اجتماعي است، امام(ع) بر آن شد تا تغييرات و اصلاحات را از راس هرم شروع كند و با قيام عليه نظام فاسد يزيدي، اصلاحات در جامعه را آغاز نمايد؛ چرا كه مردمان بر دين ملوك و رهبران خود هستند و آيين و سبك زندگي خود را براساس رفتار حاكمان سامان مي دهند.
فريضه امر به معروف و نهي ازمنكر كه در اسلام تعريف و تبيين شده، در حقيقت ضامن همه ارزش ها و هنجارهايي است كه عقل و عقلا و شريعت بر آن تاكيد مي كنند. معروف، همه امور پسنديده اي است كه عقل و شرع بدان حكم مي كند و در قالب ارزش ها، فضايل، اصول اخلاقي، آداب، هنجارها، سنت ها و رسوم آن را سامان داده است. در مقابل، منكر هر ضدارزشي است كه مي بايست آن را ترك كرد و از جامعه برچيد. بنابراين فريضه امر به معروف و نهي ازمنكر به معناي ضامن ارزش ها در دستور كار قرار گرفت تا بدان وسيله نظام مبتني بر عقل و وحي بر مدار عدالت سامان يابد.
امام حسين(ع) سيره و روشي كه به عنوان سبك زندگي خويش برگزيده و معرفي مي كند، همان سنت و سيره پيامبر(ص) است. البته چنان كه خداوند در قرآن بيان مي كند پيامبر(ص) خود، وامدار سنت و سيره همه پيامبران در طول تاريخ است. امام حسين(ع) به عنوان وارث پيامبران، افزون بر دعوت به توحيد، خواهان عدالت جامع و فراگير در همه ابعاد زندگي فردي و اجتماعي است و از آنجايي كه فساد جامعه را مرتبط با فساد در نظام سياسي و اجتماعي و رهبري مي داند، نوك تيز حملات خود را به راس هرم متوجه مي سازد تا بنياد ظالمانه و فسادانه آن را به مردم بشناساند و زمينه نابودي ظلم و اصلاح جامعه را فراهم آورد.
ضرورت معرفت عزادار امام حسين(ع)
اينكه در روايات از معرفت عزادار و زاير نسبت به امام حسين(ع) سخن گفته شده از آن روست تا هر كسي ضمن شناخت امام حسين(ع) به عنوان يك انسان كامل و اسوه حسنه، علل و فلسفه قيام حسيني را درك كرده و افكار و رفتار در زندگي خود را همانند امام حسين(ع) ساخته تا امكان اين فراهم آيد كه چون امام حسين(ع) قيام و حركت هاي اجتماعي عادلانه و اصلاح گرايانه اي داشته باشد.
در زمانه اي كه ظلم جهاني عليه مظلومان از سوي مستكبران اعمال مي شود، لازم است تا با شناخت راس هرم ظالمان و مستكبران و بنيادهاي آنها، نهادهاي مستكبران را شناسايي و عليه آن قيام كنيم.
عزادار امام حسين(ع) عزادار خون به ناحق ريخته اي است كه همچنان بر زمين ريخته مي شود و صداي مظلوميت آن حضرت(ع) و هل من ناصر ينصرني در گوش تاريخ شنيده و پژواك آن در عمل عزاداران عارف و عادل و مصلح ديده مي شود. بنابراين بر ماست كه به عنوان عزاداران امام حسين(ع) جامه سياه بر تن كنيم و پرچم سبز عدالت برپا داريم و عليه ظلم و ستم جهاني و راس استكباري آن قيام كنيم و با هرچه در اختيار داريم در جنگ نرم و سخت به كار گيريم و اجازه ندهيم تا همچنان ستمگران و مستكبران بر مظلومان و مستضعفان ظلم و ستم روا دارند. خداوند در آيه 75 سوره نساء به صراحت فرمان مي دهد تا عليه مستكبران و به نفع مستضعفان از هر دين و قوم و نژادي وارد كارزار شويم و در راه نجات ايشان جنگ و مقاتله نمائيم. پس جنگ عليه ظلم و ظالم و مستكبر و به نفع مظلوم و مستضعف از هر ملت و دين و قوم و آييني يك وظيفه شرعي است كه امروز ما حسينيان مي بايست حسين وار وارد صحنه مبارزه و عمل شويم و عدالت را به عنوان برجسته ترين حكم عقل عملي و ارزش انساني و فضيلت و كرامت بشري تحقق بخشيم و جامعه عادلانه جهاني را به وجود آوريم.
