نگاهی به کتاب مبانی زندگی نامه داستانی
یک نکته از این معنی ابوالفضل حیدر دوست در چندسال اخير كه تقريبا بازار
پررونق زندگينامه داستاني و سفارشي نويسي دچار ركود شده است، كمبود تحقيق و پژوهش
و تدوين شيوهنامههاي تجربي زندگينامه داستاني به شدت احساس ميشود. پژوهشي كه
نقصانها، كمبودها و نقاط قوت را به ما نشان بدهد تا از شيوه نويي كه براي اولين
بار در تاريخ ادبيات ما شكل گرفته است تصويري كامل داشته باشيم. اخيرا دوستي
كتابي را به عنوان هديه به بنده داد كه بيش از ماهيت هديه بودنش، عنوانش قابل توجه
بود. كتابي تحت عنوان "مباني زندگينامه داستاني" اثر مهدي كاموس و چاپ شده در نشر
شاهد. عنوان كتاب از همان آغاز مرا دچار يك دوگانگي ناخواسته كرد؛ دوگانگي در
مورد عنوان "مباني زندگينامه داستاني" و "بررسي لوازم و عناصر زندگينامه داستاني
دفاع مقدس". آيا قرار است اثري پژوهشي در مباني كلي زندگينامه داستاني بخوانيم، يا
پژوهشي در مورد كتابهاي كم كيفيت و عموما بيكيفيت توليد شده در زندگينامههاي
داستاني شهدا. وقتي كتاب را تمام ميكني، به نگاه زیرکانه نويسنده در عنوان
بندي كتاب پی ميبري. چون اثرش را بيآنكه اشاره كند، به يك اثر پژوهشي خام در مورد
زندگينامه داستاني تبديل كرده است. همانطور كه نويسنده در مقدمه اشاره كرده است
منابع و زمينههاي پژوهشي در مورد زندگينامه داستاني دفاع مقدس بسيار معدود هستند،
براي همين ميبينيم نويسنده ناچار به چيستي و فلسفهسازي در مورد زندگينامه
داستاني پرداخته، تا اثر پژوهشياش به جاي تجربه نگاري به اثري دانشگاه پسند تبديل
شود. آفت عام نویسی به نظر ميرسد آفت عام نويسي گريبان نويسنده كتاب را
گرفته است تا از كتاب، اثري قابل استفاده براي عموم توليد كند، غافل از اينكه جاي
اين كتاب در بخش مراجع كتابخانههاست نه بخش عمومي و داستاني و در رديف كتابهاي
عامهپسند نويسندگان. كاش نويسند مانند فصل چهارم كتاب، بيشتر به ذكر جزييات و
مشكلات زندگينامه نويسي شهدا ميپرداخت و از ذكر كليات پرهيز ميكرد. با این
حال نويسنده كتاب خود را با اين سوال كلي و مبهم شروع كرده است كه: در زندگی
نامهنویسی وقتی از زندگی مینویسیم، از چه چیزی مینویسیم؟ سوالي كه نه جايش در
اين كتاب است و نه نيازي به طرح آن در چنين كتابي است. كتاب كه در نشر شاهد، ناشر
كتابهاي بنياد شهيد تهيه و توليد شده است در نگاه اول مخاطب را با اين سوال مواجه
ميكند كه آيا بنياد شهيد يك گام از مرزهاي خودساختهاش عقب نشسته و سعي در تبيين و
راهاندازي يك جريان تازه در ادبيات داستاني دارد يا قرار است جريان سفارشي نويسي
را هر چه بيشتر تبيين كند؟ نويسنده در باره كتاب در مقدمه مي نويسد:
"مبانیزندگی نامهداستانی، تبیین گونه ادبی زندگی نامه داستانی و بیان اصول، فنون
و ویژگیهای آن است. بی تردید گسترش زندگی نامهداستانی در سالهای پس از دوران
دفاع مقدس مرهون زندگی سرداران شهید است که با ایثار جان خود در راه خدا، تجلی
انسان انقلاب اسلامی شدند. او در ادامه با اشاره به انگیزههاي پژوهش
مينويسند: انگیزه پژوهش و تالیف «مبانی زندگی نامهداستانی» استقبال خوانندگان از
زندگی نامههایداستانی در سالهای اخیر، کمبود منابع نظری و تفاوت دیدگاههای
کارشناسان و نویسندگان در مبانی و اصول نگارش زندگی نامه داستانی است. تبیین گونه
ادبی زندگی نامه داستانی مقدمهای است برای بررسی وضعیت صدها زندگی نامه داستانی
شهدای دفاع مقدس که در راستای سیاستهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، بنیاد حفظ
آثار و ارزشهای دفاعمقدس و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تولید شدهاند.