 


فوايد بلا و مصيبت

محمد شيرازي
يكي از اصطلاحات قرآني بلاء حسن است. (انفال، آيه17) بلاء به معناي آزمون و آزمايش است. خداوند در آيات قرآني هنگامي كه از سنت هاي حاكم بر جهان و جامعه سخن به ميان مي آورد از سنت بلاء و ابتلاء مي گويد و بر اين نكته تاكيد دارد كه انسان همواره در آزمون است. (عنكبوت، آيه2؛ اعراف، آيه168)
انواع آزمون
در فلسفه امتحان و آزمون اين معنا مورد تاكيد است كه انسان ها در آنها مي توانند ظرفيت هاي خود را افزايش داده و استعدادهاي خود را فعليت بخشيده و به كمالات دست يابند. در حقيقت آزمون هاي الهي، دانشگاه هاي علمي و كاربردي براي نه تنها سنجش استعدادها (آل عمران، آيه 142) بلكه افزايش ظرفيت ها و فعليت بخشي به استعدادهاست. اين آزمون ها در دو شكل ضراء و سراء يعني با نعمت و نقمت انجام مي گيرد. (بقره، آيه214)
بلاهايي كه در سراء و شكل نعمت آن صورت مي گيرد به بلاي حسن و اگر در شكل ضراء و نقمت باشد به عنوان بلاي سيئي شناخته مي شود. (تفسير نمونه، ج7، ص116)
از اميرمومنان علي(ع) روايت است كه ايشان فرمود: البلاء للظالم ادب و للمومن امتحان، و للانبياء درجه؛ بلا براي ستمگر، ادب و مجازات و تنبيه است؛ براي مومنان آزمون و براي پيامبران درجه و مرتبت است. (بحارالانوار، ج67، ص235)
در اين روايت سه كاركرد براي آزمون هاي الهي بيان شده است كه ناظر به فلسفه آزمون هاي الهي است. نقش مثبت آزمون در زندگي بشر چنان مهم است كه در آيات و روايات از آن به كليد خوشبختي بشر نيز ياد شده و گفته اند: البلاء للولاء؛ بلا براي دوستان و اهل ولايت است. در حقيقت هر كه مقربتر است جام بلايش بيشتر مي دهند تا بر كمالات و قرب او افزوده شود و به درجات و مقامات برتر دست يابد.
امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: خداوند تبارك و تعالي چون بنده اي را دوست بدارد در بلا و مصيبتش غرقه سازد و باران گرفتاري بر سرش فرود آرد و آنگاه كه اين بنده، خدا را بخواند فرمايد: لبيك بنده من! بي شك اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت كنم مي توانم اما اگر بخواهم آن را برايت اندوخته سازم اين براي تو بهتر است. (اصول كافي، ج2، ص253، باب شده ابلاء المومن حديث7)
امام باقر(ع) همچنين در سخني ديگر مي فرمايد: خداوند عزيز و با جلال از بنده مومنش با رنج و بلا دلجويي مي كند، همچنان كه شخص با هديه اي كه ازسفر آورده، از خانواده اش دلجويي مي كند و خد ا مومن را از دنيا پرهيز مي دهد، همچنان كه طبيب، بيمار را (از بعضي خوردني ها و آشاميدني ها) پرهيز مي دهد. (اصول كافي، ج2، ص255، باب شده ابلاء المومن حديث 17)
امام صادق(ع) در اين باره با اشاره به نقش ولايت در افزايش كمي و كيفي بلا مي فرمايد: در كتاب علي آمده: شديدترين بلاها در بين آفريدگان، نخست به پيامبران و سپس به اوصياء مي رسد و آنگاه به شبيه ترين مردم به آنها. مومن به مقدار نيكي هايش آزموده مي شود. هر كه دينش درست و كارش نيك باشد، بلايش شديدتر است، چرا كه خداي عز و جل دنيا را مايه پاداش مومن قرار نداده و نه وسيله عذاب كافر. اما آنكه دينش نادرست و كارش سست باشد، بلايش اندك است. بلا به انسان مومن پرهيزكار زودتر مي رسد تا باران به سطح زمين. (اصول كافي، ج2، ص 259، باب شده ابلاء المومن حديث 92)
در حقيقت بلاء براي بنده مومن عامل رشد و كمال يابي است و اگر بتواند صبر پيشه كند و مقاومت نمايد، موجبات اتمام و اكمال خود را فراهم مي آورد و مسير كمالي را در شخصيت و شاكله وجودي خود مي پيمايد و سازه هاي اخروي خود را به شكل كامل تري مي سازد. (آل عمران، آيه 142)
نقش بلا در كمال يابي انسان
امام صادق(ع) به نقش بلا در رشد و كمال يابي انسان و سازه هاي آخرتي توجه مي دهد و مي فرمايد: ان في الجنه منزله لا يبلغها عبد الا بالابتلاء في جسده؛ در بهشت مقام و منزلتي وجود دارد كه هيچ بنده اي به آن نرسد، مگر به درد و بيماري اي كه در بدنش حادث شود. (اصول كافي، ج 2، ص 255، باب شده ابلاء المومن حديث 41)
به سخن ديگر، دست يابي به برخي از منازل و مراتب كمالي براي انسان تنها با رنج و مشقت و مصيبت فراهم مي آيد و اينگونه نيست كه انسان در آسايش و آرامش بتواند به مقاماتي چون مقام صابرين دست يابد؛ چرا كه مقام صابرين مقامي است كه انسان در مشكلات براي رهايي و چاره جويي از آن، به تدبر و تفكر مي پردازد و از استعدادها و ظرفيت هاي وجودي خود براي برون رفت و حل مشكلات بهره مي گيرد و استقامت و توانايي خود را اين گونه افزايش مي دهد.