نکته قابل ستایش نویسنده ای در مقالهاي با نام "زمینی ام؛ نه سرزمینی"
مينويسد: "بسياري از چیزهایی که ما در روایت زندگی مان برجسته اش می کنیم، هیچ
برجستگی ذاتی و ماهوی ندارند و فقط و فقط برای آنکه ما آنها را می پسندیم و به
آنها تعلق داریم، روایت می شوند. " او در ادامه به نكته ظريفي اشاره ميكند و
ميآورد: "خودی که در خودزندگینامه ها حضور و بروز دارد، یک من خود بنیاد تاریخی
است. از آن رو خود بنیاد است که همه پیشامدها در نسبت با او و با موضوعیت او امکان
طرح شدن را مییابند و به آن سبب تاریخی است که در زمان و مکان جاری است." در
این کتاب بيشترين تلاش نويسنده در ارائه موضوع اصلياش، در فصل چهارم و در 70 صفحه
آخر گنجانده شده است. هر چند سنگيني و پختگي اين فصل به اندازه چند كتاب ارزش دارد،
اما آیا صرف اين همه هزينه، وقت و پژوهش براي توليد 200 صفحه تكراري ديگر به صرفه
است؟ با اين حال به نظر ميرسد قدرت استدلالي و پژوهشي نويسنده در فصل چهارم
كتاب به تمام ضعفها ميچربد. تا جايي كه با تبيين و نمونه برداري از كتابهاي
زندگينامه داستاني نمودارهاي مفصلي طراحي و به نتايج قابل توجهي رسيده است.
انتظاري كه از نام اثر ميرود اين است كه نويسنده بعد از تبيين و شرح بيوگرافي
نويسي ما را با دنياي زندگينامه داستاني دفاع مقدس بيشتر آشنا ميكرد. همان طور كه
ميدانيد: در زندگينامه نويسي، پديد آورنده بايد به نياز مخاطبان بينديشد و
اطلاعاتي را درشتنمايي كند كه مخاطب بيشتري را جذب ميكنند. به نظر ميرسد در اين
ارتباط، سؤالات مهمي ميتوانست مطرح شود، سوالاتي نظير: 1- چه چيز باعث شده تا
يك شهيد، خاص باشد و زندگياش قابل طرح گردد؟ 2- يك شهيد خاص تاكنون چه كارهاي
مهم و سرنوشتسازي انجام داده است؟ 3- براي توصيف يك شهيد از چه صفاتي بايد
استفاده كرد؟ آيا رفتارها و گفتارهاي او با شخصيتش همخواني داشته است؟ 4- آيا
شهيد در زندگي ريسك كرده است؟ خوش شانس بوده و يا كارهاي خارقالعاده انجام داده
است؟ 5- شهادت فرد چه تاثيري در محيط پيرامونش داشته؟ آيا وضع بهتر شده يا بدتر؟
پرداختن به اين سوالات در كتابهاي چاپ شده ميتواند دريچه روشني از دوران تدوين و
تأليف زندگينامههاي داستاني دفاع مقدس پيش روي ما باز كند. ما و تاریخ همان
طور كه ميدانيم دوران صفويه و قاجاريه، همانقدر كه دوره افول شعر و هنر بوده است،
به همان ميزان هم تذكرهنويسي اوجي حيرتانگيز داشته است، تا جايي كه احمد گلچین
معانی، در جلد اول تاریخ تذکره های فارسی در مورد رواج تذكره نويسي در دوران
قاجاريه مينويسد: "در دوره قاجار تذکره نویسی چنان رواج یافت که حتی شاهزادگان
قاجار نیز تذکره نوشتند، از جمله سیف الدوله سلطان محمد، پسر فتحعلی شاه، بزم خاقان
را در ۱۲۴۵ نوشت و علیرضا میرزای قاجار کتاب بستان البدایع را در اواسط قرن سیزدهم
و بستان العشاق را در ۱۲۴۶ تألیف کرد." او در ادامه به شيوه تذكره نويسي اشاره
كرده است: "تألیف تذکره هایی که معیار انتخاب شاعران در آنها، ممدوح یا حامی
شاعران بود نیز گویای اهمیتی است که دربار قاجار برای این نوع آثار قایل میشد، از
جمله این گونه تذکره هاست: اقبال نامه تألیف محمدباقر میرزای خسروی کرمانشاهی در
۱۳۱۹ در شرح حال شاعرانِ مداح اقبال الدولة غفاری (حاکم کرمانشاه) و انجمن روشن
تألیف صفای زوارهای در ۱۲۶۸ در شرح حال شاعرن مداح چراغعلی خان زنگنه (حاکم
اصفهان)، ویژگی دیگر تذکره نویسی در دوره قاجار کاربرد انواع تفنن در تذکره نویسی
بود، از جمله تألیف تذکره های منظوم همچون تذکره منظوم رَشحه تألیف میرزا محمدباقر
رشحه اصفهانی در ۱۲۵۰."اين روال در بحث نهضت ترجمه، تغيير و نوآوري در مكاتب ادبي
و... رخ داده است. امروز به گواه تيراژ كتابها، اقبال نويسندگان و مسئولان به
حوزههای مختلف ادبي دچار ركود و افولي ناخواسته هستيم و در مقابل زندگينامه
نويسي، فرهنگنويسي و... رواج و اقبالي دو چندان دارد كه اگر همين اندك را هم در
نيابيم بي شك دوران ادبی معاصر، دوران تاريكي در تاريخ خواهد بود و تاريخنگاران بر
اساس گمان و حدس خود تاريخ ما را خواهند نوشت. پاورقی
|