امام صادق(ع) نقش مهم و تاثيرگذار بلا در شكل گيري شخصيت و ماهيت انسان در دنيا و سازه آخرتي او را منتي از سوي خداوند مي شمارد و مي فرمايد: جايگاه مومن نزد خداي عز و جل برترين جايگاه است و اين جمله را سه بار فرمود چرا كه گاه بنده اي را خداوند به گرفتاري مبتلا مي سازد. آنگاه جانش را عضو عضو از پيكرش بيرون مي كشد، درحالي كه وي بر اين پيشامد، خداوند راح مد و ستايش مي گويد. (اصول كافي، ج 2، ص 452، باب شده ابلاء المومن حديث 31)
آن حضرت (ع) در جايي ديگر مي فرمايد: يا عبدالله لو يعلم المومن ما له من الاجر في المصائب لتمني انه قرض بالمقاريض؛ اي عبدالله، اگر مومن مي دانست كه پاداش مصائب و گرفتاري هايش چه اندازه است، آرزو مي كرد با قيچي تكه تكه شود. (اصول كافي، ج 2، ص 552، باب شده ابلاء المومن حديث 51)
نقش آزمون ها در رشد و تكامل
رنج و بلاء و مشقت، نقش مهمي در كشف استعدادها و رشد و تكامل آن دارد. بلاء با مومن كاري مي كند تا در يك بستر طبيعي استعدادهاي خود را بروز دهد و در برابر مصيبت ها و مشكلات زندگي خود افزون بر دست يابي به صبر، فرصت برو نفرت را بيابد و توانايي خود را آشكار سازد. از اين رو امام صادق(ع) به نقش مصيبت در زندگي انسان و كمال يافتن او توجه مي دهد و بلا را همچون بادي مي داند كه همواره بر گياه مي وزد تا او را به كمال برساند: رسول خدا فرمودند: حكايت مومن حكايت ساقه گياه است كه بادها آن را به اين سو و آن سو كج و راست مي كنند. مومن هم به واسطه بيماريها و دردها كج و راست مي شود. اما حكايت منافق، حكايت عصاي آهنين بي انعطافي است كه هيچ آسيبي به آن نمي رسد، تا اينكه مرگش به سراغش مي آيد و كمرش را در هم مي شكند. (اصول كافي ج 2 ص 752؛ باب شده ابلاء المومن حديث 52)
يكي از كاركردهاي بلا، تذكر و يادآوري است تا آدمي از دام غفلت رهايي يابد؛ زيرا زندگي انسان در دنيا بگونه اي است كه دچار غفلت مي شود و زينت هاي دنيوي آدمي را به خود مشغول مي سازد. اينجاست كه بلاء بويژه مصيبت مي تواند آدمي را بيدار كرده و توجه به آخرت داده و او را براي تحركات بيشتري براي آخرت تشويق كند و با تاكيد بر ناپايداري دنيا او را به پايداري آخرت دعوت كند. امام صادق(ع) در بيان نقش تذكري بلا براي مومنان مي فرمايد: المومن لايمضي عليه اربعون ليله الا عرض له امر يحزنه يذكر به؛ چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اينكه واقعه اي برايش رخ دهد و او را غمگين سازد و به واسطه آن، متذكر گردد. (اصول كافي، ج 2، ص 452، باب شده ابلاء المومن حديث 11)
به هر حال نبايد نقش منفي براي بسياري از بلاءها و مصيبت هايي كه بر آدمي مي آيد قايل شد، بلكه بايد بيشتر به نقش مثبت آن توجه يافت و از هر بلا در شكل هاي بد و خوب و نعمت و نقمت آن، درس گرفت و از فوايد و آثار آن بهره برد.
 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10